بسم الله الرحمن الرحیم
شرح خطبه ها
۱۴۰۱/۶/۲۹ - ۲۳ صفر
💢 حکمت ۱۲۷ 💢
مخاطب خوارج هستند.
💠فاِن اَبیتُم اِلا اَن تَزعُمُوا اَنی اَخطَأتُ و ضَلَلتُ فلِمَ تُضَلِلُونَ عامةَ اُمتِ محمدٕ (ص) بضَلالی
اگر مخالفت شما خوارج با من است و از شنیدن سخن من ابا می کنید و گمان شما [تَزعموا] اینست که من خطا کردم ، بقیه مردم کوفه و امت پیامبر که تقصیری نداشتند بخطای من آنها را مجازات میکنید.
در عین اینکه من خطایی نکردم .
🔻توضیح : خوارج یک ظاهر دینی برای خود درست کرده بودند مبنی بر اینکه هرکس گناه کبیره انجام بدهد کافر شده و واجب القتل است. و علی هم با پذیرش حکمیت در واقع پذیرش حکم خدا را کنار زده و حکم مردم را بر خدا ترجیح داده ، مرتکب گناه شده ، پس کافر است علی و دوستان علی باید کشته شوند.
حتی کار بجابی رسید که منطقهٔ کوفه و حتی حیوانات را منطقه ی نجس می دانستند.
دو مقدمه کنار هم چیدند و از آن نتیجه ی واجب القتلی را استخراج کردند.
امیرالمومنین با استدلال جواب آنها را میدهد.
بفرض و زعم شما که من اشتباه کردم ( که اصلا حضرت آنرا نمی پذیرد) اما به گمان باطل شما بقیه افراد که خطایی مرتکب نشدند.
و کسی هم حکمیت را بپذیرد گناهی نکرد نص صریح قرآن به حکمیت در اختلاف زن و مرد ، حکمیت در احرام حج اشاره می کند.
ثانیا که شما حکمیت را تحمیل کردید و من قبول نداشتم.
چرا بقیه مردم را گمراه می پندارید[لِم تُضلِلون]
💠و تَأخُذُونَهُم بِخطائی ، و تُکفِرونَهم بذنوبی چرا مردم را بخطای من اذیت می کنید!!
چرا مردم را به گناه من تکفیر می کنید!!
با اینکه گناهی مرتکب نشدم ولی با فرضی که شما قائلید ، دیگران را کافر می پندارید.
اولین شخصی که بدست خوارج سربریده شد عبدالله بن خباب که پدر او از صحابی جلیل القدر و عبداله فرزند او محب و شیعه امیرالمومنین در مسیر کوفه وقتی ابراز کرد که علی از شما خوارج به قرآن آگاهتر است ، حکم هم قرار داد از شما پانتر است به قران.
اورا کشتند و همسر باردار او و جنین او هرسه را سیر بریدند.
✅ جریان تکفیر از دوران خوارج شروع و امتداد آن تا امروزه جریان دارد.و داعشیان برای برخورد با مخالف خود لفظ کافر را بکار برده ، هرکسی را بجرم کفر سر می برند.
💠سُیوفُکم علیٰ عَواتِقِکم تَضَعُونَها مَواضِعَ البُرءِ والسُّقمِ
شما جاهلان شمشیر خود را از غلاف بیرون آورده بر شانه خود [عواتِقکم] قرار دادید. و طرف مقابل خود بدون اینکه توجه کنید مومن است یا منافق ، کشتن او درست است یا بد ، در موضع سالم [بُرء] و تا سالم [سُقم]از تیغ شمشیر می گذرانید.
💠وتَخلِطونَ مَن اَذنَبَ بمَن لم یُذنِب
گنهکار را با بیگناه مخلوط میکنید همه را مانند هم برخورد می کنید.
💠و قد عَلِمتُم اَنَ رسولَ اللهِ (ص) رَجَمَ الزانیَ المُحصِنِ ثمَ صلیٰ علیهِ ثمَ وَرَثَهُ اَهلَهُ
بخوبی میدانید [علِمتم]
این قسمت جواب شبهه خوارج است (هرکس گناه کند کافر و کافر واجب القتل)
بخوبی میدانید که رسولخدا (ص) زنای محصنه را رجم میکرد.( متاهلی که منافی عفت کند)
گناه کبیره داشت ولی اورا هیچگاه کافر ندانست. بعد از رجم و مرگ بر او نماز میخواند [صلیٰ علیه] در حالیکه پیامبر بر کافر نماز میخواند ؟!
گناه کبیره انجام داد ،حد براو جاری کرد ، نماز بر او خواند ، ولی مسلمان هم بود مسلمان گنهکار. از اسلام هم خارج نشد.
سپس ارثیه او را بفرزندان او داد.[ورَثهُ اهلَه]
✳️نکته : نظر عموم اهل سنت و خوارج اینست که مسلمان از کافر ارث نمیبرد. اما پیامبر ارث فرزندان را داد ،اگر گنهکار کافر بود چگونه فرزندان مسلمان ارث بردند!!
پس معلوم است حرف شما اشتباه است.
✳️در فقه شیعه : مسلمان از کافر ارث میبرد اما بالعکس آن نه !! فرزند کافر از پدر مسلمان ارث نمیبرد.
حضرت طبق فقه خودشان با آنها استدلال میکند. که پیامبر گنهکار رجم شده را مسلمان میدانست.
💠 و قتلَ القاتلَ و وَرَّثَ میراثَهُ اَهلَهُ
پیامبر قاتل را قصاص میکرد و ارث وراث را بین آنها تقسیم می کرد.
💠 وجَلَدَ الزانیَ غیرَ المُحصَنِ قم قَسَّمَ علیهِما منَ الفَئ
پیامبر زانی غیر محصن (شخص مجرد زانی ) را حد میزد ، سپس سهمیه بیت المال او را میداد.
اگر آنها با عمل شنیع گناه ، کافر می شدند چه سهمی در بیت المال داشتند!!!
پس صرف گناه کسی کافر نمیشود.
💠و نَکَحَا المسلماتِ ، فاَخذَهُم رسولُ الله (ص) بِذُنوبِهِم
چه سارق ، چه خطاکار ، میتوانستند از خانواده ی مسلمان همسر انتخاب کنند.
پیامبر آنان را بخاطر گناهشان می گرفت. ولی برای ازدواج با مسلمان اجازه هم میداد.
حضرت با سنت نبوی به شبهه خوارج پاسخ می دهد.
✅ در فقه اسلام: دختر مسلمان با مرد غیر مسلمان نمیتواند ازدواج کند.
💠و اَقامَ حقَ اللهِ فیهم ، ولم یَمنَعُهم سَمعَهم منَ الاسلامِ
پیامبر احکام الهی را بر آنان جاری میکرد. و بیت المالی که متعلق به همه بود سهم آنها را میداد و منع نمیکرد.
💠ولم یُخرِج اَسماءَهم مِن بینِ اَهلِه
پیامبر نام گنهکار را از لیست مسلمانی حذف نکرد.
اگر کسی گناهی مرتکب شده از دایرهٔ اسلام خارج نشده و همانطور مسلمان است.
این جمله باید ترویج داده شود،
دختر و پسر گنهکار و بد حجاب فرزند ماست، از شهید سلیمانی کلامی از امیرالمومنین است. ولی نباید از این جمله سوء استفاده کرد ادامه جملات شهید سلیمانی را نمیگویند که در باب ترویج بد حجابی و ممانعت از آن و به ولنگاری بی تفاوت نباشیم ، پخش نمیشود.
پیامبر نام گنهکار را از دفتر مسلمانی پاک نکرد.
💠ثُمَ انتم شِرارُ الناسِ و مَن رَمیٰ بهِ الشیطانُ مَرامیَهُ و ضَرَبَ بهِ تِیهَهُ
خطاب به خوارج ، شما شرور ترین مردم که شیطان شما را مورد هدف تیرهای مسموم خود قرار داده [ مرامیَه]. شما سیبل شیطان قرار گرفتید و شما را دروادی سرگردانی[تیِهَ]ماندگار کرده. چطور مرا به کفر متهم می کنید !!
💠 وسَیَهلِکُ فیَّ صِنفان : مُحبٌ مُفرِطٌ یَذهَبُ بهِ الحُبُ الیٰ غیرِ الحقِ
دو گروه در مورد من به هلاکت می افتند و نجات پیدا نمی کنند.( در حکمت ۱۱۷ هم امده)
۱- محب مفرط ، دوستدارانی که در محبت افراطی عمل می کنند، از جادهٔ حق خارج میشوند.
💠و مُبغِضٌ مفرِطٌ یَذهبُ بهِ البُغضُ الیٰ غیرِ الحق
۲- مبغض مفرط ، در بغض خود افراطی عمل میکنند و بشدت کینه علی بدل دارند و با این بغض حقایق را نمی بینند. و این بغض آنها را از جاده حق دور می کند.
✳️ مرحوم مجلسی در ج ۲۵ بحار آورده:
امیرالمومنین در طول حیات خود با دو گروه بشدت برخورد کرد و کوچکترین اغماضی نکرد .
۱- خوارجی که به حضرت تفریط داشته مبغض مفرط بودند.
۲- غالیانی که محبت افراطی داشتند.
جریان غلو مسموم و مضر همانگونه که خوارج مضر بودند.و امروزه هم در لباس صوفیه ظاهر هستند.
روزی حضرت در میان جمع بود که عده ای آمده اظهار کردند«علی خدای ماست » آنها را به داخل دعوت و گفتگو و نهی از اینگونه کلمات کرد. اما آنان دوباره گفتند :
« اِنما انتَ ربُنا ، خلَقتنا ، رَزَقتَنا » تو خدا ، خالق و رازق ما هستی.
فرمود وای بر شما من مخلوقی مانند شما هستم ، از این سخن توبه کنید.، برگردید ، خود را اصلاح کنید.
آنان دست برنداشته و مخالف کرده و در غلو خود اصرار داشتند.
حضرت دستور داد چاهی کنده هیزم و آتش براه انداختند دوباره فرمود توبه کنید با نپذیرفتن و تکرار جملات خود حضرت آنان را در آتش سوزاند.
✅ امام عسکری فرمود: « نَزِلُونا عنِ الرُبوبیَّتِه و قُولوا فینا ما شِئتُم » ما را از مقام خدایی پایین بیاورید و بعد هرچه مدح و اوصاف خوب خواستید بما نسبت بدهید ، ما خدا نیستیم.
💠و خیرُ الناسِ فیَّ حالاً اَلتَمَطُ الاَوسطُ فاَلزِموهُ
بهترین مردم از جهت رفتار [حالاً] افرادی که میانه رو هستند. محبت دارند نه با غلو. و بغض نسبت بمن ندارند. نه علی را خدا و نه کافر می پندارند. بلکه امام معصومی که بندهٔ خداست.
شما هم به این گروه میانه ملزم شوید.[ الزموهُ]
راه خود را با آنها همراه کنید.
💠واَلزَموا السَّوادَ الاَعظم ، فاِنَ یَدَ اللهِ علیَ الجَماعَه
خوارج، به سپاه بزرگ (به سیاهی اعظم ) بپیوندید.
جمعیت زیاد و متمرکز از دور یک سیاهی نشان میدهد، کنایه از اجتماع عظیم است.
خداوند جمع را کمک میکند و بر اجتماعات نصرت میدهد . خدا از تفرقه بیزار است.
در اجتماع خدا هست شما هم به دریای مومنین واقعی وارد شوید.
💠وایاکُم والفُرقَه ، فاِنَ الشاذَّ منَ الناسِ الشیطانِ کما اَنَّ الشاذَّ منَ الغَنَمِ للذِئبِ
خود را جدا نکنید و از تفرقه بترسید.
کسی که از جمع مومنین دور شود نصیب شیطان میشود. همانگونه که گوسفندی[غنم] از گله دور بیفتد[شاذَ] نصیب گرگ می گردد.
✅ هر جایی صحبت از تفرقه باشد، هر جایی که اجتماع به تفرقه بیانجامد، مساجد از هم جدا ، هیات دسته دسته و جدا از هم ، انقلابیها از هم شقه شقه شوند. برحذر باشند از «ایاکم و الفُرقَه»
✅به اکثریت مومنین بچسبید. گروه عظیمی که بر حق هستند ، گروه عظیمی که استقلال دارند. نه اینکه هر کثرتی معیار و ملاک باشد.
نظر قرآن بر « اکثرهم لایعلمون، لا یعقلون ، لایشعرون » اکثریت ملاک نیست بلکه اکثریت حق ملاک است.
💠اَلا مَن دعا الیٰٖ هدَا الشِعارِ فاقتُلُوهُ و لو کانَ تحتَ عِمامَتی هذهِ
آگاه باشید ، هرکسی دعوت به این شعار کرد او را بکشید گرچه در زیر عمامه ی من باشد.
خوارج یک شعار رسمی داشتند. لا حکم الا لله حرف فقط حرف خدا .
یک شعاری داشتند به اسم تفرقه که با علی نیستیم.
یک شعار نمادی هم داشتند که وسط سر خود را می تراشیدند ، دو طرف سر مو بود وسط تراشیده نماد خوارجی بود.
فرمود این نماد و شعارهای خاص را هر جا دیدید آنها را بکشید. امنیت اجتماعی را خدشه دار می کنند.( اگر چه در زیر عمامه من باشد. دو معنا دارد..) ۱- زیر عمامه حضرت ، خود حضرت هست یعنی اگر روزی با ادعای حق به باطل دعوت کردم ، بجای اجتماع و اتحاد به تفرقه دعوت کردم با من هم درگیر شوید.
۲- زیر عمامه من، حتی اگر از نزدیکان من باشد. به من منسوب بودند به آنها رحم نکنید.
ما دنبال حق هستیم نه قوم و رفیق .
💠و اِنما حُکِمَ الحَکَمانِ لِیُحییا ما اَحیَا القرانُ
پاسخ به یک شبهه دیگر : چرا حکمیت دو شخص را پذرفتید؟! چرا دین نظر ندهد؟!
ما دو حکَم انتخاب کردیم که زنده کنند هر آنچه را که قرآن زنده کرد. انتخاب ما قرآن بود نه اینکه حرف دل آنها را انتخاب کنیم.
💠و یُمِیتا ما اَماتَ القرانُ
دو حکَم بررسی کنند که قرآن چه چیزی را میراند و نابود کرد دو حکم هم همان را نابود کند ،
حق با کیست طبق نظر قرآن بپذیریم نه نظر شخصی آن دو نفر را.
💠و اِحیاوهُ الاِجتماعُ علیهِ ، و اِماتَتُهُ الاِفتِراقُ عنهُ
احیا قرآن اینست که همه در محور قرآن اجتماع کنند. و مرگ قرآن اینست که قرآن به کنار زده شود.
باید حول محور قرآن اجتماع کنیم تا قرآن زنده در اجتماع باشد.
💠فاِن جَرَّنَا القرانُ الیهم اَتَبَعناهم ، واِن جَرَهُم الینا اَتَبَعونا
اگر قرآن حکم کند [جرَنا] که همه از معاویه تبعیت کنیم ، من اولین شخص تابع خواهم بود که از معاویه تبعیت میکنم.
اما اگر قرآن آنها را بما دعوت کرد که تبعیت کنند [جَرَهُم] آنها باید از ما تبعیت کنند چون ما حرف قرآن را می زنیم.
💠فلَم أتِ لا اَبا لکم بُجراً
ای بی اصل و نسب ها ، [لا اباً لکم] من کار شری[بُجراً] انجام ندادم (در خطبه ۳ هم امده)
کسی که اصل و ریشه نداشته باشد هر سخنی بر زبان جاری می کند.
گفتم حول محور قرآن اجتماع کنید حرف بدی ست !!!! این حرف عین دیانت است.
💠ولَاختَلتُکم عن اَمرِکم ولا لَبَستُهُ علیکم
هیچگاه شما را نسبت به امورتان فریب ندادم .
امور را برای شما مشتبه [لَبَستُ] نکردم.
💠 اِنماَ اجتَمعَ رایٰ مَلَئِکم علیَ اختیارٕ رجلینِ
این شما بودید که نظر دادید دو نفر را انتخاب کنیم .و من با نظر شما مخالفت کردم.
با حکمیت مطلق مخالف بودم ، حکمیت مشروط باشد فقط بر نظر قرآن.
💠اَخذَنا علیهِما اَن لا یَتَعَدَّیَا القرانَ فَتاها عنهُ
بشرطی که آن دو نفر از قرآن تجاوز نکنند . [لایتعدیا] از جیب خود سخن در نیاورند. ولی آنها از حرف قرآن عبور کردند [فتاها]
💠و تَرَکَا الحقَ و هما یُبصِراتِهِ
و ترک حق کردند در حالیکه بدرستی می دانستند که حق چیست و با کیست.[هما یُبصراتِه] ابوموسی کم خرد بود ولی علی را خوب می شناخت .
حکومت و امامت علی چیزی نبود که کتمان شدنی باشد.
در خطبه ای هم فرمود : دو خلیفه به من ظلم کردند با وجود انکه کاملا حق را می دانستند.
افضلیت علی را بر دیگران هر عاقلی می بیند ، می فهمد ، میداند.
💠و کانَ الجَورُ هَواهُما فَمَضَیا علیهِ
ظلم و جور با تمایلات [هواهما] آنها سازگار بود.
دوست داشتند که ظلم کنند. اینطور نبود که نخواهند و اشتباهی رخ داده باشد ، دوست داشتند حق را ندیده و خلاف حق فرمان بدهند.
و بر مسیر همان هوا و هوس رفتند و حکم کردند.[مضَیا علیه]
💠و قد سَبَقَا اسْتِثناؤنا علیهِما (فیِ الحکومةِ بالعدلِ و الصَّمَدِ لِلحقِ ) سوءَ رَأیِهِما و جَورَ حُکمِهِما
قبل از اینکه آنها رای سویی داشته باشند و نظر خلاف بدهند ما شرط کرده ، تذکر دادیم [استثناؤنا] حرف شما باید مستند قرآنی داشته باشد اما شرط را زیر پا گذاردند. شرط ما به عدل و قصد حق بود[صَمدِ للحق] نیت حق داشته باشند، و آن شد که نتیجه حکمیت را نپذیرفتم.و حکم آنان از روی جور و ظلم بود.
✳️ نتیجه نپذیرفتن حکمیت جنگ نهروان را بوجود آورد و در پایان تعداد ۴ هزار نفر باقیمانده از خوارج لجوج، بدست حضرت کشته شدند.
اللهم احیینا حیات قلوبنا بالقرآن
الحمدلله رب العالمین