بسم الله الرحمن الرحیم شرح خطبه ها ۱۴۰۱/۷/۳ - ۲۸ صفر
💢 خطبه ۱۳۰ 💢 مخاطب اباذر هنگام تبعید
(جندب بن غفاری) همان اباذر از مومنین خالص و یاران پاک امیرالمومنین بود . در بعضی از نقلها چهارمین مسلمان بود که به پیامبر اکرم گرایش پیدا کرد. او سالهای قبل از بعثت پیامبر، کارنامه روشن و نورانی داشته و موحد بوده و هیچگاه شراب نخورد و ربا نگرفت. پاکی و طهارت را قبل از اسلام در وجود خود داشت .
فضایل بسیار بالایی از اهل بیت برای او نقل است . روایت « سلمانٌ منّا اهل البیت » در مورد او هم پیامبر فرمود: « اِنک اهل البیت » تو از ما هستی . جایگاه بسیار والایی ست. فرمود: آسمان بر کسی سایه نیانداخته ،و زمین کسی را بر دوش خود نگرفته ، راستگو تر از ابوذر غفاری .
در روایت آمده : بهشت مشتاق تر است به اباذر ، .تا اباذر به بهشت. روایت: یکی از ارکان اربعهٔ شیعه اباذر است. از شیعه چهار نفر رکن و ستون باشند مقداد ، سلمان ، عمار ، و ابوذر است. روایات در مورد شأن و جایگاه ایشان بسیار بالا و زیاد است اما آنچه مربوط به خطبه است. هیچ رغبتی به دنیا نداشت . لذا در عصر خلیفه دوم که ممنوعیت نقل حدیث پیش آمده بود . از پیامبر صلی الله علیه وآله با صراحت حدیث نقل میکرد و این عمل برای دشمنان سخت می امد.خلیفه دوم اورا به زندان انداخت.
در زمان عثمان بخاطر ریخت و پاش مالی ، بی انصافی و بی عدالتی عثمان که مورد انتقاد صحابی قرار میگرفت این درگیری اباذر با عثمان بشدت بالا گرفت و هیچ مماشات نمیکرد.در کوچه راه میرفت و آیه میخواند ومصداق آنرا خلیفه مسلمین عثمان بن عفان معرفی میکرد. هرچایی میتوانست بر علیه عثمان موضع می گرفت.
عثمان چند بار اولتماتوم داد تا بلاخره به شام نزد معاویه تبعید کرد. در شام هم جریان امر بمعروف را بر علیه معاویه شروع کرد و کاربجایی کشید که معاویه به عثمان نامه نوشت ، یا او را میکشم یا او را برگردان.
چون از صحابی بزرگ بود کشتن او براحتی نبود عثمان مجبور شد اورا برگرداند. او را بر شتری که نه زین و نه جهاز داشت سوار کردند و ساربان را مأمور کردند اورا که پیرمرد بود بدون استراحت مداوم حرکت دادند که تمام پاهای او زخم و مجروح بود ، وقتی به مدینه رسید با زبان تیز و برنده خود بر علیه ظلم شروع به صحبت کرد.
عثمان برای بار دوم تصمیم به تبعید گرفت . ابوذر خواستار تبعید به کوفه یا یمن شد اما نپذیرفتند و اورا به ربذه در سه منزلی مدینه (سه ساعت حرکت) زمینی لم یزرع و بیابان برهوت تبعید کرد. وبعد نامه عمومی نوشت کسی حق ندارد او را بدرقه کند. اباذر با دختر خود روانه شد . و تنها امام علی ، حسن و حسین علیهم السلام ، عقیل و عمار ، هرکدام او را دلداری داده و مطالبی گفتند که به مذاق خلیفه خوش نیامد و از آنها انتقاد کرد. و امام مقام و جایگاه او را گرامی داشت جملات این خطبه را در بدرقه اباذر فرمودند.
💠یا اباذر اِنکَ قد غَضِبتَ لِلهِ فاَرجُ مَن غَضِبتَ لهُ ابوذر تو برای خدا غضب کردی پس امیدوار باش بر آن کسی که، برای او غضب کردی و از هیاهوی تبعید نترس خدا پشت و پناه توست.
💠اِنَ القومَ خافوکَ عن دنیاهُم این قوم ( عثمان ، داماد او مروان بن حکم ، معاویه) اگر با تو دشمنی میکنند ، میترسند که دنیای انها را بر باد بدهی و ظلم انها را بر ملا کنی.
💠وخِفتِهِم علیٰ دینِک ولی تو بر دین آنها میترسی. تو دیندار هستی ،که مبادا خدا مواخذه کند چرا امر بمعروف و نهی منکر نکردی!! چرا با ظلم سازش کردی !! تو برای دین میترسی و مخالفت میکنی ، آنها برای دنیا میترسند و مخالفت میکنند.
💠فاتُرُک فی ایدیهِم ما خافوکَ علیهِ رها کن آنچیزی را که دشمنان برای از دست دادن آن بیمناک هستند. دنیا را به آنها بسپار.
💠 واهْرُب منهم بما خِفتَهُم علیهِ فرار کن[اهرب] از آنها، بخاطر چیزی که ترس از دست دادن داری (دین و قیامت) و دنیا را به آنها بسپار. دین خود را محکم بگیر مبادا در مسئله تبعید از اعتقاد راسخ خود دست برداری
💠 فَما اَحوَجَهُم الیٰ ما مَنَعَتهُم و ما اَغناکَ عَمّا مَنَعوکَ چقدر آنها محتاج هستند به آن چیزی که منع کردند. بسیار محتاج دین تو هستند. در حالیکه تو چقدر از دنیای آنها بی نیازی [اَغناک] انها خواستند تورا محروم کنند اما تو خود دل بریدی . (از ایمان ، کمال ، معنویت ، شفاعت تو آنها غنی نیستند.)
💠 و سَتَعلَمُ مَنِ الرابِحُ غَداً و الاَکثرُ حُسَّدا امروز سختی را بجان بخر ولی بزودی خواهی دانست که سود با کیست [مَنِ الرابِح] ومعلوم میشود چه کسی مورد غبطه است [حُسداً] به عظمت و جایگاه تو همه غبطه میخورند.
روزی عثمان هدیه قابلی برای ابوذر فرستاد ، هدیه ای بو دار که اباذر آنها را رد کرد.در حالیکه چندین روز گرسنه بود و در خانه چیزی برای خوردن نداشت ، در عین حال دست رد به سینه مال فاسد دنیا زد.(زهد و عظمت او چنین بود)
💠 ولو اَنَّ السمواتِ والاَرضینَ کانَتا علیٰ عبدٕ رَتقَاً ثم اتَّقَی اللهَ یَجعَلَ اللهُ لهُ منهُما مَخرَجا بدان اباذر ، اگر آسمان و زمین دست بدست هم دهند برای شخصی بسته شوند [رَتقاً] معیشت و آرامش او را بهم بزنند. اگر متقی باشد (تحت تاثیر رسانه دشمن قرار نگیرد.) مدافع دین و حامی حق باشد. خداوند از همان آسمان و زمین بسته برای او راه نجات باز میکند. بشرطی که او «اتق الله » باشد.کاری میکند او سرفراز و دیگران به زمین بخورند.
« ومَن یَتَقِ اللهَ یَجعَل لهُ مخرجاً و یَرزُقهُ مِن حیثُ لا یَحتَسِب طلاق - ۴» رزق فقط مال نیست. ابرو ، علم ، و ...رزق است. در تحریم علمی تقوا باشد از جایی که تصور نمیشود ، علم ساخت موشک میدهد. نانو ، ظریفترین و دقیق ترین علوم را میدهد. خدا میتواند و دست او بسته نیست. همین آسمان و زمین برای متقی راه گشایش دارد. در دین راه بن بست وجود ندارد. همانهایی که دست بدست دادند برای ذلت ، تا زمین بزنند از همانها عزت و اوج پرواز بوجود می آید. این جملات باور و اعتقاد قلبی میخواهد. جایگاه اباذر در اذهان مردم و در قیامت مقام او کجاست و جایگاه عثمان اکنون کجاست!!
💠 لا یُونِسَنَّکَ الا الحقَّ ، ولا یُوحِشَنَّکَ الاَ الباطلُ اباذر ، با تو انس نمی گیرد مگر حق ، وموجب وحشت تو نمیشود مگر باطل . (این جمله اِخبار است به داعیه انشاء) در واقع جمله اینست: اباذر فقط با حق مأنوس باش، انس با حق تو را به آرامش میرساند. واز هیچ چیز نترس مگر باطل. تنهایی و غربت وحشت ندارد، باطل بودن وحشت دارد. هزاران هزار امکانات ولی همراه با باطل باشد در کنار آن آرامش نیست، موجب تشویش ، دلنگرانی و اضطراب است.
💠فلو قَبِلتَ دنیاهُم لَاَحَبًُوکَ اگر تو هم مانند آنها گرایش به دنیا داشتی ، سر سفرهٔ فساد آنها لقمه میخوردی تو را دوست داشتند.[اَحَبوک] تو را اکرام می کردند و مقام میدادند. اگر در دنیا با آنان یکدست باشی ، برای آنان هیچ ضرری نداری.
✅ در مواجهه حق و باطل ،هر جا که حق و باطل با هم دست به گریبان شدند این جمله صادق است. اباذر میدانی ، چرا با تو بد شده زندان و تبعید کردند چه چیزی باعث شد به چنین بلایی گرفتار و جایگاه تو را ندیدند.
💠 ولو قرَضتَ منها لَاَمَنوکَ اگر مثل آنها، تو هم سهمی از دنیا می چیدی [قرضت] به تو دنیا را میدادند در امان آنها بودی.
✅ همیشه در جنگ حق و باطل این جمله صادق است. اگر طرف باطل بگیری و سمت آنها بنشینی ، یا لااقل بنفع حق موضع نگیری ، همه چیز آماده است، ( دعوتنامه ، گرین کارت ،فالوور بالا، ) چون سد راه نشدی ، اما اگر دست رد به سینه آنها زده شود باید فقر ، تحریم ،رنج ، تبعید ، آنها پذیرفته شود. در مقابل تمام دنیای آنان ایستادن، محرومیت دارد. جنگ حق و باطل تا ابد همیشه بوده و هست. موضع انسان باید معلوم باشد.
✳️ ترسیم دقیق از ظلم ظالم ، و یاری یاران دین است.
در هرحال ابوذر ، وقتی جان داد فقط دختری بالای سر او بود ، حیران از اینکه تنها در یک بیابان برهوت چه کند.. در دورترین نقطه عالم در زیر سایبانی که درست کرده بودند او از دنیا رفته ، خدا به او عزت داد.
کاروان مالک اشتر از آن محدوده گذر داشت نزدیک رفت ، دختر اباذر را شناخت ، همه یاران جمع شدند او را تجهیز ، تدفین ، کردند. عبدالله بن مسعود صحابی بزرگ رسولخدا، مأمور شد در بیابان بر اباذر نماز بخواند.
✳️سخنان مشایعت کنندگان اباذر
در بدرقه اباذر بعد از امیر المومنین عقیل شروع به سخن گفتن کرد. اباذر ، خوب میدانی ما بهم عشق میورزیم ، و همدیگر را دوست داریم، تو کاری در حق اهل بیت کردی که دیگران نکردند. دیگران ضایع کردند. بخاطر دفاع از حق و حمایت از امیرالمومنین تورا بیرون می کنند.تقوا داشته باش، بدان اگر در مقابل عافیت طلبی جزع و فزع کنی ، اگر بجای عافیت درد آمد مأیوس نباش ، انرا در آغوش بگیر گویا که منتظر آن بودی . در مقابل مشکلات ضعف نشان نده و بگو خدای برای من بس است به دیگران چه نیاز است.
✳️دومین نفر امام حسن (ع) فرمود: عمو جان ما خوب میدانیم چه بلایی سر تو اوردند، خدا بهتر از همه میداند چه رنج و سختی بر تو وارد کردند. عمو جان دل به دنیا مبند. هر وقت یاد سختی دنیا افتادی ، بیاد أور که همه دنیا طلبان هم از این دنیا رفتند. تو هم که دنیا نداری از این دنیا میروی. مگر خوشی و لذت آنها ماندگار شد!!! لذت آنها هم تمام شد .دست رد به سینه دنیا بزن ذکر و یاد فراق دنیا امید بعد از مرگ را برای تو زنده میکند. صبر کن تا پیامبر را ملاقات کنی و چه چیزی بهتر از اینکه پیامبر از تو راضی باشد.
✳️ سپس امام حسین (ع) تکلم کرد. عمو جان ، اگر خدا بخواهد رنجی را که تو در آن قرار داری را تغییر می دهد. خدا مدام در کار و شأن جدیدی هست. آنها دنیا را از تو گرفتند و تو از آنها دین را گرفتی ، آنها محتاج به دین تو، ولی تو محتاج به دنیای آنها نیستی. عمو جان صبر کن و خیر در صبر است. وصبور کرامت و بزرگواری دارد. جزع ، شکوه و ناله را رها کن. که بدرد تو نمیخورد.
✳️چهارمین نفر عمار رفیق اباذر سخن گفت: اباذر ، خدا بوحشت بیندازد کسی که تو را بوحشت انداخت، خدا بترساند آنانی که زن و بچه تو را ترساند. هیچ چیزی باعث لال شدن انسان نمیشود مگر دنیا طلبی. دنیا طلب نمیتواند شجاع باشد. اما تو طاعت داری، سرافرازی تو اینست که با جماعت آل الله بودی. حاکمان ظالم مردم را بدنیا دعوت کردند، مردم دنیا خواه هم پذیرفتند و در قبال اندک دنیا دین آنها را گرفتند. هم دنیا را از دست دادند و هم آخرت را. براین رنجها صبور باش.
✳️ بعد از دلداری دوستان ابوذر مانند کوه گفت: پدر و مادرم فدای شما ، چقدر خوشحالم شما را می بینم. بیاد پیامبر می افتم. چه خوب شد که آمدید. من هیچ علاقه ای به زندگی در مدینه نداشته و ندارم جز اینکه رفاقتم با شماست. رغبتم از اینست که همسایه شما هستم. برای عثمان سخت بود که در مرکز حکومت او یک نفر ظلم او را بگوید. برای او سخت بود که من اینجا باشم ، همانطور که بر معاویه سخت بود در ایام تبعید مرا تحمل کند. عثمان و معاویه قسم خوردند که مرا تبعید کنند ، آنها ترسیدند به کوفه تبعید کنند مبادا که فرماندار آنجا را هم رسوا کنم. قسم خورد که تورا به سرزمینی می فرستم که یک انسان در آنجا نباشد و صدای یک انسان را نشنوی ، عزیزان من شما خیالتان راحت، که جز خدا را اراده نکردم . وقتی خدا با من است، چرا وحشت کنم. « حسبیَ الله لا اله الا هو علیه توکلتُ و هو ربُ العرش العظیم » و صلی الله علی محمدٕ سیدنا وآله الطاهرین
اللهم الحقنا بالصالحین
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیانثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
علی جان!
یک حاجی در طواف داری به دهان/ یک حیدر در مصاف داری به دهان/ یک تیغ دو دم به دست داری آقا/ یک تیغ دو دم غلاف داری به دهان/
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح خطبه ها
۱۴۰۱/۷/۳ - ۲۸ صفر
💢 خطبه ۱۳۰ 💢
مخاطب اباذر هنگام تبعید
(جندب بن غفاری) همان اباذر از مومنین خالص و یاران پاک امیرالمومنین بود .
در بعضی از نقلها چهارمین مسلمان بود که به پیامبر اکرم گرایش پیدا کرد.
او سالهای قبل از بعثت پیامبر، کارنامه روشن و نورانی داشته و موحد بوده و هیچگاه شراب نخورد و ربا نگرفت. پاکی و طهارت را قبل از اسلام در وجود خود داشت .
فضایل بسیار بالایی از اهل بیت برای او نقل است . روایت « سلمانٌ منّا اهل البیت » در مورد او هم پیامبر فرمود: « اِنک اهل البیت »
تو از ما هستی . جایگاه بسیار والایی ست.
فرمود: آسمان بر کسی سایه نیانداخته ،و زمین کسی را بر دوش خود نگرفته ، راستگو تر از ابوذر غفاری .
در روایت آمده : بهشت مشتاق تر است به اباذر ، .تا اباذر به بهشت.
روایت: یکی از ارکان اربعهٔ شیعه اباذر است.
از شیعه چهار نفر رکن و ستون باشند مقداد ، سلمان ، عمار ، و ابوذر است.
روایات در مورد شأن و جایگاه ایشان بسیار بالا و زیاد است اما آنچه مربوط به خطبه است.
هیچ رغبتی به دنیا نداشت . لذا در عصر خلیفه دوم که ممنوعیت نقل حدیث پیش آمده بود .
از پیامبر صلی الله علیه وآله با صراحت حدیث نقل میکرد و این عمل برای دشمنان سخت می امد.خلیفه دوم اورا به زندان انداخت.
در زمان عثمان بخاطر ریخت و پاش مالی ، بی انصافی و بی عدالتی عثمان که مورد انتقاد صحابی قرار میگرفت این درگیری اباذر با عثمان بشدت بالا گرفت و هیچ مماشات نمیکرد.در کوچه راه میرفت و آیه میخواند ومصداق آنرا خلیفه مسلمین عثمان بن عفان معرفی میکرد. هرچایی میتوانست بر علیه عثمان موضع می گرفت.
عثمان چند بار اولتماتوم داد تا بلاخره به شام نزد معاویه تبعید کرد. در شام هم جریان امر بمعروف را بر علیه معاویه شروع کرد و کاربجایی کشید که معاویه به عثمان نامه نوشت ، یا او را میکشم یا او را برگردان.
چون از صحابی بزرگ بود کشتن او براحتی نبود عثمان مجبور شد اورا برگرداند.
او را بر شتری که نه زین و نه جهاز داشت سوار کردند و ساربان را مأمور کردند اورا که پیرمرد بود بدون استراحت مداوم حرکت دادند که تمام پاهای او زخم و مجروح بود ، وقتی به مدینه رسید با زبان تیز و برنده خود بر علیه ظلم شروع به صحبت کرد.
عثمان برای بار دوم تصمیم به تبعید گرفت . ابوذر خواستار تبعید به کوفه یا یمن شد اما نپذیرفتند و اورا به ربذه در سه منزلی مدینه (سه ساعت حرکت) زمینی لم یزرع و بیابان برهوت تبعید کرد.
وبعد نامه عمومی نوشت کسی حق ندارد او را بدرقه کند. اباذر با دختر خود روانه شد . و تنها امام علی ، حسن و حسین علیهم السلام ، عقیل و عمار ، هرکدام او را دلداری داده و مطالبی گفتند که به مذاق خلیفه خوش نیامد و از آنها انتقاد کرد. و امام مقام و جایگاه او را گرامی داشت
جملات این خطبه را در بدرقه اباذر فرمودند.
💠یا اباذر اِنکَ قد غَضِبتَ لِلهِ فاَرجُ مَن غَضِبتَ لهُ
ابوذر تو برای خدا غضب کردی پس امیدوار باش بر آن کسی که، برای او غضب کردی و از هیاهوی تبعید نترس خدا پشت و پناه توست.
💠اِنَ القومَ خافوکَ عن دنیاهُم
این قوم ( عثمان ، داماد او مروان بن حکم ، معاویه) اگر با تو دشمنی میکنند ، میترسند که دنیای انها را بر باد بدهی و ظلم انها را بر ملا کنی.
💠وخِفتِهِم علیٰ دینِک
ولی تو بر دین آنها میترسی.
تو دیندار هستی ،که مبادا خدا مواخذه کند چرا امر بمعروف و نهی منکر نکردی!!
چرا با ظلم سازش کردی !!
تو برای دین میترسی و مخالفت میکنی ، آنها برای دنیا میترسند و مخالفت میکنند.
💠فاتُرُک فی ایدیهِم ما خافوکَ علیهِ
رها کن آنچیزی را که دشمنان برای از دست دادن آن بیمناک هستند. دنیا را به آنها بسپار.
💠 واهْرُب منهم بما خِفتَهُم علیهِ
فرار کن[اهرب] از آنها، بخاطر چیزی که ترس از دست دادن داری (دین و قیامت) و دنیا را به آنها بسپار. دین خود را محکم بگیر مبادا در مسئله تبعید از اعتقاد راسخ خود دست برداری
💠 فَما اَحوَجَهُم الیٰ ما مَنَعَتهُم و ما اَغناکَ عَمّا مَنَعوکَ
چقدر آنها محتاج هستند به آن چیزی که منع کردند. بسیار محتاج دین تو هستند.
در حالیکه تو چقدر از دنیای آنها بی نیازی [اَغناک] انها خواستند تورا محروم کنند اما تو خود دل بریدی .
(از ایمان ، کمال ، معنویت ، شفاعت تو آنها غنی نیستند.)
💠 و سَتَعلَمُ مَنِ الرابِحُ غَداً و الاَکثرُ حُسَّدا
امروز سختی را بجان بخر ولی بزودی خواهی دانست که سود با کیست [مَنِ الرابِح] ومعلوم میشود چه کسی مورد غبطه است [حُسداً]
به عظمت و جایگاه تو همه غبطه میخورند.
روزی عثمان هدیه قابلی برای ابوذر فرستاد ، هدیه ای بو دار که اباذر آنها را رد کرد.در حالیکه چندین روز گرسنه بود و در خانه چیزی برای خوردن نداشت ، در عین حال دست رد به سینه مال فاسد دنیا زد.(زهد و عظمت او چنین بود)
💠 ولو اَنَّ السمواتِ والاَرضینَ کانَتا علیٰ عبدٕ رَتقَاً ثم اتَّقَی اللهَ یَجعَلَ اللهُ لهُ منهُما مَخرَجا
بدان اباذر ، اگر آسمان و زمین دست بدست هم دهند برای شخصی بسته شوند [رَتقاً] معیشت و آرامش او را بهم بزنند. اگر متقی باشد (تحت تاثیر رسانه دشمن قرار نگیرد.) مدافع دین و حامی حق باشد.
خداوند از همان آسمان و زمین بسته برای او راه نجات باز میکند. بشرطی که او «اتق الله » باشد.کاری میکند او سرفراز و دیگران به زمین بخورند.
« ومَن یَتَقِ اللهَ یَجعَل لهُ مخرجاً و یَرزُقهُ مِن حیثُ لا یَحتَسِب طلاق - ۴»
رزق فقط مال نیست. ابرو ، علم ، و ...رزق است.
در تحریم علمی تقوا باشد از جایی که تصور نمیشود ، علم ساخت موشک میدهد. نانو ، ظریفترین و دقیق ترین علوم را میدهد.
خدا میتواند و دست او بسته نیست.
همین آسمان و زمین برای متقی راه گشایش دارد. در دین راه بن بست وجود ندارد. همانهایی که دست بدست دادند برای ذلت ، تا زمین بزنند از همانها عزت و اوج پرواز بوجود می آید.
این جملات باور و اعتقاد قلبی میخواهد. جایگاه اباذر در اذهان مردم و در قیامت مقام او کجاست و جایگاه عثمان اکنون کجاست!!
💠 لا یُونِسَنَّکَ الا الحقَّ ، ولا یُوحِشَنَّکَ الاَ الباطلُ
اباذر ، با تو انس نمی گیرد مگر حق ، وموجب وحشت تو نمیشود مگر باطل .
(این جمله اِخبار است به داعیه انشاء)
در واقع جمله اینست: اباذر فقط با حق مأنوس باش، انس با حق تو را به آرامش میرساند.
واز هیچ چیز نترس مگر باطل.
تنهایی و غربت وحشت ندارد، باطل بودن وحشت دارد.
هزاران هزار امکانات ولی همراه با باطل باشد در کنار آن آرامش نیست، موجب تشویش ، دلنگرانی و اضطراب است.
💠فلو قَبِلتَ دنیاهُم لَاَحَبًُوکَ
اگر تو هم مانند آنها گرایش به دنیا داشتی ، سر سفرهٔ فساد آنها لقمه میخوردی تو را دوست داشتند.[اَحَبوک]
تو را اکرام می کردند و مقام میدادند. اگر در دنیا با آنان یکدست باشی ، برای آنان هیچ ضرری نداری.
✅ در مواجهه حق و باطل ،هر جا که حق و باطل با هم دست به گریبان شدند این جمله صادق است.
اباذر میدانی ، چرا با تو بد شده زندان و تبعید کردند چه چیزی باعث شد به چنین بلایی گرفتار و جایگاه تو را ندیدند.
💠 ولو قرَضتَ منها لَاَمَنوکَ
اگر مثل آنها، تو هم سهمی از دنیا می چیدی [قرضت] به تو دنیا را میدادند در امان آنها بودی.
✅ همیشه در جنگ حق و باطل این جمله صادق است. اگر طرف باطل بگیری و سمت آنها بنشینی ، یا لااقل بنفع حق موضع نگیری ، همه چیز آماده است، ( دعوتنامه ، گرین کارت ،فالوور بالا، ) چون سد راه نشدی ، اما اگر دست رد به سینه آنها زده شود باید فقر ، تحریم ،رنج ، تبعید ، آنها پذیرفته شود.
در مقابل تمام دنیای آنان ایستادن، محرومیت دارد. جنگ حق و باطل تا ابد همیشه بوده و هست. موضع انسان باید معلوم باشد.
✳️ ترسیم دقیق از ظلم ظالم ، و یاری یاران دین است.
در هرحال ابوذر ، وقتی جان داد فقط دختری بالای سر او بود ، حیران از اینکه تنها در یک بیابان برهوت چه کند.. در دورترین نقطه عالم در زیر سایبانی که درست کرده بودند او از دنیا رفته ، خدا به او عزت داد.
کاروان مالک اشتر از آن محدوده گذر داشت نزدیک رفت ، دختر اباذر را شناخت ، همه یاران جمع شدند او را تجهیز ، تدفین ، کردند.
عبدالله بن مسعود صحابی بزرگ رسولخدا، مأمور شد در بیابان بر اباذر نماز بخواند.
✳️سخنان مشایعت کنندگان اباذر
در بدرقه اباذر بعد از امیر المومنین عقیل شروع به سخن گفتن کرد.
اباذر ، خوب میدانی ما بهم عشق میورزیم ، و همدیگر را دوست داریم، تو کاری در حق اهل بیت کردی که دیگران نکردند. دیگران ضایع کردند.
بخاطر دفاع از حق و حمایت از امیرالمومنین تورا بیرون می کنند.تقوا داشته باش، بدان اگر در مقابل عافیت طلبی جزع و فزع کنی ، اگر بجای عافیت درد آمد مأیوس نباش ، انرا در آغوش بگیر گویا که منتظر آن بودی .
در مقابل مشکلات ضعف نشان نده و بگو خدای برای من بس است به دیگران چه نیاز است.
✳️دومین نفر امام حسن (ع) فرمود:
عمو جان ما خوب میدانیم چه بلایی سر تو اوردند، خدا بهتر از همه میداند چه رنج و سختی بر تو وارد کردند.
عمو جان دل به دنیا مبند.
هر وقت یاد سختی دنیا افتادی ، بیاد أور که همه دنیا طلبان هم از این دنیا رفتند. تو هم که دنیا نداری از این دنیا میروی.
مگر خوشی و لذت آنها ماندگار شد!!!
لذت آنها هم تمام شد .دست رد به سینه دنیا بزن ذکر و یاد فراق دنیا امید بعد از مرگ را برای تو زنده میکند.
صبر کن تا پیامبر را ملاقات کنی و چه چیزی بهتر از اینکه پیامبر از تو راضی باشد.
✳️ سپس امام حسین (ع) تکلم کرد.
عمو جان ، اگر خدا بخواهد رنجی را که تو در آن قرار داری را تغییر می دهد. خدا مدام در کار و شأن جدیدی هست.
آنها دنیا را از تو گرفتند و تو از آنها دین را گرفتی ، آنها محتاج به دین تو، ولی تو محتاج به دنیای آنها نیستی.
عمو جان صبر کن و خیر در صبر است.
وصبور کرامت و بزرگواری دارد. جزع ، شکوه و ناله را رها کن. که بدرد تو نمیخورد.
✳️چهارمین نفر عمار رفیق اباذر سخن گفت:
اباذر ، خدا بوحشت بیندازد کسی که تو را بوحشت انداخت،
خدا بترساند آنانی که زن و بچه تو را ترساند.
هیچ چیزی باعث لال شدن انسان نمیشود مگر دنیا طلبی.
دنیا طلب نمیتواند شجاع باشد. اما تو طاعت داری، سرافرازی تو اینست که با جماعت آل الله بودی.
حاکمان ظالم مردم را بدنیا دعوت کردند، مردم دنیا خواه هم پذیرفتند و در قبال اندک دنیا دین آنها را گرفتند. هم دنیا را از دست دادند و هم آخرت را. براین رنجها صبور باش.
✳️ بعد از دلداری دوستان ابوذر مانند کوه گفت:
پدر و مادرم فدای شما ، چقدر خوشحالم شما را می بینم. بیاد پیامبر می افتم. چه خوب شد که آمدید.
من هیچ علاقه ای به زندگی در مدینه نداشته و ندارم جز اینکه رفاقتم با شماست.
رغبتم از اینست که همسایه شما هستم.
برای عثمان سخت بود که در مرکز حکومت او یک نفر ظلم او را بگوید.
برای او سخت بود که من اینجا باشم ، همانطور که بر معاویه سخت بود در ایام تبعید مرا تحمل کند. عثمان و معاویه قسم خوردند که مرا تبعید کنند ، آنها ترسیدند به کوفه تبعید کنند مبادا که فرماندار آنجا را هم رسوا کنم.
قسم خورد که تورا به سرزمینی می فرستم که یک انسان در آنجا نباشد و صدای یک انسان را نشنوی ،
عزیزان من شما خیالتان راحت، که جز خدا را اراده نکردم . وقتی خدا با من است، چرا وحشت کنم.
« حسبیَ الله لا اله الا هو علیه توکلتُ و هو ربُ العرش العظیم »
و صلی الله علی محمدٕ سیدنا وآله الطاهرین
اللهم الحقنا بالصالحین