بسم الله الرحمن الرحیم شرح خطبه ها ۱۴۰۱/۳/۲۳ - ۱۳ ذی القعده
💢 خطبه ۷۳ 💢 پیشگویی در مورد مروانیان
✳️ از دل حکومت بنی امیه بنی المروان بیرون آمد. شرح ماجرا: مروان بن حکم ابی العاص شخص منفور جهان اسلام بود او و پدر ش آخرین مسلمانی بودند که در فتح مکه بالاجبار مسلمان شدند . پدر او حکَم پشت پیامبر راه میرفت و ادا و شکلک در می آورد.رسولخدا صلی الله علیه وآله بارها به او تذکر داد بعد مدتی که اصلاح نشد اورا. نفرین کرد.« خدا تو و فرزندان ناخلف تو را لعنت کند»
پیامبر آن دو را از مدینه به طایف تبعید کرد. پدر حکم عموی عثمان بود. عثمان هرچه تلاش کرد آن دو را از تبعید برگرداند نشد دو خلیفه اول و دوم نپذیرفتند . در دوره خلافت خود عثمان دو تبعیدی را برگرداند بسیار گرامی داشت و آنها را جایگاه و مقام داد. یکی از عوامل شورش مردم بر علیه عثمان، همین کاری بود که نسبت به تبعیدیهای پیامبر اقدام و تکریم کرد.
بعد از اتمام جنگ جمل مروان بین جملیان اسیر شد. نزد امام مجتبی رفت که واسطه شود تا امیرالمومنین او را عفو کند. و موضوع خطبه در همین باب است .
امام حسن و حسین طلب شفاعت کردند و مروان مورد عفو قرار گرفت . و اورا رها کردند. به حضرت گفته شد که مروان دوباره میخواهد با امیرالمومنین بیعت کند. فرمود:
🔷اَوَلم یُبایِعنی بعدَ قتلِ عثمان ؟ مگر مروان بعد از قتل عثمان همراه مردم نیامد و بیعت نکرد؟ اما بعد از بیعت عهد شکنی کرد با اصحاب جمل جنگ را شروع کرد. بیعت اول او با اختیار بود آنرا نقض کرد.
🔷لاحاجةَ لی فی بیعَتِه احتیاج به بیعت مجدد او ندارم. میدانم اگر دوباره بیعت کند عهد خود را خواهد شکست.
🔷انها کَفٌّ یهودیَّه دست او دست مسلمانی نیست.بلکه دست یهودیه است. ویژگی مهم مسلمانی آنست نقض عهد نمیکند. ویژگی مهم یهود ، زیر بار تعهد نمی ماند. هر بار به منافع خود نباشد زیر بار عهد و پیمان میزند. مروان مرام یهودی را دارد.
🔷لَو بایَعَنی بیدهِ لَغَدَرَ بِسُبَّتِهِ اگر با دست بیعت کند با پشت [ سبّة] خیانت می کند.[ غدر] هیچ تضمینی به تعهد او نیست.و بار دوم هیچ ارزشی ندارد.چون اسیر هم شده از ترس اسارت و اینکه زود آزاد شود اقدام به بیعت می کند.
حضرت بدنبال رای آوردن و تعداد زیاد دنباله رو نبود که تهدید و ارعاب کند.تا هواخواه او بیشتر شود. واقعا یار می خواست ،اگر بیعت کردند پای آن ایستادگی و همراهی کنند.در حالیکه مروان و پدر چنین صفتی نداشتند.
✳️ بعد از جنگ جمل و آزادی ، او بسمت معاویه رفت و جزو یاران خاص معاویه شد و در دربار او جایگاه مهمی دریافت کرد.
معاویه نزدیک به مرگ خود به یزید سفارش کرد بعد از من تعدادی هستند با تو در مورد حکومت در گیر میشوند یکی از آنها مروان است. برای جلوگیری از او یکراه اینست:
برای نماز میت من مروان را جلو بینداز وبگو وصیت پدرم چنین بوده که فقط مروان نماز بخواند. از طرفی عده ای را اجیرکن که در زیر لباس قداره به دست آماده بمحض تمام شدن نماز حمله کرده مروان را ترور کنند. اگر زنده بماند ادعای حکومت می کند.
یزید برنامه را همانطور چید. اما مروان احساس خطر کرد که حیله ای در کار است ، قبل از اقامه نماز پنهانی از معرکه فرار کرد.و سالم در امان ماند.
بعد از مرگ یزید پسر او معاویه بن یزید به حکومت رسید .این پسر نسبت به پدر و پدر بزرگ خود نگاه خوبی نداشت حکومت را حق اهل بیت می دانست و چهل روز بیشتر حکومت نکرد. وگفت حکومت حق ما نیست.
برادر او یعنی نوهٔ معاویه اول باید به حکومت میرسید او خالد و در سن نوجوانی بود در موقعیت حاکم شدن نبود. تصمیم گرفتند که مروان بطور موقت انتخاب شود تا خالد بزرگتر شد حکومت از مروان به خالد منتقل گردد.
وقتی مروان به حکومت رسید با همان شرط، بر حکومت بنی امیه خط بطلان کشید ، لذا هر چه خالد اصرار کرد قبول نکرد. بعد از مدتی با مادر خالد همسر یزید ازدواج کرد.و سرانجام بدست همین همسر کشته شد. بر اثر کشمکش های حکومت همسر او را کشت.
✅ ادامه خطبه به این واقعه به حکومت رسیدن مروان و مروانیان اشاره می کند
🔷اَما اِنَّ لهُ اِمرَةً بدانید این مروان به یک حکومتی[ امرة] میرسد . برای بیعت دوم با امیرالمومنین آمده اما حضرت می بیند بعد از ماجراهایی او به حکومت میرسد. اما ویژگی حکومت او:
🔷کَلَعقَةِ الکلبِ اَنفَهُ ( لعقه، لیسیدن ؛ سگ وقتی مرداری را میخورد پوزهٔ او به آن مالیده میشود برای اینکه صورت خود تمیزکند با زبان خود دور دهان و بینی خود می لیسد. و این لیس زدن چند لحظه بیشتر طول نمی کشد.) حکومت مروان آنقدر کوتاه است مانند لیسیدن پوزه و بینی [ انف]سگ طول می کشد.
کوتاه بودن زمان حکومت مروان را با الفاظ دیگر هم میشد گفت (در فارسی: عمر کوتاه فلانی مانند گل بود) ولی حضرت اشاره نکردند.چون مثال لیسیدن ، تحقیر دارد.شخصیت و نوع حکومت داری مروان را مشخص می کند. صحنه بسیار چندش آوری که جیفهٔ مرداری را بهر قیمتی به آن دست بیابد. بین چهار تا نه ماه حکومت مروان طول کشید. اما پیشگویی دوم:
🔷و هو اَبُوالاَکبُشِ الاَربَعَةِ بدانید: مروان پدر چهار قوچ[ اکبَش] است.قوچ معروف به سرکش بودن است. چهار فرزند او به حکومت میرسند ویژگی آنان اینست:
🔷و سَتَلقَی الاُمَّةُ منه و مِن وُلدِهِ یوماً اَحمَر در زمان مروان و پسران او ،جهان اسلام دوران خونین و سختی را امت اسلام تجربه خواهند کرد
چهار پسر او در هر نقاطی .فرماندار بودند و بعد از مروان چهار نفر از نوادگان به عنوان خلیفه کل منسوب شدند. عبدالملک بن مروان پسراو به حکومت رسید و چهار فرزند : -سلیمان بن عبد الملک - ولید بن عبد الملک - یزید بن عبدالملک - هشام بن عبدالملک پسران عبد الملک مروان بودند. فرمود: چهار پسر مروان به حکومت میرسند. در طول تاریخ بنی امیه ، بنی مروان و بنی العباس هیچ چهار برادری نیست به حکومت برسند جز در این مورد.
کیفیت حکومتداری آنها همراه با خونریزی و در خونخوار بودن حکومت بنی المروان همین که حجاج بن یوسف ثقفی فرماندار عبد الملک بود. صد هزار مسلمان کشته و هفتاد هزار مسلمان در زندان محبوس بودند. و این پیشگویی در مورد آنان عیناً بوقوع پیوست.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیانثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
علی جان!
یک حاجی در طواف داری به دهان/ یک حیدر در مصاف داری به دهان/ یک تیغ دو دم به دست داری آقا/ یک تیغ دو دم غلاف داری به دهان/
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح خطبه ها
۱۴۰۱/۳/۲۳ - ۱۳ ذی القعده
💢 خطبه ۷۳ 💢
پیشگویی در مورد مروانیان
✳️ از دل حکومت بنی امیه بنی المروان بیرون آمد. شرح ماجرا:
مروان بن حکم ابی العاص شخص منفور جهان اسلام بود او و پدر ش آخرین مسلمانی بودند که در فتح مکه بالاجبار مسلمان شدند .
پدر او حکَم پشت پیامبر راه میرفت و ادا و شکلک در می آورد.رسولخدا صلی الله علیه وآله بارها به او تذکر داد بعد مدتی که اصلاح نشد اورا. نفرین کرد.« خدا تو و فرزندان ناخلف تو را لعنت کند»
پیامبر آن دو را از مدینه به طایف تبعید کرد.
پدر حکم عموی عثمان بود. عثمان هرچه تلاش کرد آن دو را از تبعید برگرداند نشد دو خلیفه اول و دوم نپذیرفتند .
در دوره خلافت خود عثمان دو تبعیدی را برگرداند بسیار گرامی داشت و آنها را جایگاه و مقام داد.
یکی از عوامل شورش مردم بر علیه عثمان، همین کاری بود که نسبت به تبعیدیهای پیامبر اقدام و تکریم کرد.
بعد از اتمام جنگ جمل مروان بین جملیان اسیر شد. نزد امام مجتبی رفت که واسطه شود تا امیرالمومنین او را عفو کند.
و موضوع خطبه در همین باب است .
امام حسن و حسین طلب شفاعت کردند و مروان مورد عفو قرار گرفت . و اورا رها کردند.
به حضرت گفته شد که مروان دوباره میخواهد با امیرالمومنین بیعت کند. فرمود:
🔷اَوَلم یُبایِعنی بعدَ قتلِ عثمان ؟
مگر مروان بعد از قتل عثمان همراه مردم نیامد و بیعت نکرد؟
اما بعد از بیعت عهد شکنی کرد با اصحاب جمل جنگ را شروع کرد. بیعت اول او با اختیار بود آنرا نقض کرد.
🔷لاحاجةَ لی فی بیعَتِه
احتیاج به بیعت مجدد او ندارم. میدانم اگر دوباره بیعت کند عهد خود را خواهد شکست.
🔷انها کَفٌّ یهودیَّه
دست او دست مسلمانی نیست.بلکه دست یهودیه است.
ویژگی مهم مسلمانی آنست نقض عهد نمیکند.
ویژگی مهم یهود ، زیر بار تعهد نمی ماند. هر بار به منافع خود نباشد زیر بار عهد و پیمان میزند.
مروان مرام یهودی را دارد.
🔷لَو بایَعَنی بیدهِ لَغَدَرَ بِسُبَّتِهِ
اگر با دست بیعت کند با پشت [ سبّة] خیانت می کند.[ غدر]
هیچ تضمینی به تعهد او نیست.و بار دوم هیچ ارزشی ندارد.چون اسیر هم شده از ترس اسارت و اینکه زود آزاد شود اقدام به بیعت می کند.
حضرت بدنبال رای آوردن و تعداد زیاد دنباله رو نبود که تهدید و ارعاب کند.تا هواخواه او بیشتر شود. واقعا یار می خواست ،اگر بیعت کردند پای آن ایستادگی و همراهی کنند.در حالیکه مروان و پدر چنین صفتی نداشتند.
✳️ بعد از جنگ جمل و آزادی ، او بسمت معاویه رفت و جزو یاران خاص معاویه شد و در دربار او جایگاه مهمی دریافت کرد.
معاویه نزدیک به مرگ خود به یزید سفارش کرد بعد از من تعدادی هستند با تو در مورد حکومت در گیر میشوند یکی از آنها مروان است. برای جلوگیری از او یکراه اینست:
برای نماز میت من مروان را جلو بینداز وبگو وصیت پدرم چنین بوده که فقط مروان نماز بخواند. از طرفی عده ای را اجیرکن که در زیر لباس قداره به دست آماده بمحض تمام شدن نماز حمله کرده مروان را ترور کنند. اگر زنده بماند ادعای حکومت می کند.
یزید برنامه را همانطور چید. اما مروان احساس خطر کرد که حیله ای در کار است ، قبل از اقامه نماز پنهانی از معرکه فرار کرد.و سالم در امان ماند.
بعد از مرگ یزید پسر او معاویه بن یزید به حکومت رسید .این پسر نسبت به پدر و پدر بزرگ خود نگاه خوبی نداشت حکومت را حق اهل بیت می دانست و چهل روز بیشتر حکومت نکرد. وگفت حکومت حق ما نیست.
برادر او یعنی نوهٔ معاویه اول باید به حکومت میرسید او خالد و در سن نوجوانی بود در موقعیت حاکم شدن نبود.
تصمیم گرفتند که مروان بطور موقت انتخاب شود تا خالد بزرگتر شد حکومت از مروان به خالد منتقل گردد.
وقتی مروان به حکومت رسید با همان شرط،
بر حکومت بنی امیه خط بطلان کشید ، لذا هر چه خالد اصرار کرد قبول نکرد.
بعد از مدتی با مادر خالد همسر یزید ازدواج کرد.و سرانجام بدست همین همسر کشته شد. بر اثر کشمکش های حکومت همسر او را کشت.
✅ ادامه خطبه به این واقعه به حکومت رسیدن مروان و مروانیان اشاره می کند
🔷اَما اِنَّ لهُ اِمرَةً
بدانید این مروان به یک حکومتی[ امرة] میرسد .
برای بیعت دوم با امیرالمومنین آمده اما حضرت می بیند بعد از ماجراهایی او به حکومت میرسد. اما ویژگی حکومت او:
🔷کَلَعقَةِ الکلبِ اَنفَهُ
( لعقه، لیسیدن ؛ سگ وقتی مرداری را میخورد پوزهٔ او به آن مالیده میشود برای اینکه صورت خود تمیزکند با زبان خود دور دهان و بینی خود می لیسد. و این لیس زدن چند لحظه بیشتر طول نمی کشد.)
حکومت مروان آنقدر کوتاه است مانند لیسیدن پوزه و بینی [ انف]سگ طول می کشد.
کوتاه بودن زمان حکومت مروان را با الفاظ دیگر هم میشد گفت (در فارسی: عمر کوتاه فلانی مانند گل بود)
ولی حضرت اشاره نکردند.چون مثال لیسیدن ، تحقیر دارد.شخصیت و نوع حکومت داری مروان را مشخص می کند.
صحنه بسیار چندش آوری که جیفهٔ مرداری را بهر قیمتی به آن دست بیابد.
بین چهار تا نه ماه حکومت مروان طول کشید.
اما پیشگویی دوم:
🔷و هو اَبُوالاَکبُشِ الاَربَعَةِ
بدانید: مروان پدر چهار قوچ[ اکبَش] است.قوچ معروف به سرکش بودن است.
چهار فرزند او به حکومت میرسند ویژگی آنان اینست:
🔷و سَتَلقَی الاُمَّةُ منه و مِن وُلدِهِ یوماً اَحمَر
در زمان مروان و پسران او ،جهان اسلام دوران خونین و سختی را امت اسلام تجربه خواهند کرد
چهار پسر او در هر نقاطی .فرماندار بودند و بعد از مروان چهار نفر از نوادگان به عنوان خلیفه کل منسوب شدند.
عبدالملک بن مروان پسراو به حکومت رسید و چهار فرزند :
-سلیمان بن عبد الملک
- ولید بن عبد الملک
- یزید بن عبدالملک
- هشام بن عبدالملک
پسران عبد الملک مروان بودند.
فرمود: چهار پسر مروان به حکومت میرسند.
در طول تاریخ بنی امیه ، بنی مروان و بنی العباس هیچ چهار برادری نیست به حکومت برسند جز در این مورد.
کیفیت حکومتداری آنها همراه با خونریزی و در خونخوار بودن حکومت بنی المروان همین که حجاج بن یوسف ثقفی فرماندار عبد الملک بود.
صد هزار مسلمان کشته و هفتاد هزار مسلمان در زندان محبوس بودند.
و این پیشگویی در مورد آنان عیناً بوقوع پیوست.