بسم الله الرحمن الرحیم
شرح خطبه ها
۱۴۰۱/۵/۲۴ - ۱۸ محرم الحرام
💢 خطبه ۱۰۵ 💢
صفات بارز پیامبر
خطبه از سه بخش تشکیل شده آیا پشت سرهم چنین بوده یا فاصله داشته ، یا سید رضی (رحمة الله) بهم متصل و مرتبط کرده معلوم نیست. اما آنچه مسلم است مضمون سه بخش از هم جداست.
💠حتی بعثَ اللهُ محمداً صلی الله علیه وآله شهیداً و بشیراً و نذیراً
بخش اول : صفات بارز رسول مکرم (ص)
خدای متعال پیامبر را مبعوث کرد در حالیکه سه ویژگی داشت.
شهیداً، شاهد و گواه بر امت است.
« ویومَ نَبعثُ مِن کلِ امةٕ شهیداً علیٰ انفسِهم و جِئنا بک علیٰ هولاء شهیداً »
هر امتی شاهد دارد و و پیامبر را بر همه امتها شاهد قرار دادیم.
شاهد در بخش دنیا؛ بر اعمال دنیوی شاهد است، و در بخش آخرت هم شهادت میدهد و هم نسبت به اعمال انجام دادهٔ انسان شفاعت میکند.
اینکه گفته شده هفته ای دوبار اعمال عرضه میشود آن یک امر قاعده مند است ،اما امام بطور کلی و دائمی،بر اعمال احاطه دارد.
کما اینکه در خواب هم باشد از اوضاع و اطراف باخبر است.
خواب معصوم بخاطر روحی که دارد خداوند در خواب هم او را از تمام عالم هستی مطلع میکند. جهل در معصوم وجود ندارد و با خواب دیگر انسانها فرق دارد.
ویژگی بشیر و نذیر را دارد « اِنا اَرسلناکَ بالحقِّ بشیراً و نذیراً احزاب - ۴۵ » به اعمال خوب بشارت و به اعمال زشت هشدار و انذار میدهد.
💠خیرَ البریَّةِ طفلاً ، و اَنجَبَها کَهلاً
پیامبر (ص)در سن کودکی و طفل بهترین مخلوقات بود همانطور که در سن میانسالی [کَهل] نجیب ترین و شایستگی و عظمت با او همراه بود.
برای پیغمبر کودکی و بزرگسالی متفاوت نیست،طهارت ، روح معنویت همیشه با اوهمراه است. در کودکی هم خیرالبریه و بزرگ بود.
ابوطالب علیه السلام: : «فَواللّهِ اِنَّ لهُ شَأناً عظیما» بخدا قسم پیغمبر در خردسالی هم صاحب یک روح بسیار والایی بود.
💠واَطهرَ المطهَرینَ شِیمَةً
پیغمبر صاحب طاهر ترین اخلاق[شیمه] بود.
عبد الله بن عباس: « اخلاقُهُ القران »
هرچه قرآن بعنوان صفات و کمالات اخلاقی بیان میکند تجسم آن در رسول الله است. پیامبر قرآن مجسم است.
💠و اجودَ المُستَمطَرِینَ دِیمَةً
مستمطِر با کسر (فاعلی) باشد ،وجود مقدس پیامبر باران رحمت است ، باران نافعی [دیمه]که بر دلهای آماده فرو می ریزد.
باران دیمه سرو صدا ندارد نم نم و طولانی مدت نافع می بارد
✅جود و بخشش پیامبر همراه با سرو صدا نیست بی صدا جود میکند.
اگرمستمطَر را با فتح ( مفعولی) خوانده شود. مردم در طلب باران از پیامبر خواستار دعا میشدند. به محض دعای پیامبر باران بر مردم نازل میشد.
بخش دوم خطبه : جریان خلفا وبنی امیه
💠فمَااحلَولَت لکمُ الدنیا فی لذَّتِها
لذتهای دنیا وحکومت برای شما شیرین نشد[احلولت]
💠ولا تَمَکَنتُم مِن رَضاعِ اَخلافِها
وشما نتوانستید بطور کامل از شیر شتر [اَخلاف]حکومت بهره مند شوید.
💠الا مِن بعدِ ما صادَفتُمُوها جائِلاً خِطامُها
مگر، باحکومتی مصادف شدید که افسار آن رها شده بود.[جائلا خطام]
💠فَلِقاً وَضِیتُها
کمر بند زین به شکم حیوان محکم بسته نشده بود ، زین شتر حکومت لرزان بود ، که شما به خلافت دست یافتید.
💠قد صارَ حرامُها عندَ اَقوامٕ بمنزِلَةِ السِّدرِ المَخضُود
زمانیکه به حکومت دست پیدا کردید احکام بدست شما زیرو رو شد [صار] حرام دنیا در نگاه شما (عثمان)مانند درخت سدر مخضودی که آماده شده ،استفاده کردید.
درخت سدر دارای خار بسیار است استفاده از آن سخت است وقتی خار و اضافات آن تمیز و قابل استفاده شد مخضود ، آماده برای استفاده است. حرام دنیا را برخورد حلال کرده مانند سدر راحت الحلقوم خوردید.
💠و حَلالُها بعیداّ غیرَ موجود
وحلال دنیا نسبت به شما بعید و حتی غیر موجود بود (گویا اصلا حلالی نیست.)
حلال دنیا اینکه حق را به حقدار برسانید ، اما شما حق را نادیده گرفتید گویا از شما دور است و گویا که غیر موجود است یعنی اصلا شدنی نیست. و حرام را هم بمنزلهٔ سدر مخضود خوردید.
✅وارد شدن به حرام با وجود سختی که دارد انسان تمام سختی را پشت سر می گذارد تا به آن دست یابد اما حلال که راحت و در دسترس است چندین مانع و پل ایجاد میکند که به سراغ آن نرود.
واین سد ایجاد کردن در وجود انسان رشد میکند که سخت را آسان و آسان را سخت جلوه دهد.
✳️در ابتدای حکومت حضرت ، جایگاه خلفا در نگاه مردم مهم بود. حضرت بخاطر مسائلی در ابتدای حکومت در لفافه سخن می گفت.مبادا مردم دوباره عِرق ، عصبیت ، و قومیت آنها گل کندو دوباره حکومت بدست آنان برگردد ، از طرفی هم نمیشد حقایق را کتمان کرد باید گفته میشد تا ایندگان بدانند خلفا چه ظلمی روا داشتند.
در چنین شرایطی که هم باید سخن گفت و هم باید اختلاف بوجود نیاید ، حضرت در لفافه صحبت میکند. بندرت مانند خطبه شقشقیه واضح و صریح سخن میگوید آنهم در اواخر حکومت حضرت بوده.
جریان خلفا که بعد از پیامبر(ص) بوجود آمد اهلیت و شایستگی حکومت و خلیفه پیغمبر بودن را نداشتند. بعد از پیامبر خلافت غصب و افسار شتر حکومت شل و رها شد ، وساربانی بر این شتر حکومت نبود ، زمان را مناسب دیدند و در موقعیت لرزان بودن زین شتر حکومت، ان را تصاحب کردند. فضا را آشفته و غبار آلود کرده به حکومت دست یافتند که اگر حقانیت داشتند در عصر پیامبر چنین کاری می کردند.
💠وصادَفتُمُوها ، واللهِ ظِلّاً ممدوداً الیٰ اجلٕ معدود
بخدا قسم ، شما این حکومتی را که با آن روبرو شدید یک سایه ی پهناور و گسترده میدانید.[ظل ممدود] اما حکومت سرانجام محدود و معدودی دارد زود به پایان میرسد.
💠فالاَرضُ لکم شاغِرَه و ایدیکم فیها مبسوطه
شما زمانی به حکومت رسیدید که هیچ مانع و عامل باز دارنده [شاغره] در مقابل شما نبود.
دست شما برای هر ظلمی باز بود.[مبسوطه]
یاران صدیق پیامبر را تهدید ، تبعید ،ازار و به شهادت رساندید.
💠واَیدِیِ القادَةِ عنکم مَکفوفَه
شما حکومت استبدادی در دست گرفتید که دست رهبران الهی را کوتاه و بسته کرد.[مکفوفه] قدرتی برای آنها باقی نگذاشتید، یک فدک قدرت مالی بود که آنرا هم از چنگ درآوردید.
💠وسُیُوفُکم علیِم مُسلَطه
شمشیر های شما بر علیه رهبران الهی حسن و حسین علیهما السلام بود.
شمشیر ظالمانه شما آنها را از پا درآورد.
💠وسُیوفُهُم عنکم مَقبوضَه
شمشیر آنها نسبت به شما قبض و بسته شده بود. اجازه قیام به کسی نمیدادند، حکومت بنی امیه کوچکترین صدایی را خفه میکرد.
✅ چگونه به حکومت رسیده و چگونه حکومت ظالمانه را طی کردند و رفتند ، خدا و حق در کجای این ماجرا قرار داشت !!!
هر ظلمی قد علم کند و بعد خیلی راحت هم تمام شود و برود!!!
💠اَلا اِنَ لکلِ دمٕ ثائِرا، ولِکلِ حقٕ طالِبا
آگاه باشید برای هر خون ناحق ریخته شده یک خونخواهی[ثائرا] هست، مطالبه گر خود خداست. و هر حقی یک طلب کننده و صاحبی دارد.[طالبا]
( ثارالله بمعنای خون خدا نیست بلکه خدا خونخواه اوست. ) اگر ثار بمعنای خون باشد لفظ دم تکرار نمیشد.
💠و اِنَّ الثائِرَ فی دِمائِنا کالحاکِمِ فی حقّٕ نفسِه
اگر کسی بما اهل بیت ظلم کرد، کسی که خونخواه ما باشد و از حق ما دفاع کند مانند حاکم و قاضی هست که بخواهد در مورد خود حکم صادر کند.[فی حق نفسه]
قاضی در صدور حکم برای خود به تمام جوانب ، قضایا و احکام آگاه است ، به راست و دروغ شاهدان آگاه است. کاملا آگاهانه و تیزبین بررسی میکند و به همه چیز احاطه دارد.
✳️ سوال؟!
باغصب فدک از اهل بیت چرا حضرت در دوران حکومت خود آنرا پس نگرفت؟! وحضرت برای فدک کاری نکرد؟!
پاسخ: فرمود ، ما در حکومت برای خود کار نمیکنیم در حکومت برای مردم زحمت می کشیم ولی خونخواه و طالب حق ما خداست. و حق ما را از ظالمین می گیرد.
« و هواللهُ لا یُعجزُهُ مَن طَلَب»
حق روی زمین نمی ماند و آن خدایی که طالب حق ما اهل بیت است عاجز از اینکار نیست.
💠و هو الله الذی لا یُعجِزُهُ مَن طَلَب
و خونخواه ما خدایی که حاکم ، عالم و قاضی هست که در مجازات کسی عاجز نمیشود.
کسی نمیتواند بر قدرت خدا فائق و غالب شود.
💠ولا یَفُوتُهُ مَن هَرَب
واز ید قدرت خدا کسی نمیتواند فرار کند.[هرب]
💠فاَقسِمُ باللهِ یا بنی امیةَ عمّا قلیلٕ لَتَعرِفَنَّها فی اَیدی غیرِکم و فی دارِ عدوِّکم
(خطاب به بنی امیه )
قسم به خداوند زیاد طول نمیکشد، حکومتی را که برای بقاء آن ظلم میکنید ، بزودی این حکومت را در دستان دشمنان خود می بینید.
دشمن درجه یک شما بنی العباس و بنی المروان و بزودی حکومت شما در دست و خانه های آنها قرار میگیرد.
بخش سوم خطبه : نصایح و مواعظ
💠اَلا اِنَ اَبصرَ الاَبصارِ ما نَفذَ فی للخیرِ ما طرفُهُ
آگاه باشید که بهترین چشم ها ،چشمی ست که در خیر نفوذ کند .نه اینکه چشم کمبود دید وعیب ظاهری نداشته باشد.
منطور حضرت بهترین دید ، انسانی که عادت کرده فقط خیر ببیند اگربدی راهم ببیند تغافل وتجاهل میکند .چشم خوب فقط خیروخوبی را می بیند .عده ای فقط بدی ها وضعف ها ومشکلات را می بینند ،البته درمورد حکومت بحث جداست .حکومت باید ضعفها ومشکلات وکاستی ها راببیند وبرطرف کند.
ما باید دنبال خوبی ها باشیم .چشم خوب حتی در سن پیری وضعف بینایی هم ،اگرخوبی وخیر ببیند بازهم چشم خوبی ست.
💠اَلا انَ اَسمَعَ الاَسماعِ ما وَعَی التَذکیرَ و قَبِلَهُ:
آگاه باشید ،بهترین گوشها ،گوشی ست که تذکر وموعظه را حفظ کند[وعیٰ] وبپذیرد .
درمیان حیوانات تیزترین گوش ها مثل عقاب و...وجود دارد اما حضرت میفرماید گوش خوب گوشی ست که موعظه وتذکر ونصیحت را بشنود وباجان ودل قبول کند وعمل کند.
💠 آبها الناسُ استَصبِحوا مِن شُعلَةٕ مصباحِ واعظٕ مُتَّعِظ
ای مردم ، چراغ قلب و دل خودرا با آتشی که از یک واعظ متخلق گرفته اید روشن کنید.
سخنرانی که فقط سخن پراکنی میکند فایده ای ندارد.سراغ عالمی بروید که قبلا خود به همان علم عمل کرده باشد وبه توصیه ها جامه عمل پوشانده باشد .
حضرت درجای دیگری فرموده ای مردم من چیزی را بشما توصیه نکردم مگر قبل از آن عمل کردم وشما را ازکاری نهی نکردم مگر از قبل خود از آن کار دست برداشتم .
شیخ عباس قمی مؤلف مفاتیح الجنان فرموده بود که یکسال قبل از انتشار مفاتیح ، خودم یکباربهمه آن عمل کردم بعد انتشار دادم.
(استصبحوا) ازباب استفعال که یکی ازمعانی ان رنج وزحمت است .یعنی پیدا کردن چنین افرادی وعمل کردن به این سخنان سخت است .حضرت فرمود ازچنین افرادی نوربگیرید که متخلق به علم خودباشند .
💠وامتاحُوا مِن صَفوِ عینٕ قد رُوِّقَت منَ الکَدَر
از چشمه ای آب بردارید[امتاحو] که هیچ ناپاکی درآن نیست .آب آن زلال و طاهر [صفو] است.
مصداق این کلام ؛ اهل بیت هستند .سراغ اهل بیت بروید .تاوقتی غدیرهست وعلی ع هست ، دنبال سقیفه نروید .ونیز مصداق دیگرش عالم ربانی ست .
قران دستور میدهد که به طعام خود نگاه کنید چه میخورید، حلال است یا حرام . موافق طبع تان هست یانه ؟ معنای بالاتر اینست که درروایات آمده که مراقب غذای روح تان باشید . سراغ هرعالم ، کتاب ، مجلس و سایتی نروید .حرفی راکه شنیدید عبد آن شده اید .پس سراغ نورانیت باید رفت .چراغ دل راباید به نوراهل بیت علیهم السلام منور کرد.
💠عبادَ الله لا تَرکَنوا الیٰ جَهالَتِکم
بندگان خدا به جهالت خود تکیه نکنید.[لا ترکنوا]
جزاهل بیت که متصل به وحی هستندوعلم می گیرند ، کس دیگری نمی تواند ادعای علم کامل کند .چنین فردی دروغ میگوید ، این نشانه جهل اوست.جاهل ادعای علم میکند ولی عالم میگوید من نمیدانم .حضرت فرمود هیچگاه ندانستن را ترک نکنید.
💠ولا تَنقادوا الیٰ اَهوائِکم
تسلیم هوی وهوس خود نشوید .
درجنگ بین انسان و هوی وهوس؛ نباید تسلیم شد ،همچنانکه در زد وخورد و دعوا با کسی تسلیم نمیشوید واگر زمین خوردید برای دفاع ازخود باز برمیخیزید ، درمقابل شیطان ونفس هم اگرزمین خوردید ؛ وا نداده ، اعلام شکست نکنید، دوباره برخیزید.
صدبار اگرتوبه شکستی بازآ...
💠فانَّ النازلَ بهٰذَ المنزِلِ نازلْ بِشفا جُرُفٕ هار
اگرکسی به جهل تکیه کرد و درمقابل هوی وهوس اعلام شکست کرد ، بر لبه[شفا] جایگاهی وارد شده که هرلحظه درحال فروریختن ست.[ جرُف هار]
کنار رودخانه ای که زیر آن را آب شسته و خالی شده ،ایستادن بر روی آن خطر سقوط وریزش دارد . تکیه برجهل وتسلیم هوی هوس شدن هرلحظه خطر هلاکت دارد.
💠یَنقُلُ الرَّدیٰ علیٰ ظَهرِهِ مِن مَوضِعٕ الیٰ مَوضعٕ لِرأیٕ یُحدِثُهُ بعدَ رأیٕ
انسان جاهل وهوس ران هلاکت [الردیٰ]وسیه روزی را با خود ازجایی به جایی منتقل وحمل میکند.[ینقل]
مثل کسی که بمبی را باخود درکیسه ای حمل میکند ،هرلحظه درمعرض انفجار وهلاکت ست.
💠یُریدُ اَن یُلصِقَ ما لا یَلتَصِق و ویُقَربُ ما لا یَتَقارَب
میخواهد که آنچه را قابل چسبیدن نیست[لایلتصق] بهم بچسباند.وآنچه راکه بهم نزدیک نیستند رابهم نزدیک کند.
حرف عالمانه نمیزند ولی حاضرنیست جهل خود رابپذیرد وبرای اینکه بگوید من درست میگویم ، حرفهای جسته وگریخته رابهم وصل میکند وهزار ویک توجیه برای اثبات درستی حرف جاهلانه خود میآورد .
جهل انسان را بجایی میرساند که رای اثبات حرف خود ،هردلیل و آیه وروایت می آورد بااینکه میداند درست نمیگوید .
انسان متقی حرف خود را به قرآن و روایت وعقل عرضه میکند اگر آنها قبول کردند اوهم میپذیرد که حرف درست ست ولی اگرمخالف قران باشد چون اصل قران ست حرف خود را به دیوار میکوبد.
💠 فاللهَ اللهَ اَن تَشکوا الیٰ مَن لا یُشکِی شَجوَکم و یَنقُضُ بِرَأیهِ ما قد اُبرِمَ لکم
مواظب باشید خدارادرنظربگیرید واحتیاط کنید ازاینکه شکایت نزد کسی ببریدکه مشکلات و درد وغم[شجَوکم] شما را حل نمی کند ونمیتواند گره کارشمارا بازکند.
درمورد این کلام حضرت اختلاف نظر وجود دارد ،برخی میگویند درمورد حکومت ست که حکومت فسادی مثل بنی امیه را سرکارنیاورید بعد که رفتید وازمشکلات شکایت کردید مشکل گشا ودستگیر شما نخواهدبود .
عده ای هم گویند درمقام مشاوره ست .درامری که جاهل هستی وآگاهی نداری هرکس رانمیتوانی برای مشاوره انتخاب کنی .مشاور باید دلسوز انسان باشد. مشاور باید درد وغصه شما رابفهمد تابتواند مشکل شما را حل کند.
مشاوری که مزه دین ودینداری را نچشیده اگر درامر ازدواج ومشکلاتش مراجعه شود ، میگوید به سراغ گناه وحرام برو تا روحت آرام شود .درحالیکه گناه باعث تخریب روح میشود و آرامش نمی دهد .
اگرفقیری برای رفع مشکلت سراغ کسی برو که مزه فقر راچشیده است.ازوبژگی های مشاور اینست که بتواند خودش را بجای تو قراربدهد .
نه مانند حکومت مرکزی که برای مردم مرز نشین باهزار مشکل ،تصمیماتی بگیرد درحالی که یک روز هم مشکلات آنها را نچشیده وازآنها خبر ندارد .
مشاور اولا باید درد شناس باشد ،ثانیا عالم باشد ،علم ان را داشته باشد.
شارحان این سخن حضرت را درسه موضع دانسته اند :
حکومت و قضاوت ومشاوره
💠اِنه لیسَ علیَ الاِمام الا ما حُمِّلَ مِن امرِ ربِّه
حضرت وظایف متقابل امام وامت را بیان میفرماید:
برامام جامعه هیچ چیزی فرض ولازم نیست مگر آنچه که خدابرعهده او گذاشته .
ای مردم من که برمسند حکومت نشسته ام درپی این نیستم که بدانم چه کسی چه رأیی را میپسندد، ازچه حرفی دراضی، یا ناراحت می شود. برای من معیار کلام خداست
💠الاِبلاغُ فی الموعظه
۱- وظیفه امام ابلاغ موعظه است.تامیتواند راه راست را به مردم نشان بدهد ، حرف حق را به گوش مردم برساند
💠والاِجتهادُ فیِ النصیحه
۲-وتا میتواند مردم را نصیحت کند و دلسوز مردم باشد
💠والاِحیاءُ فیِ السُّنة
۳- سنت پیامبر (ص)را زنده کند نه سنت شیخین و جاهلیت را .
ببیند دین چه بوده و حقیقت حکومت دینی چیست؟
ازسنت های پیامبر وحدت بین مسلمین وشیعیان بوده ؛واز صفات حکومت علوی ست .حکومت دینی دنبال تفرقه نیست .
💠والاِقامَةُ الحُدودِ علیٰ مُستَحِقیها
۴-وظیفه چهارم امام ، اقامه حدود درمورد مجرمان است ( کسانی که مستحق اجرای مجازات هستند)
کسی راکه درجامعه ظلم کرده باید بدون ترس ومهابا مجازات کند واقامه حدود کند.
💠و اِصدارُ السُّهمانِ علیٰ اَهلِها
۵- وظیفه پنجم امام اینست که سهم وبیت المال [سُهمان]را بطور عادلانه تقسیم کند.
حقوق مردم ازنظر اجتماعی ، اقتصادی، فرهنگی را به آنها بدهد طبق حکم خدا ؛ هرکس نظرش هر چه باشد .
واما وظایف امت ومردم :
💠فبادِروا العلمَ مِن قبلِ تَصویحِ نَبتِهِ
شما مردم بایدبه سوی علم وآموختن بروید قبل از آنکه درخت علم خشک شود[تصویح]
قبل آنکه درخت علم علی ع توسط شمشیر ابن ملجم درمسجد کوفه خشک شود بیایید وازمن علم فرابگیرید.این سخن حضرت تعبیر آخرای کلام سلونی قبل ان تفقدونی ایشان است .
💠و مِن قبلِ اَن تُشغَلوا بانفسِکم عن مُستَثارِ العلمِ مِن عندِ اهلهِ
علم ودین را از معدن علم [مستثار]فرابگیرید قبل ازآنکه بخود مشغول شوید ودچار سختی ها وگرفتاری ها شوید.
ازمن علی واهل بیت وعالمان ربانی که متصل به کتاب خدا وسنت پیامبرند علم آموزی کنید قبل از اینکه ازبین بروند.
💠وانهَو غیرَکم عنِ المنکَرِ و تَناهَوا عنهُ
توصیه دوم حضرت : دیگران را ازمنکر نهی کنید وخودنیز ازگناه دوری کنید .وبخوبی ها ملتزم شوید .
💠 فاِنما اُمِرتُم بالنَهیِ بعدَ التناهی
چراکه شما امرشده اید که گناه نکنید بعدبه دیگران نهی از منکر کتید .
اول خودانسانکناه نکند وسپس به دیگران بگوید گناه نکنند .
✳️سوالی دراینجا در روایات و ازفقها مطرح شده که اگرکسی اهل گناه باشد آیا امرواجب نهی ازمنکر ازعهده اش برداشته میشود ؟
مثلا کسی که اهل ربا ست اگردیگری راببیند که میخواهد مرتکب ربا شود میتواند اورا ازاینکار نهی کند؟
فقها بالاجماع گفته اند که شرط نهی از منکر ، عدم ارتکاب منکر نبست .
گناه کردن من دلیل بر تذکردادن من بدیگری نمیشود .
حرف حضرت ازباب شرط کمال ست نه ازباب شرط وجوب .مانند اینکه درنماز خواندن حمدوسوره واجب ست اما برای نمازکامل باید به آداب نمازهم توجه کرد
نهی ازمنکری کامل واثرگذارست که خود انسان هم گناه نکند.
مانند نهی خرما کردن رسولخدا که در همان روز نهی کرد و به روز بعد موکول کرد که خود نخورده بود.
والحمدلله رب العالمین
الحمدلله رب العالمین