بسم الله الرحمن الرحیم
شرح خطبه ها
۱۴۰۱/۵/۵ - ۲۵ ذی الحجه
💢 خطبه ۹۲ 💢
خطبه بعدازقتل عثمان زمانی که مردم بربیعت با حضرت اقدام کردند ایراد شده ست .
♦️دَعُونیٖ والتَمِسُوا غَیری
مرا رهاکنید وخلافت وحکومت را ازغیرمن طلب کنید
حکومتی که علی دارد با افکارشما نمی سازد
این کلام حضرت مقامی است برای ایشان که باوجود آماده بودن حکومت برای ایشان ؛ دست رد به آن میزند .
همچنان که درخطبه سوم فرمود ( زمانی که مردم برای بیعت با ایشان بردرخانه ش اجتماع کردند) برخلاف حاکمان دنیا پرست ازهمان ابتدا بامردم اتمام حجت کرد که در حکومت من سخت گیری وعدالت ست ؛ شاید به مذاق شما خوش نیاید همین اول کار باشما اتمام حجت میکنم .
هنوزحکومت به من نرسیده آزادید ولی بعد که حکومت بمن برسد حاضر نیستم باروش خلفای قبلی عمل کنم نمیتوانم احکام دین وسنت نبوی را زیرپا بگذارم برای اینکه شماخوشحال شوید .
♦️فانّا مُستقبِلُون اَمرا له وُجوهُ واَلوانٌ
ای مردم ما با حکومتی روبرو هستیم که چهره های مختلف ورنگ های گوناگون دارد .
♦️لاتَقومُ له القلوبُ ولاتَثبُتُ علیهِ العُقول
حکومتی که دلها برآن ثابت وعقل ها برآن استوار نیستند .
چه تعابیر زیبایی حضرت بیان میکنند.
این جملات چندمعناومضمون دارند ؛
یکی اینکه این حکومتی که بمن خواهیدسپرد مشکلات عدیده ای دارد وبسادگی قابل اداره کردن نیست. بدعتهایی که درحکومت ایجادشده باعث می شود که دیگران به سادگی زیربار حکومت عدل نروند .پس من کاملا آگاهانه وارد این معرکه میشوم.
دوم اینکه :وجوه والوان همان آفت هایی هستندکه بوجودآمده اند مثل بدعت ها ؛ زراندوزی ؛ ترجیح دادن حکومت خلفا به حکم خدا ونظروتفسیرشخصی به تفسیر پیامبر وامیرمومنین .
✅ سخن حضرت دوبخش دارد ؛ یک بخش سیاسی یعنی مشکلات سیاسی جامعه که خلیفه به قتل رسیده ؛ مردم متحیرند وجامعه دچارافتراق وگسستگی شده است.
ویک بخش نظری که :
حکومتها هرطور که خواستندجامعه را اداره کردند تامورد پسند مردم باشند .
اما درحکومت من ؛ حرف حرف خداست حتی اگر مردم ناراحت شوند .
پس کسی که درامورسیاسی وارد میشود باید از فضاها واولویتها ومشکلات جامعه مطلع باشد.
پس، من میدانم حکومت ازجهت سیاسی ونظری مشکلات فراوانی دارد وباید آنها رابرطرف کنم.
♦️واِنَّ الٰافاقَ قد اَغامَت والمَحَجَةَ قد تَنَکَرَت
بدرستی که آسمان حکومت ها (وآسمان مدینه ) را ابرسیاه دربرگرفته است .
(ابرسیاه خودخواهی ؛ مال دوستی ؛ حکومت دوستی ؛ سهم خواهی)
اگرهم کسی بخواهد راه علی (راه حق ) رابرود ؛این راه به سادگی آشکار وواضح نیست .
تشخیص حق ازغیرحق وسره ازناسره بخاطر انحرافاتی که حکومتهای قبلی بوجود آوردند ؛ سخت است .
معنای دوم وعمیق تر این کلمه (تنکرت) اینکه ؛ راه راست وراه روشن مرا انکار می کنند .
می دانند راه راست همین است ؛ باهر دلیلی هم که محاسبه کنند، با برهان منطق وعقل ؛ با دلیل غدیر و مباهله ؛ حکومت باعلی ست .
حرف علی حق ست ولی انکارمیکنندوکاربجایی میرسد که منکرها ؛ معروف و معروف ها ؛ منکر می شوند.
آنجا که می فرماید من اهل مصالحه ومسامحه نیستم .اگرمی خواهید باید مواردرا بپذیرید تا حکومت را بدست گیرم وگرنه به سراغ دیگران بروید.
♦️واعلَموا اَنّیٖ اِن اَجَبتُکُم رَکِبتُ بِکم ما اَعلَم
بدانید اگر به حکومت برسمووشمارا اجابت کنم ؛ آنگونه که میخواهم سوار برحکومت میشوم وآنگونه که می دانم وحق است ؛ حکومت را اداره میکنم.
(از علی میخواهند طوری حکومت کند بمانند خلفای قبل گر چه که اشتباه و باطل باشد )
درشورای شش نفره رسماً خواستند که بهکتاب خدا وسنت نبوی وشیخین عمل کند.
ظلم به علی همین است.
حکومت بدست نگیرد ترجیح است تا خلاف نظر پیامبر قدم بردارد.
♦️ولم اُصغِ الیٰ قولِ القائِل وعَتبِ العاتِب
گوشم بدهکار حرف کسی نخواهد بود[لم اصغ] و حرف سرزنش کنندگان را گوش نمیدهم .
طبق نظرخودم که نظر خدا وپیامبرست عمل میکنم.
♦️واِن تَرَکتُمُونی فاَنَا کاَحَدِکم
اگرمرا رهاکنید وازمن حکومت نخواهید من هم یکی ازشماها هستم ( مانندهمان ۲۵ سالی که یک شهروند بودم )
♦️ولَعَلی اَسمَعُکم و اَطوَعُکُم لِمَن وَلَّیتُمُوهُ اَمرَکم
بدانید اگرحکومت بمن نرسید ودیگران سرکار آمدند ؛ من علی مطیع ترین افراد درمقایل حکومتها هستم ( چون میخواهم اصل اسلام پایداربماند) .
تاوقتی حرفشان خلاف شرع و ضایع کردن حق مردم نباشد ؛ می پذیرم .من ازحق خودم میگذرم ولی ازحق مردم نمیگذرم.
♦️واَنَا لکم وزیراً خیرٌ لکم مِنّٖی اَمیرا
من اگر وزیر و مشاور شما باشم برای شمابهترست تااینکه امیر وحاکم باشم .
اگرشهروند باشم درمقایل اتفاقات ساکت وخنثی نخواهم بود ،مشاوره وراهنمایی میکنم. واین برای شمابهتر است
اگر حاکم باشم شما تاب عدالت مرا ندارید ومخالفت خواهید کرد .
ومردم دراثر مخالفت با حکمعلی که همان حکم خدا و پیامبر است گرفتار حرام وجهنم میشوند.
✳️ اهل سنت سه شبهه دراین خطبه مطرح کردند.
اول آنکه چرا حضرت حکومت را نمی پذیرد؟! وبرخی دلیل می اورند پس علی امام نیست بدلیل اینکه خود گفته: « برای حکومت دنبال کسی غیر من بروید»
اگرامام و به نصب خدا واعلان پیامبر ( بهاعتقاد شیعه ) امامت ومأموریت به او داده شده ؛ نمیتواند مخالفت کند ونپذیرد .باید به وظیفه اش عمل کند!!
پاسخ : باید به شرایط زمان ومکان صدور کلام حضرت توجه کرد.
مانند آیات قران که باید به بعد وقبل وشأن نزول آیه توجه کرد تا بدانیم نظر قران چیست مانند «لاتقربواالصلاة » فردی نماز نخواند و دلیل آورد که قرآن گفته ، بنماز نزدیک نشوید.
سخن حضرت بعداز قتل عثمان وهجوم مردم
برای بیعت با ایشان ست .
فرمود :حکومت مثل خلفای قبلی دل بخواهی نیست پس به سراغ دیگران بروید ؛ نه اینکه من امام نیستم .هزاران خلیفه هم سرکاربیایند امامت غصب شدنی نیست بلکه کلام امام ازباب اتمام حجت بامردم ست .
جواب دیگر این شبهه اینست که بایک جمله نمیتوان به یک قاعده کلی رسید .مانند قران که با یک آیه نمیتوان به نظر همه قرآن دست پیداکرد. باید ازهمه سخنان حضرت مطلع بود تا فهمید منظور حضرت چه بوده ؟ امیرمومنان هزاران بار درجاهای مختلف فرمود که حکومت حق من ست و دیگران حقی ندارند .
درحالیکه خود خلیفه اول مکرر گفته بود ( به نقل تاریخ طبری ) من حاکم شمابودم اما بهترین شما نبودم وبهترازمن علی ست وخلیفه دوم مکرر میگفت : «لولا علی لهلک عمر »
ما باید به آنان شبهه و ایراد کنیم ، چرا با اقرار خود بر ضعف و نقص بر راس حکومت باقی ماندند.
✳️ شبهه دوم :
درمورد جمله« لم اصغ قول القائل»است.
اینکه فرمود، بحرف کسی گوش نمیدهم استبداد وخود رأیی نیست؟!
سوار شدن بر حکومت با رای و نظر خود،
با اصول ودموکراسی وجملاتی که ازحضرت سراغ داریم نمی سازد.
پاسخ :
به عبدالله بن عباس فرمود شما نظر خود را بدهید اما نظر نهایی را من تصمیم می گیرم.
حضرت خود اهل مشورت دادن ومشورت گرفتن بوده ؛ طبق آیه قران به پیامبر فرمود: ازمردم مشورت بگیر اما در تصمیم برخداتوکل کن .
« وشاوِرهم فاذا عَزَمتَ و توکَّل علیَ الله »
حرف من علی حرف خداست وهرکه مقابل حکم خدا بایستد بحرف او گوش نمیدهم .
مشورتی که اگر تصمیم نهایی گرفتم کسی مخالفت نکند، مانند طلحه و زبیر و عده ای پیشنهاد میدهند ، اگر نپذیرفتند مخالف دین عمل کردند ، اگر پذیرفتند حق خواهی میکنند و حمل براه می اندازند.
ازپیشگویی حضرت است ؛ وقتی حکومت بمن برسد عده ای پیشنهاد میدهند اگر سخن انان بپذیرم مخالف دین انجام داده ام واگرنپذبرم جنگ جمل را پیش می آورند .
با همه اوصاف مشورت با شما تعیین حکم و صدور از جانب من و در برابر مخالفین حرف قائلی را گوش نخواهم داد.
✅ در مورد ولایت فقیه و مرجعیت هم همین است.حکمی صادر شد پذیرفتن آن استبداد نیست.. ولی فقیه سخنی می گوید ، ولایت فقاهت است حرف خود او نیست، استنباط دین و حرف او حجت شرعی است.
✳️ شبهه سوم :
چرا می گوید وزیر بودن بهتر از حاکم بودن اوست؟« آنا لکم وزیراً خیرٌلکم مِنی امیرِا »
پاسخ:
حاکم باشد که بهتر میتواند مردم را بسمت عدالت ، روشنایی ، وله سمت حق ببرد
مقصود حضرت این بوده که شماتاب جکومت مرا ندارید . اگرحاکم باشم و باحکم من مخالفت کنید مخالفت با پیامبر ست ( و حربُک حَربی ) ودشمن پیامبر هم کافر است .
اما اگروزیر باشد، به حکومت مشورت میدهد و راهنمایی میکند. در وزیر بودن امر او نافذ نیست . حال خلیفه ومردم حرف اورا نپذیرند ؛ به وادی کفر وشرک درنمی آیند.
حضرت ازحق میگذرد تا مردم گرفتارحرام وکفرنشوند.
اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا
کمیت ما همه لنگ است یا علی مددی
دلم برای تو تنگ است یا علی مددی