بسم الله الرحمن الرحیم شرح خطبه ها ۱۴۰۱/۸/۱۹ - ۱۵ ربیع الثانی
💢 خطبه ۱۶۴💢 خطاب به عثمان:
امیرالمومنین صلوات الله علیه بر عثمان وارد شد فرمود :
♦️اِن آلناسَ ورائی و قدِ استَسفِرونی بینَک و بینَهم من ،خود نیامدم .مردم پشت در منتظر ومرا به عنوان نماینده فرستادند. من الان جایگاه حقوقی دارم نه حقیقی. سفیر مردم هستم. اما، نمیدانم بتو چه بگویم ،چون تو همه چیز را میدانی.
♦️واللهِ ما اَدری ما اَقولُ لک ؟ ما اَعرفُ شیئاً تَجهَلُه بخدا قسم یک شی یی را نمیدانم که تو ، به آن جاهل باشی و آنرا ندانی. پس ،به کدام عمل پسندیده تو را دعوت کنم. از اوضاع کنونی کاملا با خبر هستی.مردم به ستوه آمدند.
♦️ولا اَدُلُکَ علی اَمرِِ لا تَعرِفُهُ ، انَکَ لتَعلَمُ ما نَعلَم به کدام امر تو را راهنمایی کنم در حالیکه همهْ امور برایت واضح است .چیز مجهولی و ناشناخته ای نیست. با اینکه میدانی امابه خطا میروی .این خطا رفتن تو ، باعث شورش عمومی بر ضد تو می شود.
حضرت در برخورد با عثمان سه روش تربیتی ،را استفاده میکنند. اول، در مواجهه با دیگران ، در رابطه با آگاهی از خطای او و راهنمایی کردن ، ابتدا اورا متهم نمی کند. با کلمات « توکه آگاهی » «توکه با خبری چرا به خطا میروی » «همه چیز برای تو واضح و روشن است بیراهه میروی برای تو خیلی زشت است » اثر تربیتی و تاثیر اینگونه کلمات خیلی بیشتر است از متهم کردن و.....
✳️ یک شبهه ای هم از گفتار حضرت پیش آوردند که (هرچه من می دانم تو عثمان هم میدانی ) به این نتیجه رسیدند که علم علی ، با علم عثمان مساویست. خلافت علی ،با خلافت عثمان مساوی است. این شبهه را اینگونه القا کردهاند که خود علی به این موضوع اقرار میکند. در حالیکه سخن آنها بسیار ضعیف و بی خردی است.
✳️ ابن ابی الحدید پاسخ میدهد. هیچوقت علم علی، با علم عثمان شبیه به هم ، حتی نزدیک بهم نیست. علم علی کجا !! و علم عثمان کجا !! اینکه فرمود : هرچه من میدانم تو هم می دانی و بلدی ، یعنی : صحبت از علم و مقامات نیست. همه در امور جامعه است تو که می دانی همه مردم به تنگ آمدند ،فکری به حال مردم کن. در ادامه میگوید : این حرف امیر مقام و شأن و جایگاهی برای عثمان نیست. حتی بچه های کوچک می فهمیدند حق کشی و حق خوری ها را ، چه برسد به عقلا و ممیزین . عثمان یا نمی فهمید یا میفهمید و خلاف آن عمل می کرد
عامل دوم در تربیت :
♦️ما سبَقناکَ الی شیئ فتُخبِرُکَ عنهُ ولا خَلَونا بشَیِِ فنُبَلِغَکَهُ (در امور جامعه) مطلبی نیست که ما سبقت گرفته باشیم و تو را به ان آگاه سازیم. در هیچ حکمی خلوت نکردیم [ما خَلَونا]تا انرا بتو ابلاغ کنیم. هر دو با پیغمبر بودیم. اورا درک کردیم ، رفتارش را با مردم می شناسیم
♦️وقد رَاَیتَ کما راَینا آنچه ما دیدیم تو هم دیدی. این مقام بالایی ست. از مسیر اشتباه حکومت داری برگرد. عدالت پیامبر را دیدی.رعایت کن .
♦️و سَمِعتَ کما سَملنا ، و صَبِحتَ رسول الله کما صَبَحنا آنچه ما شنیدیم تو هم شنیدی ، مصاحبت داشتیم ،تو هم مصاحب پیامبر بودی. بر تو باد ، رعایت کردن و مراقبت از روش پیامبر ،که آنرا در جامعه پیاده کنی. عثمان ! تو مگر عدالت پیامبر ندیدی . پس چگونه بی عدالتی میکنی. از مسیر خطا و اشتباهت برگرد و اصلاح کن.
عامل سوم در تربیت روش مقایسه است .
♦️وما ابنُ اَبی قُحافه ولا ابنُ الخَطاب باَولی بعمل الحقِ منک عثمان ، تو خود را با خلفای قبل قیاس کن . تو بلند مرتبه تر از آنها ، و جایگاهی که داری بالاتر از آنهاست. تو سزاوارتر هستی به عمل کردن از دستورات پیامبر ، وآن دو در عمل اولیٰ نیستند. تو دو ویژگی داری ، که آن دو ندارند.
♦️وانت اَقرَبُ الی رسول الله ص و شِیحَهً رَحِمِِ منهما تو قرابت به پیامبر داری همین امر مردم را به این وا می دارد که تو بیشتر به سیرهْ پیامبر نزدیک باشی.
♦️و قد نِلت مِن صِهرِهِ ما لم یَنالا یک ویژگی تو ،از جهت خاندان است. تو به دامادی [صهر] پیامبر رسیدی [نلتَ] که دیگران نرسیدند. نسب تو به پیامبر نزدیک است .برای تو جا دارد که حق خویشاوندی را بیشتر مراعات کنی.
✳️ دختران خواهر زاده های حصرت خدیجه بودند که سرپرستی انها با خدیجه کبری بود و ان دختران با عثمان ازدواج کردند اولی مرد دومی با عثمان ازدواج کرد.
✳️ عثمان در جد سوم (عبد مناف) با پیامبر مشترک است .جد هر دو یکی است. ابابکر در جد ششم (مَرِّه) با پیامبر یکی است. عمر در جد هفتم (کعب ) با پیامبر مشترک است. و جمله پایانی انذار خود را میگوید:
♦️فاللهَ فاللهَ فی نفسِکَ مواظب خودت باش و فضای غبار آلود اطراف خود را مراقبت کن.
♦️فاِنَکَ ما تُبَصّرُ مِن عَمیً بخدا قسم تو کور نیستی ؛ بتو بینایی بدهم.
♦️ولا تُعَلَمُ مِن جهلِِ تو مشکل جهل نداری ؛ که من تو را آگاه کنم و جهل تو را تبدیل به آگاهی کنم.
♦️واِنَ الطُرُق لَواضِحَه ،و اِنَ اَعلامَ الدینِ الَقائمه راههای احکام خدا اشکار و نشانه های دین. برپا و بر قرار است. عمل نکنی مردم تو را از سر راه بر میدارند. سیرهْ پیامبر باید سیره ی تو باشد.
بعد یادآوری و تذکرات به خلیفه، امیرالمومنین وارد بحث امام عادل می شود می فرماید: یک ملاکی برای تو، از امام عادل معرفی میکنم که هرکس در راس امور قرار گرفت با این معیار خود را بسنجد . اگر این ویژگی را داشت امام عادل ، و اگر این ویژگی را نداشت حاکم جائر است. حضرت دوباره از یک روش تربیتی دیگری استفاده میکند. گرچه کلام مولا مصداق دارد. اما ،تا قیامت در هر دوره ای ، برای هر کسی که در راس قرارمیگیرد باید خود را با آن تطبیق بدهد.
(در مورد عثمان بجای اینکه اورا خطاب قرار دهد و بگوید تو فاسق یا فاجری ، ویژگی یک حاکم در راس امور را بیان میکند. که او خود بفهمد و تطبیق دهد.)
♦️فَاعلَم اَنَ اَفضلَ عباد اللهِ عند الله امامُ عادلُُ هُدِیَ و هَدی بدان برترین بندگان در نزد خدا ، کسی ست که ویژگی عادل را دارا باشد. ویژگی این امام عادل اینست که خود ،هدایت شده [هُدِیَ]و هدایت گر هم باشد. یعنی علم دین داشته باشد. در عمل از دیگران افضل باشد.و بیشتر عمل کند.
مجموع آگاهی و عمل کردن ، میشود هدایت. وهدایت گر هم باشد ،یعنی هم و غم او بر تفرقه و گمراهی نباشد .بتواند جامعه را در بحران هدایت کند. در غیر اینصورت ، خودرا بنا حق در منصب حکومت نشانده است.
♦️فاَقامَ سنتهً معلومه ، و اماتَ بدعهً مجهُولَه دومین ویژگی امام : سنت های معلومه را در جامعه زنده بدارد ،پابرجا نگه دارد. و بدعتهای مجهوله را بمیراند و در جامعه نابود کند.
♦️و اِنَ السُنن لنَیِرَهُُ لها اَعلام ، وانَ البِدَعَ لظاهرهُُ لها اَعلام حاکم اسلامی باید سنتی اقامه کند که هم از طریق شرع و روایات ،تاریخ ، و عقل بدست آمده باشد. سنتها و بدعتها هر دو ظاهرند ولی تفاوتی هم دارند . سنتها، ظاهر و نورانی هستند. جان و روح انسان را نورانی میکنند. در مقابل ، بدعت هم ظاهر است اما نور ندارد. و هر دو نشانه هایی هم دارند. نشانه سنت الهی : باعث آرامش ، امنیت و اتحاد می شود. نشانه بدعت : موجب تفرقه ، نا آرامی ، و هرج و مرج میشود.
✅اگر خواستید بدانید یک عملی از سنت است یا بدعت ؟!!! ببینید آن عمل موجب وحدت و اتحاد می شود یا باعث تفرقه.. اگر تفرقه زاست بدانید ، آن بدعت است. چون دین باعث اجتماع است.
♦️وانَ شرّ الناسَ عند الله امامُُ جائرُُ ضَلَّ و ضُلَّ به بدترین مردم از دید خدا کسی است که ظلم و جور دارد. هم خود گمراه است و هم دیگران را به تباهی میکشاند.
♦️فاَماتَ سُنهً ماخُوذَه ، و اَحیا بدعهً مَتروکه حاکم گمراه سنتهای گرفته شده از رسولخدا را می میراند. و بدعتهای از بین رفته را زنده می کند. حاکم گمراه باشد، مردم نیز گمراه می شوند.
♦️و اِنی سَمعتُ رسول لله ص یقول: یُوتی یومَ القیمهِ بالامامِ الجائر و لیس معهُ نصیرُُ ولا عاذِر بدان عثمان ،از پیغمبر خدا مکرر شنیدم که فرمود : در روز قیامت امام ظالم و جائر را کشان کشان به دوزخ می آورند و اورا پرتاب میکنند. که هیچ ناصر و عذر خواهی[عاذر] ندارد. برای او کسی نیست که اشتباهات او را عذر تراشی کند . یاوری ندارد که پشتیبانی اوکند. بمانند دنیا که اطراف حاکمان ظالم ، این دو دسته افراد فراوان وجود دارند.
♦️فیُلقی فی نار جهنمَ فیَدُورُ فیهاکما تَدورُ الرَّحی او را در جهنم میچرخانند بمانند چرخش میله آسیاب [الرحی]در مقابل دید جهنمیان که خودخوار و ذلیلند.اورابه خفت میکشانند. سپس در قعر دوزخ می بندند.
♦️و اِنی اُنشِدُکَ اللهَ اَن تکونَ امامَ هدهِ الاُمّهِ اامامُُ یَفتَحُ علیهد القتلَ والقتالَ الی یومِ القیمه عثمان ؛ تو را بخدا قسم میدهم .مبادا تو همان پیشوا یی باشی که کشته شوی . از پیامبر شنیدم حاکمی بدست مردم کشته میشود. و بعد از او جامعه اسلامی روی خوشی نخواهد دید.. و باب قتل و کشتار تا قیامت باز میشود. من تو را می ترسانم،مبادا با عملکرد تو ، خلیفه کشی باب شود. پیامبر فرمود با کشته شدن حاکم ، درهای قتل و قتال باز می شود. و تا دنیا برپاست جامعه روی خوش نمی بیند. عثمان ؛ مبادا سرآغاز از تو باشد. تورا می ترسانم از پایان چنین کاری. نقش خواص ، در هدایت حکومت و جامعه ! ونقش خواص ، در انحراف حکومت و جامعه!
♦️ویَلبسُ اُمورَها علیها و یَبُثُ الفتنَ فیها حاکم جائر امورات را مشتبه میکند. آسیبهای اجتماعی را در میان امت گسترش میدهد. فضا را تیره و غبار آلود میکند .
♦️فلا یُبصرونَ الحق من الباطل تشخیص حق از باطل برای مردم بوضوح نیست .با هم مخلوط میشود.حاکم فتنه را گسترش می دهد
♦️یموجونَ فیها مَوجاً. و یَمرُجونَ بیها مُرجاً مردم در این فتنه موج میزنند.هرج و مرج ، اضطراب بوجود می آورند.[یموجون] از تیره و تار کردن جامعه توسط حاکم ، خود مردمی که روزی خوب بودند شروع میکنند به فساد ،وفتنه هارا بیشتر دامن میزنند[یمرجون] چون سلسلهٰ انحراف را آن حاکم ایجاد کرد. حاکم خود، مهدی باشد مردم نیز هدایت میشوند
♦️فلا تکونَنَّ لمروان سَیِقَهًَ ، یَسوقُکَ حیثُ شاءَ بعدَ جلالِ السِّنِ و تَقَضِّی العمر عثمان ؛ تو مانند (آن شتر آرامی که افسار به دست به هر طرف صاحبش بخواهد میرود ) [سیِقَه] مباش .خودرا از مروان جدا کن .اختیار خود بدست مروان نده که تو را به هر طرف میخواهد بکشد. عمری گذراندی[تقَضی] از تو سنی گذشته تجربه کسب کردی از پیشینیان درس بگیر ، نگذار تو را بازی دهند. تاثیر کارهای مروان در حکومت داری تو، نمایان است. خود را از این اطرافیان دور نگهدار.
♦️فقال له عثمان: کلِمَ الناسَ فی اَن یُوَجِلُونی حتی اَخرُج الیهم مِن مَظالِمِهم عثمان به حضرت گفت : با مردم گفتگو کن مهلت بدهند تا ستمهایی که به آنها وارد شده را برطرف کنم.
♦️فقال علیه السلام: ما کانَ بالمدینهَِ فلا اَجلَ فیه فرمود: آن عده مردم که در مدینه هستند مهلت لازم نیست خارج شو و در حضور آنان عذر خواهی و وعده جبران بده.
♦️و ما غابَ فاَجلُهُ وُصولُ اَمرِکَ الیهِ وآن عده ای که در مدینه نیستند در شهرهای اطراف هستند، مهلت ، تا رسیدن فرمان تو (نامه عدر خواهی) به انان باشد. به تناسب مسافت شهرها از هم چند روزی زمان لازم دارد.
اللهم اخرجنا من ظلمات الوهم
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیانثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
علی جان!
یک حاجی در طواف داری به دهان/ یک حیدر در مصاف داری به دهان/ یک تیغ دو دم به دست داری آقا/ یک تیغ دو دم غلاف داری به دهان/
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح خطبه ها
۱۴۰۱/۸/۱۹ - ۱۵ ربیع الثانی
💢 خطبه ۱۶۴💢
خطاب به عثمان:
امیرالمومنین صلوات الله علیه بر عثمان وارد شد فرمود :
♦️اِن آلناسَ ورائی و قدِ استَسفِرونی بینَک و بینَهم
من ،خود نیامدم .مردم پشت در منتظر ومرا به عنوان نماینده فرستادند.
من الان جایگاه حقوقی دارم نه حقیقی.
سفیر مردم هستم. اما، نمیدانم بتو چه بگویم ،چون تو همه چیز را میدانی.
♦️واللهِ ما اَدری ما اَقولُ لک ؟ ما اَعرفُ شیئاً تَجهَلُه
بخدا قسم یک شی یی را نمیدانم که تو ، به آن جاهل باشی و آنرا ندانی.
پس ،به کدام عمل پسندیده تو را دعوت کنم.
از اوضاع کنونی کاملا با خبر هستی.مردم به ستوه آمدند.
♦️ولا اَدُلُکَ علی اَمرِِ لا تَعرِفُهُ ، انَکَ لتَعلَمُ ما نَعلَم
به کدام امر تو را راهنمایی کنم در حالیکه همهْ امور برایت واضح است .چیز مجهولی و ناشناخته ای نیست. با اینکه میدانی امابه خطا میروی .این خطا رفتن تو ، باعث شورش عمومی بر ضد تو می شود.
حضرت در برخورد با عثمان سه روش تربیتی ،را استفاده میکنند.
اول، در مواجهه با دیگران ، در رابطه با آگاهی از خطای او و راهنمایی کردن ، ابتدا اورا متهم نمی کند.
با کلمات « توکه آگاهی » «توکه با خبری چرا به خطا میروی » «همه چیز برای تو واضح و روشن است بیراهه میروی برای تو خیلی زشت است »
اثر تربیتی و تاثیر اینگونه کلمات خیلی بیشتر است از متهم کردن و.....
✳️ یک شبهه ای هم از گفتار حضرت پیش آوردند که (هرچه من می دانم تو عثمان هم میدانی ) به این نتیجه رسیدند که علم علی ، با علم عثمان مساویست.
خلافت علی ،با خلافت عثمان مساوی است.
این شبهه را اینگونه القا کردهاند که خود علی به این موضوع اقرار میکند. در حالیکه سخن آنها بسیار ضعیف و بی خردی است.
✳️ ابن ابی الحدید پاسخ میدهد.
هیچوقت علم علی، با علم عثمان شبیه به هم ، حتی نزدیک بهم نیست.
علم علی کجا !! و علم عثمان کجا !!
اینکه فرمود : هرچه من میدانم تو هم می دانی و بلدی ، یعنی : صحبت از علم و مقامات نیست. همه در امور جامعه است تو که می دانی همه مردم به تنگ آمدند ،فکری به حال مردم کن.
در ادامه میگوید : این حرف امیر مقام و شأن و جایگاهی برای عثمان نیست.
حتی بچه های کوچک می فهمیدند حق کشی و حق خوری ها را ، چه برسد به عقلا و ممیزین .
عثمان یا نمی فهمید یا میفهمید و خلاف آن عمل می کرد
عامل دوم در تربیت :
♦️ما سبَقناکَ الی شیئ فتُخبِرُکَ عنهُ ولا خَلَونا بشَیِِ فنُبَلِغَکَهُ
(در امور جامعه) مطلبی نیست که ما سبقت گرفته باشیم و تو را به ان آگاه سازیم.
در هیچ حکمی خلوت نکردیم [ما خَلَونا]تا انرا بتو ابلاغ کنیم. هر دو با پیغمبر بودیم. اورا درک کردیم ، رفتارش را با مردم می شناسیم
♦️وقد رَاَیتَ کما راَینا
آنچه ما دیدیم تو هم دیدی. این مقام
بالایی ست. از مسیر اشتباه حکومت داری برگرد. عدالت پیامبر را دیدی.رعایت کن .
♦️و سَمِعتَ کما سَملنا ، و صَبِحتَ رسول الله کما صَبَحنا
آنچه ما شنیدیم تو هم شنیدی ، مصاحبت داشتیم ،تو هم مصاحب پیامبر بودی.
بر تو باد ، رعایت کردن و مراقبت از روش پیامبر ،که آنرا در جامعه پیاده کنی.
عثمان ! تو مگر عدالت پیامبر ندیدی .
پس چگونه بی عدالتی میکنی.
از مسیر خطا و اشتباهت برگرد و اصلاح کن.
عامل سوم در تربیت روش مقایسه است .
♦️وما ابنُ اَبی قُحافه ولا ابنُ الخَطاب باَولی بعمل الحقِ منک
عثمان ، تو خود را با خلفای قبل قیاس کن .
تو بلند مرتبه تر از آنها ، و جایگاهی که داری بالاتر از آنهاست.
تو سزاوارتر هستی به عمل کردن از دستورات پیامبر ، وآن دو در عمل اولیٰ نیستند. تو دو ویژگی داری ، که آن دو ندارند.
♦️وانت اَقرَبُ الی رسول الله ص و شِیحَهً رَحِمِِ منهما
تو قرابت به پیامبر داری همین امر مردم را به این وا می دارد که تو بیشتر به سیرهْ پیامبر نزدیک باشی.
♦️و قد نِلت مِن صِهرِهِ ما لم یَنالا
یک ویژگی تو ،از جهت خاندان است. تو به دامادی [صهر] پیامبر رسیدی [نلتَ] که دیگران نرسیدند. نسب تو به پیامبر نزدیک است .برای تو جا دارد که حق خویشاوندی را بیشتر مراعات کنی.
✳️ دختران خواهر زاده های حصرت خدیجه بودند که سرپرستی انها با خدیجه کبری بود و ان دختران با عثمان ازدواج کردند اولی مرد دومی با عثمان ازدواج کرد.
✳️ عثمان در جد سوم (عبد مناف) با پیامبر مشترک است .جد هر دو یکی است.
ابابکر در جد ششم (مَرِّه) با پیامبر یکی است.
عمر در جد هفتم (کعب ) با پیامبر مشترک است.
و جمله پایانی انذار خود را میگوید:
♦️فاللهَ فاللهَ فی نفسِکَ
مواظب خودت باش و فضای غبار آلود اطراف خود را مراقبت کن.
♦️فاِنَکَ ما تُبَصّرُ مِن عَمیً
بخدا قسم تو کور نیستی ؛ بتو بینایی بدهم.
♦️ولا تُعَلَمُ مِن جهلِِ
تو مشکل جهل نداری ؛ که من تو را آگاه کنم و جهل تو را تبدیل به آگاهی کنم.
♦️واِنَ الطُرُق لَواضِحَه ،و اِنَ اَعلامَ الدینِ الَقائمه
راههای احکام خدا اشکار و نشانه های دین. برپا و بر قرار است. عمل نکنی مردم تو را از سر راه بر میدارند. سیرهْ پیامبر باید سیره ی تو باشد.
بعد یادآوری و تذکرات به خلیفه، امیرالمومنین وارد بحث امام عادل می شود می فرماید:
یک ملاکی برای تو، از امام عادل معرفی میکنم که هرکس در راس امور قرار گرفت با این معیار خود را بسنجد .
اگر این ویژگی را داشت امام عادل ، و اگر این ویژگی را نداشت حاکم جائر است.
حضرت دوباره از یک روش تربیتی دیگری استفاده میکند.
گرچه کلام مولا مصداق دارد. اما ،تا قیامت در هر دوره ای ، برای هر کسی که در راس قرارمیگیرد باید خود را با آن تطبیق بدهد.
(در مورد عثمان بجای اینکه اورا خطاب قرار دهد و بگوید تو فاسق یا فاجری ، ویژگی یک حاکم در راس امور را بیان میکند. که او خود بفهمد و تطبیق دهد.)
♦️فَاعلَم اَنَ اَفضلَ عباد اللهِ عند الله امامُ عادلُُ هُدِیَ و هَدی
بدان برترین بندگان در نزد خدا ، کسی ست که ویژگی عادل را دارا باشد.
ویژگی این امام عادل اینست که خود ،هدایت شده [هُدِیَ]و هدایت گر هم باشد.
یعنی علم دین داشته باشد. در عمل از دیگران افضل باشد.و بیشتر عمل کند.
مجموع آگاهی و عمل کردن ، میشود هدایت.
وهدایت گر هم باشد ،یعنی هم و غم او بر تفرقه و گمراهی نباشد .بتواند جامعه را در بحران هدایت کند. در غیر اینصورت ، خودرا بنا حق در منصب حکومت نشانده است.
♦️فاَقامَ سنتهً معلومه ، و اماتَ بدعهً مجهُولَه
دومین ویژگی امام :
سنت های معلومه را در جامعه زنده بدارد ،پابرجا نگه دارد.
و بدعتهای مجهوله را بمیراند و در جامعه نابود کند.
♦️و اِنَ السُنن لنَیِرَهُُ لها اَعلام ، وانَ البِدَعَ لظاهرهُُ لها اَعلام
حاکم اسلامی باید سنتی اقامه کند که هم از طریق شرع و روایات ،تاریخ ، و عقل بدست آمده باشد.
سنتها و بدعتها هر دو ظاهرند ولی تفاوتی هم دارند .
سنتها، ظاهر و نورانی هستند. جان و روح انسان را نورانی میکنند. در مقابل ، بدعت هم ظاهر است اما نور ندارد.
و هر دو نشانه هایی هم دارند.
نشانه سنت الهی : باعث آرامش ، امنیت و اتحاد می شود.
نشانه بدعت : موجب تفرقه ، نا آرامی ، و هرج و مرج میشود.
✅اگر خواستید بدانید یک عملی از سنت است یا بدعت ؟!!!
ببینید آن عمل موجب وحدت و اتحاد می شود یا باعث تفرقه..
اگر تفرقه زاست بدانید ، آن بدعت است.
چون دین باعث اجتماع است.
♦️وانَ شرّ الناسَ عند الله امامُُ جائرُُ ضَلَّ و ضُلَّ به
بدترین مردم از دید خدا کسی است که ظلم و جور دارد.
هم خود گمراه است و هم دیگران را به تباهی میکشاند.
♦️فاَماتَ سُنهً ماخُوذَه ، و اَحیا بدعهً مَتروکه
حاکم گمراه سنتهای گرفته شده از رسولخدا را می میراند. و بدعتهای از بین رفته را زنده می کند.
حاکم گمراه باشد، مردم نیز گمراه می شوند.
♦️و اِنی سَمعتُ رسول لله ص یقول: یُوتی یومَ القیمهِ بالامامِ الجائر و لیس معهُ نصیرُُ ولا عاذِر
بدان عثمان ،از پیغمبر خدا مکرر شنیدم که فرمود :
در روز قیامت امام ظالم و جائر را کشان کشان به دوزخ می آورند و اورا پرتاب میکنند. که هیچ ناصر و عذر خواهی[عاذر] ندارد. برای او کسی نیست که اشتباهات او را عذر تراشی کند . یاوری ندارد که پشتیبانی اوکند. بمانند دنیا که اطراف حاکمان ظالم ، این دو دسته افراد فراوان وجود دارند.
♦️فیُلقی فی نار جهنمَ فیَدُورُ فیهاکما تَدورُ الرَّحی
او را در جهنم میچرخانند بمانند چرخش میله آسیاب [الرحی]در مقابل دید جهنمیان که خودخوار و ذلیلند.اورابه خفت میکشانند.
سپس در قعر دوزخ می بندند.
♦️و اِنی اُنشِدُکَ اللهَ اَن تکونَ امامَ هدهِ الاُمّهِ اامامُُ یَفتَحُ علیهد القتلَ والقتالَ الی یومِ القیمه
عثمان ؛ تو را بخدا قسم میدهم .مبادا تو همان پیشوا یی باشی که کشته شوی .
از پیامبر شنیدم حاکمی بدست مردم کشته میشود. و بعد از او جامعه اسلامی روی خوشی نخواهد دید.. و باب قتل و کشتار تا قیامت باز میشود.
من تو را می ترسانم،مبادا با عملکرد تو ، خلیفه کشی باب شود.
پیامبر فرمود با کشته شدن حاکم ، درهای قتل و قتال باز می شود. و تا دنیا برپاست جامعه روی خوش نمی بیند.
عثمان ؛ مبادا سرآغاز از تو باشد.
تورا می ترسانم از پایان چنین کاری.
نقش خواص ، در هدایت حکومت و جامعه !
ونقش خواص ، در انحراف حکومت و جامعه!
♦️ویَلبسُ اُمورَها علیها و یَبُثُ الفتنَ فیها
حاکم جائر امورات را مشتبه میکند.
آسیبهای اجتماعی را در میان امت گسترش میدهد. فضا را تیره و غبار آلود میکند .
♦️فلا یُبصرونَ الحق من الباطل
تشخیص حق از باطل برای مردم بوضوح نیست .با هم مخلوط میشود.حاکم فتنه را گسترش می دهد
♦️یموجونَ فیها مَوجاً. و یَمرُجونَ بیها مُرجاً
مردم در این فتنه موج میزنند.هرج و مرج ، اضطراب بوجود می آورند.[یموجون]
از تیره و تار کردن جامعه توسط حاکم ، خود مردمی که روزی خوب بودند شروع میکنند به فساد ،وفتنه هارا بیشتر دامن میزنند[یمرجون] چون سلسلهٰ انحراف را آن حاکم ایجاد کرد.
حاکم خود، مهدی باشد مردم نیز هدایت میشوند
♦️فلا تکونَنَّ لمروان سَیِقَهًَ ، یَسوقُکَ حیثُ شاءَ بعدَ جلالِ السِّنِ و تَقَضِّی العمر
عثمان ؛ تو مانند (آن شتر آرامی که افسار به دست به هر طرف صاحبش بخواهد میرود ) [سیِقَه] مباش .خودرا از مروان جدا کن .اختیار خود بدست مروان نده که تو را به هر طرف میخواهد بکشد.
عمری گذراندی[تقَضی] از تو سنی گذشته تجربه کسب کردی از پیشینیان درس بگیر ، نگذار تو را بازی دهند.
تاثیر کارهای مروان در حکومت داری تو، نمایان است. خود را از این اطرافیان دور نگهدار.
♦️فقال له عثمان: کلِمَ الناسَ فی اَن یُوَجِلُونی حتی اَخرُج الیهم مِن مَظالِمِهم
عثمان به حضرت گفت : با مردم گفتگو کن مهلت بدهند تا ستمهایی که به آنها وارد شده را برطرف کنم.
♦️فقال علیه السلام: ما کانَ بالمدینهَِ فلا اَجلَ فیه
فرمود: آن عده مردم که در مدینه هستند مهلت لازم نیست خارج شو و در حضور آنان عذر خواهی و وعده جبران بده.
♦️و ما غابَ فاَجلُهُ وُصولُ اَمرِکَ الیهِ
وآن عده ای که در مدینه نیستند در شهرهای اطراف هستند، مهلت ، تا رسیدن فرمان تو (نامه عدر خواهی) به انان باشد. به تناسب مسافت شهرها از هم چند روزی زمان لازم دارد.
اللهم اخرجنا من ظلمات الوهم