✳️ بعد از جنگ جمل وقتی امیرالمومنین صلوات الله علیه به کوفه برگشت ، به فرمانداران خود که برخی از آنها از دوران عثمان باقی مانده بودند. نامه ای نوشت مبنی بر اینکه از مردم برای حکومت امیرالمومنین بیعت بگیرند و نامه ها و امضای آنان را برای حضرت بفرستند.
یکی از فرمانداران جریر ابن عبدالله البَجَلی والی همدان کنونی بود، از مردم خود بیعت گرفت و نامه ها را برای حضرت آورد.
این آمدن همزمان شد با نامه ای که حضرت برای معاویه در رابطه با بیعت معاویه و اهل شام مرقوم کرده و آماده ارسال بود. نظرات مختلفی بود چه کسی حامل نامه باشد!!
جریر بجلی قبول کرد نامه را بسوی شام ببرد مبنی بر اینکه اقوام و خویشان نزدیک در شام دارد به آبرو و واسطهٔ آنها شاید معاویه صلحی ایجاد کرده و بیعت را قبول کند.
بعد از اعزام جریر مدت زمان برگشت او طولانی شد.و از برگشت خبری نبود. تا اینکه بین مردم اختلاف افتاد ، که جریر به معاویه پیوسته است. اگر معاویه بیعت را پذیرفته باید سریعا بر میگشت. اگر معاویه بیعت را نپذیرفته باید زود بر می گشت و ما آماده ی حمله به شام میشدیم.
حضرت آنان را به سکوت و آرامش دعوت کرد. که جریر نماینده ی صلح ما بسوی شام رفته و اکنون آنجاست. حملات ما به شام و درگیری و جنگ جایز نیست.
براثر طولانی شدن اقامت جریر مردم به او شک کردند . و بعد از برگشت جریر بجلی نگاه مردم به او عوض شد که او متمایل به معاویه شده. این عمل بر او سخت آمد و شهر کوفه را بمقصدی ترک کرد و در دیار غریبانه از دنیا رفت.
✳️ این خطبه از دو بخش تشکیل شده ، شارحین معتقدند : ظاهر امر نشان میدهد این دو بخش خطبه به هم ربطی ندارند ،سید رضی رحمة الله دو خطبه را به هم چسبانده. مضمون دوبخش ضد هم است.
قسمت اول خطبه، صلح طلبی حضرت و قسمت دوم خطبه، آماده جنگ و قتال بر علیه شامیان اعلام می فرماید. پس معلوم است حضرت جملات بخش دوم را در مکانی دیگر بیان داشته و سید آن را در یکجا آورده.
سید رضی از اتصال این دو بخش به هم در یک خطبه چه منظوری داشته معلوم نیست. اما در پایان خطبه یک نتیجه گرفته میشود.
🔷اِنَّ استِعدادی لِحربٕ اهلِ الشام وجَریر عندهم اِغلاقٌ لِلشامِ اگر من برای جنگ با شام آماده شوم در حالیکه جریر نماینده صلح ما در بین آنهاست. حملات جنگی باعث میشود، عده ای که تمایل به صلح وسازش دارند رویگردان شوند . اصل حکومت من بر بنای صلح أست من بنا به جنگ ندارم.
🔷وصَرفَُ لاََهلهِ عَن خیرٕ اِن اَرادُوهُ اگر به مردم شام حمله کنم باعث انصراف مردم شام از انجام کار خیر ( بیعت با امام ) می شود.
🔷ولکن قد وَقَّت لجریرٕ وَقتًاً لایُقیمُ بَعدَهُ الاّٰ مَخدُوعَا اَو عاصِیاً من مدت معینی را برای جریر مشخص میکنم اگر تا زمان خاص و مدت تعیین شده، نتیجه معلوم نشد از دوحال خارج نیست. الف) یا فریب معاویه را خورده. ب) عاصی وگناهکار شده ، از اول طرفدار معاویه بوده، در مدت معلوم شده باید برگردد.
🔷والرَایُ عِندی معَ الَاَناةِ فاَروِدُوا رای وپیشنهاد من به شما صبر وشکیبایی[ اَناة] أست.
🔷 ولا اَکرَهُ لکُمُ الاِعدادَ البته صبر به معنی ترک آمادگی[ اِعداد] نیست. شما آمادگی نظامی خود را حفظ کنید. تا این قسمت بخش اول خطبه بود.
✳️ بخش اول خطبه درس بزرگی دارد: مردم کوفه در زمان جریر بَجلی به حضرت فشار می آوردند زودتر به جنگ شامیان برویم جریر دیر کرده حمله را آغاز کنیم. اما چند صباح دیگر حضرت همین مردم را دعوت می کند اجابت نمی کنند.
همان انقلابیهایی هستند که بدون تامل و تفکر از روی هیجانات کاری را شروع کرده بعد از مدتی سرد میشوند. آرام آرام علم مخالفت بدست گرفته ،بر ضد حکومت علوی قد علم می کنند.
همان کسانی که در جمل انقلابی بودند، چند صباح بعد در نهروان ، شمشیر بر گردن حضرت گذارده یا حکمیت و ترک جنگ را بپذیرد، یا مانند عثمان تو را هم می کشیم.
کسانی که بدون تفکر و ایدئولوژی به عرصه ی انقلاب با هیجان وارد میشوند.و بعد از مدتی فرو می نشینند. این ریزشها در حکومت علوی بوده ، و ریزشهای امروز انقلابی های سفت و سخت که با اندیشه و تعقل نیامدند و صرفاً از هیجان بوده است.
بخش دوم خطبه : 🔷ولقد ضربتُ اَنفَ هذاَالاَمرِ وعَینَهُ وقَلَّبتُ ظَهرهُ وبَطنَه من بشدت بینی وچشمان این قضیه را کوفتم «ضرب المثل عرب أست » شمشیر زنی که سر را رها کرده و تیر را به نوک بینی بزند انسان دقیقی هست.
یعنی من دقیقا جوانب کار را بررسی کردم. این داستان خودم ومعاویه را بسیار تامل کردم ومدام بررسی کردم این قضیه را بطن و شکم آنرا ، که مواجهه ی من با معاویه چگونه باشد. ( صلح ، جنگ ، یا مدتی صبر ) هیچ راهی نیست جز مقابله با معاویه. پذیرفتن معاویه ،پشت پا زدن به آرمان نبوی بود. زیر پا گذاشتن سنت پیامبر بود.
🔷فلَم اَرَ لِی الاَّ القتالَ اَوِ الکفرَ بما جاءَ محمدٌ صلی الله علیه وآله من به این نتیجه رسیدم که راهی نیست جز اینکه : ١- یا بامعاویه بجنگم. ٢- یا به همه ی آرمانهای پیامبر کافر شوم. قطعا با معاویه میجنگم ولی پشت پا به آرمانهای رسول خدا نمی زنم .
🔷اِنه قد کان علیَ الُامةِ والٕ اَحدَثَ اَحداثاً واَوجَد للناسِ مَقالا فقالوا ثم نقَمُوا فغَیَّروا بدانید قبل از من کسی حاکم جامعه بود که بدعتهای زیادی را پایه گذاری کرد وآنقدر این بدعتها شنیع بود که صدای مردم درآمد ومردم معترض هرچه خواستند به عثمان گفتند. سپس از اوانتقام گرفتند وعثمان را تغییر داده با من دست بیعت دادند. آنچه باعث کشته شدن عثمان بود بدعتهای او بود.
✳️ جمله پایانی « اِنه قد کانَ علیَ الاُمةِ والٕ » دلیل است برای جملهٔ « فلَم اَرَ فیهِ الاَّ القتال» من هیچ راهی جز جنگ با معاویه ندارم.
چه ارتباطی دارد؟! دستاویز معاویه با مخالفت امیرالمومنین چه بود؟! معاویه قائل است که علی قاتل عثمان است. فرمود: معاویه هیچ دلیل موجهی بر ضد من ندارد. این دلیل واهی ست ، آنچه باعث کشته شدن عثمان شد انحرافات و بدعتهای او بود. خرج بیت المال بود ،که عملا آن را تبدیل به مال آلبیت کرده بود.
پس معاویه هیچ دلیلی بر علیه من ندارد الا اینکه مجبور است بیعت کند. وبیعت نکند با او از در جنگ وارد میشویم و همین اتفاق هم افتاد.
اگر این خطبه از دو بخش کلی بوده : یک بخش صلح که اصل حکومت علی بر پایه صلح است. به مردم شام فرصت داده شد تفکر و تامل کنند. بخش دوم : اگر کار بجایی برسد که راهی باقی نماند، مرد میدان جهاد و شمشیر هستیم.و از میدان جنگ ترسی نیست.
گویا سید رضی رحمة الله این دو بخش را به همین دلیل کنار هم قرار داده. وجههٔ صلح طلبی علی را نشان داد و بلافاصله وجههٔ جهاد و مردانگی علی را بنمایش گذاشت.
اللهم الحقنا بالصالحین
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیانثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
علی جان!
یک حاجی در طواف داری به دهان/ یک حیدر در مصاف داری به دهان/ یک تیغ دو دم به دست داری آقا/ یک تیغ دو دم غلاف داری به دهان/
بسم الله الرحمن الرحیم
💢 خطبه ۴۳ 💢
✳️ بعد از جنگ جمل وقتی امیرالمومنین صلوات الله علیه به کوفه برگشت ، به فرمانداران خود که برخی از آنها از دوران عثمان باقی مانده بودند.
نامه ای نوشت مبنی بر اینکه از مردم برای حکومت امیرالمومنین بیعت بگیرند و نامه ها و امضای آنان را برای حضرت بفرستند.
یکی از فرمانداران جریر ابن عبدالله البَجَلی والی همدان کنونی بود، از مردم خود بیعت گرفت و نامه ها را برای حضرت آورد.
این آمدن همزمان شد با نامه ای که حضرت برای معاویه در رابطه با بیعت معاویه و اهل شام مرقوم کرده و آماده ارسال بود.
نظرات مختلفی بود چه کسی حامل نامه باشد!!
جریر بجلی قبول کرد نامه را بسوی شام ببرد مبنی بر اینکه اقوام و خویشان نزدیک در شام دارد به آبرو و واسطهٔ آنها شاید معاویه صلحی ایجاد کرده و بیعت را قبول کند.
بعد از اعزام جریر مدت زمان برگشت او طولانی شد.و از برگشت خبری نبود.
تا اینکه بین مردم اختلاف افتاد ، که جریر به معاویه پیوسته است.
اگر معاویه بیعت را پذیرفته باید سریعا بر میگشت.
اگر معاویه بیعت را نپذیرفته باید زود بر می گشت و ما آماده ی حمله به شام میشدیم.
حضرت آنان را به سکوت و آرامش دعوت کرد.
که جریر نماینده ی صلح ما بسوی شام رفته و اکنون آنجاست. حملات ما به شام و درگیری و جنگ جایز نیست.
براثر طولانی شدن اقامت جریر مردم به او شک کردند . و بعد از برگشت جریر بجلی نگاه مردم به او عوض شد که او متمایل به معاویه شده.
این عمل بر او سخت آمد و شهر کوفه را بمقصدی ترک کرد و در دیار غریبانه از دنیا رفت.
✳️ این خطبه از دو بخش تشکیل شده ، شارحین معتقدند :
ظاهر امر نشان میدهد این دو بخش خطبه به هم ربطی ندارند ،سید رضی رحمة الله دو خطبه را به هم چسبانده. مضمون دوبخش ضد هم است.
قسمت اول خطبه، صلح طلبی حضرت و قسمت دوم خطبه، آماده جنگ و قتال بر علیه شامیان اعلام می فرماید.
پس معلوم است حضرت جملات بخش دوم را در مکانی دیگر بیان داشته و سید آن را در یکجا آورده.
سید رضی از اتصال این دو بخش به هم در یک خطبه چه منظوری داشته معلوم نیست.
اما در پایان خطبه یک نتیجه گرفته میشود.
🔷اِنَّ استِعدادی لِحربٕ اهلِ الشام وجَریر عندهم اِغلاقٌ لِلشامِ
اگر من برای جنگ با شام آماده شوم در حالیکه جریر نماینده صلح ما در بین آنهاست.
حملات جنگی باعث میشود، عده ای که تمایل به صلح وسازش دارند رویگردان شوند . اصل حکومت من بر بنای صلح أست من بنا به جنگ ندارم.
🔷وصَرفَُ لاََهلهِ عَن خیرٕ اِن اَرادُوهُ
اگر به مردم شام حمله کنم باعث انصراف مردم شام از انجام کار خیر ( بیعت با امام ) می شود.
🔷ولکن قد وَقَّت لجریرٕ وَقتًاً لایُقیمُ بَعدَهُ الاّٰ مَخدُوعَا اَو عاصِیاً
من مدت معینی را برای جریر مشخص میکنم اگر تا زمان خاص و مدت تعیین شده، نتیجه معلوم نشد از دوحال خارج نیست.
الف) یا فریب معاویه را خورده.
ب) عاصی وگناهکار شده ،
از اول طرفدار معاویه بوده،
در مدت معلوم شده باید برگردد.
🔷والرَایُ عِندی معَ الَاَناةِ فاَروِدُوا
رای وپیشنهاد من به شما صبر وشکیبایی[ اَناة] أست.
🔷 ولا اَکرَهُ لکُمُ الاِعدادَ
البته صبر به معنی ترک آمادگی[ اِعداد] نیست. شما آمادگی نظامی خود را حفظ کنید.
تا این قسمت بخش اول خطبه بود.
✳️ بخش اول خطبه درس بزرگی دارد:
مردم کوفه در زمان جریر بَجلی به حضرت فشار می آوردند زودتر به جنگ شامیان برویم جریر دیر کرده حمله را آغاز کنیم.
اما چند صباح دیگر حضرت همین مردم را دعوت می کند اجابت نمی کنند.
همان انقلابیهایی هستند که بدون تامل و تفکر از روی هیجانات کاری را شروع کرده بعد از مدتی سرد میشوند.
آرام آرام علم مخالفت بدست گرفته ،بر ضد حکومت علوی قد علم می کنند.
همان کسانی که در جمل انقلابی بودند، چند صباح بعد در نهروان ، شمشیر بر گردن حضرت گذارده یا حکمیت و ترک جنگ را بپذیرد، یا مانند عثمان تو را هم می کشیم.
کسانی که بدون تفکر و ایدئولوژی به عرصه ی انقلاب با هیجان وارد میشوند.و بعد از مدتی فرو می نشینند.
این ریزشها در حکومت علوی بوده ، و ریزشهای امروز انقلابی های سفت و سخت که با اندیشه و تعقل نیامدند و صرفاً از هیجان بوده است.
بخش دوم خطبه :
🔷ولقد ضربتُ اَنفَ هذاَالاَمرِ وعَینَهُ وقَلَّبتُ ظَهرهُ وبَطنَه
من بشدت بینی وچشمان این قضیه را کوفتم «ضرب المثل عرب أست »
شمشیر زنی که سر را رها کرده و تیر را به نوک
بینی بزند انسان دقیقی هست.
یعنی من دقیقا جوانب کار را بررسی کردم. این داستان خودم ومعاویه را بسیار تامل کردم ومدام بررسی کردم این قضیه را بطن و شکم آنرا ، که مواجهه ی من با معاویه چگونه باشد.
( صلح ، جنگ ، یا مدتی صبر )
هیچ راهی نیست جز مقابله با معاویه.
پذیرفتن معاویه ،پشت پا زدن به آرمان نبوی بود. زیر پا گذاشتن سنت پیامبر بود.
🔷فلَم اَرَ لِی الاَّ القتالَ اَوِ الکفرَ بما جاءَ محمدٌ صلی الله علیه وآله
من به این نتیجه رسیدم که راهی نیست جز اینکه :
١- یا بامعاویه بجنگم.
٢- یا به همه ی آرمانهای پیامبر کافر شوم.
قطعا با معاویه میجنگم ولی پشت پا به آرمانهای رسول خدا نمی زنم .
🔷اِنه قد کان علیَ الُامةِ والٕ اَحدَثَ اَحداثاً واَوجَد للناسِ مَقالا فقالوا ثم نقَمُوا فغَیَّروا
بدانید قبل از من کسی حاکم جامعه بود که بدعتهای زیادی را پایه گذاری کرد وآنقدر این بدعتها شنیع بود که صدای مردم درآمد ومردم معترض هرچه خواستند به عثمان گفتند.
سپس از اوانتقام گرفتند وعثمان را تغییر داده با من دست بیعت دادند.
آنچه باعث کشته شدن عثمان بود بدعتهای او بود.
✳️ جمله پایانی « اِنه قد کانَ علیَ الاُمةِ والٕ » دلیل است برای جملهٔ « فلَم اَرَ فیهِ الاَّ القتال»
من هیچ راهی جز جنگ با معاویه ندارم.
چه ارتباطی دارد؟!
دستاویز معاویه با مخالفت امیرالمومنین چه بود؟!
معاویه قائل است که علی قاتل عثمان است.
فرمود: معاویه هیچ دلیل موجهی بر ضد من ندارد.
این دلیل واهی ست ، آنچه باعث کشته شدن عثمان شد انحرافات و بدعتهای او بود.
خرج بیت المال بود ،که عملا آن را تبدیل به مال آلبیت کرده بود.
پس معاویه هیچ دلیلی بر علیه من ندارد الا اینکه مجبور است بیعت کند. وبیعت نکند با او از در جنگ وارد میشویم و همین اتفاق هم افتاد.
اگر این خطبه از دو بخش کلی بوده : یک بخش صلح که اصل حکومت علی بر پایه صلح است. به مردم شام فرصت داده شد تفکر و تامل کنند.
بخش دوم : اگر کار بجایی برسد که راهی باقی نماند، مرد میدان جهاد و شمشیر هستیم.و از میدان جنگ ترسی نیست.
گویا سید رضی رحمة الله این دو بخش را به همین دلیل کنار هم قرار داده.
وجههٔ صلح طلبی علی را نشان داد و بلافاصله وجههٔ جهاد و مردانگی علی را بنمایش گذاشت.
اللهم الحقنا بالصالحین