بسم الله الرحمن الرحیم
شرح خطبه ها
۱۳۰۱/۶/۱۲ - ۶ صفر
💢بخش اول خطبه ۱۱۴ 💢
مواعظ للناس
خطبه پر مضمون و دارای نکات فراوان در چهار بخش ایراد فرمودند:
♦️الحمدللهِ
حمد مختص بخداست.
(همهٔ حمدها بخدا بر میگردد ، حتی در جایی که مردم کاری انجام می دهند. خدا را شکر میکنیم زیرا؛ همه رحمت و فیض از خداست به مخلوقات رسیده و به یکدیگر هدیه می دهند.)
♦️الواصِلِ الحمدَ بالنِعَم
حمد مختص خدایی که پیوند داد، بین حمد و نعمت ارتباط قرار داد.
« لیِن شَکرتُم لاَزیدَّنَکم » شما شاکر باشید نعمت را زیاد می کنیم.
بین حمد و نعمت از جهت تکوینی رابطه برقرار است.
♦️والنِعَمِ بالشُکر
حمد مختص خدایی که بین نعمت و شکر پیوند داد. اول بین حمد و نعمت [ در مقام تکوین ]،
دوم بین نعمت و شکر پیوند قرار داد. [ در مقام تشریع]
خداوند نظام خلقت را طوری تدبیر کرده ، که اگر کسی شاکر باشدنعمت را افزون میکند.و از طرفی اگر نعمت رسید شرعا بر شما لازم است که شکر کنید.
حمد نعمت می آورد اما بعد از نعمت هم حمد دوم ، سپاسگزاری لازم دارد.
« ولو اَنَّ اهلَ القُریٰ واتقَوا لَفَتَحنا علیهم برکاتٕ منَ السماءِ والاَرضِ اعراف - ۳۸»
اگر مردم اهل تقوا باشند اصول الهی را رعایت کنند ، نعمت بوفور نازل میشود.
تقوا همان شکر عملی ، همان حمد ، برای حامد نعمت میدهد.و به هرکس نعمت داد از او طلب شکر می کند.
♦️نَحمَدُهُ علیٰ ألائِهِ ، کما نَحمدُهُ علیٰ بلائِه
خدا را شکر میکنیم بخاطر تمام نعمات، همانگونه که بر تمام بلاها خدا را شکر می کنیم.
(ناب ترین جملهٔ اهل بیت علیهم السلام)
اینطور نیست فقط در خیر و خوشی شاکر باشیم ، به همان کیفیت و همان اندازه در شدائد سختی هم شاکریم.
شکری که از صمیم قلب باشد نه لقلقه زبان که از چند تا ناسزا بدتر باشد.
✳️ هر بلایی در خود رحمتی دارد. روایت امام صادق صلوات الله علیه :
خداوند به موسی بن عمران خطاب کرد:
در تمام آفاق و مخلوقات محبوبتر از انسان مومن ندارم.« اَحبُ واِنما اَبتَلی ما هو خیرٌ لهُ»
من او را مبتلا کردم خیر و صلاح او در این امر بود و اگر چیزی از او گرفتم بنفع او بود.
« و اَنا اَعلَمُ بما یَسئلُک » ومن عالم تر از آنم که چه چیزی بنفع بنده است. و اگر بنده مومن به قضای من صبور و به قدر شاکر باشد او را در جایگاه صدیقین نزد خدا قرار میدهم.« اُکتُب فی صِدیقینَ عندیٖ »
✳️ روایت دوم: مرحوم کلینی در کتاب کافی آورده :
خوب است که انسان در قبال گرفتاریها که عاید او میشود آنها را از یاد ببرد. همانطور که او را غفلت میگیرد در گرفتاری هم از سختی غافل باشد.
امام صادق صلوات الله علیه:
خدای متعال سه نعمتی به بندگان ارزانی داشته. که شکر آنرا باید بجا آورند.
۱- همین که انسان وفات کرد بدن او متعفن میشود در ظاهر یک نقمت است که میت بو میگیرد. در حالیکه درون آن یک نعمت است.
اگر میت بو نمیگرفت کسی عزیز خود را دفن نمیکرد ونزد خود نگه میداشت. و پیوسته با دیدن او غصه ناک بود. با تعفن بدن اورا دفن میکند تا غصه از یاد برود.
باطنا نعمت است و شکر لازم دارد.
۲- در غم از دست دادن عزیزان خداوند فراموشی بر او عارض می کند. اگر این فراموشی نبود خوشی و راحتی از آنان گرفته میشد. باید شاکر آن بود.
۳- در خانه ای که حبوبات و مواد غذایی آفت و کرم زده میشوند. براین نعمت شکر لازم است.
« و اَلقیٰ علیٰ هذهِ الحَبَّه دابَّة، ولولا ذالکَ لَکَنَزَها مُلُوکُهُم کالذَهبِ و الفِضَه»
اگر مواد خوردنی آفت زده نمیشد ، پادشاهان تمام خوراک مردم را مانند طلا و نقره برای خود ذخیره می کردند. برای مردم خوراکی باقی نمی گذاشتند.
ظاهر میوه خرابی ست اما باطن آن یک نعمت است و شکر لازم دارد.( در تمامی بلاها یک لطفی نهفته است که باید آنرا جستجو کرد.)
روایت امام صادق :
پیامبر در هر امر خوشایند و نعمتی میفرمود «الحمدلله علیٰ هذهِ النعمه»
ودر پیشامد اتفاق ناگوار میفرمود« الحمدللهِ علیٰ کلِّ حالٕ » در هر غمی هزاران خیر نهفته است.
✅ اگر انسان بخدا اعتماد کند ، خدایی که میداند ، خیر خواه بنده است، برنامه ریز است ، بنده به آنها راضی باشد چه میزان شکر او بالا میرود« ما رأیتُ الا جمیل »میشود.
♦️ونَستَعینُهُ علیٰ هذهِ النفوسِ البِطاءِ عمّا اُمِرَت بهِ
از خدا کمک طلب می کنیم بر این نفس خود ( نفس اماره ، لوامه ، مطمئنه) نفس اماره ای که به گناه و شرارت سوق میدهد. از درون وسوسه انگیز است. در امر به عبادت کُند است [بَطاء] تعلل دارد. و به تاخیر می اندازد.
♦️اَلسِّراعِ الیٰ ما نُهِیَت عنهُ
نفسی که در نهی منکر و در مکان ممنوع الورود دست بکار شده سرعت می گیرد.
♦️ونَستَغفِرُهُ کما اَحاطَ بهِ علمُهُ ، واَحصاهُ کتابُه
از خدا طلب استغفار می کنیم بخاطر گناهی که علم خدا از آن آگاه و احاطه دارد و آن گناهان را نوشته است [اَحصاهُ]
♦️علمٌ غیرُ قاصِر ، و کتابٌ غیرُ مُغادِر
علم خدا کم و کاست ، فراموشی ، در آن نیست. و کتابی که اعمال انسان در آن نوشته شده ، چیزی از آن ترک نشده [غیرُمغادِر]
بدون خط خوردگی، و کاستی نقش بسته اند.
خدایی که شاهد بوده حکم صادر می کند نه میتوان دروغ گفت، نه کتمان ، ونه قسم دروغ ، نه علم خدا فراموشی دارد ، نه کتاب کم و کاستی دارد. فقط باید قبل از رسیدن به قبر، حساب را صاف کرد و با استغفار کمک طلبید..
♦️ونُومنُ بهِ ایمانَ مَن عایَنَ الغیُوب
ایمان بخدا می آوریم ایمان کسی که تمام غیوب برای او حاضر و عیان و آنها را می بیند.[عایَنَ]
♦️و وقفَ علیَ الموعُود
ایمان بخدا می آوریم مانند کسی که بر وعده داده شده [ موعود] ایستاده . در برزخ و قیامت و صف حساب و کتاب وقوف کرده.
ایمان باید از رهگذر حمد، استعانت ، رهگذر استغفار، بگذرد و مافات را جبران کند.
اگر از مراحل سه گانه خوب گذر کرد، به وادی ایمان وارد میشود.
♦️ایماناً نَفیٰ اِخلاصُهُ الشِرکِ ، ویقینُهُ الشک
ایمانی که پاک ، با خلوص و تمام شرک را نفی کند. ایمان یقینی که تمامی شک را برطرف کند.
با نفی بصیرت پیدا می کند.
شک در امور مختلف ( دو دلی در همه کار ) نشان دهنده اینست که ایمان مشکل دارد.
ایمانی می خواهیم بر همهٔ غیوب مسلط ، به همهٔ وعده ها آگاه ، و ایمانی که برطرف کننده شرک و نفی شک کند. بعد از این چهار مرحله به شهادتین میرسد.
♦️ونَشهدُ اَن لا الهَ الا اللهُ وحدهُ لا شریک له
واَنَ محمداً (صلی الله علیه واله)عبدهُ و رسولُه
شهادت میدهیم خدایی جز الله نیست. و محمد (ص) عبد و فرستاده خداست.
بحث فقهی شهادتین با اقرار لفظ تمام میشود. بحث شهادتین اینجا سیر و سلوکی است. برای رشد باید این چهار مرحله صعب العبور را گذراند.
♦️ شهادتینِ تُصعِدانِ القَولَ ، و تَرفَعانِ العَملَ
این دو شهادت است که انسان را بالا میبرد.
وسهادتین است که اعمال انسان را رفعت میدهد.[تُرفعان]
بین سهادتین و عمل ارتباطی هست . شهادت وقتی شهادتین است که در عمل اثبات شود که ناصر پیامبر است و او را رها نمیکند. مانند ابودجانه که در احد وقتی همه رفتند او ماند.
ایمان اگر در لفظ بماند و در عمل ثابت نشود بالا روندگی ندارد.
♦️لا یَخِفُّ میزانٌ تُوضَعانِ فیه
در ترازوی اعمال هر شخصی شهادتین( توحید و نبوت) باشد ، هیچگاه وزنه او سبک نخواهد بود.[لا یَخِف]
سنگین تر از توحید و ولایت چیزی نیست.
♦️ولا یَثقُلُ میزانٌ تُرفعانِ منهُ
ترازوی عمل کسی توحید و نبوت نباشد ، هزاران عمل آنرا سنگین نمی کند.
نفرمود عمل صالح ، بلکه توحید را فرمود.
چون بسیاری از عملهای صالح هستند که توحید ندارد. بی وزن است. توحید آنرا سنگین نکرده و وزانت به آن نداده. لذا سبک و بی وزن است.
✅ موحد نباشیم تا اعتقاد قلبی به پیامبر نباشد سخن ما وزین نخواهد بود. حرف مبنای علمی ، پختگی نخواهد داشت سبک ، بی مقدار ، بالا نمی رود.
♦️اوصیکم عباداللهِ بتقوَی الله
شما را به داشتن تقوا توصیه می کنم که دو اثر دارد.
♦️آلتی هیَ الزّادُ وبِهَا المَعادُ
دو اثر تقوا یک ، زاد و توشه راه است.
و دو ، پناهگاه [معاد] است.
در سفر دو نیازمندی انسان است . غذا و جا ، چه بخورد و کجا بخوابد!!
در مسیر دنیا به آخرت ، خوراک و مکان ، زاد و معاذ، همان تقوا هست.
♦️زادٌ مُبَلِغ و معادٌ مُنجِح
توشه ای که رساننده باشد [مُبلِغ] بتواند انسان را به مقصد برساند. و پناهگاهی که نجات بخش باشد [مُنجِح]
♦️دَعا الیها اَسمَعُ داعٕ
شما را به تقوا دعوت میکنم همان تقوایی که پیامبر همه را به آن دعوت کرد.
پیامبر بود که وحی را گرفت دستورات توحیدی را شنواترین بود [اسمعُ داعٕ] از خدا گرفت و شما را به آن دعوت کرد.
♦️و وَعاعا خیرُ واعٕ
بهترین پاسدار تقوا باشید ،از تقوا حفاظت[واعٕ] کنید.
♦️فاَسمَعَ داعِیها ،و فازَ واعِیها
هرکس از دعوت کننده پیروی کند به سرانجامی میرسد. تقوا را حفظ و پاسداری کند به پیروزی[فازَ] و سرانجام خوشی میرسد.
♦️عباد الله اِنَّ تقوَیَ اللهِ حَمَت اولیاءَ اللهِ مَحارمَه
بندگان خدا تقوا آثاری دارد:
تقوا خوبان را از انجام معاصی باز داشته[حَمَت]
♦️واَلزَمَت قلوبَهُم مَخافَتَهُ حتیٰ اَسهَرَت لَیالیَهُم
تقوا ، قلب اولیای خدا را با خوف همراه کرده.
بخاطر تقوا بحدی رسیدند که شب را بیدار و شب زنده داری می کنند.[اَسهَرت]
♦️واَظمَاَت هَواجِرَهم
اثر تقواست که عده ای را روزه دار می کند. در هوای سوزان ظهر تابستان[هواجِر] تشنگی[اظمات] را بجان میخرد و روزه میگیرد.
♦️فاَخَذوا الراحَةَ بالنَصبِ
اولیای الهی بخاطر تقوا سختی عبادت را برگزیدند [اُخذوا] و سختی را بر راحتی ترجیح دادند. گره گشای کار مردم شدند.
♦️والرِّیَّ بالظَمَاِ
سیرابی آب [رِیَّ]را نخواستند، تشنگی را خریدار شدند. تشنه محبت ، تشنه خدمت بخلق ، راحتی را فروختند.
♦️واستَقرَبُوا الاَجَل ، فبادَرو العَمل
مرگ را نزدیک دیدند و اهل عمل شدند.
مرگ را نزدیک می بینند و زیاد کار میکنند.
♦️وکذَّبوا الاَمَل ، فلا حَظُوا الاَجَل
آرزوها را تکذیب کردند. فریب وعده ها را نخوردند. و مرگ را ملاحظه کردند.
یک حظی برای مرگ قائل شدند.(مرگ را سرسری نگرفته آنرا بحساب آوردند.)
اگر باور به مرگ در فردی قوی باشد سراغ بسیاری از کارها نمیرود.
اللهم احیینا حیات محمد وال محمد
و امِتنا ممات محمدٕ وال محمد
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح خطبه ها
۱۴۰۱/۶/۱۳ - ۷ صفر المظفر
💢 بخش دوم خطبه ۱۱۴💢
خلاصه قسمت قبل :
عواملی که باعث میشود انسان از تقوا دور گردد و آثار عجیب تقوا در او پیدا نشود.
در وجود انسان عاملی هست که به سمت کمال و تعالی گرایش فطری دارد، پس چه دلیلی دارد انسان به تقوا دست نیابد؟
چه چیزی مانع از انجام گناه و شب زنده داری و... میشود؟
چه چیزی باعث ترک تقوا میشود؟
حضرت انگشت اشاره روی دنیا می گذارد.
دنیا طلبی و دنیا خواهی بازدارنده است.
ویژگی نهج البلاغه صرف نسخه پیچیدن نیست که درد را گفته و دنبال دوا و درمان بفرستد، در همان جلسه که راه را بیان می کند راهکار را هم نشان میدهد.بلکه دست انسان را میگیرد و به مطلوب میرساند.
بلافاصله بعداز اینکه میگوید دنیا عامل بازدارنده است حضرت شروع به نفی دنیاکردند بطوری که همانجا انسان رغبت به دنیا رااز دست میدهد.
دنیا که کمرنگ و مانع برداشته شد. تقوا مقابل انسان باز است سیر به سلوک ادامه دارد.
در ابتدای خطبه گفته شد دنیا از چند بخش تشکیل شده ، بین دنیا و تقوا ظاهرا شباهتی نیست ولی در باطن انها یک مجموعه بهم پیوسته است
♦️ثم اِنَّ الدنیا دارُ فناءٕ و عَناءٕ و غِیَرٕ و عِبَر
دنیایی که در آن هستید.
۱- دار فانی ونابودی
۲- سرای رنج و مشقّت،
۳- دنیای دگرگونی
۴- و دنیای عبرت است.
حضرت بطور اجمال چهارصفت رابرای دنیا بیان میکند. در لفظ هم که نگاه کنید فناء و عناء وهمچنین غِیَر و عِبَر در یک لفظ باهم متفاوت و از لحاظ صنایع ادبی کلمات وزین و پرمعنایی هستند.
♦️فَمنَ الفناءِ اَنَ الدَهرَ مُوَتِرٌ قَوسَهُ ولا تُخطِیءُ سِهامه
دنبای فانی، زِهِ [مُوثِر]کمان خود را تا انتها کشیده، دنیا مثل یک تیرانداز ماهری است که میخواهد محو کند.البته فکرنکنید دنیا مثل تیراندازهای عادی است که گاهی خطا کند و گاهی به هدف بزند، هیچ تخطی و انحرافی در تیراندازی[سِهامه] او نیست. دنیا دار فانی است و حتماً وقطعا از بین خواهیدرفت.
این چهار جمله، باطن دنیا به ان گره خورده قانون دنیا قانون فناست و نمیشود از آن فرار کرد دنیا تیراندازی است که تیر رابه نهایت کشیده و تیر او هم بخطا نمیرود.
♦️و لا تُؤسیٰ جِراحُهُ
اگر به کسی تیر زد زخم و جراحت دنیا بهبودی ندارد. فقط مرگ، شفادهنده اوست هیچ راه فراری ندارد
♦️یَرمِی الحیَّ بالموت ، والصحیحَ بالسَّقَم
انسانهایی که فرصت زندگی ندارند مرگ آنان را نشانه میگیرد و انسانهایی که فعلاً فرصت دارند وبنا نیست بمیرند، از سر انها هم دست برنمیدارد. سالم باید تبدیل به بیمار شود دنیا اینگونه است که تو را به فنا میبرد قدم به قدم، بآرامی ، دردها و بیماریها وارد و تیری است از تیرهای دنیا که هرکدام رهاشود انسان رایک مرتبه به مرگ نزدیکتر میکند.
♦️والناجِیَ بالعَطَب
زنده ها را به مرگ، سلامت را به بیماری، و آنهایی که فعلا ازبند مرگ رهیده اند با تیرهلاکت [عَطب] دنبال میکند.
هیچکس ازین قاعده مستثنی نیست، به تعبیر امیرالمومنین در یک روایتی فرمود اگربنابود دراین دنیا کسی نمیرد و زنده بماند، حضرت سلیمان و داوود بود آنهایی که جنّ و انس و همه موجودات در تسخیر ایشان بودند پیامبر، مومن و درنهایت دینداری بودند حکومت وقدرت داشتند قدرتی که تمامی موجودات به فرمان ایشان بود . سلیمان که رفت یعنی شما حساب کاردستتان بیاید شما هم حتما می روید، برپیشانی شما مرگ نقش بسته است.
حضرت زمانیکه سه قِسم را، برای مرگ جنین در رحم مادر بیان میکند یک قسم این بود که عزرائیل از وقتی روح در بدن او دمیده میشود عزرائیل با جنین است پس مرگ اصلا از او جدا نیست که بخواهد جدا شده و فرارکند. وقتی ملک الموت بخواهد اِعمال قدرت میکند و جان را میگیرد
✳️ داستان عجیبی است که مغیرة بن شعبه شریک قتل، در جریان شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها با امیرالمومنین به شدت مخالف بود و کینه زیادی داشت،در زمان معاویه استاندار کوفه شد. بیماری طاعون شدت گرفت و همه گیر شد، طوری که از ترس جان خود شهر را بحال خود رها کرد و رفت و مدتها به شهر برنگشت تا زمانی که خبر قطعی به او رسید که بیماری ریشه کن شده و خبری از طاعون نیست، ولی وقتی برگشت همانجا طاعون گرفت و مرد.
نمیتوان ازدست مرگ فرارکرد حال هی برج و قصر بسازید تا از چنگال مرگ فرار کنید.
فرمود :اگر میخواهید تقوا داشته باشید مانع تقوا دنیاطلبی و گرایش به دنیاست، اگر میخواهید گرایشِتان به دنیا کم شود بدانید که دنیا دار فانی است دنیا تمام تلاش خود را میکند شما را ازبین ببرد، تیرانداز ماهری است که شما را هدف گرفته و هرلحظه ممکن است تیر او بشما بخورد و کارتان تمام شود، دنیا جای ماندگاری و دلبستگی نیست.
♦️أکلٌ لا یَشبَع ، وشاربٌ لا یَنفَع
دنیا خورنده ای [ٱکل] است که سیری ناپذیر است و نوشنده ای است که سیراب نمیشود.
قرآن میفرماید شما مرگ را میخورید. مرگ تمام میشود اما شما هنوز هستید ، روح ابدی ست، از بین نمیرود، تاریخ انقضا تمام شد کار تو در دنیا تمام میشود .
♦️ومنَ العَناءِ اَنَّ المَرءَ یَجمعُ مالا یأکُلُ
از نشانه های سختی و تعب دنیا اینست که انسان جمع میکند چیزهایی را که هیچوقت نمیتواند آنها را بخورد.
آیا این دنیا جز رنج و مشقت و سختی نیست؟ ازین مصیبت بدتر هم هست عمری تلاش کنی برای اینکه روزی از آنها استفاده کنی ولی آنروز را نبینی، آنروز به تو نرسد و تو به آن روز نرسی؟
♦️و بَینی ما لا یَسکُن
بساز خانه ای که هیچگاه در آن سُکنی نمیگزینی، چقدر سخت است همه عمر و استعداد و سرمایه را خرج کردی، خانه را آنطور که میخواستی از هرموقعیت اقلیمی ، منظره و مکانی ساختی. اما نتوانی درآن سکنی بگیری. همین که وقت استفاده میرسد، تمام شد و رفت . دنیا چنین جایی است و لی بهشتی که ساختی ابدی است و همیشه درآن میمانی، خانه ای است که قرارنیست خراب شود روز به روز آبادتر میشود و بهتر، فرق خانه دنیا و آخرت این است.
✳️روایت: روزی پیغمبر در حال عبور عده ای گفتند ما ایمان داریم و مومن هستیم پیغمبر فرمودند که ادعای شما خیلی بزرگ است نشانه ایمانتان چیست؟
هر حرفی نشانه ای دارد، گفتند که نسل ما به قضا و قدر الهی راضی و نسبت به تمامی اوامر الهی تسلیم هستیم،
رسول الله فرمودند:علماء و صلحاء..... عن الحکمة... شما عالم حکیمی هستیدکه از علم و معرفت نزدیک است به مقام انبیا برسید همانها که اشرف مخلوقاتند.
آنچه را که نمی خورند جمع نمی کنند و در خانه ای که ساکن نمیشوند آن را نمی سازند.
مَا فَات مَضی... به تعبیر حضرت دیروز که گذشت فردا هم که نیامده، امروز را دریاب امروز هست ، دیروز و فردا نیستند پس به قدر امروز تلاش کن به قدر چهار صباحی که هستی نه به قدرسالیان انبارکنی،
♦️ثمَ یَخرُجُ الیَ اللهِ تعالیٰ لا مالاً حَمَل ، ولا بِناءً نَقَلَ
سپس به سوی پروردگار خود میرود نه مالی برداشته و نه خانه ای به همراه برده است.
نمیگذارند مالی از خود ببری ، تو هم بخواهی ببری وُرّاث نمیگذارند.
از وقتی تو رفتی سرمایه دار شده و برای خود جشن شادی گرفته اندولی عزای توشروع شده.
یکی ار سختیهای محتضر دیدن دیدن ملک الموت، ودیدن رنج است، و یکی هم دل بریدنها او را اذیت میکند،
دل کندن ازدارایی ، زن و فرزند برای محتضر بسیار سخت است و جای دلبستگی نیست.
♦️و مِن غیرِها اَنَکَ تَریَ المَرحومَ مَغبوطاً ، والمغبوطَ مرحوماً
از نشانه های تغییر دنیا اینست شخصی که تا دیروز مردم به او ترحم میکردند[مرحوم] و گرفتار بود امروز به او غبطه می خورند.
وکسی که دیروز مورد غبطه بود [مغبوط]امروز مورد ترحم است. پادشاه دیروز گدای امروز است و گدای امروز پادشاه فرداست.
اینجاست که مقام و شهرت هیچکدام برای کسی نمی ماند و مدام در حال تغییر است،
✅ به دنیا دل نبند و به خاطر دنیا تقوا را رها نکن.
♦️لیسَ ذالک الا نَعیماً زَلَّ ، و بُوساً نَزَل
این نعمتها نیست مگر تغییر حالت، فقط بخاطر سرعت[ زلّ] زوال نعمتهای دنیاست. این نعمتها سریع میگذرد و.تمام میشود نعمتهای آخرتی ، ازبین رفتنی نیست،
وسختی ها [بؤسا] نازل میشود.
♦️و مِن عِبَرِها اَنَّ المَرءَ یُشرِفُ علیٰ اَمَلِه
چهارمین صفت فرمود: دنیا دار عبرت است.
از نشانه های عبرت دنیا این است، انسان در حال رسیدن به آرزوها و در لحظه آخری که رسیده و میخواهد قدم آخر را بردارد به آن چیزی که یک عمر انتظار انرا داشت برسد. تمام میشود.
♦️فَیَقتَطِعُهُ حضُورُ اَجلِه
همان لحظه که خواستید برسید به آرزوها،حضرت عزرائیل قیچی در دست بین تو.و آرزوها را قطع کرد
چقدر عبرت انگیز است و چه بسیارند کسانی که لحظه آخررسیدن به پیروزی و آرزو، کارشان تمام شد..
♦️فلا اَمَلٌ یُدرَک ، ولا مُؤَملٌ یُترَک
با التماس فرصت یک روزه، به اندازه ساعتی، لذت پولهای جمع شده یا لذت خانه ای که ساخته را ببرد، آرزوی او درک نمیشود[یُدرَک] و آرزومند [مؤَمَل] هم مرگ از سر او دست برنمی دارد.
بعد از این چهار قِسمی که حضرت باطن دنیا را آشکارکرد فرمود:
♦️فسبحان الله! ما اَغَرَّ سُرورَها
( سبحان الله هم لفظ تعجب است هم لفظ ملکوتی، لفظی که همه نقایص را از خدا دور میکندخدا آرزوهای طویل و دست نیافتنی ندارد،خدا نمیمیرد. آنچه در مورد شما منفی است در خدا راه ندارد.)
پاک و منزه است خدا، جای تعجب است اینکه شادی دنیا چقدر فریبنده است.
.
فرمود: چقدر خوشیهای دنیا کم است، خوشیهای دنیا عمیق نیست، نسبت شادیها با تلخی ، زحمت و رنجها مساوی است.
♦️واَظمَاَ ربِّها ، و اَضحیٰ فَیئَها
سیرابی دنیا همواره با تشنگی همراه است، مَثَل دنیا مَثل آب شور است، هرچه مینوشی که سیراب شوی تشنگی بیشتر میشود.
و سایه دنیا [اضحیٰ]چقدر زود میرود،و سایه ان سوزان است، تقوا چیزی است که خوشی آن همیشگی و عمیق و سیراب شدن در تقواست.
♦️لاجاءٕ یُرَّدُ ، ولا ماضٕ یَرتَدُّ
نه زمان آمده را میشود رد کرد[یُرَد] نه گذشته را بازگرداند[یَرتد]مرگ که به سراغ آمد برنمیگردد. در این دنیا دیگر مکان برگشتی نیست.
نه مرگ میتواند به تاخیر بیفتد و نه تو میتوانی به گذشته برگردی وآن را اصلاح کنی. و چه بد جایگاهی است.
♦️فسبحان الله ! ما اَقرَبَ الحَیَّ منَ المیِّت للحاقِهِ به
جای تعجب است! چقدر زنده به مرده نزدیک است برای پیوستن به آن [الحاق به]
چقدر نزدیک است زندگان به مردگان؟
چون ممکن است هرلحظه زنده ها به مردگان اضافه شوند، اینکه میگویند زیاد به قبرستان بروید بخاطر انس گرفتن با اموات است چون زودتر از دنیا دل میکند.
♦️و اَبعَدَ المیِتَ منَ الحیِّ لاِنقِطاعِهِ عنه
چقدر مردگان از زنده ها دور هستند.
بسیار دورهستند علت اینست که انقطاع حاصل شده بین مردگان و زنده ها دیگر بازگشت معناندارد .
حقیقت مرگ انقطاع است.
با مرگ که انقطاع حاصل شد فاصله را خیلی دور میکند باید به این انقطاع برسیم، وقتی میگویند « موتوا قبل اَن تَموت»از این دنیا، انقطاع پیدا کنید.
ومن الله التوفیق
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
به تو از دور سلام به سلیمان جهان از طرف مور سلام
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح خطبه ها
۱۴۰۱/۶/۱۴ - ۸صفر
💢بخش سوم خطبه ۱۱۴💢
خلاصه دو قسمت قبل: دعوت به تقواا و پرهیز از دنیا زدگی و بیان آفات دنیا
♦️إنه لیس شیء بشر من الشر إلا عقابه ولیس شیءبخیرمن الخیرألا ثوابه
بدانید هیچ چیزی بدتر از عمل شر نیست مگر عقاب آن شر . و بدانید هیچ چیزی از عمل خیر بهتر نیست مگر ثواب آن، وخیری که به انسان داده می شود.
کار خیر شیرین و نیک است و کار بد تلخ است و زیانبار.
کار خیر ؛خیر ان به خود انسان می رسد و کارشر ؛ شر آن به انسان می رسد.
در این دنیا کار اشتباه و خطا دامن دیگران را هم میگیرد مثل دروغ ولی فردای قیامت عذاب مختص خود آن شخص است.
خیر وشر عمل هستند و زود میگذرند و تمام می شوند مثل سفر اربعین که بعد از مدتی تمام میشود ولی اثر عمل، ابدی است مخصوصاً اگر در وجود انسان به ملکه تبدیل شود .
یک فعل خیر اگر ملکه و مرام انسان شود مثل گشاده رویی، انفاق تا ابدیت انسان را تضمین می کندو فعل شرهم وقتی ملکه شود عذابش ابدی می شود. باید این جمله حضرت را در همه افعال در نظر داشته باشیم:
بدترازکار شر عذاب واثر آنست و بهترازکارخیر جزایی که بماداده میشود .
در حکمت ۳۲ می فرماید:« فاعلُ الخَیرِ خیرٌ منهُ و و فاعلُ الشَّر شرٌ مِنه»
انجام دهنده خیر بهتر از خود خیر است و انجام دهنده شر بدتر از خود آن شرست.
زیرا دروجودتو چیزی هست که تورا واداربه کاربد یاخیر میکند دروغ بگویی یا انفاق بکنی . چون تو عمل را به بار می آوری.
این اصل اول درکلام حضرت بود که حساب شر و خیر را بدانیم و فردای قیامت شیرین یا تلخ تر آن به انسان بر می گردد
♦️ وکلُ شی ءٕ منَ الدُّنیا سِماعُهُ أَعظمَ
مِن عَیانِه
شنیدن هر چیزی( راجع به دنیا )اعظم از دیدن آن است.
تعریف و تمجید از دنیا همیشه بیشتر از واقعیت آن است. ذات دنیا چنین است که تعریف کردن از واقعیت بزرگتر و بیشتر است؛
وقتی به واقعیت میرسد، متوجه میشود در حد شنیده ها نبود.
♦️ وکل شی ء من الآخرة عیانه أعظم من سماعه
درمورد آخرت، دیدن آن ازشنبدن بزرگترست .
وقتی بهشت رادید وچشید ، متوجه میشود که از شنیده ها خیلی بزرگ ترست .
درمورد آخرت شنیدن کمتر ازدیدن است.تصور برخی ثوابها درانها ممکن نیست .
✳️ درحدیث قدسی آمده که:«أُعِدَت لِعبادی مالا عین ارت ولااُذُن سَمعَت ولا خطرٌ علیٰ قلبِ بشر :
در بهشت برای بندگانم نعمتهایی فراهم کرده ام که نه کسی دیده ونه شنیده ونه به قلب کسی خطور کرده.
بالا تراز حدتصوروتخیل انسانهاست .درقران و سخن انبیاء شمه ای ازحقایق آخرت بیان شده ست.
بقول بزرگان ، در دنیا وصف العیش نصف العیش است ولی برخی دیگر بالاتر میگویند که وصف العیش فوق العیش که باکلام حضرت سازگار است.دردنیا لذت شنیدن عیش بیشتر از دیدن ورسیدن به آن عیش ست .
الان درفضای رسانه ای دشمن بخوبی به این حرف عمل میکند.تعریف و روایت توصیف گونه مسائل شهوانی ، موجب گناه وانحراف جوانان میشود.وصف عیش میکندتا دل راببرد وهمینطور درموردثروت اندوزی (که اگرپول داشته باشید عزیزید ، به هر کاری دست می یابید) وهمین شنیدن باعث دنیا طلبی میشود ولی بعد از رسیدن انسان متوجه میشود سخت است ودرد سر هم دارد
♦️فَلیَکفِکُم منَ العَیانِ السِّماعِ ومنَ الغَیبِ الخَبر
باید شنیدن ( درامور آخرتی) شمارا بجای دیدن کفایت کند. وخبر های آن بجای رسیدن به غیب شما را کفایت کند.
گویا حضرت در اینجا به یک سوال مقدر پاسخ می دهد. شمامی گویید دیدن بهشت و قیامت بالاتر از شنیدن آن است ما که ندیدیم چه کنیم فقط مجبوریم بشنویم ؟
می فرماید در مورد غیب شما ملزم به شنیدن از اولیاءو انبیاء و افراد متصل به وحی هستید. به آن طرف دست کوتاه و نمی رسد ، بایدبه شنیده ها اکتفا کرد اما وقتی رفتیم ان شاءلله به اوج لذت از بهشت خواهیم رسید .
♦️واعلَمُوا اَنَّ ما نَقصَ منَ الدنیا وزادَ فِی الاخرةِ خیرٌ مِما نقص منَ الآخرةِ وزادَ فِی الدنیا
اصل سوم :
بدانید هر چه از دنیا کم شده به آخرت اضافه شود نیکو و با ارزش تر است از اینکه : از آخرت کم شده و به دنیا اضافه شود.
انسان همیشه بر سر دو راهی قرار دارد یا از دنیای کم بگذرد و به آخرت برسد. یا از آخرت بگذرد و به دنیا برسد.
در میان مشغولیت زندگی ؛ با شنیدن اذان نماز اول وقت باشد و مشتری ازدست برود یا اینکه مشتری را دریابیم و نماز را تاخیر بیفتد.
در تمام لحظات عمر چنین است که با دروغ و کلاهبرداری سود کنیم و یا، با راستگویی ؛ ضرر دهیم.
اینکه دنیا کوچک ولی آخرت بزرگ شود، در اختیار خود ماست. حضرت می فرماید در سر دوراهی کاری کنید که آخرت به دنیا غالب شود ، از دنیای کم بگذرید وبه آخرت اضافه کنید. مبادا کار شما به جایی برسد که برای رفاه دنیا ، آخرت را کم کنید.
در ابتدای خطبه فرمود که دنیا دار فنا وعَنا و غِیر و عِبر است. دنیایی که پول ان به تبی، یا زلزله، یا دزدی ؛ بند است ؛ از بین می رود ولی آنچه که بفرستیم ، ماندگار می ماند.
✅دنیا را کنار بگذارید تا به آخرت برسید.
برهان کلام حضرت این است که متاع الدنیا قلیل است و از آن طرف آخرت فراوان و کثیر و باقیست
(متاعُ الدُّنیا قَلیلٌ و الاخرةُ خَیرٌ واَبقیٰ)
اصل مسلم در عالم و نظام خلقت همیشه این است که کوچک ها باید فدای بزرگ ها شوند.ولی ابرقدرت ها خود را نژاد برتر می دانند، که همه باید فدای انها شوند ، واین پذیرفتنی نیست.
باید کوچکها فدای بزرگ بشوندتا برتر باشند .
هزاران مومن باید درمسلخ به شهادت برسند تایک پیامبر ؛ امام ولی خدا زنده بماند .
هزاران شهید باید درمکتب پیامبر اهدا شوند تا پیامبر بماند ودین را به مردم برساند ؛ تا علی علیه السلام بماند که حکومت را جلو ببرد .این قانون تفدیه است .کمال مومن است که فدای بزرگتر ( خدا ؛ امام؛ دین ) بشود .باید حسین بن علی فدای الله شود وبه مقام تفدیه برسد وما فدای حسین میشویم که نام حسین بماند .
♦️فکَم مِن مَنقوصٕ رابِح ومَزیدٌ خاسِر
کمی و کاستی ها که سود آورند و چه بسیار زیاد از دنیا که باعث خسران شده.
قرآن می فرماید:
«مثلُ الذینَ یُنفِقونَ اَموالَهُم فِی سبیلِ اللهِ......» اهدا و انفاق کنید ، پول و خمس زکات بدهید یعنی از خود باید جدا کرد.
« لَن تَنالُوا البِّرَ حتیٰ ُتنفِقوا مِمّا تُحِبُون »
باید ازداشته ها دل کنده شود. واین درظاهرضرراست اما ضرر نیست بلکه قصه این است، کاشت یک دانه ، هفتصد دانه به عمل میاورد و این سود است .
همیشه لازم نیست سود سر فصل و آخر سال باشد، سود درآخرت مهم است وحتما سودکامل همانست . لاریب فیه تضمین شده وخداحتما ربح وسود مارا بخوبی وتمامی میدهد
♦️اِنَّ الذَی اَمَرتُم بهِ اَوسَعُ مِنَ الَذی نَهَیتُم عَنهُ ومااُحِلَ لکم اَکثَر مِما حرَّمَ عَلیکم
اصل چهارم:
آنچه شما به آن امر شده اید(واجب، مستحب و مباح که از شما خواسته شده )بسیار وسیع تر است از آنچه که نهی شده اید.
منطقه ممنوعه چند متر است مثلاً گوشت های حرام کمتر از گوشتهای پاک و حلال هستند
در مباحث فقهی اصالت الحلیه و اصالت الطهاره آمده یعنی اصل آن است که همه چیز پاک و حلال است و می توان استفاده کرد مگر خلاف آن ثابت شود. انواع انگور، شربت ،شیره آن، قابل خوردن است مگر آنکه جوشانده شود وبیشتر از یک سوم آن بماند که حرام ونجس میشود .در ازدواج با محارم که مواردآن محدودو مابقی آزاد است.
دراسلام محدودیت ها کمتر از جایزها هستند.
♦️فذروا ماقل لما کثر
واگذارید کم ها را برای زیاد ها
دست از محرمات بردارید. ولی نسبت به حلال ها آزادید. خدا همه معاملات را جایز شمرده به جز موارد خاص، ربا، فروختن مال معیوب و ... دین برای ما عسروحرج نیاورده است
دینداری مقداری سخت است ولی بن بست ندارد و برای موارد اضطراری راه حل دارد
♦️وما ضاق لما اتسع
چیزهایی را که دایره آنها تنگ است (حرام ها) را رها کنید برای آنچه که وسیع اند (حلال ها ).
♦️قدتکفل لکم بالرزق وامرتم بالعمل
اصل پنجم؛
خدا روزی را برای شما تکفل کرده و شما به عمل امر شده اید.
حضرت در اینجا مبحث رزق را شروع میکند. رابطه رزق با کلام ایشان اینست که دنیا گرا و دنیا طلب نباشید. تقوا داشته باشید که مانع دنیا طلبی است و دنیا طلبی را باید با شناخت حقیقت و باطن دنیا درمان کرد.
یکی از عوامل مهم دغدغه همیشگی انسان معیشت است فرمود:«اللهم بارک لنا فی الخبز»
اگر نان نباشد نه جهاد است نه روزه.
رزق خوب ،خانه غذا، زندگی خوب، دغدغه همه انسانهاست ولی به قول حضرت این دغدغه نباید انسان را از دین داری جدا کند و عبادت فراموش شود. این دو نباید در تقابل هم باشند .دیندار باش و کسب درست هم داشته باش.
دغدغه رزق و کسب معاش نباید انسان را حریص به دنیا کند. انسان اول برای ساختن زندگی خوب و آبرومند تلاش می کند.
اما کمی بعد به دنبال رفاه است که البته حرام نیست ولی رفاه زیاد باعث حرص میشود. غرق شدن در ناز و نعمت انسان را فاسد و تن پرور می کند و نمی تواند از دنیا دل بکند.
برای اینکه دنیا طلبی ما را به حرص نرساند حضرت فرمود خدا رزق شما را به عهده گرفته وتکفل نموده است. پس به آنچه مامور شده اید عمل کنید ( به عبادت وکارخوب)
♦️فلایکونن المضمون لکم طلبه اولی بکم من المفروض علیکم عمله
مبادا آن چیزی را که برای شما تضمین کرده (رزق) اولیٰ وبا اهمیت تر باشد از آنچه که بر شما مفروض شده (عمل)
بر شما عمل واجب شده بقول رهبر معظم مبادا اولویت ها ی جامعه عوض شود.
اولویت ما عمل است وگرنه رزق ما که تضمین شده است. غصه نخوریم که چه باید بخوریم و از عمل باز بمانیم.
♦️مع انه والله لقد اعترض الشک ودخل الیقین
به خدا سوگند که مردم (در این مطلبی که گفتم) به شدت شک دارند و یقین شان به شدت می لنگد.
می دانم که شک بر شما عارض می شود و یقین شما نسبت به آن موضع می گیرد یقین شما پوسیده است[دخِلَ]
به بهانه کسب رزق حریص به دنیا می شوید قرار نیست که خدا از آسمان برای ما پول نازل کند .مقسوم بودن رزق نه به این معنا که فضیلت به کسی می دهند . دنبال حد کفاف روزی باید رفت و این تضمین شده که از تو حرکت از خدا برکت و گاهی روزی من حیث لایحتسب هم میرسد.
« ما اصبح بالکوفه احد الا نائما ان اولی هم منزلة لیاکل من الخبز»
در زمان حکومت من مردم کوفه هیچکس نبود مگر اینکه صبح بیدار می شدو غذای مثل نان گندم داشت.
نه نان جو که مخصوص فقرا و غذای خود حضرت بود بلکه می فرماید نان گندم داشت.
♦️حتی کان الذی ضمن لکم قدفرض علیکم وکان الذی قد فرض علیکم قد وضع عنکم
گویا آنچه برای شما تضمین شده (رزق) واجب است و آنچه بر شما واجب شده (عبادت) از شما برداشته است.
آنقدر در قلب و ایمان و یقین خود شک و تردید دارید و طوری عمل میکنید که انگار کسب روزی بر شما واجب بوده در حالی که خدا عبادت را بر شما واجب کرده است .
در عمل پول درآوردن را واجب می دانید و عبادت نمی کنید.گویا عبادت برای افراد بیکار است آنها که پول می خواهند به کار بچسبند و به عبادت کاری نداشته باشند.
♦️فبادروا العمل وخافوا بغتة الاجل
پس به عمل مبادرت کنید
از مرگ ناگهانی بترسید
♦️فانه لایرجی من رجعة العمر ما یرجی من رجعة الرزق
به میزانی که به بازگشت مال امید است به بازگشتن عمر امید نیست
امروز که از دست رفت تمام شد.
ولی چه بسیار افراد فقیری که بعد از مدتی وضع مالیشان خوب شده اما عمر بر نمی گردد.امیدی به بازگشت عمر نیست در حالی که امید بازگشت رزق هست.
♦️مافات الیوم من الرزق رُجِیَ غَداً زیادته
ومافات أمس من العمر لم یرج الیوم رجعته
هر آنچه از رزق که از دست رفت امید است[رُجیَ] که فردا باز گردد و سود آن نیز باز می گردد.
اما آنچه که دیروز از عمر رفت سرمایه اصلی تو بود و امروز امیدی به بازگشت آن نیست[لم یرج] و فردا هم نیست. مال اگر رفت امکان بازگشت و زیاده هم دارد.
سرمایه؛ عمر شما ، توان ؛استعداد؛ قلب مشتاق شماست . تاجوانید میتوانید به مدارج عالی و کمالات برسید، زمان تفدیه شماست ولی اگر عمر به بطالت و بی حاصلی بگذرد نمی توان آن را جبران کرد.
♦️الرجاء مع ألجائی والیأس من الماضی
به آنچه که می آید [الجائی]امید داشته باشیم ولی نسبت به آنچه از دست رفته [الماضی]مأیوس باشید.
در باب اشک نیز چنین است اشکی که باعث گوشه گیری و افسردگی شود بد است ولی اشکی که به تکاپو وحماسه تبدیل شود؛ اشک بر امام حسین خوبست .
یأسی که به تو میدهد فردایت را خوب می سازد.
در انتها حضرت به این آیه قرآن استناد می فرماید
«اتقواالله حق تقاته ولاتموتن الاوانتم مسلمون»
حق تقوا را به جا بیاورید و نمیرید مگر اینکه مسلمان باشید
باید در اعمال شخصی خود حق تقوا را به جا آورد این وظیفه ماست مبادا غیر از اسلام و تسلیم راه دیگری را برگزینیم و به آن بمیریم می فرماید نمیرید مگر اینکه مسلمان باشید. کسی که یک عمر با ادعای اسلام زندگی کرده مبادا در لحظه مرگ اسلام از او گرفته شود.
چون یک قلب مشرک و منافق داشته هنگام مرگ افکار و حقایق وجودی انسان عریان می شودو ملکات وجودی ظاهر می شود
✅کسی که مسلمان زندگی کند مسلمان می میرد و هر کس که مسلمان بمیرد مسلمان محشور می شود
و کسی که مشرکانه و منافقانه زندگی کند لحظه آخر هم منافقانه میمیرد و منافقانه محشور می شود .
مرگ وسیله انتقال است با تمام ذخایر و حقایق
وجود .دردنیا هر چه که هستید آن طرف هم همان اید.
صائب چنین سروده است:
🖋️بیان شوق به تیغ زبان میسر نیست
محیط را گذر از ناودان میسر نیست
🖋️چنین که قافله عمر می رود به شتاب
خبر گرفتن از این کاروان میسر نیست
🖋️به زیر چرخ؛ اقامت را ز راستان مطلب
سفر نکردن تیر از کمان میسر نیست
🖋️زنام نیک اثر جاودانه ای بگذار
تو را که زندگی جاودان میسر نیست
🖋️به زهد خشک به معراج قرب نتوان رفت
به نردبان ؛ سفر به آسمان میسر نیست
شوق ازجنس آخرتست ودیدنآخرت بهتر از شنیدن آن است .
برای آسمانی شدن باید آسمان رفت به قول حضرت عدهای در دنیا برزخ و عرش را هم می بینند
خدایا به حق حضرت امیر ما را از این فضایل بهره مند کن و نسل ما را علوی قرار ده و ما را با معارف علوی آشنا بفرما و فهم کلام حضرت را به ما عطا کن
الحمدالله رب العالمین
الحمدالله رب العالمین
الحمدلله رب العالمین