الحمدلله رب العالمین
بسم الله الرّحمن الرّحیم
شرح خطبه ها
۱۴۰۱/۳/۱۲ - ۲شوال
💢 خطبه ۶۵ 💢
توحیدی
خطبه سراسر توحید و معارف الهی است.
حضرت بعد از صفین ،برای بار دوم و آمادگی مردم به جهاد ، جنگ با معاویه که میسر هم نشد و به شهادت رسیدند ، برای اعزام نیروها به جهاد توحید را بیان میدارد. زیرا ؛
توحید یعنی زندگی و جایگاه آن در متن زندگی است، مربوط به کلاس درس و مباحث خاصی نیست. لذا حضرت در آستانه ی جنگ، توحید را مطرح می کند. و پامنبری ها همه مردم عادی کوفه هستند ، همیشه سلمان و مقداد پای منبر نیست.
به جنگ دعوت می کند و توحید می خواند.در حالی که ما توحید را یک علم خاص حوزوی و برای یک گروه خاص می دانیم .
توحید یک باور در متن زندگی ، یک جهان بینی ست که اگر نباشد شرک وارد زندگی میشود.
واجبترین علمی که لازم است، توحید ،و شناخت آنست که در وادی شرک وارد نشویم.
در آستانه جنگ فنون نظامی ، یک بار فضایل خود ، یکبار از علم غیب ، و یک بار هم از توحید می گوید.
در میانهٔ جنگ فردی سوال کرد خدا واحد است یعنی چه ؟
دیگران معترض شدند چه زمان سوال کردن است وسط معرکه جنگ آنهم از احد و واحد.سوال میکنی!!
فرمود: ما جنگ میکنیم بخاطر توحید.تا این معارف برای مردم جا بیفتد.وسط جنگ شمشیر به کنار زد و برای سائل واحد بودن خدا را توضیح داد.
حقیقت امیرالمومنین به بیان توحید اوست.
بعضاً در مورد غیب هم مطالبی فرموده،
در حالیکه یک مومن هم با کسب عبودیت بالا بسیاری از حقایق و پشت پرده ها را می بیند و می فهمد، اما مقام علی به آنست که توحید می گوید.
مرحوم کلینی (ره) در کتاب شریف کافی می فرماید: عمریست کارم نقل حدیث است. اگر جنّ و انس پشت به پشت هم بدهند و بخواهند جملات توحیدی علی (ع) را بیاورند،
قادر به آوردن یک جمله هم نیستند.اگر علی نباشدتوحید شناخته نمی شود. لذا حقیقت نهج البلاغه به خطبه های توحیدی گرچه سنگین و سخت باشد قوام نهج البلاغه به مطالب توحیدی آن است.
اصل توحید است. پس توحید در متن زندگی ، قبل از جنگ ، وسط جنگ ، توحید. در سفره غذا ، در خواب و استراحت، توحید است. و مختص به کلاس درس نیست.
✳️ أَلحَمدُللهِ الَّذی لَم تَسبِق لَهُ حَالٌ حَالاً
ستایش خداوندی را سزاست که صفتی بر صفت دیگر او پیشی نگرفته.
حمد مخصوص خدایی که هیچیک از صفات او بر صفت دیگر سبقت نمی گیرد.
اگر خدا تشبیه شود خدا نیست.با انسان مقایسه شود خدا نیست.
برخی از صفتهای انسان بر دیگری سبقت دارد.
مانند: کودکی بعد از پیری ،
جهل بعد از عالم ،
سن کم بعد سن بالا ، از ضعف به قوت سبقت می گیرند.و گاهی از قوت به ضعف تغییر میکند. مانند جوانی رو به پیری.
اما صفات خدا بر دیگر صفات سبقت ندارد.
تمام صفات در آن واحد در ذات خدا وجود دارد.
✳️ فَیَکوُنَ أَوَّلاً قَبلَ أَن یَکوُنَ أَخِراً
نمیتوان گفت، پیش از آن که آخر باشد، اول است. خدا اول بود ولی آخر نبود ، بعد از سالیانی دراز خدا آخر شد.
خدا همان لحظه که اول بود، آخر هم بود.
اول بود به این معناست که خلقت همه ی موجودات را آغاز کرد.
آخر بود، هم به این معناست که همه می میرند و او هست.
او نه تنها اول و آخر است بلکه سرمد هم هست، یعنی بین اول و آخر را خدا اداره می کند. همان لحظه که اول بود آخر هم بود ، اول بود سرمد هم بود.صفات الهی بر یکدیگر پیشی نمی گیرند.
اگر خدا اول بود و آخر نبود چه مشکلی پیش می امد⁉️
خدا ظاهر بود اما باطن نبود چه اتفاقی می افتاد ⁉️
در همان لحظه همهٔ صفات را نداشته باشد چه مشکلی پیش می اید⁉️
🔻در علم کلام تغییر گفته میشود.
از چیزی به چیزی رسیدن.
خدایی که تغییر و تحول داشته باشد نیازمند است، کاستی دارد. چون کمبود دارد حرکت و تغییر می کند .
انسان گرسنه برای رفع کاستی حرکت و تلاش می کند تا برطرف شود.
اگر خدا برای رفع کاستی حرکت و تغییر کند نسبت به همان صفت نقص دارد و خدایی که یک نقص دارد قوی مطلق نیست، پس خدا نیست.
✳️ وَ یَکوُنَ ظَاهراً قَبلَ أَن یَکوُنَ بَاطِناً
اینگونه نیست که خدا ظاهر بود قبل از اینکه باطن باشد، و باطن بود قبل از اینکه ظاهر باشد. در همان لحظه ای که ظاهر بود، باطن هم بود.
باطن بودن خدا بمعنای ذات کنه خدا که هیچکس حتی پیامبر خاتم از آن مطلع نیست و یک منطقهٔ ممنوعه است که کسی به آن راه ندارد.
و ظاهر بودن خدا به تجلیات و مخلوقات اوست ، به آیاتی ست که سراسر عالم را فرا گرفته است.
✳️ کُلُّ مُسَمًی بِالوَحدَةِ غَیرُهُ قَلیلٌ
هر واحد و تنهایی به جز او اندک است.
هر کسی در این عالم به وحدت نام گذاری شود، کوچک است و فقط خداست که بزرگ است.
هر واحدی جزئی از یک کل است،بمعنای واحد عددی . عدد در قالب متر هر چه باشد بالاتر از آن هم عددی و متری هست.
اما خداوند اینگونه نیست، او واحد عددی نیست. در مورد خدا اگر واحد عدد باشد عددی بالاتر از او مفروض است. در حالی که خدا واحد است و جزئی از یک کل نیست. واحد است، قل هو الله احد بمعنای واحد عددی نیست.
✳️ وَ کُلُّ عَزِیزٍ غَیرَهُ ذَلِیلٌ
هر عزیزی جز خدا ذلیل است.
هر کسی در این عالم عزّت دارد. عزّت برای مؤمنین است، چون عزّت در گرو ایمان است. حتی آنهایی که مؤمن محض هم هستند، باز هم عزّت شان در مقابل خدای متعال هیچ است و در برابر او ذلیلند.
هر عزیزی در مقابل خدا ذلیل است ،چون همه معلولند و از خود چیزی ندارند و همه از خدا خدا کسب عزّت می کنند.
عزّت مؤمن به خاطر عبودیت اوست و عزّت را از خدای متعال گرفته است.و در مقایسه با خدا دلیل است.
✳️ وَ کُلُّ قَوِیٍ غَیرَهُ ضَعِیفٌ
و هر نیرومندی جز او ضعیف و ناتوان است.
هر موجود قوی جز خدا، ضعیف است. قدرت ذاتی برای خداست و قدرت دیگران از خدا گرفته شده.و خداست که به ما توان می دهد.
آیت الله مکارم:
انسان به سخن گفتن و حرکت زبان خود نگاه کند موحد میشود.
چطور میشود لحظه به لحظه زبان در حالتهای مختلف و اشکال گوناگون در قسمتهای مختلف دهان قرار می گیرد و هر لحظه یک صوت و آوایی از او صادر میشود بدون اینکه زبان زیر دندان گیر کند.
الفاظ از تکان خوردن زبان بدون خستگی ، بیرون میزند، اگر اراده و قدرت خدا نباشد از یک تکه گوشت حرکت و صوتی بر نمی آید.
پس هرچه هست ازان قدرت محض است.
✳️ وَکُلُّ مَالِکٍ غَیرَهُ مَملوُکٌ
هر مالکی جز او بنده و مملوک است.
هر کسی در این عالم مالکیتی دارد، از خود او نیست. در حقیقت مملوک است و خدا همه ی این اموال را به تملیک ما درآورده است و ما مالک ملک نیستیم.« قل اللّهمّ مالک الملک» خداست که همه چیز را به ما داده است. همه ی مالکیت های ما به مشیت الهی بستگی دارد.
🔻 می فرماید: اموال انسان را دو چیز تهدید می کند: وارث و حوادث
هر چه فکر می کنید، مال شماست، - حتی وجودخود – هم به مشیت الهی بستگی دارد. اگر مشیتی نباشد مالکیتی در کار نیست.
انسانی که وارث و حوادث همه ی اموال او را می برد، پس مالک آنها نبوده ، و هر مالکی غیر از خدا مملوک هست.
✳️ وَ کُلُّ عَالِمٍ غَیرَهُ مُتَعَلِّم
و هر عالمی جز او، دانش آموز است.
هر عالمی در مقایسه با خدای متعال، شاگرد کلاس اول است، چون علم و نورانیت از اوست. آنچه که ما می فهمیم، بخشی از کرامات خداوند متعال است.
«والله اخرجکم من بطون امّهاتکم لاتعلمون شیئا » اشاره به این دارد که شما وقتی به دنیا آمدید، چیزی نمی دانستید و هر چه بوده ما به شما دادیم.
🔻نقل از علامه طباطبایی (ره) ما فقط این را معجزه می دانیم که کوری شفا پیدا کند، در حالی که اگر طفلی بینا به دنیا بیاید، ما آن را معجزه حساب نمی کنیم. طفلی به دنیا امده می بیند، او هم معجزه است. طفل می داند،برای رزق باید بمکد. این علم است خدا به او داده. موقع گرسنگی و درد چگونه گریه کند و .... همه را خدا علم داده است.
یکی از ویژگی های انسان فرهیخته این است که امور خود را با خدا مشورت می کند.
انسانی که اظهار می کند خیلی می فهمد، این شروع نفهمیدن و جهالت است. هر چه قدر انسان بیشتر بفهمد، می فهمد که نادانی او چقدر است.
✳️ وَکُلُّ قَادِرٍ غَیرَهُ یَقدِرُ وَ یَعجَزُ
هر قدرتمندی غیر از خدا، گاهی توانا و زمانی ناتوان است.
هر انسان توانایی در مواجهه با امور زندگی، گاهی می تواند و گاهی نمی تواند. تنها کسی که واژه ی «نمی توانم» در قاموس او نیست، خدای متعال است، او تمام قدرت ، و تمام توانستنها هست به معنای مطلق.
میتواند و از حیطه قدرت او هم خارج نیست .
✳️ وَ کُلُّ سمِیعٍ غَیرَهُ یَصَمُّ عَن لَطِیفِ الأَصوَاتِ وَ یُصِمُّهُ کَبِیرُهَا
هر شنونده ای جز خدا، در شنیدن صداهای ضعیف، کر ودر برابر صداهای قوی، ناتوان است.
هر موجودشنوا، در برابر صداهای لطیف و ریز، ناشنواست و از شنیدن صداهای بلند کر می شود. موجودات در حیطه ی ابزار شنوایی خود می شنوند. لذا صداهای خیلی آرام و خیلی بلند را نمی شنوند. تنها خدای متعال است که می شنود. حتی درون و پنهانی انسان های ساکت و صدای خفتگان در قبر را می شنود. اندرونی قلب انسان، خفی ترین و بلندترین اصوات را می شنود. ولی ما انسان ها در مواجهه با اصوات خیلی کم یا خیلی زیاد، دستمان بسته است و چیزی نمی فهمیم.
شنیدن و دیدن خدا به سبب ابزار نیست ، مشکل موجودات در شنیدن وابسته هستند به ابزار گوش ،که تا چند متر را فقط پوشش میدهد. کمتر یا بیشتر را نمیتواند.
اما شنیدن خدا بمعنای علم است ، او محیط است.عالم است،می شنود.
بصیر بودن او چشم نیست. می بیندیعنی علم دارد به آنچه که اتفاق می افتد
✳️ وَ یَذهَبُ عَنهُ مَا بَعُدَ مِنهَا
آنچه که از انسان دور است صوتی ندارد.
اگر صوتی مقداری دور باشد، نمی شنویم. خدا دور و نزدیک را می شنود. خدایی که صدای یک کرم را در دل یک تخته سنگ در یک بیابان وسیع می شنود و روزی او را می دهد، صدای همه ی بندگان را هم می شنود و رزق آنها را هم می دهد.
✳️ وَ کُلُّ بَصِیرٍ غَیرَهُ یَعمَی عَن خَفِیِّ الأَلوَانِ وَ لَطِیفِ الأَجسَامِ
هر بیننده ای جز خدا، از مشاهده ی رنگ های ناپیدا و اجسام بسیار کوچک ناتوان است.
ذرات ریز معلق در هوا دیده نمیشود اما هست. اگر در شرایط خاص و با نور، منعکس شود با چشم غیر مسلح دیده میشود.
بخاطر لطافت قابل رویت نیست اما خدا آگاه است.
🔻محمد بن مسلم از وجود مقدّس امام صادق (ع) می پرسد: علامت شب قدر چیست؟
فرمود: یکی از ویژگی های شب قدر این است که آن شب، بوی خوشی دارد. ( منظور این نیست که رایحه خوشی بمشام میخورد)
فرمود: شبی که بو دارد.
شب یعنی زمان.
مگر زمان بویی دارد؟! اجسام عطر و گل بو دارند. شب زمان است ، جسم نیست اما در شب قدرخبر هایی هست که زمان بو دارد. شب رنگ دارد.
رنگها حیات داشته و زنده آند.ما رنگ آنرا نمیبینیم. سفر کرده های برزخی رنگها و بوهارا دیده اند. حقیقت رنگ حیات دارد موجود است و هرکسی بیناست نسبت به آن کور است و نمیتواند رایحه زمان و رنگ آنرا ببیند. زمان رنگ و بو دارد و از دسترس ما خارج است.
تا الآن چند اموج رادیویی ، اشعه ایکس ، مادون قرمز ، مغناطیس کشف شده. در حالی که هزاران اشعه و امواج هست که ما نسبت به آن علم نداریم. اگر ما نمی بینیم، دلیل بر نبودن نیست.
✳️ وَ کُلُّ ظَاهرٍ غَیرَهُ بَاطِنٌ
هر ظاهری در مقابل خدا باطن است. وقتی خورشید می تابد، نور یک شمع که دیده نمی شود. هر کسی که ادعای ظهور و پیدایی می کند، در مقابل خدا مثل شمعی در برابر خورشید عالمتاب سوسو میزند.
✳️ وَکُلُّ بَاطِنٍ غَیرَهُ غَیرُ ظَاهرٍ
و هر پنهانی و باطنی غیراز خدا ظاهر است.
آنچه که باطن حقیقی است، کُنه ذات خدای متعال است که هیچ کس به آن دسترسی ندارد. هر چیزی که پنهان باشد، برای خدا آشکار است.پس پنهان نیست. تنها چیز که پنهان و کسی به او دسترسی ندارد، کُنه ذات خدای متعال است.
چه کسی می خواهد و می تواند کُنه ذات اقدس الهی را ببیند؟ هیچ کس.
✳️ لَم یَخلُق مَا خَلَقَهُ لِتَشدِیدِ سُلطَانٍ
مخلوقات را برای تقویت فرمانروایی خلق نکرد.
بحث هدف خلقت است. هدف خلقت چه بود؟ خدای متعال، موجودات را خلق نکرد تا سلطنت، قدرت و حکومتش را تشدید کند. مگر خدای متعال مانند انسان، حقیر است که چنین کار را بکند؟
✳️ وَ لَا تَخَوُّفٍ مِن عَوَاقِبِ زَمَانٍ
یا برای ترس از آینده خلق نکرد.
خدای متعال مخلوقات را خلق نکرد برای اینکه از پیشامدهای زمان ترسناک بود.
✳️وَ لَا استَعَانَةٍ عَلَی نِدّٕ مُثَاوِرٍ وَ لَا شَرِیکٍ مُکاثِر و لا صدٕ مُنافِر
خدا برای یاری گرفتن در مبارزه وحملات [ مُثاور] همتای خود،
و یا برای فخر و مباهات [ مُکاثر]شریکان.
و یا نفرت [ منافر] رقیب خود خلق نکرده است.
خدای متعال بندگان را خلق نکرد تا در مقابل رقیب از این موجودات، استعانت و کمک بجوید. خدا واحد و احد است. کسی قادر نیست که بخواهد با خدا بجنگد. خدا ما را خلق نکرد تا در برابر شریک فخر فروش، خودی نشان دهد. خدا ما را خلق نکرد تا در مقابل دشمن منفورش از ما کمک بگیرد.
حضرت همه ی حالات را می فرمایند. نه برای تشدید سلطنت، نه برای ترس از آینده، نه برای مواجهه با دشمنان داخلی و خارجی. برای هیچ کدام نبود. اساساً خداوند متعال، ما را برای سود بردن خلق نکرده است. چون اگر بخواهد سودی ببرد، یعنی دستش تنگ بوده و ضعف داشته است. اگر ضعف داشته باشد، خدا نیست. در حالی که خدای متعال، غنی مطلق است و می خواهد به بندگانش سود برساند.
✳️ وَ لَکِن خَلَائِقُ مَربوُبوُنَ وَ عِبَادٌ دَاخِروُنَ
بلکه همه، آفریده های او هستند و در سایه ی پرورش او، بندگانی فروتن و فرمانبردارند.[ داخرون]
خدا همه ی مخلوقات را خلق کرد تا آنها را رشد دهد و تربیت کند. ما را خلق کرد تا بندگان خاضعی کند. پس:
- اولاً مربوب، و تحت تربیت باشید.
- و ثانیاً خاضع و فروتن باشید.
تربیت امری ذهنی است. یعنی خدا ما را خلق کرده است تا خدا را به عنوان رب و مربی و قانون گذار قبول کنیم و در عمل خاضع باشیم. هم در مقام اندیشه و هم در مقام انگیزه ما را خلق کرد تا به سود و رشد برسیم.
پس خلق ما یکی از الطاف خدا به ماست.
✳️ لَم یَحلُل فِی الأَشیَاءِ فَیُقَالَ: هُوَ کَائِنٌ
خدا در چیزی ، مکانی قرار نگرفته تا بتوان گفت در آن جاست.
خدای متعال هیچ گاه در اشیا حلول نکرد و وارد آن نشد.
✳️ وَ لَم یَنأَ عَنهَا فَیُقَالَ: هُوَ مِنهَا بَائِنٌ
و دور از پدیده ها نیست تا بتوان گفت از آنها جداست.
خدای متعال در عین حال که درون چیزی محدود و محصور نشد، دور هم نبود و فاصله هم نداشت. بُعد او از جهت مقام و قُرب و از جهت علم است. هیچ وقت از چیزی دور نشد تا مردم بگویند: خدا و فلان چیز فاصله دارند. در حالی که نزدیک است؛ ولی محصور در آن نیست.
✳️ لَم یَؤُدهُ خَلقُ مَا ابتَدَأَ
آفرینش موجودات، او را در آغاز ناتوان نساخته
آغاز خلقت، خدای متعال را رنجور و خسته نکرد. امور خدای متعال ارادیست. اراده می کند زمین و آسمان را بدون ستون نگه می دارد. وَ لَا یَؤودُهُ حِفظُهُمَا اشاره به این مطلب دارد.
✳️ وَ لَا تَدبِیرُ مَا ذَرَأَ
و از تدبیر پدیده های آفریده شده باز نمانده است.
بعد از این که عالم را خلق کرد، این گونه نبود که بگوید حال چه کنم!!
تدبیر کردن همه ی این عالم برای او کاری نداشت، چون ارادی بود.
✳️ وَ لَا وَقَفَ بِهِ عَجزٌ عَمَّا خَلَقَ
نه به خاطر آنچه آفریده قدرتش پایان گرفته،ونه عجز دارد.
ناتوانی برای خدا در آفرینش آفریده های جدید هم راه ندارد. ابتدای خلقت عجزی نداشت، اکنون هم ناتوان نیست. خدای متعال امروز هم خلق می کند.
✳️ وَ لَا وَلَجَت عَلَیهِ شُبهَةٌ فِیمَا قَضَی وَ قَدَّرَ
خدا در آنچه فرمان داد و مقدّر ساخت، دچار تردید نشد. شبهه براو وارد نشد [ ولجت]
ما انسان ها اگر بخواهیم کاری انجام دهیم، بعد از چند صباح باید بازنگری کنیم و برای خودمان طرح سؤال کنیم که آیا به هدف و سود رسیده ایم؟ در حالی که هیچ وقت شبهه ای برای خدا وارد نشد، در مورد چیزهایی که قضا و قدر کرده بود.
✳️ بَل قَضَاءٌ مُتقَنٌ
بلکه فرمانش استوار است.
دستورات خدا علمی و از روی حکمت است. بعضی گمان می کنند خدا ابتدا جان کسی را می گیرد، بعد فکر می کند چه خوب بود مثلاً علی (ع) را چند سال دیگر عمر می داد.
این گونه نیست.
شک و شبهه در قضا و قدر خدای متعال راه ندارد. هر چه می گوید از روی حکمت است و خدشه بردار نیست و عین حق و عدل است. فرمان الهی متقن و متین است.
✳️ وَ عِلمٌ مُحکَمٌ
و علم او مستحکم است.
علم الهی خدشه بردار نیست. علم انسان خدشه بردار است، لذا فرضیه ی علمی است. ثابت ترین قوانین علمی هم بعد از مدتی تغییر می کنند. در حالی که صدر و انتهای خلقت هیچ تفاوتی نمی کنند.
✳️ وَ أَمرٌ مُبرَمٌ
و کارخدا بی تزلزل است.
کارهایی هم که خدای متعال انجام می دهد، بدون ذرّه ای خلل و نقص است.
توحید باید در متن زندگی انسان باشد. خدا خلق کرد تا ما را رشد بدهد. خودش را مربی انسان قرار داد، به شرطی که انسان مربّی گری و تربیت او را بپذیرد. او حاضر است دست بشر را بگیرد، به شرطی که بشر هم دست خود را در دست خدا بگذارد.
✳️ المَأموُلُ مَعَ النِّقَمِ
خدایی که به هنگام بلا و سختی به او امیدوارند.
خدای متعال همان کسی است که همه ی مردم در سختی ها و گرفتاری ها به او امید دارند..[ مامول]
پس توحید یعنی متن زندگی. پس در تمام رنج ها و سختی ها و گرفتاری ها فقط خدا دستگیر است.
✳️ المَرهوُبُ مَعَ النِّعَمِ
و در نعمت ها از او بیمناکند.
وقتی نعمتی به شما داد، سرخوش و مست نشوید. گاهی انسان از مستی نعمت، طغیان می کند. در مقابل هر نعمتی بترسید و حواس خود را جمع کنید، چون برای آزمایش داده و در مقابل نعمت از شما تکلیف می خواهد.
✅ دو نکته مد نظر :
1-در همه ی سختی ها خدا هست. پس افسرده و پژمرده و نگران نباشید. چون خداست و قدرت مطلق دارد.
2-اگرنعمتی داد، مست و مغرور نشوید و بترسید. آیا می توانید وظیفه تان را در مقابل آن نعمت انجام دهید.
اللهم اجعلنا شاکرةً لفواضل نعمائک
گر علی گل ،بهار او زهراست
ور علی دل ، قرار او زهراست