بسم الله الرحمن الرحیم
💢 خطبه ۳۶ 💢
قبل از جنگ انذار اهل نهروان
نهروان رودی ست در نزدیکه کوفه و اهل نهروان همان خوارج بودند، عده ای از دل صفین بعد از ماجرای حکمیت قد علم کردند بنام خوارج خشک مقدس که قائل بودند.
در قضیه حکمیت ما گناه کردیم گنهکار کافر است باید توبه کند و از ابتدا مسلمان شود.
لذا در گوشه ای جمع شده ناله و توبه کردند و به اصطلاح از نو اسلام آوردند.
میگفتند علی هم حکمیت را پذیرفته گناه کرده باید توبه کند و مسلمان شود.
فرمود: من از ابتدا حکمیت را قبول نداشتم !!
چه کسی گفته گناه کردن خروج ازاسلام است!!
چه کسی گفته گنهکار کافر است !!
چه کسی گفته پذیرش حکمیت اشتباه است!!
در حالیکه قرآن به صراحت حکمیت را بیان میکند.
« واِن خِفتم شقاقَ بینِهما فابعَثُوا حکمَاً مِن اهلهِ و حکماً مِن اَهلها آن یُریدا اِصلاحاً یُوَفقِ اللهَ بینَهما نسا - ۳۵ »
اگر بین زن و مرد اختلاف افتاد حَکَمی از خانواده مرد و ریش سفیدی از خانوادهٔ زن بین آن دو حل اختلاف کند.
آیا جریان ازدواج و اختلاف دو خانواده مهمتر است یا جریان حکومت یک جامعه !!
حکمیت مخالف دین نیست.
در واقع آنان دنبال مطلب دیگری بودند علی را نمیخواستند.لذا در منطقهٔ حرورا جمع شده شعار « لا حکم الا الله » سر دادند.
فرمود: « کلمتُ الحق یُرادُ به الباطل »
شعار آنها درست است اما نتیجه باطل می گیرند .خداوند قانون گذار است خدا در روی زمین حکومت نمیکند من علی مجری قانون خدا هستم.
تا وقتی شعار می دادند حضرت با آنها کاری نداشت اما زمانیکه دست به سلاح بردند حضرت در برابر آنها قیام کرد.
یکی از صحابی بزرگ پیامبر بنام عبدالله بن خبّاب که با همسر خود از کوفه گذر می کرد به سبب دوستی و اظهار محبت به امیرالمومنین او را سر بریدند.
همسر او باردار بود ،همسر و جنین اورا سر بریدند.
در امور جزیی دین برخود سخت می گرفتند اما سر بریدن سه نفر مسلمان بیگناه را جایز می دانستند به دلیل ابراز محبت امیرالمومنین.
چون حضرت را کافر توبه کرده نمی دانستند.
حضرت با نصایح خود از گروه دوازده هزار نفری خوارج هشت هزار نفر را برگرداند و بقیه در جنگ کشته شدند جز تعداد ده نفری باقی ماندند.
واز لشکر حق ده نفر شهید شدند.
بعد از جنگ نهروان این جمله حضرت که « از آنان ده نفر باقی می ماند» درستی آن کاملا مشخص شد .
🔷 فانَ نذیرٌ لکم اَن تُصبحُوا صَرعیٰ باَثناءِ هٰذَ النهرِ
من شما را انذار میدهم در اثنا و اطراف نهر بر زمین بخورید [ صرعیٰ]
🔷 وباَهضامِ هٰذَ الغائِط
شما را انذار میدهم آرام از دم تیغ می گذرانم و جنازه شما گودال [ غائط] نهروان را پرخواهد کرد.
🔷 علیٰ غیرِ بینةٕ مِن ربِکم ولا سلطانٕ مبینٕ معَکم
شما وارد معرکه ای شدید که هیچ دلیل و بینه ای محکمه پسند و دلیل عقلی ندارید.
🔷 قد طَوَحَّت بکمُ الدار
دار دنیا شما را در خود فرو برده [ طوَحت] شما زمین خوردهٔ دنیا هستید. گرچه خود را زاهد می دانید ولی باطن شما به دنیا گرایش دارد.
🔷 واحتَبَلَکمُ المقدار
به طناب کشیده [ احتبلَ] شما را مقدرات .
شما در دام مقدرات الهی یعنی قضا و قدر افتاده آید.
اگر در هر راهی( چه درست و چه غلط ) باشید خدا مقدرات را با شما همسان میکند.
بسیاری از مقدرات الهی در مسیری ست که شما برای خود انتخاب کردید.
اگردرراه د باشید، خدا مقدمات آنرا فراهم می کند.
اگر در مسیر انحراف پیش بروید برنامه طوری چیده میشود که در مسیر باطل جلو بروید.
هرچه را انتخاب کنید خدا مقدمات همان را فراهم می کند.
حرکت بسمت علم مقدمات علوم ،
سمت ثروت مقدمات ثروت فراهم است
به سمت جهل وطغیان باشد مقدمات همان فراهم میشود.
ای مردم همه ی شما در دام مقدرات الهی هستید ولی مقدرات الهی جبر نیست.همان مسیری ست که خود تعیین کردید و خدا هم همان را آماده میکند.
در موقعیت گناه، خدا چند بار شرایط گناه را سخت میکند نفس لوامه سرزنش می کند اما اگر ادامه پیدا کرد و در سرازیری افتاد، گناه راحت برای او جور میشود
از صبح چندین رشوه برای او براحتی آماده میشود.
برای خوارج هم مقدرات الهی متناسب با روحیه بد آنها پیش روی آنان قرار می گیرد.
🔷 و قد کنتُ نَهَیتُکم علیٰ هذهِ الحکومةِ فاَبیتُم علیَّ اِباءَ المخالفینَ المُنابِذین
شما را از حکمیت برحذر داشتم
ولی شما به نزاع با من برخاستید.منع کردم شما ابا کردید آنهم اِبای مخالفین پیمان شکن.
🔷 حتی صَرفَت رایی الیٰ هَواکم
آنقدر بر من فشار آوردید تا من نظر درستت و رای دقیق خود را کنار گذاشتم و به هوای نفسانی و کار اشتباه شما متمایل شدم.
بسیاری از رهبران اتفاقات جامعه را کاملا آگاهند ولی مردم به سبب جهل ، نادانی ، ویا عناد کاری می کنند که امام از نظر حق خود برگردد.
امام میداند کدام مسیر درست و کدام اشتباه است. مردم بر اشتباه پافشاری می کنند، نظام عالم هم بر مبنای اختیار است.
خدا میگذارد اشت
باه کنند تا نتیجه غلط کار خود را ببینند و خود متوجه بشوند.
همینطور که نتیجه غلط حکمیت را بعد از صفین و نهروان دیدند
🔷 و اما مَعاشرُ اَخِفّاءُ الهام سفهاءُ الاَحلام
ای لشکر خوارج شما گروهی هستید سبک سر [ اخفاء الهام] انسانهای تو خالی و بدون اندیشه عمیق ، انسان سفیه خیال پرداز [ سفها الاحلام]
که با واقعیت کنار نمی آیید.
🔷 ولم آتِ، لا اَبا لَکم «بُجرَاً»ولا اَرَدتُ بکم ضراً
هیچگاه از طرف من بشما اشتباه و شر بزرگی[ بجراً] نرسید .
هیچگاه ارادهٔ ضرر بشما نکردم ، همیشه خیرخواه شما بودم .همیشه بسود شما کارکردم اما شما در مقابل من ایستادید.
شما را از مسیر انتخابی خود برحذر میدارم.
لفظ « لا ابا لکم » ترجمه تحت لفظی آن «بی پدر»که در فارسی ناسزاست .
اما در زبان عربی پدر یعنی اصل و ریشه.
اصل و نسب داشتن یعنی به حرف علی و پیغمبر گوش کرده، دینداری می کردید.
ریشه شما به نبوت وصل نبود که مخالفت کردید.
اللهم اجعلنا من المتقین
راز بگشا ای علی مرتضی
ای پس از سوء القضا حسن القضاء