الحمدلله رب العالمین
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح خطبه ها
۱۴۰۱/۶/۱ - ۲۵ محرم
💢بخش دوم خطبه ۱۰۹💢
معروف به خطبه الزهرا
بخش اول در مورد توحید و بخش دوم در مورد ملائکه است
البته توضیحات مفصل در مورد ملائکه را در خطبه یک آمده.
💠ومنهامن ملائکه اسکنتهم سماواتک
خداوند موجودات شگفت انگیز خلق کرده ، موجوداتی که در این آسمان و زمین، نشانه عظمت هستند و ان ملائکه اند .
و بعضی از این ملائکه در آسمان جای دارند و بعضی در زمین.
البته ساکن زمین نیستند ،بلکه در زمین برای رفع امور مردمان هستند در صحیفه سجادیه، امام سجاد فرمودند؛
برهر کوهی ملکی ایستاده است و آن ملک کوه ها را حفاظت میکند، این ملائکه اهل زمین نیستند ولی ماموریتشان زمینی اند،
ولی گروه دیگر هستند که آسمان نشین اند .
💠 ورفعتهم عن ارضک
گروهی از ملائکه را در آسمان برتری داد، و از زمین بالا برد .
این رفعت می تواند رفعت مسکنی باشدو هم مقامی، یعنی مسکن انها را در آسمان قرار داد آنها مقامشان مقام آسمانی شد ،
چون ملائکه هم درجه بندی دارند در یک سطح نیستند بعضی مقامشان پایین تر و با زمینیان سروکار دارند.
💠هم اعلم خلقک بک
خدایا ملائکه عالم ترین و آگاه ترین موجودات نسبت به تو هستند.
هیچ موجودی در عالم خلقت به خدا مثل ملائکه آگاه و عالم نیست،و حقیقت خدا را نمیشناسد .
این سوال شاید پیش بیاید چرا اعلم خلق ملائک هستند؟
یعنی از پیامبران اعلم تر هستند ؛ دو نظریه وجود دارد
نظریه اول مطلقا می گویند ؛ انبیا و ائمه از همه ملائکه بالا هستند (مثل حدیث معراج
جبرئیل جزو بالاترین ملائکه است ولی نسبت به پیامبر نمی تواند ازیک جایی بالاتر برود پس طبق این روایات ملائکه بالا هستند اما انبیا ازانها بالاترند .
دوم؛ آیا ملائکه از همه انسان ها غیر امامان و پیامبران بالاتر هستند.
این هم دو بحث دارد،
اول، مقام قوه ،
دوم، فعل است.
انسان قوه ای دارد که می تواند از ملائکه بالاتر برود، تفاوت انسان، حیوان و ملک در این است که حیوانات قوه بلا عقل دارند،
ملائکه عقل بلا شهوت دارند،
انسان عقل و شهوت را همزمان دارد.
اگر کسی بتواند همراه عقل از سطح شهوت بگذرد ،و به جایگاه بلندی برسد و از ملائکه که عقل محض هستند بیشتر رشد می کند.
ولی در مقام فعلیت و عمل؛
آیا انسانها توانستهاند از ملائک بالاتر بروند؟
غالب انسانها خیر ، حتی به اندازه کوچکترین و پایین ترین سطح ملائکه هم نرسیدهاند، چه برسد به مقام بالایی مثل جبرئیل.
ولی در بین انسان ها کسانی هستند که قوه شهوت را کنار زده، و به قوه فعل رسیده و از ملائکه بالاتر دست یافته آند. اما ملائکه از غالب انسان ها بالاتر وآگاهترند ،چون انسانها دنباله روی و تلاش نمی کنند، اما اگر واقعا کسی تلاش کند و بجایی میرسد که ازملائکه بالاتر باشد .
💠واخوفهم لک
ملائکه خائف و ترسان ترین به خدا هستند
💠واقربهم منک
وانها به تو نزدیکتر هستند .
این سه جمله معیارو قاعده ارزشمندی دارند
اول معرفت
دوم خوف
سوم تقرب
هرچه معرفت و خوف انسان بیشتر باشد باعث تقرب میشود ..
ترس بمعنای اینکه مبادا از چشم خدا بیفتم .
حتی درمورد انسانها هم صدق دارد هرچه انسان شناختش بیشترباشد به تقرب نزدیک تر میشود.
💠لم یَسکُنُوا الاَصلابِ ولم یضمنوا الارحام
ملائکه هیچگاه ساکن اصلاب( صلب پدران نبودند و هیچگاه در رحم مادران قرار نگرفتند
💠ولم َیخلُقُوا مِن ماءٕ مَهین
و هیچ گاه از آب مهین (پست)متولد نشدند
تفاوت عمده انسان و ملائکه همین است .
انسان بخاطر جسمیت در مسیر خلقت صلب پدران و رحم مادران و ازیک آب مهین (نطفه)متولد میشود. اما خلق ملائکه از نور و دارای جسم نیستند .
💠ولم یتشعبهم ریب المنون
انها را شعبه شبعه نکردیم .
حوادث روزگار مانند، زلزله ، سختی، بیماری ، مشاغل و مرگ ، انسانها را میتواند ازهم دور کند اما ملائکه اینطور نیستند .
هم در خلقت و هم درمرگ مانند انسان نیستند
البته انها هم روزی میمیرند و قران فرموده همهموجودات می میرند و ملائکه هم جز انهاست زمانیکه در صور اسرافیل دمیده شود .
✅ حضرت از بیان ملائکه و حالات آنها به ما درس زندگی می دهد ملائک معرفت، خضوع و تقرب دارند ما هم باید داشته باشیم.
💠وانهم علی مکانهم منک و منزلتهم عندک واستجماع اهوائهم فیک
ملائک در آن جایگاه و منزلتی که نزد خداوند دارند. درعلاقه و اشتیاق تو متحد هستند .
💠وکثره طاعتهم لک وقله غفلتهم عن امرک
با اینکه بسیار اهل طاعت هستند
و بسیار غفلت شان از اوامر خدا کم است.
💠لوعاینواکنه ما خفی علیهم منک لحقر واعمالهم
اگر ملائک عظمت پنهان تورا ببینند ،باز تو را کم شناختند چون تو لایتناهی هستی و انتها نداری می گویند چقدراعمال ما کم است
💠ولزروا علی انفسهم
برخود عیب میگیرند که وای برما چقدر عبادت و سجده کم در برابر عظمت الهی داریم .
💠ولعرفو اانهم لم یعبدوک حق عبادتک، و لم یطیعوک حق طاعتک
با تمام جان می فهمند،حق عبادت و معرفت تو را ادا نکردند و اعمالشان به چشم نمی اید ..
✅ چند نکته مهم نهفته است؛
۱. طاعت ملائک ( باید در حد خود از اطاعت ملائک درس بگیریم) و تشویق عبادت شویم.
۲. نکته مهم آیا ملائکه اختیار دارند یا ندارند؟ در بین عموم گفته شده؛ ملائک اختیار ندارند خدا هرچه گفته انجام می دهند .
ولی حقیقت آن است که ملائک اختیار دارند، شهوت ندارند
البته از روی غفلت نه از روی شهوت، و غفلت انان کم هست نه اینکه گناه کنند اما همین غفلت برایشان حکم گناه دارد.
واین غفلت انان را به پایبن سقوط می دهد.
یک عده با اختیار خود غفلت میکنند و یک عده با اختیارخود توجه به خدای متعال دارند و این علت بالا و پایین رفتنشان است.
💠سبحانک خالقاومعبودا
ای خالق ما تو، پاک و منزه هستی، از هرگونه عیب و ناپاکی.
💠بحسن بلئک عندخلقک خلقت دارا
خدایا تو به خاطر امتحان های نیکو که از مخلوقات گرفتی، خلق کردی ،
خانه ای( بهشت) را.
تو در این دنیا ما را امتحان کردی و امتحان توبه عسر و حرج نبوده،بلکه امتحان ادب ،ایثار ، خوش اخلاقی.امتحان کریمان بود
که سرانجام ان بهشت است.
💠وجعلت فیها مادبه
دراین بهشت مادبه قراردادی .
مادبه از ادب گرفته شده ،یعنی یک غذای شیرین و لذیذی که مهمانان را به ان دعوت میکنند.دران بهشتی که نتیجه امتحان توست یک سفره ای پهن کرده اند ...
💠مشربا ومطعما وازواجا وخدما وقصورا وانهارا وزروعا وثمارا
نوشیدنی ، خوردنی ها، همسران ،خدمه، قصر ها ،چشمه ها، درختان و میوه ها همه آماده شدهاند برای شخصی که در دنیا امتحانات را درست داده و سرانجام پیروزمندانه و باعزت و احترام به بهشت میرود.
💠ثم ارسلت داعیایدعواالیها
خدایا تو دعوت کننده فرستادی (انبیا) که مامور به دعوت بسوی بهشت بودند.
💠فلاالداعی اجابوا ولافیها رغبت رغبوا
مردم دعوت انبیا را اجابت نکردند ودران چیزی که خدا رغبت داشت ، مردم رغبت نشان ندادند .
✳️حضرت اول بهشت رو ترسیم میکند ما روی خوش نشان ندادیم درعوض دل به چه بستیم ؟
💠اقبلوا علی جیفه قدافتضحوا باکلها
مردم به یک حیوان مرداری دل دادند همین که سراغ این حیوان مرده رفتند خودشان را مفتضح کردند .
حضرت دنیاپرست را به کفتاری تشبیه کردند که دور مردارها جمع میشوند و رسوایی و بی ابرویی به بار می اورند ..
💠واصطلحواعلی حبها
دنیا پرستان در دوستی دنیا،بجای اخرت باهم صلح کردند..
💠ومن عشق شیئااعشی "اعمی" بصره
هرکس به چیزی عشق بورزد آن عشق چشم او را کور میکند .
💠وامرض قلبه
وقلب را مریض میکند
💠فهو ینظر بعین غیر صحیحه
ادم کم بینا درست نمی تواند ببیند .
💠ویسمع باذن غیر سمعیه
شنوایی او ازدست میرود وحقایق و بهشت را نمی بیند. اما دنیاو گناه را خوب می بیند.
گوش و چشم حقایق بین ندارد.
💠قدخرقت الشهوات عقله واماتت الدنیاقلبه
شهوت ، عقل اورا از بین می برد . دنیا
قلب او را می میراند
💠وولهت علیها نفسه فهو عبد لها
تمام وجودش شیفته دنیا میشودو بجای بهشت دنیارا انتخاب میکند .
💠ولمن فی یدیه شیءمنها
عبد کسی می شود که دنیادار است.
💠حیثمازالت زال الیها
هرطرفی که دنیا می رود اوهم می رود .
💠لاینزجرمن الله بزاجر ولایتعظ منه بواعظ
دیگر حرف هیچ واعظ را قبول نمیکند .
هیچ موعظه الهی درجان او نمی نشیند .
💠وهو یری الماخوذین علی الغره
ومی بیند رفقایی که فریب خورده و بیخ گلویشان را گرفته آند.
💠حیث لااقاله ولارجعه
کسی که در دنیا کار او تمام شد، بازگشت به دنیا ندارد.
💠کیف نزل بهم ماکانوا یجهلون
می بیند مرگی که ازان غافل بود نازل میشود و به سراغ او می اید .
💠وجاءهم من فراق الدنیا ماکانوا یامنون
مرگ بسمت غافلان می اید درحالی که انها در دنیا خود را در امنیت می دانستند.
💠*وقدموامن الاخره علی ماکانوا یوعدون .فغیر موصوف مانزل بهم
انها وارد برقیامت میشوند به تمامی وعده و وعید هایی که خدا داده بود .واز انچه به انها نازل شده می بینند که وصف ناپذیر است .
اللهم اخرج حبَّ الدنیا من قلوبنا
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح خطبه ها
۱۴۰۱/۶/۲ - ۲۶محرم الحرام
💢 بخش سوم خطبه ۱۰۹ 💢
حضرت در این بخش خطبه، حالاتی که را که در لحظه مرگ بر انسان ها عارض می شود را بیان فرموده اند
💠فَغَیْرُ مَوْصُوفٍ مَا نَزَلَ بِهِمْ
دنیا طلبان لحظه مرگ حالاتی دارند که غیر قابل توصیف است .کسی که تمام وجود او تعلق است ،چه سختی و رنجی در هنگام مرگ می کشد ،وصف شدنی نیست .
فقط مقداری را حضرت برای آمادگی ذهنی می فرمایند .
💠اجْتَمَعَتْ عَلَیْهِمْ سَکْرَةُ الْمَوْتِ وَ حَسْرَةُ الْفَوْتِ
دو گرفتاری بزرگ برای محتضر پیش می آید که هر کدام برای بیچارگی فرد بس است چه برسد به آنکه با هم به وقوع بپیوندد.
۱- لحظات جان دادن ،محتضر از خود بی خود
(سَکْرَةُ)است .مستی حاصل از نوشیدن شراب نیست مستی حاصل از استیصال و بیچارگی است .
۲- لحظه ای که همه دلخوشی ها را از دست می دهد و باید از همه تعلقات دنیوی دل کنده شود .
💠وَ تَغَیَّرَتْ لَهَا أَلْوَانُهُمْ ، ثُمَّ ازْدَادَ الْمَوْتُ فِیهِمْ وُلُوجاً
رنگ صورت آنها تغییر می کند .
لحظه به لحظه اثار مرگ بیشتر و پیشروی می کند .
💠فَحِیلَ بَیْنَ أَحَدِهِمْ وَ بَیْنَ مَنْطِقِهِ
پس میان انسان و زبانش یک فاصله[حیل] ایجاد می شود .اولین عارضه آن از کار افتادن زبان است به وقوع می پیوندد .
🔺 اهل معرفت گویند،لحظه ای است که انسان باطن امور را می بیند اگر انسان گنهکار باشد فرشته های عذاب و اگر انسان خوب باشد فرشته های نعمت را هم می بیند .ولی چون نباید اسرار را فاش کند اولین عضو زبان قفل میشود. و دلیل این نباید، این است که دیگران از روی ترس و اجبار اطاعت خدا رانکنند .
💠وَ یَسْمَعُ بِأُذُنِهِ عَلَى صِحَّةٍ مِنْ عَقْلِهِ وَ بَقَاءٍ مِنْ لُبِّهِ
زبان لال ولی گوش همه صداها را می شنود .و شخصی که در طول زندگی تمام عقل خود را بابت خوشی های دنیوی ، صرف کرده بود. در لحظه انتظار عقل را خوب وعالی درحالیکه تبدیل به عقل خالص[لب] که هیچ خدشه درآن نیست در می یابد.
🔺چون عقل به دیدن حقایق عالم و اعتقاد به معاد است .دانشمندترین افراد اگر خدا پرست نباشد ،عاقل نیستند
💠 یُفَکِّرُ فِیمَ أَفْنَى عُمُرَهُ وَ فِیمَ أَذْهَبَ دَهْرَهُ
در حالی که عقل کامل دارد ،شروع به فکر کردن می کند ،فکری که در طول عمر باید به کار می انداخت ، در احتضار به کار می اندازد که؛ عمر خود را در چه راهی به فنا گذرانده است .
حدیث نبوی:
« موتوا قبل ان تموتوا»اشاره به همین مطلب است که حقیقت مرگ فکر درباره عمر است
سرمایه عمر را کجا خرج کند مهم است .
💠یَتَذَکَّرُ أَمْوَالًا جَمَعَهَا أَغْمَضَ فِی مَطَالِبِهَا وَ أَخَذَهَا مِنْ مُصَرَّحَاتِهَا وَ مُشْتَبِهَاتِهَا
با خود فکر می کند اموالی که طول عمر جمع کرده حلال بوده یا حرام .او بیاد می آورد که در طلب این اموال چشم خود را بسته [اغمضَ]بود. و به حلال و حرام بودن توجهی نداشت. با آنکه می دانست پول حرام یا شبهه ناک است آن را اخذ میکرد و فقط به جمع کردن فکر می کرد.
حدیث از امام کاظم علیه السلام :
«لیْسَ مِنَّا مَنْ لَمْ یُحَاسِبْ نَفْسَهُ فِی کُلِّ یَوْمٍ فَإِنْ عَمِلَ حَسَناً اِسْتَزَادَ اَللَّهَ وَ إِنْ عَمِلَ سَیِّئاً اِسْتَغْفَرَ اَللَّهَ مِنْهُ وَ تَابَ إِلَیْهِ »
از ما نیست کسی که نفس خود را هر روز محاسبه نکند به عمل صالح انجام داده و عمل سیئه استغفار و توبه نماید .
💠 قَدْ لَزِمَتْهُ تَبِعَاتُ جَمْعِهَا تَبِعَاتُ جَمْعِهَا
در برزخ، تمامی حق الناس به او
چسبیده[قَدْ لَزِمَتْهُ]
💠و اشْرَفَ عَلَى فِرَاقِهَا تَبْقَى لِمَنْ وَرَاءَهُ [یُنَعَّمُونَ] یَنْعَمُونَ فِیهَا وَ یَتَمَتَّعُونَ بها
دچار فراق اندوخته هایی میشود که در پشت سر جا گذاشته در حالیکه دیگران از پول او استفاده می کنندو از آن بهره می برند [یتمتعون]
💠فَیَکُونُ الْمَهْنَأُ لِغَیْرِهِ وَ الْعِبْءُ عَلَى ظَهْرِهِ
در لحظه احتضار متوجه میشود خوشی و آسودگی [المهنا] اموال برای دیگران می ماند و بار سنگین پاسخگویی و عذاب به دوش[ظهره] خود اوست.
💠وَ الْمَرْءُ قَدْ غَلِقَتْ رُهُونُهُ بِهَا
محتضر در گرو اعمال خود که انجام داده قفل شده است[غَلِقَتْ]
💠 فَهُوَ یَعَضُّ یَدَهُ نَدَامَةً عَلَى مَا أَصْحَرَ لَهُ عِنْدَ الْمَوْتِ مِنْ أَمْرِهِ
در آن لحظه انسان دست خود را از روی ندامت و پشیمانی با آشکار شدن [اصحر] بسیاری از حقایق گاز میگیرد [یَعَضُّ]
🔺این دست گاز گرفتن میتواند حقیقت باشد (که جسم متناسب آن دنیا معاد جسمانی و روحانی دارد این کار را انجام میدهد )یا معنای کنایی از حسرت می باشد .
هنوز مرگ حاصل نشده چشم می گردد و گوش می شنود.
💠وَ یَزْهَدُ فِیمَا کَانَ یَرْغَبُ فِیهِ أَیَّامَ عُمُرِهِ
خواه نا خواه در نهایت آن لحظه ، خاضع ، زاهد، تسلیم می شود وتمام اموری که تلاش می کردبه آنها برسد برایش بی ارزش می شوند .
💠وَ یَتَمَنَّى أَنَ الَّذِی کَانَ یَغْبِطُهُ بِهَا وَ یَحْسُدُهُ عَلَیْهَا قَدْ حَازَهَا دُونَهُ.
محتضر ارزو می کند[یتمتّیٰ] ای کاش همانهایی که در دنیا حسادت ایشان را می کرد و رقیب او بودند ،همه اموالش را برده بودند[یَقبظهُ] و او این مقدار زیاد تلاش برای بدست آوردن صرف نمیکرد .و کاش دیگران جمع آوری می کردند و به او چیزی نمی رسید .و در مسابقه دنیا آخرین نفر بود .
💠فَلَمْ یَزَلِ الْمَوْتُ یُبَالِغُ فِی جَسَدِهِ حَتَّى خَالَطَ لِسَانُهُ سَمْعَهُ
مرگ همچنان پیش میرود تا آنکه گوش هم به زبان می پیوندد.[خالطَ]
🔺علامه مجلسی می فرماید اینکه مرگ از پا شروع و پیشروی میکند تا مغز و قلب و فکر ،یکی از نعمتهای بزرگ خدا است و تا آخرین لحظات فرصت گفتن لا اله الا الله را دارد اگر چه در هنگامی که چشم برزخی یافت توبه مقبول نیست ولی گفتن ذکر برایش ثواب دارد .
💠فَصَارَ بَیْنَ أَهْلِهِ لَا یَنْطِقُ بِلِسَانِهِ وَ لَا یَسْمَعُ بِسَمْعِهِ
تا اینکه بین محتضر و خانواده ،
نه می تواند صحبت کند، و نه می شنود.
💠یُرَدِّدُ طَرْفَهُ بِالنَّظَرِ فِی وُجُوهِهِمْ یَرَى حَرَکَاتِ أَلْسِنَتِهِمْ وَ لَا یَسْمَعُ رَجْعَ کَلَامِهِمْ
مدام چشم را می چرخاند [یُردَدُ]
حرکات زبان اطرافیان را می بیند ولی طنین [رَجْعَ] کلام آن ها را نمی شنود .
💠ثُمَّ ازْدَادَ الْمَوْتُ الْتِیَاطاً بِهِ [فَقَبَضَ بَصَرَهُ کَمَا قَبَضَ سَمْعَهُ] فَقُبِضَ بَصَرُهُ کَمَا قُبِضَ سَمْعُهُ وَ خَرَجَتِ الرُّوحُ مِنْ جَسَدِهِ
سپس از این مرگ مانند شکار چی ماهر که بر شکار مسلط شده چنگالهایش را بیشتر در وجود انسان فرو می برد که هیچ راه فراری آزادانه وجود نداشته باشد .همانطور که گوش از کار افتاد چشم از کار می افتد و روح کامل از وجود انسان خارج می شود .
💠 فَصَارَ جِیفَةً بَیْنَ أَهْلِهِ قَدْ [أُوحِشُوا] أَوْحَشُوا مِنْ جَانِبِهِ وَ تَبَاعَدُوا مِنْ قُرْبِهِ
انسانی که تا دیروز شریف و محترم بود تبدیل به مردار وجسم متعفن [جِیفَةً] میشود .
حقیقت وجود انسان روح اوست که اگر گرفته شود تبدیل به مردار می شود .اگر همهٔ همت انسان جسم باشد طبق آیه ۱۷۹ اعراف از حیوان پایین تر می شود. «أُولئِکَ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِکَ هُمُ الْغافِلُونَ» مانند حیوانات بلکه گمراه ترند آنها غفلت زدگان هستند .
اطرافیان وحشت دارند کنار او بمانند ،هر کدام آرام آرام از او دوری می کنند
💠لَا یُسْعِدُ بَاکِیاً وَ لَا یُجِیبُ دَاعِی
روح او می بیند حسرت دارد، چرا نمی تواند اطرافیان گریان[باکیا] را یاری نماید و نمی تواند جواب آنها بدهد.
تمام قوا را به اودادند اما از نوع دنیایی نیست و امکان ارتباط با افراد دنیا را ندارد .
💠ثُمَّ حَمَلُوهُ إِلَى مَخَطٍّ فِی الْأَرْضِ فَأَسْلَمُوهُ فِیهِ إِلَى عَمَلِهِ وَ انْقَطَعُوا عَنْ زَوْرَتِهِ.
سپس أرام آرام او را تجهیز کرده تا به سوی گودال قبر[مخط] روانه کنند و او را تسلیم عمل خود می کنند
(حضرت نمی فرمایند خاک سپاری بلکه می فرمایند شخص به عملش سپرده میشود )
و اقوام و دوستان برای همیشه از اینکه به زیارت میت برسند دل می برند .می دانند هیچ گاه به این دنیا باز نمی گردد .
🔺نکته: قبض روح توسط چه کسی انجام می شود ؟
طبق آیات قرآن سه بخش میشود
۱- شخصا توسط خدا .سوره زمر آیه ۴۲
«اللَّهُ یَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حینَ مَوْتِها»
۲- توسط ملک الموت .سوره سجده آیه ۲۲
«قُلْ یَتَوَفَّاکُمْ مَلَکُ الْمَوْتِ الَّذِی وُکِّلَ بِکُمْ ثُمَّ إِلى رَبِّکُمْ تُرْجَعُونَ »
۳- توسط ملائک که بر اساس مقام و منزلت انسان ملک مهربان (هر چه مقام منزلت انسان بالاتر )یا ملائکه غلاظ که مامور عذاب گنهکاران هستند .سوره انعام آیه ۶۱
«..حَتَّى إِذا جاءَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنا وَ هُمْ لا یُفَرِّطُونَ.»
🔺حضرت علی علیه السلام فرمودند که هرکس بمیرد ،مومن یا منافق من را می بیند .ولی مومنین وجه رحمانی و چهره زیبای من را می بینند .منافق و دشمن و ناصبی ،علی را با چهره غضب آلود می بینند
🔺 طبق روایت نبوی توبه تا قبل از زمان رسیدن جان به گلو مقبول است ولی در این لحظه دیگر قبول نیست
علت آن است که توبه وقتی مقبول است که از روی اختیار باشد ولی آن لحظه از روی اجبار می باشد لذا پذیرفته نیست گرچه ثواب دارد
غفرالله لی و لکم
الحمدلله ربالعالمین
الحمدلله رب العالمین
انشالله خدا همه ما را ببخشد و بیامرزد
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح خطبه ها
۱۴۰۱/۶/۳ - ۲۷ محرم
💢بخش چهارم خطبه ۱۰۹💢
وصف رستاخیز و زنده شدن دوباره
🔸حَتَّى إِذَا بَلَغَ الْکِتَابُ أَجَلَهُ وَ الْأَمْرُ مَقَادِیرَهُ
در ادامه بحث مردگان دو معنابرای [حتّیٰ] وجود دارد.
الف) میت از خانواده خود جدا شده و او را نمی توانند ببینند[ تا اینکه] قیامت فرا برسد.
ب) معنای دیگر[حتی] این است که قصه ی مرگ و میر و جدایی ها همچنان هست و ادامه دارد تا این که کاردنیا به سرانجام رسیده و عمر دنیا تمام شود و تمام امور به سرانجام خود برسند.
🔸وَ أُلْحِقَ آخِرُ الْخَلْقِ بِأَوَّلِهِ
تا این که آخرین خلق به اولین آنها در برزخ و قیامت ملحق شوند.
🔸وَ جَاءَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ مَا یُرِیدُهُ
و آنچه را که خدا امر کرده است، به آن برسد.
🔸مِنْ تَجْدِیدِ خَلْقِهِ
منظور این است : فرمان خدا صادر می شود آنان که مرده اند، زنده شوند و عالم خلقت تجدید بشود.
🔸أَمَادَ السَّمَاءَ وَ فَطَرَهَا وَ أَرَجَّ الْأَرْضَ وَ أَرْجَفَهَا
یک باره اسمان به حرکت نامنظم [اَماد] آمده ولی شکافت و لرزش[ارَّجَ]و زمین دچار لرزش و شدیداً تکان می خورد.[ارجَف]
🔸وَ قَلَعَ جِبَالَهَا وَ نَسَفَهَا
خدای متعال این کوه ها را از جای می کند[قلَعَ] و پرتاب می کند.[نسَفها] منظور زلزله ی شدیدی است که کل جهان دچار لرزش می شوند.
🔸وَ دَکَّ بَعْضُهَا بَعْضاً مِنْ هَیْبَةِ جَلَالَتِهِ
بعضی از این کوه ها بر بعض دیگر به خاطر هیبت جلال خدا به هم کوبیده میشود[دکَّ]
وقتی شمّه ای از این جلال و عظمت نشان داده شود، همه ی جهان با همه عظمت می لرزد.
🔸وَ مَخُوفِ سَطْوَتِهِ
به خاطر خوفی که از قدرت و غلبه [سطوه]الهی دارند، کوه ها به لرزش در می آیند.
🔸وَ أَخْرَجَ مَنْ فِیهَا فَجَدَّدَهُمْ بَعْدَ إِخْلَاقِهِمْ
بعد از همه ی اتفاقاتی که می افتد، یکی یکی امواتی که از صدها قرن و هزاران سال پیش در خاک آرمیده بودند و عملاً چیزی از آنها باقی نمانده بود، دوباره جمع می شوند و خدای متعال بعد از اینکه کهنه و پوسیده [اِخلاق]شده و جسم آنها متلاشی شده بود. آنها را دوباره پدید می آورد.
این شروع قیامت است.
✅نکته: یکی از ادله ی مهم ما در موضوع معاد جسمانی و روحانی، این کلام حضرت است.
ابن سینا معتقد است که با عقل نمی توان معاد جسمانی را اثبات نمود؛ اما هنگامی که از روایات و قرآن بهره می گیریم، این موضوع اثبات می شود، منتها عقل انسان به این موضوع نمی رسد.
🔸وَ جَمَعَهُمْ بَعْدَ تَفَرُّقِهِمْ
بعد از متلاشی شدن جسم ها و شخم خوردن زمین ها، همه جمع آوری می شوند.
🔸ثُمَّ مَیَّزَهُمْ لِمَا یُرِیدُهُ مِنْ مَسْأَلَتِهِمْ عَنْ خَفَایَا الْأَعْمَالِ وَ خَبَایَا الْأَفْعَالِ
همه ی اتفاقات که افتاد، برای این است که تمیز داده شوند [میَّزهم]و خدای متعال آنها را از اعمال پنهان و افعال پنهان[خبایا] بازخواست میکند. ظاهر اعمال و باطن اعمال مورد سؤال قرار می گیرد.
تفاوت اعمال و افعال:
بزرگان اعمال را به معنای عمل خوب پنهان و افعال را به معنای کارهای حرام در خلوت بیان کردند.
✅نکته: خدای متعال انسان را بابت افعال و اعمال پنهانی و مخفی و نیات انسان، هم مورد سؤال قرار می دهد.
🔸وَ جَعَلَهُمْ فَرِیقَیْنِ
از این قسمت به بعد مردم ، به دو دسته تقسیم می شوند. تا اینجا همه با هم بودند.
🔸أَنْعَمَ عَلَى هَؤُلَاءِ
گروهی هستند که خدای متعال به آنها نعمت می دهد که همان بهشتیان هستند.
🔶وَ انْتَقَمَ مِنْ هَؤُلَاءِ
گروه دوم کسانی هستند که خدای متعال آنها را مجازات می نماید.
🔸فَأَمَّا أَهْلُ الطَّاعَةِ فَأَثَابَهُمْ بِجِوَارِهِ
بهشتیان کسانی هستند که ثواب اعمال آنها را همنشینی با خودش قرار می دهد. منظور همنشینی با رحمت خدای متعال و اولیای الهی است. [بجواره]
🔸وَ خَلَّدَهُمْ فِی دَارِهِ
انها در بهشت، همیشگی خالد خواهند بود.
🔸حَیْثُ لَا یَظْعَنُ النُّزَّالُ
کسی که وارد بهشت شد، دیگر خارج نمی شود. بهشت جایی است که اهل آن از آنجا کوچ نمی کنند[لایَظعن]. هیچ عامل بیرونی نمی تواند انسان را از بهشت خارج کند.
🔸وَ لَا تَتَغَیَّرُ بِهِمُ الْحَالُ
حال خوشی که اهل بهشت دارند، هیچ گاه بد نمی شود. کسل شدن، نگرانی و اضطراب در آنها نیست. حال خوش به استمرار و دائمی در اهل بهشت وجود دارد.
🔸وَ لَا تَنُوبُهُمُ الْأَفْزَاعُ
هیچ ترس و دل نگرانی بر اهل بهشت عارض نمی شود[لاتنُوبُهم]
🔸وَ لَا تَنَالُهُمُ الْأَسْقَامُ وَ لَا تَعْرِضُ لَهُمُ الْأَخْطَارُ
در بهشت بیماری[اَسقام] بر کسی مستولی نمی شود. هیچ خوف و خطری بر آنها عارض نمی شود.
🔸وَ لَا تُشْخِصُهُمُ الْأَسْفَارُ
سفرها آنها را تغییر نداده و از جایی بجائی،نبرند
خود انان هم میل سفر از بهشت ندارند. در حقیقت هیچ عامل درونی هم در اهل بهشت نیست که قصد خارج شدن از بهشت در آنها به وجود بیاید..
چون در بهشت سکون وجود ندارد کسی دچار کسالت و خستگی شود ؛ بلکه در حال ثبوت هستند و مداوماً عرفان و تعالی افراد به سمت و سوی کمال می رود. بنابراین هیچ گونه کسالت و خستگی به وجود نمی آید.
🔶وَ أَمَّا أَهْلُ الْمَعْصِیَةِ فَأَنْزَلَهُمْ شَرَّ دَارٍ
گروه دوم کسانی هستند که خدای متعال آنها را به بدترین مکان یعنی جهنم وارد می کند.
🔸وَ غَلَّ الْأَیْدِیَ إِلَى الْأَعْنَاقِ
دستان را به گردن هایشان می بندند.
🔸وَ قَرَنَ النَّوَاصِیَ بِالْأَقْدَامِ
موی جلوی سر انسان را به پایش نزدیک می کنند. انها در دنیا در مقابل خدا سر خم نکردند، ولی درقیامت مجبورند این گونه خاضع باشند.
🔸وَ أَلْبَسَهُمْ سَرَابِیلَ الْقَطِرَانِ
لباسی به انها می پوشانند که مواد اشتعال زا [قطِران] دارد.
🔸وَ مُقَطَّعَاتِ النِّیرَانِ
لباس آنان از جنس آتش، است. به عبارتی لباس قطعه ای از آتش است و نشان دهنده این است که فرد مدام در حال سوختن است.
🔸فِی عَذَابٍ قَدِ اشْتَدَّ حَرُّهُ
عذاب جهنم به صورتی است که گرمای آن [حرَّ]مدام در حال افزایش است.
🔸وَ بَابٍ قَدْ أُطْبِقَ عَلَى أَهْلِهِ
درهای جهنم هم به روی اهل آن بسته شده است و کسی نمی تواند از آنجا خارج شود.
🔸فِی نَارٍ لَهَا کَلَبٌ وَ لَجَبٌ
انها در آتشی گرفتار شده اند که هار و درنده[کلَب] است. آتش جهنم مثل آتش دنیا نیست و این آتش به دلیل فهمی که دارد، به عده ای حمله می کند. همچنین این آتش سر و صدا [لَجَب]دارد که خود، عذاب مضاعفی است.
🔸وَ لَهَبٌ سَاطِعٌ
آتش جهنم زبانه ای می کشد که خدا می داند.
🔸وَ قَصِیفٌ هَائِلٌ
دارای صدای شدید [قَصیف] است اکه انسان را به وحشت[هائل] می اندازد و این صدا خود، عذاب مضاعفی است.
🔸لَا یَظْعَنُ مُقِیمُهَا وَ لَا یُفَادَى أَسِیرُهَا
اگر کسی مقیم جهنم شد، کوچ کردن [لایَظعن]برای او معنا ندارد و به هیچ وجه از اهل جهنم، فدیه و پولی [لایُفادیٰ]گرفته نمی شود تا از بند جهنم آزاد شوند.
🔸وَ لَا تُفْصَمُ کُبُولُهَا
در جهنم هیچ امکان شکستن[لاتُفصَم] غل و زنجیر و درب جهنم نیست.
🔸لَا مُدَّةَ لِلدَّارِ فَتَفْنَى وَ لَا أَجَلَ لِلْقَوْمِ فَیُقْضَى .
برای آن خانه که بدترین خانه هاست، تاریخ پایان و انقضایی وجود ندارد.[فیُقضیٰ] جهنم همیشگی است و برای اهل جهنم هم مرگی نیست تا عذاب آنها پایان پذیرد. عذاب همیشگی و ابدی است. مرگ در قیامت ذبح می شود.
✅نکته: خلود در بهشت، قطعی، همگانی و همیشگی است؛ اما برای جهنم، خلود عده ی خاصی را شامل می شود. لذا حضرت می فرماید خلود برای کسانی است که مقیم جهنم باشند و اکثر جهنمیان کسانی هستند که بعد از عذاب از جهنم خارج می شوند. امکان خروج از جهنم هست. اگر کسی موحّد باشد، در جهنم خالد و جاویدان نمی شود. مجموع روایات حاکی از این است که خلود در جهنم برای عده ی خاصی است.
✳️ حضرت به عنوان اسوه و الگوی زهد و پارسایی از پیامبر اکرم (ص) نام می برند.
🔶 فی ذکر النبی (صلى الله علیه وآله) : قَدْ حَقَّرَ الدُّنْیَا وَ صَغَّرَهَا
پیامبر اکرم (ص) کسی بود که دنیا در نگاه او حقیر و کوچک بود.
🔸وَ أَهْوَنَ بِهَا وَ هَوَّنَهَا
کوچک شمرد دنیا را ، و دنیا را در نگاه دیگران هم کوچک کرد. کلام اهل بیت (ع) و پیامبر (ص) بود که دنیا را در نگاه ما هم کوچک کرد.
🔸وَ عَلِمَ أَنَّ اللَّهَ زَوَاهَا عَنْهُ اخْتِیَاراً
پیامبر صلی الله علیه وآله چون انتخاب شده بود، می دانست که خدا دنیا را از او دور نگه داشته است و دنیا در نگاه او کوچک شد.
🔸وَ بَسَطَهَا لِغَیْرِهِ احْتِقَاراً
خدا دنیا را برای عده ای بسط داده است، این نشانه ی حقارت آنهاست. [اِحتقار]دنیا ارزش ندارد و برای انسان های بی ارزش است.
🔸فَأَعْرَضَ عَنِ الدُّنْیَا بِقَلْبِهِ
پیامبر (ص) کسی بود که از دنیا با قلب خود اعراض و دوری کرد.
🔸وَ أَمَاتَ ذِکْرَهَا عَنْ نَفْسِهِ
ذکر و یاد دنیا در وجود پیامبر (ص) مرده بود. ایشان هیچگاه به دنیا توجه نمی کرد و دنیا در نگاهش جایی نداشت.
🔸وَ أَحَبَّ أَنْ تَغِیبَ زِینَتُهَا عَنْ عَیْنِهِ
پیامبر (ص) دوست داشت که چشمش به زینت های دنیا نیفتد.
🔸لِکَیْلَا یَتَّخِذَ مِنْهَا رِیَاشاً
پیامبر (ص) هیچ گاه دوست نداشت چشم به زر و زیور [ریاشا]دنیا بدوزد. مبادا از زر و زیور دنیا برای خود انتخاب کند.
🔸أَوْ یَرْجُوَ فِیهَا مَقَاماً
پیامبر (ص) اصلاً نگاه به دنیا نمی کرد که مبادا بخواهد بیشتر در دنیا اقامت کند. این صفت دنیا طلب هاست که در دنیا می خواهند بمانند. البته پیامبر (ص) گرفتار نمی شد و اینها برای ما درس است.
✅نکته: تا انسان قلباً از دنیا اعراض نکند، حرفش تأثیر گذار نخواهد بود.
🔸بَلَّغَ عَنْ رَبِّهِ مُعْذِراً
راه عذر را بر مردم بست که ای مردم اگر گناه کنید، مجازات می شوید.
🔸وَ نَصَحَ لِأُمَّتِهِ مُنْذِراً
نصیحت کرد برای امت در حالی که خیرخواه انان بود.
🔸وَ دَعَا إِلَى الْجَنَّةِ مُبَشِّراًوَ خَوَّفَ مِنَ النَّارِ مُحَذِّراً
و مردم را دعوت می کرد به بهشت در حالی که بشارت دهنده بود.
و اما را از نتیجه کار ترساند در حالی که مردم را از جهنم تحذیر می کرد.
🔸نَحْنُ شَجَرَةُ النُّبُوَّةِ
ما هم ، اهل بیت همان پیامبر (ص) و از همان درخت نبوت هستیم.
🔸وَ مَحَطُّ الرِّسَالَةِ
ما محل فرود آمدن رسالت هستیم.
🔸وَ مُخْتَلَفُ الْمَلَائِکَةِ
کسانی هستیم که ملائکه مداوم نزد ما رفت و آمد دارند.
🔸وَ مَعَادِنُ الْعِلْمِ وَ یَنَابِیعُ الْحُکْمِ
ما اهل بیت، معدن علم هستیم.
چشمه های حکمت از ما می جوشد.
🔸نَاصِرُنَا وَ مُحِبُّنَا یَنْتَظِرُ الرَّحْمَةَ
کسی که محبّ و ناصر ما باشد، باید انتظار رحمت و نجات داشته باشد.
🔸وَ عَدُوُّنَا وَ مُبْغِضُنَا یَنْتَظِرُ السَّطْوَةَ .
کسی که دشمن ما باشد، باید منتظر شدت عقاب باشد.
✅نکته: ناصر و محب دو صفت باید با هم باشد. حب و دوستی به تنهایی کفایت نمیکند. بلکه نصرت و یاری کننده بودن برای امام مهم است و بلکه از محبت هم مهمتر است.
حتی در بین اهل سنت هم محب زیاد است اما ناصر نیست.
و کسی که محب و ناصر اهل بیت (ع) باشد، ان شاءالله به رحمت الهی واصل خواهد شد.
اللهم انصُر ناصریه واخذُل خاذلیه
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح خطبه ها
۱۴۰۱/۶/۱ - ۲۵ محرم
💢 بخش اول خطبه ۱۰۹ 💢
معروف به خطبة الزهرا
(خطبه درخشان وبسیارنورانی)
ابن ابی الحدید میگوید :
« اگرکسی میخواهد از فصاحت وبلاغت سردراورد و بداند ازهمین حروف الفبا میتوان کلمات وجملات عجیب ساخت این خطبه رابخواندوببیند .غیرازکلام خدا وپیامبر ؛ این خطبه ؛ هرچه سخنران وادیب وشاعر گفته اند درمقابل کلام علی علیه السلام مثل سنگریزه سیاه وبی ارزشی درمقابل ستاره نورانی آسمان است.اگر یکنفر زندیق وکافر مصمم باشد که مرگ ونشور وقیامتی درکارنیست ؛ این جملات رابخواند ، بهم میریزد وتمام اعتقاداتش منهدم شده وبه زلزله میافتد ».
محوریت خطبه درمورد قیامت است.
💠کلُّ شَیٕ خاضِعٌ لَه
همه عالم درمقابل خدا خاشع وخاضعند .
خشوع وخصوع معنای قریب دارند ولی خشوع معنای گسترده تری دارد .خاضع یعنی انسان فروتن وسربزیر باشد ولی خاشع درظاهروباطن ،درخلوت ودرمجالس فروتن ست .
درعرب کلمه عام تر از «شئ »نداریم وقتی با کل هم همراه شود ،عجیب محوریت را عام میکند .کل شئ یعنی همه کس همه چیز همه موجودات عالم حتی سنگی که فهم وشعور ندارد،همه درمقابل خدا خاشعند.
درمقابل قوانین عالم ، سنت ونکوین الهی کسی نمیتواند سرپیچی کند .آسمانها وزمین وانسان ها حتی ملحدترین شخص، مجبورست به قوانین آفرینش خاضع باشد .کسی نمیتواند درمقابل مرگ وحیات خود مقاومت وتمرد کند اینها قوانین عالم هستند ونمیتوان ازآنها سرپیچی کرد.
حتی انسان گناهکار که ازقانون شرع سربازمیزند نمیتواند ازقوانین کلی الهی سرپیچی کند .آسمان هم باید قانون مداریاشد انسان هم ( جدا ازبحث شرعیات وانجام عبادات و...) دربرابر قانون آفرینش خاشع است .
💠وکُلُ شَیٕ قائِمٌ بهِ
اقتدار و سرپا ایستادن همه عالم به خداست .خدای متعال واجب الوجپ است وتمام عالم ممکن الوجود ،یعنی تمام پیامبران ، فرشتگان ،اجنه ،انسانهای خوب و...قیام همه عالم بخداست .ما نوری از پرتو وجود اوئیم .دربحث کلام عرض شده که ممکن الوجودها هیچ حقیقت وتشخص و استقلالی ازخود ندارند مثل نورخورشید که یک شی خارجی وجدا ازخورشید نیست .
غیرخداهیچ نیست وهر چه هست مخلوق وقائم بخداست .
💠غِنیٰ کلِ فقیرٕ
بینیاز کننده ی هرفقیری ست .
حضرت درباب توحید عمیق ترین میباحث توحیدی را بیان میکند .درقران کریم فرموده : «انتم الفقراء الی الله والله هوالغنی الحمید»
ثروتمندترین شما درمقابل خدا فقرذاتی دارد یعنی درحقیقت وجودی خود محتاجید .خدایک لحظه فیض خودراازشمابردارد،عدم ونیست میشوید نه اینکه بمیرید. مانند قطع کردن برق یک لامپ است. حقیقت وباطن همه عالم محتاج بخداوند متعال هستند.
💠وعِزُّ کلِ ذلیلٕ
خداوند عرت هرذلیلی ست .
عزت خداذاتی ست وذلت ما هم ذاتی ست. وتنهاکسی که میتواند به عزت برسد باید باخدا مأنوس باشد وازاوعزت بگیرد.
💠وقوَّةُ کلِ ضَعیفٕ
صفت پنجم خداوند، قوت هرضعیفی ست
همه انسانها وتمام عالم ضعیف هستند ونقص دارند تنها قدرت مطلق وبدون هیچ ضعف وکاستی دربارگاه خدای متعال ست وشما مینوانید ازخدا طلب قدرت وعزت وغنا کتید.
💠و مَفزَعُ کلِ مَلهُوفٕ
خداوند ملجأ وپناهگاه کسی ست که چیزی ازدست داده .
انسان داغدیده که عزیزی ، ازدست داده ونمیتواند آن را برگرداند، ناله ی او ناله کسی ست که چیزی ازدستش رفته ودیگر برنمیگردد.
کسی که مشکلی برایش پیش آمد باید بخدا رجوع کند ،بهرجا غیرخدا رجوع کند اشتباه رفته ودست خالی برمیگردد .پناهگاه انسان درسختی ها ومشکلات جزخدا نیست
💠مَن تَکلَمَ سَمِعَ نُطقَه
هرکس تکلم کند وحرفی بزند خدا میشنود
گاهی مادایره راتنگ میکنیم که حتما نیمه شبی باخدا حرف بزنیم، برای حرف زدن با خدا باوضو باشیم باید آدم خوبی باشیم که باخداحرف بزنیم ،ولی نه؛
گنهکار درهمان صحنه گناه هممیتواند بگوید الله وخدا میشنود .
هرکسی حرف بزند باصدا یا بیصدا ،میشنود اوازضمیر باخبرست .درد دل اورا میشنود .احتیاج وضعف او را میداند .
درقرآن فرموده ان الله سمیع الدعاء ویا وقتی گفته میشود : سمع الله لمن حمده ؛ خداحرف همه را میشنود حتی گنهکار را وکسی که بخدا اهانت کندوناسزا بگوید ،میشنود ، اماتفاوت ست بین شنیدن وترتیب اثر دادن .
(مانند پسرحرف شنو ، نه اینکه دیگر فرزندان کرهستند یعنی حرف من براو اثر میگذارد وخواسته ام را انجام میدهد )
خداهم به حرف دعاکننده ترتیب اثرمیدهد و حمد فرد حامد را میشنود .حرف فرعون راهم میشنود اما به حرف موسی ترتیب اثر میدهد .
اگر میخواهید حرف شما مقبول شود باید حامد، اهل ذکرودعا باشید. طهارت قلبی داشته باشید ، (حرف بد ،ناروا وغیبت وتهمت نباشد) تا کلام شنیده شود .
💠و مَن سَکَتَ عَلِمَ سِرَّهُ
اگرکسی ساکت باشد خداوند سخن درونش رامیشنود چون خدامثل مانیست که حرف پشت دیوار را نمی شنویم .آنچه را انسان بگوید و نگوید به آن اگاهی مطلق دارد .
💠ومَن عاشَ فعَلیهِ رِزقَه
هرکس زنده باشد وزندگی کند ،رزق او بر عهدهٔ خداست .خدای متعال روزی همه را تضمین کرده. حضزت درنهج البلاغه درمورد رزق کلمات زیادی دارد .
رزق مقسوم وتضمین شده ست منتهی بادوقید ،
قیداول اینکه ، اگرفرد ظالمی سر راه ( رزق ) نیاشد .خدابرای همه رزقی معلوم کرده ولی ممکن است ظالمی رزق دیگری رابخورد .چون نظام عالم ،نظام اراده ست ولی ظالم باید درقیامت جواب ظلم خود را بدهد .
قید دوم : خدارزق مارا تضمین کرده ولی اسراف وبریز وبپاش ماراتضمین نکرده .
پیامبر دعا میفرمود ؛ خدایا بمن کفاف بده ( درباب امور معیشتی )
این دعا وسنت پیامبر ص بوده .
کفاف یعنی درشأن توباشد . موجب ذلت وخواری تو نشود. اگربه آنچه دارید ومناسب است راضی باشید واکتفا کنید ، می بینید که رزق رسیده وخوب هم رسیده .
نه فقط انسان بلکه همه موجودات نزد پروردگار پرونده دارند حتی حیوان نجس العین مثل سگ وخوک .خدا روزی انهاراهم میدهد .
می فرماید دربیابانهای دوردست خداوند صدا وناله حیوانات را میشنود و رزقشان میدهد .وبه موجودات دراعماق اقیانوسهایی که بشر دست نیافته روزی آنان میدهد .
💠ومَن ماتَ فاِلیهِ مُنقَلَبَه
هرکسی ازدنیا برود ،بازگشت بسوی اوست .انا لله وانا الیه راجعون
💠لم تَرَکَ العُیونُ فَتُخبّرَ عنکَ
خدایا هیچکس وهیچ چشمی تورا ندیده تاازتوخبردهد توازلی بودی وکسی که ازلی ست نمیتواندجسم باشد .
دیدن مخصوص جسم وجسمانیت ست .موجود ازلی چون جسم ندارد قابل دیدن نیست .چون جسم نقص و حدوث است باید کسی اورا خلق کرده باشد.
دربحث بلاغت بحثی تحت عنوان التفات هست یعنی کلام به شکل غائب هست اما تبدیل به خطاب میشود مانند سوره حمد که از ابتدا بصورت غائب بیان میشود ویکدفعه شکل مخاطب بخودمیگیرد ،ایاک نعبد.، اهدنا
دراینجاهم حضرت ازغائب به مخاطب التفات میکند. اینکه خدا دیده شدنی نیست ولی حاضرست .اینجا که صحبت از دیده نشدن هست حضرت خطاب میکند : ای خدایی که همه جا هستی ومخاطب مایی ولی دیده شدنی نیستی ..
💠بل کنتَ قبلَ الواصِفیِنَ مِن خَلقِک
بلکه، قبل ازاینکه مخلوفات بتوانند تورا وصف کنند بودی.
💠لم تَخلُقِ الخلقَ لِوَحشَةٕ
خدایا تومخلوقات راخلق نکردی چون ترس ووحشت داشتی .
حاکمان دنیا ، سپاه ونیرو تشکیل میدهند قلعه می سازند چون وحشت دارندو میترسند کسی حکومتشان را بگیرد .
💠ولاَ استَعمَلتَهُم لِمَنفَعَةِ
تو مردم را بکار نگرفتی که سودی بتو برسد .چنین نیست که ازخدابودن خود سودی ببرد .
💠ولا یَسبِقُک مَن طلَبتَ ولا یُقلِتُکَ مَن أخَذتَ
کسی را که تو طلب کنی برای گوشمالی ، نمیتواند ازدست تو فرار کند واگرکسی رابخواهی مجازات کنی ممکن نیست اززیربار مجازاتت شانه خالی کند
💠ولا ینقُصُ سلطانک مَن عَصاکَ
خدایا کسی که توراعبادت نمیکند و درظاهر با تو جنگ میکند ،نمیتواند درسلطنت تو نقص ایجاد کند .
درزدو خوردهای دنیایی دوطرف خسارت می بینند ولی در بارگاه الهی ضرر فقط یکطرفه وبرای انسان گنهکار ست ولی خدا ضرر نمیکند .
💠ولایَزیدُ فی مُلکِکَ مَن اَطاعَک
اگرکسی تورا اطاعت کند بتو چیزی اضافه نخواهد شد .عظمت وقدرت و علم وحیات خدا ذاتیست وچنین نیست که عبادت انسان به خدا عزت بدهد
💠ولایَرُّدُ اَمرَکَ مَن سَخِطَ قَضآءَک
خدایا ، اگرکسی با قضا وقدر ومقدرات تو دربیفتد وناخشنود باشد ، نمیتواند امر و قدر. تورا طرد ودور کند .
خدایا تو اراذه کرده ای نام حسین ع بربام عالم بدرخشد گرچه هزاران مأمون ومتوکل جمع شوند که نام حسین رامحو کنند ،شدنی نیست .
اگرکسی ازقضا وقدر ناخشنود باشد نمیتواند آن راتغییر دهد .
امر ، امر تکوینی ست ،آنچه که خدا اراده کرده .همه عالم دستبهدست هم بدهند که خورشید ازمغرب طلوع کند گریه وضجه هم کنند شدنی نیست .امرهمانست که خدا مقدر کرده وکاربه اراده الهی ست وبا خوش آمدن یا نیامدن ما قابل تغییر نیست .
درحدبث قدسی آمده : «یا داوود ارید وترید » تو چیزی را اراده میکنی وچیزی را من اراده میکنم. درنهایت چیزی که من میخواهم ، میشود نه آنچه تو میخواهی .چون قدرت من فوق قدرت توست .
البته به یک شرط میتوانی اراده خود را مانند اراده من کنی. اگر قدم درمسیر اراده من کذاشتی ، اراده من با اراده تو همسو میشود .هرچه بخواهی من هم همان را اراده میکنم . ولی مسلما بنده ای که به چنین درجه ای برسد خواهد گفت خدابا من چیزی ازخودندارم ، هرچه تو بگویی همانست.
اگرما حاجتی داشته باشیم. ونزد امامزاده ای برویم راحت تر حاجت میگیریم. تااینکه نزد امام هشتم برویم ..هرچه تقرب بیشترباشد حاجت کمتر میشود .
انسان جاهل دائما ازخدا این وآن میخواهد ولی انسان عاقل میگوید خدایا تو میدانی امور راچطور پیش ببری ،هرطور خودت میخواهی .
امامزاده چون مقام قربش کمترست واسطه میشودتا حاجتت را بگیری ولی درک امام بالاترست درخواستش هم ازخدا کمترست .
💠ولا یستغنی عنک من تولی عن امرک
اگرکسی پشت به امرتوکند ( امرتشریعی واحکام دین )، در انتها باز هم ازتو بی نیاز نیست .
فرد بی نمازشاید بتواند ازخود بلا ها را رفع کند ولی درآخر امر محتاج توست پس چه بهتر که حرف توراگوش بدهیم وبه تومحتاج باشیم
💠کل سرعندک علانیةوکل غیب عندک شهادة
خدایا همه اسرارپیش تو آشکارست
آنچه که برای ذیگران غیب است و مستور ،برای تو عیان ست .غیب برای بقیه ست ولی برای خدا آشکاروواضح ست.
💠أنت الابد فلا إمدلک
خدایا توابدی وودائمی هستی .هیچ سرانجام وتاریخ انقضایی برای تو نیست
💠أنت المنتهی فلامحیص عندک
تو یایانی و هیچ راه فراری جز آمدن به سوی تو نیست .همه باید در پایان به ( خدا ) برسند حتی مرتد وبی دین ؛ اما رسیدن آنها با شرمندگی ست .ولی اگر درمسیر خدا باشد بخدا میرسد با سرافرازی وخوشحالی .
💠وأنت الموعد فلامنجی منک الا الیک
خدایا توهمان وعده گاهی هستی که به سمت تو ختم میشویم تابه ثواب وجزاء اعمالمان برسیم .هیچ نجاتی نیست مگر خودتو.
درصحرای قیامت مگرراهی جز رحمت خدا وشفاعت اهل بیت هست .خدایا توسرانجام کار، و وعده گاه تویی ، همه باید نزد تو آییم وحساب پس دهیم .درآن لحظه تویی که می توانی نجات دهی و دستگیری کنی
💠بیدک ناصیة کل دابة
خدایا بدست توست موی پیشانی[ناصیه] زمام و اختیار هرموجودی .
💠والیک مصیر کل نسمة
روح انسان لطیف ست[نسمه] وبازگشت همه ارواح بسوی خداست .
💠سبحانک
پاک ومنزهی تو ،
سبحان ازکلمات عجیب قران ست .تمام نقصها و ضعفها را ازخدا نفی میکنیم .خدایا توعیب ونقصی نداری اگرماهم خوبی داریم همه ازتوست .
سبحان، اثبات وبازگشت همه خیرها به خدا و نفی تمام عیب ها ازخدا
💠سبحانک وماأعظم شأنک
خدایا تو هیچ نقصی نداری و چقدرعظمت تو بزرگ ست .درعظمت تو هیچ نقص وضعفی راه ندارد و کوچک نیست . اگر ما هم عظمتی داریم ازتو گرفته ایم
💠سبحانک ما أعظم ماتری من خلقک
خدابا خلقت تو چقدربزرگ ست .
خلقت خدا باهمه عظمت نقص هایی دارد نه درذات، بلکه انسان که مخلوق خداست شهوت پرست، و بداخلاقست ، مخلوقات خدا با اراده خودیک نقصهایی دارند، خدایا مخلوقات عظمت دارند ولی بدی هایشان مربوط به تو نیست ، تو همه خوبی هستی انها خودشان بد شده اند .
چقدرعالم خلق بزرگ ست انسان هوش واستعداد این عالم را نمیفهمد
هرچه علم پیشرفت میکند خداشناسی بیشترمیشود .کسانی که نمیفهمند میگویند میترسیم علم آنقدر پیشرفت کند که خدا ترد شود وانکار شود .نمیفهمند که هرچه علم پیشرفت کند خدا بیشترشناخته میشود .
هرچه علم بیشتر، دقیق وریزتر میشود و سبحان الله بلندتر مبشود
💠وماأصغر کل عظیمة فی جنب قدرتک
اینهمه عظمت درمقابل قدرت توچقدرصغیرند .
ماوقتی باخود می سنجیم میگوییم آسمان و خورشید ، خیلی بزرگ هستند اما همه نظام خلقت درمقابل قدرت خدا هیچ است .
یک عالم و دانشمند تمام علم وتوانایی خود را می گذارد تا یک کتاب بنویسد ، تجلی علم او این کتاب ست .
خدا اینهمه عظمت راکه خلق کرده ، ذره ای ازقدرت خدا شده این عالم باعظمت.
اینهمه عظمت دربرابر قدرت تو هیچ ست ، قدرت تو انتهایی ندارد
💠وما إهول مانری فی ملکوتک
چقدرهولناک ست ، چقدرباشکوه ست آنچه از ملکوت تو می بینیم .
(ملکوت ؛آنچه که درورای این عالم ماده ست ).
هرچه می بینیم ملکوتی دارد ملکوت یک خانه ممکن ست نورانی باشد . خانه ای قبلا بخاطر موسیقی که درآن گذاشته شده اثر وضعی ان مانده لذا درماشین قران بگذار تا آفات وشرور قبلی ازبین برود .
خدایا چقدرملکوت وباطن اشیا شکوهمند ست
معلوم ست که حضرت امیربه ملکوت عالم راه دارد ولی ما نمیبینیم
ازظاهراین عالم انگشت بدهان شده ایم بماند ، چقدر باطن وملکوت عالم عجیب ست .
💠وما أحقر ذلک فیماغاب عنا من سلطانک
چه دنیا وچه ملکوت عالم ، همه درمقابل سلطنت تو هیچ ست .
حضرت سه مرحله رابیان می کند.
الف) عالم خلقت ,چقدر عظیم وبزرگ امادرمقابل ملکوت هیچ ست .
ب) چقدرعالم ملکوت بزرگ ،عجیب وحیرت اتگیز اما در مقابل سلطنت خدا هیچ ست .
ج).سلطنت خدا ورای همه اینهاست
معلوم است عالم شمه ای ازقدرت وعظمت خدا .ذات ،حقیقت و عظمت خدا برهمه انها سیطره داردو ازهمه انها بزرگترست .
چقدرحقیر وکوچک ست آنچه را از عالم خلقت و ملکوت می بینیم نسبت به آنچه که ازماپوشیده ست ازعظمت وحقیقت وسلطنت .
💠وما أسبغ نعمک فی الدنیا و وماأصغر فی نعم الاخرة
چقدرنعمتهای تو دردنیا کامل و گسترده اند[اسبغ]
وچقدر این نعمتهای فراوان دنیا دربرابر نعمتهای آخرت کوچک وناقصند.
اگرنعمت بین باشبم خدابماخیلی نعمت داده .نعمتهای فراوانی داریم که باید بادقت بدست بیاوریم ،نعمت احساس، محبت، سلوک .
مامیتوانیم بخدا برسیم.
کسی درمحضرامام صادق ع اظهار فقر کرد ،امام فرمود توفقیر نیستی اما او اصرار برفقر ونداری خود کرد که دو روز ست که غذا نخوردم لباس ندارم و..امام فرمود منظورتو اینهاست اما منظور من اینها نیست تو فقیر نیستی ، آیا حاضری حب علی ع را بدهی و چنددینار بگیری، گفت: نه .اصلا عالم راهم بدهند حاضربه چنین کاری نیستم .امام فرمود : ثروت داری ، تو اشتباه دیدی ، پول را ثروت دیدی اما مال ، حب امیرالمومنین ست .
نعمتهای آخرت هم فراوان ترند وهم کاملتر .
مثلا دردنیا فضیلت امیرمومنان را میخوانیم ولذت میبریم اما درآخرت از فضایل حضرت چیزهایی خواهیم دانست که دردنیا میسر نبود بخاطر تحریف ها و دشمنی ها باحضرت نگذاشتند ازفضایل بیشتر ایشان بهره ببریم .
چنانچه کسی عالم بزرگوارآقاسید احمدخوانساری را درعالم رویا دید که مشغول خواندن کتاب ست .گفته بوداینجاهم کتاب میخوانی ؟ فرموده بود دردنیا خیلی ازفضایل امیرالمومنین رابما نگفته بودند ازبس عظمت داشت ومردم دنیا تحمل نداشتند .ماکه برزخ آمدیم تازه فضایل علی را میخوانیم
پیامبر اکرم ص فرمود درمورد علی حرفهایی هست ولی میترسم مردم مثل مسیحیت ، بگویند که علی خداست .
خدایا بعظمت امیرالمومنین مارادردنیا وآخرت ازایشان جدا مگردان .
الحمدلله رب العالمین