بسم الله الرحمن الرحیم شرح خطبه ها ۱۴۰۱/۹/۳ - ۲۹ ربیع الثانی
💢 خطبه ۱۷۴ 💢 امیرالمومنین سلام الله علیه در باره شخص طلحه می فرماید: چرا او مخالف صد در صد عثمان بود ناگهان موافق از آب در امد.
🔶قد کنتُ وما اُهَدَّدُ بالحربِ ، ولا اُرهبُ بالضَّرب من از گذشته تا کنون چنین بودم. کسی نمی توانست مرا تهدید[اُهََدِد] به جنگ کند. من کسی نبودم که دیگران بخواهند با زدو خورد مرا بترسانند.[اُرهَبُ] با توجه به شهامت ، توانایی و شجاعت، کسی جرات رویارویی با مولا را در خود نمی دید.
🔶واَنَا علی ما قد وعدَنی ربّی منَ النصرِ چون یک تاییدیه از طرف خدا داشتم ، خدا وعده پیروزی مرا در این جنگها داده بود. که من به شهادت نمی رسم. منظور حضرت بطور عام باشد ، ما مومنین را یاری می کنیم. یا بزور خاص باشد ، وعده داداه شد که کشته نمی شوم. 《انا لَننصُرُ رُسُلَنا والذین امنوا زخرف - ۵۰ 》 ما قطعا رسولان خود و مومنین را نصرت می دهیم. طبق این وعده ، و کلام پیامبر که فرموده بود علی جان در جریان ناکثین و مارقین پیروز میدان تو هستی. دو تاییدیه اینچنینی داشتم.
🔶واللهِ مَا استَعجَلَ مُتَجَرِداً للطلبِ بدمِ عثمانَ اِلّا خوفاً مِن اَن یُطالَبُ بِدمِهِ لاَنِ مَظِنتُهُ بخداقسم طلحه پیشقدم نشد، عجله نکرد [ما استعجل]در طلب خون عثمان ، مگر اینکه می ترسید خود او مواخذه و مجازات شود.[یُطالبُ بدمه] چون خود او در مظان اتهام [مظنتُهُ]و متهم ردیف اول بود.
دانست حکومت علی مستقر بشود.اگربخواهد برخوردکند سردسته همه شورشیان، طلحه باید پاسخگو باشد. برای نجات خود ،قبل از اینکه حکمی بر او جاری شود،طالب خون عثمان شد.
🔶ولم یَکن فِی القومِ اَحرَصُ علیهِ منه در میان قاتلین عثمان کسی حریص تر از او نبود
چطور شد که طلحه رشادتهای مرا در جنگها دیده بود چنین مقابل من ایستاد!! خطای محاسباتی او در کجاست!! مگر علی از درد و زخم ، و کشته شدن میترسد!!.
چرا حضرت اینگونه سخن گفته !! مگر کسی حضرت را تهدید کرده !! باطن اینکار او برای چه بود!!
🔶فاَرادَ ان یُغالِطَ بما اَجلَبَ فیهِ لَیَلتَبَس الامرً و یَقَعَ الشَکَ طلحه قصد کرده بود عده ای را دور خود جمع کند برای خونخواهی و گرفتن حق مظلوم، تا این امر مردم را به غلط بیندازد [یُغالطَ] برای مردم مشتبه شود که طلحه طرفدار عثمان است.پس نمی تواندقاتل باشد. مردم را در شک قرار بدهد. نظر طلحه این بود. کسی بخواهد مرا محاکمه کند جامعه را تبدیل به جمل میکنم و اینکار را کرد.
🔶و واللهِ ما صَنَع فِی اَمرِ عثمانَ واحدهً مِن ثَلاثِِ سوگند بخدا در باره ی عثمان یکی از سه کار را انجام نداد. برای طلحه سه راه بیشتر نبود. وانجام ان بر او لازم بود ولی بجا نیاورد.
🔶لَئِن کانَ اِبنُ عُفانَ ظالما ، کما کانَ یَزعَمُ حالت اول ؛ اگر عثمان بن عفان را ظالم می دانست ، همانطور که به ظالم بودن او گمان داشت .
🔶لقد کانَ ینبَغی لهُ اَن یُوازِرَ قاتِلیهِ و اَن یُنابِذ ناصرِیهِ سزاوار بود که دشمنان عثمان را کمک میکرد[یُوازِر] تا او را و ظلم او را ریشه کن کنند.و از دوستان عثمان دوری کند.[یُنابذ]ولی او اینکار را نکرد.
🔶و لئِن کانَ مظلوماً لقد کانَ یَنبَغی لهُ اَن یکونَ منَ المُنَهنِهینَ عنهُ ، والمُعذِرینَ فیهِ حالت دوم ؛ اگر طلحه بگوید عثمان مظلوم بود تقصیری نداشت.کشتن او حرام بو . سزاوار بود سینه چاک میکرد و از کسانی می بود که از کشتن جلوگیری می کرد.[مُنهنِهین] برای او عذر تراشی [مُعذرین]و از مردم عذر خواهی میکرد. پس چرا طلحه اینکار نکرد
🔶ولئن کانَ فی شکِِ منَ الخَصلَتَینِ لقد کانَ ینبغی لهُ اَن یَعتَزِلَهُ و یَرکَدَ جانِبا و یَدَعَ الناس حالت سوم؛ اگر واقعا نمی دانست عثمان ظالم است یا مظلوم [خصلتین] سزاوار این بود عثمان را رها کند [یَعتزله]ودر کناری ساکت بنشیند.[راکدا]مردم را با او رها میکرد.[یدَع]
🔶فما فعَلَ واحدهً منَ الثلاث ، و جاءَ باَمرِِ لَم یُعرَفُ بابُه طلحه از این سه راه ، هیچکدام را انجام نداد در هر سه قسم به خطا رفته و محکوم است. خود در قتل عثمان سردمدار بود ولی باسیاست ، پنهانی و زیر پوستی محرک مردم بود برای شورش و قتل ، اما آشکارا برای اینکه خدشه دار نشود و منافع خود در خطر نباشد ظاهر خودرا حفظ می کرد.
🔶و جاءَ باَمرِِ لَم یُعرَفُ بابُه در هر سه قسم طلحه محکوم است. راهی را پیش گرفته که راه آن شناخته نشده
🔶ولَم تَسلَم مَعاذیرُهُ وعذر تراشی های طلحه سالم نیست. عذر های او از قبیل خونخواهی عثمان ، مظلوم کشته شدن او برای شکستن بیعت قابل قبول نیست.
✳️ مجموع سخن حضرت اشاره دارد بر اینکه ؛ در هر جامعه ای سیاست بازانی هستند ؛ که سیاست دستاویز و ابزار آنهاست . هر روز به یک شکلی عمل میکنند که جامعه انها را بپذیرد. هر چه جامعه بپسندد همان می شوند. نان را به نرخ روز میخورند. حق مدار نیستند. برو بیای خود رابیشتر مد نظر دارند. اگر محوریت حق باشد،کاری به آن ندارند. فقط منافع خود می بینند.
در مورد طلحه و زبیر یک حالت چهارمی وجود دارد که امیرالمومنین از باطن او پرده برداری می کند. هدف طلحه فقط رسیدن به قدرت بود. از هر راهی که فکر میکرد راهی به قدرت رسیدن دارد، حرکت میکرد.
در وقت تشکیل حکومت علوی ، تصور او این بود انجا باشد بهتر است.منصبی به او می دهند بیعت کرد. بعد از حکومت به او چیزی نرسید با معاویه و زبیر ائتلاف کرد. هیچ انگیزه الهی برای او متصور نیست.
✳️ نکته : مرحوم شوشتری در نهج الصباغه ج۳ ، ص۲۴۲، نقل میکند. وقتی طلحه و زبیر به بصره رسیدند فرماندار شهر، عثمان بن حنیف دو نفر را فرستاد با طلحه صحبت کنند . عمران بن حُصین و ابوالاسود دوئلی((همان کسی که امیراامومنین اصول ادبیات را برای او تعلیم داد و فرمود : ابوالاسود ، کلام یا فعل است، یا اسم ، با حرف است .همین یک جمله حضرت زیر بنای تمام ادبیات عرب شد. ))
این دو نفر سراغ طلحه و زبیر برای گفتگو رفتند: عمران بن حصین گفت: شما عثمان رو کشتید ، چون شما ناراحت نشدید ما هم به تبع از شما ناراحت نشدیم . (نشان دهنده جایگاه طلحه است که دبگران او را الگو می گیرند.) سپس شما با امیرالمومنین بیعت کردید ، ما هم به تبع شما بیعت کردیم.[بایعتَ علیاً و بایَعنا]اگر قتل عثمان درست و حرکت خوبی بود چرا شما امروز اینجا برای داد خواهی آمدید؟! [فاِن کانَ قتلُ عثمان صواباً فمسیرُکم نِمادا] چرا امروز برای عمل درست خود ،مخالفت کرده دنبال قاتل می گردید؟!
فقال طلحه: [ اِنَّ صاحِبَکَ لا یُری اَن معهُ الاَمر غیرُهُ و لیسَ فلا هذا بایَعنا] صاحب شماوقتی به حکومت رسید اصلا بماتوجهی نکرد ما بیعت کردیم به حکومت برسیم ولی اصلا بما مسئولیتی نداد.
ابوالاسود دوئلی عصبانی شد و خطاب به حُضین گعت : از این واضحتر ، طلحه خود اقرار کرد برای حکومت بیعت کردم اما چیزی بمن نرسید سمت معاویه رفتم [اَما هذا و قد صَرَّحَ عَضَب لِلمُلک ...]
ظاهر نفاق گونه ای ساخته بودند که دنبال قدرت بودند. تصور می کردند (روز مسجد رفتن و محاسن گذاشتن است) چون با این عمل راحت میشود به قدرت رسید.. در باطن هیچ سنخیت و ارتباطی با امیرالمومنین ندارند.
✳️ ابن ابی الحدید ج۲، ص۶ در نقد طلحه بیان میکند. چطور طلحه ادعای خونخواهی و طرفداری عثمان میکند. در حالیکه وقتی عثمان از دنیا رفت سه روز اجازه دفن نداد. مردم به حصرت پناه اوردند اگر خطا کرده الان کشته شده، ولی مسلمان بوده ، بایدحرمت او حفظ شود.
حضرت با طلحه صحبت کرد، کوتاه بیاید. و او بشرطی اجازه دفن داد که در منطقه حَشّ الکوکب دفن شود. در انتهای قبرستان بقیع محلی برای دفن مردگان یهود بود و بخشی از ان زمین هم زباله دان مردم شده بود ، با دیواری از قبرستان مسلمین جدا کرده بودند. ان مکان حش الکوکب دفن کردند. افرادی را مامور نگهبانی کرد مبادا کسی نبش قبر کند و جنازه را به محل دیگری منتقل و دفن کنند.
سالیان بعد که معاویه راس کار آمد آن دیوار حائل را برداشت که زشت است خلیفه سوم در منطقه یهودی بقیع دفن باشد. ان قسمت را به قبرستان مسلمانها ملحق کرد.
ابی الحدید برای طلحه سوال ایجاد می کند. اگر امروز طرفدار عثمان شده ای ، همان کسی هستی که سه روز اجازه دفن ندادی ، نه طرفدار عثمان بودی و نه امروز خونخواه عثمان هستی ، فقط برای کسب حکومت بود.
✳️ اهل سنت یک روایتی دارند بنام( عَشره مُبشره)ده نفری که پیامبر بشارت بهشت داده ((علی ع ، سه خلیفه، طلحه و زبیر، و اعضای شورای شش نفره)) این حدیث در کتب روایی شیعه مطلقا جایی ندارد. از جهت سند اشکال اساسی دارد.
سوال پیش می آید ،طبق حدیث عشره مبشره چطور دو بهشتی با هم می جنگند؟! در حالیکه همه انبیا در یک جا جمع باشند اختلافی ندارند چون جهان بینی و هدف انها یکی ست و مخالفتی ندارند. اما این دو بهشتی مقابل هم قرار میگیرند و یکی بدست دیگری کشته میشود .(هر چند حضرت مستقیم طلحه را نکشت) آیا این امر با عقل سازگار است؟!
حضرت پس از اتمام جنگ جمل در بین کشته شدگان عبور می کرد جنازه طلحه را که دید ، ناراحت شد و خطاب به او گفت جای تو اینجا نبود. و در این مکان غریب افتاده ای. شیطان تو را گمراه کرد و تو هم لغزیدی و بسمت جهنم عجله کردی .(در خطبه ۲۱۹ اشاره شده)
این همان علی هست که در حدیث عشره مبشره اهل سنت او را بهشتی دانسته و پیامبر وعده ی بهشت داده. حضرت هم در عمل و هم در گفتار ثابت کرد که او بسمت جهنم رفت و عجله کرد. و مطلقا با حقایق جهان اسلام هم ، سازگار نیست.
اللهم نعوذ بک من الشرک و النفاق
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیانثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
علی جان!
یک حاجی در طواف داری به دهان/ یک حیدر در مصاف داری به دهان/ یک تیغ دو دم به دست داری آقا/ یک تیغ دو دم غلاف داری به دهان/
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح خطبه ها
۱۴۰۱/۹/۳ - ۲۹ ربیع الثانی
💢 خطبه ۱۷۴ 💢
امیرالمومنین سلام الله علیه در باره شخص طلحه می فرماید:
چرا او مخالف صد در صد عثمان بود ناگهان موافق از آب در امد.
🔶قد کنتُ وما اُهَدَّدُ بالحربِ ، ولا اُرهبُ بالضَّرب
من از گذشته تا کنون چنین بودم. کسی نمی توانست مرا تهدید[اُهََدِد] به جنگ کند.
من کسی نبودم که دیگران بخواهند با زدو خورد مرا بترسانند.[اُرهَبُ]
با توجه به شهامت ، توانایی و شجاعت، کسی جرات رویارویی با مولا را در خود نمی دید.
🔶واَنَا علی ما قد وعدَنی ربّی منَ النصرِ
چون یک تاییدیه از طرف خدا داشتم ، خدا وعده پیروزی مرا در این جنگها داده بود. که من به شهادت نمی رسم.
منظور حضرت بطور عام باشد ، ما مومنین را یاری می کنیم. یا بزور خاص باشد ، وعده داداه شد که کشته نمی شوم.
《انا لَننصُرُ رُسُلَنا والذین امنوا زخرف - ۵۰ 》
ما قطعا رسولان خود و مومنین را نصرت می دهیم. طبق این وعده ، و کلام پیامبر که فرموده بود علی جان در جریان ناکثین و مارقین پیروز میدان تو هستی. دو تاییدیه اینچنینی داشتم.
🔶واللهِ مَا استَعجَلَ مُتَجَرِداً للطلبِ بدمِ عثمانَ اِلّا خوفاً مِن اَن یُطالَبُ بِدمِهِ لاَنِ مَظِنتُهُ
بخداقسم طلحه پیشقدم نشد، عجله نکرد [ما استعجل]در طلب خون عثمان ، مگر اینکه می ترسید خود او مواخذه و مجازات شود.[یُطالبُ بدمه] چون خود او در مظان اتهام [مظنتُهُ]و متهم ردیف اول بود.
دانست حکومت علی مستقر بشود.اگربخواهد برخوردکند سردسته همه شورشیان، طلحه باید پاسخگو باشد.
برای نجات خود ،قبل از اینکه حکمی بر او جاری شود،طالب خون عثمان شد.
🔶ولم یَکن فِی القومِ اَحرَصُ علیهِ منه
در میان قاتلین عثمان کسی حریص تر از او نبود
چطور شد که طلحه رشادتهای مرا در جنگها دیده بود چنین مقابل من ایستاد!!
خطای محاسباتی او در کجاست!!
مگر علی از درد و زخم ، و کشته شدن میترسد!!.
چرا حضرت اینگونه سخن گفته !!
مگر کسی حضرت را تهدید کرده !!
باطن اینکار او برای چه بود!!
🔶فاَرادَ ان یُغالِطَ بما اَجلَبَ فیهِ لَیَلتَبَس الامرً و یَقَعَ الشَکَ
طلحه قصد کرده بود عده ای را دور خود جمع کند برای خونخواهی و گرفتن حق مظلوم، تا این امر مردم را به غلط بیندازد [یُغالطَ] برای مردم مشتبه شود که طلحه طرفدار عثمان است.پس نمی تواندقاتل باشد. مردم را در شک قرار بدهد.
نظر طلحه این بود.
کسی بخواهد مرا محاکمه کند جامعه را تبدیل به جمل میکنم و اینکار را کرد.
#خطای_محاسباتی_طلحه
#سیاست_بازان
# مشتبه_کردن_مردم
#شکستن_بیعت_قابل_قبول_نیست
https://eitaa.com/joinchat/2066481246Cb13f0be69d
🔶و واللهِ ما صَنَع فِی اَمرِ عثمانَ واحدهً مِن ثَلاثِِ
سوگند بخدا در باره ی عثمان یکی از سه کار
را انجام نداد. برای طلحه سه راه بیشتر نبود. وانجام ان بر او لازم بود ولی بجا نیاورد.
🔶لَئِن کانَ اِبنُ عُفانَ ظالما ، کما کانَ یَزعَمُ
حالت اول ؛ اگر عثمان بن عفان را ظالم می دانست ، همانطور که به ظالم بودن او گمان داشت .
🔶لقد کانَ ینبَغی لهُ اَن یُوازِرَ قاتِلیهِ و اَن یُنابِذ ناصرِیهِ
سزاوار بود که دشمنان عثمان را کمک میکرد[یُوازِر] تا او را و ظلم او را ریشه کن کنند.و از دوستان عثمان دوری کند.[یُنابذ]ولی او اینکار را نکرد.
🔶و لئِن کانَ مظلوماً لقد کانَ یَنبَغی لهُ اَن یکونَ منَ المُنَهنِهینَ عنهُ ، والمُعذِرینَ فیهِ
حالت دوم ؛ اگر طلحه بگوید عثمان مظلوم بود تقصیری نداشت.کشتن او حرام بو .
سزاوار بود سینه چاک میکرد و از کسانی می بود که از کشتن جلوگیری می کرد.[مُنهنِهین] برای او عذر تراشی [مُعذرین]و از مردم عذر خواهی میکرد.
پس چرا طلحه اینکار نکرد
🔶ولئن کانَ فی شکِِ منَ الخَصلَتَینِ لقد کانَ ینبغی لهُ اَن یَعتَزِلَهُ و یَرکَدَ جانِبا و یَدَعَ الناس
حالت سوم؛ اگر واقعا نمی دانست عثمان ظالم است یا مظلوم [خصلتین]
سزاوار این بود عثمان را رها کند [یَعتزله]ودر کناری ساکت بنشیند.[راکدا]مردم را با او رها میکرد.[یدَع]
🔶فما فعَلَ واحدهً منَ الثلاث ،
و جاءَ باَمرِِ لَم یُعرَفُ بابُه
طلحه از این سه راه ، هیچکدام را انجام نداد
در هر سه قسم به خطا رفته و محکوم است.
خود در قتل عثمان سردمدار بود ولی باسیاست ، پنهانی و زیر پوستی محرک مردم بود برای شورش و قتل ، اما آشکارا برای اینکه خدشه دار نشود و منافع خود در خطر نباشد ظاهر خودرا حفظ می کرد.
🔶و جاءَ باَمرِِ لَم یُعرَفُ بابُه
در هر سه قسم طلحه محکوم است. راهی را پیش گرفته که راه آن شناخته نشده
🔶ولَم تَسلَم مَعاذیرُهُ
وعذر تراشی های طلحه سالم نیست. عذر های او از قبیل خونخواهی عثمان ، مظلوم کشته شدن او برای شکستن بیعت قابل قبول نیست.
✳️ مجموع سخن حضرت اشاره دارد بر اینکه ؛
در هر جامعه ای سیاست بازانی هستند ؛ که سیاست دستاویز و ابزار آنهاست . هر روز به یک شکلی عمل میکنند که جامعه انها را بپذیرد. هر چه جامعه بپسندد همان می شوند. نان را به نرخ روز میخورند. حق مدار نیستند. برو بیای خود رابیشتر مد نظر دارند.
اگر محوریت حق باشد،کاری به آن ندارند.
فقط منافع خود می بینند.
در مورد طلحه و زبیر یک حالت چهارمی وجود دارد که امیرالمومنین از باطن او پرده برداری می کند. هدف طلحه فقط رسیدن به قدرت بود. از هر راهی که فکر میکرد راهی به قدرت رسیدن دارد، حرکت میکرد.
در وقت تشکیل حکومت علوی ، تصور او این بود انجا باشد بهتر است.منصبی به او می دهند بیعت کرد. بعد از حکومت به او چیزی نرسید با معاویه و زبیر ائتلاف کرد.
هیچ انگیزه الهی برای او متصور نیست.
✳️ نکته : مرحوم شوشتری در نهج الصباغه ج۳ ، ص۲۴۲، نقل میکند.
وقتی طلحه و زبیر به بصره رسیدند فرماندار شهر، عثمان بن حنیف دو نفر را فرستاد با طلحه صحبت کنند .
عمران بن حُصین و ابوالاسود دوئلی((همان کسی که امیراامومنین اصول ادبیات را برای او تعلیم داد و فرمود : ابوالاسود ، کلام یا فعل است، یا اسم ، با حرف است .همین یک جمله حضرت زیر بنای تمام ادبیات عرب شد. ))
این دو نفر سراغ طلحه و زبیر برای گفتگو رفتند: عمران بن حصین گفت:
شما عثمان رو کشتید ، چون شما ناراحت نشدید ما هم به تبع از شما ناراحت نشدیم .
(نشان دهنده جایگاه طلحه است که دبگران او را الگو می گیرند.)
سپس شما با امیرالمومنین بیعت کردید ، ما هم به تبع شما بیعت کردیم.[بایعتَ علیاً و بایَعنا]اگر قتل عثمان درست و حرکت خوبی بود چرا شما امروز اینجا برای داد خواهی آمدید؟! [فاِن کانَ قتلُ عثمان صواباً فمسیرُکم نِمادا] چرا امروز برای عمل درست خود ،مخالفت کرده دنبال قاتل می گردید؟!
فقال طلحه: [ اِنَّ صاحِبَکَ لا یُری اَن معهُ الاَمر غیرُهُ و لیسَ فلا هذا بایَعنا]
صاحب شماوقتی به حکومت رسید اصلا بماتوجهی نکرد ما بیعت کردیم به حکومت برسیم ولی اصلا بما مسئولیتی نداد.
ابوالاسود دوئلی عصبانی شد و خطاب به حُضین گعت : از این واضحتر ، طلحه خود اقرار کرد برای حکومت بیعت کردم اما چیزی بمن نرسید سمت معاویه رفتم [اَما هذا و قد صَرَّحَ عَضَب لِلمُلک ...]
ظاهر نفاق گونه ای ساخته بودند که دنبال قدرت بودند. تصور می کردند (روز مسجد رفتن و محاسن گذاشتن است) چون با این عمل راحت میشود به قدرت رسید.. در باطن هیچ سنخیت و ارتباطی با امیرالمومنین ندارند.
✳️ ابن ابی الحدید ج۲، ص۶ در نقد طلحه بیان میکند. چطور طلحه ادعای خونخواهی و طرفداری عثمان میکند. در حالیکه وقتی عثمان از دنیا رفت سه روز اجازه دفن نداد.
مردم به حصرت پناه اوردند اگر خطا کرده الان کشته شده، ولی مسلمان بوده ، بایدحرمت او حفظ شود.
حضرت با طلحه صحبت کرد، کوتاه بیاید. و او بشرطی اجازه دفن داد که در منطقه حَشّ الکوکب دفن شود. در انتهای قبرستان بقیع محلی برای دفن مردگان یهود بود و بخشی از ان زمین هم زباله دان مردم شده بود ، با دیواری از قبرستان مسلمین جدا کرده بودند. ان مکان حش الکوکب دفن کردند.
افرادی را مامور نگهبانی کرد مبادا کسی نبش قبر کند و جنازه را به محل دیگری منتقل و دفن کنند.
سالیان بعد که معاویه راس کار آمد آن دیوار حائل را برداشت که زشت است خلیفه سوم در منطقه یهودی بقیع دفن باشد. ان قسمت را به قبرستان مسلمانها ملحق کرد.
ابی الحدید برای طلحه سوال ایجاد می کند. اگر امروز طرفدار عثمان شده ای ، همان کسی هستی که سه روز اجازه دفن ندادی ، نه طرفدار عثمان بودی و نه امروز خونخواه عثمان هستی ، فقط برای کسب حکومت بود.
✳️ اهل سنت یک روایتی دارند بنام( عَشره مُبشره)ده نفری که پیامبر بشارت بهشت داده
((علی ع ، سه خلیفه، طلحه و زبیر، و اعضای شورای شش نفره)) این حدیث در کتب روایی شیعه مطلقا جایی ندارد. از جهت سند اشکال اساسی دارد.
سوال پیش می آید ،طبق حدیث عشره مبشره چطور دو بهشتی با هم می جنگند؟!
در حالیکه همه انبیا در یک جا جمع باشند اختلافی ندارند چون جهان بینی و هدف انها یکی ست و مخالفتی ندارند.
اما این دو بهشتی مقابل هم قرار میگیرند و یکی بدست دیگری کشته میشود .(هر چند حضرت مستقیم طلحه را نکشت) آیا این امر با عقل سازگار است؟!
حضرت پس از اتمام جنگ جمل در بین کشته شدگان عبور می کرد جنازه طلحه را که دید ، ناراحت شد و خطاب به او گفت جای تو اینجا نبود. و در این مکان غریب افتاده ای.
شیطان تو را گمراه کرد و تو هم لغزیدی و بسمت جهنم عجله کردی .(در خطبه ۲۱۹ اشاره شده)
این همان علی هست که در حدیث عشره مبشره اهل سنت او را بهشتی دانسته و پیامبر وعده ی بهشت داده.
حضرت هم در عمل و هم در گفتار ثابت کرد که او بسمت جهنم رفت و عجله کرد.
و مطلقا با حقایق جهان اسلام هم ، سازگار نیست.
اللهم نعوذ بک من الشرک و النفاق