بسم الله الرحمن الرحیم
شرح خطبه ها
۱۴۰۱/۳/۲۸ - ۱۸ ذی القعده
💢 بخش اول خطبه ۸۳ 💢
خطبة الغرّاء
✳️خطبه ها در لسان روایات نام خاصی دارند مانند شقشقیه ، جهادیه ، متقین، و این خطبه به غراء معروف است.بمعنای روشن، گویا بلیغ صحبت کردن یک نوری را در مقابل پای انسان روشن می گذارد. و قلوب را جلب می کند.
اگر برای خطب ، نامه و حکمتها هفت خوان در نظر گرفته شود.خوان اول خطبهٔ اول است و خوان دوم همین خطبه غراء ست. هم مضامین بلند وهم لغات سرشار از فصاحت و بلاغت است.
✳️ ابن ابی الحدید خود ادیب است و با ادبیات کار میکند. در شرح خود جمله ای در خصوص این خطبه دارد.
بدانید برای من و کسانی که با ادبیات عرب آشنا باشند.هیچ شکی برایشان نیست که امیرالمومنین افصح و ابلغ است.
اگر خدا و پیامبر را استثنا کنیم کسی به گرد پای او نمی رسد. علی گوی لغات عربی را ربوده.
✳️شأن صدور خطبه:
روزی امیرالمومنین صلوات الله علیه در تشیع شخصی شرکت کردند بعد از خاکسپاری متوفی خانواده و خویشان بیقراری و ناراحتی می کردند ،حضرت فرمود:
اگر میدانستید او چه مسیری را طی میکند و چه صحنه هایی را روبرو میشود از یادتان میرفت که عزیزی را از دست داده اید.
دلهای آنها آماده و مناسب پذیرش جملات بود.فرمود:
♦️الحمد لله الذی عَلا بحَولهِ
حمد مختص خدایی که بلند مرتبه است به سبب حول و قدرت خود.
معنای دقیق حول ، حائل و فاصله انداختن است. قدرت است که میتواند جدایی و فاصله بین دو چیز بیندازد.هر چه قدرت بیشتر باشد علو درجه بیشتر است.
♦️و دَنا بطَولِه
حمد مختص خدایی که خیلی نزدیک است.
مگر دور و نزدیک بودن خدا مکانی دارد!!
دور بودن او بخاطر قدرت و نزدیک بودن بخاطر بخشش و عطاست.
♦️مانِحِ کلِّ غنیمةِ و فضلٕ
خدایی که عطا میکند هر غنیمت و فضلی را . هر لطف و رحمتی را جز بدرگاه خدا نمیتوان پیدا کرد.هر غنیمتی را باید از خدا طلب کرد.
♦️وکاشِفِ کلِّ عظیمةٕ و اَزَل
حمد مخصوص خدایی که تنگنا [ ازل]را برطرف میکند. هر رنج عظیمی را خدا دفع کننده است.
دو جمله «مانح و کاشف» دو مصداق از قدرت و نعمت خداست . نمود این قدرت و نعمت چیست!!!
خدایی که فضل میرساند و گرفتاری را دور میکند.پس سزاوار حمد و تشکر است.
خدای مهربان باید مورد حمد قرار گیرد که لطف مطلق، رحمت و قدرت مطلق است عطا میکند نه اینکه قدرت داشته باشد اما کاری نکند.پس سزاوار ستایش است.
♦️اَحمدُهُ علیٰ عواطِفِ کرَمِه و سَوابِغِ نعَمِه
ستایش میکنم خدا را که کرم او پیوستگی دارد [ عواطف کرمه]
معنای دوم: خدایی که به سبب رحمت دلها به او معطوف [ عواطف] و متمایل میشود.
خدایی که نعمتهای او کامل و تام است[ سوابغ]
اینگونه نیست خدا بخشی از نعمت را بدهد و بخش دیگر را حواله دهد.انچه در دنیا برای هدایت و سعادت انسان مورد نیاز بوده آماده و مهیا گذاشته . هرگز برای طالب رشد راه بسته نمی باشد.و دنبال منت گذاشتن هم نیست.
♦️واوُمِنُ بهِ اولاً بادیا
بخدا ایمان و اعتقاد راسخ دارم که اول و سرآغاز هستی [ بادیاً] بود.
فقط کسی را باید بعنوان خدا پذیرفت که سابقه عدم نداشته باشد. خدایی که ازلی ، ابدی و سرمدی باشد.چنین خدایی شایسته پرستش و ایمان آوردن است.
♦️واستَهدیهِ قریباً هادیا
از خدا طلب هدایت میکنم که نزدیک و هادی است.
ویژگی اول ، از کسی طلب هدایت میکنم که قریب و به او دسترسی باشد.
قریب است صدا ، سکوت ، اسرار ، صدای درون را می شنود.
ویژگی دوم ، دنبال هدایت و دستگیری است نه مچ گیری.
♦️واَستَعینُهُ قاهراً قادراً و اَتَوَکلُّ علیهِ کافیاً ناصرا
از خدا طلب هدایت می کنم که او قادر و قاهر است و ضعفی در او راه ندارد.
و وکالت میدهم بخدا همه امور خود را که او بی نیاز کننده و یاری دهنده است.
اگر وکالت بخدا سپرده شود او کفیل و سرپرست میشود.کفیل همه امورات را درست تدبیر و سرپرستی میکند
♦️و اَشهدُ اَنَّ محمداً صلی الله علیه وآله عبدهُ و رسولُه
شهادت میدهم که پیغمبر «درود خدا بر او باد» عبد و فرستادهٔ حداست
♦️ارسَلَهُ لاِنفاذِ اَمرهِ
خدا او را فرستاد تا فرامین خدا را در زمین اجراکند[ انفاذ]
♦️و اِنهاءِ عُذرِه
پیامبر فرستاده شد تا ابلاغ کند [ انهاء]عذر را. با دلایل عقلی ، نقلی ، معجزه ، سخن از انبیا گذشته. بطور عمیق و دقیق بیان شد تا راه عذر را بر مردم ببندد.
سه هدف بعثت که ما هم باید آنرا بپذیریم.
اجرای فرامین ، هرچه بیشتر فرامین را اجرا کنیم رسالت را یاری کردیم.
و دوم هرچه عذر تراشی کنیم راه را بر پیامبر می بندیم.
♦️وتقدیمِ نُذُورِهِ
هدف سوم از ارسال رسول: قبل از اینکه دیر شود ومردم وارد جهنم بشوند انذارها را به مردم نشان داد.
قبل از اینکه کار از کار بگذرد و مردم گرفتار شوند نتیجهٔ گناه و بی تقوایی جهنم را برای همه بازگو کرد.
♦️اوصیکم عبادَ الله بتقوی اللهِ الذی ضَربَ لکمُ الاَمثال
بندگان خدا شما را به تقوا سفارش میکنم.
تقوا یک امر مستحبی نیست که اگر باشد خوب است و نبودن آن اشکالی ندارد.
از گناه بپرهیزید که مثال واضح انرا از لسان اهلبیت در قرآن بیان نمود.
قرآن کتاب داستان و قصه گویی نیست اما تمثیل و اشارات آن برای عبرت است.
مثال زد تا امر معقول بهشت در قالب چند مثال ملموس بیان کرد تا بفهمیم و بچشیم و حرکت کنیم. چون مسئله هدایت است .
بهشت و حقایق عالم ملموس نیست بصورت مثال گفته میشود.تا راحت فهم شود.
♦️و وَقَتَ لکمُ الاٰجال
تقوای خدا را پیشه کنید که برای مرگ شما وقت معین کرده است.
یاد و توجه و اعتقاد به مرگ و اینکه روزی خواهد رفت و این رفتن قطعی و حتمی ست ،انسان را اهل تقوا می کند.
♦️و اَلبَسَکمُ الریّاش
تقوای خدایی که به شما لباس پوشاند.
اصل لباس ظاهری که از برهنگی و عور نجات داد و موجب پوشاندن عیوب گردید.
بعنوان یک مصداق تقوا را رعایت کنید که اگر لباس نبود یک بی آبرویی بود.و از طرفی تقوا ، لباس تقواست. خدا این لباس تقوا را برای انسان در نظر گرفته فقط باید بتن کرد.
♦️و اَرفَعَ لکمُ المَعاش
خدایی که زندگی را بر شما وسعت [ ارفع] بخشید.
هرچه امکانات و وسعت معاش بیشتر شد باید تقوا بیشتر شود.خدا وسعت زندگی داد تا بیشتر یاد شود نه اینکه خدا فراموش شود.
از عیوب مهم انسان اینست.هرچه امکانات زندگی کثیر ، فاصله گرفتن از خدا بیشتر میشود.
♦️و اَحاطَ بکمُ الاِحصاءَ و اَرصَدَ لکمُ الجزا
تقوا داشته باشید که درحال محاسبه هستید
دور تا دور و اطراف شما را محاسبه گران احاطه کردند .
بندگان در محفظه ای در تیر رس و دید خدا و محاسبه گران هستند. غیر ممکن است عملی محاسبه نشود.
علاوه بر محاسبه شدن، در مقابل عمل شما یک ثواب یا جزا در کمین [ ارصد] شما نشسته که بر شما اصابت کند.
♦️واٰثرَکم بالنِعَمِ السَّوابِغ
تقوا داشته باشید که نعمتهای کامل را بشما اختصاص داد.
آیا همین که انسانها به نعمتهای بزرگ مفتخر شدند دلیل نیست که تقوای بیشتری داشته باشند!!!
هر آنچه نعمت افزون کرد باید تقوا بیش شود نه اینکه گناه بیشتر گردد!
♦️والرِّفَدِ الرَّوافِع و اَنذَرَکم بالحُجَجِ البَوالِغ
چون نعمتهای واسعه و گسترده [ الروافع]در اختیار شما قرار داد.
نه تنها نعمت داد بلکه انذار هم داد ، با ادلهٔ آشکار [ بوالغ]مانند قرآن ، کتب ، علما، ادله عقلی فرستاد و اصلا امکان ندارد در مقابل اینهمه نعمت از انسان وظیفه ای نخواهد.
با در اختیار گذاشتن اینهمه ابزار و ادوات انتظار تولید، اختراع و کشف دارند. با وجود امکانات باید یک خروجی داشته باشد.
پس با وجود نعمات باید تقوا داشت چون در حال رصد شدن هستیم.
♦️فاََحصٰاکم عدَدا
تقوای خدایی داشته باشید، که تعداد شما را محاسبه میکند.
بین میلیاردها انسان از ابتدا تا انتهای خلقت خدا توجه به تک تک افراد دارد و فراموش نمی کند.هم تعداد و هم ، هر عملی از محاسبه بدور نمی ماند.
در جمله قبلی عمل مورد محاسبه بود نه گم میشد و نه حذف و نه دچار خلل و اشتباه .
در این جمله از نظر تعداد هم در محاسبه خللی وارد نمیشود.
♦️ووَظَفَّ لکم مُدَدا
خدایی که مدت زندگی شما را مقدر کرده [ وظف]
♦️فی قرارِ خِبرَةِٕ و دارِ عبرَةٕ
مدت زندگی را در این قرار گاه امتحان و اختبار مقدر کرده است.
کسی که بداند در جلسه امتحان نشسته با آمادگی متناسب حاضر میشود.وتقوا آمادگی حضور در جلسه امتحان است.جلسه امتحان ناظر و مراقب دارد.و دار عبرت و پند گیری هم هست .مدت عمر کوتاه، هر گونه که تلقی شود رد نمیشود.باید حساب پس داد.
♦️آنتم مُختَبَرون فیها و مُحاسَبونَ علیها
شما در دنیا امتحان و اختبار می شوید.
و محاسبه هم بر اساس دنیاست بیرون از دنیا عملی صورت نمی گیرد که نسبت به آن پاداش یا جزا تعلق بگیرد.
هم دار امتحان است وهم نتیجه را معلوم میکند. فردا ثمرهٔ امتحان امروز است.
کسی که بداند در حضور امتحان شدن قرار گرفته نمیتواند آماده نباشد !!
نمیتواند تقوا نداشته باشد!!
کسی بداند با هر عملی در رصد نشسته تا نتیجه را ببیند بسیار مراقبت می کند.
♦️فاِنَّ الدنیا رَتِقٌ مَشرَبُها ، رَدِغٌ مَشرَعُها
ویژگی های دنیا:
آب نوشیدنی دنیا کدر است [ رَتق] لذت بخش نیست.
مسیری هم که به آبشخور میرسد [ مشرعها]هموار نیست و راه گل و لای [ ردِعٌ]دارد.
نه آب زلال است نه مسیر هموار است ،هردو سبب زمینگیری میشود
♦️یُونِقُ مَنظَرُها و یُوبِقُ مَخبَرُها
منظره و چشم انداز دنیا آنقدر زیباست که انسان را به تعجب می اندازد [ یونق]
اما باطن آن کشنده است[ یوبق]
در جایی فرمود: دنیا مانند مار خوش خط و خالی ست ظاهر آن در لمس نرم ومخملی ولی باطن آن سمی کشنده دارد.
دنیا ، آب کدر دارد که از راه گل آلود باید به آن رسید اما چشم انداز زیبایی دارد.
♦️غرورٌ حائِل و ضَوءٌ اٰفِل ، و ظِلٌ زائِل ، و سِنادٌ مائِل
- دنیا یک فریب در حال تغیّر است [حائل]
- دنیا یک خورشید در حال غروب است[ افِل]
- دنیا یک سایه در حال جمع شدن است[ زائل]
- دنیا ستونی در حال مایل و کج شدن است .[ سناد مائل]
دنیا با چنین ویژگیها هر روز با یک رنگی ، و جلوه ای ، و با یک زیبایی که عرضه میکند فریب میدهد و غروب میکند.
✅بر دیوار ریختنی دنیا تکیه نزنید.
اللهم اخرج حبّ الدنیا من قلوبنا
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
الحمدلله رب العالمین
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح خطبه ها
۱۴۰۱/۳/۲۹ - ۱۹ذی القعده
💢بخش دوم خطبه ٨٣💢
خطبةالغرا
✳️در جلسه گذشته حضرت از توحید، نبوت، وبعد از تقوا صحبت کردند وأینکه چرا انسان باید متقی شود وبعد راجع به دنیا صحبت میکنند .شاید به این دلیل که یکی از مهمترین عواملی که انسان را از تقوی دور میکند بحث دنیاست.
لذا حضرت دنیا را برای ما شرح میدهد.
بدانید دنیا جایی أست که آبشخور آن کدر، آب گوارایی ندارد ، سرابی متعفن أست .رسیدن به آن خود آلودگی دارد.
منظره دنیا انسان را شگفت زده میکند
باطنش بد ، هلاک کننده وکشنده أست
دنیا چند ویژگی دارد :
سراسر دنیا فریب ودروغ ، قابل اعتماد نیست ، زود گذر أست پلی برای رسیدن به جایی دیگر أست فریب متغیری که هرروز رنگ عوض میکند .زیبایی دارد ولی زیبایی اندک ورو به افول أست. سایه ای زود گذر دارد ،
ستونی کج شده ودر حال فرو ریختن است انسان عاقل به ستون کج شده تکیه نمی دهد.
در مقابل دنیا طلبان عده ای هم متوجه زود گذر بودن دنیا وأینکه دنیا جای فریب أست ، هستند با دنیا میارزه کرده اند ولی از فریب دنیا در امان نیستند .
♦️حتی اذا انَسَ نافرها واطمأنَّ ناکِرُها
دنیا آنقدر دنبال انسان می رود تا اینکه کسی که تادیروز از دنیا متنفر [ نافر] بود امروز انس با دنیا پیدا میکند .
کسی که تا دیروز منکر دنیا بود به دنیا تکیه میزند واطمینان پیدا میکند.[ اطماَنَ] گاهی انسان یک عمر دنیا را ترک کرده ولی در اواخر عمر دلبسته دنیا می شود .
کسانی که از اول به دنیا دل داده اند و گروه متنفر از دنیا هم از فریب دنیا در امان نیست.
ممکن است بلغزد و با دنیا مانوس شود
هردو گروه،چه دنیا طلب وچه دنیا طلاق داده اسیر دنیا شده اند .
دنیا با آنان چه میکند؟!
♦️قمَصَت باَرجُلِها
دنیا سه بلا سر انان می آورد.
۱- اسب وقتی میخواهد سوار خود را بیندازد پاها را روی زمین قرارداده ودستهایش را بلند میکند وسوار کار رااز پشت به زمین میزند.
دنیا هم همینگونه أست وقتی سوار بر دنیاشد وبه دنیا رسید ، همین که فکر کرد لحظه لذت بردن از دنیاست دستها را بالا برده وپاها را بر زمین قرارمیدهد وسواره را محکم به زمین زده استخوانها را خرد میکند. [ قَمصت]
♦️وقَنََصَت باَحبَلِها
۲- دنیا عاشقان و دنیا طلبان را شکار میکند[ قنصت] سرتاسر دام پهن کرده [احبل]تا انسان رادر دام خود گرفتار کند دنیا طالبان خود را به زمین میزند.
♦️واقصدت باَسهَمِها
۳- دنیا عاشق خود را با تیرهای تیز [اَسهم] قصد نشانه گیری کرده.
اگر کسی بخواهد از گُرده دنیا سواری بگیرد زمین می افتد.
دنیا برای او دام پهن کرده تا اورا بگیرد.
دنیا با تیرهای تیزی اورا نشانه گرفته. که قطعا به هدف هم میخورد.
کلام حضرت اگر سمت دنیا روید شما را طرد واگر دل از دنیا بریده خود را در اختیار شما قرار می دهد. بخواهید با دنیا خوش باشید دنیا روی خوش نشان نمیدهد و پس میزند.
♦️واَعلقَت المرء اَوهاقِ المَنِیَّة
دنیا آنچنان گرفتار واذیت میکند وسرانجام طناب دار [ اوهاق] را به گردن دنیا طلب می اندازد.[ اعلقت ] و مرگ فرا میرسد.
دنیایی که تا دیروز او را فریب میداد با دعوت او را جلب میکرد امروز با دست خود عاشقان را به وادی مرگ تحویل میدهد.
♦️قائدة له الیٰ ضَنکِ المَضجَع
دنیا بعد از مرگ هم رها نمیکند. حتی او را یک روز نگه نمیدارد.
دنیا مرده را بسمت قبر تنگ[ ضنک] سوق میدهد. تازه فشارها وحساب وکتاب شروع می شود
♦️ووحشَةِ المَرجع
اورا به جایگاه وحشت وترسناک بر میگرداند . دنیا طلب می ماند و وحشت داخل قبر .
♦️ومُعاینة المَحَل وثوابُ العَمل
او می ماند ودیدن محلی که پرده ها از مقابل دیدگان کنار رفته.
قبر هرکس ، باغی از باغهای بهشت یا حفره ای از حفره های جهنم است . چشم وسعت دید پیدا کرده ،جایگاه خود را ، در برزخ بهشت یا جهنم را می بیند.
عده ای هم که کار خوب و ثواب داشتند ثواب عمل را می بیند هم بدی وعذاب وهم خوبی عمل هر دو طرف رامی بیند .
در قبر مشاهده کردن در میان أست عمل در کار نیست همه چیز مشاهده میشود.
♦️وکذلک الخَلف یَعقِبُ السَّلَف
آیندگان دنباله رو گذشتگان هستند
بزرگترین آفت فراموشی أست جملات تلخی أست که همه تجربه کرده وفراموش کردیم.
این ماجرا همچنان ادامه دارد، فرزندان ونوادگان به دنیا می آیند ، دل به دنیا میدهند، قیامت را فراموش میکنند ، مرگ آنها رافراگرفته وعذاب قبر شروع میشود .
♦️لا تَقلِعُ المنیة اِختراما
نه مرگ از نابود کردن آنها باز می ایستد [ لایقلع] مرگ از بردن آنها دست برنمی کشد.مرگ ناگهانی [ اختراماً] در کمین نشسته ،جوان و پیرهم نمی شناسد
چرا عبرت از گذشتگان نمی گیرید بینید چند نسل از شما در زیر خاک هستند بدانید مرگ دست از سر نسلهای آینده هم بر نمی دارد این قانون الهی أست که مرگ برای همه أست .
♦️ولا یَرعَویٖ الباقُونَ اِجتراماً
و نه دنیا طلبان از جرم و گناه و خطا دست میکشند.[ لا یرعوی]
نه مرگ دست از سر انان بر می دارد نه انها دست از خطا میکشند. همان رویهٔ غلط پدران خود را ادامه میدهند تا مرگ فرا برسد.
♦️یَحتَذُون مِثالًا
مانند گذشتگان واجداد خود قدم بر میدارند[ یحتذون] در هر گناهی که پدرانشان فرو رفته اند می روند.
♦️ویَمضُونَ اِرسالاً الیٰ غایةِ الاِنتها
مانند گله گوسفند که فهم ندارد هر جا پیشگام آنها حرکت کرد آنان پشت سر او حرکت می کنند . دنباله رو گذشتگان هستند تا اینکه این جهان وعمر آنها به پایان برسد.[ غایة الانتها]
✅کسانی که چشم بسته راه خطای گذشتگان را طی میکنند بمانند گله گوسفندان تشبیه شدند.
♦️وصَیُّورِ الفَناء
وسرانجام به فنا ونابودی جسم برسند .
دنباله رو گذشتگان هستند ولی عبرت نمی گیرند .
دیدیم دیگران مبتلا وگرفتار شدند ماهم یک روز می رویم وفراموش میشویم گویی اصلا وجود نداشتیم
✅آنچه مهم است عبرت است که عبرت گرفتن فراموش می شود.
♦️حتیّٰ اذا تَصَرَّمَت الاُمور
دنیا همچنان به پیش میرود. امور دنیا، شغل ، حکومت ، موقعیت ، پول ، پست ومقام در حال دست به دست شدن است.و داستان دنیا در حال پیش رفتن است .
♦️وتَقَضَّتِ الدُّهُور وازفََ النُشور
روز گار سپر ی وعمر منقضی می شود
رستاخیز نزدیک می شود[ ازفَ]
✅ جملات بعد حضرت از قیامت وحساب وکتاب می گوید:
♦️اخرجهم من ضرائح القبور
میت روزی از گودال [ ضرائح]قبر بیرون کشیده میشود.
♦️واَوکارِ الطُیُور واَوجَرةِ السُّباعِ
میت را از لانه [ اوکار] پرندگان بیرون می آورند. بعضی در بیابان مردند و خوراک طیور شدند گوشت و جسم آنان را از لانه پرنده بیرون میکشند.
میت را از اشیانه[ اوجرة] درندگان بیرون می آورند. جسم را که خوراک وحوش شده از آشیانه وحوش بیرون میکشند.
♦️ومَطارِحََ المَهالِک
عده ای در میدان [ مطارح]مرگ افتاده اند، چه میدان جنگ ، چه میدان بیمارستان، چه خیابان ، هر کس در هر جایی افتاده باشد.او را برای قیامت از خاک بلند می کنند.
« وما تَدری نفسٌ ماذا تَکسبُ غداً وما تَدریٖ بایِّ اَرضٕ تَموت. لقمان - ۳۴ »
وهیچ کس نمیداند کجا وبا چه حالتی می میرد. یکی از نعمتها این أست که نمی دانید چگونه وکجا می میرید.و اگر می دانستید زندگی بر شما تلخ می شد .
♦️سِراعًا الیٰ اَمرِه مُهطِعیٖنَ الیٰ مَعاده
پیکرها سریع بسمت دادگاه الهی حرکت می کنند.
با سرعت حرکت میکنند[ مهطعین] به سمت معاد وجایگاهی که خدا داده .
♦️رَعیٖلا صُموتا قیاما صُفوفا
جمعی[ رعیل] ساکت هستند مهر سکوت به دهان دارند.یا نمی گذارند ویا نمی توانند از ترس صحبت کنند.
همه در صف طولانی پشت سرهم ایستاده اند.
♦️یَنقَذُهُمُ البَصَر
ویژگی قیامت اینست :هرکسی که نگاه کند تا انتهای صف طولانی را می بیند.
در قیامت بصر انسان قدرت پیدا میکند که همه را می بیند ، می شناسد، و نتیجهٔ کار او را میداند.
« مُتَکئینَ علیها متقابلین واقعه. - ۱۳ »
اهل بهشت بر تخت هایی تکیه زده اند. همه در عین فاصله اما، روبروی هم هستند. در قیامت محدودیت دنیایی نیست در عین فاصله همه چیز را می بیند ومی شنود .
♦️ویَسمَعُهمُ الدٌاعٖی
وقتی ملک مخصوص حسابرسی صدا بلند میکند همه بطور کامل و یکسان صدای او را می شنوند.
♦️عَلیهِم لبُوسُ الاِستِکانة وضَرعَ الاِستِسلامِ والذلة
کسانی که عشق دنیایی داشتند بر آنها لباس فرونتی [ استکانه] می پوشانند.
دنیا محل گردن کلفتی ، مکان اختصاصی، تکریم و احترام بالاجبار بود.لباس ضعف [ ضرعَ] و تسلیم و لباس ذلت بر تن انان می کنند. همه برده اند و بنده، قدرت فقط خداست که مالک یوم الدین است.
♦️قد ضَلَّتِ الحِیَل وانقطعَ الاَمَل
جایی أست که راه فریب و نیرنگ بسته أست ، چاره[ حیَل] تمام شده.
آرزوها و خواسته ها منقطع میگردد.
♦️وهَوَتِ الأفئدةِ کاظِمَة وخَشعَتِ الَاصواتِ مُهَینَمَة
جایی أست که نفس در سینه حبس می شود[هَوت] وقلوب به سکوت می افتد
وصداها آهسته[ مهینمه] وآرام می شود.
♦️واَلجَمَ العرق وعظم الشفق
به صورت افراد لجام عرق خورده، مثل اسب لجام زده .
این بنده خدا بخاطر ترس و اضطراب عرق می ریزد . وترس به اوج خود رسیده.
♦️واَرعَدَتِ الاَسماعُ لِزَبرَةِ الدّاعی الیٰ فصل الخطاب
وگوشهای تمام اهل قیامت به لرزه[ ارعد] در می آید چرا لرزشها واضطرابها؟
بخاطر صیحه وصدای بلندی[لزبره] ملک بلند می کند که برای حسابرسی وبه سمت فصل الخطاب حرکت کنند. تمام وجود به لرزه می افتد.
مثل دنیا نیست که آرزو کرده و از کسی چیزی طلب کنند. راه حیله و ارزو بسته است.
♦️ومُقایِضَةُ الجَزاء
دنیا جای عمل وآخرت جای حساب أست .
بده و بستان آخرت اینگونه مبادله[ مقایضه] أست اعمال رامی گیرند وبه میزان عمل ثواب وبه ازای هر عمل جزا می دهند.
♦️ونَکالِ العقاب ونَوالِ الثواب
در قبال عمل مجازات می دهند . و در ازای آن بخشش [ نوال]
مانند صرافی، آخرت جای مبادله ومعاوضه است. گاهی عمل خوب را مبادله میکنند همنشینی با امیر المومنین.
بهشت جای معاوضه أست وهر کس در گرو اعمال خویش أست .
✅ ابتدا حضرت دنیا را ترسیم میکند وسپس سرزنش که حواستان باشد وغافل نباشید ،
اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح خطبه ها
۲۴۰۱/۳/۳۰. - ۲۰ ذی القعده
💢 بخش سوم خطبه ۸۳ 💢
خطبة الغرّاء
♦️عبادٌ مخلوقونَ اقتداراً و مَربوبونَ اقتِساراً
بعد از بیان ویژگی دنیا مجدد توصیه به تقوا فرموده:
جمعیت انبوه و بندگان خدا در هر گروه و طیفی که هستند با قدرت و اقتدار خدای متعال خلق شده اند. بدون اینکه اراده و غلبه [ اقتسار] داشته باشند. بدون اینکه بخواهند ، در مسیر دنیا قرار داده شدند.
( بدنیا آمدن انسانها از قسم جبر است.)
باقدرت خود مخلوق را خلق و در مسیر تکامل طبیعی قرار داد.
✳️ اختیار ، در اصل حرکت نیست. اما در چگونه زندگی کردن اختیار دست افراد است که خود انتخاب میکنند.ولی کسی بخواهد جوان بماند ، نمیرد ، پیر نشود اجبار است.شرایط پیری را نمیتوان دفع کرد. چون به جبر قرار داده شده.
♦️و مَقبوضونَ احتساباً
سرانجام عمر قبض روح میشوند در حالیکه انجا حضور دارند.
حضور میت در بارگاه خدای متعال ، حضور ملائک موکل، حضور ملک الموت ، پرده ها از مقابل چشم افتاده و حضور را می بیند
کسی نمیتواند از این اجبار شانه خالی کند.
کیفیت دست بشر است ولی ممات دست خداست.
♦️و مُضَتمَنونَ اَجداثاً و کائنون رُفاتاً
مرگ که حاصل شد در قبر گذاشته، و بعد مدتی متلاشی میشود. استخوانها پوسیده وخرد شده اند. [ رفاتا]
♦️و مبعوثونَ افراداً و مَدینونَ جزااً و مُمَیزونَ حساباً
روح هر شخص تنها و فردی مبعوث میشود..
وهر کدام جزا و پاداش متناسب با اعمال خود را دریافت میکند.[ مدینون]
و حساب هرکدام از دیگری تمیز داده میشود.
حساب هر فرد با دیگر افراد متفاوت است.
« ولا تَزرُ وازرةٌ وِرزرَ اُخریٰ انعام - ۱۶۳»
بار کسی به دوش دیگری حمل نمیشود. افراد بارکش عمل خود هستند.
✅ آنچه که در اختیار انسان گذاردند و مورد سوال هم قرار میگیرد چیست؟!
♦️قد اُمهِلوا فی طلبِ المَخرَج و هُدوا سبیلَ المَنهَج
مهلت داده شده بود تا طلب کنند راههای خروج از جهنم را. فرصت داده شد[ اُمهلوا] تا تلاش کنند که گرفتار آتش نشوند.
عمر فرصتی بود که سبیل هدایت [ منهج] را پیدا کنند. راه درست را بیابند و از آن تبعیت کنند.و عمر به جهل و بطالت نگذرد.
وبهانهٔ نبودن وقت، نتوانستن، بلد نبودن ، هیچ عذری هم مورد پذیرش نیست.
♦️و عُمِروا مَهَلَ المُستَعتِب
عمر و همه فرصتها داده شده بود تا طلب رضایت [ مستعتب] رضایت خالق، رضایت خلق را جلب کنند. اگر بدنبال این طلب نرفتند عذری پذیرفته نیست.
♦️و کُشِفَت هم سُدَفُ الرِّیَب
مهلت کشف نور حقیقت داده بودند. که در میان ظلمت ، شک ، وهم و خیال نمانند.
اگر در جهل ماندند پذیرفته نیست چون هم سن و سالان از ظلمت جدا شده به نور حقیقت دست یافتند.
پس مشکل از خدا و عمر نبوده اشکال از هدف نبوده.باید عمر را از شک وجهل
[سُدفَ الریب]به سمت یقین بالا می کشید . شک همیشه دل نگرانی و کدورت دارد. با یقین میتوان به آن نور طلب شده رسید.
♦️و خُلّوا لِمِضمارِ الجیاد و رَویَّةِ الاِرتیاد
در دنیا برای شما زمان را خالی و رها کرده بودند[ خلّوا]که در این مسابقه[ مضمار] جلو بیفتید.
مسابقه فهم ، عمل، تقوا، اگر جلو نزدید خود مقصرید.تقصیر به گردن دیگری نیندازید.
بشما فرصت داده شد تفکر و اندیشه[ رویه] صحیح را پیدا کنید.
✅مضمار الجیاد ، مسابقه اسب سواری که اسب را برای تمرینات، غذا ، ورزش ، و تمرین روی حساب و کتاب تنظیم شده تا آماده روز مسابقه باشد.
♦️و اَناةِ المُقتَبَسِ المُرتاد
تا با صبر و بردباری [ اناة] نور را کسب کنید.
کسب نور با چند جلد کتاب خواندن نیست، کسب نور در گرو اخلاص و زهد است.
آنچه که در قیامت خریدار دارد نورانیت است نه خواندن چندین جلد کتاب.
♦️فی مُدتِ الاَجل
در مدت کوتاه زندگی که زمان کافی داشتید تا نور را کسب کنید.
هرگز خداوند به کار نشدنی امر نمیکند. اگر امر به تقوا کرده هم امکانات وهم فرصت آن هست.
هر کس در هر شرایطی که داشته باشد باید متقی باشد.( صحت و سلامت، فقر و غنا، ) هر کس تقوای او متناسب با شرایط اوست.
♦️و مُضطَرَبِ المَهَل
در رفت و آمد [ مضطرب] مهلت و فرصت ها ( روزی خوشی و تلخی ، روزی کم و زیاد، جوانی و پیری ) با همه رفت و آمدها انتظار این بود که اندیشه و یقین ، نور و فضایل کسب شود.
♦️فیا لَها اَمثالاً صائبَه و مَواعظَ شافیه
جای تعجب است !!!
مثالهایی که رسا[صائبه] آشکار و موعظه های شفادهنده هستند، اما بواسطه آنها راه را پیدا نکردند.
مخاطب با مثال محسوس متوجه میشود. وخدا به گفتن کلیات و فطرت اکتفا نکرد و کتاب آسمانی را آنگونه ای بیان کرد که همه آنرا فهم کنند.طوری که انسان می فهمید قیامت را مثال زد و بیان کرد اما باز عده ای نفهمیدند.
چقدرشگفت انگیز است موعظه های شفابخش.
شفا گاهی در تربت است ،گاه در دگر و گاهی در موعظه است.بیماری روح و بیداری آن در گرو موعظه است.
✅ چرا وقتی کلمات حضرت شنیده میشود مورد تاثیر قرار گرفته نمیشود؟!
علت تاثیر گذار نبودن قرآن و موعظه در اشخاص چیست؟!
♦️لو صادَفَت قلوباً زاکیه واَسماعاً واعیه
مثالها شفا بخش است بشرطی که با قلوب پاک برخورد کند. قلب طاهر نباشد آمادگی برای دریافت موعظه پاک نیست.
ظرف وجود آلوده باشد آب گوارا در ظرف نجس ریخته شود نجس میشود. وقلب گرفتار به هوی و هوس اخلاق در آن جای نمی گیرد.
سخنی که شنیده شد باید با عمق جان درگیر باشد [ اسماعاواعیه]
♦️واراءً عازِمه واَلباباً حازِمَه
بشرطی نصیحت اثر می کند که اراده جزم ، و عقل دور اندیش [ حازمه] باشد.
گاهی شنیده ها را عقل می فهمد اما حال و حوصله نیست اراده جزم نمی شود. عمل را به تعویق و فردا می اندازد.
عزم جزم و عقل دور اندیش باشد یک موجود موعظه پذیر میشود.
♦️فاتقواللّهَ تَقیَّةً مَن سَمِعَ فخَشَعَ واقْتَرَفَ فاعتَرَفَ
بندگان خدا تقوا پیشه کنید. تقوا به ادعا و حرف نیست. تقوا اینست: حرف خدا را شنید [مَن سمعَ] در مقابل حرف خشوع کند.
تقوا یعنی ، گناهی کسب شد[ اقترف] به آن اعتراف و عذر خواهی کند.
تقوا یعنی، اگر گناهی سرزد بداند که خدا آنرا دید. زیر نظر خدا بود.
♦️ووَجِلَ فَعَمِل وحاذَرَ فبادَرَ
اگر از جهنم ترسی بسراغ آمد که از توان و طاقت آدمی خارج است. در ترس ، قیام به عمل شود. در مکتب تقوا ترس عمل می آورد.
بر خلاف، در مکتب دنیا ترس سبب گوشه گیری و گوشه نشینی میشود.
از یک حدیث و یا مطلبی بیمناک شد [ حاذرَ] مبادرت به عمل میکند.
♦️واَیقَنَ فاَحسَن وعُبِّرَ فاعتَبَر
تقوا به یقین رسیدن است، با یقین کارها خوب انجام میگیرد. نشانهٔ ایمان و یقین ترمز گرفتن در برابر خطاهاست.
یکی از مراتب تقوا عبرت آموزی است [ فاعتبر]
عبرتی نشان داده شد عبرت بگیرد. هرچه را می بیند عبرت است. بداند که روزی هم خود به همان شرایط گرفتار خواهد شد.
♦️وحُذِرَ فَحَذِر وزُجِرَ فازدَجَر
تقوا اینست: هرچه را به او تحذیر دادند ، در ترک و نهی هم مطیع و خاشع باشد.
امر به نهی شد خود را از آن باز بدارد.
♦️واَجابَ فاَناب و راجَعَ فَتاب
تقوای کسانی که دعوت را اجابت می کنند.و پای عمل هم خود را ثابت میکنند عبودیت دیگری ندارند.[ اناب]
توبه به ادعا نیست، به برگشت از سهو و غفلت است.
♦️فاقْتَدیٰ فَاحتَذیٰ واُرِیَ فَرَایٰ
اقتدا به امام کنید و پشت او قدم بردارید.
(فرهنگ ، مرام ، و سبک امیرالمومنین میشود تقوا.)
کار تقوا بجایی میرسد که اموری را به او نشان میدهند.[ اُریَ] باطن امور را نشان می دهند.
♦️فاَسرَعَ طالبان و نَجٰا هاربا
کسی با این موارد گفته شده صاحب تقوا شود لاجرم برای رسیدن به مطلوب که رضایت الهی است ، بسرعت حرکت میکند.
ونجات می یابد در حالیکه از جهل ، گناه، جهنم فراریست [ هاربا]
♦️فاََفادَ ذَخیرَه و اَطابَ سَریره و عَمَّرَ معادا
نتیجهٔ حرکت سریع بسوی امور: نور ذخیرهٔ قیامت میشود، کوله بار و توشه را سنگین می کند. باطن را پاک میکند[ اطاب]
ومعاد را آباد [ عمَّر] میکند..
♦️واستَظهَرَ زاداً لیومِ رَحیلِهِ
زاد و توشه مسیر آماده میکند برای روزی که کوچ می کند و قلب از حرکت می ایستد.
♦️ووَجهِ سبیلِه و حالِ حاجَتِه و مَوطِنِ فاقَتِه
زاد و توشه برای روزی که حاجت قبر ، برزخ و قیامت اوست. خرج امروز را ذخیرهٔ فردا میکند. برای منزلگاه نیاز [ فاقته]
که با دست پر باشد.
♦️وقَدَّمَ اَمامَه لدارِ مُقامِه
کارهای نیک را پیش می فرستد برای فردا روزی که دار مقام و ابدی هست.
♦️فاتقوالله عبادَاللهِ جَهَةَ ما خَلَقَکم لَه
بندگان خدا تقوا داشته باشید ، همانگونه که خدا هدف و برنامه را برای شما مشخص کرده[ جهة ما خلق] همان مسیری را بروید که خدا بخاطر همان خلق کرده.
« وما خلقتُ الجِنَّ والاِنس الّا لِیعبُدون ذاریات ۸۰ »
تقوای جزئی در افراد متناسب با شرایط هر شخص است. در یک شخص تقوای چشم ، در دیگری تقوای احترام، در فردی تقوای زبان، برای کسی تقوای انفاق، هرکدام تقوای خاصی دارند، در همان مسیری که خدا خواسته باید حرکت کنند
♦️واحْذَروا منهُ کُنهَ ما حَذَرَکم مِن نفسِه
با تمام توان و قدرت بپرهیزید از آنچه که خدا از آن برحذر داشته [ کنه ما حذر] با بیشترین حذر از رفتن بسمت خطا و پرهیز از شبهات، مطلق صرف نظر کنید.
♦️واسْتَحِقُّوا منهُ ما اَعَدَّ لکم بالتَّنَجُزِ لِصِدقِ میعادِه
اگر انجام دهید مستحق آن وعده ای میشوید که خدا داده. وعدهٔ نجات مومن، وعدهٔ بهشت،
باید استحقاقی باشد ، بن مایه داشته باشد.بهشت را به بها می دهند. باید مقداری از راه طی شده باشد.
استحقاق ایجاد کنید تا خدا شمارا بوعده های داده شده برساند.
♦️والحَذَرِ مِن هَولِ معادِه
ایجاد آمادگی کنید تا بوعده داده شده، هول و وحشت ، اضطراب قیامت را برشماوفا کند.
✅ امنیت و آرامش و بهشت لازم دارید امور تقوا و سفارش شده های امیرالمومنین را رعایت کرده و استحقاق ایجاد کنید. تا موفق به تقوا و عمل به کلام نورانی باشید ،تا حشر و نشر شما با مولا باشد.
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
الحمدلله رب العالمین
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح خطبه ها
۱۴۰۱/۳/۳۱ ۲۱ذی القعده
💢بخش چهارم خطبه۸۳💢.
خطبه الغراء
سید رضی بخشی از خطبه را به دلیل طولانی بودن حذف کرده .حضرت می فرمایند ؛
🔹 جَعَلَ لَکُمْ أَسْمَاعاً لِتَعِیَ مَا عَنَاهَا
خدا برای شما گوشهایی قرار داده تا انسان، آنچه را مهم و قابل عنایت و توجه هستند، بفهمد[لتعیَ] هر سخن بیهوده را نشنود ،آتچه برای رشد انسان مهم هستند ،بشنود .
🔹وَ أَبْصَاراً لِتَجْلُوَ عَنْ عَشَاهَا
و دو چشم به انسان دادتا تاریکیها[ عشاها] را آشکار کند.
دو معنا :۱_ کاربرد دو چشم برای دیدن جلوی پای خود انسان و اشتباه نکردن /۲_کاربرد پشت سر گذاشتن تاریکیهای دنیا با عبرت گرفتن
دلیل چشم داشتن صرف دیدن زیور و زینت دنیا نیست برای دیدن باطن، خدا چشم را به انسان داده است.
🔹أَشْلَاءً جَامِعَةً لِأَعْضَائِهَا
ای انسان ،خدا به تو بدن[أَشْلَاءً]داده که اعضای کوچک را در برگرفته.کل بدن جزء های کوچکی را در بر دارد.
دستی که از مویرگ عصبهای مختلف ، ماهیچه ، غضروف ، استخوان را در همین عضو قرارداده. فقط همین نیست میلیونها شی مخفی دارد.عالم هم همینطور است شامل اجزا و اعضای فراوانی ست.
🔷مُلَائِمَةً لِأَحْنَائِهَا فِی تَرْکِیبِ صُوَرِهَا وَ مُدَدِ عُمُرِهَا
تمام انحنای بدن، کجی و معوجی با هم هماهنگ [ملائمه] هستند .
این اعضای کوچک با هم هماهنگی دارند. استخوان صاف دست با استخوان نیم دایره قفسه سینه هرکدام یک زاویه و قوس خاص دارند اما با هم هماهنگ تا مردم راحت باشند و به عبودیت بپردازند.
دو ویژگی دارد :
۱_صورتهایی هستند ترکیب شده،[ترکیب صورها] مثلا چشم انسان در کاسه سر بود علاوه بر زشتی کارایی هم نداشت. ترکیب و صورتی که کارکرد دقیق دارد.
قابل پذیرش ظاهری و با کارکرد.
۲_عمرشان با دوام است[ مدد عُمرها]
آنچه خدا خلق کرد ، عمر همهٔ اعضا با هم متناسب است. برای سن نود سال عمر زندگی ، دندان ، چشمی داد که متناسب با سن او پیش برود و ببیند.امروزه بواسطه تغذیه غلط و خواب ناصحیح، آلودگی هوا، اعضا در جوانی معیوب میشود.
🔺 یکی از ادله طول عمر حضرت صاحب الزمان(عج)همین جملات بالا است .که یکی از وجوه این ویژگی حضرت که معجزه می باشد جدا یراز آن انسان با تغذیه درست و سالم می تواند طول عمر طولانی داشته باشد .
🔹قَائِمَةٍ بِأَرْفَاقِهَا
خداوند بدن هایی داد که استوار و قائم هستند و هرکدام می توانند منافع [ارفاقها]خود را کسب کنند. در آفتاب پوست بدن بطور خود کار در حال ذخیره انرژی ، اکسیژن را داخل بدن جذب میکند.بهنگام خطر چشم بی اختیار بسته میشود.بدنبال کسب منافع خود هستند.
🔷وَ قُلُوبٍ رائِدَةٍ لِأَرْزَاقِهَا
و قلوبی بشما داد که طالب و جستجوگر[ رائد] رزق خود هستند،
سه معنا برای این طالب رزق بودن قلب ذکر کرده اند :
۱_قلب خون رسانی می کند و خون را به تک تک سلول ها ی بدن می رساند .
۲_قلب می تواند به معنای عقل باشد که تدبیر می کند انسان معاش خود را تامین می کند.
۳_قلب به معنای باطنی ؛خدا قلب و فطرتی به انسان داد که رزق آن معارف و محبت علی علیه السلام است
🔹فی مُجَلِّلَاتِ نِعَمِهِ وَ مُوجِبَاتِ مِنَنِهِ وَ حَوَاجِزِ عَافِیَتِهِ
قلب در این نعمتهای گسترده[ مجللّات] مادی و معنوی که خدا قرار داده . و آنقدر نعمت داده که باعث منت گذاردن خدا میشود ،رزق مادی و معنوی خود را طلب می کند.
قلب رزق خود را در سلامتی و کنار زدن موانع [ حواجز] میتواند رزق را به دست أورد .
انسان اگر آداب را رعایت کند. بیمار نمیشود پس رزق او زیاد میشود و امکان استفاده هم دارد .
مثال : در ایام بیماری کار تعطیل، پول و رزق مادی در روزهای بیماری هم تعطیلی دارد.
🔹وَ قَدَّرَ لَکُمْ أَعْمَاراً سَتَرَهَا عَنْکُمْ وَ خَلَّفَ لَکُمْ عِبَراً مِنْ آثَارِ الْمَاضِینَ قَبْلَکُمْ
در کنار جسم وبدن که خدا به شما داده ،نعمت عمر است که بر شما مدت و مرگ آن پوشیده است و خدا عبرتهایی از گذشتگان [ آثار الماضین]برای شما به جای گذاشته است. به این آثار بجا مانده مومن نگاه عبرت بین دارد و غیر مومن فقط شکوه و عظمت بنا را می بیند.
🔺تفاوت درآثار عبرت آموز و فرهنگی می باشد .تخت جمشید یکی از آثار عبرت آموز می باشد .قران یک اثر فرهنگی است.این آثار باید دست مومنین باشند چون اینها عبرت می گیرند ولی کسی که اعتقاد ندارد اصلا عبرتی نمیگیرد
🔅ویژگی این گذشتگانی که عبرت آموز هستند ؛
🔹مِنْ مُسْتَمْتَعِ خَلَاقِهِمْ وَ مُسْتَفْسَحِ خِنَاقِهِمْ وَ لَمْ یَعْتَبِرُوا فِی أُنُفِ الْأَوَانِ
همان گذشتگانی که بهره و لذتهایی[ مستمتع] از این زندگی بردند .
همانهایی که طناب مرگ[خِنَاقِهِمْ] دور گردن آنان شل [مستسفح] بود. انسان از بدو تولد طناب دور گردن او انداخته شده ، و چند سال حیات زندگی این طناب شل است. و هنگام مرگ این طناب دور کردن محکم کشیده و کار تمام می شود .
🔷أَرْهَقَتْهُمُ الْمَنَایَا دُونَ الْآمَالِ وَ شَذَّبَهُمْ عَنْهَا تَخَرُّمُ الاجال
با فرا رسیدن زمان مرگ ، آن ها راشتابان فرا گرفت [ ارهقتهم]و از آرزوها دور کرد.همان مرگی که بین آنها و آرزوهایشان جداییانداخت. ازدواج ناکام، ساختمان ناتمام ، آمال همه تمام میشود. فرصت ، قدرت ، تاج و تخت داشتند با تمام شدن وقت فرصت آنها هم تمام شد.
جدا کرد [ شذبهم]مرگ ناگهانی آنها را از آرزوهایشان. در قبر جای آرزو نیست و دیدن حقایق است.
🔷لَمْ یَمْهَدُوا فِی سَلَامَةِ الْأَبْدَانِ
گذشتگانی که در حالت سلامت جسم هیچ توشه ای برای آخرت مهیا نکردند[ لم یمهدوا] .
اول جوانی [ انف]سلامت بدن بود اما هیچ عبرت نبود.امادگی و توشه برای سفر نبود.
🔹 فَهَلْ یَنْتَظِرُ أَهْلُ بَضَاضَةِ الشَّبَابِ إِلَّا حَوَانِیَ الْهَرَمِ وَ أَهْلُ غَضَارَةِ الصِّحَّةِ إِلَّا نَوَازِلَ السَّقَمِ
آیا جوانهای امروز در اوج جوانی چیزی جز پیری را انتظار می کشند .آیا کسانیکه امروز در اوج سلامتی هستند چیزی جز مصیبت و گرفتاری و بیماری را انتظار می کشند ؟
کسانی که امروز در مدت بقا (در دوران عمر)هستند. ،چیزی جز مرگ و نابودی را انتظار می کشند ؟
🔹 مَعَ قُرْبِ الزِّیَالِ وَ أُزُوفِ الِانْتِقَالِ وَ عَلَزِ الْقَلَقِ وَ أَلَمِ الْمَضَضِ وَ غُصَصِ الْجَرَضِ
روزی شما می میرید در حالی که؛
این مرگ ،انتقال از این دنیا ، بسیار نزدیک[ ازوف] است.
اضطراب و ناراحتی لحظه احتضار[عَلَزِ الْقَلَقِ] بسیار سخت است.
و دردهای جانکاه و جانسوز بشما نزدیک است.[ المِ المضَض]
آن لحظه که آب دهان در گلو افتاده نمیتوانید آن را بیرون بریزید، خفگی نزدیک است [ غصص الجَرض]
انتظار به مرگ را، هرگز دور مپندارید.
🔷وَ تَلَفُّتِ الِاسْتِغَاثَةِ بِنُصْرَةِ الْحَفَدَةِ وَ الْأَقْرِبَاءِوَ الْأَعِزَّةِ وَ الْقُرَنَاءِ
لحظه ای که حال احتضار ، ملک الموت ، بالای سرفرا رسیده.فقط توجه گردش چشم[ تلفّت]التماس و استغاثه میکنید ، کسی شما را یاری کند.
زبان از کار افتاده فقط چرخش نگاه چشم از بچه ها [حَفَدَةِ] نزدیکان ، عزیزان ، طلب دارد، اما کاری از دست کسی بر نمی اید.
🔹فَهَلْ دَفَعَتِ الْأَقَارِبُ أَوْ نَفَعَتِ النَّوَاحِبُ
آیا نزدیکان و دوستان می توانند ملک الموت و مرگ را دفع کنند ؟! .
آیا اشک ریختن و نوحه سرایی[النَّوَاحِبُ] سودی به حال محتضر دارد؟!
🔷 وَ قَدْ غُودِرَ فِی مَحَلَّةِ الْأَمْوَاتِ رَهِیناًوَفِی ضِیقِ الْمَضْجَعِ وَحِیداً
میت را در محله اموات میگذارند و به اموات می سپارند وبعد شما را رها کرده ترک می کنند[ غودرَ] در حالیکه تک و تنها در تنگنای قبر باقی می گذارند.
🔹 قَدْ هَتَکَتِ الْهَوَامُّ جِلْدَتَهُ وَ أَبْلَتِ النَّوَاهِکُ جِدَّتَهُ
حشرات و موریانه در قبر به طرف شما امده ، پوست[ جلده] شما به سبب این حشرات از هم جدا وشکافته میشود[ هتکت]
سختی و تنگی، فشار قبر، گرما ، تاریکی ، رطوبت، خون در رگ خشکیده بدن را امادهٔ پوسیدگی می کند .
🔷وَ عَفَتِ الْعَوَاصِفُ آثَارَهُ وَ مَحَا الْحَدَثَانُ مَعَالِمَهُ
بیرون از قبر هم تند باد[عَوَاصِفُ]حوادث می وزد تمام آثار مرده را پاک می کند.[عفت]
شب و روز [حَدَثَانُ]می آیند و تمام نشانه های او را محو می کند. فقط یک سنگ قبری از او باقی می ماند. مگر اینکه آثار نیک و علم از او باقی مانده باشد. برای مردم عادی تمام آثار محو میگردد.
🔹صَارَتِ الْأَجْسَادُ شَحِبَةً بَعْدَ بَضَّتِهَا وَ الْعِظَامُ نَخِرَةً بَعْدَ قُوَّتِهَا
جسدها بعد از طراوت و تازگی[بَضَّتِهَا] پژمرده می شوند. [شحبةً]و استخوان ها بعد از قوتی که داشت پوسیده می شوند .
🔹وَ الْأَرْوَاحُ مُرْتَهَنَةً بِثِقَلِ أَعْبَائِهَا مُوقِنَةً بِغَیْبِ أَنْبَائِهَا
میت می ماند و روح او.
روح انسان در رهن و گرو سنگینی اعمال خود است. اعمال سنگین هستند یا از جهت معنوی، و یا از جهت گناه سنگین هستند.
انسان وقتی چشم از دنیا بست وبه سرای دیگر چشم باز کرد به خبر های غیبی که به او می دادند،یقین می یابد[ موقنه] خبرغیبی که به او میرسید پوزخندی میزد.که فرصت بسیار است.
✅ یقین قبل از مرگ خوب و سود بخش است.بعد از مرگ سودی ندارد. بعد از مرگ بالاجبار اعتقاد پیدا میکند و یقین کسب میشود.
در حالیکه امروز در دنیا باید اکتساب یقین باشد.
🔹لَا تُسْتَزَادُ مِنْ صَالِحِ عَمَلِهَا وَ لَا تُسْتَعْتَبُ مِنْ سَیِّ
مرگ که عارض شد انجام اعمال صالح در کار نیست ، مگر با خیرات دیگران . از طرف خود او تمام و پرونده بسته شد.
و طلب رضایت[ تستَعتَب] خلق و خدا دیگر ممکن نیست
🔹أَوَ لَسْتُمْ أَبْنَاءَ الْقَوْمِ وَ الْآبَاءَ وَ إِخْوَانَهُمْ وَ الْأَقْرِبَاءَ
آیا شما فرزندان همین اقوام نیستید ؟
شما برادران و نزدیکان انها نیستید ؟
🔹تَحْتَذُونَ أَمْثِلَتَهُمْ وَ تَرْکَبُونَ قِدَّتَهُمْ
چرا مثل آنها قدم بر می دارید[ تحتذون]
و سوار مرکبی می شوید که آنان سوار شدند و در مسیر آنها حرکت می کنید .
✅ هیچ ممکن نیست کسی مسیر اشتباه را طی کند و انسان خوبی بشود.
🔹فَالْقُلُوبُ قَاسِیَةٌ عَنْ حَظِّهَا لَاهِیَةٌ عَنْ رُشْدِهَا سَالِکَةٌ فِی غَیْرِ مِضْمَارِهَا
برای اینکه بهره و حظ خود را ببرید قلبتان سخت شده .قلب شما از رشد کردن غافل[ لاهیه] مانده .
چرا قلب را در مسیر غیر از مسابقه [ مضمار]راه می برید؟
مسیر مسابقه مسیر تقواست نه مسیر دنیا طلبی.
🔹کَأَنَّ الْمَعْنِیَّ سِوَاهَا وَ کَأَنَّ الرُّشْدَ فِی إِحْرَازِ دُنْیَاهَا
مشکل شما این است که فکر می کنید مرگ [الْمَعْنِیَّ] دیگران را نشانه رفته ،سراغ شما نمی آید. شما فکر می کردید رشد در کسب دنیا است . رشد در دوری از دنیا و کسب آخرت است .
🔹وَ اعْلَمُوا أَنَّ مَجَازَکُمْ عَلَى الصِّرَاطِ وَ مَزَالِقِ دَحْضِهِ وَ أَهَاوِیلِ زَلَلِهِ وَ تَارَاتِ أَهْوَالِهِ
ای مردم بدانید شما روزی از پل صراط عبور می کنید .روزی به لغزشگاههایی که پاها در آن لرزان هستند ،معبرهای لغزش [أَهَاوِیلِ زَلَلِهِ]
وهول و اضطراب پی در پی،گذر شما می افتد .
غفر الله لی و لکم والحمدلله رب العالمین
الحمدلله رب العالمین
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح خطبه ها
۱۴۰۱/۴/۱ - ۲۲ ذی القعده
💢 بخش پنجم خطبه ۸۳💢
خطبة الغرّاء
✳️ امیرالمومنین صلواة الله علیه در بخشهای گذشته مرحله ای از خلقت انسن تا مرگ ، و اصل مهم عبرت گرفتن از گذشتگان و تقوا بیان فرمودند.
فضای خطبه در یک حالت آمادگی مردمی که در عزای عزیزان خود جمع شدند حضرت توصیه های اخلاقی و مکرر تقوا را یاد آور میشود.
♦️فاتقو اللّهَ عبادَ الله تقیَّةً ذِی لُبّٕ شَغَلَ التفکُرَ قلبَه
بندگان خدا پروای خدا را داشته باشید .
تقوا یک حداقلی دارد و یک حداکثری .
حضرت میخواهند مردم از حداقل تقوا رشد کرده و در همان حالت نباشند بلکه از اخلاق به عرفان خود را بالا بکشند.
نهایت اخلاق اینست که کار مردم بجایی بکشد که غیر از مطالب ظاهر، باطن را ببینند و شنوای مطالب باطن هم باشند
تقوا پیشه کنید تقوای انسان عاقلی که [ ذی لبٕ]که تمام فکر و ذهن او به تقوا معطوف است. بگونه ای که تقوا تفکر را تحت تاثیر قرار بدهد. یعنی فکر بجایی برسد که از حالت روز مرگی خارج شود .
♦️واَنصَبَ الخوفُ بدَنَه و اَسهَرَ التَهجُدُ غِرارَ نومِه
تقوای انسانی که از خوف خدا، بدن خود را به رنج و سختی می اندازد.
عبودیت در راحتی و آسایش نیست ، برای رضای خدا باید زحمت را بجان خرید تا صاحب تقوا بشود.
بمانند تقوای شخصی که برای تهجد و بیداری شبانه [ اسهر]خواب از چشمان او ربوده میشود.
صاحب تقوا ، نه برای نماز صبح بلکه برای نماز و بیداری شب خواب ندارد. به حداقل اکتفا نمی کند.
♦️و اَظمَاَ الرجاءُ هَواجِرَ یومِه و ظَلَفَ الزهدُ شهواتِهِ
تقوا پیشه کنید مانند تقوای انسانی که امید به پاداش خدا ، امید به جلب رضایت خدا او را در گرمای روز[ هواجِز] تابستان تشنه کرده [ اظماَ]
آنچنان تقوایی که زهد، شهوات او را پایمال کرده [ ظلَف]
زهد ، (شهوات ) تمام خواسته های معقول او را پایمال کرده.
♦️و اَوجَفَ الذکرُ بلسانِه و قدَّمَ الخوفُ لاَمانةِ
تقوایی که ذکر الهی را بر زبان او تسریع بخشیده. دومعنا دارد:
۱- در هر اتفاق خوش یا ناخوش ذکر خدا بر زبان جاری و نام خدا مقدم بر هر چیز است.
۲- اهل تقوا بخاطر انس فراوان باذکر طی اللسان دارند. در چند لحظه زبان بیش از حالت عادی می چرخد ، با سرعت و صحیح و با توجه ذکر سرعت می گیرد.
بمانند تقوای کسی باشد که ترس از خدا را پیش فرستاد برای روزی که امنیت نیاز دارد.[ لاَمانه]
کسی که در دنیا خوف داشته باشد معکوس آن در قیامت از امنیت برخوردار است، اما کسی که در دنیا خود را در امنیت بداند فردای قیامت در خوف بسر میبرد.
♦️و تَتَکَبَ المَخالجَ عن وَضَحِ السبیل
تقوای انسانی که مشغله ها و مخارج او را از راه مستقیم به کناری نکشید [ تنَکَب] تا منحرف شود.
هیچ شخصی در عالم نیست که گرفتار نباشد، آیا گرفتاری و مشغله باید او را غافل کند!!!
گرفتاری هرگز اهل تقوا را از نهج سبیل و از خدا جدا نمی کند.
♦️و سلَکَ اَقصَدَ المَسالکِ الیَ النَهجِ المطلوب
تقوای کسب شدهٔ شما، مانند تقوای شخصی باشد که بهترین مقصد را انتخاب و صحیح ترین راه رسیدن به مقصد را می پیماید.
✅ برای عده ای ممکن است اهداف درست باشد ، اما برای رسیدن به آن از جاده های خاکی و کم ارزش عبور میکنند.
مثال : برای کسب رضایت دل پدر و مادر نباید از مسیری باشد که زن و فرزند برنجد.
هم بهترین مقصد و هم بهترین راه ،
میشود تقوای الهی.
♦️ولم تَفتِلهُ فاتِلاتُ الغرور
تقوا پیشه کنید. مانند تقوای کسی که مردد نکرده [ لم تَفتِله]اورا تردیدهای غرور انگیز.
هیچ چیز ، نه شیطان ، نه وهم او را مردد نمیکند.محکم و استوار جلو میرود و در میانهٔ راه دست و دل او نمی لرزد.
✅ اگر استواری در کار نباشد پیوسته از یک کار خوب به یک شاخه و به کار خوب دیگر می پرد. برای شیطان همین بس که تو را اینگونه مشغول کند.
♦️ولم تَعمَ علیهِ مُشتَبهاتُ الاُمور
امور مشتبه و مشکوک برای او بسته نیست،[لا تعمَ] دست او از رسیدن به حقیقت کوتاه نیست تقوا سبب بصیرت او شده به هر چیزی بنگرد درست یا نادرست بودن آن را تشخیص می دهد. ظاهر خوب ولی باطن فتنه و آتش را تشخیص می دهد.
♦️ظافِراً بفَرحَةِ البُشریٰ و راحةِ النُعمیٰ
شخصی به چنین تقوایی برسد پیروز شده [ظافراً] به بشارت و شادمانی دست یافته ودر قیامت به زندگی سرتاسر آرامش و نعمت دست می یابد.
♦️فی اَنعَمِ نومِه واٰمَنِ یومِه
در بهترین جایگاه و بهترین روز و در امنیت و آرامش طی میکند.
♦️قد عَبرَ معبَرَ العاجلةِ حمیدا و قدَّمَ زادَ الاجِلةِ سعیدا
کسی که عبور کند از معبر دنیا[عاجله] با روش و منش پسندیده از دنیا گذر کند.و آنرا پیش فرستد تا در آخرت [ آجله] سعادتمند باشد.
کسانی میتوانند صراط قیامت را با آرامش طی کنند که صراط دنیا را با آرامش طی کرده باشد. صراط آخرت نمود آن، صراط دنیاست.
♦️وبادَرَ مِن وَجَل و اَکمَشَ فی مَهَل
کسی که خوف الهی دارد به عمل مبادرت می ورزد.[ بادَر]
ترس بایدانسان را به عمل وارد کند.، مبادرت ورزیدن و سرعت بخشیدن به عمل خیر ، نشان تقواست.
مانند تقوای کسی که در طول عمر خود شتاب کرد[اکمَشَ]
هر جا عمل خیر دید به کار خیر سرعت بخشید.
♦️و رَغِبَ فی طلب و ذَهبَ عن هَرَب
به رضایت الهی رغبت کامل دارد.
رغبت کامل برای هر امری که رضایت خدا باشد، رغبت او نصفه و نیمه نیست.
در امور مالی راغب باشد در امور جهادی نه!
در امر جهاد راغب باشد در امر انفاق دست و دل بلرزد.!!
بطور کامل در هر امری راغب است.
تقوایی که دور میکند از آنچه که خدا نهی کرده
[ذهبَ عن هَرَب] از منطقه ممنوعه فرار میکند.
♦️و راقَبَ فی یومِه غَدَهُ
تقوا پیشه کنید مانند تقوای انسانی که دنیا رابه مراقبت [ راقب]سپری میکند برای بعد از مرگ و قیامت [غده]
♦️و نَظرَ قدَماً اَمامَه
برای آینده و قیامت پیش رو ، تفکر و تأمل دارد .
به هر مجلسی به هر سفری وارد نمیشود.
پیش بینی و آینده نگری میکند ، بی گدار به آب نمیزند.
♦️فکفیٰ بالجَنةِ ثواباً و نَوالا و کفیٰ بالله عقاباً و وَبالا و کفی باللّهِ منتَقماً و نصیرا
برای اهل تقوا بهترین ثواب و پاداش [نوال]بهشت که خدا آنان را کفایت میکند.
خدای متعال بتنهایی برای منتقم بودن و هم برای یاری کردن کفایت میکند.
وبرای متقی همین بس که در هول و اضطراب قیامت یاور او خدا باشد.
♦️و کفیٰ بالکتابِ حَجیجَاً و خَصیما
کتاب قرآن کفایت میکند برای متقی که حجت باشد. قرآن شفیع و دستگیر او باشد .وحجت او باشد که به قرآن عمل میکرد.
قرآن زنده است . حیات و نور دارد و به نفع و ضرر کسی میتواند شهادت بدهد.
♦️اوصیکم بتقوی الله الذی اَعذَرَ بما اَنذَر واحتَجَّ بما نَهَج
بندگان خدا شما را بتقوای خدا توصیه می کنم. خدایی که بواسطه انذار راه عذر آوردن را بست. خدا راه روشن و حجتها را نشان داد ، بعد از حجتها اگر تقوا نباشد هیچ بهانه و عذری پذیرفته نیست.
♦️وحَذَرَکم عدوَّاً نفَذَ فی الصُّدورِ خفیّا
حضرت به دشمن تقوا اشاره میفرماید:
خدا شما را برحذر داشت و آژیر خطر را برای شما کشید ، بدانید دشمن شما شیطان است و پنهانی در شما نفوذ میکند[نفذ خفیّا]
✅ خطر نفوذ او در لباس خودی آنچنان ریز و دقیق است که عالِم را با روایات از پا در می آورد و فهم او را از درک متوقف می کند.
♦️و نَفَثَ فی الاذانِ نجیّا
در گوش به آهستگی نجوا میکند.
شیطان می دمد[نفث] تعصب را بر می انگیزاند تا مقابله به مثل صورت بگیرد و سرانجام کسی که اختیار خود را به شیطان واگذارد .
♦️فاَضَلَّ و اَردیٰ ووَعَدَ فَمَنّیٰ
گمراهی ، و وعده تمنٖی میدهد.
شیطان تمام وعده را به آرزوهای پوچ تبدیل میکند. وعده های او خیالی و کتمان میکند.اما وعدهٔ خدا صدق است.
« و قالَ الشیطانُ لمّا قُضیَ الاَمرُ اَنَ اللهَ وَعدَکم وعدَ الحقِّ و وعَدتُکم فاَخلَفتُکم ..... الا اَن دَعَوتُکم فاستَجَبتُم لی ....اِنی کَفَرتُ بما اَشرَکتُمونِ مِن قبلِ ابراهیم - ۲۲ »
شیطان در مواجهه آخرتی قرار گرفت به تابعین خود میگوید: خدا وعده های صادق داد چرا دنبال آن نرفتید ، من وعده دادم و تخلف کردم اما شما دعوت مرا اجابت کردید من از شما بیزارم بخاطر عملهایی که در دنیا داشتید.
مرا ملامت نکنید و خود را ملامت کنید.
♦️و زَیَّنَ سیئاتِ الجَرائِم و هَوَّنَ موبقاتِ العَظائِم
شیطان سیئه و جرائم را زینت می دهد و گناهان بزرگ را کوچک و حقیر [هوَّنَ]نشان میدهد.
با وعده (این گناه که چیزی نیست، دیگران بدتر و بزرگتر ازاین انجام میدهند) عمل زشت را کوچک و کوچک میکند تا وساوس او...
♦️حتّیٰ اذَ استَدرَجَ قرینَتَه واستَغلَقَ رهینَتَه
بتدریج او را فریب میدهد تا اینکه او را قرین خود کند.
فردی که با خدا بود اما چنان او را جدا کرد که دنباله رو شیطان شد بعد از پیروی از او قرین میشود.
حضرت به شیطان زده ها جفت و هم قرین شیطان خطاب میکند که بعد از مدتی نمیتواند از شیطان جدا شود.
اورا اسیر خود کرده و دررا بروی اسیر قفل میکند [استغلق]
مانند اعتیادی که که شیطان صفتان ابتدا جنس خوب ، رایگان ، بعد با قیمت ارزان در اختیار قرار میدهند گرفتار که شد او دنباله رو شده، نمیتواند دست بردارد.بآرامی وارد میشود تحت تاثیر قرار میدهد تا جایی که اسیر و گرفتار شد سپس:
♦️اَنکرَ ما زَیَّنَ واستَعظَمَ ما هَوَّنَ و حَذَّرَ ما اَمَنَ
آنچه را تزیین داده بود انکار میکند.
و بزرگ می شمارد[تعظم] گناهی را که در دنیا سبک میشمرد.
بر حذر می دارد آنچه را که گفته بود ، ( در امنیت هستید ، من باشما هستم) وقتی پای او به قیامت باز شد و جهنم را به عینه دید انکار و وعده هارا کتمان میکند گویا اصلا چیزی نبوده.
« واذ زیَّن بهم الشیطانُ اعمالَهم و قال لا غالِبَ لکمُ الیومَ و انّی جارٌ لکم فلما تَرائَت ..... و قال انّی بریٌّ منکم انفال - ۴۸ »
وقتی شیطان اعمال زشت را زینت داد و گفت امروز کسی بر شما غالب نیست در بحران من با شما هستم اما زمانیکه با حقیقت روبرو شد وعده ها را کتمان کرده و اعلام برائت میکند.
✅ بندگان خدا دشمن اصلی شیطان است مبادا تحت تأثیر وسوسه و وعده های زیبای شیطان قرار بگیرید .تا خسر الدنیا و الاخره نکند دست بردار نیست.
✅ حدیث قدسی: خطاب به موسی بن عمران : تا وقتی خبر مرگ شیطان به تو نرسیده از مکر و شیطنت او ، خود را در امان نبین.
اللهم نعوذُ بک اَن یحضُرون
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح خطبه ها
۱۴۰۱/۴/۲ - ۲۳ ذی القعده
💢 بخش ششم خطبه ۸۳💢
شگفتی های آفرینش انسان
🔸أَم هَذَا الَّذِی أَنشَأَهُ فِی ظُلُمَاتِ الأَرحَامِ وَ شُغُفِ الأَستَارِ نُطفَةً دِهَاقَاً وَ عَلَقَةً مِحَاقاً
مگر انسان همان نطفه و خون نیم بند نیست که خدا او را در تاریکی های رحم و غلاف های تو در تو پدید آورد؟
همین انسانی که امروز گردنگشی می کند، نطفه ی جهنده و تکه خون بسته شده ای بود که قیافه و صورتی هم نداشت؟
🔸وَ جَنِیناً وَ رَاضِعاً
تا به صورت جنین درآمد، سپس کودکی شیر خوار شد.
بعد از مدتی تازه تبدیل به جنین داخل شکم مادرش شد. بعد هم طفل شیرخواره ای بود که نمی توانست پشه ای را از خود دفع و نعمتی را برای خود جلب نماید.
🔸وَ وَلِیداً وَ یَافِعاً
مرحله به مرحله را سپری کرد.
نوزادی بود که خردسال و بعد جوان شد. آیا انسانی که این شش مرحله را طی کرده می خواهد بی تقوایی کند و مقابل خدا بایستد؟ او هیچ نبود. ما خلقش کردیم. پس چرا خود بزرگ بینی دارد و خود را مقابل خدای متعال، صاحب جلال می بیند؟
🔸ثُمَّ مَنَحَهُ قَلباَ حَافِظاَ
سپس او را دلی فراگیر، خدا به او یک قلب حافظ و عقلی که بفهمد و حفظ کند، عطا کرد. مدّت ها باید بگذرد تا بتواند فهیم شود. ما به او عقل و فهمی دادیم که بفهمد.
🔸وَ لِسَاناً لَافِظاً
وبه انسان زبانی گویا دادیم که حرف های درونی خود را به بیرون انتقال دهد.
🔸وَ بَصَراً لَاحِظاً
و چشمی بینا عطا فرمود ، نه این که فقط به ظاهر اکتفا کند، بلکه عوالم را ملاحظه کند.
🔸لِیَفهَمَ مُعتَبِراً
تا عبرت ها را درک کند
همه ی این نعمت ها برای چیست؟ تا این انسان بفهمد و عبرت بگیرد.
🔸وَ یُقَصِّرَ مُزدَجِراً
و از بدی ها بپرهیزد
امورب که از او نهی کرده اند، دست بردارد گوش و چشم و زبان و عقل و استعداد برای این نیست که گناه کند. باید او را از حرام دور نگه دارد. به عبارت دیگر همان هدف خلقت انسانست.
🔸حَتَّی أِذَا قَامَ اعتِدَالُهُ وَ استَوَی مِثَالُهُ
و آنگاه که جوانی در حد کمال رسید و بر پای خویش استوار ماند.
این انسان به سرحد کمال جسمانی خود رسید و بیش از آن رشد نمی کرد و در این سن انسان کم کم رو به زوال و خمیدگی می رود. باید انسان در قبال همه ی این نعمت ها خاضع و خاشع باشد.
🔸نَفَرَ مُستَکبِراً
گردنکشی آغاز کرد و روی از خدا گرداند.
به خدا پشت کرده در حالی که مستکبر و گردنکش بود. فکر کرد بی نیاز از خدا شده است.
🔸وَ خَبَطَ سَادِراَ
و در بیراهه گام نهاد.
بی پروا راه را کج و انحراف را در پیش گرفت ، آن هم بدون این که توجّه کند.
🔸مَاتِحاً فِی غَربِ هَوَاهُ
در هواپرستی غرق شد.
انسانی که به جایگاه قدرت و زیبایی ظاهری نشسته است، با دلو بزرگی از چاه مسموم وجودش شهوت بالا می کشد. دست بردار هم نیست. جوان بود، خدا به او قدرت داد تا مسیر درست انتخاب کند.
🔸کَادِحاً سَعیاَ لِدُنیَاهُ
و برای به دست آوردن لذّت های دنیا تلاش فراوان کرد.
تمام سعی و تلاشش برای بدست آوردن دنیاست، کانّه آخرتی وجود ندارد. تمام وقت و انرژی اش را صرف دنیا کرده است.
🔸فِی لَذَّاتِ طَرَبِهِ وَ بَدَوَاتِ أَربِهِ
و سرمست شادمانی دنیا شد.
غرق در لذّت های دنیا و خوشی های زودگذر دنیاست.( به اصطلاح هر چه پیش آمد، خوش آمد. ) یعنی دست رد به سینه ی هیچ گناهی نمی زند. از هر خلاف و گناهی استقبال می کند.
🔸ثُمَّ لَا یَحتَسِبُ رَزِیَّةً
هرگز نمی پندارد مصیبتی پیش آید.
این جوانی که این طور غرق در شهوت و گناه و بی دینی و لاابالی گری است، اصلاً حساب نمی کرد روزی بناست برای او گرفتاری پیش آید. فکر می کرد همه اش همین طور جوان و زیبا و قدرتمند خواهد بود. خیال نمی کرد، روزی گرفتار شود و قدرتش به تحلیل رود.
🔸وَ لَا یَخشَعُ تَقِیَّةً
و بر اساس تقوی فروتنی ندارد.
یک بار هم نشد که از روی تقوی از خدا بترسد. بعضی وقت ها هم اگر گناه را کنار می گذاشت، از روی تقوی و خداترسی نبود. برای آبروی خودش بود. برای خدا ترک گناه نکرد. هیچ خضوع و خشوع و ترک گناهی نبود؛ بلکه برای نفسانیت بود که گاهی او را از گناه دور می کرد.
🔸فَمَاتَ فِی فِتنَتِهِ غَرِیراً
ناگهان سرمست و مغرور در این آزمایش چند روزه، مرگ او را می رباید.
وقت کوچ کردن رسید. مُرد در حالی که غرق در غرور و خود بزرگ بینی بود. در اوج قدرت و بی توجهی به مرگ، مرگ یقه او را گرفت.
🔸وَ عَاشَ فِی هَفوَتِهِ یَسِیراً
در دل بدبختی ها اندکی زندگی کرد
در حالی که همه ی زندگی اش غرق در لغزش و گناه بود. هیچ ممکن نیست کسی عمرش را در گناه و بطلان بگذراند و روز آخر توبه کند. آنهایی هم که در آخر کار برگشتند، از اول راهی گذاشته بودند. همه ی پل های پشت سر را خراب نکرده بودند. اگر حر برگشت، به خاطر شدت احترامی بود که به حضرت فاطمه ی زهرا (س) داشت. از اول این گونه بود و آخر کار، عاقبت به خیر شد.
🔶لَم یُفِد عِوَضاً وَ لَم یَقضِ مُفتَرَضاً
و آنچه را که از دست داده عوضی به دست نیاورد . و آنچه از واجبات را که ترک کرد، قضایش را به جا نیاورد.
در مقابل عمری که رفته، چیزی دریافت نکرده است. هیچ توشه و بهره ای نبرد. هیچ کدام از اعمال واجبش را هم به جا نیاورد. کسی که یک عمر به خطا و انحراف رفت، لحظه ی آخر احتضار، دیگر توبه قبول نیست. اگر کسی در طول عمر، صالحانه زندگی کرد، در آخرت هم زندگی خوبی دارد.
🔸دِهمَتهُ فَجَعَاتُ المَنِیَّةِ فِی غُبَّرِ جِمَاحِهِ وَ سَنَنَ مِرَاحِهِ
درد مرگ او را فرا گرفت. روزها در حیرت و سرگردانی و شب ها با بیداری و نگرانی می گذراند.
حضرت حالات احتضار را بیان می کند. مرگ از هر طرف او را فراگرفته ، ولی باز هم آن سرکشی و گردنگشی در جایش باقی است. قدم زدن و راه رفتن در مسیر باطل همچنان برای او پابرجاست.
🔸فَظَلَّ سَادِراَ وَ بَاتَ سَاهِراَ فِی غَمَرَاتِ الآلَامِ وَ طَوَارِقِ الأَوجَاعِ وَ الأَسقَامِ
هر روز به سختی درد می کشد و هر شب رنج و بیماری به سراغش می رود.
مرگ او را حیران می کند. کاری با او می کند که خود را نشناسد. این خبرها نیست. چنان حیران می شود. که نام خود را هم فراموش می کند. کار از کار گذشته است. انسانی که تا دیروز امر و نهی می کرد، شب و روز چشمش بسته نمی شود.
🔸بَینَ أَخٍ شَقِیقٍ وَ وَالِدٍ شَفِیقٍ
در میان برادری غمخوار و پدری مهربان.
پدر و برادران و دوستان و آشنایان و خانواده، همه دور او را گرفته اند.
🔸وَ دَاعِیَةٍ بِالوَیلِ جَزَعاً و لَادِمَةٍ لِلصَّدرِ قَلَقاً
و ناله کننده ای بی طاقت و بر سینه کوبنده ای گریان افتاده است.
همسر اوست که فریاد می زند و آه می کشد. مادرش به سینه می کوبد؛ ولی دیگر فایده ای ندارد.
🔸وَ المَرءُ فِی سَکرَةٍ مُلهِثَةٍ
و اما او در حالت بیهوشی و سکرات موت است.
در حالی که دور و بر او هستند، اما اودر حالت بیهوشی . سکرات موت آن قدر زیاد است که کانّه انسان چیزی نمی فهمد. البته از دید ما این گونه است.
🔸وَ غَمرَةٍ کَارِثَةٍ
در یک رنجی است که این رنج شدید است و انسان را از پای در می آورد.
🔸وَ أَنَّةٍ موُجِعَةٍ
در حالتی است که ناله می زند و ناله ی او دردناک و دیگران از ناله ی او ناراحت می شوند.
🔸وَ جَذبَةٍ مُکرِبَةٍ
درد جان کندن در او فراوان می شود.
🔸وَ سَوقَةٍ مُتعِبَةٍ
احتضار او رنج آور است. هر چه فریاد می زند، کسی به داد نمی رسد. می بیند همه بالای سر او اشک می ریزند. می فهمد انها دست از او بریده اند.
درد دیگر او در رفتن و دیدن ملکه ی عذاب و دیدن نتایج اعمال خود است. همه ی اینها با هم به جان او افتاده اند. و برگشتی در کار نیست.
🔸ثُمَّ أُدرِجَ فِی أَکفَانِهِ مُبلِساً
پس از مرگ او را مأیوس وار در کفن پیچانده.
هم خود می فهمد که کار تمام شده و هم اطرافیان می فهمند که کار تمام شده است.
🔸وَ جُذِبَ مُنقَاداً سَلِساً
در حالی که تسلیم و آرام است.
دیگر نمی تواند چیزی بگوید. کار دست دیگران است. تمام اختیار به دست دیگران افتاده است و دیگر کاری از دست او بر نمی آید.
🔸ثُمَّ أُلقِیَ عَلَی الأَعوَادِ رَجِیعَ وَ صَبٍّ
او را در داخل تابوت گذاشته در حالی که میتی است که رنج بیماری به طور طولانی بر او نشسته، آثار بیماری طولانی را بر قیافه دارد.
🔸وَ نِضوَ سَقَمٍ
خسته و لاغر به سفر آخرت می رود.
🔸تَحمِلُهُ حَفَدَةُ الوِلدَانِ وَ حَشَدَةُ الأِخوَانِ
بچه ها و دوستان و آشنایان تابوت را حرکت می دهند.
🔸أِلَی دَارِ غُربَتِهِ
تا سرمنزل غربت
او را حمل می کنند به سرزمینی که دار غربت و تنهایی است.
🔸وَ مُنقَطَعِ زَورَتِهِ
جایی که هیچ کس نمی تواند او را زیارت کند. لحظه ی آخر بند کفن را باز می کنند و برای آخرین بار او را می بینند. دیگر در آنجا زیارتی در کار نیست.
🔸وَ مُفرِدِ وَحشَتِهِ
آنجا که جایگاه وحشت است پیش می برند و تنها می شود با اعمال خود.
🔸حَتَّی أِذَا انصَرَفَ المُشَیِّعُ
تشییع کنندگان یکی یکی از سر قبر می روند.
🔸وَ رَجَعَ المُتَفَجِّعُ
و مصیبت زدگان باز می گردند.
همان هایی که تا چند دقیقه ی قبل گریه می کردند، باز می گردند.
🔸أُقعِدَ فِی حُفرَتِهِ نَجِیّاً لِبَهتَةِ السُّؤالِ وَ عَثرَةِ الأِمتِحَانِ
در گودال قبر او را نشانده، برای پرسش حیرت آور، و امتحان لغزش زا، زمزمه ی غم آلود دارد.
این فرد می ماند و سؤال و جواب قبر. به خاطر شدت حالت مبهوت شده و دست و پا را گم کرده. زبان بند آمده است. مکان حقیقت است جای دروغ و گزاف نیست.
ملکات او هستند که سخن می گویند: مبهوت و حیران و سرگردان باش، چون در امتحان لغزش داشتی و سربلند بیرون نیامدی.
✅امام صادق (ع) می فرمایند: از شیعیان ما نیست کسی که منکر سه چیز شود:
معراج، سؤال شب اول قبر ، شفاعت اهل بیت، (ع). لذا انها جزء ملزومات واز مسلّمات شیعه بودن است.
✅علامه مجلسی (ره) می فرماید:
شب اول قبر برا ی مؤمن خالص و کفار و منافقین خالص است و بقیه ی افراد وارد برزخ می شوند و در آنجا به حساب آنها رسیدگی می شود.
شب اول قبر شبی است که انسان می میرد. ربطی ندارد که کسی قبر نداشته باشد.
ربط آن به برزخ است. ربطی به جسم هم ندارد و در برزخ مورد سؤال و جواب قرار می گیرد.
اللهم اَخرج حبّ الدنیا من قلوبنا
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح خطبه ها
۱۴۰۱/۴/۴ ۲۵ ذی قعده
💢بخش هفتم خطبه ٨٣ 💢
خطبةالغراء
✳️این خطبه جزء خطب تاثیر گذار حضرت أست ابن ابی الحدید معتزلی می گوید بعد کلام خدا وپیامبر هیچ عربی نمی تواند اینگونه وبه این زیبایی کلمات را استخدام کند مانند تیرانداز ماهری که تیر را دقیقًا به هدف میزند حضرت هم کلمات را دقیقا وآنگونه که میخواهد وهدف دارد ایراد کرده اند .عنصر محوری این خطبه تقوی است .
💠واعظَمَ هنا لکَ البَلیَّةَ نُزولِ الحَمیم
وقتی میت از این دنیا رفت وارد برزخ می شود لحظه جان دادن بسیار سخت ، شب اول قبر ، سوال وجواب سخت واز همه اینها سخت تر آن بلائی أست که در برزخ بر میت وارد می شود وآن نزول حمیم أست آب سوزانی أست که به خورد او میدهند . آنقدر سخت که احتضار و سوال و جواب فراموش میگردد.
از همین جا عذاب شروع می شود
« القبر حفرةٌ مِن حُفَرِالنیران او روضةٌ من ریاضِ الجنة »
قبر یا باغی از بهشت یا حفره ای از جهنم أست
« النار یعرضون علیها غدوا وعشیاویوم تقوم الساعة ادخلوا آل فرعون اشد العذاب غافر - ۴۶»
بر آل فرعون صبح وشب عذاب شدید نازل کنید. همه عذابها برای برزخ أست وعذاب شدیدتر در قیامت بر آل فرعون نازل میشود. قبل قیامت ودر برزخ هم آل فرعون مورد عتاب هستند .
💠وتصلیة الجحیم
ورود آنها به آتش أست.
قرآن کریم در مورد به آتش افتادن شخص سه تعبیر دارد در بخشی از آیات فرموده:
« الذی یصلی النار الکبری »
١- آتش از بیرون شخص جهنمی را می سوزاند . « وتصلیة الجحیم »
۲-این شخص از درون میسوزد تصلیه باب تفعیل دلالت بر شدت.
« نار الله الموقده التی تتطلع علی الافئده »
۳- منبع آتش خود شخص أست شخص آتش می شود هم می سوزد وهم دیگران را می سوزاند. هرکدام یک مرحله است ولی قرآن هر سه مرحله:را بیان کرده ، هر چه گناه بیشتر آتش از برون به درون ،و در درون تبدیل به آتشی که نیاز به هیزم ندارد. خود، آتش می شود هم می سوزد هم دیگران را می سوزاند
💠وفَوَرات السَّعیر وسُوراتِ الزفیر
فوران کردن شعله آتش أست . یک سختی ورنج مضاعف از جهنم و با صدای تند شدید[ سورات]
آتش همراه است .
💠لا فَترةَ مُریحَة و لا دعة مزیحة
جهنم مثل دنیا نیست. در دنیا امید شفا یا در نهایت با مردن راه رهایی هست .
در قیامت یک لحظه راحتی[ مریحه] نیست . وآرامشی که غصه را برطرف کند [ مزیحه]نیست.
💠ولا قوةٕ حاجِزَة والموتةَ ناجِزة
انسان گرفتار در جهنم قوه دفاع در مقابل آتش ندارد [حاجزه]
مرگ در کارنیست که این شخص را از عذاب آخرت راحت کند.[ناجزه]
تفاوت آتش دنیا وآخرت در این أست. آتش دنیا یا درمان می شود یامسکن دارد یا نهایت می میرد وراحت می شود ولی عذاب وآتش آخرت علی الدوام أست خلاصی در کارنیست . لحظه به لحظه درد تازگی دارد و میفهمد چون بیحسی ندارد.
💠ولاسنةٌ مُسلِیَه
یک لحظه چرت زدن در کار نیست[ لاسنه] که از درد و غصه برهاند و دقایقی از هول و اضطراب نجات دهد.
شلاق خوردن دنیا بعداز چند ضربه بدن سر و بی حس میشود ولی در آخرت همه ضربه ها حس کننده و تازگی دارد.
💠بینَ اَطوارِ المَوتات
انواع واقسام مرگ بر او عارض می شود. نمی میرد آنقدر زجر می کشد گویا می خواهد بمیرد.
.
در جمله قبل فرمود «لا موتة ناجزه»
قیامت مرگ در کار نیست . این جمله انواع مرگ را ذکر کردند.
انواعة اقسام مرگ أست می سوزد ومی میرد ودوباره زنده می شود.
« ویَاتیهِ الموتِ مِن کلِ مَکانٕ وماهو بمیتٕ ابراهیم - ۱۷»
مرگ از هر طرف بسمت او می آیددر حالیکه مردن در کار نیست. این مرگها چیست که از هر طرف هجوم می آورد؟
💠وعذابِ السّٰاعات
مرگ وعذاب لحظه به لحظه وبه اشکال مختلف بر این فرد عارض میشود.
💠اِنّا بالّلهِ عائِذُون
ما پناه میبریم بخدا از این عذابهای سخت که دچار شویم..
کدام گناه از ما صادر شده که سزاوار هزاران مرگ است ولی نمی میریم ، میمیریم و زنده می شویم.
✅کیفیت مرگ ، چگونگی سوال و جواب ، کیفیت قبر برای شما گفته شد. از شما سوالی دارم گذشتگانی که عمر طولانی و با آنهمه نعمت های که به آنها داده شده بود اما از ان بهره ای نبردند.اکنون کجا هستند؟!!
آیا جایی غیر از جهنم دارند؟!!
💠عبادَ اللّهِ اَینَ الذین عُمِرُوا فَنعَمُوا
ای بندگان خدا ! کسانیکه که خدا عمر ونعمت طولانی به آنها داد کجا هستند؟
💠وعلموا فَفَهَمُوا
کجا هستند کسانی که به آنها آموخته شد و فهمیدند ولی زیر بار نرفتند. قرآن و حقانیت آنرا شنیدند. و قبول نکردند.جایگاه علی را دیدند ودر مقابل این علم وفهم عمل نکردند.
💠وانظروا فلهوا
کجا هستند کسانی که مهلت به آنها داده شد، اما دنبال لهو و بازی بودند!!
💠وسَلِمُوا فَنَسَوْا
کجا هستند کسانی که به آنها سلامتی وجسم سالم داده شد ولی فراموش کردند!!
💠اَمهِلُوا طَویلا ومَنَحُوا جَمیلا
عمر طولانی ونعمت های زیبا به آنها داده شد.
💠وحَذَروا الیماً ووَعَدُوا جَسیٖمًا
به آنها انذار داده شد از ترس و عذاب قبر و قیامت بر حذر داشته و به نعمت های بزرگ وعده داده شدند. اگر گناه نکنید انواع واقسام نعمت حلال و بهشت به شما داده خواهد شود. اما نخواستند.
عباد الله شما از آنها عبرت بگیرید.نعمت و قدرت آنها از شما بیشتر بود اکنون کجا هستند!! شما جایگاه قبلی ها را بنگرید در چه حالی هستند؟!
💠اِحذَرُوا الذنُوبَ المُورِطَة
بر حذر باشید وبترسید از گناهانی که هلاک کننده [مورطه]هستند.
مواظب گناه باشید که روح را می کشد ، گناه مرگ فطرت ووجدان، و تفکر و انسانیت را می کشد. گناه هلاک کننده أست . فقط مرگ جسمانی نیست مرگ روح أست .
💠والعیوب المُسخِطَة
بعضی عیوب موجب خشم وعذاب الهی هستند مراقب عیوب اخلاق باشید که خدا نسبت به آنها حساس أست گاهی کسی سهوا دروغ میگوید وگاهی عمدی.
این عمدی بودن موجب خشم خدا می شود .
کسب هم دو گونه أست در بعضی کسبها کاسب حاکم أست ، اختیار بر درآمد دارد ولی در بعضی دیگر درآمد بر انسان حاکم أست. اخلاق از این نوع أست کسی که خوش اخلاقی را منش خود می کند خوش اخلاقی اورا به همه جا میکشد.
اول کسب می کند بعد مدتی اخلاق بالا سر او حاکم می شود حضرت فرمودند بپرهیزید فردای قیامت ملکات انسان حرف می زند .چه ملکه خوش اخلاقی و چه غرور و دروغ باشد .
قیامت زبان بسته أست این زبان حال و ملکات وجود است که بلند سخن می گوید.
💠یا اُولیِ الاَبصارِوالاَسماعِ
ای مردمی که صاحب چشم وگوش و هوش هستید
💠والعافیة والمتاع
کسانی که سلامت هستید ومتاع وامکانات دنیا در دست شماست کالای دنیا در اختیار شما بود و هر طور خواستید عمل کردید.
💠هل مِن مَناصٕ او خلاصٕ
امروز قدرت در دست شماست آیا فردای قیامت راهی برای خلاص و راه نجات [مناص] ازجهنم دارید؟! آیا میتوان خدا را دور زد. و راه در رو و فرار وجود دارد؟!
💠او مَعاذٕ او مَلاذٕ او فرارٕ او مَحارٕ ام لا؟
آیا پناهگاهی[معاذ] جز اعمال انسان هست !!
ایا جهنم جایی برای پنهان شدن [ملاذ]دارد!!
آیا قیامت جای فرار دارد !!
ایا راه بازگشت [محار]دارد!!
میتوانید به دنیا برگردید یا نه؟
همه چیز درعمل انسان هست وعمل انسان. مناص وخلاص عمل است.
💠فاَنّیٰ تُؤفَکون ؟ ام اَینَ تُصرَفُون؟
از راه خدا به کجا میروید!!
مسیری که منحرف کردید سر از کجا در می آورد به کجا بر میگردید!! [ تصرفون]
💠ام بماذا تَغتَرُون
به چه چیزفریفته شده اید!! چه دارید که شما را فریقته!! عمر ابدی دارید ، یاقدرت وعلم بی نهایت ، یا توشه راه ، یا توان مقابله با آتش ؟ هیچ کدام که نیست پس چرا در مقابل حرف واحکام خدا ایستادگی می کنید.
💠واِنَّما حظَّ احَدُکم منَ الاَرضِ ذاتَ الطَّولِ والعَرَضِ قَیدَ قَدِّهِ
در حالیکه قطعا همه سهم شما از زمینی که با تبختر زندگی و گردن کشی می کنید به إندازه طول وعرض [ ذات طَول]بدن شماست. باندازه قدشماست [ قید قده ]یک جایی از زمین که فقط بدنرا خاک کنند.و آن هم بزودی می پوسد و چیزی نمی ماند.
💠مُتَعَفِرَا علیٰ خَدِّه
در حالیکه صورت و گونه [خد]خاکمال می شود [متعفرا] میت را حتی طاقباز هم نمیگذارند که سطح بیشتری از زمین نداشته باشد. ( کنایه از به پهلو خواباندن میت أست )
💠اَلاٰنَ عبادَ الّلهِ والخِناقِ مُهمَل والُّروحُ مُرسَل فی فینة الارشاد
بندگان خدا هم اکنون را دریابید.
گذشته ها گذشته ، آینده هم نیامده حال را دریابید . هنوز طناب مرگ دور گردن شل أست و محکم کشیده نشده حال را مراقب باشید.
انسان از لحظه بدنیا آمدن پای چوبه دار «مرگ» أست. طناب مرگ دور گردن شماست تا روح آزاد أست کاری کنید.
«ما فاتَ مَضیٰ وما سَیَاتیکَ فاَینَ قُم فَاغتَنِمِ الفُرصَةِ بینَ العَدَمَینِ»
گذشته ها گذشته آینده هم نامعلوم ، بپاخیزید فرصت کنونی را دریابید هنوز روح آزاد[مرسل] و هنوز فرصت هدایت شدن [ رشاد]أست راه هدایت باز أست.
💠وراحَةِالاَجساد
الان می توانید کاری کنید جسم و بدن سالم أست فردا که مرگ رسید بدن آزاد نیست در گرو زمین أست امروز را مراقبت کنید.
💠وباحَةُ الاِحتِشاد
اکنون که در حیات [باحه]زندگی میتوانید درمیدان اجتماع[احتشاد] خدماتی داشته باشید. با مشورت و دست بدست هم دادن مشکل کسی را حل کنید. بامشاوره مشکل فکری و اخلاقی خود را برطرف کنید .
💠ومَهَلِ البَقِیَة
هنوز مهلت باقی و مهر انقضا به پرونده نخورده است.
💠واُنفِ المُشیَّة
اکنون ابتدای اراده [مُشیه]است.
با یک العفو میتوان هشتاد سال عمر را جبران کرد. هر جای عمر که باشد تا فرصت مرگ به خط پایان نرسیده ، هنوز اول اراده کردن است.
خوبی این مسیر اینست که هفتاد سال عمر تباه شده با هفتاد سال توبه سپری نمیشود بلکه با یک آه واز عمق و سوزجان نه تنها عفو میکند بلکه به حسنات مبدل میکند.
همه اینها نشانه رحمت وفرصت أست تا وقتی به پایان خط نرسیده میتوان گذشته را اصلاح کرد. « مبدل السیات بالحسنات»
خدا تبدیل به حسنات میکند.
💠وانظار التوبة وانفساح الحوبة
هنوز فرصت توبه باقی أست.
هنوز فرصت و گستردگی [انفساح]برای عرض حاجت [حوبه]به خدا زیاد أست. زبان برای عرض حاجت در هر کاری از خدا کمک بگیرید. خدا منتظر دستگیری ست.
💠قبلَ الضَّنکِ والمَضٖیق
قبل از اینکه گرفتار سختی وتنگی لحظات مرگ فرا برسد.
💠والروع والزهوق
قبل از ترسهای قیامت وقبل هلاکت ونابودی[زهوق] جهنم بفکر خود باشید .
💠وقبلَ قُدوُمِ الغایِبِ المُنتَظَر
قبل از اینکه آن غایب منتظر فرا برسد یعنی آن چیزی که غایب است و هر لحظه انتظار آمدن آن می رود.[مرگ] قبل از اینکه مرگ برسد جای توبه باقیست.
💠واَخذَةُ العزیزِ المُقتَدِر
قبل از اینکه خدای عزیز ومقتدر بیخ گلو را بگیرد.و مواخذه کند فرصت توبه و حاجت هست.
✳️وفی الخبر انه علیه السلام لما خطب بهذه الخطبة اِقشَعَرَت لهَا الجُلود وبَکَتِ العُیُون ورجفت القلوب ومن الناس من یسمی هذه الخطبة الغراء
مرحوم سید رضی ( رحم الله ) میفرماید در روایت واخبار آمده وقتی حضرت این خطبه را شروع کردند وهرچه خطبه پیش میرفت بدنها به لرزه در آمده واشک از چشمها سرازیر وقلبها لرزید قلبها متمایل بخدا شده بود.
این خطبه آنقدر در بین ناس معروف ومشهور بود که هر که آن را می شنید می گفت خطبه غرایی است .
اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
الحمدلله رب العالمین