بسم الله الرحمن الرحیم شرح خطبه ها ۱۴۰۱/۷/۱۷ - ۱۲ ربیع الاول
💢 خطبه ۱۴۵ 💢 شناخت دنیا
🔷آیُها الناس انما امام فی هذهِ الدنیا غَرَضٌ تَنتَصِلُ فیهِ المَنایا ای مردم ، در هر نقطهٔ دنیا و با هر آئینی که باشید، مومن و غیر مومن فرقی ندارد تمامی انسانها این شرایط را دارند. قطعا شما در دنیا زندگی میکنید ، حیات دارید اما شما هدف [غَرض] تیراندازی [تَنتضِل] تیر مرگ [منایا]هستید. انواع مرگها در کمین شما نشسته و بسمت شما تیر مرگ پرتاب می کنند.
🔷معَ کلِ جرعَةٕ شَرَق ، وفی کلِ اَکلَةٕ غَصَص با هر جرعه آبی امکان گلوگیر شدن [شَرَق] هست. و با هر لقمه غذا امکان هست گلوگیر [غضَص] شود و حیات ادمی را تمام کند. همان لقمه ای که باعث قوت ، نشاط ، استمرار زندگی ست باعث انواع مرگهاست که به کام می کشد.
✳️ امیرالمومنین صلواة الله علیه به حقایق امور توجه می دهد.اگر از فتنه سخن میگوید حقیقت فتنه را بیان می کند. اگر از توحید می گوید حاق مطلب را بیان میکند. اگر از حکومت میگوید صرفا لفظ حاکمیت را بسنده نمی کند. جریان حاکمیت را با تمام زیر و بم خاص آن بیان می کند. در این خطبه هم بر شناخت دنیا تأکید میکند اگر دنیا بخوبی شناخته شود، از کم و زیاد آن ، بالا و پستی آن کسی از کوره در نمی رود، میداند طبیعت دنیا برای همه چنین است. وسعت دارد ، گرفتاری هم دارد. نگاه حضرت در واقع زندگی آگاهانه است.
🔷لا تَنالونَ منها نعمةً الا بفراقِ اُخریٰ در دنیا به نعمتی نمی رسید مگر اینکه نعمت دیگری گرفته میشود. دنیا اگر مشکلات هم نداشته باشد امکان دستیابی به تمامی نعمتها نیست. دنیا برخی از نعمتها را در اختیار میگذارد نه همه نعمت و خوشی را. هر سفر دلخواه و دلپذیری باشد آن آسایش و راحتی خانه از دست می رود. در بهترین خوشی هم انسان اقرار میکند که هیچ کجا خانه آدمی نمیشود.
🔷ولا یُعَمَّرُ مُعمَّرٌ منکم یوماً من عمُرِهِ الا بهَدمٕ اخَرَمن اَجَلِه هیچکدام از شما عمر و روز را سپری نمی کند، مگر اینکه یک قدم به مرگ و اجل خود نزدیک میشود. هر روزی که از عمر میگذرد از مجموع قید شدهٔ حیات کم میشود. یک واحد از واحد های کل عمر کسر میشود و در قبال آن یک روز جدید با عمر جدید داده میشود.
🔷ولا تَجَدَدُ لهُ زیادةٌ فی اَکلةٕ الا بنَفادِ ما قبلَها مِن رزقِه رزق های متنوع و زیاد برای کس تجدید و نو نمیشود مگر اینکه رزق قبلی فانی گردد.[نَفاد] انسان در دنیا آسایش محض را نداردبمحض لذت بردن در دنیا از طرفی عمر اوکاسته میشود.
🔷ولا یَحییٰ له اَثرٌ الا ماتَ له اَثَر هیچ اثری را احیا و خلق نمی کنید، مگر اینکه اثر دیگری از شما از بین میرود. برای تحریر یک کتاب و اثر علمی جدید ، بمیزانی از قوای جسم، نور چشم ، خمیدگی، از نویسنده گرفته میشود تا اثر او بماند. برای خلق علم باید رنج و زحمت آن را هم پذیرفت. در دنیا به هر نعمتی دست یافتید باید رنج انراهم پذیرا باشید.
✳️ قانون و قاعده ی دنیا همین است که خدا آنرا وضع کرده و به همان قواعد پیش میرود. اگر چنین شناختی از دنیا باشد ، کسی هم از خدا گله و شکایت نمی کند.
مسجد ساختن خستگی دارد ، کسی ضمانت نکرده فقط برای ساختن بتکده خستگی هست. خانهٔ خدا هم ساخته شود خستگی دارد. اگر انفاق شود در راه انفاق یا در راه زیارت، خدا به کسی وعده نکرده که تصادفی پیش نیاید و انفاق کنندگان تصادف نکنند. این هم سیر دنیاست. و این گلایه ها از نشناختن دنیاست. دنیا که از خود اختیاری ندارد خدا او را چنین وضع کرده. در خطب قبل فرمود آسمان و زمین زمام امرشان بدست خدا و مطیع خدا هستند. پس قانون را خدا نوشته و فرقی هم ندارد ،چه خانه خدا ساخته شود چه بتکده ،هر دو خستگی و رنج دارد.امکان تصادف هست در هر کدام از مسیرها که طی شود. چه راه زیارت باشد چه راه خلاف.امام حسین هم قانون دنیا را بهم نمیزند.
🔷ولا یَتَجَدَدُ لهُ جدیدٌ الا بعدَ اَن یَخلُقَ لهُ جدید هیچ چیزی برای انسان تازه نمیشود مگر اینکه چیزی کهنه شده[یَخلُق] و از بین برود. تجربه شی گرانبهایی ست.فرمود تجربه بالاتر از علم است.«التجربةُ فوقَ العلم» ولی تا به این نعمت والا ی تجربه برسد ، تمام قوا فرسوده و به اضمحلال رفته، پوسیدگی اعضا جای تجربه را میگیرد.. برای سیر دنیا نوزادی متولد و پیری از دنیا میرود.
🔷ولا تَقومُ لهُ نابِتَةٌ الا و تَسقطُ منه مَصودة هیچ چیزی نمی روید ، قد علم نمیکند ، مگر اینکه چیزی درو بشود.مانند کشت زمین زراعی. محصول دنیا هم جابجا میشود. روزی بنحو خوب ، و روز دیگر عوض و جابجا میشود.ورق بر میگردد. ابوذر غفاری در عصر پیامبر (ص)از چه جایگاه والایی برخوردار بود ، و در عصر خلفا در بدترین شرایط و سخت ترین مکان تبعید و رحلت کرد.
✳️ اگر دنیا راشناختیم در برابر این اتفاقات مقهور نمی شویم. وقتی شناخت دنیا نباشد با کمی سختی از خدا گلایه مند میشویم. آگاهی و بینش نسبت به خدا ، اهل بیت ، دنیا و حتی دشمن باید باشد. اگر شیطان شناخته نشود چگونه باید از تاکتیک او با خبر شد که او چگونه وارد میشود و چگونه رام و تسلیم می کند. با شناخت دنیا در مقابل آن ، صبر و حلم بخرج میدهد.وگرنه این انسان است که شکست میخورد ، این انسان است که فریاد او بلند میشود. زیرا دنیا باب میل کسی نمیچرخد و عوض نمیشود ، انسان است که به کفران میرسد و با بینش از دنیا خود را نجات میدهد.
🔷و قد مَضَت اصولُ نحنُ فُروعُها فما بقاءُ فرعٕ بعدَ ذَهابٕ اَصلِهِ گذشتگان ما که اصول بودند ، تنهٔ درخت بودند رفتند. ما که فروع و شاخ و برگ هستیم، ماهم میرویم. وقتی اصل از بین رفت فرعی باقی میماند!!! وقتی ریشه درخت از بین رفت سرسبزی شاخ و برگ ومیوه ای سر درخت دیده میشود !!! اگر بنا بود کسی در دنیا ماندگار باشد آن اصول و ریشه و قدیمی ها باقی می ماندند. این خطبه با حکمت ۱۹۱ شباهت و ارتباط معنایی دارد.
✳️ ادلهٔ اثبات معاد این جمله است : همه انسانها در وجود خود یک حس و توجهی به حیات دارند. انسان دکتر میرود ، ورزش میکند، غذای خوب میخورد تا سالم و بیشتر بماند. و این در طبع همه انسانها نهفته است. حس جاودانگی دارد. همین حب جاودانگی یکی از ادلهٔ معاد است.
با وجود اینکه همه باور داریم مرگ هست دنیا هم تمام میشود و از طرفی حس جاودانگی هم هست ، آیا اشتباهی پیش آمده!!! این دو باهم تعارض دارند!!! خدا این حس را در وجود نهادینه کرده فقط انسانها جای آن را برای خود اشتباه تصور کرده اند. حس جاودانگی برای آخرت است. اما عده ای نسبت به دنیا چنین حسی دارند. مرگ و حس جاودانگی با هم در یک وجود جا نمی گیرد. باید سرای دیگری باشد که آنجا جاودانه بوده و جاودانه بماند.
بخش دوم : بدعت و منها :
🔷وما اُحدِثَت بدعةٌ الا تُرِکَ بها سُنّةً بدانید؛ بدعتی احداث و ایجاد نمیشود مگر با ترک شدن سنتی. (بدیع؛ هر کار نو و جدید ، که با جدید بودن آن مشکلی نیست ، اماحرف جدیدی که از دین نیست و به دین نسبت داده میشود.)
قاعدهٔ بدعت این نیست که هرچیز جدیدی بوجود آید ، بلکه با جدید بودن در دین وارد و سنتی از دین ترک شود. از اینکه اهل تعامل و گفتگو با دنیا باشیم حجاب از قانون دین را حذف کنیم.. برای اثبات حسن نیت به دنیا، قانونی از دین نادیده گرفته شود. سنت پیامبر این بود که نماز مستحبی فرادیٰ خوانده میشد از طرف خلفا بدعت گذاشته و به جماعت تبدیل کردند. که زیباتر شود. سلیقهٔ اشخاص باید طبق دین باشد نه اینکه دین خود را با سلایق دیگران وفق بدهد.
🔷فاتقوا البِدَعَ ، واَلزِموا المَهیَع بپرهیزید از بدعتها . و همراه باشید با راه و روش [مهیع] پیامبر. با راه پیغمبر همسوباشید که جای دیگر تاریکی و گمراهی ست.
🔷اِنَّ عَوازِمَ الامورِ اَفضَلُها با فضیلت ترین کارها آنست که از قدیم عزم جزم [عوازِم ] بر آن مرسوم باشد. قدیمی که با تجربه باشد.وگرنه شرک هم قدیمی ست.نادانها مشرک بودند. چه کسی طرفدار شرک بود و چه کسی طرفدار توحید. همان مسیر انبیا را پیگیر باشید.که خیر در آنست.
🔷واِنَ مُحدَثاتِها شِرارُها بدترین اموری که بدعت ، تازه بدوران باشد ، جدیدی که پشتوانه عقلی ، منطقی نداشته باشد از این نو آوریهای بپرهیزید.
اللهم افتح لنا ابواب رحمتک
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیانثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
علی جان!
یک حاجی در طواف داری به دهان/ یک حیدر در مصاف داری به دهان/ یک تیغ دو دم به دست داری آقا/ یک تیغ دو دم غلاف داری به دهان/
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح خطبه ها
۱۴۰۱/۷/۱۷ - ۱۲ ربیع الاول
💢 خطبه ۱۴۵ 💢
شناخت دنیا
🔷آیُها الناس انما امام فی هذهِ الدنیا غَرَضٌ تَنتَصِلُ فیهِ المَنایا
ای مردم ، در هر نقطهٔ دنیا و با هر آئینی که باشید، مومن و غیر مومن فرقی ندارد تمامی انسانها این شرایط را دارند.
قطعا شما در دنیا زندگی میکنید ، حیات دارید اما شما هدف [غَرض] تیراندازی [تَنتضِل] تیر مرگ [منایا]هستید.
انواع مرگها در کمین شما نشسته و بسمت شما تیر مرگ پرتاب می کنند.
🔷معَ کلِ جرعَةٕ شَرَق ، وفی کلِ اَکلَةٕ غَصَص
با هر جرعه آبی امکان گلوگیر شدن [شَرَق] هست. و با هر لقمه غذا امکان هست گلوگیر [غضَص] شود و حیات ادمی را تمام کند.
همان لقمه ای که باعث قوت ، نشاط ، استمرار زندگی ست باعث انواع مرگهاست که به کام می کشد.
✳️ امیرالمومنین صلواة الله علیه به حقایق امور توجه می دهد.اگر از فتنه سخن میگوید حقیقت فتنه را بیان می کند.
اگر از توحید می گوید حاق مطلب را بیان میکند. اگر از حکومت میگوید صرفا لفظ حاکمیت را بسنده نمی کند. جریان حاکمیت را با تمام زیر و بم خاص آن بیان می کند.
در این خطبه هم بر شناخت دنیا تأکید میکند
اگر دنیا بخوبی شناخته شود، از کم و زیاد آن ، بالا و پستی آن کسی از کوره در نمی رود، میداند طبیعت دنیا برای همه چنین است.
وسعت دارد ، گرفتاری هم دارد. نگاه حضرت در واقع زندگی آگاهانه است.
🔷لا تَنالونَ منها نعمةً الا بفراقِ اُخریٰ
در دنیا به نعمتی نمی رسید مگر اینکه نعمت دیگری گرفته میشود.
دنیا اگر مشکلات هم نداشته باشد امکان دستیابی به تمامی نعمتها نیست. دنیا برخی از نعمتها را در اختیار میگذارد نه همه نعمت و خوشی را. هر سفر دلخواه و دلپذیری باشد آن آسایش و راحتی خانه از دست می رود. در بهترین خوشی هم انسان اقرار میکند که هیچ کجا خانه آدمی نمیشود.
🔷ولا یُعَمَّرُ مُعمَّرٌ منکم یوماً من عمُرِهِ الا بهَدمٕ اخَرَمن اَجَلِه
هیچکدام از شما عمر و روز را سپری نمی کند، مگر اینکه یک قدم به مرگ و اجل خود نزدیک میشود.
هر روزی که از عمر میگذرد از مجموع قید شدهٔ حیات کم میشود. یک واحد از واحد های کل عمر کسر میشود و در قبال آن یک روز جدید با عمر جدید داده میشود.
🔷ولا تَجَدَدُ لهُ زیادةٌ فی اَکلةٕ الا بنَفادِ ما قبلَها مِن رزقِه
رزق های متنوع و زیاد برای کس تجدید و نو نمیشود مگر اینکه رزق قبلی فانی گردد.[نَفاد]
انسان در دنیا آسایش محض را نداردبمحض لذت بردن در دنیا از طرفی عمر اوکاسته میشود.
🔷ولا یَحییٰ له اَثرٌ الا ماتَ له اَثَر
هیچ اثری را احیا و خلق نمی کنید، مگر اینکه اثر دیگری از شما از بین میرود.
برای تحریر یک کتاب و اثر علمی جدید ، بمیزانی از قوای جسم، نور چشم ، خمیدگی، از نویسنده گرفته میشود تا اثر او بماند.
برای خلق علم باید رنج و زحمت آن را هم پذیرفت. در دنیا به هر نعمتی دست یافتید باید رنج انراهم پذیرا باشید.
✳️ قانون و قاعده ی دنیا همین است که خدا آنرا وضع کرده و به همان قواعد پیش میرود.
اگر چنین شناختی از دنیا باشد ، کسی هم از خدا گله و شکایت نمی کند.
مسجد ساختن خستگی دارد ، کسی ضمانت نکرده فقط برای ساختن بتکده خستگی هست.
خانهٔ خدا هم ساخته شود خستگی دارد.
اگر انفاق شود در راه انفاق یا در راه زیارت، خدا به کسی وعده نکرده که تصادفی پیش نیاید و انفاق کنندگان تصادف نکنند.
این هم سیر دنیاست. و این گلایه ها از نشناختن دنیاست. دنیا که از خود اختیاری ندارد خدا او را چنین وضع کرده.
در خطب قبل فرمود آسمان و زمین زمام امرشان بدست خدا و مطیع خدا هستند. پس قانون را خدا نوشته و فرقی هم ندارد ،چه خانه خدا ساخته شود چه بتکده ،هر دو خستگی و رنج دارد.امکان تصادف هست در هر کدام از مسیرها که طی شود. چه راه زیارت باشد چه راه خلاف.امام حسین هم قانون دنیا را بهم نمیزند.
🔷ولا یَتَجَدَدُ لهُ جدیدٌ الا بعدَ اَن یَخلُقَ لهُ جدید
هیچ چیزی برای انسان تازه نمیشود مگر اینکه چیزی کهنه شده[یَخلُق] و از بین برود.
تجربه شی گرانبهایی ست.فرمود تجربه بالاتر از علم است.«التجربةُ فوقَ العلم»
ولی تا به این نعمت والا ی تجربه برسد ، تمام قوا فرسوده و به اضمحلال رفته، پوسیدگی اعضا جای تجربه را میگیرد..
برای سیر دنیا نوزادی متولد و پیری از دنیا میرود.
🔷ولا تَقومُ لهُ نابِتَةٌ الا و تَسقطُ منه مَصودة
هیچ چیزی نمی روید ، قد علم نمیکند ، مگر اینکه چیزی درو بشود.مانند کشت زمین زراعی.
محصول دنیا هم جابجا میشود. روزی بنحو خوب ، و روز دیگر عوض و جابجا میشود.ورق بر میگردد. ابوذر غفاری در عصر پیامبر (ص)از چه جایگاه والایی برخوردار بود ، و در عصر خلفا در بدترین شرایط و سخت ترین مکان تبعید و رحلت کرد.
✳️ اگر دنیا راشناختیم در برابر این اتفاقات مقهور نمی شویم. وقتی شناخت دنیا نباشد با کمی سختی از خدا گلایه مند میشویم.
آگاهی و بینش نسبت به خدا ، اهل بیت ، دنیا و حتی دشمن باید باشد.
اگر شیطان شناخته نشود چگونه باید از تاکتیک او با خبر شد که او چگونه وارد میشود و چگونه رام و تسلیم می کند.
با شناخت دنیا در مقابل آن ، صبر و حلم بخرج میدهد.وگرنه این انسان است که شکست میخورد ، این انسان است که فریاد او بلند میشود. زیرا دنیا باب میل کسی نمیچرخد و عوض نمیشود ، انسان است که به کفران میرسد و با بینش از دنیا خود را نجات میدهد.
🔷و قد مَضَت اصولُ نحنُ فُروعُها فما بقاءُ فرعٕ بعدَ ذَهابٕ اَصلِهِ
گذشتگان ما که اصول بودند ، تنهٔ درخت بودند رفتند. ما که فروع و شاخ و برگ هستیم، ماهم میرویم.
وقتی اصل از بین رفت فرعی باقی میماند!!!
وقتی ریشه درخت از بین رفت سرسبزی شاخ و برگ ومیوه ای سر درخت دیده میشود !!!
اگر بنا بود کسی در دنیا ماندگار باشد آن اصول و ریشه و قدیمی ها باقی می ماندند.
این خطبه با حکمت ۱۹۱ شباهت و ارتباط معنایی دارد.
✳️ ادلهٔ اثبات معاد این جمله است :
همه انسانها در وجود خود یک حس و توجهی به حیات دارند. انسان دکتر میرود ، ورزش میکند، غذای خوب میخورد تا سالم و بیشتر بماند. و این در طبع همه انسانها نهفته است. حس جاودانگی دارد.
همین حب جاودانگی یکی از ادلهٔ معاد است.
با وجود اینکه همه باور داریم مرگ هست دنیا هم تمام میشود و از طرفی حس جاودانگی هم هست ، آیا اشتباهی پیش آمده!!!
این دو باهم تعارض دارند!!!
خدا این حس را در وجود نهادینه کرده فقط انسانها جای آن را برای خود اشتباه تصور کرده اند. حس جاودانگی برای آخرت است. اما عده ای نسبت به دنیا چنین حسی دارند.
مرگ و حس جاودانگی با هم در یک وجود جا نمی گیرد. باید سرای دیگری باشد که آنجا جاودانه بوده و جاودانه بماند.
بخش دوم : بدعت
و منها :
🔷وما اُحدِثَت بدعةٌ الا تُرِکَ بها سُنّةً
بدانید؛ بدعتی احداث و ایجاد نمیشود مگر با ترک شدن سنتی.
(بدیع؛ هر کار نو و جدید ، که با جدید بودن آن مشکلی نیست ، اماحرف جدیدی که از دین نیست و به دین نسبت داده میشود.)
قاعدهٔ بدعت این نیست که هرچیز جدیدی بوجود آید ، بلکه با جدید بودن در دین وارد و سنتی از دین ترک شود.
از اینکه اهل تعامل و گفتگو با دنیا باشیم حجاب از قانون دین را حذف کنیم.. برای اثبات حسن نیت به دنیا، قانونی از دین نادیده گرفته شود.
سنت پیامبر این بود که نماز مستحبی فرادیٰ خوانده میشد از طرف خلفا بدعت گذاشته و به جماعت تبدیل کردند. که زیباتر شود.
سلیقهٔ اشخاص باید طبق دین باشد نه اینکه دین خود را با سلایق دیگران وفق بدهد.
🔷فاتقوا البِدَعَ ، واَلزِموا المَهیَع
بپرهیزید از بدعتها . و همراه باشید با راه و روش [مهیع] پیامبر.
با راه پیغمبر همسوباشید که جای دیگر تاریکی و گمراهی ست.
🔷اِنَّ عَوازِمَ الامورِ اَفضَلُها
با فضیلت ترین کارها آنست که از قدیم عزم جزم [عوازِم ] بر آن مرسوم باشد.
قدیمی که با تجربه باشد.وگرنه شرک هم قدیمی ست.نادانها مشرک بودند.
چه کسی طرفدار شرک بود و چه کسی طرفدار توحید. همان مسیر انبیا را پیگیر باشید.که خیر در آنست.
🔷واِنَ مُحدَثاتِها شِرارُها
بدترین اموری که بدعت ، تازه بدوران باشد ، جدیدی که پشتوانه عقلی ، منطقی نداشته باشد از این نو آوریهای بپرهیزید.
اللهم افتح لنا ابواب رحمتک