بسم الله الرحمن الرحیم شرح خطبه ها ۱۴۰۱/۸/۲۴ - ۲۱ ربیع الثانی
💢خطبه ۱۶۶💢 در باب تالیف ، دوستی با فرزندان مراتب ناب تربیتی از جهت تراز علمی و معرفتی بسیار موثر است.
🔷لِیَتَاَسَ صغیرُکم بکبیرِکم حتماً و قطعا کوچکترها و فرزندان شما ، از بزرگتران باید الگو بگیرند. روش و منش انها را سر لوحه خود قرار دهند.۸۴۴۱۴ شعری که حضرت زهرا در لالایی امام حسن میخواند . اِشبَه اَباکَ یاحَسن وَاخْلَعْ عنِ الحقِ رَسَن حسن جان شبیه پدرت باش. و ریسمان از حق باز کن. هم از جهت امام بودن امیر المومنین و هم این اصل، که کوچکترها از بزرگتران الگو بگیرند.تا بتوانند درست حرکت کنند. . غالب مردم وقتی به سن بالایی میرسندتجربه و اندوخته آنان بیشتر میشود. از حال و هوای جوانی بیرون آمده ، قدری با تامل و عقلانیت تصمیم می گیرند. اما بچه ها این تجربه را ندارند. واز طرفی احساس بر آنها غالب است و شور جوانی دارند،باید به بزرگتران نگاه کرده و الگو بگیرند. فرزندان آنگونه که ما میخواهیم نمی شوند؛ آنگونه که هستیم میشوند.فرزند ما مسیری را میرود که ،ما در عمل طی میکنیم. نه ،آنچه که از آمال و آرزو دلمان می خواهد.
🔷 لیَراَفُ کبیرُکم بصغیرِکم بزرگترها باید رأفت ، شفقت ، مدارا ، را در مورد فرزندان رعایت کنند.مهربان باشند.( روانشناسی دقیق) فرزند باید پیرو باشد اما از طرفی بدنبال امتحان و تجربه هم هست. بدست آوردن تجربه خواه ناخواه خرابی ، شکست ، ضرر و خطا همراه است.بزرگان اگر تجربه کردند، قطعا در همان ، شکست و خرابی را درک کرده اند. و آن بچه هم باید تجربه کند.
حضرت فرمود:《 تجربهُ فَوقَ العلم 》نمیتوان راه تجربه را بروی فرزند بست. تا تجربه نکند به علم حضوری نرسیده و ضعف دارد و باور نمی کند. پس باید تجربه کند. تجربه چون با خسارت و شکست همراه هست ، مبادا والدین عصبانی ونا مهربانی کنند. حقوق متقابل است والدین حقوق دارند ،کوچکترها هم حقوق دارند. وظیفه در مقابل حق است هر کدام وظیفه ای و حقی دارند . بنابراین خطایی هم از او سر میزند. طوری که ضرر به خود و دیگران وارد میکند. بزرگترها که الگو هستند به عنوان سلب اختیار از فرزند نیستند. هم باید او تجربه کند وهم بزرگتر لطف و مدارا داشته باشد.
🔷ولا تکونوا کفُجاتِ الجاهلیَّه مانند انسانهای خشک[جُفات] مغز ، خشک رفتار و خشن نباشید که انسانهای جاهلیت خشن و انعطاف نداشتند. انسان در هر عصر ،مکان ، دوره و باهر لباس فاخری که باشد اگر خشن و سنگدل باشد، انسان جاهلیت است نه، انسان متمدن . دلرحم و مهربان نباشد ، هنوز در دوران جاهلیت است نه قرن حاضر. اخلاق نشان میدهد که متعلق به چه عصری هست.
🔷لا فی الدینِ یتَفقَهون ، ولا عنِ اللهِ یعقلون دو صفت برای اینگونه افراد جاهلی بیان میکند. ۱- کسانی هستندکه در دین تفقه نمیکنند ۲- نسبت به احکام الهی عقل بکار نمیگیرند..
تفقه ندارند ؛ در امور دینی بحث و فحصی ندارند. بزرگتر و پدری که به فرزند،و زیر دست خود دلسوزی ، لطافت و رأفت ندارد ،تحمل تجربه و خطای او را ندارد.نه عقل دارد و نه دین راشناخته. کسی که اصول دینی و عقلی ندارد در جاهلیت زندگی می کند. به احکام دین فکر نمیکند؛ یعنی به باطن نماز اصلا، فکر نکرده ، قول آیت الله جوادی : دینی که گفته در نیمه شب چهل نفر را دعا کنید یعنی در روز حداقل چهل نفررادستگیری کنید نه اینکه چهل نفر را اذیت کند. این دین مضمون دارد .نماز شب با آن کیفیت ، برای اینست که روز تاثیر گزار باشد. ظاهر مناسک دین باید باشد ولی این پوسته دین، یک محتوا و فلسفه ای هم دارد و این فلسفه را از دین باید با تعقل بدست آوریم . تعقل نباشد نماز را ورزش میبیند. پس تعقل در احکام دین و تفقه در دین ، بسیار مهم است.
🔷کقَیضِ بیضِِ فی اَداحِِ ( مثال میزند) مثل آن گروه انسانهایی که، پوسته ی [قَیض] تخم پرنده [ بیض]در فضای رمل صحرا[اداح] می بیند.. حیران میشود که چه کند.
✅شتر مرغ در زمین سنگلاخ تخم گذاری میکند که از نطر ظاهر شبیه به تخم مار افعی است.بخاطر شباهت ظاهری تشخیص آن راحت نیست .
🔷یکنُ کسرُها وزرا ، و یَخرُجُ حِضانُها شَرّا انسانی که در صحرای رملی از این تخم پرنده متحیر مانده، اگر آنرا زمین بکوبد با شکستن آن [کسرُها] یک پرنده(شتر مرغ) را نابود کرده که گناه و وبال دارد. و اگر بترسد ونگهداری کند[حِضانها] فردا مار افعی از آن بیرون خواهد آمد ،که برای او مایه شر ودرد سر میشود.
معنای دوم آن می فرماید : اینگونه نباشید ظاهر و باطن شما یکی باشد با دیگران طوری رفتار کنید، که به شما اعتماد داشته باشند. نه اینکه، در معامله با شما دلنگران ومضطرب باشند، که.مبادا از شمافریب بخورند. مردم نسبت به نفاق ظن و گمان کنند ترس دارند. اگر موضع بگیرند دو دل هستند ، از گناه می ترسند مبادا درست نباشد. مردم سر دو راهی هستند چه روشی پیش بگیرند. یکرنگ باشید تا در تعامل با شما ، دل قرص باشند.
✳️ نکته : جمله حصرت که بچه ها باید از بزرگان درس و روش بگیرند در مقابل آن یک روایتی ست. 《لا تَقسِروا اولادَکم علی آدابِکم فاِنه مخلوقینَ لِزمانِِ غیرِ زمانِکم》 بچه ها را با آداب خود محدود نکنید والدین اداب خود تحمیل نکنند، که بچه ها برای زمانی غیر از زمان شما خلق شدند. در ظاهر بین این دو جمله تعارض و سوال پیش می آید؟! از طرفی فرمود الگو بگیرند واز طرف دیگر میفرماید والدین تحمیل نکنند.
پاسخ: اولا این روایت از جهت سند ضعیف است . تنها مرجعی که آنرا روایت کرد ابن ابی الحدید سنی در شرح نهج البلاغه که قابل اعتماد نیست و در کتب حدیثی شیعه ذکر نشده. ثانباً شهید مطهری این روایت را از افلاطون میداند ، بعدها وارد زبان عربی شده و به حصرت نسبت داده شده.
ثالثاً بین اخلاق و آداب تفاوت است.گرچه در محاوره هر دو یکی حساب میشود. اخلاق: اصول کلی و همیشگی ست مانند عدالت ، راستگویی ، بد بودن ظلم و دروغ، همیشه بوده و خواهد بود.
اما در جمله روایت( آدابکم) امده . اداب: عرفیات روز ، نوع لباس ، رسومات ، فرهنگ و مواردی که مقتضیات زمان است . بچه ها را به اداب خود محدود نکنید.ولی حتمابچه ها از والدین اخلاق را یاد بگیرند.
حضرت به جریانی که حکومت بنی امیه را از بین می برد اشاره دارند. روزی که بخلافت رسیدم چه اجتماعی بود .همه امده بودند تا حکومت علوی بر پا کنند اما بآرامی عده ای در جهل فرو رفته ریزش کردند و یاران در مقابل ایستادند.
🔷اِقتَرَفوا بعدَ اُلفَتِهِم ،و تَشَتَتوا عن اَصلِهِم دوستداران و شیعیان ما، بعد از اجتماع و الفتی که در عصر پیامبر صلوات الله علیه داشتند. به یک افتراقی[تشتتوا] میرسند و بین آنان تفرقه ایجاد میشود و از اصل دور می شوند. آن اصل، علی است و از علی دور میشوند و این دور شدن ، باعث می شود دیگران کار را بدست گیرند.
✅نتیجه : اگر امام، محور جامعه نباشد، هر چقدر رفاه باشد ، هر قدر مردم مهربان باشند ،آن اتحاد واقعی بوجود نمی آید. آنچه موجب اتحاد جامعه است ،وجود امام است. اصل و ریشه در هر جامعه ای وجود امام است.و بقیه فرع و شاخ و برگ هستند.. 《کلِمَةٕ طیبةٕ کشجرَةٕ طیبةٕ اصلُها ثابت و فرعُها فی السماءِ ابراهیم - ۲۴》
🔷فمنهم اخِذُُ بغُصنِِ اَینما مالََ مالَ معَهُ گرچه بسیاری از علی دور و متفرق شدند.اما عده ای همچنان در مسیر ولایت هستند.و شاخه های [غصن]درخت ولایت را محکم گرفته اند.[اخِذُ] این شاخه ها توسط باد به هر سمتی تکان میخورند. این دوستداران بمانند میوه ی سر شاخه ، به همراه شاخه متمایل می شوند.این میوه به تبع از شاخه حرکت میکند. ماندن آنها با ما چنین است .صرف ماندن تنها کافی نیست بلکه ماندنی که تمام حرکات آنها موافق میل ما خواهد بود.
🔷علی اَنَ اللهَ تعالی سَیَجمَعَهم لِشَرِ یومِِ لبنی اُمیَّه کما تَجتَمعُ قَزَعُ الخَریف تا اینکه خداوند تمام آنها را ،حتی متفرقین را جمع کردو اتحاد و اجتماع پیدا کردند. این اجتماع برای روزی بود که دودمان بنی امیه را قطع کنند. مانند ابرهای [قزَع] پاییزی[خریف] که ناگهان ،بهم نزدیک متراکم می شوند و بعد به آرامی، شروع به باریدن میکنند.
جملات در قالب تشبیه ، در یک صورت موفقیت حاصل میشود که اجتماع صورت بگیرد.《ید الله مع الجماعه》تا اجتماع نباشد خدا هم برای آنها کاری نمی کند.. در بدترین روز بی امیه، خدا همه شیعیان و دوستداران را از هر نقاط بهم پیوند و گره میزند و سیلی بر علیه بنی امیه راه میاندازد.
🔷یُوَلِفُ اللهُ بینَهم ثم یَجعَلُهم رُکاماً کرُکامِ السَحاب خداست که این الفت را بین دوستداران ما ایجاد میکند.بعد از الفت اجتماع میکنند. متراکم[رکام] می شوند بمانند بهم پیوستگی ابرها[ سحاب] ،که هیچ خللی در آنها نباشد. پشت به پشت هم میدهند برای نابودی بنی امیه. اجتماع یک گروه ،برای یک هدف معین زمانی به نتیجه میرسد که قبل از اجتماع به مرحله الفت برسد، آنهم الفت الهی ، که جذب فقط برای خدا باشد نه، در جهت نفسانی. وقتی اجتماع همدلی و اجتماع عاطفی برقرار شد. خللی در آنها راه ندارد و نتایج خوب، وچند هدف را با هم بدست خواهند آورد.
🔷ثم یَفتَحِ اللهُ لهم ابواباً یَسیلُونَ مِن مُستَثارِهِم کسَیلِ الجنَتینِ به معرفی این دوستداران می پردازد. چگونه آن حکومت را با آنهمه شدت و قدرت با آنهمه کینه و خشونت ،بر می چینند؟!. خدا بر انان فتح باب می کندابرهای پراکنده متراکم شده با ریزش باران سیل براه انداختند[یسیلون] این سیل خروشان فوران می کند [مستثار]مانند سیلی که دو باغ را ویران کرد. اشاره به ایه ای در سوره سبا 《لقد کان لسباِِ فی مسکنِهِم آیه جنتانِ عن یمینِِ و شِمالِِ .....فاعرَضوا اَرسلنا علیهم سیلَ العَرِمِ سبا - ۱۵ 》 شهر سبا در حوالی معرب یمن، بعد از ناسپاسی سیل عرِم بر باغ و شهر انها وارد شد و ویران کرد.خدا موشهایی را مامور کرد سد انها را از درون خراب کردند سد شکست و سبب ریزش آب شد.
✅دوستان علی یک حالت سیل گونه دارند. وقتی از خاستگاه، ومحل خروج خود ،حرکت میکنند سیل به راه میاندازند. دشمنان را از سر راه بر میدارند.که نامی از آنها باقی نمی ماند
🔷ولم تَثبُتُ علیه اَکمَهَ سیل طوری هست که هیچ پستی بلندی نمی تواند جلوی او را بگیرد هیچ تپه ای[اکمه] نمی تواند مقابل آن استقامت کند.
🔷ولم یَرُدَّ سَنَنَهُ رَصُّ طَودِِ ولا حِدابُ ارضِِ و هیچ جاده و مسیری[سَنَن] نمی تواند این سیل را رد کند . هیچ کوه عظیمی[رصِِ طود] در مقابل سیل عظیم دوستداران و شیعیان علی تاب استقامت ندارد. وقتی این سیل راه افتاد تمام پستی بلندی ها را ، تمام شکاف اجتماعی ، شکاف طبقاتی ، فقر مردم را در نوردیده و جامعه را هموار میکند .دوستان ما بمانند سیل، نابودی حکومت ظالم و برچیدن ظلم را به عهده دارند
🔷یُذَعذِعُهُمُ اللهُ فی بطونِ اَودِیَتِه جریان سیل را خدا پراکنده میکند[یَذعذع] و در دره ها فرو میرود. آن زمان است که خدا سیل جمعیت را پراکنده میکند و در گوشه و کنار ممالک اسلامی ارام میگیرند و ساکن می شوند.
🔷ثم یَسلُکُهُم یَنابیعَ فی الارض بعد از آرامش سیل ،آبهای فروکش کرده در سفره های زیر زمینی ،بعد چند صباحی ،بصورت چشمه و رود خانه ،سر برون می آورند. و آن محبت و دوستی علی را در قالب آب گوارا ،می چشانند و جامعه را از محبت علی سیراب می کنند. سیل تمام شدنی نیست .تبدیل به چشمه سار می شود.بعد از خرابی سیل ،چشمه ها جوشان می شود ،باعث سیرابی مردم ،باعث ترمیم و اصلاحات جامعه ناشی از خرابی می شود. 🔷یَاخُذُ بهم مِن قومِِ حقوقَ قومِِ خداوند به سبب این دوستان علی ،از قوم ستمگر ،حق قوم مظلوم را میگیرد. و خداوند به این قوم مظلوم مکنت میدهد در همان جایگاهی که دیروز قوم ستمگر حاکم بودند. تمام بلادی که تا چند وقت قبل در حاکمیت ظالمین بود دوستداران علی مستقر خواهند شد. 《وعدَ اللهُ الذین امنوا منکم و عملو الصالحاتِ لَیَستَخلِفَنَهُم فی الارضِ کمَا اسْتَخلَفَ الذینَ مِن قبلِهم ولَیُمَکِنَنَ لهم دینهُمُ الذیِ ارْتَضیٰ لهم و لیبدلنهم من بعد خوفِهم امناً. نور - ۵۵ 》 خداوند وعده داده به مومنین که آنها را در زمین جانشین گذشتگان میکند . وتمکن و تسلط میدهد دین پسندیده را بر همه ادیان .وهمه مومنان را ،ترس و خوف دشمنان را ، تبدیل به ایمنی میکند
✳️نکته : در جمله ایی که حصرت فرمود مومنین حکومت بنی امیه را از بین میبرند سوال پیش می اید. بنی امیه توسط ابو مسلم خراسانی از بین رفت، اخرین بازمانده مروان حمار اخرین خلیفه اموی را از بین برد. و حکومت بنی العباس تشکیل شد. در حالیکه تاریخ ابو. مسلم نشان میدهد که او آنچنان جزو وعده داده شده های حصرت نبود .
چند نقل قول وجود دارد: ۱- ابو موسی در ابتدا انسان سالکی بوده ،(شخصیت پیچیده ای دارد که نطرات مورخین در مورد او کاملا مقابل هم هستند.و حرفها همه ضد هم هستند. بخاطر پیچیدگی شخصیت او قابل شناخت نیست و نتیجه دقیق نمیتوان گرفت.)
۲- ابو موسی خوب بود که شعار ابومسلم و بنی العباس < الرضا من ال محمد > بود.و بعد ها منحرف شد.
۳- در زمان امام صادق (ع)بود و از ابتدا نفاق داشت چون امام با او همکاری نکرد. دو بار نامه به امام نوشت حکومت ساقط شده شماحکومت را بدست بگیرید بار اول پاسخ نداد ، بار دوم امام پاسخ داد ، امروز زمان حکومت ما تیست و تو هم یار ما نیستی. و حضرت میداند که او منافق است.
۴- وقتی فرمود مومنین در نابودی بنی امیه دخیل هستند در عصر ظهور تمام افکار ، بنی امیه ، بنی العباس ، خوارج ، دواعش برچیده میشود. در خطبه ۶۱ فرمود : خوارج از بین رفت ولی افکار انان کماکان باقی ست. فکر از بین رفتنی نیست ، در همه دوران این افکار منحرف جولان میدهد. در زمان ظهور تماماً بدست مومنین نابود میشوند.
علت تسلط بنی امیه
🔷وایمُ اللهِ لَیَذُوبَنَّ ما فی اَیدیهِم بعدَ العُلوِ والتمکینِ کما تَذوبُ الاَلیَتُ علیَ النار بخدا قسم دوب میشود انچه که در دستان معایه هست. بعد از اینکه قدرت گرفت، فربه شد ، حکومت گسترش داد مانند ذوب شدن دنبه[اَلیَه] بر روی اتش ، داشته های معاویه ذوب میشود.
🔷ایها الناسُ لو لم تَتاخاذَلوا عن نصرِ الحقِ ای مردم ، اگر شما پشت هم خالی نمی کردید[تخاذلوا] ،موجبات ضعف یکدیگر را فراهم نمی کردید.حق را یاری کرده ،حق یاران و حق خواهان را تنها نمی گذاشتید ،
🔷و لم تَهِنُوالن توهینِ الباطل دومین دلیل : در تضعیف باطل ،سستی کردید . اگر در توهین به باطل کوتاهی نمی کردید. یعنی این دو صفت : عدم کمک حق و توهین باطل :
🔷لم یَطمَعُ فیکم مَ لیسَ مثلَکم ولم یَقوَ مَن قَویَ علیکم سبب شد خلفا و معاویه بر شما طمع کرده و بر جامعه اسلامی مسلط شوند. و قوی نمی شد [لم یَقوَ] انکس که میخواست بر شما قدرت بگیرد.
🔷لکنَکم تِهتُم مَتاهَ بنی اسرائیل لکن شما مانند بنی اسرائیل سرگردان میشوید[تِهتم] بنی اسرائیل با پیروی نکردن از موسی و اهانت به او (گفتند که با خدای خود در شهر بجنگ، ما اینجا منتطر ایستادیم پیروز شدید ما وارد شهر میشویم ) خدا انها را چهل سال در صحرای سینا نگه داشت. هر روز صبح حرکت می کردند از ان سرزمین خارج شوند شب خسته می خوابیدند و صبح میدیدند در همان نقطه روز قبل هستند. خدا زمین را زیر پای آنها می چرخاند و حرکت انها را به عقب میبرد.چنین سرگردان ماندند.
🔷و لَعَمری لَیُضَعَفَنَّ لکُمُ التِّیهُ مِن بعدی اَضعافاً بما خَلَّفتمُ الحقَ وراءَ ظهورِکم عاملی شد برای سرگردانی شما. بخدا قسم بعد از من سرگردانی شما مضاعف میشود. اینکه حق را پشت گوش انداختید هنوز من علی در میان شما هستم ، شما را راهنمایی می کنم اینگونه اید ، وای به روزی که من در میان شما نباشم
🔷واعلَموا اِنَکم اِنِ اتَبَعتُمُ الداعی لکم سَلَکَ بکم منهاجَ الرسول اگر داعی و امام خود را تبعیت کنید. شما را به راه پیغمبر میبرم(اَحملُکم شما را بدوش می کشم و میرسانم) .
🔷و کُفِیتُم مَوُنَهَ الاِعتِساف سختی و رنج گمراهی[اعتساف] را از شما دور کرده شما را کفایت می کنم.
🔷و نَبَذتُمُ الثِقلََ الفادِحَ عنِ الاَعناق سنگینی کمر شکن [فادح] طوقی که بر گردن شما آویخته شده، باز میکنم. از دلدادن و دل سپاری به طاغوت شما را رها میکنم.
🔷 و قَطَعتُمُ الاَدنی ، و وصَلتُمُ الاَبعَد چرا سرگردانی شما زیاد می شود ؟! مشکل بعدی شما اینست : بین خوب و بد را مخلوط کرده اید. بین نزدیکان وبین دور های پیغمبر برای شما مشتبه شده.. ما نزدیکان و اقربای پیغمبر چه از نظر نسب و چه جایگاه ، رها کردید. ما حافظان دین پیامبر بودیم .از ما کناره گرفتید.و به سمت معاویه ،که از مکتب پیامبر دور بود ، شتابان شتافتید.
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح خطبه ها
۱۴۰۱/۸/۲۴ - ۲۱ ربیع الثانی
💢خطبه ۱۶۶💢
در باب تالیف ، دوستی با فرزندان
مراتب ناب تربیتی از جهت تراز علمی و معرفتی بسیار موثر است.
🔷لِیَتَاَسَ صغیرُکم بکبیرِکم
حتماً و قطعا کوچکترها و فرزندان شما ، از بزرگتران باید الگو بگیرند. روش و منش انها را سر لوحه خود قرار دهند.۸۴۴۱۴
شعری که حضرت زهرا در لالایی امام حسن میخواند .
اِشبَه اَباکَ یاحَسن
وَاخْلَعْ عنِ الحقِ رَسَن
حسن جان شبیه پدرت باش.
و ریسمان از حق باز کن.
هم از جهت امام بودن امیر المومنین و هم این اصل، که کوچکترها از بزرگتران الگو بگیرند.تا بتوانند درست حرکت کنند.
.
غالب مردم وقتی به سن بالایی میرسندتجربه و اندوخته آنان بیشتر میشود. از حال و هوای جوانی بیرون آمده ، قدری با تامل و عقلانیت تصمیم می گیرند.
اما بچه ها این تجربه را ندارند. واز طرفی احساس بر آنها غالب است و شور جوانی دارند،باید به بزرگتران نگاه کرده و الگو بگیرند.
فرزندان آنگونه که ما میخواهیم نمی شوند؛ آنگونه که هستیم میشوند.فرزند ما مسیری را میرود که ،ما در عمل طی میکنیم.
نه ،آنچه که از آمال و آرزو دلمان می خواهد.
🔷 لیَراَفُ کبیرُکم بصغیرِکم
بزرگترها باید رأفت ، شفقت ، مدارا ، را در مورد فرزندان رعایت کنند.مهربان باشند.( روانشناسی دقیق)
فرزند باید پیرو باشد اما از طرفی بدنبال امتحان و تجربه هم هست. بدست آوردن تجربه خواه ناخواه خرابی ، شکست ، ضرر و خطا همراه است.بزرگان اگر تجربه کردند، قطعا در همان ، شکست و خرابی را درک کرده اند. و آن بچه هم باید تجربه کند.
حضرت فرمود:《 تجربهُ فَوقَ العلم 》نمیتوان راه تجربه را بروی فرزند بست. تا تجربه نکند به علم حضوری نرسیده و ضعف دارد و باور نمی کند. پس باید تجربه کند.
تجربه چون با خسارت و شکست همراه هست ، مبادا والدین عصبانی ونا مهربانی کنند.
حقوق متقابل است والدین حقوق دارند ،کوچکترها هم حقوق دارند. وظیفه در مقابل حق است هر کدام وظیفه ای و حقی دارند .
بنابراین خطایی هم از او سر میزند. طوری که ضرر به خود و دیگران وارد میکند.
بزرگترها که الگو هستند به عنوان سلب اختیار از فرزند نیستند. هم باید او تجربه کند وهم بزرگتر لطف و مدارا داشته باشد.
🔷ولا تکونوا کفُجاتِ الجاهلیَّه
مانند انسانهای خشک[جُفات] مغز ، خشک رفتار و خشن نباشید که انسانهای جاهلیت خشن و انعطاف نداشتند.
انسان در هر عصر ،مکان ، دوره و باهر لباس فاخری که باشد اگر خشن و سنگدل باشد،
انسان جاهلیت است نه، انسان متمدن .
دلرحم و مهربان نباشد ، هنوز در دوران جاهلیت است نه قرن حاضر.
اخلاق نشان میدهد که متعلق به چه عصری هست.
🔷لا فی الدینِ یتَفقَهون ، ولا عنِ اللهِ یعقلون
دو صفت برای اینگونه افراد جاهلی بیان میکند.
۱- کسانی هستندکه در دین تفقه نمیکنند
۲- نسبت به احکام الهی عقل بکار نمیگیرند..
تفقه ندارند ؛ در امور دینی بحث و فحصی ندارند. بزرگتر و پدری که به فرزند،و زیر دست خود دلسوزی ، لطافت و رأفت ندارد ،تحمل تجربه و خطای او را ندارد.نه عقل دارد و نه دین راشناخته.
کسی که اصول دینی و عقلی ندارد در جاهلیت زندگی می کند.
به احکام دین فکر نمیکند؛ یعنی به باطن نماز اصلا، فکر نکرده ،
قول آیت الله جوادی :
دینی که گفته در نیمه شب چهل نفر را دعا کنید یعنی در روز حداقل چهل نفررادستگیری کنید نه اینکه چهل نفر را اذیت کند.
این دین مضمون دارد .نماز شب با آن کیفیت ، برای اینست که روز تاثیر گزار باشد.
ظاهر مناسک دین باید باشد ولی این پوسته دین، یک محتوا و فلسفه ای هم دارد
و این فلسفه را از دین باید با تعقل بدست آوریم . تعقل نباشد نماز را ورزش میبیند.
پس تعقل در احکام دین و تفقه در دین ، بسیار مهم است.
🔷کقَیضِ بیضِِ فی اَداحِِ
( مثال میزند)
مثل آن گروه انسانهایی که، پوسته ی [قَیض] تخم پرنده [ بیض]در فضای رمل صحرا[اداح] می بیند.. حیران میشود که چه کند.
✅شتر مرغ در زمین سنگلاخ تخم گذاری میکند که از نطر ظاهر شبیه به تخم مار افعی است.بخاطر شباهت ظاهری تشخیص آن راحت نیست .
🔷یکنُ کسرُها وزرا ، و یَخرُجُ حِضانُها شَرّا
انسانی که در صحرای رملی از این تخم پرنده متحیر مانده، اگر آنرا زمین بکوبد با شکستن آن [کسرُها] یک پرنده(شتر مرغ) را نابود کرده که گناه و وبال دارد.
و اگر بترسد ونگهداری کند[حِضانها] فردا مار افعی از آن بیرون خواهد آمد ،که برای او مایه شر ودرد سر میشود.
معنای دوم آن می فرماید : اینگونه نباشید
ظاهر و باطن شما یکی باشد
با دیگران طوری رفتار کنید، که به شما اعتماد داشته باشند.
نه اینکه، در معامله با شما دلنگران ومضطرب باشند، که.مبادا از شمافریب بخورند.
مردم نسبت به نفاق ظن و گمان کنند ترس دارند. اگر موضع بگیرند دو دل هستند ، از گناه می ترسند مبادا درست نباشد. مردم سر دو راهی هستند چه روشی پیش بگیرند.
یکرنگ باشید تا در تعامل با شما ، دل قرص باشند.
✳️ نکته :
جمله حصرت که بچه ها باید از بزرگان درس و روش بگیرند در مقابل آن یک روایتی ست.
《لا تَقسِروا اولادَکم علی آدابِکم فاِنه مخلوقینَ لِزمانِِ غیرِ زمانِکم》
بچه ها را با آداب خود محدود نکنید
والدین اداب خود تحمیل نکنند، که بچه ها برای زمانی غیر از زمان شما خلق شدند.
در ظاهر بین این دو جمله تعارض و سوال پیش می آید؟! از طرفی فرمود الگو بگیرند واز طرف دیگر میفرماید والدین تحمیل نکنند.
پاسخ: اولا این روایت از جهت سند ضعیف است . تنها مرجعی که آنرا روایت کرد ابن ابی الحدید سنی در شرح نهج البلاغه که قابل اعتماد نیست و در کتب حدیثی شیعه ذکر نشده.
ثانباً شهید مطهری این روایت را از افلاطون میداند ، بعدها وارد زبان عربی شده و به حصرت نسبت داده شده.
ثالثاً بین اخلاق و آداب تفاوت است.گرچه در محاوره هر دو یکی حساب میشود.
اخلاق: اصول کلی و همیشگی ست مانند عدالت ، راستگویی ، بد بودن ظلم و دروغ، همیشه بوده و خواهد بود.
اما در جمله روایت( آدابکم) امده .
اداب: عرفیات روز ، نوع لباس ، رسومات ، فرهنگ و مواردی که مقتضیات زمان است . بچه ها را به اداب خود محدود نکنید.ولی حتمابچه ها از والدین اخلاق را یاد بگیرند.
حضرت به جریانی که حکومت بنی امیه را از بین می برد اشاره دارند. روزی که بخلافت رسیدم چه اجتماعی بود .همه امده بودند تا حکومت علوی بر پا کنند اما بآرامی عده ای در جهل فرو رفته ریزش کردند و یاران در مقابل ایستادند.
🔷اِقتَرَفوا بعدَ اُلفَتِهِم ،و تَشَتَتوا عن اَصلِهِم
دوستداران و شیعیان ما، بعد از اجتماع و الفتی که در عصر پیامبر صلوات الله علیه داشتند. به یک افتراقی[تشتتوا] میرسند و بین آنان تفرقه ایجاد میشود و از اصل دور می شوند.
آن اصل، علی است و از علی دور میشوند و این دور شدن ، باعث می شود دیگران کار را بدست گیرند.
✅نتیجه : اگر امام، محور جامعه نباشد، هر چقدر رفاه باشد ، هر قدر مردم مهربان باشند ،آن اتحاد واقعی بوجود نمی آید.
آنچه موجب اتحاد جامعه است ،وجود امام است. اصل و ریشه در هر جامعه ای وجود امام است.و بقیه فرع و شاخ و برگ هستند..
《کلِمَةٕ طیبةٕ کشجرَةٕ طیبةٕ اصلُها ثابت و فرعُها فی السماءِ ابراهیم - ۲۴》
🔷فمنهم اخِذُُ بغُصنِِ اَینما مالََ مالَ معَهُ گرچه بسیاری از علی دور و متفرق شدند.اما عده ای همچنان در مسیر ولایت هستند.و شاخه های [غصن]درخت ولایت را محکم گرفته اند.[اخِذُ]
این شاخه ها توسط باد به هر سمتی تکان میخورند. این دوستداران بمانند میوه ی سر شاخه ، به همراه شاخه متمایل می شوند.این میوه به تبع از شاخه حرکت میکند.
ماندن آنها با ما چنین است .صرف ماندن تنها کافی نیست بلکه ماندنی که تمام حرکات آنها موافق میل ما خواهد بود.
🔷علی اَنَ اللهَ تعالی سَیَجمَعَهم لِشَرِ یومِِ لبنی اُمیَّه کما تَجتَمعُ قَزَعُ الخَریف
تا اینکه خداوند تمام آنها را ،حتی متفرقین را جمع کردو اتحاد و اجتماع پیدا کردند.
این اجتماع برای روزی بود که دودمان بنی امیه را قطع کنند.
مانند ابرهای [قزَع] پاییزی[خریف] که ناگهان ،بهم نزدیک متراکم می شوند و بعد به آرامی، شروع به باریدن میکنند.
جملات در قالب تشبیه ، در یک صورت موفقیت حاصل میشود که اجتماع صورت بگیرد.《ید الله مع الجماعه》تا اجتماع نباشد خدا هم برای آنها کاری نمی کند..
در بدترین روز بی امیه، خدا همه شیعیان و دوستداران را از هر نقاط بهم پیوند و گره میزند و سیلی بر علیه بنی امیه راه میاندازد.
🔷یُوَلِفُ اللهُ بینَهم ثم یَجعَلُهم رُکاماً کرُکامِ السَحاب
خداست که این الفت را بین دوستداران ما ایجاد میکند.بعد از الفت اجتماع میکنند.
متراکم[رکام] می شوند بمانند بهم پیوستگی ابرها[ سحاب] ،که هیچ خللی در آنها نباشد.
پشت به پشت هم میدهند برای نابودی بنی امیه.
اجتماع یک گروه ،برای یک هدف معین زمانی به نتیجه میرسد که قبل از اجتماع به مرحله الفت برسد، آنهم الفت الهی ، که جذب فقط برای خدا باشد نه، در جهت نفسانی.
وقتی اجتماع همدلی و اجتماع عاطفی برقرار شد. خللی در آنها راه ندارد و نتایج خوب، وچند هدف را با هم بدست خواهند آورد.
🔷ثم یَفتَحِ اللهُ لهم ابواباً یَسیلُونَ مِن مُستَثارِهِم کسَیلِ الجنَتینِ
به معرفی این دوستداران می پردازد.
چگونه آن حکومت را با آنهمه شدت و قدرت با آنهمه کینه و خشونت ،بر می چینند؟!.
خدا بر انان فتح باب می کندابرهای پراکنده متراکم شده با ریزش باران سیل براه انداختند[یسیلون]
این سیل خروشان فوران می کند [مستثار]مانند سیلی که دو باغ را ویران کرد.
اشاره به ایه ای در سوره سبا
《لقد کان لسباِِ فی مسکنِهِم آیه جنتانِ عن یمینِِ و شِمالِِ .....فاعرَضوا اَرسلنا علیهم سیلَ العَرِمِ سبا - ۱۵ 》
شهر سبا در حوالی معرب یمن، بعد از ناسپاسی سیل عرِم بر باغ و شهر انها وارد شد و ویران کرد.خدا موشهایی را مامور کرد سد انها را از درون خراب کردند سد شکست و سبب ریزش آب شد.
✅دوستان علی یک حالت سیل گونه دارند.
وقتی از خاستگاه، ومحل خروج خود ،حرکت میکنند سیل به راه میاندازند. دشمنان را از سر راه بر میدارند.که نامی از آنها باقی نمی ماند
🔷ولم تَثبُتُ علیه اَکمَهَ
سیل طوری هست که هیچ پستی بلندی نمی تواند جلوی او را بگیرد
هیچ تپه ای[اکمه] نمی تواند مقابل آن استقامت کند.
🔷ولم یَرُدَّ سَنَنَهُ رَصُّ طَودِِ ولا حِدابُ ارضِِ
و هیچ جاده و مسیری[سَنَن] نمی تواند این سیل را رد کند .
هیچ کوه عظیمی[رصِِ طود] در مقابل سیل عظیم دوستداران و شیعیان علی تاب استقامت ندارد.
وقتی این سیل راه افتاد تمام پستی بلندی ها را ، تمام شکاف اجتماعی ، شکاف طبقاتی ، فقر مردم را در نوردیده و جامعه را هموار میکند .دوستان ما بمانند سیل، نابودی حکومت ظالم و برچیدن ظلم را به عهده دارند
🔷یُذَعذِعُهُمُ اللهُ فی بطونِ اَودِیَتِه
جریان سیل را خدا پراکنده میکند[یَذعذع] و در دره ها فرو میرود.
آن زمان است که خدا سیل جمعیت را پراکنده میکند و در گوشه و کنار ممالک اسلامی ارام میگیرند و ساکن می شوند.
🔷ثم یَسلُکُهُم یَنابیعَ فی الارض
بعد از آرامش سیل ،آبهای فروکش کرده در سفره های زیر زمینی ،بعد چند صباحی ،بصورت چشمه و رود خانه ،سر برون می آورند.
و آن محبت و دوستی علی را در قالب آب گوارا ،می چشانند و جامعه را از محبت علی سیراب می کنند.
سیل تمام شدنی نیست .تبدیل به چشمه سار می شود.بعد از خرابی سیل ،چشمه ها جوشان می شود ،باعث سیرابی مردم ،باعث ترمیم و اصلاحات جامعه ناشی از خرابی می شود.
🔷یَاخُذُ بهم مِن قومِِ حقوقَ قومِِ
خداوند به سبب این دوستان علی ،از قوم ستمگر ،حق قوم مظلوم را میگیرد.
و خداوند به این قوم مظلوم مکنت میدهد در همان جایگاهی که دیروز قوم ستمگر حاکم بودند. تمام بلادی که تا چند وقت قبل در حاکمیت ظالمین بود دوستداران علی مستقر خواهند شد.
《وعدَ اللهُ الذین امنوا منکم و عملو الصالحاتِ لَیَستَخلِفَنَهُم فی الارضِ کمَا اسْتَخلَفَ الذینَ مِن قبلِهم ولَیُمَکِنَنَ لهم دینهُمُ الذیِ ارْتَضیٰ لهم و لیبدلنهم من بعد خوفِهم امناً. نور - ۵۵ 》
خداوند وعده داده به مومنین که آنها را در زمین جانشین گذشتگان میکند .
وتمکن و تسلط میدهد دین پسندیده را بر همه ادیان .وهمه مومنان را ،ترس و خوف دشمنان را ، تبدیل به ایمنی میکند
✳️نکته :
در جمله ایی که حصرت فرمود مومنین حکومت بنی امیه را از بین میبرند سوال پیش می اید.
بنی امیه توسط ابو مسلم خراسانی از بین رفت، اخرین بازمانده مروان حمار اخرین خلیفه اموی را از بین برد. و حکومت بنی العباس تشکیل شد. در حالیکه تاریخ ابو. مسلم نشان میدهد که او آنچنان جزو وعده داده شده های حصرت نبود .
چند نقل قول وجود دارد:
۱- ابو موسی در ابتدا انسان سالکی بوده ،(شخصیت پیچیده ای دارد که نطرات مورخین در مورد او کاملا مقابل هم هستند.و حرفها همه ضد هم هستند. بخاطر پیچیدگی شخصیت او قابل شناخت نیست و نتیجه
دقیق نمیتوان گرفت.)
۲- ابو موسی خوب بود که شعار ابومسلم و بنی العباس < الرضا من ال محمد > بود.و بعد ها منحرف شد.
۳- در زمان امام صادق (ع)بود و از ابتدا نفاق داشت چون امام با او همکاری نکرد.
دو بار نامه به امام نوشت حکومت ساقط شده شماحکومت را بدست بگیرید
بار اول پاسخ نداد ، بار دوم امام پاسخ داد ،
امروز زمان حکومت ما تیست و تو هم یار ما نیستی. و حضرت میداند که او منافق است.
۴- وقتی فرمود مومنین در نابودی بنی امیه دخیل هستند در عصر ظهور تمام افکار ، بنی امیه ، بنی العباس ، خوارج ، دواعش برچیده میشود.
در خطبه ۶۱ فرمود : خوارج از بین رفت ولی افکار انان کماکان باقی ست.
فکر از بین رفتنی نیست ، در همه دوران این افکار منحرف جولان میدهد.
در زمان ظهور تماماً بدست مومنین نابود میشوند.
علت تسلط بنی امیه
🔷وایمُ اللهِ لَیَذُوبَنَّ ما فی اَیدیهِم بعدَ العُلوِ والتمکینِ کما تَذوبُ الاَلیَتُ علیَ النار
بخدا قسم دوب میشود انچه که در دستان معایه هست. بعد از اینکه قدرت گرفت، فربه شد ، حکومت گسترش داد مانند ذوب شدن دنبه[اَلیَه] بر روی اتش ، داشته های معاویه ذوب میشود.
🔷ایها الناسُ لو لم تَتاخاذَلوا عن نصرِ الحقِ
ای مردم ، اگر شما پشت هم خالی نمی کردید[تخاذلوا] ،موجبات ضعف یکدیگر را فراهم نمی کردید.حق را یاری کرده ،حق یاران و حق خواهان را تنها نمی گذاشتید ،
🔷و لم تَهِنُوالن توهینِ الباطل
دومین دلیل :
در تضعیف باطل ،سستی کردید .
اگر در توهین به باطل کوتاهی نمی کردید.
یعنی این دو صفت :
عدم کمک حق و توهین باطل :
🔷لم یَطمَعُ فیکم مَ لیسَ مثلَکم ولم یَقوَ مَن قَویَ علیکم
سبب شد خلفا و معاویه بر شما طمع کرده و بر جامعه اسلامی مسلط شوند.
و قوی نمی شد [لم یَقوَ] انکس که میخواست بر شما قدرت بگیرد.
🔷لکنَکم تِهتُم مَتاهَ بنی اسرائیل
لکن شما مانند بنی اسرائیل سرگردان میشوید[تِهتم]
بنی اسرائیل با پیروی نکردن از موسی و اهانت به او (گفتند که با خدای خود در شهر بجنگ، ما اینجا منتطر ایستادیم پیروز شدید ما وارد شهر میشویم )
خدا انها را چهل سال در صحرای سینا نگه داشت. هر روز صبح حرکت می کردند از ان سرزمین خارج شوند شب خسته می خوابیدند و صبح میدیدند در همان نقطه روز قبل هستند. خدا زمین را زیر پای آنها می چرخاند و حرکت انها را به عقب میبرد.چنین سرگردان ماندند.
🔷و لَعَمری لَیُضَعَفَنَّ لکُمُ التِّیهُ مِن بعدی اَضعافاً بما خَلَّفتمُ الحقَ وراءَ ظهورِکم
عاملی شد برای سرگردانی شما.
بخدا قسم بعد از من سرگردانی شما مضاعف میشود. اینکه حق را پشت گوش انداختید
هنوز من علی در میان شما هستم ، شما را راهنمایی می کنم اینگونه اید ،
وای به روزی که من در میان شما نباشم
🔷واعلَموا اِنَکم اِنِ اتَبَعتُمُ الداعی لکم سَلَکَ بکم منهاجَ الرسول
اگر داعی و امام خود را تبعیت کنید.
شما را به راه پیغمبر میبرم(اَحملُکم شما را بدوش می کشم و میرسانم) .
🔷و کُفِیتُم مَوُنَهَ الاِعتِساف
سختی و رنج گمراهی[اعتساف] را از شما دور کرده شما را کفایت می کنم.
🔷و نَبَذتُمُ الثِقلََ الفادِحَ عنِ الاَعناق
سنگینی کمر شکن [فادح] طوقی که بر گردن شما آویخته شده، باز میکنم.
از دلدادن و دل سپاری به طاغوت شما را رها میکنم.
🔷 و قَطَعتُمُ الاَدنی ، و وصَلتُمُ الاَبعَد
چرا سرگردانی شما زیاد می شود ؟!
مشکل بعدی شما اینست :
بین خوب و بد را مخلوط کرده اید.
بین نزدیکان وبین دور های پیغمبر برای شما مشتبه شده..
ما نزدیکان و اقربای پیغمبر چه از نظر نسب و چه جایگاه ، رها کردید.
ما حافظان دین پیامبر بودیم .از ما کناره گرفتید.و به سمت معاویه ،که از مکتب پیامبر دور بود ، شتابان شتافتید.
.اللهم افتح لنا ابواب رحمتک