بسم الله الرحمن الرحیم
شرح خطبه ها
۱۴۰۱/۳/۱۱ - 1 ذیقعده
💢 خطبه ۶۴ 💢
ایجاد آمادگی برای مرگ
♦️فاتقوالله عبادالله
بندگان خدا ، تقوا پیشه کنید.
موضوع خطبه در مورد مرگ است اما ابتدا به تقوا توصیه میکند.
آنچیزی که باعث میشود مرگ شیرین باشد ، باعث استعداد و آمادگی مرگ باشد تقواست.
برای متقی مرگ لذت بخش است. چون مرگ برای او وصال است. چون مرگ بمعنای معاد است و معاد جزو باور هاست.
اما بدون تقوا مرگ ناخوشایند است.
کسی که اعتقاد و باور مرگ را نداشته باشد ، خود را عبدالله نداند ، خود را هم به معاد ملزم نمی کند.
باور به توحید و معاد نباشد هر پند و انذاری را نمی شنود، چون از پای بست ویران است.
« و نُنزِلُ منَ القران ماهو شِفاءٌ و رحمةٌ للمومنین ولا یزیدُ الظالمین الا خسارا اسری - ۸۰»
اعتقاد نباشد ذکر توحید و مرگ هم تاثیری ندارد.
اعتقادات زیر بنای اخلاق است.
آنچه آرامش می دهد بحث اعتقاد و توحید و باورهاست.
پس بحث مرگ برای کسانی هست که اعتقاد به توحید و مرگ دارند و عبادالله هستند.
♦️و بادِروا آجالَکم باَعمالِکم
با اعمال صالح خود بر مرگ سبقت بگیرید [ بادروا] با اعمال خود بر مرگ تعجیل کنید.
گویا انسان و مرگ در یک کورس مسابقه هستند هر دو می دوند تا به نقطهٔ مقصود برسند.
قبل از اینکه مرگ شما را فرا بگیرد و دست شما خالی بماند قبل از آن با توشهٔ سنگین بر مرگ پیشی بگیرید.
♦️وابتاعُوا ما یَبقیٰ لکم بما یَزولُ عنکم
معامله کنید ، و آن جنسی که باقی و ماندگار است ،انرا بخرید [ ابتاعو]
در این بازار خرید و فروش ثمن و قیمت، امور جاودانه است، در عوض [ بما] آن چیزهایی که زایل شدنی هستند.
دنیا را خرج کنید ، دنیا را مصرف و فدا کنید تا آخرت شما پر پیمانه شود.
« یا ایها الذین امنوا هل اَدُّلُکم علیٰ تجارةٕ تُنجیکم مِن عذابِ الاخرة صف - ۱۲ »
چه تجارتی میتواند مرگ انسان را نجات بخش قرار بدهد.
دنیای زود گذر و زوال پذیر را بدهد تا آخرت جاودانه را بخرد.
مانند میوه فروشی که ابتدا میوه های زوال را می فروشد واگر در حال نابودی باشد زیر قیمت میدهد تا ضرر نکند و همان برای او سود است. سود در جاییست که زوال داده جاودانه گرفته شود.
♦️و ترَّحَلُوا فقد جُدَّ بکم
کوچ کنید که این کوچ کردن بحث شوخی و مزاح نیست ، یک امر جدی ست[جدٌ بکم]حتمی و شدید است.
قبل از اینکه بر شخص وارد شوند و با شدت و حدت او را ببرند ، خود امادهٔ رفتن باشد.
♦️واستَعِدُّا للموتِ فقد اَظَلّکم
برای مرگ آماده باشید زیرا:
سایهٔ مرگ بر سر شما افتاده .
سایه به خود شی چسبیده است ، فاصله چندانی ندارد.
مرگ ملازم شماست، عمر ،چشم بر هم زدن است. و این تشبیه نیست یک حقیقت است ، حقیقت همه ی عمر یک چشم بر هم زدن است.
♦️و کونوا قوماً صیحَ بهِم فانتَهَبوا
جزو کسانی باشید که در مسیر اتراق کاروان کاروانسالار یکباره فریاد میزند [ صیحَ] حرکت کنید. اهل کاروان آماده حرکت باشید.
وشما از کسانی باشید بهنگام شنیدن بانگ کوچ آماده ، آگاه و هوشیار باشید.
بهوش باشید چه کسی هر روز ما را صدا میزند.
« بناگه جرَس فریاد برمیدارد که بر بندید محملها» « حافظ »
بانگ روزانه فقط از بیرون نیست بلکه از درون هم صدا بلند است. پیری ، ضعف استخوان ، پوسیدگی دندان ، سپیدی مو، خمیدگی، فریاد روزانه از درون است.
♦️وعَلِموا اَنَ الدنیا لیسَت لهم بدارٕ فاستَبدَلوا
بدانید ، دنیا برای شما خانه ای نیست که بخواهید دنیا را با آخرت مبادله و معاوضه کنید.
دنیا ارزش ندارد، که آخرت بخاطر دنیا ی کوتاه داده شود.
♦️فاِنَّ اللهَ سبحانه لم یَخلُقکم عبثاً ولَم یَترُککُم سُدیً
خدای سبحان شما را بیهوده خلق نکرده.
شما بی هدف [ سُدی] در دل بیابان مانند گله شتر رها نشدید، شما مقصد و هدفی دارید.
✳️ این جمله دلیل شش جملهٔ قبل است.
چرا آماده مرگ؟!
زیرا خلقت عالم هدف دارد.
خدا حکیم است و حکیم از روی حساب و کتاب عمل میکند .
وقتی انسان هدف خلقت را بداند. (هدف عبودیت و قرب است ) انسان برای دست یافتن به آن مقامات باید تلاش کند ، راه آن انقطاع از دنیاست. برای رسیدن به هدف باید از گذر گاه مرگ عبور کند.
کسی بی هدف خلق نشده .هدف یعنی مرگ.
نه اینکه مرگ هدف باشد، مرگ مسیری ست که انسان را به هدف عالیه میرساند.
♦️وما بینَ اَحدِکم و بینَ الجنتِ و النارِ الاَ الموت اَن یَنزِلَ بهِ
بین شما و جهنم هیچ فاصله ای نیست مگر مرگ.
همین که مرگ بر فردی عارض شد بنابر اعمالی که دارد وارد بهشت یا جهنم میشود.[ برزخی]
بین شما، و جهنم و بهشت یک قدم فاصله است و آن یک قدم مرگ است.
طبق روایت« القبرُ روضةٌ مِن ریاضِ الجنَّه اَو حُفرةٌ من حفرةِ النیران »
قبر یا باغی از بهشت است یا حفره ای از دوزخ.
♦️و اِنَّ غایةً تَنقُصهَا اللحظةُ و تَهدِمُهَا الساعةَ لَجَدیرَةٌ بقَصرِ المُدّة
همانا لحظه ای که از عمر [ غایة]می گذرد، قسمتی از عمر کم میشود.
هر ساعتی که میگذرد بخشی از عمر منهدم [ تهدمها]میشود.
عمری که وابسته به لحظات و ساعتی ست و تمام شدن یک بخشی از عمر است، این عمر کوتاه، سزاوار آنست [ لجدیر] که همان کوتاه باشد و بلند نباشد.
مانند کسی که میلیاردی پول دارد کم شدن ریال او اصلا بحساب نمی آید و مد نظر او نیست. اما کسی که مبلغ ناچیز دارد ریال او بحساب میآید و لحظه لحظه کم شدن و ضرر برای او محسوس است.
کوچکترین جزء زمان لحظه است ، لحظه ای که می گذرد یک قدم به مرگ نزدیکتر و می فهمد که گذشت .
♦️واِنَّ غائباَ یَحدُوهُ الجدیدان اللیلُ و النهار لَحَریٌّ بسرعةِ الاَوبَه
امر غایب هم میتواند مرگ باشد که غایب و وقت آن معلوم نیست.
و هم میتواند خود انسان باشد غایب و غریب است.
آن انسان غایب یا مرگ، که با صدا و نوای خوش [ یحدوا] شب و روزی که دائم جدید میشود و او را سوق می دهد ، سزاوار است که سریع حرکت کند[ لحریٌ]
شب و روز پیوسته فریاد دارند که ای انسان در این دنیا غریب هستی کسی با تو نیست، دل نبند ، باید به موطن اصلی خود برگردی .
وطن همانست که که به آن بازگشت [ اَوبه] داریم.
کسی که لحظه لحظه و ساعت عمر او را به مرگ نزدیک می کند، پر واضح است که جاودانه نیست و درگیر ثانیه هاست . شایسته است که هر چه زودتر تمام شود.
وهرچه سریعتر حرکت کند و به وطن اصلی برسد، در وطن نشاط و آرامش او بیشتر است.
« چنین که قافلهٔ عمر میرود به شتاب
خبر گرفتن از این قافله میسر نیست.»
«صائب تبریزی »
آنچنان عمر با شتاب گذر می کند که نمیتوان از او توضیح خواست.
♦️و اِنَّ قادماً یَقدَمُ بالفَوزِ اَوِ الشَقوه لَمُستَحقٌ لاَفضَلِ العُدَّه
همانا مسافری که از سفر طولانی با پیروزی یا ضرر [ شِقوه]وارد میشود، این مسافر [ قادم] سزاوار است که توشه [ عُده] او پر باشد.
مسافری که بداند سود و زیان سفر مستقیم به او میرسد با تمام امکانات سفر ، و دقت نظر دارد، در سفری قدم می گذارد که به سود او تمام شود، سفر پر ضرر را اصلا وارد نمیشود.
♦️فتَزَوَدوا فی الدنیا منَ الدنیا ما تُحرَزون بهِ انفسَکم غَداً
در دنیا از متاع دنیا زاد و توشه جمع کنید.
بشرطی که حرز و نگهبان [ تُحرزون] شما باشد.
کسی که در دنیا کار خوب و عمل صالح انجام نداد در جای دیگری هم نمی تواند انجام بدهد.
این جمله در مدح دنیاست .
در دنیا میتوان دادو ستد کرد تا بهشت را خرید.
برای خرید بهشت ، با همین افعال طبیعی و معمول دنیا ، خوردن ، نگاه ، راه رفتن، میتواند بهشتی بسازد که در مقابل جهنم سپر محافظتی باشد.
♦️فاتّقیٰ عبدٌ ربهُ نَصَحَ نفسَهُ ، و قدَّمَ توبتَهُ ، و غلَبَ شهوتَهُ ،
۱- هر بنده ای نسبت به خدا در عمل تقوا را رعایت کند.
۲- توبه را بر مرگ مقدم کند.
۳- بر شهوات غالب شود .
۴- نفس خود را نصیحت کند و دلسوز خود باشد .
دلیل این چهار جمله :
♦️فاِنَّ اَجلَهُ مستورٌ عنهُ
چون اجل و مرگ شما مستور است. نمی دانید چه زمان کوچ می کنید.
انسانی که نمیداند مرگ کی میرسد ، باید زود توبه کند. بر شهوت غالب شود چه بسا ، شاید در همان لحظه مرگ فرا برسد.
✳️ امام صادق صلوات الله علیه به مفضّل فرمود:
چرا خدا مدت و نهایت مرگ انسان را معین نکرد؟!
اگر انسان زمان مرگ خود را بداند از دو حال خارج نیست.
اگربداند در عمر کوتاه می میرد خود و خانواده در یک غم بسر میبرند.
و اگر باعمر طولانی بمیرد پیوسته کار و توبه خود را به تاخیر می اندازد که هنوز فرصت هست.
و هردو حالت را خدا دوست ندارد. و یکی از نعمتهای خدا مخفی بودن مرگ است.
♦️و اَملُهُ خادِعٌ لهُ
آرزوی طولانی مدام انسان را فریب می دهد. برای انسان سراب ایجاد می کند ، تا به اهداف نرسد.
♦️و الشیطانُ موَّکلٌ بهِ
شیطان در رصد نشسته ، تا انسان به او وکالت ندهد به انتظار می ماند تا وکیل اشخاص شود.
انسانی که هوشیار باشد شیطان در کمین او نشسته تاخیر را جایز نمی داند.
♦️یُزَیِّن لهُ المعصیةَ لِیَرکَبَها
شیطان گناه را تزیین کرده تا انسان را بر مرکب گناه مزین شده، سوار کند اما این مرکب حیوان چموش است. حیوان وحشی اگر سوارکار خود را بر زمین بزند استخوان را می شکند.
شیطان بدنبال زمین زدن است مراقب باشید.
♦️و یُمَنیّهِ التوبةَ لِیُسَوِفُها
شیطان توبه را بتاخیر می اندازد، بجای توجه، او را معطوف به آرزو ها میکند .
شیطان با این جملات وسوسه انگیز توبه اورا به تاخیر [ یُسوِف]وا میدارد.
( فرصت هست، عمر طولانی ست ، باید شاد بود)
اگر تاخیر توبه ، غلبه شهوت ، فریب آرزوها ، و وکالت شیطان بمیان آمد.
♦️ حتی تَهَجَّمَ مَنیَّتُهُ علیهِ اَغفلَ ما یکونُ عنها
اگر در همان اعمال ، مرگ بسوی او هجوم آورد نسبت به مرگ غافلترین اشخاص است .
یک عمر شیطان او را گرفتار کرد، با وسوسهٔ تاخیر توبه در آخر عمر، اصلا در آخر عمر هم متوجه و یاد توبه نبود و در همان حال مرگ فرا رسید.
فراموشی مرگ یک آسیب جدی است. نه اینکه یاد مرگ افسردگی باشد
♦️فیا لَها حسرةً ذی غفلَةٕ اَن یکونَ عُمرُهُ علیهِ حجةً
وای بر انسان غافلی که عمر بر علیه او شهادت بدهد. در قیامت عمر انسان بصورت شاهدی در محکمهٔ عدل الهی شهادت میدهد.
او امکانات و استعداد هدایت را داشت اما عمر را ضایع کرد. عمر را به بطالت گذراند و عمر طلبکار میشود.
♦️و اَِن تُؤَدّیَهُ ایامُهُ الیٰ شقوَه
وای بر احوال کسی که ایام عمر او را بجای سعادت و هدایت به شقاوت سوق میدهد.
عمر در عوض اینکه به فلاح برسد سر از شقاوت درآورد.
♦️نسئَلُ اللهَ سبحانهُ اَن یَجعَلَنا و ایاکم ممن لا تُبطِرُهُ نعمةً
از خدا درخواست میکنیم که نعمتهای الهی ما را به طغیان [ تبطر] نکشد.
تبطر به طغیانی گفته میشود با وجود نعمت ها با نعمت سرکشی می کند.
خوشی و سرمستی نعمت او را طاغی می کند.
♦️ولا تُقَصرُ بهِ عن طاعةِ ربهِ غایةٌ
از خدا طلب می کنیم جزو کسانی نباشیم که از طاعت خدا بخاطر هدف دنیایی کوتاهی می کنند.
بخاطر دنیا از عبادت کم می گذارند.
♦️و لا تَحُلُّ بهِ بعدَ الموتِ ندامةٌ ولا کَآبَةٌ
از خدا در خواست می کنیم از کسانی نباشیم که بعد از مرگ ندامت و حزن [ کآبه]بر آنها حلول می کند.
کآبه ، حزن درونی که از شدت صورت فریاد هم دارد. اعمال در دنیا خراب است به هنگام عارض شدن مرگ حزن کآبه وارد میشود.
الحمدلله رب العالمین