بسم الله الرحمن الرحیم
شرح خطبه ها
۱۴۰۱/۷/۲۳. - ۱۸ ربیع آلاول
💢 خطبه ۱۴۹ 💢
آخرین کلمات حضرت بعد از ضربه خوردن از (این ملجم لعنةالله ) صادر شده.
مردم دسته دسته به ملاقات حضرت می آمدند و برخی تقاضای نصیحت می کردند در یکی از این موارد وقتی حضرت دیدند جمعیت طالب شنیدن است . او را نشاندند . وبعد از حمد و ثنای الهی این جملات را فرمود.
🔷آبها الناسُ کلُ امرِئٕ لاقٕ مایفرُ کنه فی فرارٕ
ای مردم ! شما که از مرگ هراسناک هستیدو از آن فرار می کنید .
دقیقاً از آنی که فرار میکنید شما را در میابد .
مرگ که از شما ترس ندارد .هر جا که مقدر شد و میزان و مقیاس پر شد در مقابل این فرار شما سبز می شود .
نکته : انسان برای اینکه بیشتر زنده بماند ، پیوسته مراقبت ، محافظت ، و درمان میکند . اما اگر عمر بسررسید همان دارویی که برای دیگران کار ساز است برای او بی اثر میشود. برای مرگ هیچ استثنایی نیست، در حالت فرار با همان مواجه خواهید شد.
🔷والاجلَ مساقُ النفس، والهربُ منه مُوافاتُهُ
مرگ پیوسته این نفس را به جلو سوق میدهد.
هر نفس از پشت سر یک قدم به مرگ نزدیک می کند. تا به آن جای مقرر و مقدر شده برسیم. انگاه عمر تمام شده را نفس می گیرد .
حکایت ما ومرگ حکایت چرخش دو نقطه در یک دایره است .
هر چه از یک نقطه دور شدن باشد به نقطه ی دیگر نزدیک شدن است و آن مرگ است . شخص از مرگ فرار میکند ولی بلاشک با آن ملاقات میکند.
✅ یکی از اطرافیان سلیمان نبی با عزرائیل برخورد کرد از سلیمان نبی خواست همکاری کند و او را از این شهر بیرون ببرد شاید عزرائیل از او دست بردارد.
با تصرفی او از فلسطین به هند رسید دید عزرائیل منتظر اوست گفت خدا مرا مامور کرده بود در هند جان تو را بگیرم اما تو را در فلسطین میدیدم اکنون با پای خود در محل قبض روح وارد شدی.
🔷کم اَطرَدتُ الایامَ اَبحَثُها عن مکنونٕ هذاَ الامرِ فاَبیَ اللهُ الا اِخفاءهُ
من ایام عمر خود را گذراندم[اِطرَدتَ] در حالیکه تامل و تفکر می کردم [ابحَثُ] در حقیقت ، زمان مرگ [مکنون هذا]که انسان کی میمیرد.
وبه این رسیدم که خدای متعال جز پنهان بودن این بحث را اراده نکرده است.
هیچ کس نمیداند کی می میرد.لذا انسان باید بین خوف و رجا باشد شاید هر لحظه ممکن است مرگ او فرا برسد.
🔷هیهات علمٌ مخزون
آری ، زمان مرگ ، کیفیت ، و مکان مرگ یک امر مستور و مخزون است.
✳️ نکته ۱ : فرمود ؛ من ایام عمر را گذراندم.
ایام نباید رها وبی هدف سپری شود. بسیار پر ضرر است.عمر بزرگترین نعمت و سرمایه است.
انسان باید عمر را بگذراند ، نه اینکه ایام ، انسان را بازیچه قرار بدهد. انسان باید ایام را بدست بگیرد.
نکته ۲ : مطلب تفکر و تامل در مورد مرگ را که جضرت فرمود اما خدا نمیخواهد زمان آنرا آشکار کند .
در حالیکه بارها فرمود باخبر هستم ، به ابن ملجم فرمود تو مرا می کشی. « قتَلته ابنُ الیهودیٌه » شب شهادت حتی مرغابیها با خبر بودند. از طرفی هم ، فرموده خدا جریان مرگ را ابا کرده ، با هم تضاد ندارد؟!
پاسخ ۱ : حضرت جریان غالب را تعریف میکند.
اکثر قریب باتفاق افراد از زمان مرگ اطلاع ندارند. اما اهل بیت اطلاع دارند.
قاعده در ندانستن مرگ است مگر عده معدودی که میدانند.
پاسخ ۲: امام علیه السلام علمشان بالفعل نیست بلکه بالقوه است.
وقتی بخواهد چیزی را بداند خدا می آموزد.
آیه یوسف و یعقوب علیهما السلام ، بوی پیراهن را از مصر استشمام کرد ولی در چاه کنعان بوی یوسف را اجازه ندادند .
قوهٔ دانستن را دارد ، اگر خدا بخواهد میدهد .
علم بالفعل نیست یعنی اینطور نیست، همه چیز را در آن واحد بدانند اما خدا اراده کند میدانند.
پاسخ ۳ : خود حضرت می گوید صحبت از بحث و فکر است ولی اگر بخواهم با فکر ، محاسبه ، معادله، مدت عمر را بدانم هرگز دانسته نمیشود.
از طریق طبیعی من هم نمیدانم.
✳️ کافی ص ۲۸۵ : ائمه آگاه هستند چه زمانی از دنیا میروند. مرگشان به اختیار است اجازه میدهند که ملک الموت قبض روح کند.
اهل بیت میدانند ولی با علم غیب. نه با بحث ، فکر ، قاعده ، با هیچ حساب مادی نمیتوان عمر را حساب کرد.
🔷حمَّلَ کلُ امرِئٕ منکم مَجهوده ، و خَففَّ عنِ الجَهَلَه
حمل شده بر دوش شما باندازه ی توان شما. (مجهوده) خدا از هر کس بقدر توان او کار خواسته (لا یکلف الله نفسا الا وسعها)
خدا نسبت به جاهلان(جهله) تخفیف داده . برخی مسائل دینی را نمی دانند ، یک دین وراثتی دارند ، مطالب را عمیقا یاد نگرفتند. شرایط را هم ندارند، خدا به آنها تخفیف میدهد.
امام صادق علیه السلام ،
هفتاد گناه جاهل بخشیده میشود قبل از اینکه یک گناه عالم بخشیده شود. چون عالم علم دارد و علم فقط به روجانیت نیست ، هرکسی که میداند.
خدا میزان دقت و حسابرسی را در قیامت به حسب عقلی که به افراد داده ، شدت و ضعف دارد. اگر بهره هوشی نداشته باشد ساده می گیرد. چون همه ی افراد جامعه در یک سطح نیستند. به سه دلیل !
🔷رب رحیم ، و دین قویم ، وامام علیم
۱. خدای مهربان نسبت به عقلی که داده حساب می کشد..
۲. دینی که شما دارید اعوجاج ندارد از گروهی سخت حساب می کشد از گروهی راحت ، این دلیل بی برنامگی نیست. دین مستخکم است.
پارتی ، قبیله گی ، خویشاوندی در آن راه ندارد. اندازه ی دقت در محاسبه ، کم و ریاد دارد ولی طبق قانون و قاعده ،بررسی میشود. و دین ضعف و خلل ندارد.
۳. امام هم بر ظرافتهای دین آگاه است. برخورد امام بر عده ای آسان وبا عده ای سحت است.
🔷اَما وصیتی فاللهُ لا تُشرکوا به شیئا و محمدُ ص فلا تُضَیِعوا سنتَهُ
برای خدا شریک قائل نشوید. صحبت از بت بفرستی نیست شرک در عبادت. برای غیرخدا عبادت نکردن . شرک در اطاعت .برای غیر خدا مطیع نبودن . شرکت در محبت. عدم محبت به اغیار . در هیچ مرتبه ای شرک نداشته باشید..
مبادا اجازه دهید سنت ّپیامبر ضایع شود..
🔷اَقیموا هذَا العَمودَینِ، واَوقِد هذینِ المِصباحَین
اول توحید دوم نبوت ، این دو عمود وسترن را برپا دارید.
برپایی ستون خیمه توحید، عمل و تلاش می خواهد. دو چراغ را روشن نگه دارید.
🔷و خلأ کم ذَمٌ ما لم تَشرُدوا
تا وقتی که از توحید و نبوت منصرف نشدید [یشرد] بر شما عیبی نیست. در حدی که میتوانید جلو بروید و رویگردانی نکنید.در غیر اینصورت مذمت دارد.
🔷انا بالامس صاحبکم وانا الیوم عبرت لکم وغدا مفارقکم
شما گاهی مرگ را می شنوید اما امروز مرا در بستر مرگ می بینید .
از حال و شرایط من عبرت بگیرید .
تادیروز همرا ه شما بودم .اما امروز عبرت گیری شما شدم و فردا هم از میان شما خواهم رفت .
هر حادثه و اتفاقی که پیش روی شماست یک تلنگر است .برای صاحب آن امتحان و آزمایش ، برای دیگران عبرت است .
شما اقلُ الاعتبار نباشید .
بدانید عمر دنیا کوتاه است . از مرگ هراس نکنید .
🔷ان ثبتت الوطاه فی هذاالمزلت فداک ، و ان تدحص القدم فانا کنا فی افیاآ اغصان
زندگی در دنیا با همهطول عمر مانند :
۱- نشستن در زیر سایه ی شاخه ای از درخت است .
عمر این سایه چقدر طول میکشد . پایدار نیست . رفتنی ست .
۲- عمر کردن در دنیا ، نشستن در محل و مسیر وزیدن باد است که نسیم خنکی از آنرا بهره مند می شویم . پایدار نیست و زود از میان می رود .
۳- عمر در دنیا بمثابه قرار گرفتن در زیر ابر و اندکی استراحت است .
دوام ابر چه میزان است؟
با این سه مثال سایه و باد و ابر ٬ هر سه در یک عنصر اساسی اجتماع دارند و آن کوتاه بودن زمان آنهاست .که اشاره به کوتاه بودن عمر انسانهاست و غافل نشدن از یاد مرگ است
این سه تمثیل و تشبیه ٬ گول زدن نیست بلکه حقیقت کوتاهی عمر است .
هشدار برای آمادگی و آگاه شدن از مرگ است
آگاهی از این قرار است
که اگر بدانید ابر و سایه ماندنی نیست وقتی رفت و برای تشما پایدار نماند . ناراحت نمی شوید ، افسرده و دلگیر نمی شوید.
سببثابت ماند ن شما نمی شود برخاسته حرکت میکنید
اگر کسی مرگ را هم چنین ببیند .
حتی اگر خبر رسیدن مرگ اورا زود تر بدهند .خموده و ایستا نمی شود .
از قبل آگاهی داشته که در دنیای پایدار زندگی نکرده و عمر جاودان ندارد .
بنابراین فهم به مرگ، تلاش و قیام می آورد . تحرک را سرعت می بخشد .
ای مردم
پس در این دنیای زود گذر و عمر کوتاه به خدا شرک نورزید .سنت پیامبر را ضایع نکنید. به احکام ، اخلاق ، روش ، وسیره نبوی همت گمارید و عمل کنید
توحید و سنت نبوی عمود دین هستند
این دو عمود را درجامعه اقامه کنید علمدار این مکتب باشید و دوعلَم را برافراشته نگه دارید .
توحید و نبوت را مانند دو چراغ روشن در میان مردم روشن نگهدارید .
جامعه را نورانی کنید .
بواسطه دو چراغ شما علمدار و مشعلدار مردم در تاریکی و ظلمت ها باشید
غفرالله لی ولکم الحمدلله رب العالمین