بسم الله الرحمن الرحیم
شرح خطبه ها
۱۴۰۱/۸/۷ - ۳ ربیع الثانی
💢 بخش اول خطبه ۱۵۶💢
امیرالمومنین در این خطبه به چندین سوال متناسب با پرسش پاسخ دادند که از بخشهای مختلف تشکیل شده، از چمله بجنگ جمل اشاره میکند. به ملاحم و فتنه ایی که کشته ها داد .
و از جهاتی ویژگی خاص دارد که به جریان عایشه اشاره دارد.
واین موضوع اهمیت خاصی دارد، خصوصا در تقابل بین شیعه و اهل سنت که در فضای رسانه ای تقابل سختی شده است. و دشمنان در صدد بر هم زدن اتحاد این دو قشر هستند.
این خطبه مبنای اساسی ، در نوع واکنش ، و مواجهه با بزرگان اهل سنت است.
🔶فمنِ استطاعّ عند ذالک اّن تّعتّقِلّ نفسّه غلیّ اللهِ فلیّفعّل
هر کسی در زمان فتنه[عند ذالک] توانایی دارد، خود را برای خدا وقف کند [تعتقل] هر کسی که می تواند باید برای خدا چنین کند[فلیعمل]
چون در فتنه ها مشکلات چند برابر میشود، با حرکت عادی مشکل بر طرف نمی گردد. مگر عده ای چند برابر زحمت بکشند تا فتنه را خنثی کنند.
در هر زمینه ، جهادی ، نظامی ، تبیین ، اشکار سازی اینگونه وقف خدا باشید..
🔶فاِن اّطعتَمونی فاِنی حاملَکم ان شاءالله علی سبیلِ الجنه
اگر شما مرا اطاعت کنید ، بحول و خواست خدا شما را به بهشت میرسانم .
شرط رسیدن به بهشت اطاعت از اهل بیت است. صرف محبت داشتن دردی را دوا نمی کند. عشق به اهل بیت ، حداقل هست خیلی دستگیر محکمی نیست، مشکل گشا اطاعت است.
🔶و اِن کان ذا مشقهِِ شدیدهِِ ، و مذاقّهِِ مریرّه
مسیر بهشت مشقت شدید دارد، و طعم [مذاقه] آن تلخ است [مریره]
راحت طلبی ، آسانی ، بی احتیاطی از وسوسه های شیطان است. راه خدا سخت ، پر زحمت و خون دل دارد، گرچه در دل ان شیرینی و لذت هم دارد..
مسیر شیطان هم سهل نیست، بلکه شیطان آنرا سهل نشان میدهد. اگر کسی در مسیر شیطان افتاد با فطرت ، وجدان ، اخلاق جنگیدن دارد، اما شیطان ظاهر سازی و فریب میدهد.
کیفیت مواجهه با اهل سنت :
🔶واّما فَلانهَ فاّدرّکّها رّآیَ النساء
و اما سوالی که راجب فلانی (عایشه) پرسیدید! میدانید چه اتفاقی باعث شد که او وارد چنین معرکه ای شد.
الف) او درگیر و گرفتار افکار و تخیل زنانه بود.
احساس بر او غالب بود. بیرون از خانه نبود ، از جریانات سیاسی مطلع نبود. از انگیزه طلحه و زبیر خبر نداشت. صرفا با تحریک انها عاطفی تصمیم گرفت.
🔶وضِغنُ غّلافِی صّدرِها کّمِرجّلِ القّین
ب) دومین عاملی که باعث شد داشته های خود را زیر پا گذاشت و رو در رو قرار گرفت ، کینه[ضغن] بود که در قلب او نسبت به امیر المومنین به جوشش[غلا] درآمد ، بمانند دیگ [مِرجل]آهنگر [قَین]که در حال ذوب شدن قل میزند.
(کنایه از شدت غلیان کینه)
🔶ولو دَعّیّت لتّنالّ من غیری ما اّتّت الیّ لم تّفعّل
اگر عایشه دعوت میشد، تا انجام دهد [تنال] در مورد غیر من،
(بیرون امد برای زدن حکومت من، اگر بجای من عبدالله بن عمر و یا ... خلیفه میشدند ) هرگز چنین کاری نمی کرد[مااَتت علیهم] که بر علیه من انجام داد. چون پای علی در میان بود جلو آمد.
🔶ولها بعدَ حَرمتَهاّ الاَولی ، والحسابَ علیّ الله
عایشه همان حرمتی را امروز دارد (بعد از زخم زدن)که تمامی حرمت را دیروز در عصر پیامبر داشت.
قران او را امهات المومنین خطاب کرده ، پس کوچکترین خدشه ای بر او وارد نشد، در دنیا بحرمت رسول الله هیچ تعرضی وارد نکرد.
و این بمعنای درست بودن مسیر او نیست..
حساب او در قیامت با خداست.. در محضر خدا و رسول باید پاسخ داده بشود.
《یا نساء النبی مَن یَات ِ منکنَّ بفاحشهِِ مُبینهِِ یُضاعَف لها العذابُ صِعفَینِ و کانَ ذالک علی الله یسیرا احزاب - ۳۰ 》
همسران پیامبر در عمل ناشایست عذابشان دو برابر است. چون جایگاهی دارند منتسب به پیامبر هستند. انتظار هم از آنان خاص است. رعایت نکنند عذاب مضاعف میشود.
✅نکته : کسانی که نسبت به مقدسات اهل سنت توهین می کنند با یک حالت حق بجانب که نشان دهنده ی ولایی و علوی بودن خود می دانند ، توچه کنند حضرت بعد از زخم زدن او، با او چگونه رفتار می کند.
✳️ خود عایشه بر این امر اقرار کرده که علی حرمت مرا باحسن وجه حفظ کرد.
حضرت او را با چهل زن در هیبت و لباس مردانه و سلاح بدست تا مدینه همراهی کرد
تا کسی متعرص نشود. وعایشه هم نمی دانست . در تمام مسیر نفرین می کرد علی را که همراه من مردانی را فرستاده و حرمت مرا حفط نکرده. در حالیکه وسط جنگ جمل بین مردان سوار بر شتر می تاخت.
وقتی به مدینه رسیدند ، خانمها لباس در اورده با او وارد خانه شدند ، از ذم و دشنام خود پشیمان شد و گعت :
《 جزَیَ اللهُ ابن ابیطالب فقد حفِظَ حرمتَ رسول الله 》
خدا به فرزند ابو طالب خیر دهد که حرمت رسولخدا را درمورد من نگه داشت..
✳️ نکته: در مورد کینه عایشه از حصرت، ابن ابی الحدید جمله ای از استاد خود نقل می کند در حالیکه خلاف عقاید اوست ولی نقل می کند.ج ۹ ص ۱۹۹
استاد او نه تنها سنی بلکه شدیدا متعصب سنی بود. از او سوال کرده ، علت کینه ی عایشه نسبت به علی چه بود؟!
چهار مورد علت را ذکر می کند.
۱- کینه او نسبت به حصرت خدیجه بود. از انجا که فاطمه دختر او و علی داماد او بود کینه بدل گرفت.
۲- احترام فوق العاده پیامبر به فاطمه بعنوان سیده النساء ، عایشه انتطار داشت در مورد او هم چنین حرفی بزند.. در مورد فاطمه نتوانست بغص خود را آشکار کند به علی آشکار کرد.
۳- احترام خاص پیامبر به امیرالمومنین خاصه مقام ولابت و وصایت ، که انتظار داشت پدرش ابوبکر بعد از پیامبر همه کاره امت باشد.
۴- فرزند دار شدن علی و فاطمه و استمرار نسل از این دو ، ناراحت بود که خود فرزندی ندارد که ادامه دار نسل پیامبر باشد.
🔶سبیلَ اّبلّجَ المِنهاج ، اَنوَرُ السراج
ایمان روشن ترین راههاست و احتمال تاریکی در آن نیست .سراسر نور است .
چراغ ایمان نورانی ترین است . در شب ظلمانی دنیا با افکار و آراء مشتت ، پر فروغ ترین چراغ ایمان است.
مسیر زندگی انسان را جاده ای فرض میکند.
یا روز است ، نورانی و روشن. و یا شب است که چراغ روشن دارد
ایمان ، مثل خورشید در روز است . ودر فتنه چراغ روشن، که اگر با آن حرکت کنید در گرداب فتنه نمی افتید .
🔶فبالایمانِ یَستّدّلَ علی الصالحات
به سبب ایمان که بمنزله چراغ است. انسان به عمل صالح راهنمایی می شود.[یستدل]
ایمان در وجود آدمی ، موجب گرایش پیدا کردن به اعمال صالح میشود .
🔶وبالصالحاتِ یَستدّلَ علیّ الایمان
وبهسبب عمل صالح به زیادتی ایمان راهنمایی میشود.
《الیهِ یَصعَدُ الکلِمُ الطیبُ و العملُ الصالح ُیَرفعُهُ فاطر - ۱۰ 》
کلمات طیب توحید بسوی خدا می رود و عمل صالح سبب بالا رفتن آن می شود.
دو معنا بر این جمله ذکر شده:
۱- یستدل اول ؛ بمعنای علیت و یستدل دوم، کاشفیت است.
یعنی به سبب ایمان به صالحات راهنمایی میشود. علت این عمل صالح ایمان است.، ایمان نباشد عمل صالحی انجام نمی گیرد..
یستدل دوم ؛ اگر کسی کار خیر انجام داد کشف و آشکار میشود که ایمان داشت و عمل صالح انجام داد.
در معنای دوم ؛ هر دو یستدل بمعنای علیت است.
انسان ایمان دارد و ایمان او علت بر عمل صالح. و انجام عمل صالح، برای ایمان علت است. انسان یک ایمان حداقلی دارد ، بنا بر همین ایمان عبادت می کند. این عبادت و عمل صالح علت میشود که ایمان او بیشتر گردد.
لذا 《 بالایمان》اول. حداقلی،
و《 علی الایمان 》دوم، ایمان قویتر
.🔶و بالایمان یَعّمّرَ العلمَ
ایمان سبب آبادانی علم می شود
بعضی از علمها بایر هستند و سودی ندارند
اگر میخواهید علم شما پویا و بالنده باشد . به سبب ایمان است که آباد و پویا می شود.
ایمان چگونه موجب آبادانی علم می شود ؟!
وقتی ایمان در وجود کسی باشد .
میفهمد عالَم مخلوق است و این مخلوق یک خالق حکیم بنام خدا دارد .
وقتی فهمید عالَم حکیمانه ساخته شده است. شوق پیدا میکند اشتیاق و دستیابی به علم و اکتشاف .
کشف میکند که چه رابطه ای هست بین گیاهان زمستانی و شرایط زمستان و چه تناسبی بین آن گیاه و خاک و فصل و نیاز وجود دارد .
پزشکان بدن انسان را مطالعه و تحقیق می کنند و یک قانون کلی برای همه وضع می کنند. چون خدا قانونمند آفریده ، سیستم بدنی افراد مثل هم خلق شدند.
قواعد پزشکی روی تک تک افراد صورت نگرفته ، درصدی تحقیق کردند ولی قانون را کلی وضع کردند. چون خدا حکیم و خلقت هدفمند بود.
می فرماید : شما وقتی به این قاعده میتوانید برسید که (حکم کلی بعد از بررسی) اعتقاد داشته باشید که خالق حکیم و هدفمند است. و همه پزشکان در باطن آنها این اعتقاد هست. علوم تجربی بر پایه همین اعتقاد است. خدا طبق قواعد عالم را آفرید و این قواعد همیشگی ست ، پزشک و عالِم قواعد را استنباط می کند.
اگر هر انسانی قواعد خاص بخود داشت ، هر کس داروی خاص خود داشت، اصلا علم پزشکی شکل نمی گرفت چون امکان آن نبود، اما طبق قاعده با بررسی، هزاران سال کار می کند.
ایمان که در وجودباشد فهیم میکند انسان را که خدای عالَم حکیم است .میفهمد پشت این ظواهر علتهایی نهفته است .
به سبب ایمان و پیگیری او، علم هم رشد پیدا میکند .
🔶وبالعلمِ یَرهّبُ الموت
علم آن چیزی است که،از مرگ و اعمال بعد از ان بترساند .
اعتقاد به قیامت، معاد باوری را تقویت کند .
به باور برساند که ورای این اعمال ظاهری یک حساب و کتابی هم هست
اگر چه سواد هم زیاد نباشد .
علم آنست که دغدغه مرگ آورد به این معنا که خوردن لقمه نانی او را متوجه حلال و حرام ،طیب و طاهر و شبهه ناک بودن کند.
علمی که پشتوانه ی آن ایمان نباشد اصلاًعلم نیست.علم که توحیدی باشد زیر مجموعه های علمی آن هم توحیدی است .
آنچه که شما از علوم غیر توحیدی میدانید همه فضل است .
نگاه کردن به خلقت شتر، به عنوان مخلوق خدا ، فرق میکند با علمی که بی هدف ، بدون نگاه توحیدی به حیوانات باشد .
《افلا یَنظرون الیَ الابِلِ کیفَ خُلِقتْ
غاشیه -۱۷ 》
به کیفیت و چگونگی خلقت شتر دقت نمیکنید
🔶وبالموتِ تَختّمَ الدنیا ، و بالدنیا تّحرّزَ الآخره
بواسطه مرگ مهر ختام بر دنیای هر کس میخورد که دیگر باز گشتی برای او نیست .
وبه سبب دنیا ، خیر و صلاح اخرت بدست می آید [تُحرَز]
(در واقع مدح دنیاست ) اگر دنیا نبود ، بهشت خریداری نمیشد.. همنشینی رسولخدا فراهم نمیشد. بهشت سرانجام اعمال دنیاست.
دنیا را دست گم نگیرید
اگر کسی فهیم شد
اگر کسی فقیه شد
در همین دنیا به آن رسیده است
بیرون از دنیا از این خبرها نیست .
آخرت از دنیا برداشته و کشف می شود .
🔶وبالقیامت تَزلّفَ الجنه للمتقین، و تَبرّزَ الجحیمَ للغاوین
برای قیامتی جمع کنید که محل بازگشت و مرجع شماست. در قیامت بهشت نزدیک و جهنم برای گمراهان اشکار میشود.
《بر گرفته از آیه ۹۲ شعرا 》
🔶واِنّ الخلقّ لا مّقصّرّ لهم عنِ القیامه
هیچ توقفگاهی برای خلایق نیست . جز قیامت جایی نیست همه باید جمع شوند.
وقتی دنیای شما مهر ختام خورد مستقیم قیامت است .مسیر بازگشت شما راه فرعی و خروجی ندارد .
🔶مُرقِلینّ فی مِضمارِها الیّ الغایتِ القَصوی
بسرعت حرکت میکنند[مُرقلین] در میدان مسابقه [مضمار] قیامت و آن غایتی که برای هر کس در نظر گرفته شده است .
در برزخ و قیامت مسابفه میدهید تا به آن مقصد پایانی برسید یا بهشت است یا جهنم.
🔶قد شّخّصوا مِن مستقرِ الاّجداث
مردم کوچ می کنند [شخَصوا]از قرار گاه قبرهایی [اجداث]که قرار دارند
( اشاره به یک مرحله قبل از قیامت)
🔶وصاروا الی مّصائرِ الغایات
و بسمت آخرین منزل حرکت می کنند.
آخرین منزل عالم قیامت است ، همه ی این عوالم طی میشود تا بدان غایت برسیم.
🔶لکلِ دارِِ اهلّها ، لا یّستّبدِلونّ بها، ولا یَنقّلون عنها
برای هر خانه ای اهل خانه هست.. برای هر گروهی یا بهشت است یا جهنم. وببن این دو هیچ نیست. نه امکان تبدیل و تحویل هست و نه امکان انتقال خانه [لاینقلون]
✳️نکته: اهل جهنم متناسب با اعمال، خالد در جهنم می مانند. اما اکثر اهل جهنم بعد مدتی (چند هزار سال قیامتی) از دوزخ خارج میشوند.
< لا ینقلون > منطور این نیست که جهنم خروج ندارد. در ابتدای کار انتقال و تبدیل نیست. اما بعد به بهشت راه پیدا می کند. و در پایان کار و بعد مستقر شدن در بهشت و جهنم انتقال نیست.
اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا
الحمدلله رب العالمین
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح خطبه ها
۱۴۰۱/۸/۸ - ۴ ربیع الثانی
💢بخش دوم خطبه ۱۵۶💢
بخش اول حول جمل ، و جریان عایشه و کینه ای که از حضرت بدل داشت ، جایگاه ایمان و آبادانی علم ، وادی مرگ ، و تمسک جستن به آنچه که پیشاپیش فرستاده میشود . به همه این نکات اشاره شد.
در این بخش دو عامل مهم که صلاح و فلاح فرد و جامعه در گرو آنست بیان میدارد.
🔶اِن الاَمرَ بالمعروف و النهیَ عن المنکر لَخَلقانِ مِن خلقِ اللهِ سبحانه
دو حکم الهی و دو خَلقی که خدا بر آن رضایت دارد .و ما باید به آن اخلاق متخلق باشیم
امر به معروف و نهی از منکر است.
بعد از امر بمعروف دعدغه ذهنی پیش می اید نهی منکر باعث مرگ و کم شدن روزی میشود بلافاصله فرمود:
🔶واِنَهُما لا یُقَرِبان مِن اَجلِِ ولا یَنقُصانِ مِن رزقِِ
ولی دو عامل سبب می شود کهمردم کمتر به سراغ این دو حکم بروند.
- ترس از مرک
- ترس از نقصان روزی
حضرت قول شرف میدهند که
امربه معروف هرگز سبب نقصان روزی نمی شود رزق بدست رزاق است
او کفالت دارد . بر خود واجب می داند و تضمین کرده رزق خلایق را. چون حقوق گرفتن با رزق فرق دارد ممکن است حقوق ماهانه قطع شود اما رزق را کسی نمیتواند قطع کند.
و هرگز نهی از منکر سبب زود رسی مرگ نمی شود .چون عمر هر کس مقدر شده اگر تمام شود و در حال نهی از منکر تمام شود شهادت برای او رقم خورده است .
🔶و علیکم بکتاب الله ، فاِنه حبلَ المتین ، والنورَ المبین
توجه دادن و تمسک جستن به قران،
قران رشته مستحکمی است که در هیچ پرتگاهی سقوط نمیکند
قران نور و روشنایی بخش است . تاریکی در آن معنا ندارد .
شما در دریای دنیا غرق و در بیابان ظلمت دنیا سرگردان هستید. در این فضای حیرت یک دستاویز محکم لازم است و آن قران است. چه غرق دریا ، چه ظلمت دنیا، با تمسک جستن به قران نجات می یابد.
🔶والشفاءَ النافِع ، والرِیَ الناقع
قران شفای سودمند است بشرطی که روح و جان شما آماده باشد .
قران آبی ست که سیراب کننده[رِیَّ]است. و تشنگی را فرو می نشاند. [ناقع]آرامش و طمانینه در قران است در رودخانه ان بهره بگیرید .
صرف خواندن و تکرار تمسک نیست ، بلکه در گرفتاری و گره های زندگی اولین مرکز و مراجعه به قرآن باشد. کتاب بالینی هر کس قران باشد. عمل به آن تمسک است.
🔶والعِصمهُ للمتّمسِک
قران موجب عصمت کسانی ست که متمسک به قران هستند راه حفاظت و در حصن حصین خدا بودن ، راه آن قران است .
🔶والنجاهً للمَتعلِق
قران قلعه محکم و راه نجات در آن است برای کسی که علقه و پیوند به قران داشته باشد .
🔶 لا یّعوّجَ فیَقام
قران کژی و اعوجاج ندارد که کسی بخواهد انرا راست و مستقیم کند.
《الحمد لله الذی انزلَ علی عبدِهِ الکتاب ولم یَجعَل له عِوَجا کهف - ۱》 کجی در قران راه ندارد که کسی بخواهد انرا اقامه کند.
🔶ولا یّزیغَ فیَستّعتّب
قران انحرافی نداشته که بخواهد از کسی طلب بخشش و عذر خواهی کند . رضایت بخواهد. منحرف نشده تا طلب اصلاح کند.
🔶ولا تَخلّقَهَ کثرتَ الرّدِ و وَلَوجَ السّمع
مکرر خواندن [رَدّ] قران هرگز کهنگی [تُخلق، خُلوق] و یکنواختی به انسان دست نمی دهد..
هر چه قران در گوشها فرو رود[ولوج] خستگی و ملال نمی آورد .
امام رضا صلوات الله علیه فرمود:
قران برای همه ی ادوار خلق شده، تا قیامت کتابی نخواهد آمد، لذا آنقدر بطن و محتوا دارد که هر چه جمعیت انسانی مکرر بخواند ، فهم کند مطلب و تازگی دارد. فرسوده و کهنه نمیشود. قران برای هر کس میوه ی خاصی دارد.
🔶مّن قالّ بهِ صّدّق ، و مّن عمِلّ به سّبّق
هر کسی منطبق با قران سخن بگوید، حرف او همیشه حق و صادق است.، چون قران کلام الهی صادق است.
و هر کس منطبق با قران از خواندن و فهمیدن فراتر رفت و به قران عمل کرد، از دیگران سبقت گرفته است[سبق]
🔶قامّ الیه رجلُ و قال، اّخبِرنا عنِ الفتنه
مردی بلندشد و گفت یاامیرالمومنین ما را ازفتنه آگاه کن[الف و لام کلمه الفتنه یعنی عهد یعنی من سخنگو و شمای شنونده میدانیم در مورد چی داریم باهم صحبت میکنیم]منظور فتنه جمل میباشد گرچه محدود به آن نیست و شاید فتنه های بعد از رسول الله را هم شامل بشود.
🔶و هل سّاّلتّ عنها رسولّ الله صلی الله علیه واله
آیا شما از پیغمبر درمورد آن فتنه خاص سؤال کردید؟
🔶فقال علیه السلام: لما اّنزل الله سبحانه
《احّسِبّ الناسَ اّن یَترّکوا ان یقولوا آمنا و هم لا یَفتّنون》
پس پیغمبرفرمود:
آنگاه که خداوندمتعال این آیه قرآن[ ایه۲ عنکبوت] نازل کرد: آیا مردم خیال میکنند چون گفتند ایمان آوردیم بدون آزمایش رها میشوند؟
وقتی میگویید ایمان داریم باید در محکمه خداوند با بلا و امتحان ثابت کنید
وقتی این آیه نازل شد:
🔶علِمتَ اّنّ الفتنهّ لا تّنزِلَ بنا و رسول الله بینّ اّظهَرِنا
من متوجه شده فهمیدم که این فتنه برما نازل نمیشود در حالیکه پیغمبر دربین ماست.[اَظهُرنا] باید این انقلاب فتنه ببیند تا افراد فاسد آشکار شوند. باید مردم ریزش پیدا کنند وعیارها سنجیده شود. در فتنه رویش ایجاد میشود.
حال امیرالمومنین از کجا فهمیدند ؟
برخی میگویند علم غیب است که خداوند به حضرت داده .بعضی میگویند علم غیب نیست. دیدن صحنه و ماوقع این آگاهی و هوشیاری را به انسان میدهد[بصیرت]. فهمیدم تا پیغمبر هست این فتنه عظیم رخ نمیدهد.
🔶فقلتَ یا رسولّ الله، ما هذهِ الفتنهَ التی اّخبرّکّ اللهَ بها
از پیغمبر پرسیدم:این فتنه ی عظیم که خداوند به شما خبر داده است چیست؟ چه فتنه ای است که قراراست به آن دچار شویم[یُفتنون]
🔶فقال: با علی اِنّ َامتی سّیَفتّنون مِن بّعدی
علی جان مردم بعد از من فتنه هایی خواهند چشید، شما هستی و خواهی دید.
🔶فقلتَ یا رسول الله: اّوّ لیسّ قد قلتّ لی یومّ اَُحدحیثَ اَستَشهِدّ منِ استَشهِدّ منّ المسلمین و حِیزّت عنیِ الشهاده
گفتم ای رسول خدا:مگر جز این است که در روز اُحد که گروهی از مسلمانان به شهادت رسیدند و شهادت نصیب من نشد، به من فرمودی ای علی؛مژده باد[اَبشر] تو را که شهادت در پی تو خواهد آمد[حیزت]
🔶فشَقَ ذالک علیَ فقلت لی ، اَبشِر باِنَ الشهادهّ مِن وَرائک؟فَقال لی:اِنَّ ذلک لکذلک فَکیفَ صَبرُک َاَذِن؟
خیلی بر من سخت گذشت[فشقَ] که چرا شهادت نصیب من نشد. پس پیغمبر به من فرمود:همانا این بشارت تحقق میپذیرد، در آن لحظه، در آن هنگام صبر تو چگونه است؟تو در مواجهه با شهادت چگونه صبر خواهی کرد؟شهادت درد، رنج، محرومیت، غصه دارد.
🔶فقلتُ یا رسول الله : لیس هذا مِن مَواطنِ الصبر ولکن مِن مواطنِ البشری و الشکر
پس گفتم:ای رسول خدا شهادت که جای صبر و شکیبایی نیست. بلکه جای مژده شنیدن و شکرگزاری است. اگر به کسی وعده شهادت دادند، این بشارت و نعمت است. خدایی که ما را به شهادت میرساند آیا وکالت زن و بچه ما رابعهده نمیگیرد؟
وقتی که پیغمبر به حضرت فرمود بعد از من این امت دچار فتنه هایی میشوند حضرت علی فرمود: تا شما در دنیا هستید برای من دعا کنیدکه دعای شما مستجاب است. علی زودتر شهید بشود و بشما برسد،
پیغمبر فرمود اگر تو شهید شوی چه کسی با ناکثین و قاسطین و مارقین میجنگد..
باید بمانی حتما این شهادت بتو میرسد. اما وقتی که وظیفه ات را انجام داده باشی. پس شهادت در پی تو خواهد آمد.
🔶وقال یا علی اِنَ القومَ سَیُفتَنونَ بعدی باَموالِهِم
و گفت ای علی همانا این مردم به زودی با اموالشان دچار فتنه و آزمایش میشوند.فتنه مالی دوجنبه دارد یکوقت تطمیع به مال است و زمانی هم تهدید به مال.
امت اسلامی در آینده با مالشان امتحان میشوند.
🔶و یَمُنونَ بِدینِهِم علی ربِهِم
و در دینداری بر خدا منّت میگذارند. که خدایا ما مومن هستیم تمام احکام شرعی را بجا میآوریم وبابت انجام ان به خدا منت میگذارند. و این فتنه است . خداوند بر ما منت گذاشته که ما را به اعتقاد و دین هدایت کرده است.
🔶ویتَمَنَونَ رحمتَهُ ،و یَامَنُونَ سَطوَتَه
سر تا پا گناهکارند بااین حال انتظار رحمت خدا را دارند. از خدا طلبکارند [یتمَنَون]
باید ذره ای خود را شکست و بگویی خدایا شکر که با اینهمه جرم و خطا بازهم به من نگاه میکنی.
امتحان این است که مردم خود را از خشم[سطوته] خدا در امان میبینند.[یامنون] خداوند که ما را عذاب نمبکند . اگر از خدا نترسیدیم در امتحان و فتنه باخته ایم.
🔶و یّستّحِلونّ حرامّهَ بالشبهاتِ الکاذبّه والاّهواءِ الساهیّه
حرام خدا را با شبهات دروغین، هوسهای غفلت زا[ساهیه] حلال میکنند. محرّمات را با شُبَهه دروغ تزیین و به خورد اذهان دیگران میدهند. چون هَوَسشان گرفته و دلشان میخواهد حلال میشمارند.
🔶فیّستّحِلونّ الخّمرّ بالنّبیذ
امتحان امت این است که شراب را حلال میشمارند و میگویند آب انگور است.
🔶والسَحتّ بالهّدیّه ، والربا بالبّیعِ
پول حرامی که وارد زندگی شد[سُحت]
رشوه را هدیه می شمارند. و ربا را یک نوع معامله و حلال میشمارند.
🔶فقلتَ یارسول الله: بِاّیِ المّنازِلِ اّنزِلَهَم عندّ ذالک ؟
منِ از پیغمبر پرسیدم یا رسول الله مردمی که دچار این فتنه ها شدند چکارشان کنم؟ مردم را در چه پایه و گروهی بدانم؟
🔶اّبِمَنزِلتِ رِدّهِِ اّو بمَنزلّهِ فتنهِِ
آیا در پایه وگروه ارتداد و آنانرا مرتد بدانم؟ یا گروه ودر جایگاه فتنه زده و امتحان بدانم؟
🔶فقال : بمنزلهِ فتنه
پس فرمود: در پایه ای از فتنه و آزمایش و امتحان.
در روایت آمده امام صادق میفرمایند :دو نفر شرابخوار یکی به جهنم میرود و آن یکی نه! پرسیدند هر دو شرابخوارند، چه فرقی دارد شرابخوار با شرابخوار؟؟
حضرت فرمود :بله فرق دارد یک نفر شراب میخورد با این دیدگاه که شراب حلال است این کسی است که در جهنم خالد می ماند. چون حکم الهی را عوض کرد.
اما نفر دیگر، میداند شراب حرام است و نمیتواند خوردن آنرا ترک کند. با اینکه میداند حرام است و حکم الهی را تغییر نمیدهد، خلاف در عمل داشت ولی خلاف در اصل نداشت احتمال هست که از عذاب جهنم نجات پیدا کند و به بهشت برود.
این جملات را برای همین امیرالمومنین از پیغمبر پرسیدند.
غفرالله لی و لکم والحمدلله رب العالمین
الحمدلله رب العالمین