بسم الله الرّحمن الرّحیم
شرح خطبه ها
۱۴۰۱/۴/۹ - ۳۰ذیقعده
💢بخش اول خطبه ۸۷💢
ذکر صفات متقین
✳️ در این خطبه، اوصاف محبوب ترین افراد نزد خدای متعال ذکر شده است. ابن ابی الحدید عقیده دارد، تمام افرادی که به حقیقت علم رسیده اند از مسیر و مجرای این خطبه بوده است. حضرت امیرالمؤمنین در این خطبه سیر و سلوک و عرفان علوی را بیان می کنند.
برخی از شارحان شیعی عقیده دارند که این صفات مختص امیرالمؤمنین (ع) و فرزندان معصوم ایشان است. اما برخی از شارحان شیعی دیگر عقیده دارند که آن حضرت در این خطبه راه سلوک را بیان فرموده و هر کس به قدر توان و قابلیت خود می تواند از این صفات بهره مند گردد.
🔸عِبَادَ اللهِ، أِنَّ مِن أَحَبِّ عِبَادَ اللهِ أِلَیهِ عَبداَ أَعَانَهُ اللهُ عَلَی نَفسِهِ
بندگان خدا! همانا بهترین و محبوب ترین بنده ی خدا، بنده ای است که خدا او را در پیکار با نفس یاری داده است.
پیش زمینه آن ، باور به توحید و بندگی خداست. بنده ای که بر نفس خود غالب و در مبارزه با نفس به پیروزی قاطع دست یافته باشد. پیروزی های دائم انسان را بالا می برد. خدا آنها را به شکست دادن نفس موفق میکند.
یعنی اگر صرفاً به خود اتکا داشته باشید، شکست می خورید. پیروزی از آن کسی است که خدا او را کمک کند. انسان برای رشد در مسیر معنویت به توحید و رحمت خدا نیاز دارد. پس باید حرکت کرده باشد تا خدا او را کمک کند.
خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید: اگر لطف و رحمت خدای متعال نباشد، یک نفر از شما الی الابد، روی تزکیه، طهارت و تقوا را نخواهد دید.
بنده ی خوب خدا چه کسی است؟ حضرت در ادامه ی خطبه، صفات بندگان خوب خدا را بیان می کند.
🔸فَاستَشعَرَ الحُزنِ وَ تَجَلبَبَ الخَوفَ
آن کس که جامه ی زیرین او اندوه و لباس رویین او ترس از خداست.
مؤمنین واقعی ، آنچه که همیشه همراه آنهاست، حزن است. حزن را لباس زیرین و خوف را لباس رویین خود قرار داده اند و آنچه مردم در آنها می بینند، حزن است.
✅شبهه: چرا باید همیشه محزون باشند، در حالی که در قرآن آمده است: أِنَّ آَولِیَاءَ اللهِ لَا خَوفٌ عَلَیهِم وَ لَا یَحزَنوُنَ؟
✅پاسخ: غم و اندوه و حزن مربوط به گذشته ی انسان است؛ ولی ترس و خوف نسبت به آینده ی انسان است. ما نسبت به آنچه از دست داده ایم، ناراحت و غمناکیم و نسبت به آینده ی پیش روی خود می ترسیم.
حضرت می فرماید: انسان سالک، یک حزن و یک خوف بیشتر ندارد. ناراحتی و غصه به خاطر کم کاری ها و انجام ندادن صد در صدی کارها و ناراحتی برای بقیه ی مخلوقات است. و ترس از زید و عمر، ترس از قطع مادیات و امور دنیایی ندارد. حزن در اینجا یعنی دغدغه داشتن نسبت به امورات اخروی. این حزن، حزن پویاست و انسان را به حرکت وامی دارد.
🔸فَزَهَرَ مِصبَاحُ الهُدَی فِی قَلبِهِ
چراغ هدایت در قلبش روشن شده است.
بهترین بندگان خدا روی خدا اعتماد و حساب کرده و روی خودشان حساب باز نمی کنند. انسانی که این مقدر دغدغه و طهارت دارد، درخشنده می شود. نور هدایت در قلب او و چراغ هدایت در درون اوست.
🔸وَ أَعَدَّ القِرَی لِیَومِهِ النَّازِلِ بِهِ
وسایل لازم[قریٰ] برای روزی که بر آن فرود میاید، فراهم کرده است.
انسان سالک و عارف برای مرگ و روز قیامت، غذای خوب و مطبوعی مهیّا و آماده کرده.
غذای دنیای او اندک و زاهدانه؛ اما غذای قیامت او شاهانه است. یعنی هر کسی سر سفره ی خود مهمان است.
🔸فَقَرَّبَ عَلَی نَفسِهِ البَعِیدَ وَ هَوَّنَ الشَّدِیدَ
دوری و دشواری ها را بر خود نزدیک و آسان ساخته است.
اولیای الهی و مؤمنان واقعی کسانی هستند که نزدیک می کنند برای خود، آنچه را که از ایشان دور است. منظور مرگ است.
مؤمن واقعی مرگ را نزدیک می بیند و خودش را پای چوبه ی مرگ می بیند. پس شدائد برای او آسان می شود.
اگر بدانید امروز و فردا از دنیا کوچ کرده و مسافرت می کنید، اگر مشکلی هم باشد، با خود می پندارد طوری نیست. خود را در حال سفر می بیند. لذا چیزهای سخت و سنگین بر او آسان می شود. اگر کسی قیامت و مرگ را نزدیک دید، سختی های دنیا بر او آسان می شود.
🔸نَظَرَ فَأَبصَرَ وَ ذَکَرَ فَاستَکثَرَ
حقایق دنیا را با چشم دل نگریسته، همواره به یاد خدا بوده و اعمال نیکو، فراوان انجام داده است.
مؤمنین کسانی هستند که نگاه آنها با بصیرت است. نگاه می کنند، حقایق عالم می بینند. بصر و بصیرت او با هم اند.
به یاد خداو دائم مشغول به ذکر است. وقتی کسی یاد قیامت، مرگ و خدا باشد، زیاد عمل می کند. اینکه به خدا متذکر نیستیم. چون تذکر باعث حرکت می شود. یکی از آثار مثبت ذکر این است که عمل انسان زیاد می شود.
🔶وارتَوی مِن عذابِ فراتٕ سُهِلَّت لهُ مَوارِدُهُ
از چشمه ی گوارای حق سیراب گشته ، چشمه ای که به آسانی به آن دست یافته.
انسان اگر در مسیر تقوا افتاد و روی خدا حساب کرد، چشم بینا پیدا کرد، از آب گوارایی سیراب می شود که خدای متعال رسیدن به آن را سهل و آسان کرده است. به او آب حیات می نوشاند و به مکتب امیرالمؤمنین وصل می کنند.
هر چه انسان از این آب گوارا بنوشد، بیشتر از معارف سیراب می شود. این آب، گواراست چون، قیامت و ابدیت انسان را تضمین می کند. شروطی که از ابتدای خطبه تا اینجا گفته شد، از شرایط رسیدن به این آب است.
🔸فَشَرِبَ نَهلاً وَ سَلَکَ سَبِیلاً جَدَداً
و از آن نوشیده، سیراب گردید، در راه هموار و راست قدم برداشته به یک باره از این آب گوارا می نوشد.
علامه حسن زاده آملی :
هر چه داریم از عالم آل محمّد (ص) حضرت علی بن موسی الرّضا (ع) داریم. در عالم رؤیا به ایشان می فرمایند: خواسته ی تو چیست؟ علامه پاسخ می دهد: مشتاق علم هستم. گفته می شود: تو به عالم آل محمد (ص) حواله می شوی. علامه می فرماید: حضرت علی بن موسی الرّضا (ع) در یک لحظه علم را در وجود من قرار داد. وسعتی که به ایشان داده می شود، از عنایت خداوند است.
در راهی افتاده است که هموار است، زیر پای او محکم است،[جُددا] لذا سرعت زیاد می شود.
🔸قَد خَلَعَ سَرَابِیلَ الشَّهَوَاتِ
پیراهن شهوت را از تن بیرون کرده
مؤمنین کسانی هستند که لباس شهوات را از تن بیرون می آورند. شهوت جنسی یک نوع از شهوات است. شهوت شهرت، مقام و مال دنیا خیلی بدتر است و انسان را رها نمی کند. بر عکس، کسانی که سر و دست می شکنند تا این لباس را به تن کنند، هلکاتی در مسیر خود قرار می دهند. امتحانات سختی پیش روی انها قرار می گیرد. اولیای الهی به پست، مقام و .... دلبستگی ندارند.
🔸وَ تَخَلَّی مِن الهُموُمِ
و خود را از تمام غم ها می رهاند
مؤمن واقعی کسی است که همّ و غم را از قلب خود خارج کرده است و هیچ غصه و دغدغه ی دیگری ندارد.
🔸أِلَّا هَمّاً وَاحِداً انفَرَدَ بِهِ
جز یک غم
هیچ غصّه ای ندارد، مگر یک غصّه و آن هم خداست. دغدغه او رسیدن به کمال و خداست و غیر از آن هیچ دغدغه و غصّه ای ندارد. در حقیقت انسان به قدری می ارزد که نسبت به چیزی هم دغدغه داشته باشد. خریدار نفس انسان خداست؛ ولی ممکن است انسان آن را به یک ماشین بفروشد. مؤمن یک غصّه دارد که مشغول اوست و آن عشق به خدا و رسیدن به کمال است.
🔸فَخَرَجَ مِن صِفَة العَمَی وَ مُشَارِکَةِ أَهلِ الهَوَی
و از صف کوردلان و مشارکت با هواپرستان خارج شد.
این انسان اگر به این مراحل رسید، از صفت انسان های کور و نابینا.خارج میشود. چشمی که خدا داده از رحمت رحمانیه ی خدای متعال است و به همه ی بندگان عطا شده. و مفهوم بصر دارد. چشم دوم را خدای متعال به کسی نمی دهد، مگر این که به دست بیاورد.
از جمع انسان های نابینا خارج می شود.تا این مراحل طی نشود، چشم باز نمی شود. باید خود را از همنشینی با انسان های هوس باز خارج کند و با آنها مرزبندی نماید. انسان سالک، هر مجلسی نباید برود.
🔸وَ صَارَ مِن مَفَاتِیحِ أَبوَابِ الهُدَی وَ مَغَالِیقِ أَبوَابِ الرَّدَی
کلید باز کننده ی درهای هدایت و قفل درهای گمراهی و خواری گردید.
انسان مؤمن به جایی می رسد که خود کلید درب هدایت می شود. برای کسی که می خواهد هدایت شود، درب هدایت را باز می کند. تبدیل به استاد می شود. پس سالک الی الله راه بهشت را برای مردم باز می کند .
قفلی بر درهای جهنم می شود. متقی کسی است که فقط به فکر خود نیست. مردم را هم هدایت می کند. دستگیری از مردم به این معناست که سالک درب هدایت را برای هر کسی که استعداد داشت، باز کند و همچنین مانع گناه دیگران شود. این وظیفه ای است که خدا بر دوش او گذاشته است. در غیر این صورت، این سیر و سلوک نیست.
🔸قَد أَبصَرَ طَرِیقَهُ وَ سَلَکَ سَبِیلَهُ
راه هدایت را با روشندلی دید و از همان راه رفت
مؤمن متقی کسی ست که نسبت به راهش بصیرت پیدا کرده . در هر اتفاقی با اندکی مشاوره، ذکر و نماز راه را تشخیص داده و پیدا می کند. راه را که پیدا کرد، حرکت می کند.
🔸وَ عَرَفَ مَنَارَهُ وَ قَطَعَ غِمَارَهُ
و نشانه های آن را شناخت و از امواج سرکش شهوات گذشت.
مؤمن نشانه های راه را شناخته ، از این موج های سنگین دریا به سلامت عبور می کند. طی کردن طریق و گذر کردن موج های سنگین و توجه به نشانه های جاده برای کسی است که سالک در حال حرکت باشد. نشانه ی راه برای کسی است که هدف دارد و می خواهد به جای خاصی برسد.
🔸وَ استَمسَکَ مِنَ العُرَی بِأَوثَقِهَا
به محکم ترین طناب ها چنگ انداخت
انسان در این مشکلات به کجا چنگ بزند؟ استاد می خواهد. استاد مقام و جایگاه است. استاد بلد راه است. آدم متقی کسی است که فقط به دستگیره های مورد اطمینان و محکم چنگ می زند. کسی که به درب خانه ی امیرالمؤمنین (ع) نباشد گمراه است و دنبال هدایت نیست.
🔸وَ مِنَ الجِبَالِ بِأمتَنِهَا
و به استوارترین دستاویزها
در بین دستگیره ها به محکم ترین طناب دست می اندازد. بعضی از استادها نقش یک طناب پوسیده را دارند. اما در حقیقت، استاد واقعی، محمّد و آل محمّد (ص) هستند که فهم دین دارند.
🔸فَهُوَ مِنَ الیَقِینِ عَلَی مِثلِ ضَوءِ الشَّمسِ
چنان به یقین و حقیقت رسیده ،گویی نور خورشید بر او تابیده.
این فرد به درجه ای از یقین رسیده که حقایق مثل نور خورشید برای او روشن است. انسان با سلوک است که به یقین می رسد. یعنی همه چیز (مثل برزخ، قیامت، آتش جهنّم و ....) مثل روز برای او روشن می شود . اگر کسی با سلوک پیش رفت، به مرتبه ای از یقین می رسد که همه ی حقایق عالم جلوی چشم او هستند.
اللهم نوِّر بصرنا واجعل الیقین فی قلوبنا
الحمدلله رب العالمین
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح خطبه ها
۱۴۰۱/۴/۱۱ - ۲ ذی الحجه
💢 بخش دوم خطبه ۸۶ 💢
✳️ خلاصه ای از اوصاف عارفان :
- خدا کمک حال کسی هست که خوف و حزن افتادن به درکات جهنم دارد.
- چراغ دل او روشن شده،
- وسفر قیامت را برای خود آماده کرده.
- بهشت و جهنم ، مرگ را بر خود نزدیک میداند.
- سختی ها را در این مسیر بر خود آسان کرده .
- چشم باز و زبان گویا دارد.
- واز آب حیات وحی استفاده کرده.
- در جاده ی مستقیم هدایت قرار گرفته.و از - جاده ی شهوانی خود را دور نگه داشته.
- هم و غم او خدا شده.
- از گروه نابینایان خود را جدا کرده.
- همنشین گنهکاران نیست.
- کلید درب هدایت برای افراد ، و بر دربهای هلاکت جهنم قفل گشته.
- حقایق برای او گویا همانگونه که نور خورشید واضح و روشن است ،یقین او مانند نور خورشید می درخشد.
در ادامه صفت عارفان فرمود:
🔶قد نَصبَ نفسَهُ لله سبحانهُ فی اَرفَعِ الاُمور
عارف و عالم کسی هست که خود را وقف کارهایی قرار داده و آماده ی انجام اموری که لله و مخلصانه است.
عمل او برای شهرت نیست ، اعلام فضل و برتری خود نیست. محور همه امور رضایت و خشنودی خداست.
کارهایی که او را در زمرهٔ عارفان قرار داده و خود را به تکالیفی متقاعد کرده از این قرار است.
🔶مِن اِصدارِ کلِ وارِدٕ علیهِ
در اموری که وارد میشود، سوال ، شبهه ، خدمت به خلق، مشورت ، رفع گرفتاری کاملا آماده است.
عارفی نیست که شبانه روز در اعتکاف باشد بلکه در متن مردم به تلاش مشغول است. دارای بنیه ی علمی و قادر است پاسخ هر سوال و شبهه را بدهد و در برابر تقاضای مردم دست او پر است. علم و سواد او رکن عرفان اوست.
🔶و تَصییرِ کلِّ فرعٕ الیٰ اصلِهِ
هر شبهه ای به او وارد میشود میتواند هر فروعی را به اصل خود برگرداند.
( ردُّ الفروع الی الاصول یک امر فقهی هست )
که اصول اصلی دین را بداند و فروغ را بر آن اصول بر گرداند.[ تصییر]
عارف یعنی کسی که علم بداند ، علم اجتهاد از عارف گرفته شود تصوف پیش می آید.
علم و فهم عمیق دین را داشته و معنویت هم در کنار آن باشد.
🔶و مِصباحُ الظلمات ، کشّافُ عَشواتٕ ، مفتاحُ مبهَماتٕ
عارفی که چراغ ظلمات است. بر طرف کنندهٔ تاریکی های نابینایی [عشوات]است.
و در فتنه ها و فضای غبار آلود پرده ی ظلمت را کشف کرده حقایق را به مردم نشان میدهد.
🔶دفاعُّ معضلاتٕ ، دلیلُ فلَواتٕ
معضلات اجتماعی ، اخلاقی را دفع کننده و برطرف کننده است.[ دفّاع] اگر خیر او به کسی نرسد، او دیگر عالم و عارف نیست.
روشنا بخش کسانی هست که در بیابان شهوات ، تردید، حیرانی، حیرت زده ماندند.
نوریست در بیابان که متحیر را نجات میدهد.
🔶یقولُ فَیُفهِم ، و یَسکُتُ فیَسلَم
عارف صحبت کند، حرف او به دل می نشیند و دیگران حرف او می فهمند. هدف او از حرف زدن بالا بردن سطح فهم ، درک و شعور مردم است. انسانها را در جهل و سکوت نگه نمیدارد.
سخن او از دل برآمده و بر جان می نشیند.
و گاهی هم سکوت میکند [یسکت] سکوت او سبب سلامت است.
حرف زدن یا نزدن دلیل موجه دارد ، حرف نزدن و سکوت او هم حجت است.
🔶قد اَخلَصَ لله فاَستَخلَصَه
همه اعمال خود را برای خدا خالص کرده و خدا هم اخلاص او را پذیرفته.
ادعای عبادت و اخلاص ندارد.خدا مهر قبولی اخلاص او را زده است.
🔶فهو فی معادنِ دینِه
وجود پر خیر و برکت او معادن زمین شده ، معدنی که اشیای گرانبها از اعماق و جود او بیرون کشیده میشود.
تلاش و زحمت در راه علم داشته و معدنی از معادن شده.و سخن او برگرفته از بطن دین است.
🔶و اَوتادِ اَرضِه
چنین عارفانی میخهای محکم [اوتاد] زمین هستند. مانند کوههایی که به صفحات زمین میخکوب شده و از لرزش ثابت نگه داشته.
زمین به سبب اولیای الهی آرام است. که اگر نباشند زمین بهم میخورد.
وجود آنها موجب دفع افتهاست.
🔶قد اَلزَمَ نفسَهُ العدل
خود را به عدالت ملتزم کرده. لحظه ای عدل از او جدا نمیشود.
🔶فکانَ اولُّ عدلِهِ نفیَ الهَویٰ عن نفسِه
در بحث عدل ذهن کسی نرودبه سمت اینکه ؛ او دزدی نمی کند، پیمانه و ترازو را کم نمی گذارد.
عدالت عرفان بر اینست: که هوای نفس خود را دور میکند. تمایلات درونی در او دخیل نیست.
اگر تمایلات در میان باشد چند بار میتواند خود را کنترل کند؟!
آرام آرام از دست او خارج میشود. در دست دیگران ببیند، دست به خلاف زده و به انحراف کشیده میشود.لذا از ابتدا مخالفت هوای نفس را در خود ثابت کرده.
🔶یَصِفُ الحقَّ و یَعمَل به
فقط توصیف حق نمی کند بلکه خود، به آن حق هم عامل است.
مردم از زبان او حق را می شنوند و در عمل او حق را می بینند.
زبان او حق گوست و عمل او مطابق با حق و عدل است.
🔶لا یَدَعُ للخیرِ غایَةً الاّ اَمَّها وبا مَظِنَةَ الاّ قَصدَها
هیچ هدفی در امور خیر رها نمیشود، مگر اینکه عالم عارف در آن خیر وارد میشود.
وانتهای کار خیر راهم قصد می کند.[ اَمَّ]
وقتی امر قطعی خیر را پیدا کند تا آخرین نفس و تا توان دارد پای آن میماند.
ویا کارهایی که مظنهٔ خیر هستند. صد در صدی خیر آنها مشخص نشده ، و یا در اولویت بندی مرتبه پایین تری دارند. در همین امور [مظنه] هم خیر را ترک نمیکند.
اگر نتواند عمل کند تمام فکر و وجود او با آن خیر همراه هست.
در امر خیر قطعی تا پایان کار می ماند .
در امر خیر مظنه ای هم آنرا قصد میکند.
🔶قد اَمکَنَ الکتابَ مِن زِمامِهِ فهو قائِدُهُ و اِمامُه
زمام اختیار خود را به قرآن سپرده .و قرآن امام و پیشوای[قائد] او شده است.
عارف بر سفره مکتب شرق و غرب نمی نشیند.
آنچه قرآن بگوید برای او حجت حق است.
مراجعات او بر محور قرآن می باشد.
🔶یَحُلُّ حیثُ حَلَّ ثَقلَهُ
حلول میکند، بار می اندازد [یَحل] در هر مکانی که قرآن بار انداخته باشد.
زاد و توشه ، اثاث و بار خود[ثقله] را در زمینی حلول می کند که قرآن بار گذاشته باشد.
🔶و یَنزِلُ حیثُ کانَ منزله
منزل می گزیند جایی که قرآن منزل کرده باشد.
اعمال او منطبق با قرآن است نه مطابق هوا و هوس. آنچه را قرآن اجازه دهد میگوید واجازه ندهد سکوت می کند.
✳️عالمان عارف ستونهای زمین و وجود آنها موجب برکت میشود.
در مقابل عارفان، عده ای مخالف هستند. با چنین اوصاف:
🔶و اخَرُ تَسَمّیٰ عالِماً و لیسَ به
گروهی که خود را عالم میدانند ، در حالیکه عالم نیستند.
برای خود سایت و دفتر میزنند افرادی را گماشته تا آنان را آیت الله و فقیه معرفی کنند، در حالیکه بویی از علم و فقاهت نبرده اند.
🔶فاقتَبَسَ جَهائِلَ مِن جُّهال و اَضالیلَ مِن ضُلاّل
عده ای هستند که نادانیها [جَهائل] و سخنان پوچ را از جاهلان [جُهال]فرا گرفته آند.
لفظ قلم و عالی صحبت میکند اما تمام صحبت انها ، تو خالی و پوچ ، مطالب گمراه کننده را از گمراهان دریافت و به اذهان مردم القا می کنند.
🔶و نَصبَ الناسِ اَشراکاً مِن حَبائِلِ غُرور و قولِ زور
لباس علما بتن کرده، لفظ علما آموخته ، اما هدف انان دام انداختن [اشراکا]مردم است.
با لباس دین و ادعا ،عده ای هم دور خود جمع کرده تا دام پهن کنند و مردم را بفریبند.
ریسمان خوش خط و خال را بعنوان فریب پهن کرده به اسم( کلاس عرفان نظری و رساندن بخدا و ...) سخن باطل [زور]خود را القا میکنند.
🔶قد حَملَ الکتابَ علیٰ ارائِه
نظر خود را محترم میداند. نظر قرآن را بر آرای خود حمل می کند. آیه ای را میخواند که نفع خود در آن باشد.
کتاب قرآن را بر نظر خود تفسیر می کند.
🔶و عَطفَ الحقَّ علیٰ اَهوائِه
محور عالم را بر تمایلات و خواسته های خود میداند. حق را بسمت خود متمایل می کند.
بجای اینکه خود را به حق ، قرآن منطبق کند ، آنها را با خود منطبق می کند.
حرفهای باطل خود را به نام حق تمام می کند.
🔶یُومنُ الناسَ منَ العَظائِم و یُهَوِنُّ کبیرَ الجرائِم
مردم راارامش میدهد، از امور عظیمی که در پیش رو هست از مرگ و معاد رسماً مردم را امتیت میدهد .
و گناهان بزرگ را درنگاه مردم سست جلوه میدهد[یُهون]
کسی که مردم را از عذاب الهی امنیت داد و سخن از سخط و غضب الهی بمیان نیاورد.او شیطان است.
خوف و رجا باید با هم باشد. دین رحمانی مطلق را به مردم نمایش می دهند. شیاطینی هستند که یومنُ الناس من العظائم را القا می کنند.
🔶یقول: اَقِفُ عندَ الشبَهاتِ و فیها وَقَع
بهنگام سخن گفتن ماهرانه خود را برئ از شبهات می داند در حالیکه در شبهات گناه فرو رفته [فیها وقع]
🔶و یقول : اَعتَزِلُ البِدَعَ و بینهاَ اضْطَجَعَ
خود را مبرا از بدعت گذاری میداند، در حالیکه در دل بدعتها آرمیده[ اضطجع]
در حالیکه مریدان او بر اساس بدعتها دور او جمع شدند
قیامت را برای آنان تصویر سازی آسان کرده ، خلود در جهنم را از آنان برئ کرده ، اگر بدعت را رد کند همه مردم اطراف او را خالی می کنند. شهرت و شهوت شهرت طلبی برای او مهم است. از عرفان ، معرفت و تقوا بویی نبرده است.
🔶فالصورةُ صورَةُ آنسان
چهره ی او مانند انسان اما قلب او مرده است.
انسان عالم نما و منحرف که روح ، فطرت ، وجدان اخلاقی ، عقل و ملکات انسانی را کشته و جهنم را تضمین می کند.
🔶لا یَعرفُ بابَ الهدیٰ فیَتَبِعَهُ ولا بابَ العَمیٰ فیَصُدَّ عنه
نه باب هدایت را می شناسد که تبعیت کند و نه باب کوری و هلاکت را میداند که از آن اعراض کند.
همه عمر بدنبال مرید بازی بوده ،لذا در خوبیها وارد نمیشود از بدیها خود را بیرون نمی کشد. چون دین شناس نبوده ادای دیندار درآورده.
🔶 فذالک مَیِّتُ الاحیاء
او مرده ایست با ظاهر زنده ،
در دنیا بصورت عمودی مرده بود پس از مرگ بصورت مرده ی افقی خواهد بود. در هر دو حالت مرده ای بیش نیست.
اللهم اَحینا حیاة محمد و آل محمد
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
الحمدلله رب العالمین
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح خطبه ها
۱۴۰۱/۴/۱۲ - ۳ ذی الحجه
💢بخش سوم خطبه ٨٧ 💢
اوصاف عارفان
✳️درادامه مباحث گذشته حضرت فرمودند: محبوب ترین افراد در نزد خدا کسانی هستند که دل وزبان یکی باشد ، در راه رشد خود وجامعه تلاش، به شبهات پاسخگو، زهد وتقوی فراوانی دارند واخلاص آنها مورد پذیرش الهی أست .
ودر مقابل آنها گروهی عالم نما هستند که شاید عده ای جاهل آنها را عالم بدانند ولی در حقیقت بویی از علم وعرفان نبرده اند .
حرفهای جسته وگریخته به گوششان خورده که به مردم القا می کنند، نه برای هدایت بلکه دین ولباس روحانیت وسیله ای برای رسیدن آنها به امیال واهداف شیطانی أست.
برای جوانان دام پهن میکنند تاآنها رابه انحراف بکشند ، هیچگاه در برابر شبهات توقف نکردند بلکه در شبهات ومحرمات فرو رفتند. کار کرد آنها ، کار کرد شیطان. گناهان بزرگ را کوچک جلوه داده وخدای رحمن ورحیم را به گونه ای معرفی میکنند که هیچ عذابی وانتقامی از طرف خدا صادر نمی شود.
در ادامه می فرماید:
🔶فاین تذهبون ، وانی تؤفکون ؟
به کجا می روید؟ از چه کسی رو بر می گردانید وبه چه کسی روی می آورید؟ در حالیکه:
🔶والاعلام قائمة؟
پرچمهای راه برافراشته شده ، از کسی عذر قبول نیست که نمی دانسته ونفهمیده.
همه نشانه در مسیر راه علم شده اند.
🔶والآیاتُ واضحة والمنار منصوبة
آیات واضح وروشن هستند
چراغهای هدایت در جای خود نصب شدند . در جاده های پرخطر تابلو و چراغ می زنند تا راه روشن شود هرجا لازم وامکان خطا بوده آل الله تذکر داده ومردم را آگاه کرده اند .
🔶فاَینَ یُتاهُ بکم ؟
چگونه شما را به سرگردانی[تیاه] می برند گاهی انسان مسیر را اشتباه می رود.اما شمارا می برند ( استاد - رساله- رفیق ناباب) به بیابان سرگردانی میکشانند به دست کسی هم نیست. باخود میبرند.
درحالیکه عالمان ربانی«والمشارکةُ اهل الهوی» از هم نشینی با هر فاسدی جدا شدند.
همنشینی اثر دارد.« المرءُعلیٰ دینِ خلیله» بنا به فرموده پیامبر انسان بر آیین ومرام رفقا رنگ میپذیرد.
چرا شما را به بیابانهای حیرانی و ظلمت می کشند؟ مراقب هر لقمه وهر مجلس باشید هر رسانه ای را گوش نکنید، هم عالم شیطانی وهم عالم ربانی هست.
🔶بل کیفَ تَعمَهون؟ وبینکم عترة نبیکم
چرا حیران وسر گردان می شوید در حالیکه
هنوز علی وآل علی در بین شما هستند با وجود عترت طاهره چرا سر گردانیدبه آل محمد چنگ بزنید تا گمراه نشوید.
چند جمله ای در فضایل ائمه فرمودند :
🔶وهم اَزِمَّةُ الحَقِّ
زمامداران حق اهل بیت هستند.
« علی مع الحق والحق مع علی » هر جا حق برود علی میرود.
🔶واعلامُ الدین واَلسِنَةُ الصِّدق
نشانه دین حضرت علی ( ع) أست
زبان گویای صدق وراستی علی أست هر چه علی وآل علی بگویند عین صداقت أست .
🔶فاَنزِلُوهُم باحسن منازلَ القرآن
نازل کنید قران را در بهترین منازل قرآن .
گاهی استفادهٔ قرآن فقط در جهیزیه - بالا سر مسافر - در شب قدر بالای سر می باشد. وبعد در کتابخانه أست.
اما بهترین جایگاه قرآن قلب ، روح وفطرت انسان أست. قلب وروح اگر قرآنی شد قرآن در بهترین جا فرود آمده همانگونه که بهترین جایگاه قرآن قلب أست اهل بیت را هم در قلب حفظ کنید .
🔶وَرِدُوهم ورودُ الهٖیمِ العِطاشِ
وقتی صحبت از معارف اهل بیت درمیان است، مثل شتر تشنه [ الهیم] که در بیابان به نهر آب خنک میرسد، آیا لنگان راه میرود یا باسرعت میدود!!!
( این مثال برای حرکت أست)
✅ شما نسبت به معارف اهل بیت اینگونه واردشوید سراز پا نشناسید وبا اشتیاق بیایید.
برای کلاس نهج البلاغه نباید با خستگی، و کسلی وارد شد، یک روز حضور در کلاس و چند روز تعطیلی باشد .
مرحوم آیت الله فاضل در درس فقه از شخصی سوال کرد چند روز شما نبودید؟!
گفته بود کار داشتم .
آیت الله فاضل: مگر ما در کلاس حاضر میشویم بیکار هستیم !!!
اصلا کار ما همین است.
کسب معارف از امیرالمومنین صلوات الله علیه را مانند حرکت شتر تشنه بسمت نهر آب، بدانید و حرکت کنید.
🔶ایها الناس خُذُوها عن خاتم النبیین صلی الله علیه وآله وسلم
مردم حرف علی را بجان و دل گوش کنید و این کلام پیامبر را بگیرید وبشنوید .
🔶انه یموتُ مَن ماتَ منّٰا ولیس بمَیتٕ ویَبلیٰ مَن بلی منا ولیس بُبال
این بنیان مکتب اهل بیت أست.ما زنده ومرده نداریم.
اگر کسی از ما اهل بیت مرد ظاهرا واز نظر پزشکی می میرد ولی زنده أست.
خدایی که می داند ومی تواند حی أست وحیات دارد« .
وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ»
مبادا فکر کنید شهید مرده انها زنده اند شهدا به شاگردان مکتب اهل بیت غبطه میخورند قرآن میگوید شهید نمی میرد آیا اهل بیت می میرند؟
پیامبر واهل بیت شاهد اعمال هستند شاید پیکر وجسم انها بپوسد ولی مکتب وحرف انان تا قیام قیامت تاثیر گزار است.
حضرت به کمیل فرمود : عالم ربانی شاید از بین برود« اَعیانُهم مَفقوده واَمثالُهُم فی القلوب موجوده » جسم رفت ولی فکر واندیشه وحرف ونظریه هست عالمان ربانی مثل کلینی ومجلسی هستند ، اهل بیت هم اینگونه اند شاید جسم پوسیده ولی فکر ونظر هست.
🔶فلا تقولوا بما لاتَعرِفُون فاِنَّ اکثَرَ الحَقِّ فیما تُنکِرون
در مورد آل الله با وهم خود سخن نگویید بسیاری از حق در چیزهایی هست که شما نمی فهمید وانکار میکنید
فرمود مردم دشمن چیزهایی هستند که نمی فهمند.
موسی بن عمران از کارخضرنبی سر در نمی آورد موسی دوام نیاورد.
وقتی چیزهایی را نمی فهمید انکار نکنید.
مادر مقابل مقام آل محمد گاهی اشتباه میکنیم چون نمی فهمیم اگر چیزی رانفهمیدید انکار هم نکنید بسیاری از حقایق چیزهایی أست که از آن سردر نمی اورید وانکار میکنید.
🔶واعْذِرُوا مَن لا حجَةَ لکم علیه وانَا هوَ
معذور دارید خود را از کسی که هیچ دلیلی بر
ضد او نمیتوانید اقامه کنید وآن شخص من هستم علی بن ابیطالب صلوات الله علیه. چون معصوم هستم.
نباید برعلیه کسی کار کنید که هیچ دلیل وعذر وبهانه ای بر علیه او نداریددر مورد علی هیچ نکته تاریکی نیست. قبول نمی کنید عذری در مقابل علی ندارید..
🔶الم اعمل فیکم بالثقل الاکبر ؟
ای مردم ، آیا من در بین شما به قران عمل نکردم وقرآن را زنده نکردم ؟
🔶واترک فیکم الثقل الاصغر ؟
در بین شما ثقل اصغر منظور نهج البلاغه وکلام معصومین وسیره اهل بیت را باقی گذاشتم.
قرآن وروایات ( ثقل اکبر واصغر) بین شما گرامی داشتم . .
🔶ورَکَزتُ فیکم رایَةَ الایمان و وَقَفتُکُم علی حدودِ الحلالِ والحرام
پرچم ایمان را دربین شما استوار کردم [رکزتُ]وشما را به حدود حلال وحرام آگاه کردم بدعتها را کنار زده واسلام را زنده کردم.
علی همان أست که :
«کلِ بَکرةٕ تَطُوفُ فی الاَسواقِ الکوفه»
علی صبح به صبح در بازار می گشت .
«ومعه دَرةٌعلیٰ عاتبه » تازیانه ای بر دوش داشت وفریاد میکشید
« فیَقِف علی سوقٕ فیُنادٖی یا معشر التجار قَدِموا الاستخارة» از خدا طلب خیر کنید .
«وتَبَرکوا بُسهُولة» با خوشرفتاری برکت به زندگی بیاورید.
« تَزَیَنُوا بالحِلم » در مقابل مشتری حلم داشته باشید .
«وتناهوا عن الکذب والیمین » دروغ نگویید وقسم نخورید.
« ولاتقربوا الرِّباء » از ربا دوری کنید.
حضرت در بین همه اصناف بازار فریاد میزد و میگفت.
🔶واَلبَسَتکمُ العافیة مِن عَدلی
به شما لباس عافیت پوشاندم به سبب عدالت.
عدالت لباس عافیت أست
عافیت یعنی سلامتی دین ودنیا که این سلامتی از عدالت است. اگر کسی می خواهد دین ودنیا در امنیت باشد باید با عدالت رفتار کند .حکومت عدل علی شما را از زدو خورد ودختر کشی نجات داد امنیت روح وروان وجامعه را عدالت نجات می دهد .
🔶وفَرَشتُکُم المَعروف مِن قولی وفعلی
به زیر پای شما کارهای خوب ومعروف را فرش کردم .هم در قول وهم در فعل.
من برای شما امور خیر را گستراندم راه خیر باز است . با قول و با عمل شما را اهل خیر کردم.
🔶واُریتُکم کَرائِمَ الاخلاق من نفسی
از خود کرائم اخلاق را بشما نشان دادم .
١-عدالت ، عدالت آن أست جواب نیکی رابا نیکی دادن
٢- اخلاق؛ علاوه بر عدالت تفضل و احسان هم باشد . دست خالی آمد دست پر به خانه او رفتن است.
٣- کرامت اخلاق ، بالاتر از اخلاق ، اگر قطع ارتباط کرد اهتمام به وصل آن باشد. جواب ظلم را به خوبی دادن است.
فرمود: با اعمالم کرائم اخلاق را به شما نشان دادم.
🔶فلا تستعملوا الرای فیما لایدرک قعرة البصر
رای خود را بکار نگیرید در جایی که چشم به قعر وعمق آن نفوذ نمی کند .
دریک تصادف با دیدن دوربین مسئله حل می شود ولی برخی چیزها را با دیدن به قعر آن نمی توان نفوذ کرد مثل اخلاق ، ایمان ، عصمت ، تواضع ،
خود رای نباشید در مقابل امام بدترین کار همین أست که نظر خود را بر امام ترجیح دهد.
در مقابل امام سمعا وطاعتا
🔶ولا تَتَغَلغَلُ الیه الفکر
رای خود را به کارنبرید آنجایی که فکر جایی برای جولان ندارد .
در جایی فکر میتواند با قیاس مسئله را حل کند ولی در بعضی جا غیب ومستور أست وبا فکر حل نمی شود .
وقتی عالمان ربانی هستند راه را تشخیص دهید به راه دیگر نروید وقتی
اهل بیت هستند چرا به خانه دیگران می روید.
اگر ازدر خانه ما جداشوید بلائی مانند بنی امیه سرشما وارد میشود دچار حکومت مستبد میشوید البته سنت الهی این نیست که ظالمان هر کار بخواهند بکنند به آنها فرصت جولان داده میشود
🔶حتی یظنُ الظانِ ان الدنیا معقولةً علیِ بنی امیه
عده ای گمان می کنند که دنیا خود را دودستی در اختیار بنی امیه قرارداده ، دنیا به ریش بنی امیه بسته شده .
روایت از پیامبر« اِعقِل و تَوَکل» پای شتر را
ببند و توکل کن. عقل را عقل گویند چون پای
شهوت را می بندد.
🔶تمنحهم درها وتوردهم صفوها
دنیا عطا میکند به بنی امیه شیرش را [ درها]ونوشیدنیهای گوارا
واردچشمه های صاف وزلال میکند .
🔶ولا یرفع عن هذه الامة سوطها ولا سیفها
هیچ گاه قرارنیست شلاق بنی امیه از ما دست بردارد عده ای اینطور خیال میکنند دنیا به کام بنی امیه است ومردم هم شلاق یا شمشیر بنی امیه بالای سرشان است .
🔶وکذب الظان لذلک
هر کس اینگونه فکر کند اشتباه کرده سنت خدا این نیست که انسان فاسق وظالم هر گونه می خواهد به مردم ظلم کند .
🔶بل هی مَجَّةٌ من لذیذ العیش یتطعمو نها برهة ثم یلفظونها جملة
بلکه این بنی امیه قطره[مجة] کوچکی از دنیا ولذت وعیش آن را می چشند ومی خورند.
دنیا وبقیه لذتها را فی کرده بالا می آورند. [یلفظونها]
حکومت چهل روزه بود تا بیست سال بالاترین آن طول کشید.
الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایة علی بن ابی طالب
الحمدلله رب العالمین