الحمدلله رب العالمین
الحمد لله رب العالمین
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح خطبه ها
۱۴۰۱/۷/۲۴ - ۱۹ ربیع الول
💢 بخش اول خطبه۱۵۰ 💢
خطبه ۱۵۰ حول محور ملاحم است ملاحم از لحم ( گوشت ) گرفته شده در جنگ هایی که گوشت تن افراد می ریزد ودست وپاها قطع می شود در لغت ملحمه گفته می شود در نهج البلاغه منظور از ملاحم پیش گویی های حضرت از فتنه های آینده است این خطبه پیش گویی حضرت در مورد زمان ظهور ( قبل-بعدوزمان فرج) است
🔷و اَخَذوا یَمیناً و شِمالا
در قبل ظهورحضرت یعنی در دوره آخرالزمان مردم اخذ یا انتخاب نکرده اند (اخذوا) تفکرات مختلف را وانواع واقسام مکاتب ونظریه ها در جامعه هویدا شده ومردم هم تحت تاثیر جو به یکی از اینها گرایش پیدا می کنند
🔷 ظَعناً فی مسالکِ الغیّ و ترکاً لمَذاهبِ الرشد
نقطه اشتراک همه اینها این است که همه اینها "ظعنا فی مسالک ( راه وروش) الغی( ضلالت)به سمت هلاکت وضلالت حرکت می کنند حضرت رسول فرموده اند امت من ۷۲ فرقه می شوند که یک فرقه بر حق است حضرت فرمود قبل ظهور هرج ومرج عجیب تفکری بوجود می آید راههای مختلفی را مردم انتخاب می کنند فرقه های نوظهور بوجود می آید این دوران آخرالزمان است آخرالزمان محدوده ای از زمان نبی اکرم به بعد رامی گویند همه این ۱۴۰۰ سال جزدوره آخرالزمان است .مردم دچار تفرقه شده اند وراههای درست را ترک می کنند خیلی از مردم راه درست را انتخاب نمی کنند از اخذوا مشخص است که تشخیص می دهند راه درست کدام است ولی راه را خود انتخاب کرده و نمی خواهنددر مسیر درست قدم بردارند امام صادق به ابوبصیر ( نابینا) می گوید در آخرالزمان غربال میشوند وغربال میشوند بطوریکه از خوبان هم ریزش می کنند ابوبصیر با ترس می گوید چه کسی قرار است حضرت را یاری کند در روایت است در گوشه سقف روزنه ای بود که نور از آن به زمین می آمد امام صادق فرمود همانگونه که از این روزنه نور می آید در آخرالزمان حق مشخص است ولی به سمت حق نمی روند ، حق با دنیا طلبی و نفس پرستی نمی سازد چون دل کندن از دنیا سخت است خودشان مذاهب الرشد را انتخاب کرده اند
🔷فلا تَستَعجلوا ما هو کائِنٌ مُرصَد
عجله نکنید ( لا تستعجلوا) در مورد چیزی که قطعا اتفاق می افتد( کائن) وانتظار وقوع آن میرود( مرصد)با اینکه ظهور قطعی است ولی عجله نکنید
🔷 ولا تَستَبطِؤا مایَجئُ بهِ الغد
فراموش نکنید وکندی نکنید(لا تستبطئوا)وغفلت شما را برندارد در مورد چیزی که قطعا اتفاق می افتد در مورد ظهور امام عصر دو روی سکه است باید برای ظهور دعا کرد از طرفی نباید برای ظهور عجله کرد برای ظهور حضرت نه عجله کنید ونه کندی ، امام برای شکوفا کردن استعداد جامعه باید بیاید
🔷فکم مِن مُستَعجِلٕ بما اَدرَکَهُ و دَأَنَهُ لم یُدرِکهُ
چه بسیار اتفاق افتاده کسانی عجله کردند ( مستعجل)که چیزی را درک کنند وبه چیزی برسند ولی وقتی رسیدند می گویند کاش اتفاق نمی افتاد یا نمی رسیدیم چون زمان آن نرسیده وکال است وپخته نشده باید صبر کرد که دنیا به حالت اضطرار برسد ومقدمات فراهم وموقعش برسد بعد حضرت ظهور کند مردم به مرحله قطع امید نرسیده وآمادگی ظهور ندارند ، باید بدانند که از خودشان کاری بر نمی آید ظلم همه جا را گرفته وتوان مقابله نیست اگر به این مرحله رسیدند ویاس پیدا کردندو در خانه خدا رفتند وظهور حضرت را خواستند چه بسیار افرادی که تعجیل برای کاری کردند ولی وقتی رسیدند گفتند کاش عجله نمی کردیم
چند نکته: ( واخذوا یمینا وشمالا) مردم در آخر الزمان به انواع واقسام مکاتب رو می آورند روایتی در کافی از امام صادق
است این روایت جز اسرار است یکی از یاران امام صادق میگوید من ورفیقم با حضرت قرار گذاشتیم حضرت فرمود فردا بعد نماز عصر بیایید وقتی در خانه حضرت رفتیم کسی جز حضرت وخادمش نبود منزل خالی وجلسه خصوصی بود حضرت فرمود ( الحمدلله الذی ذهب الناس یمینا وشمالا) شکر خدا مردم رفتند بسمت گروههای مختلف منظور مخالفان اهل بیت فرقه فرقه شدند فرقه المرجئه-فرقه الخوارج و فرقه القدریه وسمتم انتم الترابیه همین دشمنان به شما می گویند ترابیه امام علی ابوتراب است به شیعیان ترابیه گویند امام صادق فرمود این سزاوار شکر است که دشمنان ما فرقه فرقه شدند چون اگر دشمنان متفق بودند ریشه تشیع کنده میشد ، دشمنان ضد شیعه هستند در ظاهر متحد ودر باطن متفق هستند در آخرالزمان شیعه در اقلیت نسبت به مکاتب دیگر است ولی بقیه مکاتب یکدست نیستند ومتفرقند این سزاوار شکر است نکته دوم: برای امری که حتمی الوقوع است عجله نکنید در سوره نحل آیه ۱ آمده " اتی امر الله فلا تستعجلوه "در شان نزول آیه آمده امر خدا برای عذاب مخالفین آمد در ذیل آیه روایات متعددی از اهل بیت رسیده که این آیه در مورد ظهور امام عصر است بیش از ۷-۸ روایت است که یکی از معانی این آیه در مورد ظهور حجه الله است عجله نکنید در مورد امر ظهور بگذارید ظهور آنگونه که خدای متعال می خواهد محقق شود یک روایت این است" اتی امر الله "امر خدا آ
امر خدا شد این امر همان ظهور حجت خداست خدا فرمود در مورد ظهور حضرت عجله نکنید ( هو امرنا امرالله ان نستعجل امر به) این امر همان ظهور حجه الله وامری است که در مورد ما با ۳۱۳ نفر وتعداد معدودی مومنین محقق می شود حضرت فرمود خدا حضرت را با ملائکه ( کمک کار حضرت ) ومومنین ورعب در دل دشمنان می افتد اینکه عجله نکنید در مورد ظهور حضرت ، عجله به معنای فراموش کردن امر ظهور نیست جامعه باید اصلاح شود جامعه مصلح منتظر حضرت است در واقع حضرت می گوید یاد امام عصر را فراموش نکنید از طرفی خدا حکمتش را زیر پا نمی گذارد در ابتدای خطبه ۸۸ آمده " ان الله لم یقصم جباری دهر قط الا بعد تمهیل ورخاء" خدای متعال جباران وحاکمان ظالم را از بین نمی برد مگر اینکه به آنها مدت طولانی فرصت می دهد وبه آنها آرامش می دهد "ولم یجبر عظم احد من الامم الا بعد ازل وبلاء"و استخوان شکسته هیچ امتی را جوش نمیدهد مگر بعد سختی ها وبلاها یا مردم باید از غیبت جلوگیری می کردند یا مردم باید صالح باشند که غیبت اتفاق نمی افتاد یا باید صبر کنند بر غیبت ورنج و سختی آن راتحمل کنند ما بادست خود غیبت را محقق کردیم ما در زمان غیبت نبودیم ولی عده ای باعث خود غیبت وعده ای باعث بقای غیبت هستند چرا حضرت نیامده چون به صلاح نرسیدیم در عین حال نامید نباشیم وبرای ظهور دعا کنیم
🔷 وما اَقرَبَ الیومَ مِن تباشیرِ غدٕ
الیوم یعنی امروز که من علی با شما حرف میزنم جقدر امروز نزدیک است به صبح فردا( غد) حضرت می گوید شما امروز حکومت علی را درک می کنید فردا حکومت امام عصر، حکومت علی است کل نور واحد "امروز چقدر شبیه است به فردا که فرزندم مهدی می آید
🔷یا قومِ هذا اِبّانُ وُرودِ کلِ مَوعودٕ
کسانی که صدای علی را می شنوید بدانید این زمان آغاز ورود هر چیزی است که وعده آن را داده بودیم آن زمان لحظه شروع ( ابان ) چیزی است که به شما وعده داده شده زمان قبل ظهور است
🔷و دُنُوٕ مِن طَلعةِ ما لا تَعرفون
ولحظه نزدیک شدن طلوع آفتاب جمال مهدی است قبل ظهور آفات وفتنه هاست فتنه ها که رو شدند آفتاب عالمتاب حضرت ظهور می کنند شما از حکومت مهدوی سر در نمی آورید ونمی فهمید( لاتعرفون) مثل حقیقت جهنم وبهشت اگر حقیقت بهشت ولذتهای آن معلوم شود جان می دهید در زمان ظهور بهشت در جهان مجسم می شود معنویت سرشار از نظر آسایش ، آرامش فکری ومعیشت همه چیز خوب می شودشیرینی ها بعد از سختی هاست تا فتنه ها ورنج ها طی نشود وتا در بوته امتحان قرار نگیریم به لذت همنشینی حجت خدا نمی رسد باید از دل سختی عبور کرد تا به آرامش برسی باید وسط آتش فتنه قرار بگیری تا آتش برایت گلستان شود باید در معرکه ودل میدان بود
🔷اَلا و اِنَّ مَن اَدرَکها منا یَسری فیها بسراجٕ منیر
باید کسی از ما درک کند آن فتنه ها را وقتی فتنه ها شکل گرفت یک نفر از ما ( منا ) می آید کسی این فتنه ها را تمام می کند که" یسری فیها بسراج منیر "یک چراغ روشنی در دست دارد که بسبب آن چراغ حرکت می کند
🔷و یَحذوا فیها علیٰ مثالِ الصالحین
امام عصر با چراغ نورانی به نام قرآن می آید و پشت سر صالحین قبل حرکت می کند ( یحذو)مسیر امام عصر مسیر اهل بیت است منظور از صالحین خود حضرت واهل بیت است ( یحذو حظ الرسول یعنی کسی را الگو گرفتن )
در نهج البلاغه ۲ بار لفظ یعسوب آمده یعسوب به ملکه زنبورهاگفته می شود به زنبوری که هرجا برود بقیه دنباله رو او هستند حضرت فرمود " انا یعسوب المومنین ومال یعسوب الفجار" من علی ّپیشرو مومنین هستم وفجار دنباله رو مال. او دنباله رو من است وحکومت امام زمان تجسم وتبلور حکومت علوی است حضرت ابتدا خودشان را یعسوب وسپس حضرت ولی عصر را به این عنوان خطاب می کنند
🔷لِیَحُلَّ فیها رِبقاً ، و یُعتِقَ فیها رِقاً
حضرت می آید تا گره های ( ربقا)زندگی بشر را باز کند ( لیحل) گره های مادی- معنوی - عقیدتی گره ای به ذهن افتاده وباز نمیشود حضرت انواع گره ها را باز می کند . حضرت می آید تا اسرا ( رقا ) را آزاد کند ( یعتق) شاید الان برده داری نباشد ولی بردگی مال وشهوت واستکبار فراوان است که مانع انتخاب دین می شود افراد را از بردگی نجات دهد
🔷و یَصدَعَ شَعباً ، و یَشعَبَ صَدعاً
حضرت می آید تا اتحاد دشمنان را در هم بشکند ( یصدع) و تفرقه مومنین را به اجتماع تبدیل کند ( یعشب ) دشمنان متفرق و دوستان حول محور امام جمع میشوند
🔷فی سترَةٕ عنِ الناسِ لا یُبصِرُ القائِفُ اَثَرَهُ ، ولو تابعَ نظَرَه
من در مورد کسی پیشگویی میکنمکه غیبتی ( ستره ) دارد امثال ابی الحدید سنی هستند، اصل وجود امام عصر را قبول دارند ودر جزییات اختلافاتی دارند از جمله معتقدند امام هنوز بدنیا نیامده می گویند این جمله مربوط به امام عصر است ولی من این جمله را نمی پذیرم که امام در غیبت است امیر المومنین فرمود
حضرت در یک غیبتی نسبت به مردم است . امام غیبت دارد ولی غیبتی که هیچ جستجو کننده ای (القائف) از او اثری نمی یابد .اگر چه مکرر جستجو کند بنا به این است که غیبت به گونه ای باشد که مردم به آنها دسترسی ندارند غیبت چیزی است که دسترسی مردم به امام تعطیل شده غیبت یک طرفه است ما ایشان را نمی بینیم ولی حضرت نسبت به ما اعمال ما احاطه کامل دارند
🔷ثمَّ لَیُشحَذَنَ فیها قومٌشَجذَ القَینِ النَصلِ
یاران امام عصر چه کسانی هستند؟ عده ای که آماده هستند برای یاری اماممثل تیز کردن ( شحذ) آهنگر ( القین) لبا شمشیر را ( النصل)قبل ظهور حضرت است ولی اینها آماده اند
🔷تُجلیٰ بالتَنزیلِ اَبصارُهم ، و یُرمیٰ بالتَفسیرِِ فی مَسامِعِهِم
افراد آماده ظهور روشن می شود چشمشان بسبب قرآن ( تنزیل) چشم ایشان به قرآن روشن است و تفسیر درست قرآن در گوش اینها ( مسامع) طنین انداز شده ۱-آماده هستند صیقل مثل لبه تیز شمشیر ۲- چشمشان به نور قرآن روشن است ۳-تفسیر آیات را می دانند
🔷و یُغبَقُونَ کَاسَ الحِکمةِ بعدَ الصَّبوحٕ
لفظ یغبقون وصبوح عربی هستند شرابخوارهای حرفه ای یک شراب صبحگاهی بنام صبوح وشراب عصرگاهی بنام غبقو دارند صبح وعصر شراب میخورند تا مستی علی الدوام داشته باشند حضرت این دو لفظ رااستفاده میکند برای اینکه بگوید اینها صبح وشب از جام حکمت سرمست می شوند صحبت از مستی است حکمت مستی می آورد وقتی حکمت را فهمیدی متحول ومست می شوی حکمت در وجود انسان رسوخ می کند وباعث حرکت به جلو میشود
چهار نکته از لیشحذن الف)شرط یاری حضرت آمادگی قبل از ظهور است منظور دوره فتنه وسختی در این دوره دیندار بودن ومثل شمشیر براق وصیقلی بودن می توانی فردا یار حضرت باشی اگر زمان رسیدن ملک الموت انسان در لحظه احتضار توبه کند قبول نیست زمان ظهور معلوم نیست باید همیشه حاضر بود و عبادات ومستحبات را انجام داد
ب) یاران حضرت شمشیر بدست وشجاع هستند شجاعت از صیقلی بودن روح سرچشمه می گیرد نه تیزی شمشیر نکته دوم یاران امام عصر شجاع هستند شجالت آنها بخاطر تقوی وصیقلی بودن روح وقلب است ج) انس یاران حضرت با قرآن است قرآن را نه بصورت ظاهر بلکه تفسیر وباطن آن را می دانند د) اینها صبح وشب در حال علم آموزی هستند یاران حضرت هیچگاه خود را بی نیاز از علم وحکمت نمی دانند می گویند هل من مزید یاران امام عصر صبح وشب دنبال یاد گیری ، حکیم وفهیم هستند ، تقوی دارند ، امام مظهر علم خدا ست با جاهل کاری ندارد نکته آخر حضرت فرمود لیشحذن ایشان آماده میشوند استاد آنها کیست؟ چند احتمال است ۱) اولین معلم یاران امام عصر قرآن است ۲) معلم دوم آنها خود امام عصر است حضرت فرمود خودم به آنها تعلیم میدهم بعضی در زمان حضرت هستند که خود حضرت معلم آنها میشود در هر جا اولیایی هستند که مسئول تربیت نفوس مستعد هستند اگر کسی مستعد وروح وجانش آماده باشد خود حضرت آنها را تربیت می کند بطوری که آماده ظهور امام عصر شوند
اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح خطبه ها
۱۴۰۱/۷/۲۵ _ ۲۰ ربیع الاول
💢بخش دوم خطبه ۱۵۰ 💢
حضرت در ادامه، عصر ظهور را به اتفاقات قبل بعثت گره میزند .درنهج البلاغه ارجاع مطالب به تاریخ فراوان است .حضرت فتنه ها، زد و خوردها ، ریزش ها و رویش ها را به صدر اسلام ارجاع می دهد زیرا تاریخ درحال تکرار حوادث ومحل عبرت است .
قبلاً هم چنین بوده که عده ای ترسیدند وعده ای تنبلی کردند ولی مردانی ایستادند و توانستند بعثت را برپا کنند و کمک حال پیغمبر بوده در رکابش حاضر بودند. شما هم باید اینگونه حاضر باشید تا هر وقت حضرت ولیعصر آمدند بتوانید خدمتگزار ایشان باشید
🔷و طالَ الاَمدُِ بهِم لِیَستَکملوا الخِزیَ
و خداوند فرصت طولانی به آنها داد تا خواری (خزی)را کامل کنند( استکملوا)
در زمان قبل از بعثت و جاهلیت و کسانی که در ابتدای بعثت بودند به دنبال بت پرستی و هواپرستی بودند خداوند هم جلوی آنها را نگرفت و اتفاقاً به آنها فرصت طولانی داد خداوند نمی خواهد کسانی هلاک شده یا بخواری دچار شوند ولی عملکرد اینان به دنبال ذلت رفتن بود. ذلت در بت پرستی وهواپرستی و عبد دیگران بودن است . لذا خداوند هم به آنها فرصت طولانی داد.
حضرت در خطبه ۸۸ نیز فرمود که خدا به جباران فرصت میدهد تاکرو فر کنند ولی بعداً سفره ان ها را جمع میکند.
حضرت در اینجا سه گروه را بیان میکند :
گروه اول افرادی که نسبت به دین و پیامبر بیخیال وبی توجه بوده وطغیانگر بودندو خداوند هم حساب شان را برای قیامت نگه داشته است.
🔷و یَستَوجِبُوا الغِیَرَ ، حتی اذا اَخلَولَقَ الاَجل
واینان مستوجب تغییر در نعمت بودند تااینکه زندگیشان کهنه شدو به سر آمد ( اخلولق)
کسانی هم که درگذشته درمسیر پیامبر نبودند بلکه در مسیر شیطان بوده ؛ عدالت و عقل و اخلاق را زیر پا گذاشتند خداوند در یک جای مسیر را تغییر داد و آنها را گرفتار عذاب و سختی کرد این همان سنت استدراج است که در سرازیری گناه خداوند فرصت غرق شدن به گناه داده تا به اوج گناه برسند و آنگاه خدا عذابشان می کند.
کهنگی و پوسیدگی مساوی نابودی و از بین رفتن است این افراد با همین روش زندگی ادامه دادند تا زندگیشان کهنه شد ومدت عمرشان به سر آمد
.
واما گروه دوم :
🔷واستَراحَ قومٌ الیَ الفتن
گروهی در مقابل فتنه ها استراحت را برگزیدند.
عده ای که دغدغه نداشته و در مقابل فتنه ها برخوردی نکردندواهل مماشات بودند و این بی طرفی گاهی هم باعث معروفیت و رونق کار و کسب شان میشد
🔷واشتالُوا عن لقاحِ حَربِهم
در مواجهه با جنگ دست ها را بالا برده و تسلیم بودند
افراد ترسو یی که درفتنه ها به نشانه تسلیم دست را بالا میبرند ونه این طرفی هستند و نه آن طرفی هرچه پیش آید برایشان خوش است.
حضرت می فرماید این گروه دوم از گروه اول هم کمتر نیستند.
اما در قبال این دو گروه؛ گروه سوم افرادی صالح و دغدغه مند و حق گو می باشند:
🔷لم یَمُنُّوا علیَ اللهِ بالصبرِ
هیچگاه به خاطر صبری که داشتند بر خدا منت نگذاشتند.
افرادی مانند ابوذر که در راه خدا و پیامبر زجر کشیده و صبر کردند اما هیچ وقت طلبکار نبوده و منت نگذاشتند.
🔷ولم یَستَعظِموا بذلَ انفسِهم فی الحقِ
و هیچگاه جان نثاری شان در راه حق را بزرگ نشمردند.
گروه سوم در قبال حفظ دین و حمایت از پیامبر ؛جان خود را بخشیدند تا اسلام به اینجا رسید اما هیچگاه توقع و انتظار جایگاه خاص و سهم بیشتر و عنایت و تحویل گرفته شدن نداشتند.
این افراد آنچه را که باید انجام می دادند به بهترین نحو انجام دادند و در راه خدا کم نگذاشتند ولی در عین حال کار خود را بزرگ ندیدند و این ازصفات مومنین است.
مومن هرچه عمل صالح انجام دهد، کوچک می بیند ولی انسان منافق کوچکترین کار خود را به مانند کندن کوه می بیند.بادادن یک صدقه؛ بهشت را بر خود واجب می داند و با خواندن یک نماز شب آتش جهنم را بر خود حرام .
مومن واقعی اهل عبادت و جهاد است اما ادعایی ندارد و خود را در ایمان و سواد و تقوا از همه کمتر می بیند بدون تعارف زیرا اعتقادش بر این است چون عظمت خدا را درک کرده است و در مقابل چنین عظمتی خود را هیچ می بیند.
🔷حتی اذا وافقَ واردُ القَضاءِ انقطاعَ مَدةِ البلاءِ
این وضع همچنان ادامه داشت تا اینکه قضا و تصمیم الهی بر آن شد که مدت زمان کفر و جاهلیت واین بلاهای (معنوی) به پایان برسد.
البته زمانی که بلا معنوی شد بلای مادی هم بمیان می آید.
بلای معنوی؛ بی اعتقادی کفر و شرک و جاهلیت که باشد؛ زنده به گور کردن و دختر کشی ؛جنگ های آنچنانی و خونریزی ها هم به وجود می آیند؛ بی اعتقادی سر از کشت و کشتار در می آورد.
حضرت می فرماید بالاخره در زیر سایه مجاهدت مجاهدان هرچند دراقلیت بودند اما به برکت تلاش و جانفشانی شان خداوند بلا را تمام کرد و حکومت پیغمبر استقرار پیدا کرد.
این سه گروه همچنان بودند؛ گروه گناهکاران؛ گروه تنبل ها و گروه مومنین ؛حتی بعد استقرار
اسلام ولی سرانجام بلای جاهلیت به اتمام رسید ورسول الله توانست اسلام را در شبه جزیره و اطراف مستقر کند.
در ادامه حضرت دو ویژگی مهم مومنین و مجاهدین را بیان می فرماید:
🔷حَمَلوا بصائرَهم علیٰ اَسیافِهِم
کسانی که بینایی شان را بر شمشیرشان حمل می کردند
شمشیر زدن باید از روی اعتقادات و طبق وظیفه باشد.
عده ای در کنار پیامبر شمشیر به دست گرفتند اما بانیت غضب و کینه و تعصب های شخصی. همراه پیامبر شدند ولی با خصومت های شخصی که با دیگران داشتند درجنگها میجنگیدندتاانتقام شخصی خودرا از دشمنان خود بگیرند.
اما مومنین واقعی ازسر اعتقاد شمشیر را به حرکت درآوردندو از مرگ و جراحت و تنهایی در معرکه نمی ترسیدند و برای انجام وظیفه
شمشیر میزدند. نه برای خصومت و تعصب یا به دست آوردن غنیمت و مال و منال که اگر کسی برای اینها شمشیر بزند وقتی که ببیند جانش در خطر است معرکه را رها کرده و فرار میکند.
اما کسی که با عقیده شمشیر به دست می گیرد شمشیر از دستش نمی افتد مگر اینکه یا جان بدهد یا جانباز شود یا پیروز گردد.
بیان حضرت در باب (اصیاف) شمشیر هاست ولی در امور کلی زندگی می توان این فرمایش را جاری و ساری کرد. باید اعتقادات انسان بر اعمالش حاکم باشد؛ درس خواندن ؛ جنگیدن ؛به دیدار کسی رفتن . مخصوصاً در باب جهاد
پس ویژگی اول مجاهدان این است که اعتقادشان بر اعمالشان می چربد و عمل آنها از اعتقاد شان نشأت می گیرد.
واما ویژگی دوم :
🔷و دانوا لرَبهِم بِاَمر واعِظِهِم
و به امر واعظ شان امر پروردگار را اطاعت می کردند.
واعظ و راهنمای اینان ؛ پیامبر اکرم بود اینان از خود رای و نظری نداشتند و تماماً گوش به فرمان حضرت بودند و سخنان حضرت را میپذیرفتند.
مشکل اولین ما این است که اعتقادی نمی جنگیم و کار انجام نمی دهیم .در جنگ سیاسی، اعتقادی و فرهنگی به دنبال سود و منفعت و علاقه خود هستیم.
اما مومن واقعی به خاطر انجام وظیفه ؛دوست داشتن و نداشتن خود را مطرح نمی کند. عاشق جهاد است چراکه باید مطابق وظیفهاش کارکند .
مشکل دوم ما عدم اطاعت از پیشوا و رهبر است.
معتقدیم چون در کف میدان هستیم ما بهتر می دانیم ، ما بهتر تشخیص می دهیم. اگر او حرفی میزند ما هم حرف خود را میزنیم و این آغاز شکست است.
✅ شکست آنجا شروع میشود که فرمانده میدان حرفش خریدار نداشته باشد.
در تاریخ اسلام در مورد گروه دوم مطالبی آمده البته برای اهل سنت پذیرش این ها خیلی سخت است. اما در کتب معتبر شان آمده ترسو ها کسانی هستند که در مواجهه با جنگ تسلیم شده و دست بالا میبرند. طبری مفسر بنام اهل سنت که از سرسخت ترین دشمنان اهل بیت است در تفسیر خود مطلبی را بیان کرده که سیوطی هم در درالمنثور آورده است.
قصه از این قرار است که خلیفه دوم عمر بن خطاب در یک روز جمعه درحال ایراد خطبه ؛ سوره آل عمران را خواند تابه آیه ۱۵۵رسید« إِنَّ الَّذِینَ تَوَلَّوْا مِنْکُمْ یَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ
قطعاً کسانی از شما روزی که [در نبرد احد] که دو گروه [مؤمن و مشرک] با هم روبرو شدند، به دشمن پشت کردند»
اوگفت در مواجهه دو گروه عده ای فرار کرده و سنگر را خالی میکنند وقتی به این آیه رسید حال خلیفه منقلب شد و در حیرت فرو رفت و گفت وقتی درجنگ احد کار سخت شد من بسوی کوه احدفرار کردم.
(زمانی که در این جنگ جان پیامبر در خطر بود جز حضرت علی ودویا سه نفر دیگر در کنار او نبودندو دشمنان حلقه زده بودند تا پیامبر را به قتل رسانند) خلیفه میگوید من من کاری نداشتم و فرار کردم تا به کوه احد رسیدم و همچون بز کوهی از این سنگ به آن سنگ می پریدم و بالا میرفتم همانند انسان تشنه ای که برای رسیدن به آب فرار می کند. این این اعترافات خود اهل سنت است. در مقابل اینها در لیله المبیت چه اتفاقی افتاده بود؟ و همچنین در جریان احد چه کسی در کنار پیامبر ایستاد؟ به نقل برخی افراد نود زخم کاری بر بدن حضرت امیر وارد شده بود و در حال دفاع از پیامبر بود.
گروه تنبل ها موارد متعددی هستند صرفاً خلفا نیستند اینان خود مکتبی بودند .مثلاً در جریان جنگ تبوک عدهای از منافقان اصلاً به جنگ نرفتند به بهانه خستگی و گرمی هوا که در تاریخ ۳ نفر از آنها نام برده شده:
کعب بن مالک؛,مرارة بن ربیع ؛ هلال بن امیة
وقتی سپاه از جنگ برگشت این سه تن نزد پیامبر آمده و گفتند ما خسته بودیم به جنگ نیامدیم پیامبر آنها را بیرون کرده و با آنها حرف نزد فرمود شما که حاضر نیستید برای دین خود کاری کنید و خستگی را به رسول الله ترجیح می دهید بروید و خوش باشید.
اما در مورد افراد شجاعی مانند مالک تعبیر حضرت امیر چنین است که مالک کسی است که در جریان جنگ خواب به چشمش نمی رفت، خواب را خسته کرده بود در تعبیر دیگر می فرماید شما مومنین وقتی به جنگ می روید باید خواب را مزمزه کنید. میدان جنگ محل خواب نیست باید در مقابل دشمن هوشیار و بیدار باشید.
با این طرد پیامبر حال این سه نفر بد شد و در تاریخ آمده حتی خانواده هایشان هم از اینها روی گردان شدند و به ناچار از شهر بیرون رفته وسربه کوه و بیابان گذاشته واز هم جدا شده و هرکدام به تنهایی به گریه و ناله و زاری و توبه پرداختند و بعد ۵۰ رود توبه اینها پذیرفته شد.
گروه اول رسما مقابل پیامبر ایستادند. مشرکانی که حرف پیامبر را قبول نداشته و به دنبال براندازی مکتب پیامبر بودند .
گروه دوم عده ای ساکت و تنبل وبه دنبال سود خود بودند. ساکنین فتنه خیلی مشکل ساز بودند اگر می توانستند دست در دست گروه اول داده تا اسلام را از بین ببرندتا رسول خدا به شهادت برسد و کارش ادامه نداشته باشد؛ اما به برکت گروه سوم ( مومنین مجاهد)خداوند اسلام رسول الله را حفظ کرد.
پیامبر با این همه رنج و سختی به برکت این مجاهدت ها توانست از سد دشمنان داخلی و خارجی بگذرد و مشرکان را بر سر جای خود نشانده و با منافقان وتنبلها وترسوها مقابله کرد و توانست اسلام را مسلط کند.
🔷حتی اذا قبضَ اللهُ رسولهُ ص ، رجعَ قومٌ علیٰ اَعقاب
تا اینکه رسول مکرم صلوات الله علیه و آله از دنیا رحلت فرمود وعده ای از ایشان به عقبه خود(جاهلیت) برگشتند.
قرآن می فرماید پیامبر اگر تو در گذری یا کشته شوی عده ای از اینان برمیگردند چنانچه بعد از این همه رنج ها به جاهلیت برگشتند.
🔷و غالَتهُمُ السُّبُلُ ، و اَتَکَلوا علیَ الولائِح
راههای گوناگون مکتب های مختلف اینها را به هلاکت مخفیانه (غال )انداخت و بر همرازان (ولائج)و دشمنان تکیه کردند.
عده ای سقیفه ای شدند عده ای طرفدار جمل و عده ای طرفدار فلان کس شدند وعده اهل حدیث و عده ای اهل جعل حدیث و همین افکار باعث هلاکت آنان شد.
در تاریخ صدر اسلام افراد زیادی بودند که با یهودیان و مسیحیان دشمنان اسلام هم پیمان شدند قرآن می فرماید یا ایها الذین آمنو لاتتخذو ا عدوی وعدوکم اولیاء؛
دشمنان خدا و من و مومنین را دوست خود نگیرید قران برای اتفاقی که نیفتاده سخن می گوید. اینان با مشرکین و کفار و منافقین دست بیعت داده و بر ضد اهل بیت قیام کردند.
🔷و صلُوا غیرَ الرحِم ، و هجَروا السَّبَبَ الذی اُمروا بمَوَدَتهِ
باغیر رحم ( رسول خدا واهل بیتش )پیوند برقرار کردند. و دوری کردند (هجر) از مسیری که فرمان داده شده بودند تا با پیامبر (و اهلش )ارتباط برقرار کرده و مودت داشته باشند.
،
این جملات حضرت جملات امامتی ست.
پیامبر اسلام با این همه رنج درخت مستحکم اسلام را غرس کرد اما بعد از رحلت ایشان عده ای برگشته و در مسیر انحرافی افتادند و به دشمنان تکیه کردند و با رحم پیامبر قطع ارتباط نمودند.
طبق فرموده قرآن : قل لا اسئلکم اجرا الا الموده فی القربی .
اما اینان از این فرمایش پیامبر دوری کردند.
زمانی که امام سجاد بعد از جریان کربلا از شام به مدینه بازگشت بر دروازه مدینه خطبه ای خواند وفرمود ای مردم ما همانی هستیم که پیامبر فرمود لااسئلکم اجرا الا المودة فی القربی ؛من از شما سوالی دارم اگر می خواستید مثل دشمنان با ما رفتار کنید و این آیه نبودو پیامبر فرموده بود با اهل بیت من سخت برخورد کنید مگر بیش ازاین هم از دستتان بر می آمد ؟
🔷و نَقَلوا البناءَ عن رَصٕ اَساسِهِ ، فبَنَوهُ فی غیرِ موضعِهِ
اینان بنای حکومت اسلام را از بنیان مرصوص آن به غیر موضع آن انتقال دادند
این جمله حضرت جایگاه سقیفه و خلفا و اهل بیت را نشان میدهد.
چنانچه خانه ی محکم با فونداسیون عالی را تخریب کرده و بر روی یک رودخانه یا گسل و دریاچه که در مسیر سیل باشد خانه بسازیم در معرض نابودی خواهیم بود.
بنای حکومتی که پیامبر گذاشت رص و محکم بود ولی اینان جریان امامت را کنار زدند و خلفا سرکار آمدند. خلفا غیر موضع بودندو اهلیت و لیاقت حکومت نداشتند. آنها کجا و حکومت بر مومنین کجا؟؟!!
🔷و معادنُ کلِ خطیئه، پابوابُ کلِ ضاربٕ فی غَمرَةٕ
اینان معادن هر خطیئه ای بودند ودر خانه ای بودند که هر گمراهی که بخواهد در گمراهی فرو رود ( غمر ه ) آن دررا میزند .
دست اندرکاران سقیفه که پیامبر و اهل بیتش را کنار زدند و جایگاه حکومت را از جای اصلی به جای دیگری انتقال دادند معدن وسر منشأ هر خطایی درعالم اسلام هستند.
ابن ابی الحدید می گوید هر بلا و خطا و کجروی درعالم اسلام تا قیامت زیر سر شورای شش نفره عمر است. سقیفه ای که ابوبکر از آن در آمد و سندی که ابابکر به عمر داده و او را خلیفه کرد.
درحالیکه اهل بیت معدن خیر وحکمت وعلم وفضایل هستند.
اما اهل سقیفه معدن هر خطیئه ای هستند هر کسی میخواست در گمراهی فرو رود از طریق این ها و در خانه اینان را باید میزد. در حالیکه در خانه اهل بیت در هدایت و رحمت است و دیگران اهل گمراهی و ضلالت اند
🔷قد ناروا فی الحیرةِ و ذَهَلوا فی السَّکرةِ
کسانی بودند که در حیرت شناور شدندو در مستی ( سکرة) و غرور سرگردان شدند.
🔷علیٰ سنةِ مِن ال فرعونَ
اینان درمسیر آل فرعون بودند
حضرت در اول خطبه فرمود امام عصر عج که میآید سنت راه و روش او و یارانش جهان را آباد می کند پیامبر هم که آمد یارانی داشت و توانست اسلام را مستقر کند اما در مقابل دشمنان و فتنههای هم بودند که تا به عقب تر تا به آل فرعون می رسیدند. عده ای مومنین واقعی (بنی اسرائیل)وعده ای منافق و مشرک بودند . حکومت بدون اهلیت در دست آنها بود وظیفه فرعون اذیت وشکنجه مومنین و هتک زنان بود.
دراسلام نیز فرزندان پیامبران را سر بریدند و زنان این خاندان را به اسارت بردند. جنگ بین حق و باطل ادامه دارد تا وقتی که امام عصر بیاید و سر از تن کفر و نفاق جدا کند حضرت با این تعبیر جریان خلافت را به آل فرعون تشبیه می کند.
🔷 مِن مُنقَطِعٕ الی الدنیا راکِنً
(ویژگی این فرعونیان صفت ) از خدا قطع شده بودند و تمام رکن وتکیه آنها به دنیا بود.
🔷اَو مُفارقٕ الدینِ مُبایِن
از دین مفارقت جسته و
به دنیا ونفس و غیر دین و دنیا وشهوت چسبیده بودند.
آل فرعون دیگری که جاپای آل فرعون گذاشته بودند.
جریان رجعت و ارتداد عدهای از اسلام از مباحثی است که در کتب شیعی و سنی آمده است . درکتاب صحیح بخاری که مهمترین کتاب اهل سنت بعد از قرآن است جلد ۸ صفحه ۲۱۷ روایتی از پیامبر نقل شده است که در روز قیامت در کنار حوض کوثر عده ای نزد به من می آیند ولی ملائکه جلوی آنها را میگیرند پیامبر می فرماید اینها مسلمان هستند و از قوم من ولی ملا ئکه می گویند نه اینها نباید به شما بپیوندند پیامبر می فرماید چرا میگویند ارتدوا علی ادبارهم اینها بعد شما به همان مسیر که پدرانشان داشتند و به جاهلیت برگشتند.
اهل سنت باید اثبات کنند اینان چه کسانی بودند وسر دسته آنها کی بوده .
روایت دوم را شیخ مفید در کتاب الاختصاص خود که از کتب مهم شیعه است از امام صادق علیه السلام آورده است:
زمانی که پیامبر رحلت فرمود جمعی از مردم به عقب به خود و جاهلیت بازگشته و کافر شدندجز سه نفر: سلمان و مقداد و ابوذر غفاری. زمانی که پیامبر قبض روح شد چهل نفر نزد علی بن ابیطالب آمدند و گفتند به خدا سوگند کسی را بعد از تو اطاعت نمی کنیم و به جز تو با کسی بیعت نمی کنیم نمیگذاریم حق توی علی غصب شود ما آنچه را که پیامبر در روز غدیر خم در مورد تو فرموده بود شنیدیم. حضرت امام فرمود آیا راست می گویید که بیعت می کنید گفتند بله حضرت فرمود فردا صبح با سرهای
تراشیده درفلان جا جمع شوید اما فردا جز این سه نفر کسی نیامد. (کلمه سلمانی که قدیم به آرایشگاه گفته می شد به خاطر همین مطلب است که جناب سلمان با سر تراشیده در آنجا حاضر شده بود)
اما جناب عمار بعد از ظهر با سر تراشیده آمد و امیرالمومنین به سینه اش زد و فرمود گویا از خواب غفلت بیدار شدی وعده ما صبح بود. برگردید مرا به شما حاجتی نیست شما حاضر نبودید در راه علی با موی تراشیده حاضر شوید چگونه می خواهید با علی در مقابل دشمنان شمشیر به دست بگیرید؟
و این خطای سهوی و غفلت از عمار هم سرزد.
این دردناک است که همه مردم مرتد شدند و فقط سه نفر یا کمتر یا بیشتر سرقرار حاضر شدند.
با توجه به بیان حضرت در ظهور امام عصر و پیشگویی ایشان و ارجاع به تاریخ ؛ مومنین باید قبل از هر حادثه ای آماده باشند و با جان و مال خود در کنار حضرت ولی عصر باشند تا این مکتب اسلام به بار بنشیند تا وقتی حضرت صاحب می آید مثل سلمان و ابوذر و مقداد در رکاب حضرتش جانفشانی کنند تا اسلام بر جهان مسلط شود .
خدایا به برکت امیرالمومنین و نورانیت نهج البلاغه مارا از شیعیان واقعی و از یاران حضرت ولیعصر قرار بده .
یا علی