بسم الله الرحمن الرحیم
شرح خطبه ها
۱۴۰۱/۳/۱۰ - ۳۰شوال
💢خطبه ۶۱ 💢
✳️موضوع خطبه مرتبط به سه خطبه قبل در مورد خوارج، و این خطبه حضرت، تکلیف خوارج بعد از خود را بیان می دارد.
🔹لَا تُقَاتِلُوا الْخَوَارِجَ بَعْدِی،
بعد از من با خوارج وارد جنگ مسلحانه نشوید
🔺شبهه
چرا حضرت خود وارد جنگ شدند ولی بعد از خود مسلمانان را از جنگ با خوارج بر حذر داشتند⁉️
شارحین دلایل مختلف اقامه کرده اند .امثال آیتالله مکارم شیرازی می فرمایند دلیل حضرت آن است که با توجه به از بین رفتن قدرت خوارج ، همه نیروی سپاه اسلام برای مقابله با معاویه متمرکز شود .
هیمنهٔ خوارج ،حکومت و انسجام و قدرت آنها شکسته شده .
از طرفی خوارج را نباید به عنوان انسان های گمراه لجوج دید آنها مسلمانان کم خردی هستند که طالب حق هستند ولی به خاطر سفاهت شان گاهی در تشخیص حق اشتباه می کنند .لذا حضرت می فرمایند مدارا کنید البته تا هنگامی که خوارج نظم جامعه اسلامی را از بین نبرده و دست به سلاح نشوند.
مانند جریان داعش که شهید سلیمانی اعلام پایان حکومت رسمی داعش را اعلام کردند.
اما داعش از بین نرفته ، سالیانی هم خواهد بود، اما برای جامعه اسلامی چنان خطر ندارد.وون حکومت آنها پاشیده شد.
اما فکر خوارجی همیشه خواهد بود.
🔺نکته:
« لا تقاتلوا» به معنای این است که با خوارج به دلیل خوارج بودنشان جنگ نشود . و اگر کسی نظم جامعه اسلامی را به هم زند خواه خوارج باشد یا شیعه یا.... با او باید مبارزه شود.
🔹فَلَیْسَ مَنْ طَلَبَ الْحَقَّ فَأَخْطَأَهُ کَمَنْ طَلَبَ الْبَاطِلَ فَأَدْرَکَهُ..
فرق است بین کسی که ،طالب حق بود ولی در تشخیص حق خطا کرده [ اخطأه] مانند خوارج.
با کسی که بعمد دنبال باطل می رود [ فادرکه]و حق طلب نیستند که اشتباه رفته باشند مانند معاویه.
معاویه هم جایگاه خود و هم جایگاه حضرت را می شناسد. و هم به صراحت قصد براندازی اسلام را دارد.
حساب معاویه با حساب خوارج جداست.
ساده لوحی خوارج بر اثر شدت ایمان خشک ، که یک گناه را مساوی با خروج دین میداند.
شاید در نتیجه با هم فرقی نداشته باشند ، همان ضربه ای که خوارج میزند معاویه هم همان ضربه را میزند. ولی انگیزهٔ آن دو متفاوت است.
خوارج را با حرف و راهنمایی میتوان برگرداند اما معاویه با راهنمایی برگشت ندارد.
.
✳️ ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه جلد ۵ص ۱۲۹ نقلی را از مغیرة بن شعبه ذکر می کند که :
«دیدم در اذان وقتی نام رسول الله ذکر شد معاویه گفت من از پا نمی نشینم مگر اینکه این نام را دفن کنم »
« لا واللّهِ الّا دَفناً دفنا »
✳️ ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه جلد ۵ص ۱۲۹
ذیل خطبه ۶۱می گوید : حتی بسیاری از اصحاب ما (بزرگان اهل تسنن) دین معاویه را طعن زده ، و راضی نشدند بگویند معاویه فاسق بوده (یعنی مسلمانی که گناه کرده )
بلکه گفتند معاویه ملحد مشرک بوده خدا و نبوت را قبول نداشته است.
بسم الله الرحمن الرحیم
💢خطبه ۶۲💢
✳️این خطبه زمانی ایراد گردید که حضرت را از مرگ ناگهانی ،ترور (غیله)ترسانیدند .روزی حضرت روی منبر سخنرانی می کردند ابن ملجمملعون از روی لج مدام تکرار میکرد که
« به خدا قسم من مردم را از شر تو راحت می کنم(نعوذ بالله)
مجلس که تمام شد اطرافیان سخنان او را شنیده بودند او را دستگیر کردند، خدمت حضرت اوردند، مجازات کنید اورا. این مرد قسم میخورد که شما را به قتل میرساند .
فرمود قصاص قبل از جنایت نمی کنیم. مجازات بعد از جرم است.
وقتی حضرت این مطلب را شنید این خطبه را ایراد فرمود:
🔹وَ إِنَّ عَلَیَّ مِنَ اللَّهِ جُنَّةً حَصِینَةً
ای مردم آگاه باشید من از جانب خدا سپری دارم (جُنَّةً) که خود آن سپردر قلعه ای (حَصِینَةً) که از من محافظت می کند،
حافظ من است و اجازه نمی دهد جان من در معرض خطر قرار بگیرد .
این چه سپری ست که در قصد ترور جان را حفظ میکند⁉️
✅حکمت ۲۰۱: به این سپر اشاره داشته:
إِنَّ مَعَ کُلِّ إِنْسَانٍ مَلَکَیْنِ یَحْفَظَانِهِ، فَإِذَا جَاءَ الْقَدَرُ خَلَّیَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَهُ؛ وَ إِنَّ الْأَجَلَ جُنَّةٌ حَصِینَةٌ
« ...مدت عمرى که براى هرکس معین شده، او را، چون سپرى، حفظ مى کند.
زمان مرگ نرسد هیچ کس نمیتواند، بلایی سر انسان بیاورد.
✅حکمت ۳۰۶:
کَفَى بِالْأَجَلِ حَارِساً.
مدت مقرر عمر ، نگهبان بودن را کافیست( هیچ نگهبانی بهتر از مرگ نیست )
خود مرگ مراقب ماست ،تا به سر منزل ، سن ، لحظه خاص ، رسیدیم از ما دور میشود. و قبل از آن هر که تلاش کند نمی تواند اثری بگذارد.
🔹فَإِذَا جَاءَ یَوْمِی انْفَرَجَتْ عَنِّی وَ أَسْلَمَتْنِی،
وقتی روز مرگ من ، و روز مقدر شده فرا برسد این سپر از من جدا و دور می شود(انفجر) و نه تنها من را تنها می گذارد بلکه تسلیم به مرگ هم می کند.
اجل که خود سپر است ، تا دقایق قبل محافظ بود خود قاتل شخص میشود و تحویل میدهد.
🔹فَحِینَئِذٍ لَا یَطِیشُ السَّهْمُ وَ لَا یَبْرَأُ الْکَلْمُ.
وقتی مرگ انسان فرا برسد تیر مرگ بخطا نمیرود (لا یطیش)
و بهبود پیدا کردن (یبرا) و التیام یافتن جراحت(کلم) وبیماری، دیگر ممکن نیست بهبود پیدا کند. گرچه زخم کم باشد.
اگر مرگ فرابرسد التیام نمی یابد ولی اگر وقت مرگ نرسیده باشد حتی زخم عمیق بزرگ التیام می یابد.
🔺شبهه: پس قضیه ی مرگ های ناگهانی و اینکه ما بهداشت یا مسائلی را رعایت کنیم برای داشتن عمر طولانی چیست؟
حتی در خطبه ۴۰حضرت فرمودند یکی از نشانه های حکومت صالح این است عمر مردم طولانی میشود.
در پاسخ به این شبهه چند نکته را ذکر می کنیم؛
✅نکته ۱ : در قرآن آمده ،
«کل نفس ذائقه الموت» نگاه قرآن به مرگ، فنا و نابودی نیست. نگاه وفات دارد.
میفرماید هر کدام از شما مرگ را می نوشید.
مانند نوشیدن لیوان آب ،
آب لیوان تمام میشود اما شخص هنوز هست.
آب باعث جان گرفتن و نشاط هم شده.
شما مرگ را می نوشید
مرگ تمام میشود اما، شما هستید .اینکه انسان با مرگ تمام شود نیست، با مرگ از جایی به جای دیگر منتقل می شود.
✅ نکته ۲: دو نوع اجل هست. مسمی و معلق(مشروط)
اجل مسمی اجل قطعی است
ولی اجل معلق به این صورت است که انسان با مواظبت یا انجام اموری ،میتواند این اجل هایی که حتمی نیست را از خود دور کند.
✅اجل مسمی و اجل معلق از دید ما است که تقسیم به دو قسم میشود . وگرنه اینطور نیست که خدا نداند بندگان چه موقع میمیرند.
اگر اجل مشروط با سوء انتخاب مرگ زودتر برسد در علم خدا خللی بوجود می اید؟!
آیا خدا گمان میکرده به فرد هفتاد سال عمر داده اما او در سی سالگی غرق میشود علم الهی دچار تغییر میشود؟!
علم قابل تغییر باشد. علم جزو صفات ذات خداوند است. پس ذات خدا قابل تغییر است. در صورتی که خدایی که قابل تغییر باشد ،خدا نیست .
خداوند عمر مشخص هر کس را معین فرموده اگر انسان مراقبت کند به آن عمر میرسد. خداوند می داند هرکس چقدر زودتر و چقدر دیرتر می میرد
این مرگ حتمی و مشروط را که تقسیم میکنیم در واقع انتزاعی ست که انسان به این نوع و آن نوع تقسیم کرده.
اما از نگاه بالا ، خدای متعال برای فرد شصت سال عمر مقرر کرده وخدا میداند او در بیست سالگی به شهادت یا....می رسد.
خدا هم زمان مقرر شده را میداند و هم در کجا، در چه سن ، با چه وسیله، بطور طبیعی یا غیر ...چقدر زودتر ، و چقدر دیرتر میمیرد.
همه را میداند.
اگر تغییری هست در علم انسان است.
ما فکر میکردیم هفتاد سال عمر دارد ولی در چهل سالگی رفت.
✅ نکته ۴ : در روایات ما عوامل کاهش عمر و ازدیاد عمر ذکر گردیده است.
- صدقه - صله رحم - حسن خلق -
عمر را طولانی می کند.
(حسن خلقی که در شرایط نامناسب هم خوش اخلاق باشد)
در طرف مقابل، آزار پدر و مادر - دروغ - قطع رحم -عواملی که کاهش عمر را در پی دارد.
( آزار پدر و مادر یک جزای آن در دنیا و آن کاهش عمر واز دست رفتن وسیله عروجست)
الحمدلله رب العالمین