✳️ عمر نزدیک به مرگ خود شورایی از شش نفر تشکیل داد . امیرالمومنین ، طلحه ، زبیر ، عثمان ، سعد ابی وقاص ، عبد الرحمن عوف، وگفت عبد الرحمن هر طرف باشد دو تا رای حساب میشود. اگر سه به سه شدند برد با کسی هست که عبد الرحمن در گروه او باشد
و یک گروه نظامی در اطراف این شورا گمارد که اگر بعد از سه روز به نتیجه نرسیدند همگی کشته شوند. و اگر شورا به نتیجه رسید و یک نفر مخالفت کردو وحدت مسلمین را خدشه دار کرد آن یک نفر کشته شود.
بحث در شورا ادامه پیدا کرد.و به امیرالمومنین پیشنهاد داده شد بشرطی که بر اساس کتاب الله ، سنت رسول الله ، و شیوه شیخین باشد حضرت کتاب و سنت را پذیرفت اما شیوه آن دو را نه! به رسمیت نشناختن شیخین سبب شد عثمان انتخاب شود. فرمود: حکومت را می خواهید به هر شخص بدهید اما در همین جلسه اتمام حجت میکنم.
تک به تک افراد را قسم داد که راست بگویید. - آیا کسی غیر از من عقد برادری و اخوت با پیغمبر بست ؟! - آیا پیامبر غیر از من برای کسی حدیث غدیر را خواند؟! - آیا سوره برائت نازل شد کسی غیر از من برای خواندن ان ماموریت گرفت ؟! - آیا آیه انفسنا و انفسکم غیر از من به کسی گفته شده ؟! - حدیث یوم الدار ، و.....؟ همه تایید کردند که جز علی کسی نبوده. و افضلیت ، تقرب و برتری علی را عنوان می کند.
یک نفر از جمع بلند شدو گفت همه درست است ولی مردم تو را نمی خواهند و عثمان را می خواهند. آیا واقعا مردم امیرالمومنین را نمی خواستند؟! یا اینکه این سخن شورا بود که در اینصورت شورا وجاهت ندارد. اگر همه مردم علی را نخواهند وظیفه از دوش علی برداشته میشود.فرمود:
🔷لقد عَلِمتُم اَنّی اَحقُّ بها مِن غیری خوب می دانید. آگاه هستید که من به حکومت لایقترین شخص هستم.
🔷و واللهِ لاُسَلِمَّنَّ ما سَلِمَت اُمورُ المسلمین بخدا قسم ، قصد غصب خلافت از من دارید آنرا بشما وا می گذارم. البته بشرطی که امور مسلمانها روبراه باشد. تا وقتی جامعه اسلامی به انحطاط کشیده نشده باشدحکومت از آن شما باشد. اما از حق مردم و حق اسلام کوتاه نخواهم آمد.
🔷ولَم یَکن فیها جَورٌ الّا علیَّ خاصةً اگر بنا باشد فقط به علی ظلم کنید طوری نیست من مظلوم هستم ظلم کنید. مراخانه نشین کنید قبول میکنم. به مردم زور گفته شود و یا از دین جدا کنید فریاد زده مقابل همهٔ شما می ایستم. خود را نادیده میگیرم اما حق عمومی مردم و حق دین را نه!!
🔷التماساً لاَجرِ ذالک و فضلِه علت سکوت من اینست: از خدای متعال جزای سکوت را طلب می کنم.[ التماساً ] ترک حکومت من سبب شود که اسلام دست و پا شکسته را نگهداری کنم. اگر جنگ داخلی راه بیفتد قدرتهای دیگر مناطق طمع می کنندو یورش می آورند. با انزوای خود از حکومت ، حداقلی اسلام را حفظ کنم که خدا اجر مهمی را بمن عنایت کند. اگر دست به شمشیر ببرم، دین نابود می گردد.یا باید استخوان در گلو بمانم اما دین گرچه انحرافی و اموی را به جایی برسانم تا روزی آنرا اصلاح کنم.
🔷و زهداً فیما تَنافَستُموهُ مِن زُخرُفِهِ و زِبرِجِه دلیل دوم سکوت من و کناره گیری از حکومت: به همه عالم نشان میدهم که چیزی را که برای آن سرو دست می شکنید برای من هیچ ارزشی ندارد.
زهد و بی رغبتی خود را به مسلمانها نشان میدهم که زینت [ زبرج] و طلای حکومت را رها کنید. حکومت زیبایی ندارد و مشکلات فراوان دارد. فقط در صورت مسئولیت پذیری حکومت را قبول کنید.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیانثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
علی جان!
یک حاجی در طواف داری به دهان/ یک حیدر در مصاف داری به دهان/ یک تیغ دو دم به دست داری آقا/ یک تیغ دو دم غلاف داری به دهان/
💢 خطبه ۷۴ 💢
واقع تلخ شورای شش نفره
✳️ عمر نزدیک به مرگ خود شورایی از شش نفر تشکیل داد . امیرالمومنین ، طلحه ، زبیر ، عثمان ، سعد ابی وقاص ، عبد الرحمن عوف،
وگفت عبد الرحمن هر طرف باشد دو تا رای حساب میشود.
اگر سه به سه شدند برد با کسی هست که عبد الرحمن در گروه او باشد
و یک گروه نظامی در اطراف این شورا گمارد که اگر بعد از سه روز به نتیجه نرسیدند همگی کشته شوند. و اگر شورا به نتیجه رسید و یک نفر مخالفت کردو وحدت مسلمین را خدشه دار کرد آن یک نفر کشته شود.
بحث در شورا ادامه پیدا کرد.و به امیرالمومنین پیشنهاد داده شد بشرطی که بر اساس کتاب الله ، سنت رسول الله ، و شیوه شیخین باشد
حضرت کتاب و سنت را پذیرفت اما شیوه آن دو را نه!
به رسمیت نشناختن شیخین سبب شد عثمان انتخاب شود. فرمود:
حکومت را می خواهید به هر شخص بدهید اما در همین جلسه اتمام حجت میکنم.
تک به تک افراد را قسم داد که راست بگویید.
- آیا کسی غیر از من عقد برادری و اخوت با پیغمبر بست ؟!
- آیا پیامبر غیر از من برای کسی حدیث غدیر را خواند؟!
- آیا سوره برائت نازل شد کسی غیر از من برای خواندن ان ماموریت گرفت ؟!
- آیا آیه انفسنا و انفسکم غیر از من به کسی گفته شده ؟!
- حدیث یوم الدار ، و.....؟
همه تایید کردند که جز علی کسی نبوده. و افضلیت ، تقرب و برتری علی را عنوان می کند.
یک نفر از جمع بلند شدو گفت همه درست است ولی مردم تو را نمی خواهند و عثمان را می خواهند.
آیا واقعا مردم امیرالمومنین را نمی خواستند؟!
یا اینکه این سخن شورا بود که در اینصورت شورا وجاهت ندارد.
اگر همه مردم علی را نخواهند وظیفه از دوش علی برداشته میشود.فرمود:
🔷لقد عَلِمتُم اَنّی اَحقُّ بها مِن غیری
خوب می دانید. آگاه هستید که من به حکومت لایقترین شخص هستم.
🔷و واللهِ لاُسَلِمَّنَّ ما سَلِمَت اُمورُ المسلمین
بخدا قسم ، قصد غصب خلافت از من دارید آنرا بشما وا می گذارم.
البته بشرطی که امور مسلمانها روبراه باشد.
تا وقتی جامعه اسلامی به انحطاط کشیده نشده باشدحکومت از آن شما باشد. اما از حق مردم و حق اسلام کوتاه نخواهم آمد.
🔷ولَم یَکن فیها جَورٌ الّا علیَّ خاصةً
اگر بنا باشد فقط به علی ظلم کنید طوری نیست من مظلوم هستم ظلم کنید.
مراخانه نشین کنید قبول میکنم. به مردم زور گفته شود و یا از دین جدا کنید فریاد زده مقابل همهٔ شما می ایستم.
خود را نادیده میگیرم اما حق عمومی مردم و حق دین را نه!!
🔷التماساً لاَجرِ ذالک و فضلِه
علت سکوت من اینست:
از خدای متعال جزای سکوت را طلب می کنم.[ التماساً ]
ترک حکومت من سبب شود که اسلام دست و پا شکسته را نگهداری کنم. اگر جنگ داخلی راه بیفتد قدرتهای دیگر مناطق طمع می کنندو یورش می آورند.
با انزوای خود از حکومت ، حداقلی اسلام را حفظ کنم که خدا اجر مهمی را بمن عنایت کند.
اگر دست به شمشیر ببرم، دین نابود می گردد.یا باید استخوان در گلو بمانم اما دین گرچه انحرافی و اموی را به جایی برسانم تا روزی آنرا اصلاح کنم.
🔷و زهداً فیما تَنافَستُموهُ مِن زُخرُفِهِ و زِبرِجِه
دلیل دوم سکوت من و کناره گیری از حکومت: به همه عالم نشان میدهم که چیزی را که برای آن سرو دست می شکنید برای من هیچ ارزشی ندارد.
زهد و بی رغبتی خود را به مسلمانها نشان میدهم که زینت [ زبرج] و طلای حکومت را رها کنید. حکومت زیبایی ندارد و مشکلات فراوان دارد. فقط در صورت مسئولیت پذیری حکومت را قبول کنید.