الحمد لله رب العالمین
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح خطبه ها
۱۴۰۱/۸/۱۴ - ۱۰ ربیع الثانی
💢بخش دوم خطبه ۱۶۰💢
در بخش ابتدایی حضرت راجع به حکمت الهی و هر امری که از خدا صادر می شود هدفمند است و البته هدف رشد خدا نیست چون کمال مطلق است بلکه غرض رشد انسان است.
🔷یدعی بزعمه انه یرجو الله
انسان ادعا میکند به ظن و گمان خود، این که امیدوار به خداست.
این بخش مربوط به خوف و رجاست.
یک نفر زعم و گمان دارد که امیدوار به خداست.
🔷کذب والعظیم
قسم به خدای بزرگ که دروغ میگوید اینطور نیست که رجا ادعایی باشد.
《 البینه علی المدعی 》هرکس ادعای کاری را دارد باید دلیل بیاورد
🔷ما باله لایتبین رجاوه فی عمله؟
این شخص را چه شده است؟ چرا این رجا و امیدواری در عملش آشکار نیست؟ وقتی ادعای رجاء میکند در عمل باید چیزی مشخص باشد.
🔷فکل من رجاعرف رجاوه فی عمله الا رجاء الله تعالی فانه مدخول
هرکس ادعای رجا و امیدواری دارد باید در عمل مشخص باشد به تعبیر قرآن
《فمن کان یرجوالقاء ربه فلیعمل عملا صالحا کهف 》اگر کسی امید به لقاء پروردگار دارد باید عمل صالح انجام دهد ادعا کافی نیست دلیل برای ادعا چیست؟ امیدوار بخدا باید در عمل مشخص باشد ولی ما در عمل چیزی از رجا و امیدواری نداریم.
تعبیر حضرت این است اگر واقعاً دنبال رسیدن به رجاهستید باید نشانه داشته باشد در کافی ج۲ ص۶۸باب خوف ورجا آمده
《قلت له قوم یعملون بالمعاصی و یقولون نرجو 》 خدمت امام معصوم میگویند عدهای هستند گناه می کند میگویند ما به خدا امیدواریم.
دست از ادعا بر نمی دارند تا اینکه مرگ می رسد. امام می فرمایند: آنها قومی هستند که ادعای رجادارند. دنبال امید واهی هستند. امیدوار نیستند انسان اگر واقعا امیدوار باشد عمل صالح انجام می دهد این گونه نیست که اهل بیت سپر وساتر برای گناه ما باشند ما پیوسته گناه کنیم و پیوسته درخواست بخشش داشته باشیم.
اثر ذاتی توسل و اشک بر اهل بیت پاک کردن گناهان است ولی از طرفی نباید پیوسته گناه کرد تا امام حسین ما را ببخشد این امیدواری نیست، امید واهی است.
اگر انسان از چیزی بترسد از آن فرار میکند چطور از گناه میترسیم از آن فرار نمی کنیم یا عملی که مورد رضایت خدا باشد انجام نمی دهیم.
🔷فکل من رجا عرف رجاوءه فی عمله الا رجاء الله تعالی فانه مدخول
هرکس ادعای امید به خدا دارد باید امیدواری در عملش نشان داده شود هررجاء و امیدواری بدون امید به خدا نابجا [مدخول] است. به هر کس غیر خدا امید داشته باشید. این امید باطل واشتباه است.
کسی که قدرت وعلم کامل دارد خداست وخدا معرفی کرده .توسل جستن به چهارده نور مقدس، تا کار راه بیفتد. امید باید بخدا باشد، به هرکس غیر خدا، به خود، علم ، قدرت ، جوانی امید باشد، بخطا رفتن است.
🔷وکل خوفِِ محقِقِِ الا خوف الله فانه معلول
هر خوفی که به مرتبه تحقق برسد غیر از خوف و ترس از خدا مریض[معلولُ] است است. به هر کسی غیر خدا امیدباشد این امید مردود و امید واهی است.
از هر کس غیر خدا ترس باشد این ترس واهی است. در مباحث دشمن شناسی اهل بیت میگویند دشمن را ببینید و برآورد کنید و و برنامه ریزی اورا مهندسی معکوس کنید دشمن را ببینید ولی از دشمن نترسید حضرت فرمود ترس از هر کس غیر خدا اشتباه است.
آرامش در توحید و تکیه به خداست امام صادق فرمود :طلب فتنه کنید از فتنه ها نترسید در فتنه شهید و جانباز و گرفتاری هست ولی همه اینها خیر و رحمت است تعبیر حضرت در حکمت ۸۹
پنج توصیه به شما دارم که اگر روزهای طولانی بدون توقف حرکت کنید و سختی بکشید برای این پنج مورد جا دارد.
لا یرجون احد منکم الا ربه
به هیچ کس جز خدا امید نداشته باشید.
ولا یخافن الا ذنبه
از هیچ کس جزاز گناه خود نترسید از گناه خود بترسید.
🔷یرجو الله فی الکبیر ویرجو العباد فی الصغیر
بعضی راه را اشتباه می روند به جای ترس و امید به خدا به دیگران امیدوارند.
در تذکر دوم می گوید انها یک امیدواری به خدا دارند ولی امیدواری تام و کامل ندارند در بعضی امور بهخدا امیدوارن، در بعضی امور دیگر به پدر و رئیس توجه دارند.
برخی افراد در امور بزرگ به خدا امید دارند جهنم یا بهشت، در گرفتاری ها به خدا امید دارند و در امور کوچک، به مردم ، به پول تو جیبی ، به دوست، امید به غیر خداست.
🔷فیعطی العبد ما لا یعطی الرب
فروتنی میکند [یعطی]نسبت به بندگان ، به گونهای که، در مقابل خدا تواضع و فروتنی نمیکند. در کار کوچک در مقابل مردم بگونه ای عبد میشود که در مقابل تمام نعمت های خدا این گونه تواضع ندارد.
اولاً : شرک دارد چون امید به غیر خداست دوما: نسبت به مخلوقات تواضع بیشتری دارد تا نسبت به خدا.
🔷فما بال الله جل ثناوه یقصر به عما یصنع به لعباده
چگونه است که حق خداوند کمتر از حق بندگان رعایت می شود چرا از خدا کم می گذاریم و از مردم کم نمی گذاریم چه شده که خدا را آن آنقدر کوچک می بینیم که حاضر نیستیم در مقابل، تواضع و انجام وظیفه کنیم.
🔷اَتَخافُ ان تکون فی رجائک له کاذبا؟
آیا می ترسید که امیدواری شما نسبت به خدا دروغ باشد. (این جمله دو معنا دارد.)
آیا می ترسید که خدا امید شما را دروغ بشمارد و دست رد به سینه شما بزند.
معنای دوم : شاید خدا را رحمان و رحیم نمیدانید. مشکل اعتقادی ست. شاید خدا را فقط منتقم می دانید.
در هر صورت فکر اشتباه است باید امید به خدا باشد، در مقابل الطاف او فروتن باشید.
🔷او تکون لا تراه للرجاء موضعا؟
یا خدا را شایسته رجا و امیدواری نمیدانید یا فکر می کنید خدا صلاحیت امیدواری ندارد. قدرت، علم ، رحمت، همه چیز در اختیار اوست و باید از او بخواهیم.
🔷وکذلک ان هو خاف عبداًمن عبیده اعطاه من خوفه ما لا یعطی ربه
در باب خوف، اگر از بنده ای ترسید طوری نسبت به او می ترسد و تواضع و کرنش می کند که هیچ گاه نسبت به خدا اینگونه تواضع و کرنش نکرده . چقدر ترس از مردم، و کوتاه آمدن در برابر حق، در حالی که این ترس از خدا نیست که در همان حال مال و جان را بگیرد وبه جهنم ببرد.
🔷فجعل خوفه من العباد نقداً و خوفه من خالقه ضماراً و وعداً
چون ترس از مردم نقد است میترسد همین الان مردم از او انتقام بگیرند و ترس از خدا مانند پول نسیه ای است که هیچگاه امید به وصول آن ندارد[ضمارا و وعدا]
تاکید حضرت اینست که مرگ را هیچ گاه دور نبینید حضرت فرمود صور دوم به صدا درآمده و وارد قیامت شده اید آنقدر نزدیک که گویا رسیده ولی ما فراموش کرده ایم.
🔷وکذلک من عظمت الدنیا فی عینه و کبر موقعها من قلبه
کسی که دنیا در نگاه او بزرگ و جایگاه[موقعها] دنیا در قلب او بزرگ شود.
🔷آثَرَها علیَ اللهِ تَعالی
اولویت داده [آثر] دنیا را بر خدا مقدم کرده. چون دنیا در چشم او بزرگ بود.
در جایی فرمود : در گذشته برادری داشتم که در چشم من بزرگ شده بود چون دنیا در چشم او کوچک شده بود مومنین واقعی دنیا را کوچک و حقیر می بینند قرآن میگوید
دنیا متاع قلیل است ولی این افراد، ادعای رجا دارند و در مقابل مردم کرنش می کنند کسانی هستند که دنیا را بزرگ می بینند.
🔷فانقطع الیها وصار عبداً لها
نسبت بدنیا انقطاع حاصل میکند.
ما نسبت به دنیا 《الهی هب لی کمال انقطاع الیک》را از خدا خواهانیم. خدابه ماهبه کند انقطاع ما به سمت خدا باشد.
در تاریخ امثال عمر سعد بینش دنیایی داشتند و همه دغدغه آنها دنیا شده بر سر شهادت حسین بن علی یا ملک ری.
ملک ری رامقدم میدارند اشعاری است از عمرسعد در دوراهی می گفت :
دنیا نقد ودم دست است کدام عاقل نقد را به نسیه می فروشد ؟ بهشت کو ؟ وقتی غم دنیا باشد حسین را می کشد تا به دنیا برسد ولی مکتب پیامبر می گوید :《 الدنیا دار من لا دار له دنیا خانه بی خانمانهاست 》
《ولها یجمع من لاعقل لهکسی که عقل ندارد برای دنیا جمع می کند
این دو مکتب ، با نگاه دنیایی حسین را می کشد تا به دنیا برسد. وبا نگاه رسول الهی گپیامبر اسوه زاهدان می شود.
🔷ولقد کان فی رسول الله صلی الله علیه وآله کاف لک فی الاسوه
مسلمان ، ناچار به اسوه پذیری هست حتی رسول الله هم اسوه دارد جبرئیل اسوه اوست از طریق وحی با خدا ارتباط دارد و نیاز به اسوه و الگو دارد. پیامبر کفایت می کند تو را در اسوه بودن نگاه تو به پیامبر باشد
🔷ودلیل لک علی ذم الدنیا و عیبها
پیامبر دلیل و راهنمای همگانست برای اینکه دنیا مذمت شود به پیامبر نگاه کنید تا مذمت دنیا در نگاه شما بزرگ شود.
فرق اسوه و دلیل در این است اسوه کسی است که ما باید به سمت او برویم ودلیل کسی است که ما را به سمت خود می خواند پیامبراسوه است ما باید به سمت او برویم پیامبر دلیل است مدام ما را دعوت می کند پیامبر ما را میخواند و ما باید به سمت او برویم .
🔷وکثره مخازیها ومساویها
و ببینید که دنیا چقدر رسوایی[مَخازی] و چقدر بدی[مَساوی] دارد
🔷اذ قبضت عنه اطرافها و وطئت لغیره اکنافها
نگاه کنید که اطراف و اکناف دنیا از پیامبر گرفته شده سفره دنیا از مقابل پیامبر جمع شد. و دنیا رام شد[ وطئت]و مهیا شد برای غیر پیامبر. چون خدا پیامبر را دوست داشت دنیا را از جلوی پیامبر برداشت
🔷وفطم عن رضاعها و زوی عن زخارفها
پیامبر را از شیر این دنیا گرفت[فطم]
دنیا برای یک عده بمنزله ی مادر که به او شیر میدهد و رشد جسمی و روحی میدهد. ولی برای پیامبر تمام زر وزیور[زخارف] دنیا دور شد.
🔷وان شئت ثنیت بموسی کلیم الله صلی الله علیه
اگر میخواهید مثال دوم بزنم در زهد و بی توجهی دنیا جناب موسی کلیم الله هست.
🔷حیث یقول "رب انی لما انزلت الی من خیر فقیر"
در جایی گفت خدایا به آنچه که تو بر من نازل کنی فقیر هستم.
موسی کلیم با طرفداران فرعون درگیر شد به شخصی مشتی زد و او مرد.
موسی را تعقیب کردند جناب موسی از مصر بدون معرفی خود فرار کرد در مسیر از گیاهان صحرایی می خورد، از مصر به شام تا به مدین رسید. جریان دختران شعیب پیش آمد وقتی برای آنها آب کشید گفت خدایا من فقیر و گرفتار تو هستم میدانی زهد موسی کجا بود؟
🔷والله ما ساله الا خبزاً یاکله
به خدا قسم وقتی موسی این درخواست را از خدا کرد فقط یک قرص نان [خُبزاً]می خواست تا آن وعده را سیر شود با همه رنج ها یک وعده خواست این زهد موسی بود.
🔷لانه کان یَاکُل بَقلَهُ الارض
برای اینکه در این چند روز گیاهان زمین را می خورد
🔷ولقد کانت خضره البقل تری من شفیف صفاق بطنه لهزاله وتشذب لحمه
آنقدر گیاهان بیابانی خورده بود که سبزی گیاهان از زیر لایه های پوست شکم
[صِفاقِ بطنه] پیدا بود چون به شدت لاغر[هَزال] و آب شده بود[تَشذُبُ لَحمِه]
وقتی موسی این را گفت که من فقیرم حق فرمود《 یا موسی الفقیر من لیس مثلی کفیل》فقیر کسی است که کفیلی مثل من نداشته باشد.
🔷وان شئت ثَلثت بداود صلی الله علیه صاحب المزامیر و قاری اهل الجنه
سومین مثال شخص داوود نبی صاحب مزامیر (کتاب دعای داوود )در روایات آمده وقتی داوود مزامیر را می خواند همه پرندگان و موجودات جمع می شدند .
در بهشت هم مداح اهل بهشت است معلوم است صدای زیبا داشتند زهد او در کجا بود؟
🔷فلقد کان یَعمَلُ سفائف الخوص بیده
جناب داوود با دست خود زنبیل هایی می بافت و کاراو همین بود. قرآن در مورد داوود میگوید:
《 و شَدَدنا مُلکَهُ و آتیناهُ الحِکمهَ و فَصلَ الخِطاب ص - ۲۰ 》 حضرت داوود حکومت داشت قبل از حکومت هم باز از طریق بافتن حصیر ها ارتزاق می کرد حضرت برای خود چیزی نمی خواست ولی به خدا گفت مردم از من درخواست هایی دارند و فقرا از من نیازهایی دارند.《 و اَلَنا لهُ الحَدید 》 آهن در دست او نرم و سرد شد.
حضرت زره می بافت و آنها را می فروخت و به فقرا می داد
🔷ویقول لجلسائه : اَیُکُم یَکفِینِی بِبَیعِها؟
و هر بار که حصیری می بافت می گفت کدام یک از جانب من حاضر است این حصیرها را بفروشد.
(ایکم یکفینی بیعها)
این جمله دو معنا دارد.
یک : حضرت داوود دنبال کارآفرینی بود هم در مورد بافتن حصیرو هم زره را برای فروش به دیگران می سپرد. انبیا کارآفرینی می کردند.
دو: جناب داوود هیچ گاه به بازار نمی رفت چون حاکم بود و مردم به قیمت خوب از او می خریدند. روز بعد از او انتظاراتی داشتند برای برداشتن شبهه بیعدالتی ، شیوه انبیا بود که دیگران را می فرستاد.
🔷ویاکل قرص الشعیر من ثمنها
و یک نان جو از حاصل فروش حصیر تهیه می کرد واز دسترنج خود می خورد.
🔷وان شئت قلت فی عیسی بن مریم علیه السلام
چهارمین اسوه والگو جناب عیسی بن مریم را معرفی میکنم.
🔷فلقد کان یتوسد الحجر
عیسی بن مریم بالش زیر سر [یَتَوَسَد] او سنگ بود
🔷ویَلبَسُ الخَشِن ویَاکُلُ الجَشِب
لباسهای خشن وزبر می پوشید و نان خشک می خورد.
عبدالله بن عباس می گوید حضرت علی ( ع) نانی با خود بهمراه داشت که با دست بسختی شکسته میشد چه برسد به دندان. حضرت هم در سیر زهد است.
🔷وکانَ اِدامُهُ الجُوع و سِراجهُ باللیل القمر
خورش[ اِدامُ] جناب عیسی گرسنگی بود بعضی گفته اند آنقدر دیر به دیر غذا میخورد که حسابی گرسنه وهر چه برای او می گذاشتند بهترین غذا بود.
معنای دوم: خورش وغذای لذیذ او گرسنگی بود از گرسنگی لذت میبرد چراغ راهش در شبها ماه بود
🔷وظلاله فی الشتاء مشارق الارض ومغاربها
سرپناه او [ظِلال] در زمستانها در مشرق رو به خورشید می ایستاد و هنگام عصر به سمت مغرب رو به خورشید می ایستاد.
🔷وفاکهَتُهَ ورَیحانُهُ ما تُنبِتُ الارض لِلبَهائِم
میوه و سبزیجات او چیزهایی بود که از زمین برای حیوانات می رویید.
🔷ولم تکن له زوجه تَفتِنُهُ ولا ولدُ یَحزُنُه
عیسی همسری نداشت تا اورا بفریبد[تَفتِن] واورا بخود مشغول کند و فرزندی نداشت که اورا محزون کند
🔷ولا مال یَلفِتُه ولا طمع یَذُلُه
مالی نداشت که اورا بخود ملتفت ومتوجه کند[یلفت] و طمعی نداشت که او را به ذلت بکشاند.
داشتنی ها بارنج همراه است اگر نداشتید غصه نخورید. عیسی به درجه ای از زهد رسیده بود که هیچ طمعی نداشت. .
🔷دابَتُهُ رِجلاهُ وخادِمُهُ یَداهُ
مرکب او [دابته] پا و خادم او دستهای او بودند. همه کارها را خود انجام میداد.
حضرت علی(ع) فرمود《 اشرف الغنی ترک المنی》بالاترین بی نیازی ترک آرزوها ونیازهاست عیسی به بالاترین درجه غنی رسیده بود ( معنوی)
گاهی شخص غنی ولی فقیر است زهد با غنی وبی نیازی خوب است.
پس خوف ورجا داشته باشید وسپس بی توجه به دنیا باشید چون الگو داریم .
اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح خطبه ها
۱۴۰۱/۸/۱۵ - ۱۱ ربیع الثانی
💢بخش سوم خطبه ۱۶۰💢
در بخشهای قبل راجب مسائل متفاوت از جمله زهد و چهار پیامبر بعنوان مصداق زهد بیان فرمود.این بخش توجه دادن به سیره ی پیامبر اکرم و الگو قرار دادن اوست.
🔷فَتَاَسَّ نبیَکَ الاَطیَبِ الاَطهر صلی الله علیه وآله
تأسی بجویید از پیغمبر خاتم که وجود مقدس او طیب و طاهر بود .
🔷فاِنَ اُسوَهًُ لمَن تَاَسّی ، و عَزاءً لمَن تَعَزّی
این وجود طیب اسوه است برای کسی که طالب باشد .اگر کسی طالب نباشد، برای او ادگو نیست.
سیره و روش پیامبر عزت آفرین است. برای کسی که طالب عزت باشد.[تعَزی]
معنای دوم تَعزی : منسوب بودن است. پیامبر بهترین هویت است برای کسی که این هویت را بخواهد.
طبق روایت 《ا نا وعلیُُ ابواهُ الاُمه 》 من و علی پدران این امتیم. بشرطی که شما این عزت مندی و منسوبی را طلب کنید.
🔷و اَحبُ الیَ اللهِ المُتَاَسّی بنبیِه ، والمُقتَصُ لاَثَرِه
محبوبترین بنده در نزد خدا، آن کسی هست که متأسی و پیرو سیره پیامبر باشد.
محبوبترین شخص: کسی است که دنباله رو [مقتَصُ] اثر پیامبر باشد. معارف اورا دنبال کند..
این الگو چنین صفاتی دارد .
🔷قَضَمَ الدنیا قَضما ، ولم یُبرِها طَرفا
از دنیا تکه نانی خشک [قَضم] جوید( کنایه از کم بهره مندی) اندک اندک از دنیا استفاده کرد.و به اطراف دنیا چشم[طرفا]نچرخاند. دلبسته و وابسته به دنیا نبود .
🔷اَهضَمُ اهلِ الدنیا کَشحا
پیامبر لاغر ترین اهل دنیا بود، پهلو[کشحا] وشکم او فربه نبود ( زاهد به دنیابود.)
🔷عُرِضَت علیهِ الدنیا فاَبی اَن یَقبِلَهاو اَخمَصُهُم منَ الدنیا بَطنا
دنیا به او عرضه شد ولی ابا کرد که دنیا را قبول کند .
شکم او [اخمص] تسبت به دنیا کوچک بود. بااینکه داشت و میتوانست داشته باشد ولی رو به دنیا نکرد و زهد را پیشهٔ خود کرد .
بین نخوردن و ضعیف بودن،
بین پر خوری و قوی بودن تفاوت است ، هیچ تناسبی نیست. کم خوراک ضعیف نیست و پر خور قوی نیست.
فرمود: مانند درخت بیابانی که ، فقط آّب باران میخورد چوب او محکمتر است تا درخت شهری که دائم او را آبیاری می کنند.
ما کم میخوریم ولی مستحکم و با استقامت هستیم. پر خوری نشان ضعف است ، چون وابسته به شکم است ، با ذره ای تحریم و دور بودن از خوراک خیلی زود خود را وا میدهد
🔷و علِمَ اَنَ اللهَ سبحانهُ اَبغَضَ شیئاً فاَبغضَهُ
پیامبر می دانست آنچه مبغوض خدا بود ،نسبت به آن بغض داشت. و آنچه محبوب خدا بود، آنرا دوست میداشت.
🔷و حَقَرَ شیئاً فَحَقَرَهُ، صَغَرَ شیئاً فصَغَرَهُ
انچه در نزد خداحقیر بود انراحقیر می دانست. انچه در نزد خدا کوچک بود آن را کوپک می شمرد.
حرکت پیامبر در مدار خدا بود و حرکت ما باید ،در مدار رسولخدا باشد .
تفاوت حقیر و صغیر:
حقیر کوچک بودن از نظر کیفیت ( جاهل حقیر است) از نظر کیفیت انساتیت در حقیر نیست.
صغیر : کوچک بودن از نظر کمیت (فرزند صغیر)در. کمیت و سن او کوچک است.
🔷و لو لم یَکن فینا اَلّا حُبُنا ما اَبغَضَ اللهُ و رسولُه، و تعظیماً ما صغَرَ الله و رسوله
نباید در ما چنین صفتی باشد ، که دوست بداریم آنچه را که خدا و رسول به آن بغض دارند. و تعظیم بداریم آنچه را که خدا ورسول کوچک می پندارند.
حب و بغض ما باید بر حول و محور امام و ولی باشد. هدف رضایت قلبی آل الله و امام جامعه باشد .
🔷لَکَفی به شَقاقاً للهِ و مُحادَهً عن اَمرِالله
فقط یک عمل ما می تواند در مخالفت با خدا
و پیامبر کافی و بزرگ باشد.
هر کسی که پیرو و تابع امام است باید دارای سه ویژگی باشد .
۱- باید بفهمد در قلب امام، حب و بغض امام به چیست .
۲- به حب امام عمل کند و بغض امام، خود را نهی کند .
۳- وقتی حب امام را به شی یی که هنوز به زبان نیاورده فهمید و به آن عمل کرد مورد شماتت و زخم زبان قرار میگیرد .
در برابر این سرزنش تحمل و صبوری لازم است .
« ولا یَخافُونَ لَوْمَةُ لائِـم مائده - ۵۴ »
از سرزنش هیچ ملامت گری نمی ترسند.
حب و بغض ما باید هماهنگ با خدا و رسول باشد.
حب نباید هدر رفت داشته باشد .باید طبق قواعد پیش برود و باید در مسیر آل الله مدیریت شود .حرکت پیامبر در مدار خدا بود و حرکت ما باید ،در مدار رسولخدا باشد .
پیامبر مستمرا اینگونه بود
🔷ولقد کان صلی الله علیه واله یَاکُلُ علیَ الاَرضِ ، و یَجلِسُ جِلسَهَ العَبد
زمان غذا خوردن ،مثل مردم بر روی زمین بدون فرش می نشست و غذا میخورد
کیفیت نشستن مثل بردگان ،دوزانو و با احترام می نشست .
🔷و یَخسِفُ بیدهِ نَعلَهُ ، و یَرقَعُ بیدهِ ثوبَه
با دستان مبارک نعلین و لباس خود وصله میزد.
🔷و یَرکبُ الحِمارَ العارِیَ، و یُردِفُ خَلفَهُ
بر حیوان ، حمار برهنه و بدون زین[عاری] سوار میشد .( بدون آراستن مرکب و بدون حشم ،در اوچ خضوع و تواضع )
اگر کسی پیاده بود بر پشت مرکب [یُردف] سوار میکرد
🔷و یکونُ السِترُ علی بابِ بیتِهِ فتکونُ فیهِ التَصاویر
پرده ای از تصویر نقاشی ذی روح بر در خانه نصب شده بود.،
🔷فیقول: یا فلانهُ - لِاِحدی اَزواجِهِ - غَیِبیِهِ عنّی
به همسر خود (عایشه)فرمود : پرده را بردارید. برای من یاد آور دنیا و زینت دنیا می شود او را از من دور کن [غَیَبَنّی]
( آنچه که از زینت دنیا ست از مقابل دیدگان خود دور کنید )
🔷فاِنی اذا نَظَرتُ الیهِ ذَکرتُ الدنیا و زَخارِفِها
وقتی نگاه می کنم یاد زر و زیور دنیا می افتم.هر عاملی که مرا یاد دنیا و زینت ان می اندازد از خود ،دور میکنم.
✳️ نکته:
فکر غلطی است در میان افراد جامعه ، اگر کسی مومن می باشد مهم اینست که در میان فحشا سالم و مومن بماند. مهم است بتواند در میان انها خود را حفظ کند.
اما حضرت فرمود باید تا آنجا که میشود از عوامل کناه خود را دور کرد.
وآنقدر ایمان قوی باشد که اگر روزی در ماجرای فحشایی قرار گرفت بتواند خود را حفظ کند ، اما از ابتدا نباید نزدیک و وارد عوامل گناه شد.
🔷فاَعرَضَ عنِ الدنیا بقلبِهِ و اماتَ ذکرِها من نفسِه
پیامبر از قلب خود دنیا را دور کرده بود.
یاد دنیا و زیور انرا در خود میرانده بود.
🔷و اَحَبَ اَن تَغِیبَ زینتُها عن عینِهِ لکیلا یَتَخِذَ منها رِیاشا
دوست داشت که ظواهر دنیا از دید او دور باشد ( نمی پذیرفت)
تا مبادا از زیور دنیا ،لباس فاخری برای خود برگزیند.
🔷ولا یَعتَقِدَها قرارا ، ولا یَرجوا فیها مُقاما
مبادا دنیا محل استراحت اوشو.د و اقامت در دنیا را بر گزیند.
( ظواهر را دور کنید به اقل اکتفا کنید ،تا دل گیر نکند و جان آرام باشد )
✳️ پیامبری که عصمت علی الاطلاق دارد. با این وجود متوجه و مراقب خود هست. عصمت باعث رها سازی نیست. با اختیار خود باید دوری کند و خدا هم عصمت مضاعفی به انان عطا می کند.
🔷فاَخرَجَها منَ النفسِ ، و اَشخَصَها عنِ القلبِ،و غیبَها عنذ البَصَر
خارج کرد دنیا را از جان خود، ودنیا را از قلب خود کوچ داد [اَشخَص] و دنیا را از چشم خود پنهان کرد.[غیبَها]
🔷و کذالک مَن اَبغَضَ شیئاً اَبغَضَ اَن یَنظُرَ الیهِ ، و اَن یُذکرَه عندَه
اگر کسی نسبت به چیزی بغض داشته باشد از نگاه کردن به آن لذت نمی برد بلکه نگاه تنفری دارد. از ذکر یاد و نام ان بیزار میشود.
اگر دنیا مبغوض شما باشد نگاه به دنیا نمی تواند با لذت باشد .
ظاهر دنیا نرم , زیبا و فریبنده است .اما باطن آن ،سم کشنده است
اگر چشم گیر دنیا باشد، بدانید !
که ،دل هنوز گیر دنیاست
🔷و لقد کان فی رسولِ اللهِ ما یَدُلُکَ علی مَساوِی الدنیا و عُیُوبِها
سیرهٔ پیامبر ، بدی دنیا [مساوی] و عیوبات انرا را بشما نشان می دهد . به ویژگی های پیامبر دقت شود به عیوبات دنیا راهنمایی می کند.
🔷اذ جاعَ فیها معَ خاصَتِهِ
با همهٔ شأن و عظمتی که داشت در دنیا گرسنگی[جاع] کشید. با ان خصوصیت، بهره ی دنیایی او کم بود.
معنای دوم خاصته : اطرافیان و خواص همراه با پیامبر ، در این مسیر گرسنگی ، با اوهمراه بودند.( اهل بیت)
🔷و زُوِیَت عنهُ زخارِفُها معَ عظیمِ زُلفتِهِ
با آن مقام ، دنیا و زخارف دنیا از پیامبر دور شد [زُویت] با اینکه بسیار مقرب بود.[زُلفتِه] اگر دنیا خوب بود خدا آنرا ارزانی پیامبران خود می کرد.
✅ما نباید از خدا طلبکار باشیم در قبال چند رکعت نماز خدا چه و چه بدهد. وفور نعمت دنیا بر سر ما جاری کند. پیامبر اشرف مخلوق ، شخص اول خلقت ،چنین بی رغبت به دنیا و در فقربود.
از یوسف نبی سوال کردند تمام خزائن زمین دست توست چرا گرسنگی می کشی ؟!
فرمود:
- متوجه فقر دیگران باشم.
- شخص معده پر، فکر او می خوابد.
- باشکم پر حکمت آسیب می ببند.
- شکم پر شد عبادت کم میشود.
-گرسنگی استعدادهایی را پرورش میدهد.
-علم در گرسنگی و غربت است.
-غررالحکم: گرسنگی با بیماری در یک چا جمع نمیشود.
🔷 فَلیَنظُر ناظرُُ بعقلِهِ واَکرَمَ اللهُ محمداً بذالک اَم اَهانَه
هر انسانی باید با عقل خود نگاه کند ، خدا با فقر پیامبر را گرامی داشته یا به او اهانت کرده است.
🔷فاِن قال: اَهانَهُ ، فقد کذَبَ واللهِ العظیم و اَتی بالاِفکِ العظیم
اگر کسی در پاسخ این سوال بگوید اهانت کرده ، بخدا قسم که دروغ بزرگی گفته است.
🔷و اِن قال: اَکرمَهُ ، فلیَعلَمُ اَنَ اللهَ قد اَهانَ غیرَهَُ حیثُ بسَطَ الدنیا لهُ
واگر در جواب بگوید : خدا پیامبر را اکرام داشته باید بداند خدا به غیرپیامبر، اهانت کرد زمانیکه دنیا را برای دیگران گسترش داد. (گستردگی دنیا برای ابوسفیان)
🔷و زَواها عن اََقرَبَ الناسِ
و دنیا را از مقربان بخدا(پیغمر) دور کرد.[زواها]
🔷فتَاَسِی مُتَاَسِِ بنبیِهِ ، واقتَصَّ اَثَرُهُ
هر طالبی در مسیر پیامبر ، به او تأسی میکند و آثار او را دنبال میکند.[اِقتص]
🔷و ولَجَ مَولَجَه
از هر دروازه ای که پیامبر وارد شد وارد می شود
🔷و اِلّا فلا یَامَنَ الهَلَکَه
اگر کسی مسیر پیامبر را طی نکرد و درس نگرفت از هلاکت ایمن نیست.
🔷فَاِنَ اللهَ جعلَ محمداً ص عَلَماً للسّاعه و مُبشراً بالجنَه ، و منذِراً بالعُقوبه
خداوند وجود پیامبر را نشانه ، و علم قیامت قرار داد. وجود او بشارت دهنده جنت ، و انذار دهندهٔ دوزخ است.
🔷لم یَضَع حَجَرَاً علی حَجَر حتّی مَضی لسبیلِه، و اَجابَ داعیَ ربِهِ
دنبال ساخت خانه مجلل و بارگاه نبود ( خانه او گلی و از شاخ و برگ خرما بود)سنگ نماد خانه مجلل بود. این شیوه در پیامبر بود تا اینکه ،مرگ به سراغ او آمد و او هم دعوت حق را لبیک گفت.
🔷خَرَجَ منَ الدنیا خَمیصاً ، و وَرَدَ الات هَ سَلیما
از دنیا خارج شد در حالیکه از دنیا استفاده نکرده بود و با سلامت کامل وارد آخرت شد.
🔷 فما اعظمَ مِنَّتَ اللهِ عندنا حین اَنعمَ علینا
خدا چه منت بزرگی بر ما گذاشت از این منت چه نعمتی بما داد
وجود پیامبر ، آن نعمتی بود که خدا بر ما منت نهاد تا سیرهٔ زهد او را پیروی کنیم
🔷بهِ سَلَفاً نَتَبِعُهُ
پیامبر یک سلف و یک گذشته ای بود که ، بر طریق او حرکت کرده او را اطاعت کنیم.
🔷 و قائداُ نَطَاُ عَیِبَهُ
رهبری بود که پا جا پای او می گذاریم
واین منت بزرگی ست که خدا بر سر ما دارد.
بعداز مطالب پیامبر ،یک صفت هم از خود بیان کرد. ( گویا معرفی خود بمنزله همان اسوه )
🔷واللهِ لقد رَقَعتُ مِدرَعَتی هذهِ حتّیَ استَحیَیتُ مِن راقِعِها
بخدا قسم آنقدر لباس [مِدرَعه]خود را وصله کردم تا اینکه از خیاط [راقِع]خجالت میکشیدم .حیا کردم دوباره به او رجوع کنم.
🔷ولقد قال لی قائلُُ: اَلا تَنبِذُها عنکَ، فقلتُ اُعزُب عنّی
تا اینکه کسی بمن گعت : آیا این لباس مندرس را دور نمی اندازی.
به او گعتم ، از من دور شو.[اُعزُب]
🔷فعندَ الصَباحِ یُحمَدُ (یَحمِدُ )القومُ السُّوی
(ضرب المثل عرب)
به هنگام صبح ، حرکت کنندگان و رهروان شب ستایش و تمجید میشوند.
فرمود: از دنیا که رخت بر بستیم .همه چیز تمام می شود ( راحتی ، زیور آلات ، فخر )
اما فردا روز ، مدح ما را خواهید دید و مقام ما را خواهید فهمید .
اللهم الرزقنا التَجافیٖ عَن دارِ الغُرور
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح خطبه ها
۱۴۰۱/۸/۱۲ - ۸ رببع الثانی
💢بخش اول خطبه ۱۶۰💢
رکن اساسی خطبه عظمت خداست .
امیر المومنین صلوات الله علیه چهار ویژگی مهم برای خدا بیان می فرمایند .
🔷اَمرُهُ قضاءُ و حِکمَهُُ
تمام فرمانهای الهی ( چه تکوینی ، چه نشریعی) قطعی و حتمی است لا ریبَ فیه است . و تمام اوامر او حکیمانه است.
« اِنما امرَهَ اذا ارادَالله اَن یَقولً کنْ فیکون انعام -۷۳»
امر یا تکوین است تا اراده کند همان می شود.
آسمان ایجاد شو، ایجاد میشود.
خورشید در این مسیر طبق این قاعده بگرد ، می گردد. همه چیز تحت تدبیر ارادهٔ الهی است و راه فراری هم از امر الهی نیست .
یا امر ، تشریع است. امر به عبادت ، نهی از معصیت، باید اینگونه باشید.
شبهه : هر فرمانی که خدا داد باید همان باشد، مانند پادشاهان و مستکبرین میشود که امر میکنند که فرمانشان اجرا شود. تفاوت این دو در چییت؟!
پاسخ : دیگران وقتی حرف آنها مطاع می شود . یعنی هر حرفی بزنند شنیده شده و اطاعت می شوند. فساد زا و در معرض طغیان هستند.
دومین عامل فساد انسان ،
وقتی خود را بی نیاز تلقی کند ( بی نیازی مادی ) طغیان میکند .
حرف خدا طرد شدنی نیست
فرمان و حکم الهی از روی حکمت است .از روی هوس نیست.حکمت خدا، بر همه صفات خداوند حاکم است.
صفت ( رحمانیت ، رزاق، منتقم )الهی ذیل حکمت تعریف می شود .
اگر می بخشد از روی حکمت است .
اگر انتقام میگیرد از حکمت است .
🔷و رضاهُ امانُُ و رحمهُُ
رضایت الهی ، امان از عذاب و سخط الهی است و ثانیاً رحمت هم هست. رضایت الهی جلب رحمت هم می آورد .
🔷یَقضی بعلمِِ
قضاوت و داوری خداوند به همراه علم است. جهل در آن راه ندارد که با شهادت دروغ ، قسم کذب توام باشد. کسی را هم شاهد نمیگیرد.علم اوست که سبب قضاوت می شود
«ما اَشهَدتُهُم خلْقَ السمواتٕ والارضٕ و لا خَلقُ اَنفُسٕهٕم کهف. - ۵۱»
در خلق آسمان و زمین و نه، در خلق انسان کسی را شاهد نگرفت
🔷و یَعفُوا بحِلمِِ
بخشش خدا همراه با حلم است
اینکه خدا ،انتقام را بتاخیر می اندازد از روی ترس و نداشتن قدرت نیست. حکیم در انتقام گرفتن از گنهکار عجله نمی کند. همین عجله نکردن، علت است برای توبه کردن.
حلم خدا غفران ساز است.
مهلت میدهد این مهلت وتاخیر انداختن ، برای یک عده مقدمهٔ بازگشت و توبه است .برای عده ای دیگر ، عذاب استدراج است .
« سَنَسْتَدرٕجُهُم مٕن حیثُ لا یَعلَمون و اُمْلی لهُم اعراف-۱۸۲»
مهلت می دهیم ایشان را ،سپس آنها را به عذاب میگیریم از جایی که اصلا نفهمند
🔷اللهم لک الحمدُ علی ما تَاخُذُ و تُعطی
حمد میکنیم تورا ،بخاطر آنچه که می گیری[تاخُذ] و آنچه را که عطا می کنی..
🔷وعلی ما تُعافِی وَتَبتَلِی
حمد می کنیم تو را بر آنچه که صحت و عافیت بخشیدی و بخاطر ابتلائات ، فقر ، بیماری ، سختی، شکر می کنیم چون همه ی امور خدا هدفمند و همه از روی حساب و کتاب است.
قرآن انسانها را در مقابله فراوانی ونقصان دو دسته معرفی میکند
《فَامَا الانسانُ اذا مَاابْتلیٰهُ ربُهُ فاَکرَمَهُ و نَعَمَهُ فیقولُ ربی اَکرَمَنِ 》
وقتی انسان در نعمتها آزمایش می شود میگوید خدا مرا گرامی داشته.
اما همین انسان وقتی ،
《فَقَدَرَ رزقَهُ فیقولُ ربی اهاننِ فجر - ۱۵ 》
رزق انسان کم می شود میگوید خدا بمن اهانت کرد.
همه دربرابر امتحان هستند .بهیچ وجه ثروت و دادهها سبب گرامی بودن ، و فقر و نداده ها ، سبب اهانت نیست .
🔷حمداً یکونُ اَرضَی الحمدِ لک
حمد میکنیم تو را ، حمدی که رضایت بخش ترین حمد در نزد تو باشد .
🔷و اَحَبَ الحمدِ اِلَیک، و اَفضلَ الحمدِ عندَک
حمدی که تو دوست داشته باشی و بالاترین نمونه حمد در نزد تو باسد.
محبوبترین حمد و افضل الحمد که بالاترین حمدها باشد در دو قسم ( نعمت داده شده و گرفته شده ) میباشد .
🔷حمداً یَملَاُ ما خلَقتَ ، و یَبلُغُ ما اَرَدتَ
حمد میکنم حمدی که سراسر خلقت و عالَم را پر کند[یملاُ] عالم این شکر را بشنود. حمد من برسد به جایی که تو اراده کردی .
معنای دوم : حمد می کنیم تو را در مورد تمام مخلوقات، چون مخلوقات بسود ما هستند.چنان حمد می کنیم که همه ی آنها را شامل شود. یکی از مخلوقات وجود شیطان، که باعث رشد، و بهترین مبارزه با شیطان است.بر ان هم شکر می کنبم.
🔷حمداً لا یُحجَبُ عَنک
حمد میکنم حمدی که مانع نداشته باشد. محجوب از خدا نباشد. حمدی نباشد که پرده ای بر آن قرار گرفته و بخدا نرسد. حمد با بوی حسادت ، حمدی که رقیب را بر زمین بزند ، هرگزچنین حمدی بخدا نمیرسد.
🔷ولا یُقصَزُ دونَک
حمدی که کوتاه نباشد از رسیدن بخدا.
🔷حمداً لا یَنقطِعُ عددهُ
حمدی که عدد آن تمام شدنی نباشد .مستمر باشد .
فرمود : حمد نباید محدود باشد .
حمد عددی نشان میدهد. اگر ذکر، لسانی باشد .تمام شدنی ست .در وقت خواب ذکرلسان قطع می شود.
در حالیکه فرمود عدد آن قطع نشود .
این حمد ، حمد عملی ست که وجود باید شاکر باشد .نقص و خلل های زندگی حمد دارد .آن هم حمد وجودی تادر ان انقطاع نباشد .
🔷ولا یَفنا مدَدَهُ
حمد میکنم حمدی که ، مدد رساندن این حمد فانی نباشد. حمد اثر دارد ،یک نیروی کمکی قوی ست که خدا را به کمک خود می اورد.
حمد ی که کمک کار و مدد رسانی او، تمام شدنی نباشد .
اگر حمد تو بخدا رسید .
در مشکلات به خود تو برمیگردد، و دستگیر تو می شود. حمد گذشته تو ، آیندهٔ تو را تضمین میکند. این حمد مدد رسانی دارد .
🔷فَلَسنا نعلَمُ کنهَ عظمتِک الا اَنَا نَعلمُ اَنَک حیُ قیوم لا تَاخُذُک سنهُ و لا نَوم
خدایا نسبت به عظمت تو شکر می کنیم، از عهده ما بدور است.
ما به کنه ذات تو پی نمی بریم و را ه نداریم ولی راه معرفت بر ما بسته نیست .
تنها چیزی که میدانیم اینکه تو [حی و قیوم] هستی، عالم وتمام مخلوقات به تو تکیه دارند و تنها تویی که قائم به ذات هستی.
✳️ موجود زنده رشد و نمو دارد ولی خدا به این معنا رشد ندارد.در بحث کلامی حیات خدا بعلم و قدرت اوست. چون علم و قدرت داردپس زنده است.برای زنده بودن خدا دلیل ثانویه ذکر نمی کنند.
اینکه فرمود شهدا زنده اند از همین باب است. شهدا می دانند و می توانند.
حیات شهید به اینست در توسل به او گرفتاری را میداند و قدرت حل مشکل را هم دارد. و حل میکند. زنده بودن شهید به خوردن و زاد و ولد نیست، علم و قدرت دارد.
🔷لُم یَنتَهِ الیکَ نَظَر ، ولم یُدرِککَ بَصَر
هیچ فکر و اندیشهٔ [نظرُ]بشری به عظمت خدا نمی رسد و هیچ عقلی بر او احاطه ندارد . هیچ چشمی نمیتواند خدا را ببیند[لم یُدرِک] چون جسم نیست.چون خدا خالق عقل و اندیشه است و فکر و اندیشه محدود است.
🔷اَدرَکتِ الاَبصار ، و اَحصیتَ الاَعمار (الاعمال) و اَخَذتَ بالنواصی و الاَقدام
خدایا تو همه چشمها رامی بینی ، چشم خائن ، و جشم رحمت بین را می بینی. هدف از نگاه چشم را میدانی. و تمام اعمال را ریز محاسبه می کنی.
با گرفتن موی پیشانی [نواصی]و پابند کاملا انسان رام و در حیطه ی قدرت خدا تسخیر میشود.
🔷و مَا الذی نَری مِن خلقِک و نعجَبُ لهُ مِن قدرتِک
خدایا آنچه را که با قدرت، عظمت و ظرافت آفریدی و بما نشان دادی [نَری] ما را به تعجب و شگفتی انداخته [نَعجَب]خیلی کوچکتر است از آنچه که بر ما پوشیده است و آنرا نمی بینیم .
🔷 و تَصِفُهُ من عظیم سلطانِک و ما تَغَیَبَ عنّا منهُ
آنچه که از عظمت آفریده ها می بینیم اقل است از آن (غیبها ، ماوراء ، عرش ، سلطنت) که بر ما پیچیده و پوشیده است.
آنچه راکه از عظمت وعجائب خلقت بما نشان دادی نسبت به آنچه که ما نمی بینیم هیچ است.
یکی از غیب ها بهشت است . در یک صفت از بهشت فرمود:
علیٰ سُرُرٕ مَوضُونَةٕ مُتَکِئینَ علیها متقابلین
« واقعه -۱۶»
اهل بهشت مقابل هم نشستند. ما در روبروی هم قادر به دیدن چند نفر هستیم ؟
ده بیست نفر !!
اما در بهشت ، هر کس از اهل بهشت روبروی تمام بهشتیان است .
میفرماید : این یکی از غیب ها و پوشیده هاست
چطور شما آنرا میفهمید !!!
این غیب ها اعظم از دیده های ماست .
عقل متحیر است .
فقط واجب الوجود میداند چه خبر است !!!
🔷و قَصُرَت ابصارُنا عنه
در حالیکه چشم ما نمی تواند غیب را ببیند.
🔷وانتَهَت عقُولُنا دونَهُ
نه تنها جشم بلکه فکر و عقل هم به ان نمیرسد و محدود است که راجب عرش ، کرسی ،آسمان ، عقل به عتم و درک انها قد بدهد.
🔷و حالَت سُتُورُ الغیوبِ بینِنا و بینِهُ اعظم
خدایا تو هم یک پوششی را اراده کرده ای بین ما و بین غیب ها پرده ای بیفتد [حالت] و خیلی امور را نبینیم.
نه آنرا می بینیم ، نه خدا اجازه دیدن داده، همه دلالت دار.د بر ضعیف و محدود بودن انسان در برابر عطمت.
حضرت فرمود: علم غیبی دارم که اگر بشما بگویم به اضطراب می افتید..
🔷فمن فرَغَ قلبَهُ ، و اَعملَ فکرَهُ
کسی فراغت قلب پیدا کند، مشغله ها را کنار بزند، و فکر و قلب خود را متمرکز کند.. تا بفهمد:
🔷لیَعلَمَ کیفَ اَقَمتَ عرشَک
الف) تا بفهمد عرش را چگونه اقامه کرده ای..
🔷و کیف ذَرَاتَ خلقَک
ب) چگونه موجودات را خلق کرده ای .[ذراتَ]
هزاران موجود با گونه های متفاوت، با انواع و اقسامی که هر کدام کارکرد ، هر کدام شرایط خاص ،هر کدام ابزار و وسایل خاص بخود و هر کدام بامعیشت خاص ،چگونه خلق شدند.
🔷و کیف عَلَّقتَ فی الهَواءِ سمواتِک
ج) چگونه آسمان را در فضا معلق کرده ای.
خورشیدی که با هزاران تن وزنن سبت به بعضی از کرات مانند یک عدس است ، چگونه بر مدار خاصی معلق و باتنظیم می چرخد.
🔷و کیف مدَدت علی مَورِ الماءِ ارضَک
د) چگونه زمین را بر روی امواج آب گسترش داده ای . چگونه خشکی زیاد و آب کم شد ؟
چگونه با هم تلاقی پیدا نمی کنند؟!
چگونه خاکها نم نمی کشند ، چون سرتاسر زمین مملو از آب است، ولی در عین حال خاکها خشک و سفت هستند.
🔷 رَجَعَ طَرفُهُ حَسیرا ، و عقلُهُ مَسهُورا
پایان همه ی این تفکرات پلک [طرفُ] خسته و وامانده [حَسیر] بر می گردد.
و عقل مبهوت و حیران می شود.
🔷و سمعُهُ والِها ، و فکرُهُ حائِرا
گوش متحیر و فکر سرگردان [حائر] از این عظمت می ماند.
پس خدا را حمد کنید و بدانید حمد شما نسبت به عظمت خدا هیچ است.
اللهم حققنا بحقایق الامور
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️