💢 خطبه ۶۸ 💢
مهم بودن این خطبه بر اینست:
اگر در فضای سیاسی کشور مقام اول مملکت ، رهبر است چرا زیر مجموعه ایشان [ نیروها و ...]خطاها و اشتباهاتی دارند.
اگر حاکم است زیر مجموعه خود را خوب کنترل نمیکند؟!
✳️ چرا امیر المومنین بعضی از افراد نالایق را به فرمانداری میرساند.
حکم رسمی برای اشعث بن قیس میزند با اینکه منافق ابن کافر او را صدا زد و او را لعن کرد.
✅ در این خطبه به این سوال پاسخ بسیار دقیقی ست .
امیرالمومنین گر چه حاکم و فرمانرواست ولی مصالحی در کار هست که کف جامعه آن مصالح را متوجه نمیشود اما علی بن ابیطالب باید آن مصالح را رعایت کندگرچه مردم معترض باشند.
مانند حکمیت که به حضرت تحمیل و شخص حکم را هم معرفی کردند.
در بعضی موارد بخشدار را هم به علی با اقتدار ، تحمیل می کنند.و حضرت بخاطر مصالحی قبول می کند.
وقتی خبر شهادت محمد بن ابی بکر را شنید این خطبه را خواند.
محمد پسر خواندهٔ حضرت می باشد.
مادر محمد اسما بنت عُمیس ، ابتدا همسر جعفر بن ابیطالب بود بعد از شهادت جعفر ، خلیفه ابوبکر با او ازدواج کرد، حاصل آن محمد بن ابی بکر بود.که در حجة الوداع متولد شد.
دوسال بعد پدر او از دنیا رفت و اسما همسر حضرت شد. و محمد از دوسالگی در دامان امیرالمومنین پرورش یافته و تعلیم او تعلیم علوی بوده.و اوج محبت خود را به محمد در خطب مختلف از جمله این خطبه بیان میدارد.
✳️ قبل از جنگ صفین محمد به عنوان حاکم مصر انتخاب شد. در اصل حضرت با انتخاب او و اعزام به مصر موافق نبود. دیگران پافشاری کردند به اعزام محمد.
مصر یکی از بزرگترین شهر ها با آنهمه سرمایه عظیم، و همسایه دیوار به دیوار شام بود که معاویه دندان طمع برای بدست آوردن مصر نیز کرده بود.
وبعد از جریان حکمیت و انتصاب محمد به مصر شش هزار سرباز به همراهی عمرو عاص روانه مصر کرد بشرط پیروزی، مصر از آنِ عمرو عاص باشد.
محمد توانست چهار هزار نفر نیرو جمع کند و به امام هم نامه نوشت و تقاضای کمک و نیرو کرد. دو هزار نفر از نیروی خود را مستقیم به مقابله دشمن فرستاده و دو هزار نفر ذخیره منتظر بودند.
گروه اول با وجود جنگاوری اما شکست خوردند ، خبر شکست گروه اول ، سپاه منتظر محمد را در هم شکست و فرار کردند. اندک تعدادی با محمد باقی مانده و او هم صلاح دید که فرار کند.
از شدت تشنگی و عطش در گوشه ای محمد را پیدا کرده ابتدا سر او بریدند. و بعد حماری سربریده شکم او خالی کرده محمد را درون شکم حمار جا داده به نشانهٔ تحقیر هر دو را با هم سوزاندند.
نحوه شهادت او در طول تاریخ اسلام بسیار درد ناک بود و زمانیکه خبر به حضرت رسید در شهادت او با صدای بلند گریست.
♦️و قد اَرَدتُ تَولیَةَ مصرَ هاشمَ بنَ عُتبَةَ
از ابتدا با اعزام محمد به مصر مخالف بودم .
کسی را که در نظر داشتم هاشم بن عُتبه بود.ولی دیگران با مشورتهای غلط ، و پافشاری در امور غلط پا از گلیم دراز کرده و در این عرصه مداخله کردند و مجبور به اعزام محمد شدند.
✳️.استدلال آنها این بود:
مردم مصر معترض عثمان بوده خانه او را محاصره کردند.و در قتل عثمان دست داشتند و از طرفی محمد هم مخالف عثمان و سردمدار بود پس مردم مصر او را بعنوان انقلابی قبول داشته اورا می پذیرند.
فرمود: محمد سن کمی دارد تجربه او کافی نیست ، شهر مصر با آن عظمت ، ادارهٔ آن، کار محمد نیست.
اما دقیقا همان نظری که نقطه مثبت قلمداد می کردند. نقطه ضعف شد. معاویه مردم شام را تحریک کرد که محمد والی مصر قاتل عثمان و ماهم خونخواه عثمان هستیم ، حرکت کنید بسوی مصر و شهر را فتح کنید.
ومصر با آن موقعیت مهم از دست حکومت حضرت خارج شد.
✳️ حضرت این قضایا را میداند اما شرایط بگونه ای ست که گفتهٔ او را نمی پذیرند مجبور است محمد را بفرستد تا کشته شود تا درک و فهم مردم بالا برود و به حرف علی اعتماد کنند.
♦️ولو ولَّیتُهُ ایّاها لمّٰا خَلّیٰ لهمُ العَرصَةَ
اگر غیر او هاشم را فرماندار می فرستادم هیچگاه عرصه و صحنه را خالی نمیکرد.
محمد جنگید ولی تجربه کافی نداشت ،جایی هم عرصه را ترک کرد.
♦️ولا اَنهَزَهمُ الفُرصةَ
اما هاشم کار آزموده و براحتی مصر از دست نمیرفت. فرصت را از آنها می گرفت.
♦️بلا ذَمٕ لمحمدبن آبی بکر
حضرت از محمد بد نمیگوید بلکه مذمت برای دیگرانی که خیانت کرده او را جلو فرستادند.
♦️فلقد کانَ الیَّ حبیباً وکانَ الی رَبیبَاً
محمد از دنیا رفت در حالیکه نزد من بسیار محبوب بود . و او فرزند خواندهٔ من بود [ ربیب] بسیار او را دوست می داشتم و در خانه من بزرگ شده بود.
اللهم اجعل غنای فی نفسی
الحمدلله رب العالمین