بخوان قران و تفسیرش بیاموز
که قران زندگانی را بهارست
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح خطبه ها
۱۴۰۱/۹/۷ - ۳جمادی الاولی
💢بخش دوم خطبه ۱۷۶💢
♦️وَ اعْلَمُوا أَنَّ هَذَا الْقُرْآنَ هُوَ النَّاصِحُ الَّذِی لَا یَغُشُّ وَ الْهَادِی وَ الْمُحَدِّثُ الَّذِی لَا یَکْذِبُ
بدانید این قرآن نصیحت کننده ای است که هیچ گاه فریب نمی کند [لایغُش].و هدایت گری است که هیچگاه گمراه نمی گرداند و سخن گویی است [مُحدث]که دروغ در محضر او راه ندارد .
♦️وَ مَا جَالَسَ هَذَا الْقُرْآنَ أَحَدٌ إِلَّا قَامَ عَنْهُ بِزِیَادَةٍ أَوْ نُقْصَانٍ، زِیَادَةٍ فِی هُدًى أَوْ نُقْصَانٍ مِنْ عَمًى؛
هیچ کس نیست که همنشین قرآن شود[ماجالِس] و قرآن همزمان چیزی را به او افزوده و چیزی را از او کم می کند . افزایش در هدایت و همزمان کاهش کوری و جهل ..
همنشینی آدابی دارد اگر همنشین کسی شدیم باید شبیه او گردیم. صرف خواندن تنها همنشینی حساب نمیشود.فلاسفه می گویند سنخیت است که سبب همنشینی میشود.
♦️ اعْلَمُوا أَنَّهُ لَیْسَ عَلَى أَحَدٍ بَعْدَ الْقُرْآنِ مِنْ فَاقَةٍ وَ لَا لِأَحَدٍ قَبْلَ الْقُرْآنِ مِنْ غِنًى
هیچ کس بعد از همنشینی با قرآن فقر ندارد[فاقه] و هیچ کس قبل از انس با قرآن غنا ندارد .بعضی گفته اند این غنا و فقر معنوی مدنظر می باشد
ولی ازآنجا که هیچ دلیلی براین صرف معنوی بودن اثر قرآن نیست لذا منظور رزق مادی هم می باشد .یکی از عوامل جذب رزق، انس با قرآن است .اگر کسی ثروت داشت و همنشین قرآن نبود او غنی نیست .بین ثروتمندی وغنا فرق است .این غنا و فقر بسته به این می باشد که انسان انس به قرآن دارد ؟ شاید کسی فقیرباشد ولی بی نیاز باشد
♦️فَاسْتَشْفُوهُ مِنْ أَدْوَائِکُمْ
دردهایی که داریداز قرآن طلب شفا کنید
قران کتابی ست که از او شفا را طلب کنید.
《قل هوَ للذینَ امَنوا هُدیً و شفاءٌ فصلت - ۴۳ 》بدانید ،قران شفای بزرگترین درد بشریت است.از قران درمان بگیرید.
♦️ وَ اسْتَعِینُوا بِهِ عَلَى لَأْوَائِکُمْ
از قران استمداد و کمک بگیرید. برای مشکلات کمر شکن[اَوائکم] از قران طلب عون و یاری بجویید.
بسیاری از روایات به کاربرد آیه ها در درمان فلان درد اشاره کرده است.
♦️فَإِنَّ فِیهِ شِفَاءً مِنْ أَکْبَرِ الدَّاءِ وَ هُوَ الْکُفْرُ وَ النِّفَاقُ وَ الْغَیُّ وَ الضَّلَالُ
در قرآن شفای بزرگترین دردهای شما هست پس به طریق اولی بیماریهای کوچک را هم شفا می دهد. دردهای طاقت فرسا، درد باطن و روح است .که کفر و نفاق جهل (غی)و گمراهی ست.مشکل بزرگ جامعه بشری ، کفر و شرک ،نفاق ، مانند غدهْ بد خیم، تا ابد دامنگیر انسانهاست
♦️فَاسْأَلُوا اللَّهَ بِهِ وَ تَوَجَّهُوا إِلَیْهِ بِحُبِّهِ
توسل به قرآن کنید حاجات خود را از خدا به سبب و توسل به قرآن بخواهید وبا حب قرآن به سمت خدا روی بیاورید [توجهوا]
مبادا قرآن را نزد مردم واسطه کنید که مردم چیزی به شما دهند. گاهی توسل ما به ائمه علیهم السلام ،مارا از توسل به قرآن غافل می کند شأن قرآن بالاتر ازاین است که با آن کسب در آمد شود.قرآن می تواند تو را به غنا برساند به شرط آنکه قرآن را وسیله در آمد خود نکنید.
🔺محبت وقتی خالص است که توام با اطاعت باشد اگر کسی ادعای محبت قرآن را دارد باید تبعیت از آن داشته باشد. قران در مورد محبت به پیامبر فرمود:
《قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی ال عمران - ۳۱》اگر در محبت خود راستگو هستید، نشان آن تبعیت است.
✳️روایت از امام صادق علیه السلام در کافی ج۲ص۶۰۷ مردم چند دسته هستند.
۱- قرآن می خوانند که قرائت و صدای ایشان مورد تشویق قرار گیرد.
۲- عده ای قرآن می خوانند که کسب در آمد کنند.
۳- عده ای قرآن را به جهت سود بردن می خوانند .برای واسطه هدایتشان نزد خدا می خوانند .
♦️وَ لَا تَسْأَلُوا بِهِ خَلْقَهُ إِنَّهُ مَا تَوَجَّهَ الْعِبَادُ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى بِمِثْلِهِ
بدانید بندگان به جز قرآن با هیچ چیزی به خدا توجه نکرده و به کسی روی نیاورده اند قرآن می تواند انسان را محبوب خدا کند .
صرف محبت کافی نیست،
و اعْلَمُوا أَنَّهُ شَافِعٌ مُشَفَّعٌ وَ قَائِلٌ مُصَدَّقٌ
بدانید قرآن در قیامت شفاعت گری است که شفاعت او مورد پذیرش است و گوینده ای است که هر چه بگوید در قیامت حرف او مورد قبول است.
《ولا تَنْفَعُ الشفاعَةُ عندَهُ الا لِمَن اَذِنَ لَهُ
سبا - ۲۲ 》
شفاعت کسی در نزد خدا نفعی ندارد مگر کسانی که خدا به آنها اذن شفاعت داده است.
♦️وَ أَنَّهُ مَنْ شَفَعَ لَهُ الْقُرْآنُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ شُفِّعَ فِیهِ وَ مَنْ مَحَلَ بِهِ الْقُرْآنُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ صُدِّقَ عَلَیْهِ
اگر قرآن کسی را در روز قیامت شفاعت کند شفاعتش پذیرفته است و اگر قرآن از کسی شکایت کند [مَحَلَ]شکایتش مورد تصدیق و پذیرفته است . با توجه به جملات حضرت قرآن یک حقیقت زنده ای ست و موجودی که حیات دارد.
✳️روایتی در کافی شریف ج ۲ص۶۰۲:
شخصی را برای محاسبه در روز قیامت جلو می آورند طوماری در دست اوست قرآن با یک صورت زیبا جلو می آید و می گوید خدایا من قرآن هستم این بنده هم کسی است که خود را به زحمت می انداخت برای تلاوت من .در شبهای طولانی قران تلاوت می کرد خدایا خطاهای او را نادیده بگیر چرا که این شخص مراخشنود کرد
♦️فَإِنَّهُ یُنَادِی مُنَادٍ یَوْمَ الْقِیَامَةِ. أَلَا إِنَّ کُلَّ حَارِثٍ مُبْتَلًى فِی حَرْثِهِ وَ عَاقِبَةِ عَمَلِهِ غَیْرَ حَرَثَةِ الْقُرْآنِ
روز قیامت ملکی ندا می دهد آگاه باشید هر کشاورزی [حارث] که بذری کاشته در گرو کاشته خود است.هر چه عمل کرده در گرو اعمال خود است. غیر از آن کسی که بذر قرآن در دل خود کاشته بقیه باید بترسند .
بذر قرآن در دل کاشتن این است که با اعمال و رفتار و تبعیت از قرآن آن را تقویت کنیم .
بدانید ؛ هر کشاورزی در گرو بذری ست که کاشته فردا همان را درو میکند. سعی کنید در سرزمین وجود خود ،قران را بذر پاشی کرده باشید.تنها کسی که عمل او را زیاد نگاه نمیکنند ،کسی هست که بذر قران در دل کاشته باشد. اگر چند محصول آن پوچ و پوک باشد،کم و زیاد آنرا قران اصلاح میکند.
بشرط بذر قران، که قران او را نجات می دهد.
💠وَ اسْتَدِلُّوهُ عَلَى رَبِّکُمْ
قرآن را راهنما و دلیل خود برای شناخت خدا قرار دهید و اگر کسی مخالف قرآن مطالبی گفت قبول نکنید
♦️اسْتَنْصِحُوهُ عَلَى أَنْفُسِکُمْ
دلهای خود را آماده کنید و از قرآن طلب نصیحت کنید .کبر وبد اخلاقی و ...خود را به قرآن عرضه کنید و از او طلب نصیحت کنید
♦️واتَّهِمُوا عَلَیْهِ آرَاءَکُمْ
اگر نظر شما مخالف قرآن بود اندیشه خود را متهم کنید .تفسیر به رای نکنید. شما خودرا اصلاح کنید
در جایی فکر و رای شما با قران یکی نبود و باهم تعارض داشت. رای خود را متهم کنید و حرف قران را بپذیرید ،چون قران اشتباه نمی گوید.
♦️وَ اسْتَغِشُّوا فِیهِ أَهْوَاءَکُمْ
اگر هوای نفس ، میل و اشتیاق شما با قران همسو نبود.
میل و طبع خود را کنار بزنید.طبع خود را مغشوش بدانید، سخن قران را بگیرید چون او خالص است.
✳️چند روایت در باب قرآن :
مرحوم کلینی در جلد دوم کافی
روز قیامت به دستور خدا اهل قرآن بالا می روند و بالا می روند و قرآن به صورت موجود زیبایی تجسم می کند و دوستان قرآن هم که با او حشر و نشر داشتند زیبا می شوند تا اینکه به سمت راست عرش می رسند. خدا می فرماید قسم به عزت و جبروت و مقام رفیع خودم ای قرآن امروز روز تجلی توست هر کس تو را گرامی داشته من او را گرامی میدارم و هر کس اهانت کرده من او را خوار و خفیف می کنم .
✳️شخصی از امام سجاد (ع)پرسید بهترین کار چیست حضرت فرمود :کوچ کردن. شخص متوجه نشد حضرت فرمود : قرائت از اول تا آخر قرآن، بمحض تمام شدن مجدد از ابتدا تا انتها.
✳️امام صادق (ع): اگر کسی باسختی قرآن را فرابگیرد و او رابا مشقت حفظ کند برای او خدا دواجر میدهد،پاداش او دوبرابر است
✳️مرحوم کلینی نقل می کند از رسول اکرم صلی الله علیه و آله :
خانه هایتان را به تلاوت قرآن نورانی کنید مبادا خانه های شما گورستان شود یهود و نصاری اینطور بودند که برای نماز و عبادت در مکانهای خاص می رفتند ولی خانه هایشان خالی از عبادت بود ، لذا تاریک خانه ای که شبیه گورستان بود.با تلاوت خانه را نورانی کنید.
✳️امام باقر علیه السلام :
کسانی که با قرآن حشر دارند و قرآن می خوانند سه دسته هستند .
۱- آن را کالایی حساب کردند برای کسب اموال.
۲- آیات را حفظ می کنند. ولی حدود آن را ضایع می کنند.
۳- قرآن می خوانند تا درد خود را دوا کنند.
و آن را مرهون شفا بخش قلب خود قرار می دهند شب زنده داری با قرآن دارند تشنگی روزشان را با قرآن برطرف می کنند هر کجا محل عبادتشان است کنارشان قرآن قرار دارد به برکت آنهاخدا بلا را دفع می کندو به برکت انهاباران می بارد.این گونه قاریان از کبریت احمر و از هر گوهر نایاب کمیاب تر هستند
غفر الله لی و لکم اللهم نوِّر قلوبنا بالقران
سوال قران استیجاری اشکال دارد؟
دو نکته راجع به سوال:
اولا شان فقه و اخلاق متفاوت هست، حضرت در مسائل اخلاقی میفرمایند از قرآن کسب درآمد نکنید، ولی همین مورد در فقه بلااشکال هست.
به عنوان مثال غذای گرم و لذیذ خوردن جلوی بچه فقیر گرسنه ای که داره با حسرت نگاه میکنه از جهت فقهی بلااشکال هست ولی از جهت اخلاقی مشکل داره.
ثانیا اگر انسان در هنگام قرائت استیجاری، متوجه آیات باشه و در صدد عمل کردن به آیات باشه دیگه اون بحث اخلاقی هم مشکلی نداره و غرض انسان میشه عمل.
مثل شخص منبری که در ماه مبارک تفسیر قرآن میگه برای مردم، غرض هم هدایت هستولی به فرض مبلغی هم حق الزحمه به اون بدن ایرادی نداره.
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح خطبه ها
۱۴۰۱/۹/۸ - ۴جمادی الاولی
💢بخش سوم خطبه۱۷۶💢
در مسیر سیر و سلوک، مومن به سه کار می پردازد.
♦️واعلموا عبادالله اَنَ المومنَ لا یُمسی و لا یُصبِحُ اِلا و نفسُهُ ظَنونُُ عندَهُ
۱- انسان مومن صبح و شب [یُمسی]را سپری نمیکند مگر اینکه نفس خود را متهم میکند.[ظنون]
بجای سوء ظن به دیگران ، روز و شب خودرا به سوء ظن خود ، سپری میکند.
ما نسبت به همه باید حسن ظن داشته باشیم. اصالت با خوب بودن دیگران است مگر اینکه خلاف آن ثابت شود.اما در مورد خود نگاه متهمانه و نگاه رضایتمندی نباشد.
♦️فلا یَزالُ زاریَاً علیها
۲- مومن پیوسته از نفس خود عیب جویی و کنکاش [زاریا] میکند عیب جویی از دیگران بسیار شنیع است. ولی علی الدوام با ذره بین بدنبال عیب خود باشید.
♦️و مُستَزیداً لَها
۳- مومن عیب را نه تنها اصلاح میکند بلکه مرتبه ای بالاتر طلب زیادتی میکند.
خوبی ،خیر و صلاح را برای نفس خود طلب کرده ،و در صدد تکامل آنها تلاش میکند. . رشد و حرکت یا کند است یا تند ، یا سبقت است یا سرعت ولی ایستایی ندارد..
♦️فکونوا کالسابقینَ قبلَکم والماضینَ اَمامَکم
به گذشتگان و سلف صالح خود توجه کنید.
حضرت مطلقا هر سلفی را نمیگوید،بلکه سلف مومن و صالح که، شایستگی تبعیت دارند. یا گذشتگان مومن نزدیک [ماضین امامکم] که پشت سر شما بودند و رفتند به مرگ و رفتن انها توجه کنید.کفار به اشتباه گفتند؛
《واذا قیلَ لهُمُ اتَبِعوا ما اَنزلَ اللهُ قالوا بل نَتَبِعُ ما اَلْفَیْنا علیهِ اباءَنا بقره - ۱۷۰ 》
هنگامیکه به ایشان گفته میشد از فرستاده های خدا پیروی کنید می گفتند ما بر آنچه که پدران خود را یافتیم تبعیت می کنیم.
میفرماید ؛ مثل آباء و اجداد مومن خود باشید. آنها قابلیت پیروی دارند.
♦️قَوَضُوا منَ الدنیا تَقوِیضَ الراحل
ویژگی بعدی این اجداد مومن ، که در این وجه بخواهیم از آنها الگو پذیری داشته باشیم.این بود که، علَم و ستون خیمه [قَوَضوا] دنیا را از دل خود کنده بودند .
دلبسته به دنیا نبودند ، در دنیا بمثابه مسافر موقت ،آماده کوچ به سرای آخرت بودند.
♦️و طََوَوها طَیَّ المَنازِل
طی کردند دنیا را مانند کسانی که بین راه منزلی انتخاب کرده و بعد سریع از آن گذشتند.
امیرالمومنین سلام الله علیه در بحث مواظبت بر عمل قران فرمود :
♦️العَملَ العَملَ
به دستوارات دین و قران عمل کنید.
♦️ثم النِهایَه النِهایَه
در میانهْ راه رها نکنیدتا سرحد نهایت پیش ببرید و کار را تمام کنید.
♦️والاِستقامة الاِستقامة
اگر در طریقی هستید، با طریق ملازم باشید و هرگز از آن جدا نشوید.
♦️ثم الصبر الصبر
این مسیر سختی دارد ونیازمند صبوری هست.
♦️والورع الورع
در انجام و مراقبت عمل ورع داشته باشید.
از این پنج توصیه ،سه مرحله کار و تلاش است. در مسیر عمل سه مرحله «عمل، نهایة ، صبوری » دو قسم بعد ،کیفیت عمل است.
به هدف رساندن ،کار دشواری هست باید زحمت کشید تا اعمال بدرستی انجام گیرد.
استقامت کردن ،کیفیت نهایت هست.
صبر از مرحلهْ ی سه گانه عمل ، نیازمند به مراتب بالای تقواست و آن ورع هست.
ورع هم کیفیت صبر است. صبوری با یک تقوای معمولی امکان پذیر نیست در بسیاری از موارد هوس پیش می آید. بااوج تقوا که ورع است به صبوری میتوان دست یافت.
♦️اِنَ لکم نِهایَهً فانتَهُوا اِلی نِهایتِکم
برای شما شما یک مقصد وهدفی از خلقت هست که برای ان خلق شدید.
در مسیر زندگی شما یک پایانی هست ،بسمت همان نقطه حرکت کنید.
♦️و اِنَ لکم عَلَماً فاهتَدوا بِعَلَمِکم
در میانهْ راه هم ،نشانه هایی هست (قران ، امام، انبیا، اولیا) به سبب آنهاراهنمایی بگیرید تا راه را از بیراهه درست تشخیص دهید.
♦️واِنَ للاسلامِ غایَهً فانتَهوا اِلی غایتِهِ
در مورد اسلام و دین، هم یک غایتی وجود دارد. شما یک وظیفه فردی دارید ، و
یک وظیفهْ اجتماعی .
دین برای جامعه هم یک هدفی دارد.
شما با انجام وظایف اجتماعی خود ، برای ثمر رساندن حرکت کنید. جامعه را باید به جایی برسانید.
دل مشغولی مانع از رسیدن به هدف است از این شاخه به ان شاخه پریدن چاره ندارد.با تمام قوا و تمام محور در یک مسیر پیش بروید.
((شیخ بهایی که در علوم مختلف صاحبنظر بود هم در علوم دینی و غیر دینی مانند معماری ، می گوید: هر کسی که صاحب فنون بود بر او چیره شدم اما مغلوب کسانی شدم که یک فن را دارا بودند.چون تمام تمرکز خود را در همان مسیر گذاسته بودند.))
مقصد اسلام کجاست !! هدف مسلمانی چیست!! اگر با خود نسنجیم به هر جا رسیدیم همان را آخر کار حساب می کنیم. اگرغایت اسلام شهادتین باشد، ثمره ی آن طاهر شدن بدن از نجاست است.دفن در قبرستان مسلمین است. ولی به قرب الهی نمیرساند. هدف فقط شهادتین نبود. هدفهای بلندی در نطر گرفته شده باید اخلاق مدار در ان مسیر تلاش و حرکت کرد.
اهداف اسلام تشکیل حکومت اسلام است
اهداف جمع و جامعه را باید پیش ببرید.
پس هر فردی در دو میدان مبارزه نقش دارد.
الف. مبارزه فرد با خود و درونی
ب. مبارزه برای اصلاح جامعه و بیرونی
مبادا که از دین خدا خارج شوید.
باید این دو وظایف را بخوبی انجام دهید،تا خدا شما را از این ذمه برئ کند ،تا پای شما گیر نباشد.
♦️و اَخرجوا اِلیَ الله مما افترَضَ علیکم مَن حقِه و بَیَنَ لکم مَن فرائضِه
خارج شویدبسمت انچه که برای شما فرض شده برائت ذمه کنید.
مبادا به وقت رفتن از دنیا کوهی از اعمال واجب بر گردن شما باشد که معطل مانده و انجام نشده باشد.فرائضی که مشخص کرده اند [بیَّن لکم] انجام دهید.
♦️اَنا شاهدُُ لکم و حَجیجُُ یومَ القیمهِ عنکم
جمله دلگرم کننده امیرالمومنین صلوات الله علیه: من شاهد شما هستم و گواهی می دهم که چقدر در راه دین زحمت کشیدبد. حجت می اورم دفاع می کنم [حجیجُُ] که برای اصلاح نفس تلاش کرده خون جگر خوردید.
✅اینکه انسان با تک ماده و ارفاق وارد بهشت شود کجا !!و اینکه حضرت مقابل ملائک سینه سپر کند که فلان کس کار درست است هدف خلقت را رعایت کرده کجاَ تفاوت بسیار است.،حضرت بماابتخار کند که شیعا او هستیم. 《علیُُ ضامنُُ لِفلجِکم》پیروزی شمارا در دنیا و آخرت ضمانت می کنم.
♦️اَلا و اِنَ القدَرَ السابِق قد وَقَعَ
بدانید مقدرات سابق که خداوند رقم زده بود واقع شد [قد وقع]
اشاره به حربان بعد از پیامبر می کند.
بنا بود اتفاقاتی بیفتد ، عده ای ظلم و غصب کنند. همه واقع شد و گذشت
♦️والقضاءَ الماضی قد تَوَرَدَّ
برنامه ای که خدا چیده بود یکی یکی پشت سر هم بوجود خواهد امد [توَّردَ] همه چیز طبق اراده الهی پیش میرود.
✅ ((اراده الهی با اختیار انسان منافات ندارد، اگرخدا قضا و قدر الهی را می نویسد و ما به انجام آن مجبوریم؛ هرگز اینطور نیستَ!!
خدا اراده کرده انسان هر طور خواست اراده کند. لذا هر فعلی که از او صادر میشود باز خواست دارد چرا و به چه دلیل؟!
انسان باید پاسخگو باشد، در عین حال که اراده ی خداست اختیار و ارداه ی انسان هم هست.))
♦️و اِنی متکلِمُُ بِعِدََهِِ الله و حجتِهِ
من که متکلم هستم ،وعده های[عِدَه] الهی در مورد من محقق می شود.
دست من پر است ،خبرهایی دارم که اینگونه با شما سخن می گویم.حجت هایی دارم که باآن ادله ثابت میکنم.
♦️قال الله تعالی : اِنَّ الذینَ قالوا ربُنَا الله ُ ثمَ اسْتَقاموا تَتَنَزَلُ علیهِمُ الْملائکةُ اَنْ لا تخافوا و لا تَحزَنوا واَبشِروا بالجنةِ التی کنتم توعَدون فصلت - ۳۰ »
مومنینی که گفتند الله پروردگار ماست و پای کار محکم ایستادند. ملائک بر آنها نازل شده گویند خوف و حزن نداشته باشید.
به بهشت خوش آب و رنگی که وعده شده بود بشارت میدهند.
حضرت از این آیه استفاده کردند.
شما که گام اول ربنا الله را گفتید مرتبه اول ایمان،،و به آن رسیدید. یک گام بیش نمانده. مرتبه بعد استقامت بورزید بر کتاب الله ،و بر راه و روش اوامر الهی ، مستحکم بمانید.
✳️مجمع البیان مرحوم طبرسی، ذیل این آیه استقامت رو به ولایت گرفتند.
از امام هشتم سوال شد استقامت در این آیه چیست که اگر انجام دادیم شامل حالمان باشد. فرمود: 《هیَ واللهِ ما انتم علیه 》
استقامت یعنی اهل ولایت علی و اولاد علی مطیع باشید ، تامرتبه استقامت شامل حال شما باشد.
♦️و قد قلتم ربُنا الله فاستقیموا علی کتابِهِ و علی منهاجِ امرهِ و علیَ الطریقَهِ الصالحهِ مِن عبادتِه
این سه مرحله را رعایت کنید تا گام دوم هم محقق شود. استقامت کنید بر کتاب ، و به راه و روش قران عمل کنید[منهاج] و سالک در راه خدا قدم بردارید.
۱- عقاید ۲- احکام ۳- اخلاق
این سه مرحله رو انجام دهید تا برسید به آنجا که ملائک برشما نازل شوند که به همان بهشت وعده شده رسیدید.
♦️ثم لا تَمرُقُوا منها ، ولا تَبتَدِعوا فیها ، ولا تُخالفوا عنها
این سه مسیر خیلی آسان نیست. سه خطر بر سر راه پویندگان حق وجود دارد.
این سه پله ای که باید طی کنید، سه راه انحرافی هم دارد. سه چاه مقابل آن سه راه وجود دارد.
۱- از کتاب و اوامر و طریق صالحه خارج نشوید [لاتمرقوا]
کسانی که ابتدا ربنا الله را گفتند ولی خروج کردند و در مقابل علی ایستادند.
۲- دومین راه انحرافی، در این مسیر بدعت گذار نباشید.[لاتبتدعوا]
۳- با این مسیر مخالفت نکنید.
انحراف اول و سوم تفاوتی که دارند:
در خروج ،انسان اهل نماز و روزه هست ولی اعتقاد به بهشت و دوزخ نیست.
انحراف سوم مخالفت کردن یعنی همان ارتداد ،شمشیر کشیدن و اعلام حرب است.
♦️فاِن اهلَ المُروقِ منقَطِعُُ بهم عنداللهِ یومَ القیمه
کسانیکه از این راه قدم بیرون گذاشتند روز قیامت به رحمت خدا راه ندارند.[منقطعُُبهم]
♦️ثمَ اِیاکم و تَهزِیعَ الاََخلاقِ و تَصریفَها
پس از بیان کلیات ، اخلاق، رفع موانع ، عیب شناسی ، بر روی یک مانع بزرگ انگشت اشاره می گذارد.
آن مانع وگرفتاری بزرگ :
پس بر حذر باشید از درهم شکستن اخلاق [تهزیع] احترام کوچک بر بزرگ یک امر فطری ست ولی عده ای چنان آنرا شکسته و زیر پا نهادند.مبادا تغییر و اضطراب [تصریف] اخلاق بوجود بیاید. مبادا شما اصول اخلاقی را ازبین برده ، و بطور کلی نابود کنید. ویا اصول اخلاق را، دگرگون کنید.
در جامعه گاه اخلاق از بین میرود ،گاهی اخلاق هست اما اسلامی نیست.
اخلاقی دست و پا شکسته وجود دارد. اخلاقی که حرمت پدرو مادر ، حق استاد و معلم ، حق ولی و زحمتکشان در آن رعایت نمی شود.
اخلاق یک مجموعه کامل است ، ازاین مجموعه یک قطعه برداشته شود. نابود شده ست. مانند نماز، مجموعه ایی که از آن یک قطعه، ،«سجده »حذف شود. حال آن نماز چگونه است؟! صحت نماز ،به صحت جمیع اجزاست ،نه تک تک آن.
اخلاق هم یک مجموعه بهم پیوسته است.
اگر می خواهید کامروا شوید ،باید همه را حفظ کنید .
در چهار مورد اخلاقی مصر بودن، چهار مورد بی توجهی هم نابودی اخلاق است.
♦️واجعَلوُا اللسانَ واحداً
یک نمونه از اخلاق لسان است.
زبانتان را واحد قرار دهید، همانطور که یک دل هستید، یک زبان باشید.صفت منافق دو زبان بودن اوست ، ظاهر و باطن او یکی نیست.《واذا لَقوا الذینَ امنوا قالوا امَنا و اذا خَلَوْ الیٰ شیاطینِهِم قالوا اِنا مَعکم اِنَما نحنُ مُستَهزِؤن بقره - ۱۵ 》
هنگامی که گفته می شود ایمان آورید اقرار به ایمان میکنند.وقتی باهمکیشان خودخلوت می کنند.به آنها میگویند ؛ ما باشماییم .
مومنین را به استهزا گرفتیم.
♦️ولیَخزُنِ الرَجُلُ لسانَهُ
باید هر کسی زبان خود را در خزینه[یخزُن]
حفظ و نگهبان لسان خود باشد.زبان نباید آزاد باشد زبان درنده است، رها کنید گاز میگیرد.
♦️فاِنّ هذَا اللسانَ جَمُوحُُ بصاحِبِه
عدم مراقبت از زبان ،این زبان چموش [جَموح] مانند اسب صاحبش را به زمین میزند.زبان میتواند حقیقت و شخصیت شما را نابود کند. بر زبان چموش سوار نشوید مرکب خوبی نیست.
✅ تشبیه زبان به اسب چموش بسیار لطیف است.، زبان مدام در دهان در حال چرخش ، بالا و پایین ، راست و چپ ، پیچ و خم دارد تا لفظ ادا شود. این زبان دنبال لحظه ای ست که غفلت پیش آید تا دروغ ، خیانت ،بی آبرویی کند.
♦️والله ما اَری عبداً یَتَقی تقوی تَنفَعُهُ حتی یَحزُنَ لسانَه
بخدا قسم ندیدم تقوای بدرد بخور کسی را ،
مگر اینکه زبان خود را به غل و زنجیر کشیده باشد. بعید است کسی به تقوی دست پیدا کند در حالیکه قبل از آن زبان او مهرنخورده باشد. اگر زبان رها باشد ، آبرو ، حیثیت و حتی دین را در اختیار خود میگیرد.
♦️واِنَ لسانَ المومنِ مِن وَراءِ قلبِه
لسان مومن پشت قلب اوست .قلب معنای عقل ، فکر است
♦️لاَنَ المومنَ اذا اَرادَ اَن یَتَکلَمَ بکلامِِ تَدَبَّرَهُ فی نفسِه
مومن ابتدا در ادای کلام تفکر و بررسی می کند بعد سخن می گوید.
♦️فاِن کان خیراً اَبداهُ ، و اِن کانَ شراً واراهُ
اگر کلام خوب بود، سبب سرور کسی بود آنرا اشکار می کند [اَبداه] و اگر حرف مشکل داری بود رنجش دل ، فاش کردن اسرار بود آنرا پنهان می کند.[واراه]
♦️و اِنَ المنافقِ مِن وراءِ لسانِه یَتکلَمُ بما اَتی علی لسانِه ، لایَدری ما ذا لهُ و ما ذا علیهِ
منافق قلب او پشت زبان است .
هر چیزی که بر روی زبان امد می گوید.
نمی داند [لایَدری]کدامیک از حرفها به نفع اوست؛ و کدام به ضرر او؛ و کدام کلام، دین او را حفظ میکند. نفاق به این موارد کاری ندارد.فقط سخن را بر زبان جاری میکند.
♦️ولقد قال رسول الله ص: لا یستَقیمُ ایمانُ عبدِِ حتی یَستَقیمَ قلبُهُ
استقامت ایمان بنده ای اصلاح و نورانی نمی شود مگر اینکه قلب او اصلاح شود..یعنی ایمان در گرو قلب است. قلب است که ایمان را تقویت میکند. زبان بر قلب شما و قلب بر ایمان شما تاثیر دارد.
♦️ولا یستقیمُ قلبُهُ حتی یَستقیمَ لسانَه
و قلب اصلاح نمی شود مگر با اصلاح زبان.
این زبان است که می تواند قلب را جلا بدهد و یا به قلب زنگار بزند.
در رابطه قلب و زبان قران می فرماید:
《یا ایّها الذین امنوا اتقوا اللهَ و قولوا قولاً سدیداً یُصلِحْ لکم اَعمالَکم ...فقد فازَفوزاً عظیماً. احزاب - ۷۰ 》
مومنین تقوی را رعایت کنید.تقوای زبان داشته باشید.سخن گفتن شما متقن و محکم باشد.بدون سند و پشتوانه ، از روی هوی سخنی مگویید.تقوای زبان ، حفظ لسان ، اعمال شما را اصلاح میکند.
قلب که اصلاح شد ایمان درست می شود.
♦️فمنِ استَطاعَ منکم اَن یَلقَی اللهَ سبحانه
هر کس از شما می تواند با این سه حالت خدا را ملاقات کند ؛ پس باید در آن کوتاهی نکند.
♦️و هو نَقِیُّ الرّاحهِ مِن دِماءِ المسلمین
۱- تا می توانید دست خود[الراحه] را از خون مسلمان پاک نگه دارید. برآن کوشا باشید تا خدا را ملاقات کنید.
♦️و اموالِهِم
۲- تا می توانید دست خود را از اموال مسلمین دور نگه دارید.دست درازی به بیت المال نداشته باشید.
♦️سلیمُ اللسانِ مِن اَعراضِهِم فَلیَفعَل
۳- زبان خود را از آبروی [عِرض]مسلمان. حفظ کنید. تا میتوانید چنین رفتار کنید.
✳️ از قول صادق آل محمد صلی الله علیه وآله:
《اَلمُسلم مَنْ سَلِمَ الناس مِن یدِهٖ و لسانِهٖ》
مسلمان کسی هست که انسانها (نه فقط مومن) مردم از دست و زبان او در آرامش باشند.حتی اگر آن انسان یهود و گبر باشد باید در امنیت باشد.
اللهم اجْعل لنا لسان صدقٍ علیّا
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
الحمدلله رب العالمین
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح خطبه ها
۱۴۰۱/۹/۹ - ۵ جمادی الاولی
💢بخش چهارم خطب۱۶۷💢
بحث بدعت گذاری
♦️واعلموا عباد الله ، اِنَّ المومنَ یَستَحِلَ العام َ مَا استَحَلَّ عاماُ اولَّ
بدانید؛ مومن کسی ست که حلال امسال [عام] را حلال می شمارد [یَستحلُ] همانطور که سال قبل انرا حلال میدانست.
♦️و یُحرِمُ العامَ ما حرُّمَ عاماً اولَ
و مومن حرام می شمارد آنچه را که سال قبل حرام می شمرد.
زمان که در حکم شرع تاثیر ندارد. غذایی که دیروز حلال بود امروز حرام نمیشود وبالعکس .《حرامُ محمدِِ الی یوم القیمه》احکام تا قیامت تغییر نمیکند.
همه این حلال و حرام را می فهمند ، بسیار امر ساده ایست اما چرا حصرت انرا متذکر میشود؟! دلیل یاد اوری چیست !!
بخاطر بدعت...
♦️واَنَ ما اَحدَثَ الناسُ لا یُحِلُ لکم شیئاً مما حُرِمَ علیکم
بدعتهای را که ایجاد کرده اند [ اُحدث] آنچه را کا بر مردم حرام گردیده حلال نمی کند ، بلکه خدا حلال و یا حرام کرده است.
((اصطلاح بدعت به هر کار جدید بدیع میگویند و یکی از اسماء الله است که بدون نمونه قبلی خلایق را افریده است.
منطور از بدعت هر چیزی که غیر از دین باشد و در دین وارد کنند. طبق کلام حضرت سنتی ترک شود و با حکم شرع مخالف باشد بدعت است.))
✳️گاهی بدعت چنان پیچیده میشود که اصل قطعی و مسلم دین (مانند حلال و حرام واضح) مغشوش میشود .و مردم اشتباه می کنند. و از آن دست می کشند.
ملاک حرمت و ملاک حلیّت حکم خداست.
حصرت در ابتدای حکومت این خطبه را ایراد فرمود ، بدانید در حکومت اسلامی بدعتهایی ایجاد وحلال و حرام جابجا شده ، و من با آنها مبارزه میکنم . آگاه باشید. در مبارزه با بدعتها معترض نباشید.باید اسلام را به مسیر اصلی خود برگردانیم.
بدعت در این خطبه یک موضوع کلی که
مصداق آن بدعتها خلفا هستند . شما می دانستید که حکومت بعد از پیامبر حق من بود ، بارها پیامبر تصریح کرده بود.
ولی یکباره بدعت ایجاد شد، و دیگران آنرا بدست گرفتند. و شما با اینکه می دانستید حلال و حرام تغییر نمی کند. انها غصب کردند شما هم تایید کردید.
بدعت را خیلی دور مپندارید.
✳️ نکته ۱ : جریان بدعت گذاری خلفا فراوان دیده میشود. سید عبدالحسن شرف الدین صاحب کتاب المراجعات حدود صد مورد مخالفتهای قطعی خلفا با قران ،سنت ، احکام را ذکر میکند. لذا زمانیکه حضرت از بدعت گلایه می کند اینطور نیست که در گوشه ای یک نفر کاری انجام داده باشد.
صاحبان حکومت بطور گسترده در جامعه اسلامی بدعتها راترویج دادند.
✳️نکته ۲: کسانی که بدعت گذاشتند خود در همان بدعت چوب انرا خوردند.
خلیفه دوم و سوم هردو در بدعت خود کشته شدند. یکی از بدعت خلیفه دوم این بود ،بین عرب و عجم اختلاف انداخت ایرانی تازه مسلمان را تحقیر میکرد.و عربها را بالا میبرد.
که عرب مسلمان با ارزشتر است از مسلمان عجم ، در حالیکه قران کرامت انسانرا به تقوا می دانست. عرب و عجم ، رنگ و نژاد ملاک نبود. کسی که خلیفه دوم را کشت داغدیده ی این ماجرا بود. غلام مغیره بن شعبه( ابولولو) ایرانی بود. کینه خلیفه را بدل گرفت و کار او را تمام کرد.
خلیفه سوم هم سنت پیامبر تقسیم عادلانه بیت المال را از بین برد ، مخصوص روسا و خانواده کرد ، مروم شورش کرده و آتشی که بپاکرده بود دامنگیر خود او شد. هم دنیا پای او را گرفت و هم در قیامت که ایات و روایات بسیار سنگین از عداب برای بدعت گدار در نطر گرفته شده.او را خواهد گرفت.
♦️ولکنِ الحلالُ ما اَخَلَ اللهُ ، و الحرامُ ما حرَمَ الله
حلال را ، خدا حلال کرده و حرام را خدا حرام کرده است.
بسیار ساده است ولی بسیار مهم.. وامروزه در رسانه تبلیعات حجاب است.
مخالف جمهوری اسلامی با حجاب مخالفت میکند . مگر حجاب محصول جمهوری اسلامی است!!! مگر جمهوری اسلامی ایجاد کننده ی حلال و حرام بود!!!
حکم الهی ست و چگونه مسلمان میتواند با احکام الهی سازگار نباشد.!!!
بدعتهایی که امروزه ایجاد میشود و با همین فرمان فریب می دهند.
♦️فقد جَرَّیتُمُ الاُمورَ و ضَرَّستُموها
شما امور را بررسی کرده و تجربه کردید [جرّیتم]و محکم [ضرس] با عمق وجود دریافتید
♦️و وُعِظتُم بمن کان قبلِکم ، و ضُرِبت لکمُ الاَمثال
شما به اموری که قبل از شما بودند موعظه شدید ، و مثالهای فراوانی (در قران ، روایات ) برای شما زده شده. بدعت چیزی نیست که آثار سوء و سوابق انرا ندیده باشید. بدعت باعث تفرقه و سستی دین میشود. و شما دبده بودید.
دو نمونه از خلفا که خون خود را پای این بدعتها گذاشتند.شما از اهل بدعت طرفداری نکنید ، باید با آنها مقابله کرد.
✳️گاهی بدعت چنان ریشه دار شده در عمق باور مردم می نشیند که مبارزه با ان شدنی نیست. مثال ان ، با اینکه حضرت می فرماید با بدعت مقابله می کنم.
در کوفه مرکز خلافت در مسجد نزدیک دارالحکومه نماز تراویه عمر، نتوانست مخالفت کند
(نماز مستحبی شبهای ماه مبارک رمضان که در شرع باید فرادا خوانده شود ،بدعت خلیفه دوم تبدیل به جماعت شد ، اصل نماز سنت پیامبر بود اما کیفیت آنرا تغییر دادند.)
انقدر در عمق فرهنگ ریشه دوانده که گاهی حصرت با آن اقتدار نمیتواند مقابله کند.
بحث آرمانها یک حرف است. که باید با بدعت مقابله کنیم وقتی در عمل قرار گرفتیم بسیار سخت است، گاهی باید چند نسل بگذرد ، ائمه ایی شهید بشوند تا شیعه خود باور کند که نماز مستحبی را به جماعت نخوانند..
مثال بدعت در قران :
《و قالتِ الیهود عُزَیر بنُ الله 》بدعت که ایجاد شد انسان را فرزند خدا یا در مسیحیت انسان را خدا میدانند.
《و قالتَِ النصاریَ المسیحُ بنُ الله 》از جهت اعتقادی مسیحیت متزلزل شد . برای
بدعت یهود قران مثال میزند.
《نحنُ اَبناءُ الله ، لَن تمَسُنَا النارُ اِلّا ایاماً معدودَه》یهود ادعا میکرد ما هر چه کنیم مورد عداب خدا قرار نمی گیریم قرابت خویشی داریم اگر ما را مواخذه کند چند صباحی ما را عذاب میکند
✅ چقدر از این تفکرات ما را منع کرده اند، هر کاری انجام میدهند و دلخوش کردند که امام حسین رحمت واسعه است.
جایگاه هر شخص بشرطی بلند است که متمسک به اهل بیت باشد. شیعه اسمی نمی خواهند شیعه ی عملی را دستگیری می کنند.
♦️و دًعیتُم الیَ الامرَِ الواضِح
شما به یک امر واضح و ملموس دعوت شدید وآن تبعیت از قران و سنت است که دچار فتنه و بدعت نشوید.
♦️فلا یَصَّمُ عن ذالک الا اَصَّم، ولا یَعمی عنهُ الا اُعمی
دو گروه این سخن را نشنیده و نمی فهمند.
۱- گروهی که از شنیدن کر شدند چون قلب انها کر شده [اَصم]
۲- گروهی که چشم قلب آنها کور شده است [اَعمی] چشم سر واضح می بیند ولی چشم قلب با کوری تشخیص ندارد ، حقایق فهمیده نمیشود.
♦️و مَن لم یَنفَعهُ الله بالبلاءِ والتجارُب لم یَنتَفِع بشیِِ منَ العِظَهِ
کسی که با امتحان الهی سود نبرد از تجربیات خود نفع نگرفت از هیچ موعظه ای [عِظه] سود نخواهد گرفت.
تا وقتی از درون خودعبرت و پند نگیرد حرف کسی در او تاثیر گذار نیست. تجربه و امتحان چنان ملموس هستند که انسان را بیدار می کند و کسی با ان بیدار نشد چگونه از نصیحت دیگران بیدار شود و درس بگیرد!!
برای یک لحطه ممکن است موثر باشد ولی انی از بین میرود.، تاثیر اگر دائمی باشد مانند چشمه باید از خود چوشش داشته باشد. که هرگز خشک نمیشود. ریشه خشک شده را هر چه از بیرون شوک بدهتد تاثیر عمیق در حیات و زنده شدن ندارد.
♦️و اَتاهُ النقصُ مِن اِمامهِ
کسی از تجارب استفاده نکند ، واز امتحان الهی متنبه نشود مدام از پیش رو [امامه] نقصان بوجود می آید. روز بروز بجای رشد موانع بیشتر میشود.. هر چه نفهمد سد راه خود را محکمتر کرده است.
♦️حتی یَعرِفَ ما اَنکَر و یُنکِرُ ما عَرَف
تا اینکه غایت کار او [حتی]چنین میشود خوب را بد و بد را خوب می پندارد.[یعرف]
نطام فکری او عوض میشود.
✅ اخلاق بحث فطری و درونی ست کلیات اخلاق نیاز به انبیا نداشت . اینکه عدالت خوب است ، ظلم بد است ، فطرت انرا می فهمد، درون می جوشد اما وقتی درون گمراه ، معطل و به مرداب تبدیل شد همین اصول اصلی را هم نمی فهمد.
در خطبه یک فرمود:
انبیا نیامدند چیزی بگویند که با طبع و فطرت شما مخالف باشد.انبیا امدند تا فطرت انسانها را شخم بزنند.
《لِتُثیرَ حقایق القلوب》فطرت هست ولی روی آن زنگار کرفته و صدایی نمی شنود. هبوط می کند بجایی که خوب و بد جابجا میشود.
دو عامل، سرامد همهٔ موعظه ها هستند.
الف. اگر برکسی بلا آمد ،باوجود بلا سربراه نشد ،دیگر براه آمدنی نیست.
ب. اگر کسی تجربه کرد ،دید نتیجهٔ هر عمل سوء بلایی براو وارد میشود.وباز هم موعظه نگرفت .گوش او کر و دل او مرده است.
اگر بفهمید خدا به سبب بلا به شما نفع می رساند.بلا برای شما نعمت و رحمت است.
عده زیادی از طریق بلا سر براه می شوند.
چنین انسانی آنقدر در مسیر انحراف پیش میرود که خوبها را ،بد می پندارد.و بدها را ، خوب می بیند.سیستم او عوض میشود .چون موعظه نگرفت.
دنیای زنده دلان با دنیای دل مرده متفاوت است.نتیجه درس نگرفتن از مواعظ است.
♦️فاِنَ الناسَ رجلان :
دو صنف افراد در جامعه زندگی میکنند.
♦️مُتّبِعٌ شِرعةَ
۱- گروهی ، تابعین شریعت هستند. خود رای نبوده و.حرف آنها بر اساس مرجع آنهاست.
((شریعه رودخانه نیست، بلکه مسیر و راه ابی از رودخانه باز می کنند که راه دسترسی به رودخانه راحتر باشد چون اطرف رودخانه را نیزار پر میکند دسترسی به اب سخت میشود.)) دین و احکام الهی شریعت هستند که انسان را به رودخانه حقیقت (خدا)
برسانند.
♦️مُبتدِعٌ بدعةً
۲- گروهی ، تابعین بدعتها هستند.
در هر شرایطی برای خود نظر صادر میکنند.
♦️لیسَ معهُ منَ اللهِ برهانُُ سُنَهِِ ، ولا ضیاءُ حجهِِ
اهل بدعت برای کار خود، هیچ دلیل نقلی ندارند.هیچ دلیل روایی و قرانی در دستشان نیست. و دلیل عقلی هم ندارند.نه حجت شرعی دارند و نه حجت عقلی.جزو این گروه نباشید.
♦️وانَ اللهَ سبحانهُ لم یَعِظُ احداً بمثلِ هذَا القران
هیچ معلم و کتاب اخلاق باندازهٔ قران نمی تواند موعظه گر خوبی باشد.
《قل انما اَعِظُکُم بواحدةِ اَنْ تقوموا للهِ مثنیٰ و فُرادیٰ سبا - ۴۶ 》
بدرستیکه موعظه میکنم شما را که خالص برای خدا قیام کنید. دونفر دو نفر ،یک نفر یک نفر.برای خدا عمل کنید.
♦️فاِنهُ حبلُ اللهِ المتین ، و سبَبُهُ الاَمین
موعظه قران چنان عمیق و با صداقت ، هرچه بگوید حقیقت است.رشته محکم خداست به آن آویخته شوید شما را نجات خواهد داد.
♦️و فیهِ ربیعُ القلب
همانطور که فصلها بهاری دارند.بهار نماد رویش است. قران هم بهار دلهای شما است.
استعداد های شما شکوفا می شود و به کمال می رسد.
♦️و ینابیعُ العلم
قران چشمه سار علم است.
در محضر قران به سر چشمه رسیدید.کوثری هست که پیوسته علم دارد.
♦️وما لِلقلبِ جلاءُُ غیرُهُ
قران جلا دهندهْ ی دلهای زنگار گرفته است.
♦️معَ اَنهُ قد ذَهبَ المتذُکرون
کسانیکه عامل به قران بودند ، به قران متوجه ، متدکر و مانوس بودند، رفتند.
♦️و بَقَی الناسونَ اوِ المُتَناسون
باقی ماندگان یا قران را فراموش کردند [ناسون]یا خود را به فراموشی زدند.
جامعه ای که از قران دور شد و افراد آن، از این دو گروه باشند « ناسون و متناسون »
علم و رویش در بین آنها معنا ندارد.
کمال اینست به قران پیوند بخورید.
اللهم زیّن اخلاقنا بالقران
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
الحمد لله رب العالمین
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح خطبه ها
۱۴۰۱/۹/۱۰ - ۶ جمادی الاولی
💢بخش پنجم خطبه۱۷۶💢
خلاصه قبل ؛ حضرت گلایه میکند که خوبان اهل قران و عامل به قرآن و کسانی که حرمت قران را نگه می داشتند رفتند و آنها که ماندند یا فراموشکارند یا خودشان را بفراموشی میزنند
♦️فإذا راَیتُم خیراً فاَعِینُوا علیهِ
هرکجا خیری را دیدید پس برآن یاری کنید .
♦️واذا رَاَیتُم شراً فاذهبوا عنه
وهرکجا شری را دیدید آن را ترک کنید
حضرت ؛ ملاک را خود خیر ویاخودشر معرفی میکند. هرجا سفره خیرپهن است شماهم کمک کنید وهرجا هرنوع شر وظلم بدعت و....بود سریع ازآنجا دورشوید. هیچ شرط وشروطی نمیگذارد .بدون تعصب خانوادگی وقومی باید اهل انجام خیربود و ازشر دوری کرد وبخاطر دوست و فرزند و فامیل ازشر دفاع نکرد .
♦️فان قال رسول الله ص: یابنَ ادم اِعمَلِ الخیر ، و دَعِ الشَرَ ، فاذا انتَ جوادُُ قاصد
همانا رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: ای فرزند آدم عمل خیرکنید وشر را رها کنید
اگرچنین باشید [فاذا انت]پس تندو مستقیم به مقصد میرسید.
((جواد بمعنی بخشنده و معنی دیگر؛ جاده ه و معنی سوم ان اسب تیز روی است که سریع جاده را طی میکند. قاصد هم بمعنی معتدل ویا فردی ست که از میانه راه میرود تابه مقصد برسد ))
منظور این است که شما در صورتی تند ومستقیم به مقصد نهایی میرسید که کار خیر انجام دهید وازشر گریزان باشید
ولی اگر خیر راترک کنید ویا به شر کمک کنید ؛ یا کند میروید یا به مقصد نمیرسید
چنانچه در روایتی امده ، کسی که از راه راست منحرف میشود ؛ سرعت حرکت برای او سودی ندارد مگر اینکه ازمقصد دور میشود (لاتَزیدَ سرعةً اِلا بُعدا)
حضرت در ادامه روی عنوان کلی شر ؛ به نمونهای از ظلم اشاره میکند :
♦️اَلا واِنَ الظلمَ ثلاثه
بدانید وآگاه باشید که ظلم سه گونه است .
♦️فظلمُُ لا یُغفَر
پس ظلمی که بخشیده نمیشود .
♦️و ظلمُُ لا یُترَک
وظلمی که ترک نمیشود وبازخواست دارد.
♦️وظلمُُ مغفورُُ لا یُطلَب
وظلمی که بخشیده شده و طلب نمیشود
شناخت انواع ظلم برهمه لازم ست
♦️فامَا الظلمُ الذَی لایُغفَر فالشرکُ باللهِ قال اللهُ تعالی «اِنَّ الله لایَغفِر آن یُشرکَ بِه
واما ظلمی که بخشیده نممیشود ؛شرک ورزیدن بخداست ،که درقران فرمود بدرستی خداوند شرک ورزیدن بخود را نمی آمرزد .
آیة الله خوئی ره درمنهاج البراعه مینوسد که این آیه ۴۸ سوره نساء آیه مهمی درقران است وبرخی محققین آن را رجاء کامل میدانند و معتقدند امید وار کننده ترین آیه قرآن است .
اما صاحب مجمع البیان و یا نورالثقلین ، پر امید ترین آیه را این آیه میدانند. :
《قُلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَىٰٓ أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا ۚ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ زمر -۵۳》
بگو: ای بندگان من که [با ارتکاب گناه] بر خود زیاده روی کردید! از رحمت خدا نومید نشوید، یقیناً خدا همه گناهان را میآمرزد؛ زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است؛
حضرت امیر ذیل این آیه میفرماید که مافی القران آیة اوسع منها :درقران آیه ای بوسعت این آیه نیست .
هردو آیه نهایت رحمت خدا را میرساند .اما دو نکته لازم بذکر ست ،
✅هرگناهی باتوبه بخشیده میشود حتی شرک. منظور اینست که اگر کسی مشرک شد و تا آخرعمر توبه نکرد خدا اورا نمی بخشد ولی توبه کند بخشیده میشود.
طبق قاعده اولویت وقتی خدا بزرگترین گناه راکه شرک است میبخشد ( ان الشرک لظلم عظیم ) پس گناهان دیگر راهم میبخشد .
قسمت دوم اینکه خداگناهان کمتر ازشرک را اگرتوبه هم نکرده باشد میبخشد .
آیه الله جوادی آملی میفرماید که همه گناهان باتوبه بخشیده میشوند ودیگر لمن یشاء ندارد . اما اوج رحمت خدا در آنجاست که میفرماید《 لمن یشاء》 یعنی گناهکار توبه هم نکرد شاید خدا ببخشد مثلا بخاطر اینکه در روضه امام حسین شدیداً دلشکسته شود یا بخاطر بیماری یا انجام کار خیر دیگری خدا اورا ببخشد .
چنانچه امام صادق علیه السلام وقتی با دوستانش به عبادتی بیماری رفته بود وبیمار ازشدت درد آه کشید دیگران اورا سرزنش کردند چرا آه میکشی ،نام خدا را ببر امام فرمود :«آه من اسماء الله »
آیه ۵۳ سوره زمر ما را بین خوف و رجاء قرارمیدهد که شاید خدا مارا ببخشد یا شاید نبخشد.اما قطعا ویقینا اینکه عده ای گناهانی غیرازشرک داشته باشند وبدون توبه بمیرند بازخدا آنها را میبخشد واین نهایت رحمت خداست .
♦️واما الظلمُ الذی یُغفَرُ فظلمُ العَبد نفسَه عندَبعضِ الهَناتِ
واما ظلمی که بخشیده می شود، ظلم بخود ست درکارهای کوچک و گناهان صغیره[هنات]
ظلم انسان بنفس بخود انجام گناه صغیره ای که جای بخشش دارد .
مانند گذران جوانی به بطالت و عیاشی که دراثرگذشت زمان ؛ آسیب های آن دامنگیر میشودو موجب تحقیر و سر شکستگی ومحرومیتهای مادی او میگردد.
درقران کریم ترک گناهان کبیره خود ،موجب محو سیئات معرفی شده. به پاس حرمتی که رعایت کرده است .اما گناهان صغیره گاهی دراثر تکرار و اصرار وکوچک شمردن به گناه کبیره تبدیل میشوند .
♦️واما الظلم الذی لایُترَک فظلمُ العبادِ بعضُهُم بَعضاً
و اما ظلمی که ترک نمیشود ظلم بندگان به یکدیگر ست . خداوند ظلم بدیگران وحق الناس مصالحه وگذشت نمیکند و محاسبه و مواخذه خواهد کرد .
متاسفانه در دوران حاضر انسان ها بشدت گرفتار ظلم بهم وحق الناس هستند .با قضاوتهای بیجا وبناحق بدون تحقیق و بررسی درمورد دیگری حرف واظهارنظر کردن و...انسانها درگیر حق الناس هستند که ان را خدا سخت پیگیری ومحاسبه ودرنهایت مجازات خواهد کرد .
✳️در روایتی از امام صادق علیه السلام است که فرمود خداوند به یکی ازانبیاء وحی کرد که سراغ حاکم زمانه اش برود وبگوید که اگر من خدا بتو قدرت دادم برای آنست که به مردم ریاست کنی و حق مظلوم را ازظالم بگیری نه آنکه به آنها ظلم کنی ومن ازظلمی که به آنها شده دست برنمیدارم حتی اگرکافرباشند .
خداوند روی حق الناس بسیار غیرتمند است وحتی ظلم به کافر راهم نمی بخشد.
کسی که باگناه و حرف نابجای خود به نظام اسلامی وخون سیصد هزار شهید ظلم میکند و به آبروی حکومت اسلامی لطمه میزند مسلما مواخذه وعذاب خواهد شد .
♦️القِصاصُ هُناکَ شدیدُُ
قصاص آنجا شدید است
میفرماید درمورد حق الناس عقوبت ان [القصاص] در آخرت شدید ترست .
قصاص بمعنای قصاص دنیایی نیست بلکه شدت عقوبت است.
♦️لیس هو جَرحَاً بِالمُدی ولاضَرباً بالسِّیاطِ
و عقوبت آن جراحت با چاقو [مُدی]و ضربات شلاق نیست ، عقوبت خدا درقیامت مثل دنیا نیست که با چاقو مجرم را با چاقو خراش بزنند و قطعه قطعه کنند ویا شلاق بزنند.
♦️وَلکِنَه مایُستُصغَرُ ذلکَ مَعهُ
بلکه این (مجازات )درمقابل عقوبت آنجا ناچیز وکوچک هستند .
یعنی سخت ترین عذابهای دنیا پیش عذابهای اخروی چیزی نیستند چه برسد به عذابهای شدید. وتحمل سختی در جبران کردن حق الناس هرچند سخت باشد ولی درمقابل عذابهای اخروی هیچ است .
♦️فاِیاکُم وَالتَّلَوُن فی دیِن اللهِ
از رنگ پُذیری در دین خدا پرهیز کنید.
مبادا در دین خدا هر روز به رنگی و چهره ای وحزبی درآیید . بپرهیزید از اینکه هرروز طبق عرف عامه مردم رنگ دینداری شماهم عوض شود . یکی از از عوامل رنگ پذیری ها باهم بودن و در اجتماع حاضر شدن است لذا حضرت در ادامه می فرماید:
♦️فاِنَّ جَماعهً فیما تَکرهُونَ منَ الحقِ خیرُُ مِن فُرقهِِ فیما تُحّبونَ منَ الباطل
اجتماعی که بر حق باشد هرچند از آن کراهت داشته باشید بهتر است از تفرقه در. راه باطلی که گرچه او را دوست میدارید.
شاید از حق ناراحت شوید ولی همیشه طرفدار حق باشید و از باطل دوری کنید هرچند که مورد پسند شما باشد و خیر شما در اتحاد است. تفرقه همیشه باطل و اتحاد همیشه حق است.
♦️واِنَ اللهَ لم یُعطِ اَحداً بفُرقَهِِ خَیراً مِمَن مَضی ولامِمَن بَقِی
همانا خداوند به احدی به خاطر تفرقه خیر و برکت عطا نکرده چه آنها که بوده اند[مضی] و چه آنها که بعداً می آیند[بقی]
هر کس دم از تفرقه و انشقاق بزند خدا به او خیری نمی دهد همه باید دور محور حق وحقوق جمع شوند هرچند خوششان نیاید.
✅ سنت خدا این است که اجتماع در راه حق برکت می آورد ولی با آمدن تفرقه برکت می رود.
لازم به توضیح است که اختلاف و فرقه تفاوت دارد. اختیار ، لازمه انسان و جامعه بشریت است. هر انسانی بنابه تفاوت های فردی ، محیط تربیتی ؛ رفتار و افکار خاص خود را دارد . ما با اختلاف مشکلی نداریم اختلاف بین زن و شوهر پدر و فرزند دو دوست و همکار نه تنها بد نیست بلکه خوب هم هست ولی تفرقه لازمه زندگی نیست و زندگی را از بین میبرد باید از آن پرهیز کرد.
با وجود اختلافات باید وحدت داشته باشیم خاصه شیعه و سنی آنقدر مشترکات زیاد دارند که می توانند حوال یک محور جمع شوند در روایت نبوی آمده است
« اختلاف امتی رحمة» که در ذیل این روایت باید تفاسیر فراوانی آمده یک تفسیر آن که، اختلافی که منجر به تفرقه نشود بلکه موجب تضارب آرا شود خیلی هم خوب است زیرا با بیان ادله ها و تحقیق و بررسی ها در حین گفتگو موجبات پویایی و رشد افراد فراهم می شود و در تضارب آرا حق معلوم میشود .چنانچه ائمه علیه السلام اهل مناظره بودند در این گفت و گو و مناظره و کلنجار رفتن ها با افراد مخالف ؛حق معلوم و آشکار می شد .پس اختلاف باعث برکت می شود.
تفسیر دوم مرحوم شیخ صدوق ره در معانی الاخبار درذیل روایتی از امام صادق علیه السلام بیان می کند که یکی از معانی اختلاف ؛تضارب آرا ست ولی عرب به رفت و آمد هم اختلاف می گوید مانند گردش شب و روز که در قرآن کریم از آن به اختلاف تعبیر شده:《 إِنَّ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّیْلِ وَالنَّهَارِ لَآیَاتٍ لِأُولِی الْأَلْبَابِ ال عمران - ۹۰》
یقیناً در آفرینش آسمانها و زمین، و آمد و رفت شب و روز، نشانههایی بر توحید، ربوبیّت و قدرت خدا برای خردمندان است.
اختلاف یعنی از هر قبیله و شهری به مراکز علمی آمده و علوم دینی را فرا بگیرند و بعد در شهر های خود مبلغ دین باشند. رفت و آمد مبلغان دین ؛ رحمت است. دین را می گیرند و به مردم می رسانند. این اختلاف باعث رحمت است به شرط اینکه به تفرقه نرسد.
♦️یا ایها الناس طوبی لمن شغله عیبه عن عیوب الناس
ای مردم، خوشا به حال کسی که مشغولیت به عیوب خود او را از عیوب مردم باز بدارد.
تمام عمر به عیبهای خود مشغول است و دیگر فرصتی برای پرداختن به عیوب مردم باقی نمی ماند.
♦️وطُوبی لمَن لَزِمَ بیتِه واشتَغَلَ بِطاعةِ ریه
و خوش به حال کسی که در خانه خود نشسته [لزم فی بیته] و به طاعت پروردگار خود مشغول است
یعنی با جباران نشست و برخاست ندارد و به داشته های خود راضی ست و مشغول به اطاعت خداوند است. شغل او بندگی است در هر کاری که باشد ، خانه دار باشد یا معلم ، پزشک باشد یا کارمند در همه حال مشغول بندگی خداست و نیز عبادت های دینی خود را هم انجام میدهد.
♦️وبَکَی علی خَطیِئتِه
وبرخطا و گناه خود گریه میکند
خوش به حال کسی که به خاطر معاصی خود اهل گریه و بکاء است
♦️فکان من نفسه فی شغل والناس منه فی راحة
خوشا بحال کسی که به خود مشغول و مردم از دست او در امنیت و آسایش هستند
به کسی ضرر و آسیب نمی زند و حق الناسی به گردن ندارد.
✳️در خصوص عبارت اجتماعی بودن و انزوا گزینی لازم به ذکر است که اسلام هم به اجتماع دعوت می کند وهم گاهی به گوشه گیری و انزوا دربرخی موارد توصیه میکند .
به عنوان نمونه عثمان بن مظعون بعد از مرگ فرزند خود گوشه گیر شده و در مسجد معتکف شده بود پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله به او فرمود :« ان الله لم یکتب علینا الرهبانیة انما رهبانیة امتی الجهاد فی سبیل الله »
خداوند بر ما رهبانیت نوشته بلکه رهبانیت امت من در میان میدان جهاد است.
عثمان بن مظعون در میان اصحاب پیامبر جایگاه ویژه داشته بگونه ای که امیر مومنان علی علیه السلام به خاطر علاقه به او نام فرزندی از خود را عثمان نهاد بود.
در خطبه ۱۶ فرمود« فستتروا فی بیوتکم » در خانه هایتان پنهان شوید با توجه به آیات روایات می بینیم که در اسلام به گوشه گیری و انزوا هم توصیه شده است .
در خطبه ۱۲۷ فرمود اگر کسی از مردم جدا شود نصیب شیطان می شود همانطور که گوسفندی که از گله جدا شود نصیب گرگ میشود. جمع این دو توصیه به اجتماع و توصیه به انزوا باید گفت اگر حکومت مومنانه و دوره سلاح و مردم دیندار باشند وظیفه ما حضور در اجتماع و اجتماعی بودن است باید در میان خلق بود اما وقتی اوضاع خوب نباشد و حکومت فاسد با مردم بودن باعث آسیب و دینداری شود آنجا توصیه به گوشی نشینی شده است.
الحمدلله رب العالمین
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح نهج البلاعه
۱۴۰۱/۹/۶ - ۳جمادی الاولی
💢بخش اول خطبه ۱۷۶💢
خطبه در ابتدای حکومت امیرالمومنین صلوات الله علیه صادر شده ، محتوای کلی خطبه موعظه ، شرح و کیفیت قران ، بدعت است. درسه توصیه تقوایی می فرماید :
♦️اِنتَفعُوا ببیانِ الله
۱- آنچه خدا برای شما واضح و آشکار بیان کرده ، سود ببرید.
بیان شده ها از جمله ،واجبات و محرمات هستند.رعایت کنید و نسبت به آن اهتمام ورزید .صرفا برای شنیدن و لذت بردن نیست، از انچه بیان شده باید نفع برد.
♦️واتَُعِظوا بمَواعظِ الله
۲- مواعظ الهی را با گوش جان بشنوید و عمل کنید. مواعظ بعنوان مستحبات ، مکروهات ،و آداب هستند. آنها را پذیرا باشید.
حالت درونی شما منقلب شده اثر پذیر باشد.
♦️واقبَلوا نصیحهً الله
۳- آنچه را خدا برای شما بعنوان نصیحت ذکر کرده ،گوش فرا دهید.
نصایح خدا به عنوان آثار اعمال ذکر شده.
مانند صدقه ای که ده برابر وهفتادبرابر ،
عوض دارد اما ممکن است با حساب و کتاب ذهن ما جور در نیاید.
نفع ، موعظه ، نصیحت پذیری کار ارادی هر انسانی هست. صرف وجود یک استاد متبهر کافی نیست ، باید در کنار آن عمل باشد، تا رشد صورت بگیرد. با عمل چقدر میتوان شاکله وجودی را شبیه به اهل ببت کرد!!
با صاحبان مواعظ چقدر سنخیت پیدا میشود!! ملاک هم سنخ بودن است ، گر چه بسیاری از صحابی پیامبر را دیدند ولی درس عبرت نگرفتند.هم سنخ نشدند.
حضرت در کلامی در غررالحکم فرموده :
《فی کل تجربهِِ موعظه》تجربه شخصی خود موعظه است .
مومن از یک سوراخ دو بار گزیده نمیشود ، یعنی موعظه پذیرفتن ، هر تجربه شخصی یک موعظه مهم است. در خطای قبل سلب توفیق را تجربه کرد ولی از ان تجربه موعظه نمیگیرد .
✳️ نکته : در ادبیات عرب وقتی یک بار اسم ظاهر آمد برای تکرار ضمیر آورده میشود.
ذکر لفظ الله سه بار پشت هم در جمله، یک نکته دارد. همین قاعده دقیقا در قران هم هست 《فاِن تابوا واصلَحوا واعتَصموا باللهِ و اَخلصوا دینَهم للهِ و سوف یُوتِ الله المومنین اجراً عظیما نساء - ۱۴۶》
یک دلیل عظمت دادن بخدا ، برای اینکه خدا را عظیم کند، مرتب نام خدا را ذکر می کند.
دلیل دوم ، بخاطر اوج محبت است، که ادبیات در چنین مواقعی محصور می کند به ضمایر ، ولی حضرت از روی محبت اسم را مکرر تکرار میکند. ودر کلام همین قاعده را رعایت میکند.
♦️فاِنَ اللهَ قد اَعذَرَ الیکم بالجَلِیَّه
نه تنها اصل احکام را بیان کرد، بلکه اعمالی را که دوست دارد، آنها را هم بیان کرده. تا راه عذر را ببندد. چون دلایل واضح و روشن [جلیه ] اقامه کرد. از درون پیامبری بنام عقل ، وجدان و از بیرون با انبیا و اوصیا، علما، جای عذر تراشی برای احدی باقی نگذاشت.(عقاب بلا بیان قبیح است و خدای حکیم کار قبیح نمی کند.) قبل از بیان اشکار به مواخذه نمی گیرد.
♦️ و اَخذَ علیکمَ الحجَه
وحجت را بر شما تمام کرد و آنچه را برای هدایت و سعادت انسان میگفت نشان داد.
♦️ وبَیَّنَ لَکم مََحٰابَّهُ مِنَ الاَعمال و مَکارِههُ منها
خدا صریحا و بطور آشکار انچه را که محبت داشت [محابه] واضح ذکر کرد.
در میان مستحبات که محبوب خدا هستند.
احسان به پدرو مادر، دستگیری از دیگران ، مستقلا با ارزشتر ذکر کرده.
وآنچه را که محبوب خدا نبود، خشنودی نداشت واضح ذکر کرد.
در قران صریح امده .
《 ان الله لا یحب المعتدین ، یحب المقسطین ، لا یحب الظالمین ، یحب الصابرین ، لا یحب الفرحین ، یحب التوابین 》
♦️لتتَبِعواوا هده و تُجتَنبوا هذه
همه واصح بیان شد ، تا شما محبوبها را تبعیت کرده، و از کراهتها اجتناب کنید.
♦️فانَ رسول اللهِ ص کانَ یقولُ اِنَّ الْجَنَةَ حُفَّت بِالمَکارِه واِنَّ النّارَ حُفَُتْ بالشهوات
به کلام پیامبر استشهاد میکند. پیامبر مکرر بیان میکرد.[کان یقول]
بدرستی که بهشت پیچیده شده [حُفَت]با سختی،( رنج ، دندان فشردن، چشم فرو بستن.) و جهنم با شهوات ، تمایلات و راحتی پیچیده شده است.
زمانیکه قولی را از پیامبر ذکر میکند. اوج اعتماد است. شاید از نظر سیاسی کسی امیرالمومنین را قبول نداشته باشد، ولی همه مسلمانند باید به کلام پیامبر اعتماد کنند.
بهشت مسیری هست پر پیچ و خم ، لاجرم برای رسیدن به آن باید سختی اعمال و تکلف آن را تحمل کرد. تمام تمایلات نفسانی ، راحتی و آسایش بی درد انتهای آن نار است.
گنهکار آنچه را که زیبا می بیند ، زیبا جلوه گری میکند، جذب شده بسمت ان میرود دنیا نیست بلکه * زینَ لهمُ الشیطان * است.
وگرنه باطن دنیا تماما سختی ست.
انجام گناه هم سختی دارد ولی شیطان آنرا آرایش داده راحت تشان میدهد. اینطور نیست که عبادت سخت وگناه آسان باشد. اعمال جهنمی چون مطابق امیال نفسانی است شاید راحتر باشد ، زیرا نفس به انحراف تمایل دارد. چیزی که محدودیت نداشته باشد. شوق دارد. .وارد شدن به این تمایلات سرانجام آن تور شیطان است و جهنم.
✳️ امام باقر صلوات الله علیه فرمودند:
گویا همین جمله را معنا میکند .
《الجنهُ محفوفهُُ بالمکارِه و الصبر 》
سختی هایی که با صبر همراه باشد. صبر بر طاعت ، یکی از انواع مهم صبر است.
صبر بر طاعت و بر معصیت به طریق اولی سخت تر است از صبر بر مصیبت... چون داع مصیبت سرد میشود.
در حکمتها فرمود. انسان جوان عفیف نزدیک است ملائک شود.《کانَ العفیف اَن یکونَ مَلِکا》
♦️واعلموا اَنهُ ما مِن طاعهِ اللهِ شیُُ اِلا یَاتی فی کُرُهِِ
بدانید هیچ قسمتی از عبادت نیست مگر آنکه یک کراهتی در آن عبادت هست.
♦️وما مِن معصیهِِ اللهِ شیُُ اِلا یَاتی فی شهوه
و هیچ معصیتی نیست مگر اینکه یک لذت و موافق میل ، در آن هست.
این جمله حضرت بمعنای غالب انسانهاست که، اینگونه اند.
اکثر مردم به عبادت اشتیاق ندارند، و با سختی انجام می دهند. اما عده ای از انسانها فضای متفاوتی دارند.
درون مایه عالب انسانها اینگونه است ، نفس از عبادت ناراحت میشود همراهی نمی کند.
دادن خمس و زکات و انفاق سخت است.نفس نمی پذیرد.در عبادت عقب کشیده اخم می کند ، در معاصی باسرعت و لذت می شتابد.
اکثریت مومن و مسلمان اینطور هستند ، کفار که به عبادت کاری ندارند.اکثر مومنین طمع به بهشت و ترسی از حهنم عملی را پرهیز و یا انجام میدهند.
اما گروهی اصلا از روی اکراه ، اجبار ،اخم ، عبادت نمیکنند بلکه با عشق و لذت عبادت میکنند.
《واسْتَعینوا بالصبرِ و الصلوٰة و اِنَّها لَکبیرةٌ الّا علیَ الخاشعین بقره - ۴۵ 》
طاعت بر همه سخت است مگر کسانیکه یک دل خاشع دارند. نه تنها کراهت ندارد ،بلکه با میل و اشتیاق عبادت را انجام می دهد..
✳️ روایت مرحوم کلینی در ج۲ کافی :
《افضلُ الناس مَن عَشِقَ العباده و معانَقَها و اَحَبَها بقلبِه و عاشَ بجَسدِه و تفَرَغَ بها 》
افضل ترین مردم کسی ست که به عبادت عَشق بورزد، عبادت را به آغوش بگیرد.، با قلب دوست بدارد و جسم را باآن درگیر کند.
تمام اعضای خود رامشغول ، و خود را برای عبادت فراعت بال میدهد.
در دعای افتتااح بالاتر از آن را ذکر می کند .با خدا عشق بازی می کند ، ناز خدا میخرد و خود ناز میکند. همیشه نیاز و طلب کردن نیست《مُدِلاً علیک فیما قَصَدتُ فیه الیک》به تعبیر آیت الله جوادی "حفظه الله" برای نباز نیامده بلکه برای ناز[مُدِلاً] امده.
جمله ی امیرالمومنین که در عبادت کراهت وجود دارد، در مورد اکثریت صادق است ولی میتوان بجایی رسید که ملکه ی عبادت در وجود علَم شود. ترک معاصی در وجود قد علم کند.
برای اینکه تکلیف خود بدانیم ،که ما با عبادت جزو کدام دسته هستیم.عبادت ما از روی کُره و سختی هست یا با عشق انجام میدهیم .
بین عبادت و عادت بسیار تفاوت است.
« شهیدمطهری » جمله راه گشایی دارند.
ببینید عبادت شما از روی عادت است یا نه!!
آیا در بعضی از عبادت داغ هستید و سنگ ان به سینه می زنید؟
یا در همه موارد عبادتی چنین هستید ؟
در عدم تاخیر نماز مصر هستید ولی در عدم تاخیر امر بمعروف هیچ ناراحتی وجود ندارد !!
اعمال و عبادات همه در یک سطح هستند.در واجبات تفاوتی ندارد، نسبت به همه آنها باید حساسیت داشت. این معیار خوبی ست.
عبادات همه واجب ،هم نماز ، هم امر بمعروف ، دستگیری مظلوم و مجلس امام حسین ، نسبت به مجلس ابا عبدلله حساس ولی نسبت به قتل مردم یمن دردی نیست.
به دو سه تا ازاعمال حساس و بقیه بدون دغدغه سپری می شود.
با این روش،عبادت در کار نیست از روی عادت است.اما اگربه همه اعمال حساسیت و مصر هستید،عبادت از روی محبت است
عبادت منهای « ب» عادت است .
اگر ابتدا و انتهای آن حذف شود باد است.
باد غرور و نخوت باقی می ماند.
عبادت بمنزلهْ یک تلمبه ای شده باشد که باد پر میکند ، تا کی از این باد بترکد!!!
نباید با عبادت باد شوید.
بلکه مانند درخت هر چه پر بار و سنگین تر ،
سر بزیر خواهید شد.
♦️فَرَحِمَ اللهُ رجلاً نزَع عن شهوَتِه ، و قَمَعَ هَوی نفسِهِ
خدا رحمت کند کسی را که تمایلات را ار دل بر می کَند[نَزَع عن] و ریشه ی انرا قطع می کند.و هوای نفس را مغلوب و قلع و قمع میکند.
رحمت رحمانیه شامل همه میشود.. از تابش خورشید و نزول باران همگان نفع میبرند. اما رحمت رحیمیه همگانی نیست. یک بخش خاصی از مردم را رحمت ویژه میرساند.
چرا همیشه هوای نفس غالب باشد! یکبار هم او شکست بخورد. اگر با قدرت مقابل هوای نفس بایستید ، خدا با تمام قدرت پشت شما می ایستد. جلب رحمت رحیمیه ، و با رحمت ویژه مقابل گناهان دیگر را می گیرد.
♦️فاِنَ هذهِ النفسَ اَبعدُ شیِِ مَنزَعا
این نفس اماره کنده شدن [منزَع] آن سخت ترین و دور ترین [ابعد] کار است.
این دشمن نامرعی درون ، به تمام زوایای درون اگاه است، مهار کردن آن بسیار سخت است.مدام گوش و چشم و زبان را در اختیار گرفته، با کوچکترین غفلت به معصیت وارد کند. دشمن نظامی ، جهاد اصغر با همه هیاهو در مقابل این دشمن نفس و جهاد اکبر بسیار ضعیف است .
سلاح این نفس، قدَر و کشنده تر است ، تمام قواحتی عقل و مرکز کنترل را در دست می گیرد، اگر شیطان هم با او باشد وا مصیبت است.بسیار سخت است ولی شدنی است.
♦️واِنها لا تَزالُ تَنزِعُ اِلی معصیهِ فی هَوی
نفس اماره همیشه [لاتزال] به هوا پرستی ، معاصی اشتیاق دارد[تنزِعُ الی] با چاشنی هوس تحریک می کند و صدها مدل گناه راپیش رو قرار میدهد.
اگر چه حریف قدری ست ولی باید مبارزه کرد . میشود او را گرفتار و شر آنرا از سر خود باز کرد.
✳️ در این جنگ نابرابر چه کنیم ؟!
راهکار رام کردن این دشمن قدر چیست ؟!
چگونه تسلط نفس کمتر میشود؟!
در مناجات شعبانیه:
《الهی لم تَکن لی حَولُُ فانتَقِلَ بهِ عن معصیَتِک الا فی وقتِِ اَیقَضتَنی فی محبتِک و کما ارَدتَ اَن اکونَ کنتَ》
خدایا هیچ راهی ندارد حول و قوه ای نیست برای ترک گناه مگر اینکه به محبت تو بیدار باشم . مگر تو مرا با محبت خود از خواب غفلت بیدار کنی. و آنگونه باشم که تو میخواهی.
با عشق میشود هر کاری را برای محبوب انجام داد ، عشق نباشد از روی ترس یا رسیدن به نعمت انجام میشود. واگر یک قوت قویتر و دست به نقد در مقابل ظاهر شود نفس سریع رام میشود اما با محبت و عشق نفس رام نمی گردد که دل محبوب برنجاند.
اللهم لا تجعلنا نظرنا فیه غفلة
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️