بسم الله الرحمن الرحیم شرح خطبه ها ۱۴۰۱/۷/۱۰ - ۵ ربیع الاول
💢 خطبه ۱۳۶ 💢 در امر بیعت
شرح ماجرا طبق نقل شیخ مفید (رحمة الله): در زمان خلافت حضرت عده ای از اشراف و ذینفوذان مانند سعد آبی وقاص، و عبدالله بن عمر فرزند خلیفه،حاضر به بیعت با امام نشدند.
در این خطبه، حضرت به این فکر و منش تعرض دارند. که اگر دنبال حق هستید. حقانیت حکومت با من است. اگر طبق معیار سابق و رسوماتی که خلفای قبل انتخاب شدند، هم حساب کنید خلافت من ، نه تنها از آنها چیزی کم ندارد ، بلکه بمراتب از جهت دموکراسی قویتر و غنی تر است.
🔷لم تَکن بیعَتُکم ایایَّ فَلتَةً بیعت شما با من یک بیعت ناگهانی و بی فکر و تامل نبوده[فَلتةً]جریان بیعت من مانند دیگران نیست. (اشاره واضحی است به نکته ای که عمر گفته بود.)
(روزی خلیفه دوم در مورد انتخاب خلیفه اول گفته بود: بیعت ما با ابوبکر یک بیعت بیفکر و تامل بود. ناگهانی دور هم جمع شدیم بدون هیچ معیاری گفتیم ابوبکر خلیفه باشد. وخدا مسلمانها را از شرور خلافت بدون تفکر حفظ کرد و از رسیدن شر این انتخاب مانع شد.) البته از قبل برنامه ریزی داشتند و این ناگهانی برای مردم بود که در آن واقع شدند. و شرور آنهم فراوان به جامعه اسلامی وارد شد.
اذعان تلخ عمر بود که حضرت همان را برای فرزندش عبدالله یاد آور میشود. با چند نفر مخالف و بیعت نکردن ، خلافت از بین نمیرود. خلفای قبل هم در بیعت گرفتن، عمار و ....بیعت نکردند با وجود اینکه از سران بزرگ صحابی بودند . در آنجا خلافت خلفا را قبول داشتید. در امر خلافت من قبول نمیکنید. پس به حقانیت خلافت من هم هیچ خللی وارد نمیکند. با معیار خود هم بسنجید باید تبعیت کنید و حق مخالفت ندارید.
🔷ولیسَ امْرِئٕ و اَمرُکم واحد امر من و امر شما مثل هم نیست.
مردم در سطح جامعه دو دسته اند. الف) گروه خواص جامعه ، به حکومت رسیدن را برای عیش و نوش ، شهرت ، ثروت ، قدرت می خواهند. ب) گروه عوام و توده مردم که حکومت را برای رفاه می خواهند. بهتر بخورند ، کمتر مالیات بدهند. راحتتر زندگی کنند.
امر من با امر شما فرق میکند اینست که آمدن من پای خلافت نه برای ثروت و شهرت و نه صرفا برای دنیای شماست. آمدم دین را در این سرزمین نهادینه کنم. لذا بین من و شما تفاوت اساسی هست.
✳️ صعصعة بن صوهان از یاران خواص حضرت برای تبریک گویی حکومت حضرت عرض کرد «لقد زَیَنتَ الخِلافة» علی جان تو به خلافت رسیدی ، به خلافت زینت و شرافت دادی. تو به خلافت رفعت بخشیدی. نه اینکه خلافت به تو رفعت و زینت بدهد. حکومت بتو نیازمند بود و تو به حکومت دلبستگی نداری ، جامعه ، برای هدایت بتو نیاز داشت.» خوشا بحال حکومت اسلامی که علی حاکم آن باشد.
🔷اِنّی اُریدُکم للهِ ، و انتم تُریدُونَنی لاَنفسِکم من میخواهم شما را خدایی کنم. به اوج برسانم. ولی شما مرا برای خود و دنیای خود می خواهید. آن هم وظیفهٔ حکومت است اما هدف من فقط معیشت خوب مردم نیست. دین و دنیا را می خواهیم
https://bakariman.blog.ir/آدرس سایت
🔷ایُهَا الناسُ اَعِینُونی علیٰ اَنفسِکم ای مردم بمن کمک کنید تا شما را اصلاح کنم ولی شرط اصلاح اراده ی شماست.
✳️ انسان موجود مدنی بالطبع هست باید در جامعه زندگی کند. وراثت ، در انسان نقش دارد. محیط ، خانواده ، ژن، دوست، در تربیت تاثیر دارد اما هیچکدام باندازهٔ اراده انسان نقش ندارد. پسر پیغمبر اگراراده نکند در خانهٔ وحی هم که باشد به کفر میرسد. میخواهم شما را اصلاح کنم ولی تا شما نخواهید کار من پیش نمیرود. شما بمن کمک کنید تا به هدفم برسم.
🔷وایمُ اللهِ لَاَنصِفَّنَّ المظلومَ مِن ظالمِهِ بخدا قسم ، آمدم تا در مورد مظلوم انصاف را رعایت کنم [لاَنصفَنَ] حق مظلوم را از ظالم بگیرم و مظلوم به جایگاه خود برگردد.
🔷ولَاَقودَنَّ الظالمَ بخَزامَتِهِ لفظ «خزامتِه» داخل بینی حیوانات مانند شتر حلقه آهنی میزنند و از آن افسار رد میکنند ، بینی موضع درد است وقتی حیوان چموشی کرد افسار را میکشند درد بیشتری متحمل میشود ،حیوان آرام میگیرد و مطیع میشود. حضرت این لفظ را بکار برده در رابطه با ظالم.
من به حکومت آمدم تا افسار ظالم را کشیده او را بر جای خود بنشانم .علاوه بر گرفتن حق مظلوم از او، افسار بینی او را می کشم تا او را مطیع کنم.
✅ کسی که به گردن کلفتی و ظلم عادت کرده با« رحماء بینهم » با خواهش و تمنا نمیشود او را اصلاح و رام کرد.
🔷حتیٰ اوُرِدَهُ مَنهَلِ الحقِّ و اِن کانَ کارِهاً او را مطیع میکنم تا اینکه او را به آبشخور حق[مَنهَل] وارد کنم. ظالمین را به حق برسانم گرچه او کراهت داشته باشد [کارهاً]
✅شبهه: حکومت وظیفه دارد بزور کسی را بهشت ببرد ؟ اگر حکومت نبود هر کسی صرف وظیفه ی خود میخواهد انتخاب کند ،عمل کند با نکند. اما با حکومت نمی توان بی تفاوت ماند. در مقابل حکومت دینی باید همه مطیع و رام باشند. عده ای که سر ناسازگاری دارند ، فقط به گرفتن حق مظلوم راضی نمیشوم . ۱- مظلوم باید به حق خود برسد. ۲- ظالم سر جای خود بنشیند. ۳- ظالم باید به حق برسد و در برابر حق رام باشد.
راه بهشت رفتن او را باید هموار کنم ، گرچه در وارد شدن، خود او انتخاب میکند که وارد بشود یا نشود. ولی راه هموار کردن برای او کار حکومت است.
✅با یک جمله نهج البلاغه نمیتوان مکتب حضرت را فهمید. آری حضرت در نامه ای به مالک فرمود: اگر همه چیز در صلح، آرامش و صفا بود ، رعیتی آمد با حاکم صحبت کند نیروهای نظامی خود را بیرون کن تا او نترسد و حرف خود را راحت بیان کند. در موقع امنیت و صلح باشد ، اما اینکه کسی خنجر بدست آمده، معرکه گردان آشوب و اغتشاش شده بگوییم حضرت فرموده اجازه بده راحت حرف خود را بزند و نترسد ؟! آیا به آشوب کشیدن حرف زدن است ؟ آیا مطالبه است ؟ فرمود ؛ من راه حق را نه برای مومنین ، که برای ظالمین باز می کنم. اگر چه بدشان بیاید. وظیفهٔ حکومت اسلامی اینست.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیانثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
علی جان!
یک حاجی در طواف داری به دهان/ یک حیدر در مصاف داری به دهان/ یک تیغ دو دم به دست داری آقا/ یک تیغ دو دم غلاف داری به دهان/
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح خطبه ها
۱۴۰۱/۷/۱۰ - ۵ ربیع الاول
💢 خطبه ۱۳۶ 💢
در امر بیعت
شرح ماجرا طبق نقل شیخ مفید (رحمة الله):
در زمان خلافت حضرت عده ای از اشراف و ذینفوذان مانند سعد آبی وقاص، و عبدالله بن عمر فرزند خلیفه،حاضر به بیعت با امام نشدند.
در این خطبه، حضرت به این فکر و منش تعرض دارند. که اگر دنبال حق هستید. حقانیت حکومت با من است.
اگر طبق معیار سابق و رسوماتی که خلفای قبل انتخاب شدند، هم حساب کنید خلافت من ، نه تنها از آنها چیزی کم ندارد ، بلکه بمراتب از جهت دموکراسی قویتر و غنی تر است.
🔷لم تَکن بیعَتُکم ایایَّ فَلتَةً
بیعت شما با من یک بیعت ناگهانی و بی فکر و تامل نبوده[فَلتةً]جریان بیعت من مانند دیگران نیست. (اشاره واضحی است به نکته ای که عمر گفته بود.)
(روزی خلیفه دوم در مورد انتخاب خلیفه اول گفته بود: بیعت ما با ابوبکر یک بیعت بیفکر و تامل بود. ناگهانی دور هم جمع شدیم بدون هیچ معیاری گفتیم ابوبکر خلیفه باشد.
وخدا مسلمانها را از شرور خلافت بدون تفکر حفظ کرد و از رسیدن شر این انتخاب مانع شد.)
البته از قبل برنامه ریزی داشتند و این ناگهانی برای مردم بود که در آن واقع شدند. و شرور آنهم فراوان به جامعه اسلامی وارد شد.
اذعان تلخ عمر بود که حضرت همان را برای فرزندش عبدالله یاد آور میشود.
با چند نفر مخالف و بیعت نکردن ، خلافت از بین نمیرود. خلفای قبل هم در بیعت گرفتن، عمار و ....بیعت نکردند با وجود اینکه از سران بزرگ صحابی بودند . در آنجا خلافت خلفا را قبول داشتید. در امر خلافت من قبول نمیکنید. پس به حقانیت خلافت من هم هیچ خللی وارد نمیکند. با معیار خود هم بسنجید باید تبعیت کنید و حق مخالفت ندارید.
🔷ولیسَ امْرِئٕ و اَمرُکم واحد
امر من و امر شما مثل هم نیست.
مردم در سطح جامعه دو دسته اند.
الف) گروه خواص جامعه ، به حکومت رسیدن را برای عیش و نوش ، شهرت ، ثروت ، قدرت می خواهند.
ب) گروه عوام و توده مردم که حکومت را برای رفاه می خواهند. بهتر بخورند ، کمتر مالیات بدهند. راحتتر زندگی کنند.
امر من با امر شما فرق میکند اینست که آمدن من پای خلافت نه برای ثروت و شهرت و نه صرفا برای دنیای شماست. آمدم دین را در این سرزمین نهادینه کنم. لذا بین من و شما تفاوت اساسی هست.
✳️ صعصعة بن صوهان از یاران خواص حضرت برای تبریک گویی حکومت حضرت عرض کرد «لقد زَیَنتَ الخِلافة» علی جان تو به خلافت رسیدی ، به خلافت زینت و شرافت دادی. تو به خلافت رفعت بخشیدی. نه اینکه خلافت به تو رفعت و زینت بدهد.
حکومت بتو نیازمند بود و تو به حکومت دلبستگی نداری ، جامعه ، برای هدایت بتو نیاز داشت.» خوشا بحال حکومت اسلامی که علی حاکم آن باشد.
🔷اِنّی اُریدُکم للهِ ، و انتم تُریدُونَنی لاَنفسِکم
من میخواهم شما را خدایی کنم. به اوج برسانم. ولی شما مرا برای خود و دنیای خود می خواهید. آن هم وظیفهٔ حکومت است اما هدف من فقط معیشت خوب مردم نیست.
دین و دنیا را می خواهیم
https://bakariman.blog.ir/آدرس سایت
🔷ایُهَا الناسُ اَعِینُونی علیٰ اَنفسِکم
ای مردم بمن کمک کنید تا شما را اصلاح کنم ولی شرط اصلاح اراده ی شماست.
✳️ انسان موجود مدنی بالطبع هست باید در جامعه زندگی کند. وراثت ، در انسان نقش دارد.
محیط ، خانواده ، ژن، دوست، در تربیت تاثیر دارد اما هیچکدام باندازهٔ اراده انسان نقش ندارد. پسر پیغمبر اگراراده نکند در خانهٔ وحی هم که باشد به کفر میرسد.
میخواهم شما را اصلاح کنم ولی تا شما نخواهید کار من پیش نمیرود. شما بمن کمک کنید تا به هدفم برسم.
🔷وایمُ اللهِ لَاَنصِفَّنَّ المظلومَ مِن ظالمِهِ
بخدا قسم ، آمدم تا در مورد مظلوم انصاف را رعایت کنم [لاَنصفَنَ] حق مظلوم را از ظالم بگیرم و مظلوم به جایگاه خود برگردد.
🔷ولَاَقودَنَّ الظالمَ بخَزامَتِهِ
لفظ «خزامتِه» داخل بینی حیوانات مانند شتر حلقه آهنی میزنند و از آن افسار رد میکنند ، بینی موضع درد است وقتی حیوان چموشی کرد افسار را میکشند درد بیشتری متحمل میشود ،حیوان آرام میگیرد و مطیع میشود.
حضرت این لفظ را بکار برده در رابطه با ظالم.
من به حکومت آمدم تا افسار ظالم را کشیده او را بر جای خود بنشانم .علاوه بر گرفتن حق مظلوم از او، افسار بینی او را می کشم تا او را مطیع کنم.
✅ کسی که به گردن کلفتی و ظلم عادت کرده با« رحماء بینهم » با خواهش و تمنا نمیشود او را اصلاح و رام کرد.
🔷حتیٰ اوُرِدَهُ مَنهَلِ الحقِّ و اِن کانَ کارِهاً
او را مطیع میکنم تا اینکه او را به آبشخور حق[مَنهَل] وارد کنم. ظالمین را به حق برسانم گرچه او کراهت داشته باشد [کارهاً]
✅شبهه: حکومت وظیفه دارد بزور کسی را بهشت ببرد ؟
اگر حکومت نبود هر کسی صرف وظیفه ی خود میخواهد انتخاب کند ،عمل کند با نکند.
اما با حکومت نمی توان بی تفاوت ماند.
در مقابل حکومت دینی باید همه مطیع و رام باشند.
عده ای که سر ناسازگاری دارند ، فقط به گرفتن حق مظلوم راضی نمیشوم .
۱- مظلوم باید به حق خود برسد.
۲- ظالم سر جای خود بنشیند.
۳- ظالم باید به حق برسد و در برابر حق رام باشد.
راه بهشت رفتن او را باید هموار کنم ، گرچه در وارد شدن، خود او انتخاب میکند که وارد بشود یا نشود. ولی راه هموار کردن برای او کار حکومت است.
✅با یک جمله نهج البلاغه نمیتوان مکتب حضرت را فهمید.
آری حضرت در نامه ای به مالک فرمود: اگر همه چیز در صلح، آرامش و صفا بود ، رعیتی آمد با حاکم صحبت کند نیروهای نظامی خود را بیرون کن تا او نترسد و حرف خود را راحت بیان کند.
در موقع امنیت و صلح باشد ، اما اینکه کسی خنجر بدست آمده، معرکه گردان آشوب و اغتشاش شده بگوییم حضرت فرموده اجازه بده راحت حرف خود را بزند و نترسد ؟!
آیا به آشوب کشیدن حرف زدن است ؟
آیا مطالبه است ؟
فرمود ؛ من راه حق را نه برای مومنین ، که برای ظالمین باز می کنم. اگر چه بدشان بیاید.
وظیفهٔ حکومت اسلامی اینست.