بسم الله الرحمن الرحیم
شرح خطبه ها
1401/3/4 24شوال
💢 خطبه 51 💢
یک اتفاق تاریخی :
✳️. در جریان جنگ صفین از آنجایی که حضرت قائل بود، هیچکس در دیار خود مورد هجوم واقع نمیشود مگر اینکه شکست خورده باشد.
بر این مبنا امیرالمومنین با لشکر خود از شهر و دیار بیرن زدند و در نزدیکی رود فرات دولشکر بهم رسیدند.
معاویه مقداری زودتر به رود فرات رسیده و بر شریعه تسلط پیدا کرده بود.
این خطبه زمانی صادر شد که معاویه تصمیم گرفته بود که آب را بر روی اصحاب حضرت ببندد.
رودخانه های بزرگ، هر قسمت آن قابل آب برداری و امکان نزدیک شدن به آب نیست بدلیل نیزارهای بلند یا بخشی که زیر آن خالی و حفره هایی دارد.
لذا گذر گاه و راه آب کوچک تری در اطراف رودخانه هست بنام شریعه که قابلیت آب برداری را دارد.
معاویه نیروی عظیمی سر راه شریعه گذاشته راه را بسته بود.
وغرض او هم این بود که تشنگی را بر آنها غالب کند ، و شکست نظامی و از جهتی عزت و آبروی حضرت را خدشه دار کند.
[ به دین شریعت گفته میشود، شریعت هم گذرگاه صاف و همواری ست که به چشمهٔ هدایت ،حیات و سعادت دین میرساند. ]
حضرت ابتدا صعثعة بن صوهان از یاران خاص حضرت ( در مواردی اگر بالاتر از مالک نبود همطراز با مالک بود. سخنور بسیار قهاری بود.)
اورا فرستاد با معاویه صحبت کند که جنگ ما سر آب نیست، بلکه جنگ ما برای احقاق حق و الحاق حکومت ظالمانه شام به حکومت مرکزی است.
معاویه مشاورین خود جمع کرد ، نظر دادند که آب بروی سپاه علی بسته باشد.
تشنه بمانند عقب نشینی می کنند و این افتخاری برای معاویه است.
اما عمربن عاص مخالفت کرد که علی در مقابل تشنگی و ذلت عقب نشینی نمی کند.راه آب بسته نباشد.
پای عزت و ذلت در میان باشد، شک نکنید که محاصره را شکسته و برشریعه غالب میشود. بنابراین راه آب را باز کنید.
معاویه حرف او گوش نکرد.و به صعصعه پیغام داد که آب را آزاد نمی کنیم.
در چنین فضایی بود که حضرت این خطبه حماسی و فصیح را در آن صحنهٔ جنگ ، سختی ، تشنگی و در میان بودن ابرو، انرا خواند و یک شور عجیبی در دل یاران حضرت بوجود آمد.و در همان حملهٔ اول شریعه آزاد شد
متن خطبه :
🔸قَدِ اسْتَطْعَمُوکُمُ الْقِتَالَ
یاران من؛ دشمن با جنگ ، از شما طلب طعام کرده (استطعمکم )
میخواهد به شما مزه جنگ را بچشاند.
دشمن هشدار داده ، اعلام جنگ کرده. و ما بسرعت، قدرت و توان خود بجنگ برویم.
برای ما دو راه بیشتر باقی نمانده:
🔸 فَأَقِرُّوا عَلَى مَذَلَّةٍ وَ تَأْخِیرِ مَحَلَّة
راه اول: باید اقرار کنید به ذلت ، ثابت بمانید در ذلت و جایگاه شرافت و آزادگی و عزت را ترک کنید.( آزادگی را زیر پا بگذارید، بگویید ما دغدغه غذا داریم )از تشنگی اعلام ترس کنید.
🔸 أَوْ رَوُّوا السُّیُوفَ مِنَ الدِّمَاءِ
راه دوم: شمشیر هایتان را از خون این انسانهایی که حداقل انسانیت و حریت را ندارند سیراب کنید(رَوُّوا )
یا شکست ذلیلانه و اقرار به آن ،
یا مردانه شمشیر کشیدن. را انتخاب کنید.
🔸تَرْوَوْا مِنَ الْمَاءِ
زمانیکه شمشیر سیراب شد
دشمننان به زمین افتادند آب آزاد میشود.می توانید خود را از آب سیراب کنید.
✳️ در همهٔ عالم صحبت از ظالم و مظلوم است. در همه ی دوران برخورد بیشتر از این دو راه نمیتواند باشد.
ذلت پذیری.
یا عزت پذیر و تحمل رنج و سختی و درد جراحت.
در نهایت که دشمن بر زمین خورد کام خشکیدهٔ شما هم سیراب می شود.
اما اگر جنگ نکنید شاید دشمن تحریم را بردارد.اما روز بعد شدیدتر تحریم می کند.
اگر ایستادن بر توان و قدرت خود، و عقب زدن دشمن نباشد، همیشه با ذلت، زیر بار ظلم بودن است.
در طول حیات، چه شخص ، و چه جامعه ، این دو راه را در پیش دارد.
۱- اقرار به ذلت .
۲- شمشیر به دست.
🔸فَالْمَوْتُ فِی حَیَاتِکُمْ مَقْهُورِینَ
مرگ آن زمانی ست که زنده باشید و دیگران بر شما مسلط باشند. حیات حقیقی آن جاست که شما بمیرید ولی شما مسلط باشید و نگذارید دیگران به شما زور بگویند.
کلاً دو دیدگاه وجود دارد:
۱- زندگی نکبت بار دنیا ، که سرشار از حقارت باشد
۲- فرهنگ علوی می گوید:
حیات زندگی آنست که شهادت و مرگ باشد، اما با عزت، بدون تسلط اشرار.
مرگ برای شماست آنزمان که زنده باشید اما دیگران بر شما مسلط باشند.
صاحب اختیار نباشید، مرگ است.
🔸وَ الْحَیَاةُ فِی مَوْتِکُمْ قَاهِرِینَ
حیات جایی ست که مرگ و مردن باشد ، اما تسلط دیگران بر شما نباشد.
مرگ با عزت ، با سربلندی باشد.
🔅 ابن ابی الحدید در کتاب شرح نهج البلاغه خود این فرهنگ ظلم ستیزی را نشات گرفته از علی علیه السلام، بیان میکند .
به این جمله حضرت که می رسد در جلد ۳ صفحه ۲۴۹، ۸۰ صفحه در مورد اِباةالضیم( ظلم ستیزان ) می نویسد.
نام اشخاص و ظلم ستیزان مطرح تاریخ که زیر بار ظلم نرفتند.
سید و سرور کسانی که ظلم ستیز بودند، همان کسی هست که به عالم آموخت زیر بار شمشیر هم میشود غیرت داشت و با عزت زندگی کرد، کسی نیست جز حسین بن علی و او بزرگمنشی و عزت خود را از پدر آموخته و به ارث برده.
حضرت حسین علیه السلام در روز عاشورا فرمود :
«ألا وَإنَّ الدَّعیَّ ابنَ الدَّعیِّ قَد رَکَّزَ بَینَ اثنَتینِ بَینَ السُلَّهِ وَالذِلَّةِ وَهَیهاتَ مِنّا الذِلَّةُ..»
«هان ! این حرامزاده پسر حرامزاده مرا میان دو چیز مخیّر کرده است ، میان شمشیر و تن دادن به خوارى . و هیهات که ما تن به ذلّت و خوارى دهیم..»
« افَبالموتِ تُخَوِفُنی »
ایامرا از مرگ میترسانی!! تهدید بمرگ میکنی!! شهادت نسل در نسل به ما ارث رسیده.
🔸 أَلَا وَ إِنَّ مُعَاوِیَةَ قَادَ لُمَةً مِنَ الْغُوَاةِ
آگاه باشید: معاویه رهبری (قاد)می کند جمع کوچکی(لُمَةً) از گمراهان(الْغُوَاةِ) اراذل و اوباش را.
🔸وَ عَمَّسَ عَلَیْهِمُ الْخَبَرَ حَتَّى جَعَلُوا نُحُورَهُمْ
أَغْرَاضَ الْمَنِیَّة.
وبسیاری از اخبار را هم بر این لشکر خودش پنهان کرده(عَمَّسَ) تا اینکه آنها حاضرند گلوی خود را(نُحُورَهُمْ) در معرض هدف تیر های مرگ و شمشیر و تیغ قرار دهند.
دو دلیل که پیروان معاویه دور او جمع شدند.
۱- معاویه از بین فاسدین ،افرادی که ذات شر و ناپاک دارند، از اصل و ریشه با دین و عدالت مشکل داشتند برگزید . همه را بر یک سفره جمع کرد با دروغ ، تزویر ،تطمیع آنها را نگه داشت.
۲- بسیاری از حقایق را برای آنها پنهان داشته . سانسور خبری عجیبی حاکم بود.
مردم اصحاب پیغمبر را ندیده بودند، فکر میکردند دین معاویه همان دین اسلام است، غیر از او هر چه از دیگران می شنیدند خلاف می دانستند.
وقتی ذات پلید باشد ، راه سعادت و حقایق هم بسته باشد یک مهرهٔ انتحاری میشود.
هرچه به او امر کنند راحت دست به انتحار میزند چون عقل پوشیده شده و در اختیار استکبار قرار گرفته.
✳️ علامه امینی(ره) :
عبدالملک مروان بالای منبر خطبه می خواند و لعن علی میکرد. یک نفر نقل میکند ، من علی را نمی شناختم ، از کنار دستی پرسیدم این علی کیست که مروان اینقدر به او لعن و دشنام میدهد،
پاسخ داد علی یک دزد از دزدان مدینه بود. (نعوذ بالله )اینگونه علی را معرفی کرده بودند.
اسلام اگر از منبع حقیقی خود علی و اهل بیت علیهم السلام جدا شود نتیجه و خروجی آن نمیتواند جز داعش انتحاری باشد.
🔅نتیجه ماجرا چه شد !! 🔅
مالک اشتر در این واقعه نگاه خشم آلود به عمرو عاص کرد که مقابل لشکر ایستاده و رجز می خواند.
گفت: عاص خیال کردی آب را برما بستی ، ما رها کرده پشت می کنیم!!
مگر ما را نشناختی !!
آیا نمیدانی مارهای افعی عراق هستیم ، هیچ دشمنی از دست ما راه فرار ندارد!!
مالک یک حمله ی سریع بر عمرو عاص زد و او از ترس اینکه مبادا مالک به او دست بیابد به میان لشکر فرار و در انبوه جمعیت پنهان شد.
جنگ سختی درگرفت فرات آزاد شد و به دست اصحاب افتاد.
بعد از اینکه اصحاب بر شریعه تسلط یافتند ،معاویه به عمروعاص گفت نظرتو چیست ؟
علی چه میکند بعد از تسلط بر آب؟
آیا مقابله به مثل میکند اب برما می بندد؟
عاص گفت: نظر من این است که علی آنقدر جوانمرد است ،شرافت و بزرگی دارد .
مسلط بر آب هست اما آب را بر ما نخواهد بست.
همین که رودخانه آزاد شد و اصحاب سیراب شدند.
حضرت پیکی فرستادند به جلوداران سپاه که آب برای همه آزاد است چه لشکر ما ، وچه لشکر معاویه باشد.
📒 نقل یک داستان در مورد معاویه و پیروان از زبان مسعودی تاریخ نویس در کتاب مروج الذهب؛
✳️ بعد ازجریان صفین شخصی از کوفه به شام وارد شد. شتر مرد تازه وارد کوفی چشم مرد شامی را خیره کرد، در فکر و نقشه تصاحب شتر بود. شتر اصیل و چالاک اورا چگونه به چنگ آورد.
سر و صدا کرد که این ناقه (شتر ماده ) برای من است این مرد کوفی در جریان صفین بزور از من گرفت. اکنون مال خود را یافتم.
کار به محکمه کشید به مرد شامی گفتند: شاهدی داری که این ناقه برای تو است!
گفت: اری ۵۰ شاهد دارم .
از یاران معاویه آمدند شهادت دادندکه نافه برای مرد شامی هست.
مرد کوفی شتر را به او داد .فقط گفت می خواهم معاویه را ببینم.
آمد و گفت :ای معاویه ۵۰ نفر از یاران تو شهادت دادند که این نافه مال اوست.
فقط یک مطلبی !
این ۵۰ نفر نفهمیدند این نافه نبود بلکه شتر نر (جمل) بود.
معاویه گفت پول جبران شتر را به تو میدهم .
ولی به علی بگو : من با صد هزار نیرویی که فرق بین جمل وناقه را نمی دانند، با تو مقابله می کنم .
با هم همیاری و همکاری می کنند .و فقط از من تبعیت می کنند.
✳️ و این جمله را به علی بگو :
من کسی هستم که وقتی خواستم به صفین حرکت کنم روز چهارشنبه بود با صدای بلند در مسجد اعلام کردم، نمی دانم که می توانیم روز جمعه نماز بخوانیم یا نه!
امروز چهارشنبه است بیایید نماز جمعه بخوانیم، همه آمدند و نماز خواندند و یک نفر هم اعتراض نکرد.
من چنین افرادی دارم چشم و گوش آنان بسته، کر و کورند ، فقط تبعیت می کنند.
✳️وحضرت هم نیروهای اورا به چنین صفت تایید میکند.
در جایی فرمود: بمن خبر رسیده در گوشه ای از شهر اتفاق عجیبی رخ داده چه کسانی حاضرند جانفشانی کرده عازم کار و دفاع بشوند!
به امام پاسخ دادند: برای مشاوره دادن حاضر هستیم اما در مقام عمل و تبعیت از ما کاری ساخته نیست. در اینجا بود که اشاره فرمود :
نیروهای معاویه چشم و گوش بسته تسلیم باطل هستند اما شما طرفدار و تسلیم حق نیستید.
غفر الله لی و لکم الحمدلله رب العالمین
الحمدلله رب العالمین