بسم الله الرحمن الرحیم شرح خطبه ها ۱۴۰۱/۸/۱۸ - ۱۴ ربیع الثانی
💢 خطبه ۱۶۳💢 حضرت مباحث توحیدی دقیق ، و بسیار لطیفی را بیان میدارند.
💠الحمد لله خالقِ العباد ، و ساطحِ المهاد حمد مختص خدایی که، خالق عباد است.و اوست که مخلوقات را خلق کرد. حمد مختص خدایی که زمین را برای سکونت مهیا و مسطح کرد[ساطح] 《 اَلَمْ نَجْعَلِ الاَرضَ مِهاداً نبا - ۶》 آیا ما زمین را مایه آرامش برای شما مهیا نکردیم.
💠و مُسیلِ الوِهاد حمد مختص خدایی که ،سیل را در رودخانه و زمینهای گود [وِهاد] جاری کرد. مسیری درست کرد، مهندسی شده که آب از قله کوه جاری واز سطح زمین گذر کند و رودها را پر کند. 《وسَلَکَ لکم فیها سُبُلاً طه - ۵۲》
💠و مُخصِبِ البِحار حمد مختص خدایی که، ارتفاعات را [مُخصب] با باران سرسبز گردانید. بطور طبیعی آبهای دریا و رودخانه به ارتفاعات راه ندارند. علی القاعده نباید سرسبز باشند . ولی خدا برای سیراب کردن آنها مهندسی کرده، ابررا بوجود آورد ،که در مکان بالا دست می بارد تا قله هم سیراب شود.《وانزلنا مِنَ المُعْصِراتِ ماءً ثَجاجاً نبا- ۱۴》از فشار ابرها باران فراوانی نازل کردیم.
بیان توحیدی که برای ما ملموس است و برهان نظم نام دارد.و توحیدی را بیان میکند که درک کردنی نیست در بیرون نمی شود آنرا دید.
💠لیس لاَولیَتِه ابتداءُ خداوند کسی است که برای اولیت او، ابتدایی نیست.مثل اول بودن مانیست . خدا اول است ولی اولیت او ابتدا ندارد ،برای او حدی تصور نیست. از کی ؟ و تا کی ؟ برای خدا معنا ندارد
💠و لا لاَزَلیَتهِ انقِضاء آخر بودن خدا هم انتها ندارد، که بگوییم از جایی ببعد دیگر خدا نیست. هست که هست چون واجب الوجود است
💠هو الاولُ لم یَزَل ، والباقی بلا اَجل خدا اولی هست که هیچگاه از بین نمیرود. وجود او باید باشد. وجود او مساویست با وجوب، حتماً باید باشد. چه در ابتدا ،چه در انتها برای او هیچ تصور عدمی نیست. کسی که این دو صفت را داشته باشد.اولیست که تمام شدنی نیست .انقضا پذیر نیست.اوباقیست و همیشگی . فنا وعدم برای او معنا ندارد.
💠خَرَت لهُ الجِیاهُ خدایی که چنین صفاتی دارد ،پیشانیها در مقابل عظمت او به سجده افتاده است [خرُّت] یا انسان که با اختیار خود به سجده آند یا تکویناً که عالم در محضر خدا ابراز خشوع می کند.
https://bakariman.blog.ir/
💠و وَحَدَّتهُ الشِفاهُ خداوند همان کسی است که ، زبان او را یگانه شمرده و اقرار به یگانگی نموده است.
💠حَدَ الاشیاءَ عندَ خلقِهِ لها خدا همان کسی است که ، هنگام خلق اشیا یک حد معدودی و یک ویژگی خاص و یک تاریخ انقضا برای اشیا قرار داد. 《مِنْ نطفةٕ خَلَقَهُ فَقَدَّرَهُ عبس - ۱۹》 بعد از خلق ، قدر و اندازه معین کرد اندازه گیری دقیق در عالم ملائک ، عالم اجنه ، عالم انسان ، عالم حیوانات و هر کدام هم اصناف مختلفی دارند، همه را با حدود خاص و دقیق خلق کرد.
💠اَبانهًُ لهُ (لها) مِن شَبََهِِها خدا تفاوتها را ایجاد کرد تا یک ممیز و جدایی [اِبانه]باشد بین خدا و دیگران . اگر با لفظ ( له) خوانده شود . خدا بین خود و مخلوقات ، بین محدود و نامحدود یک فرق اساسی قائل شد. اگر با لفظ (لها) خوانده شود. برای هر موجودی حد و حدود قائل شد تا بین هر کدام از موجودات با دیگر موجود تفاوت باشد .
💠لا تُقَدرُهُ الاَوهامُ بالحدودِ و الحرکات وهم ، خیال و اندیشه نمی تواند خدا را اندازه گیری کند. 《 فَقُتِلَ کیْفَ قَدَّر مدثر - ۱۷》 کشته باد چگونه خدا را اندازه گیری میکنند.
💠 ولا بالجوارِحِ والاَدوات خدا را نمی شود با دست و پا و چشم شناخت. نه با ابزار می شودخدا را شناخت. خدا نه دست و پا و جوارح دارد بشود شناخت. و نه ابزار و ادواتی دارد برای خلق ، برای رزق دادن ، که بتوانیم آنها را بشناسیم..
معنای دوم آن : وهم و عقل نمیتواند خدا را بشناسد چه با حدود (اینکه بنشیند و فکر کند حدو حدود خدا چیست!)نمیتواند حدی قائل شود. والحرکات ؛ هر چه بین مجهول و معلوم حرکت کند و تفکر کند بازهم نمیتواند. والادوات ؛ با دوربینها ، تلسکوپ ، خدا را بشناسد، هرگز ممکن نیست. چون خدا نه جسم است و نه محدود، نه کسی محیط میشود ، نه خیال به او میرسد. آنچه از خدا میدانیم اثار وجود اوست.
💠لا یقال له: متی ؟ ولا یُضرَبُ له اَمدُُ بِحَتی در مورد خدا نمیتوان گفت : تاریخ بوجود آمدن خدا کی بود؟ عقل ما نمیتواند بگوید : خدا ، از اینجا تا اینجا ! خدا از اینجا چگونه وارد می شود.! یا، اینگونه خارج می شود! هیچکدام در مورد خدا راه ندارد. و درست نیست. هیچوقت گفته نمیشود تا کی هست! (نه ابتدا ، نه انتها ، نه تا کی ، نه از کی ) معنا ندارد.
💠الظاهرُ لا یُقال : مما خدا ظاهر و آشکار است ولی نمیتوان در مورد او گفت : « از چه چیزی بوجود آمده ؟»
💠 والباطنُ لا یقالُ : فیما خدا باطن است ، پیدا نیست ، اما بمثابه انسان نیست که« بگوییم درکجاست ؟ » چون مکان ندارد.
💠لا شَبَحُُ فَیَتَقَضی خدا شبح و جسم نیست ، شخص نیست ، که شما دورترین قسمت او را کشف کنید. این ،در مورد جسمانیت است ، که بتوان انتهای او را درک کرد. خدا لا یتناهی است .انتها ندارد که کشف بشود. و بتوان به کنه او رسید.
💠ولا محجوبُُ فیُحوی خدا در عین حال که ظاهر است پنهان هم هست. پنهان بودن او بگونه ای نیست که ،شی یی بتواند براو احاطه[یُحوی] و اورا پنهان کند.
💠لم یقرُبُ منَ الاشیاء بالتِصاق ولم یَبعُد عنها بافتِراق خدا نزدیک است. نزدیک بودن او، چسبیدن به چیزی نیست [بالتصاق]نزدیک بودن الصاق نیست. و دور بودن او بمعنای افتراق و جدایی نیست. در عین اینکه هست. فاصله ندارد.
✅ خدا نزدیک است ، از نطر علم نزدیک است. و دور بودن خدا از نظر مقام است. بین ما که محدود هستیم واو که قادر مطلق ، نامحدود، بسیار تفاوت است . لذا از نظر مقامی دوریم.
حضرت وارد بحث علم الهی می شود. قرب خدا ، از نظر علم احاطه دارد یعنی چه؟ بصورت تمثیل بیان می دارد. دید انسان در روز خوب است تا حدی که چشم قدرت دید دارد . بمحض سایه روشن و تاریکی به همان میزان از قدرت دید کاسته میشود. در تاریکی محض دید کور میشود. اما خدا، کوچکترین حرکت در دل شب تاریک را میبیند.
💠کرورُ لفظةٕ ۲- تکرار الفاظ و زمزمه آرام زبان را میداند و از خدا مخفی نیست.
💠اِزدلافُ ربوةٕ ۳- بالا رفتن از بلندی[ربوه] و نزدیک شدن[ازدلاف] به قله ، خدا میداند .
💠 انبساطُ خَطوَةٕ ۴- قدمهای گشاد و بلندی که برداشته میشود. از خدا مخفی نیست . این چهار مورد : تمثیل یک بالا رونده از کوه است. که در ظلمات شب کوچکترین حرکت ریز و درشت او بر خدا پوشیده نیست علم خدا به تمام امور ، اینگونه احاطه دارد.
💠 فِی لیلِِ داجِِ ولا غسَقِِ ساجِِ در شب تاریک [داج] و شبهای ظلمانی طولانی [ساج] خدا میداند، در حالیکه ما در روز روشن به قدمهای تند ، و خیره شدن چشم به چه نیتی بود اصلا توجه نداریم.
💠یتَفَیَاُ علیهِ القمرُ المنیر ماه نورانی بر شب سایه می اندازد [یتفیا] ماه نور دارد ، نور سایه ندارد ، سایه ایجاد می کند.ولی حضرت خود نور را سایه می بیند.(تعبیر لطیفی) علم خدا ،به طلوع و غروب ، حرکت خورشید، به تغییرات زمان و دگرگونیهایی که اتفاق می افتد، محیط است.
💠و تَعقُبُهُ الشمسُ ذاتُ النورِ فی الاُفولِ والکُرور پس از ماه ، خورشید ماه را تعقیب می کند.خورشیدی که ذات نور است. وقتی ماه عروب میکند [افول]خورشید طلوع میکند. وقتی خورشید عروب کرد ماه طلوع میکند. این گردش روزگار [کرور] هر چه بگذرد مهتابی یا ظلمانی ، تند یا آرام ، خیره یا نگاه مجمل همه را میداند.
💠وتَقَلُبِ الاَزمنهِ والدُهور مخفی نیست بر خدا شب و روزهایی که پشت سر هم ، فصلها پی درپی ، سالها در تعقیب هم در رفت و امد هستند.
💠مِن اِقبالِ لیلِِ مُقبِل، و اِدبارِ نهارِِ مُدبِر شبی که اقبال کرده و می اید. و روزی که پشت کرده [مدبر] و میرود. دائم در رفت و آمد، خدا به همه علم دارد، و هیچکدام از دامنه علم الهی خارج نیست.
✅ در موار.د تربیتی به کلی گویی بسنده نمی کنند ، باید جزئیات را ذکر کرد. حضرت می توانست فقط بگوید ، خدا می بیند. اینکه اشاره مستقیم می کند به مواردی که انسان اصلا به آن متذکر نیست. ولی از حساب خدا دور نیست. متمرکز میشود روی شب ظلمانی که دید انسان کور میشود.، ولی خدا می بیند. دیدن او علم اوست و از باب ابزار و نور خورشید نیست، او می بیند ، پس جزئیات در تربیت تاثیر دارد.
حضرت حتی مرتبه ای بالاتر علم خدا را بیان می دارد. قبل از اینکه اتفاقی بیفتد از غایت آن خبر دارد
💠قبلَ کلِ غایَهِِ و مُدَّه ، و کلِ اِحصاءِِ و عِدَّه علم خدا قبل رسیدن چیزی به آخر، وقبل تمام شدن مدت چیزی وقبل شمارش چیزی و حساب تعداد ؛ اگاهی دارد علم ما انسانها به اشیاء بعد وقوع امری ست و شمارش بعد جمع شدن تعداد، برایمان میسراست اما خداوند قبل خلقت موجودات واینکه امری به پایان برسد تا تعداد کامل شود بهمه چیز علم دارد و به شمارش نیازی ندارد .
💠تعالی لمّا یَنحَلُهُ المُحَدِدون مِن صفاتِ الاَقدار ، ونهایاتِ الاَقطار خداوند بلندمرتبه تر ست از صفات محدود ی( که عده ای به او نسبت میدهند) و اینکه ابعاد داشته باشد خدایی با این اوصاف ؛ از آنچه که اورا محدود کنند یا برایش روز وسال و طول وعرض و ارتفاع و ابعادی قائل شوند ، متعالی ست چراکه دارای جسم نیست که قابل محدویت و قالب باشد
💠و تَاَثُلِ المَساکِن ، و تمَکُنِ الاَماکِن خدا بلندمرتبه است که مسکنی بر گزیند ودرآن بنشیند . تاثل بمعنی درخت محکم است که نشانه آبادانی ست حضرت میفرماید خدا متعالی ست ازاینکه قابل اسکان در محل خاصی باشد او نه درعرش است ونه در آسمان و....بلکه درهمه جاست ومحدودیتی ندارد.
💠فالحَدُّ لخلقِهِ مَضروب ، و اِلَی غیرهِ منسوب حدواندازه برای مخلوقاتش حتمی ست و منسوب به غیر است . محدودیت مختص بندگان و مخلوقات وهرچه غیر خداست را شامل میشود ولی برای خداوند در هیچ چیز محدودیت وجود ندارد
این توجه به گستردگی علم الهی بر بینش واعتقاد انسان تأثیرگذار ست چرا که میداند دروقت گرفتاری ومشکل ؛ خدایی هست باعلم وقدرت نامحدود بدون نیاز به چیزی وابزار و حساب وکتابی ؛ میتواند مشکل را حل کند.
💠لم یَخلُقِ الاشیاء مِن اُصولِِ اَزَلیَّه خدا خلق نکرد اشیاء را بامواد واصول ازلی
💠ولا مِن اَوائِلِ اَبدیَه ونه ازنمونه های ابدی خدا موجودی نامحدودست و هرچه را خلق کرد محدود نمود درخلقت و آغاز وانتها . ازلی وابدی فقط خود خداوندست وبقیه موجودات شروع و پایان دارند
💠 بل خلق ماخلق فاقام حده وصور ماصور فاحسن صورته بلکه هرچه راخلق کرد محدود کرد وبه هرچه صورت بخشید به احسن وجه شکل داد عالم خلقت را محدودیت داده ولی این نظام آفرینش ؛ نظام احسن است و ازاین که هست ممکن نیست بهترباشد
💠لیس لشیء منه امتناع چیزی نیست که ازپذیرش حرف خدا امتناع بورزد وزیربار فرمان الهی نرود . همه موجودات تکوینا دربرابر خداوند خاضع هستند.
💠ولا له بطاعة شیء انتفاع وخدا ازطاعت چیزی نفعی نمیبرد . خداوند همه عالم را بقدرت وعلمش خلق کرد و همه موجودات بجهت تکوینی و آفرینشی تحت فرمان وامر اوهستند. اما درعین حال چنین نیست که مانند حاکمان زمینی از اطاعت و فرمانبرداری زیر دستان خود بهره ای ببرد بلکه او بی نیاز از اطاعت وانقیاد مخلوقات خودست . او مارا خلق کرد نعمت وبرنامه زندگی وتوان عمل داد تا خودمان بهره مند شویم وبسعادت برسیم .
💠علمه بالاموات الماضین کعلمعه بالاحیاء الباقین علم خدا به درگذشتگان همانند علم به زندگان باقی ست . علم الهی شامل گذشته و حال وآینده ست و علم او نسبت به گذشته وحال وآینده یکی ست .
💠وعلمه بمافی السماوات العلی کعلمه بما فی الارضین السفلی علم خداوند به آنچه در آسمانهاست همانند آن چیزی ست که در زمینهای پایین میباشد .برای او آسمان وزمین وبالاوپایین فرقی ندارد . اینکه در روایات آمده که قلب مومن عرش خداست ویا : آه من اسماء الله و... اوست خدایی نامحدود ؛ خدایی که به آسمان ها وزمین مسلط ست و آنچه را درقلبها ست میداند وبه گریه وخنده و مناجات بیصدا وزمزمه ها وفریادها داناست .
در ادامه حضرت اشاره ای بخلقت جنین دارد تا تذکری باشد که ای انسانی که به حقیقت وجودی خود وزندگی جنینی خود علم وشناخت نداری چگونه میتوانی درمورد خدای بی نهایت اظهارنظر کنی ؟؟!!
💠ایهاالمخلوق السوی والمنشأ المرعی ای مخلوق بدون نقص وکاستی وای آفریده شده ی رعایت وحفظ کرده شده ای انسانی که خدا تورا به احسن صور وبدون هیچ کم وکاستی ونقصی آفرید وازانواع آفات نگهداری کرد تویی که دررحم مادربودی نه قدرت ونه توان دفاع ازخود دربرابر سرما وگرما وکوچکترین آسیب را نداشتی
💠فی ظلمات الارحام در حالیکه در ظلمت های رحم بودی چنانچه درسوره زمر /۶ هم فرموده فی ظلمات ثلاث . جنین در بطن مادر درسه ظلمت هست ظلمت شکم ، ظلمت رحم وظلمت مشیمه ( کیسه حاوی جنین) .تو دراین تاریکی بودی ولی من ازتو آگاه بودم
💠ومضاعفات الاستار ودر پرده های تو درتو
💠 بدئت( من سلالة من طین) و وضعت (فی قرارمکین ) آغازشدی ازعصاره گلی، ودر جایگاهی با امکانات قرار گرفتی خلقت حضرت آدم ازگل بود و دروجودمابقی انسانها عصاره گل هست . ودر فضایی قرارگرفتی که خورد وخوراک وآب و امنیت و...برایت مهیا بود
💠واجل مقسوم تازمانی مشخص خدا برای دورجنینی زمان ومدت مشخصی قرار داده است
💠تمور فی بطن امک جنینا لاتحیردعاء ولاتسمع نداء در بطن مادر حرکت میکردی وموجمیخوردی[تمور] و به سوال ودعوتی پاسخ نمیدادی و صدایی را نمی شنیدی اشاره به حرکت جنین در رحم میفرماید.واینکه قادر به جواب و شنیدن نیست .
💠ثم اخرجت من مقرک الی دار لم تشهدها ولم تعرف سبل منافعها سپس تو را از قرارگاهت خارج کرد به سرزمینی کهندیده بودی وراه رسیدن به منافعت را نمیدانستی خداوند تورا بعد گذران دوران جنینی از مأوای و جایگاهت خارج کرد درحالیکه به جایی آمدی که قبلا ندیده بودی و آشنایی نداشتی و دراین سرزمین جدید نمیدانستی باید چه کنی وچگونه به آنچه برایت مفید ولازم هست برسی ؟
💠فمن هداک لاجترار الغذاء من ثدی امک چه کسی تورا هدایت کرد که از پستان مادر [ثَدی] شیر بمکی [اجترار] ازکجا میدانستی باید برای تغذیه خود شیر مادر را مک بزنی.
برهان هدایت به دوگونه است : برهان هدایت عام که شامل هرموجودی میشود انسان مومن یاکافر و... دوم برهان هدایت خاص که شامل اهل راه صلاح وطالب حقیقت میشود .وبقول شهید مطهری ره این غریزه مکیدن ازبرهان هدایت عام ست .
💠وعرفک عندالحاجة مواضع طلبک وارادتک وچه کسی بتو آموخت که موقع نیاز ؛ طلب واراده کنی ؟ واینکه نوزاد بداند چه موقع باید گریه کند و برای هر مشکلی یا دردی نوع گریه ش متفاوت باشد.
💠هیهات ان من یعجز عن صفات ذی الهیئة والادوات فهو عن صفات خالقه اعجز چه دورست ؛ کسی که از شناخت صفات موجودی با شکل واندازه و ابزار [ادوات ] مشخص عاجزست از شناخت خالق خود!!!
اشاره حضرت به توحید و شناخت قدرت وعلم الهی میباشد که ای انسان؛ بازگرد وبه گذشته خود ودوران جنینی ونوزادی خود بنگر .تویی که حتی نمیتوانی صفات وویژگیهای یک موجود با هیئت وشکل وقامت و ویژگی های خاص وابزار ودست وپا واندامهای مختلف را بشناسی مسلما ازشناخت خدایی نامحدود ودرعلم وقدرت بی نهایت عاجزتری و دوری !!!
💠ومن تناوله بحدود المخلوقین ابعد ودریافت خدا به سبب صفات مخلوقات بسیار دورتر ست . نمیتوانی باشناخت مخلوقین و ویژگی آنها خداراهم بشناسی (مثلا چون دست داری پس بگویی خداهم دست دارد ) وازخلقت خود دروصف خداوند مشابه سازی کنی و معلوم میشود که چنین فکروثصوری ازشناخت خدا دورتر است .
حضرت بحث توحید را که یک بحث ماورائی ست درقالب کلمات شیرین وکاربردی برای متن زندگی به ما میآموزد باشد که بهره مندشویم
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح خطبه ها
۱۴۰۱/۸/۱۸ - ۱۴ ربیع الثانی
💢 خطبه ۱۶۳💢
حضرت مباحث توحیدی دقیق ، و بسیار لطیفی را بیان میدارند.
💠الحمد لله خالقِ العباد ، و ساطحِ المهاد
حمد مختص خدایی که، خالق عباد است.و اوست که مخلوقات را خلق کرد.
حمد مختص خدایی که زمین را برای سکونت مهیا و مسطح کرد[ساطح]
《 اَلَمْ نَجْعَلِ الاَرضَ مِهاداً نبا - ۶》
آیا ما زمین را مایه آرامش برای شما مهیا نکردیم.
💠و مُسیلِ الوِهاد
حمد مختص خدایی که ،سیل را در رودخانه و زمینهای گود [وِهاد] جاری کرد.
مسیری درست کرد، مهندسی شده که آب از قله کوه جاری واز سطح زمین گذر کند و رودها را پر کند.
《وسَلَکَ لکم فیها سُبُلاً طه - ۵۲》
💠و مُخصِبِ البِحار
حمد مختص خدایی که، ارتفاعات را [مُخصب] با باران سرسبز گردانید.
بطور طبیعی آبهای دریا و رودخانه به ارتفاعات راه ندارند. علی القاعده نباید سرسبز باشند . ولی خدا برای سیراب کردن آنها مهندسی کرده، ابررا بوجود آورد ،که در مکان بالا دست می بارد تا قله هم سیراب شود.《وانزلنا مِنَ المُعْصِراتِ ماءً ثَجاجاً نبا- ۱۴》از فشار ابرها باران فراوانی نازل کردیم.
بیان توحیدی که برای ما ملموس است و برهان نظم نام دارد.و توحیدی را بیان میکند که درک کردنی نیست در بیرون نمی شود آنرا دید.
💠لیس لاَولیَتِه ابتداءُ
خداوند کسی است که برای اولیت او، ابتدایی نیست.مثل اول بودن مانیست .
خدا اول است ولی اولیت او ابتدا ندارد ،برای او حدی تصور نیست. از کی ؟ و تا کی ؟
برای خدا معنا ندارد
💠و لا لاَزَلیَتهِ انقِضاء
آخر بودن خدا هم انتها ندارد، که بگوییم از جایی ببعد دیگر خدا نیست.
هست که هست چون واجب الوجود است
💠هو الاولُ لم یَزَل ، والباقی بلا اَجل
خدا اولی هست که هیچگاه از بین نمیرود.
وجود او باید باشد. وجود او مساویست با وجوب، حتماً باید باشد.
چه در ابتدا ،چه در انتها برای او هیچ تصور عدمی نیست. کسی که این دو صفت را داشته باشد.اولیست که تمام شدنی نیست .انقضا پذیر نیست.اوباقیست و همیشگی . فنا وعدم برای او معنا ندارد.
💠خَرَت لهُ الجِیاهُ
خدایی که چنین صفاتی دارد ،پیشانیها در مقابل عظمت او به سجده افتاده است [خرُّت]
یا انسان که با اختیار خود به سجده آند
یا تکویناً که عالم در محضر خدا ابراز خشوع می کند.
https://bakariman.blog.ir/
💠و وَحَدَّتهُ الشِفاهُ
خداوند همان کسی است که ، زبان او را یگانه شمرده و اقرار به یگانگی نموده است.
💠حَدَ الاشیاءَ عندَ خلقِهِ لها
خدا همان کسی است که ، هنگام خلق اشیا
یک حد معدودی و یک ویژگی خاص و یک تاریخ انقضا برای اشیا قرار داد.
《مِنْ نطفةٕ خَلَقَهُ فَقَدَّرَهُ عبس - ۱۹》
بعد از خلق ، قدر و اندازه معین کرد
اندازه گیری دقیق در عالم ملائک ، عالم اجنه ، عالم انسان ، عالم حیوانات و هر کدام هم اصناف مختلفی دارند، همه را با حدود خاص و دقیق خلق کرد.
💠اَبانهًُ لهُ (لها) مِن شَبََهِِها
خدا تفاوتها را ایجاد کرد تا یک ممیز و جدایی [اِبانه]باشد بین خدا و دیگران .
اگر با لفظ ( له) خوانده شود .
خدا بین خود و مخلوقات ، بین محدود و نامحدود یک فرق اساسی قائل شد.
اگر با لفظ (لها) خوانده شود.
برای هر موجودی حد و حدود قائل شد تا بین هر کدام از موجودات با دیگر موجود تفاوت باشد .
💠لا تُقَدرُهُ الاَوهامُ بالحدودِ و الحرکات
وهم ، خیال و اندیشه نمی تواند خدا را اندازه گیری کند.
《 فَقُتِلَ کیْفَ قَدَّر مدثر - ۱۷》
کشته باد چگونه خدا را اندازه گیری میکنند.
💠 ولا بالجوارِحِ والاَدوات
خدا را نمی شود با دست و پا و چشم شناخت. نه با ابزار می شودخدا را شناخت.
خدا نه دست و پا و جوارح دارد بشود شناخت. و نه ابزار و ادواتی دارد برای خلق ، برای رزق دادن ، که بتوانیم آنها را بشناسیم..
معنای دوم آن : وهم و عقل نمیتواند خدا را بشناسد چه با حدود (اینکه بنشیند و فکر کند حدو حدود خدا چیست!)نمیتواند حدی قائل شود.
والحرکات ؛ هر چه بین مجهول و معلوم حرکت کند و تفکر کند بازهم نمیتواند.
والادوات ؛ با دوربینها ، تلسکوپ ، خدا را بشناسد، هرگز ممکن نیست.
چون خدا نه جسم است و نه محدود، نه کسی محیط میشود ، نه خیال به او میرسد.
آنچه از خدا میدانیم اثار وجود اوست.
💠لا یقال له: متی ؟ ولا یُضرَبُ له اَمدُُ بِحَتی
در مورد خدا نمیتوان گفت : تاریخ بوجود آمدن خدا کی بود؟
عقل ما نمیتواند بگوید :
خدا ، از اینجا تا اینجا !
خدا از اینجا چگونه وارد می شود.!
یا، اینگونه خارج می شود!
هیچکدام در مورد خدا راه ندارد. و درست نیست.
هیچوقت گفته نمیشود تا کی هست!
(نه ابتدا ، نه انتها ، نه تا کی ، نه از کی ) معنا ندارد.
💠الظاهرُ لا یُقال : مما
خدا ظاهر و آشکار است ولی نمیتوان در مورد او گفت : « از چه چیزی بوجود آمده ؟»
💠 والباطنُ لا یقالُ : فیما
خدا باطن است ، پیدا نیست ، اما بمثابه انسان نیست که« بگوییم درکجاست ؟ »
چون مکان ندارد.
💠لا شَبَحُُ فَیَتَقَضی
خدا شبح و جسم نیست ، شخص نیست ،
که شما دورترین قسمت او را کشف کنید.
این ،در مورد جسمانیت است ، که بتوان انتهای او را درک کرد.
خدا لا یتناهی است .انتها ندارد که کشف بشود. و بتوان به کنه او رسید.
💠ولا محجوبُُ فیُحوی
خدا در عین حال که ظاهر است پنهان هم هست. پنهان بودن او بگونه ای نیست
که ،شی یی بتواند براو احاطه[یُحوی] و اورا پنهان کند.
💠لم یقرُبُ منَ الاشیاء بالتِصاق ولم یَبعُد عنها بافتِراق
خدا نزدیک است. نزدیک بودن او، چسبیدن به چیزی نیست [بالتصاق]نزدیک بودن الصاق نیست.
و دور بودن او بمعنای افتراق و جدایی نیست. در عین اینکه هست. فاصله ندارد.
✅ خدا نزدیک است ، از نطر علم نزدیک است. و دور بودن خدا از نظر مقام است.
بین ما که محدود هستیم واو که قادر مطلق ، نامحدود، بسیار تفاوت است . لذا از نظر مقامی دوریم.
حضرت وارد بحث علم الهی می شود.
قرب خدا ، از نظر علم احاطه دارد یعنی چه؟
بصورت تمثیل بیان می دارد.
دید انسان در روز خوب است تا حدی که چشم قدرت دید دارد .
بمحض سایه روشن و تاریکی به همان میزان از قدرت دید کاسته میشود.
در تاریکی محض دید کور میشود.
اما خدا، کوچکترین حرکت در دل شب تاریک را میبیند.
💠لا یَخفی علیه مِن عبادهِ
کارهای بندگان از خدا مخفی نیست .
💠شخوصُ لحظةٕ
۱- لحظه ی خیره شدن[شخوص] به جایی .
💠کرورُ لفظةٕ
۲- تکرار الفاظ و زمزمه آرام زبان را میداند و از خدا مخفی نیست.
💠اِزدلافُ ربوةٕ
۳- بالا رفتن از بلندی[ربوه] و نزدیک شدن[ازدلاف] به قله ، خدا میداند .
💠 انبساطُ خَطوَةٕ
۴- قدمهای گشاد و بلندی که برداشته میشود. از خدا مخفی نیست .
این چهار مورد : تمثیل یک بالا رونده از کوه است. که در ظلمات شب کوچکترین حرکت ریز و درشت او بر خدا پوشیده نیست
علم خدا به تمام امور ، اینگونه احاطه دارد.
💠 فِی لیلِِ داجِِ ولا غسَقِِ ساجِِ
در شب تاریک [داج] و شبهای ظلمانی طولانی [ساج] خدا میداند، در حالیکه ما در روز روشن به قدمهای تند ، و خیره شدن چشم به چه نیتی بود اصلا توجه نداریم.
💠یتَفَیَاُ علیهِ القمرُ المنیر
ماه نورانی بر شب سایه می اندازد [یتفیا]
ماه نور دارد ، نور سایه ندارد ، سایه ایجاد می کند.ولی حضرت خود نور را سایه می بیند.(تعبیر لطیفی)
علم خدا ،به طلوع و غروب ، حرکت خورشید، به تغییرات زمان و دگرگونیهایی که اتفاق می افتد، محیط است.
💠و تَعقُبُهُ الشمسُ ذاتُ النورِ فی الاُفولِ والکُرور
پس از ماه ، خورشید ماه را تعقیب می کند.خورشیدی که ذات نور است.
وقتی ماه عروب میکند [افول]خورشید طلوع میکند.
وقتی خورشید عروب کرد ماه طلوع میکند. این گردش روزگار [کرور] هر چه بگذرد مهتابی یا ظلمانی ، تند یا آرام ، خیره یا نگاه مجمل همه را میداند.
💠وتَقَلُبِ الاَزمنهِ والدُهور
مخفی نیست بر خدا شب و روزهایی که پشت سر هم ، فصلها پی درپی ، سالها در تعقیب هم در رفت و امد هستند.
💠مِن اِقبالِ لیلِِ مُقبِل، و اِدبارِ نهارِِ مُدبِر
شبی که اقبال کرده و می اید.
و روزی که پشت کرده [مدبر] و میرود.
دائم در رفت و آمد، خدا به همه علم دارد، و هیچکدام از دامنه علم الهی خارج نیست.
✅ در موار.د تربیتی به کلی گویی بسنده نمی کنند ، باید جزئیات را ذکر کرد. حضرت می توانست فقط بگوید ، خدا می بیند.
اینکه اشاره مستقیم می کند به مواردی که انسان اصلا به آن متذکر نیست. ولی از حساب خدا دور نیست.
متمرکز میشود روی شب ظلمانی که دید انسان کور میشود.، ولی خدا می بیند. دیدن او علم اوست و از باب ابزار و نور خورشید نیست، او می بیند ، پس جزئیات در تربیت تاثیر دارد.
حضرت حتی مرتبه ای بالاتر علم خدا را بیان می دارد.
قبل از اینکه اتفاقی بیفتد از غایت آن خبر دارد
💠قبلَ کلِ غایَهِِ و مُدَّه ، و کلِ اِحصاءِِ و عِدَّه
علم خدا قبل رسیدن چیزی به آخر، وقبل تمام شدن مدت چیزی وقبل شمارش چیزی و حساب تعداد ؛ اگاهی دارد
علم ما انسانها به اشیاء بعد وقوع امری ست و شمارش بعد جمع شدن تعداد، برایمان میسراست اما خداوند قبل خلقت موجودات واینکه امری به پایان برسد تا تعداد کامل شود بهمه چیز علم دارد و به شمارش نیازی ندارد .
💠تعالی لمّا یَنحَلُهُ المُحَدِدون مِن صفاتِ الاَقدار ، ونهایاتِ الاَقطار
خداوند بلندمرتبه تر ست از صفات محدود ی( که عده ای به او نسبت میدهند) و اینکه ابعاد داشته باشد
خدایی با این اوصاف ؛ از آنچه که اورا محدود کنند یا برایش روز وسال و طول وعرض و ارتفاع و ابعادی قائل شوند ، متعالی ست
چراکه دارای جسم نیست که قابل محدویت و قالب باشد
💠و تَاَثُلِ المَساکِن ، و تمَکُنِ الاَماکِن
خدا بلندمرتبه است که مسکنی بر گزیند ودرآن بنشیند .
تاثل بمعنی درخت محکم است که نشانه آبادانی ست حضرت میفرماید خدا متعالی ست ازاینکه قابل اسکان در محل خاصی باشد او نه درعرش است ونه در آسمان و....بلکه درهمه جاست ومحدودیتی ندارد.
💠فالحَدُّ لخلقِهِ مَضروب ، و اِلَی غیرهِ منسوب
حدواندازه برای مخلوقاتش حتمی ست و منسوب به غیر است .
محدودیت مختص بندگان و مخلوقات وهرچه غیر خداست را شامل میشود ولی برای خداوند در هیچ چیز محدودیت وجود ندارد
این توجه به گستردگی علم الهی بر بینش واعتقاد انسان تأثیرگذار ست چرا که میداند دروقت گرفتاری ومشکل ؛ خدایی هست باعلم وقدرت نامحدود بدون نیاز به چیزی وابزار و حساب وکتابی ؛ میتواند مشکل را حل کند.
💠لم یَخلُقِ الاشیاء مِن اُصولِِ اَزَلیَّه
خدا خلق نکرد اشیاء را بامواد واصول ازلی
💠ولا مِن اَوائِلِ اَبدیَه
ونه ازنمونه های ابدی
خدا موجودی نامحدودست و هرچه را خلق کرد محدود نمود درخلقت و آغاز وانتها .
ازلی وابدی فقط خود خداوندست وبقیه موجودات شروع و پایان دارند
💠 بل خلق ماخلق فاقام حده وصور ماصور فاحسن صورته
بلکه هرچه راخلق کرد محدود کرد وبه هرچه صورت بخشید به احسن وجه شکل داد
عالم خلقت را محدودیت داده ولی این نظام آفرینش ؛ نظام احسن است و ازاین که هست ممکن نیست بهترباشد
💠لیس لشیء منه امتناع
چیزی نیست که ازپذیرش حرف خدا امتناع بورزد وزیربار فرمان الهی نرود .
همه موجودات تکوینا دربرابر خداوند خاضع هستند.
💠ولا له بطاعة شیء انتفاع
وخدا ازطاعت چیزی نفعی نمیبرد .
خداوند همه عالم را بقدرت وعلمش خلق کرد و همه موجودات بجهت تکوینی و آفرینشی تحت فرمان وامر اوهستند. اما درعین حال چنین نیست که مانند حاکمان زمینی از اطاعت و فرمانبرداری زیر دستان خود بهره ای ببرد بلکه او بی نیاز از اطاعت وانقیاد مخلوقات خودست .
او مارا خلق کرد نعمت وبرنامه زندگی وتوان عمل داد تا خودمان بهره مند شویم وبسعادت برسیم .
💠علمه بالاموات الماضین کعلمعه بالاحیاء الباقین
علم خدا به درگذشتگان همانند علم به زندگان باقی ست .
علم الهی شامل گذشته و حال وآینده ست و علم او نسبت به گذشته وحال وآینده یکی ست .
💠وعلمه بمافی السماوات العلی کعلمه بما فی الارضین السفلی
علم خداوند به آنچه در آسمانهاست همانند آن چیزی ست که در زمینهای پایین میباشد .برای او آسمان وزمین وبالاوپایین فرقی ندارد .
اینکه در روایات آمده که قلب مومن عرش خداست ویا : آه من اسماء الله و... اوست خدایی نامحدود ؛ خدایی که به آسمان ها وزمین مسلط ست و آنچه را درقلبها ست میداند وبه گریه وخنده و مناجات بیصدا وزمزمه ها وفریادها داناست .
در ادامه حضرت اشاره ای بخلقت جنین دارد تا تذکری باشد که ای انسانی که به حقیقت وجودی خود وزندگی جنینی خود علم وشناخت نداری چگونه میتوانی درمورد خدای بی نهایت اظهارنظر کنی ؟؟!!
💠ایهاالمخلوق السوی والمنشأ المرعی
ای مخلوق بدون نقص وکاستی وای آفریده شده ی رعایت وحفظ کرده شده
ای انسانی که خدا تورا به احسن صور وبدون هیچ کم وکاستی ونقصی آفرید وازانواع آفات نگهداری کرد تویی که دررحم مادربودی نه قدرت ونه توان دفاع ازخود دربرابر سرما وگرما وکوچکترین آسیب را نداشتی
💠فی ظلمات الارحام
در حالیکه در ظلمت های رحم بودی
چنانچه درسوره زمر /۶ هم فرموده
فی ظلمات ثلاث .
جنین در بطن مادر درسه ظلمت هست ظلمت شکم ، ظلمت رحم وظلمت مشیمه ( کیسه حاوی جنین) .تو دراین تاریکی بودی ولی من ازتو آگاه بودم
💠ومضاعفات الاستار
ودر پرده های تو درتو
💠 بدئت( من سلالة من طین) و وضعت (فی قرارمکین )
آغازشدی ازعصاره گلی، ودر جایگاهی با امکانات قرار گرفتی
خلقت حضرت آدم ازگل بود و دروجودمابقی انسانها عصاره گل هست .
ودر فضایی قرارگرفتی که خورد وخوراک وآب و امنیت و...برایت مهیا بود
💠واجل مقسوم
تازمانی مشخص
خدا برای دورجنینی زمان ومدت مشخصی قرار داده است
💠تمور فی بطن امک جنینا لاتحیردعاء ولاتسمع نداء
در بطن مادر حرکت میکردی وموجمیخوردی[تمور] و به سوال ودعوتی پاسخ نمیدادی و صدایی را نمی شنیدی
اشاره به حرکت جنین در رحم میفرماید.واینکه قادر به جواب و شنیدن نیست .
💠ثم اخرجت من مقرک الی دار لم تشهدها ولم تعرف سبل منافعها
سپس تو را از قرارگاهت خارج کرد به سرزمینی کهندیده بودی وراه رسیدن به منافعت را نمیدانستی
خداوند تورا بعد گذران دوران جنینی از مأوای و جایگاهت خارج کرد درحالیکه به جایی آمدی که قبلا ندیده بودی و آشنایی نداشتی و دراین سرزمین جدید نمیدانستی باید چه کنی وچگونه به آنچه برایت مفید ولازم هست برسی ؟
💠فمن هداک لاجترار الغذاء من ثدی امک
چه کسی تورا هدایت کرد که از پستان مادر [ثَدی] شیر بمکی [اجترار]
ازکجا میدانستی باید برای تغذیه خود شیر مادر را مک بزنی.
برهان هدایت به دوگونه است : برهان هدایت عام که شامل هرموجودی میشود انسان مومن یاکافر و...
دوم برهان هدایت خاص که شامل اهل راه صلاح وطالب حقیقت میشود .وبقول شهید مطهری ره این غریزه مکیدن ازبرهان هدایت عام ست .
💠وعرفک عندالحاجة مواضع طلبک وارادتک
وچه کسی بتو آموخت که موقع نیاز ؛ طلب واراده کنی ؟
واینکه نوزاد بداند چه موقع باید گریه کند و برای هر مشکلی یا دردی نوع گریه ش متفاوت باشد.
💠هیهات ان من یعجز عن صفات ذی الهیئة والادوات فهو عن صفات خالقه اعجز
چه دورست ؛ کسی که از شناخت صفات موجودی با شکل واندازه و ابزار [ادوات ] مشخص عاجزست از شناخت خالق خود!!!
اشاره حضرت به توحید و شناخت قدرت وعلم الهی میباشد که ای انسان؛ بازگرد وبه گذشته خود ودوران جنینی ونوزادی خود بنگر .تویی که حتی نمیتوانی صفات وویژگیهای یک موجود با هیئت وشکل وقامت و ویژگی های خاص وابزار ودست وپا واندامهای مختلف را بشناسی مسلما ازشناخت خدایی نامحدود ودرعلم وقدرت بی نهایت عاجزتری و دوری !!!
💠ومن تناوله بحدود المخلوقین ابعد
ودریافت خدا به سبب صفات مخلوقات بسیار دورتر ست .
نمیتوانی باشناخت مخلوقین و ویژگی آنها خداراهم بشناسی (مثلا چون دست داری پس بگویی خداهم دست دارد ) وازخلقت خود دروصف خداوند مشابه سازی کنی و معلوم میشود که چنین فکروثصوری ازشناخت خدا دورتر است .
حضرت بحث توحید را که یک بحث ماورائی ست درقالب کلمات شیرین وکاربردی برای متن زندگی به ما میآموزد باشد که بهره مندشویم
والحمدلله رب العالمین