بسم الله الرحمن الرحیم شرح خطبه ها ۱۴۰۱/۳/۲ - ۲۳ شوال
💢 خطبه ۴۷ 💢 وصف شهر کوفه
نگاه توحیدی امیرالمومنین در خطبه و یک پیشگویی وعلم غیب است که در عالم خارج بوقوع پیوسته است.
🔻کاَنّی بکِ یا کوفةُ تُمَدیّنَ مدَّ الاَدِیمِ العُکاظیِّ ای کوفه، گویا من به عینه آینده تورا می بینم. در زمانی که تو کشیده میشوی [ تمُدّین] مانند پوست دباغی شده [ ادیم] که در بازار عکاظ بفروش میرسد.
در دوران جاهلیت در نزدیکی مکه بازاری بود در سال یکماه دایر میشد و هر کس هر هنری داشت برای فروش به آنجا عرضه میکرد . حتی شاعران شعر خود را آنجا می خواندند اگر با اقبال عموی روبرو میشد و جنس هر کس بفروش میرفت ، باعث فخر صاحب جنس بود.عکاظ بمعنی فخر فروشی ، که بعد از اسلام چنین بازاری از بین رفت.
پوست حیوان در وقت دباغی و تبدیل شدن به چرم مراحل سختی دارد. علاوه بر موادی که به پوست میزنند تا بوی بد آن از بین برود ، با شدت و حدت بر پوست میکوبند ، پوست را مالش و زیرو رو میکنند تا در نهایت به چرم تبدیل شود.
حضرت شهر کوفه را به پوست دباغی شده ، با شدت و حدت حوادث و ناگواری های تلخ، که شهر زیر و رو میشود تشبیه میکند.
🔻تُعرَکینَ بالنَّوازِل و تُرکَبینَ بالزَّلازِل ای شهر کوفه ، تو را با انواع حادثه های سخت [ نوازل] لگد مال میکنند.[ تعرکین] با زلزله های سخت روزگار بر تو سوار [ ترکبین] و مسلط میشوند. کوفه جولانگاه حوادث سهمگین میشود.
↩️ پیشگویی اول : ای کوفه مانند پوست دباغی شده کشیده میشوی مانند یک چرمی که در بازار عکاظ برای فروش آماده میشود. این حوادث ناگوار در انتظار توست.
↩️پیشگویی دوم کوفه:
🔻واِنّی لاَعلمُ اَنٌَه ما ارادَ بکِ جبارٌ سوءٌ الاَّ ابتِلاءُ اللهُ بشاغِلٕ اَو رَماهُ بقاتِلٕ بدرستی که حتمی و قطعی می بینم هر حاکم ستمگر و جبارنسبت بتو ارادهٰ سویی کند، خدای متعال او را به یک گرفتاری [ شاغلٌٕ]مبتلا میکند. یا خداوند کسی را بر حاکم جبار گمارده قاتل او میشود.[رماة بقاتل]
انذار و تذکر به حاکمان جور است که در مرکز حکومت و پایگاه اصلی، استقرار حکومت عدل [ مسجد کوفه] هر شخصی چشم طمع داشته باشد خداوند به دو عذاب وعده داده شده گرفتار می کند.
کوفه شهر خوب و مقدس است که خدا نگاه ویژه ای دارد. البته مردم زمان تصمیم می گیرند که خوب باشند یا بد!! در کنار بیت الله گناه کنند یا محل عروج آنان باشد! و در این میان شهر کوفه و کوفیان لگد مال میشوند و ضرر و آسیب می بینند.
یک تعریف و تمجیدی از شهر کوفه است بر عکس خطبه هایی که از مردم کوفه گلایه هایی داشتند.
✳️ همه شارحان به این موضوع اذعان دارند بسیاری قتل و غارت براه انداختند خواستند کوفه را بدست بگیرند، اما به هدف نرسیدند.
✳️ امثال زیاد بن ابیه با قلدری وارد کوفه شد خواست برای خود بیعت بگیرد مردم با سنگریزه به او پاسخ دادند. هشتاد نفر را در انظار قطع ید کرد تا مردم را بترساند. برای روز بعد وعده داد اما موفق نشد به بیماری سختی مبتلا شد و به اهداف خود نرسید.
✳️ عبیدالله بن زیاد فرزند او ( ابن مرجانه)نظر سویی کرد و اتفاقات تلخ کربلا را براه انداخت و سرانجام او بدست مختار کشته شد.
✳️حجاج ثقفی تا پنجاه سال بیشتر عمر نکرد وبا اینهمه جنایت و کشتن صد و بیست هزار نفر در دوران عمر کوتاه خود ، با هزاران نفر مرد و زن زندانی ، از این پیشگویی حضرت نتوانست فرار کند ، با عمر پنجاه سال گرفتار یک بیماری شد که فریاد میزد و از سرما گرم نمیشد، آتش را بخود می چسباند پوست می سوخت ولی وجود او یخ زده و گرم نمیشد تا بدین حالت به درک واصل شد.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیانثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
علی جان!
یک حاجی در طواف داری به دهان/ یک حیدر در مصاف داری به دهان/ یک تیغ دو دم به دست داری آقا/ یک تیغ دو دم غلاف داری به دهان/
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح خطبه ها
۱۴۰۱/۳/۲ - ۲۳ شوال
💢 خطبه ۴۷ 💢
وصف شهر کوفه
نگاه توحیدی امیرالمومنین در خطبه و یک پیشگویی وعلم غیب است که در عالم خارج بوقوع پیوسته است.
🔻کاَنّی بکِ یا کوفةُ تُمَدیّنَ مدَّ الاَدِیمِ العُکاظیِّ
ای کوفه، گویا من به عینه آینده تورا می بینم.
در زمانی که تو کشیده میشوی [ تمُدّین]
مانند پوست دباغی شده [ ادیم]
که در بازار عکاظ بفروش میرسد.
در دوران جاهلیت در نزدیکی مکه بازاری بود در سال یکماه دایر میشد و هر کس هر هنری داشت برای فروش به آنجا عرضه میکرد .
حتی شاعران شعر خود را آنجا می خواندند اگر با اقبال عموی روبرو میشد و جنس هر کس بفروش میرفت ، باعث فخر صاحب جنس بود.عکاظ بمعنی فخر فروشی ، که بعد از اسلام چنین بازاری از بین رفت.
پوست حیوان در وقت دباغی و تبدیل شدن به چرم مراحل سختی دارد. علاوه بر موادی که به پوست میزنند تا بوی بد آن از بین برود ، با شدت و حدت بر پوست میکوبند ، پوست را مالش و زیرو رو میکنند تا در نهایت به چرم تبدیل شود.
حضرت شهر کوفه را به پوست دباغی شده ، با شدت و حدت حوادث و ناگواری های تلخ، که شهر زیر و رو میشود تشبیه میکند.
🔻تُعرَکینَ بالنَّوازِل و تُرکَبینَ بالزَّلازِل
ای شهر کوفه ، تو را با انواع حادثه های سخت [ نوازل] لگد مال میکنند.[ تعرکین]
با زلزله های سخت روزگار بر تو سوار [ ترکبین] و مسلط میشوند.
کوفه جولانگاه حوادث سهمگین میشود.
↩️ پیشگویی اول : ای کوفه مانند پوست دباغی شده کشیده میشوی مانند یک چرمی که در بازار عکاظ برای فروش آماده میشود. این حوادث ناگوار در انتظار توست.
↩️پیشگویی دوم کوفه:
🔻واِنّی لاَعلمُ اَنٌَه ما ارادَ بکِ جبارٌ سوءٌ الاَّ ابتِلاءُ اللهُ بشاغِلٕ اَو رَماهُ بقاتِلٕ
بدرستی که حتمی و قطعی می بینم هر حاکم ستمگر و جبارنسبت بتو ارادهٰ سویی کند،
خدای متعال او را به یک گرفتاری [ شاغلٌٕ]مبتلا میکند. یا خداوند کسی را بر حاکم جبار گمارده قاتل او میشود.[رماة بقاتل]
انذار و تذکر به حاکمان جور است که در مرکز حکومت و پایگاه اصلی، استقرار حکومت عدل [ مسجد کوفه] هر شخصی چشم طمع داشته باشد خداوند به دو عذاب وعده داده شده گرفتار می کند.
کوفه شهر خوب و مقدس است که خدا نگاه ویژه ای دارد.
البته مردم زمان تصمیم می گیرند که خوب باشند یا بد!!
در کنار بیت الله گناه کنند یا محل عروج آنان باشد!
و در این میان شهر کوفه و کوفیان لگد مال میشوند و ضرر و آسیب می بینند.
یک تعریف و تمجیدی از شهر کوفه است بر عکس خطبه هایی که از مردم کوفه گلایه هایی داشتند.
✳️ همه شارحان به این موضوع اذعان دارند بسیاری قتل و غارت براه انداختند خواستند کوفه را بدست بگیرند، اما به هدف نرسیدند.
✳️ امثال زیاد بن ابیه با قلدری وارد کوفه شد خواست برای خود بیعت بگیرد مردم با سنگریزه به او پاسخ دادند.
هشتاد نفر را در انظار قطع ید کرد تا مردم را بترساند. برای روز بعد وعده داد اما موفق نشد به بیماری سختی مبتلا شد و به اهداف خود نرسید.
✳️ عبیدالله بن زیاد فرزند او ( ابن مرجانه)نظر سویی کرد و اتفاقات تلخ کربلا را براه انداخت و سرانجام او بدست مختار کشته شد.
✳️حجاج ثقفی تا پنجاه سال بیشتر عمر نکرد وبا اینهمه جنایت و کشتن صد و بیست هزار نفر در دوران عمر کوتاه خود ، با هزاران نفر مرد و زن زندانی ، از این پیشگویی حضرت نتوانست فرار کند ، با عمر پنجاه سال گرفتار یک بیماری شد که فریاد میزد و از سرما گرم نمیشد، آتش را بخود می چسباند پوست می سوخت ولی وجود او یخ زده و گرم نمیشد تا بدین حالت به درک واصل شد.