بسم الله الرحمن الرحیم
شرح خطبه ها
۱۴۰۱/۲/۲۵ - ۱۳ شوال
💢 خطبه ۳۴ 💢
این خطبه بعد از جنگ خوارج و از آخرین خطب امیرالمومنین است.
در ابتدای حکومت اولین جنگ جمل بود و بعد صفین و از دل صفین جنگ نهروان یعنی خوارج افراد خشک مغز ،مقدس نما و متعصب که مقابل عقل و امام ایستادند.
فرمود: معاویه بسیار ضعیف شده با نیروهای خود بر شهرهای مرزی ما حمله میکند.اگر یک حرکتی کنید و جنگی از سر بگیریم قطعا شام فتح خواهد شد.
اما مردم با بهانه های واهی سرباز زدند و حضرت نتوانست به اهداف خود برسد.
♦️اُفٕ لکم لقد سَئِمتُ عِتابَکم اَرَضیتُم بالحیاتِ الدنیا منَ الاخرةِ عِوَضا و بالذُلِّ منَ العِزِّ خلَفا
نفرین بر شما !
آنقدر بشما تندی و عتاب کردم و اطاعت نکردن شما مرا ملول و خسته کرد [ سئمتُ]
آیا شما زندگی و حیات دنیوی را برگزیده و عوض آن ثواب آخرت را رها کردید !!
به دنیا راضی شدید !!
بجای قیامت و عزت ، دنیا و ذلت را جانشین [ خلَف] قرار دادید!!
به دنیا چسبیده و آزادگی را رها کردید!!
♦️اذا دَعَوتُکم الیٰ جهادِ عدوِکم دارَت اَعینُکم کاَنَّکم منَ الموتِ فی غمرَةِ
هروقت شما را به جهاد دعوت میکنم چشمان شما از ترس گرد میشود [ دارَت]
مثل اینست که سختی و شدت مرگ بر شما عارض شده.
چرا ترس بر شما غالب و رنگ برافروخته میشوید گویا ملک الموت آمده است!!
♦️و منَ الذُهولِ فی سکرَةِ
آنچنان در ترس فرو رفتید [ذهول] گویا که مست شده آید.
از شدت ترس به هذیان گویی گرفتار و کارهای بدون تفکر و تأمل انجام میدهید.جهاد برای عزت و آبادانی دنیا و آخرت شماست.
واین آفت همه ی دورانهاست.
مرگ آنجایی ست که شما ذلیل و تو سری خور باشید.
و حیات آنجایی ست که شما عزیز و سربلند باشید.
آخرین دواء بر این مردم اینست که چنان تند، با تازیانه کلمات و شلاق سخن بر پیکر آنان بکوبد تا از مستی جدا شده و از خواب غفلت بیدار شوند.
دشمن مرزها را در نوردیده ، حریت را گرفته ،اما بخود نیامده و ترس از مرگ بر آنان غالب شده و روبه جهاد نمیکنند تا عزت پیدا کنند.
کارد به استخوان حضرت رساندند با چنین جملات مردم را تحریک و تهییج می کند.
♦️یُرتَجُ علیکم حَواری فتَعمَهون
گوش شما بسته شده [ یُرتج] حرف مرا نمی شنوید.
گروهی که سخن و گفتگوی [ حِوار] امام و جلودار خود نشنود سرگردان میشود
جامعه ای که امام و پیشوانداشته باشد ،در چه حیرتی هر روز گروهی ستمگر آنها را به هر سمتی می کشانند.
♦️فکاَنَّ قلوبَکم مَالوسَه فانتم لا تَعقلون
وقتی در گوش پنبه باشد قلوب شما مجنون و جن زده [ مالوسه] میشود ، چنان دچار حیرت و عقل زدگی میگردد که اولویت را تشخیص نمی دهد
اگر عقل گرفته شود [ لاتعقلون ] اولویت را نمیداند. اولویت رعایت نشود هر کار خوبی هم انجام دهد عاقلانه نیست.
اولویت بندی مهم است . هر روزی به اقتضای زمان اولویت در یک چیزی است.
اولویت اول تشخیص داده نشود غیر آن کاری از او سربزند حتی خدمت بخلق باشد باز عاقلانه نیست.
♦️ما انتم لی بثِقَةٕ سَجیسَ اللّیالی
بخدا قسم شما آدم مورد اعتماد نیستید.
تا دنیا دنیاست ، تا شب تاریک، شب تاریک است. تا ابد الدهر بشما اعتماد نخواهم داشت.
شب تاریک یک اصطلاح است.[سجیسَ اللیالی]
♦️و ما انتم برکنٕ یُمالُ بکم ولا زَوافِرُ عزّٕ یُفتَقَرُ الیکم
شما ستون و رکنی نیستید، بتوان بشما اعتماد
کرد.شما پشت مرا خالی کردید.
شما یاران و دوستان[ زوافر] عزیز و مستحکمی نیستید، که من محتاج و نیازمند بشما باشم .
آدمی، به دوستان خوب نیاز مند است که پشت و پناه و حامی باشند.
هرگز نمیتوانم روی شما حساب کنم چون مردمی نبودید که بتوان بر شما تکیه زد.
و بار مرا به دوش نکشیدید.
در سختی و رنج طرفدار من نبودید.
زوافر = نفس نفس زدن
عرب به قوم و قبیله که تلاش میکند بار به دوش بکشد تا قوم خود بر زمین نیفتد و در این تلاش نفس نفس میزند.
زوافر در این جمله منظور یاران و دوستان هستند.
#⃣ این جملات از هر امامی میتواند باشد.
بر هر مردمی در کنار امام خود صدق می کند.
هر دوره ای امام به مردم خود چنین حرفهایی میزند:
مهدی فاطمه فقط باید سپر بلای شیعه باشد!!
شیعه برای او چه کرده و چه می کند!!
چقدر برای امام مایه می گذارد !!
چقدر نفس نفس میزند تا بار به مقصود برساند!!
بمعنای واقعی کلمه شیعه به انتظار نشسته، در حالیکه انتظار بمعنای قیام ، حرکت ، پویایی ، حمایت است نه بمعنای نشستن.!!
♦️ما انتم الاّٰ کالاِبلِ ضَلَّ دُعاتُها
شما مردم مانند گله شترانی هستید که ساربان بهمراه آنها نیست.
گله شتر اگر بدون ساربان حرکت کند از هم می پاشد.
♦️فکلَّما جُمِعَت مِن جانبٕ انتَشرَت مِن اٰخرَ
هر بار از هر جایی شما را جمع میکنم از طرف دیگر جدا می شوید.
من اگر تنها باشم نمی توانم کاری کنم.از طرفی جمعتان کنم از طرفی خارج می شوید.
برای جمع کردن گله گوسفندان چند نفری لازم است اطراف آنها باشند تا گله را جمع کنند.
گله آزاد باشد به مقصود نمیرسد.
میتوان اینگونه استفاده کرد که امام جامعه بتنهایی نمی تواند کاری کند.
حتما باید خواصی باشند حکم ساربان دور تا دور مردم را پرکنند تا پراکنده نشوند. مانند ساربان هدایت گر باشند تا باری را بیندازند.
از نقش جواص است ، کلام امام و رهبر را بگیرند، وبه مردم منتقل کنند. همان چیزی که فرمودند جهاد تبیین.
♦️لبئسَ لعَمرُاللهِ سَعُر نارِ الحَربِ آنتم
ای مردم ، بخدا قسم شما آتش جنگ بدی هستید.
شما کسانی نیستید که آتش جنگ را شعله ور[ سُعر] کنید.
«هرچیزی که سبب زیاد شدن و شعله ورشدن آتش باشد ، ذغال ، چوب ، نفت باشد سعر است»
اگر اعلام جهاد کردم شما پا در رکاب نبودید کسانی نیستید که قیام کرده و شمشیر بکشید.
اگر خود، آتش جنگ را شعله ور کنم نه تنها زیاد نمیکنید بلکه خاموش هم می کنید.
عده کمی هم به جهاد بروند شما آنان را منصرف می کنید.
♦️تکادونَ ولا تَکیدونَ
دشمن بر علیه شما مکر و حیله می کند ، برنامه ریزی میکند، سریعا اغتشاش می کند.
هرچه دعوت میکنم اهل مقابله باشید نه کید بر آنان دارید ،نه اهل برنامه ریزی هستید.
از اینجا معلوم میشود گاهی باید بر دشمن از راه حیله واردشد. در آداب جنگ حیله بر دشمن ایرادی ندارد.
طوری نشان بدهید که در منطقه الف عملیات دارید ، در حالیکه از نقطه ی دیگری عملیات واقعی را شکل می دهید.
دشمن بر علیه شما با مکر ، تبلیغات ، انواع رسانه مورد حملات قرار میدهد ، دست روی دست گذاشتن، بامید واهی که خوب میشود کار عاقلانه نیست.
در مقابل عملیات روانی او باید عملیات روانی داشته باشید .
در برابر عملیات نظامی با عملیات نظامی جواب بدهید.
♦️و تَنتَقَصُ اَطرافُکم فلا تَمتَعِضون
دور تا دور شما شهرها از اطراف کوچک[ تَنتقص] میشود .آرام آرام شهر ها را معاویه از دست شما خارج میکند، چرا عصبانی نمیشوید!!.[ تَمتعِصون]
مگر سرزمین شما نیست ، چرا عرق وطن ندارید ، چرا عصبانی و غصه ناک نمیشوید!! لااقل ناراحت شوید غصه بخورید.
♦️لا یُنامُ عنکم وانتم فی غفلةٕ ساهُون
دشمن یک لحظه غافل نمیشود.برای برنامه ریزی بر علیه شما بخواب نمیرود [ لا ینام] اما شما در غفلتی از بی خبری و سهو خود را بخواب زده آید.
#⃣ این جملات فقط مربوط به دوران خود حضرت و جریان معاویه نیست.
امروز به چشم خود می بینیم ، شبانه روز برنامه ریزی می کنند، اگر فقط غفلت بود ،
غفلت فقط در یک مرحله ومرتبه است ، اما غفلتی که سهو هم دارد.
اگر احیاناً روزی هم غفلت تمام شود و هر کاری انجام بگیرد دچار خطا میشوند چون اشتباه تشخیص داده میشود.
خود این هم یک نقص است و برنامه ی دشمن ،که موقعیت های مناسب درست تشخیص داده نشود.
دشمن آرام نمیگیرد.دائم درحال برنامه ریزی بر علیه حق است وخدای نکرده طرفدار حق در غفلت سهو در خواب باشد.
♦️غُلبَ واللهِ المُتخاذِلون
بخدا قسم شکست قطعی ست برای گروهی که همدیگر را یاری نمی کنند [مُتخاذلون]
گروهی که از یاری هم دست بردارند شکست خواهند خورد.
♦️واَیمُ اللهِ اِنّی لاَظنُ بگم اَن لو حَمِسَ الوَغیٰ
بخدا قسم ظن من نسبت بشما اینگونه است:
اگر آتش جنگ شدید [وغیٰ] شود .
♦️واسْتَحَرَّ الموتُ قدِ انفَرَجتُم عن ابن ابیطالب اِنفِراجَ الرَّأس
شعله ور شدن جنگ [ استحر] اگر تا سر حد مرگ پیش برود ، شما دست از علی کشیده و جدا می شوید.[ انفرجتم]
چنان بسرعت جدا میشوید بمانند جدا شدن سر از بدن.[ انفراج الراس]
در میدان جنگ با زدن شمشیر سر از بدن جدا میشود. سر نماد مدیریت بدن است.
و سر نماد امام جامعه است.
اگر سر در بدن نباشد فرماندهی در بدن نیست.وکاری از بدن بر نمی آید. دست و پا نداند که چه کند!!چنان که خوب عمل کند!
مردم بدون امام و علی ، اشتباه و انحراف و به کجروی می افتند.
وعلی بدون مردم هم کاری از دست او بر نمی آید.
اگر معاویه حملات را شدت بدهد ، تحریمها را بیشتر ، شورشها را سختر بگیرد، مدت جنگ طولانی تر شود. شما از امام خود جدا میشوید.
اعلام خستگی. و جنگ را فرسایشی می دانید.
وقتی معاویه آب رابست معترض شدید ما تشنه ایم . آمدیم بجنگیم نه با تشنگی ، نه با سختی و تحریم ، باید جنگی باشد که خوشی هم در آن باشد.
جنگی که در آن جراحت ، نقصان ، رنج. یتیمی ، کمبود، دوری از لذت ، وتحمل هر چیزی لازم داشته باشد ما نیستیم.
این بلاها و افکار انسان را از امام و رهبر خود جدا می کند.‼️
این جملات مربوط به تمام دوران تاریخ است اختصاص به یک زمان خاصی ندارد‼️
♦️واللهِ اِنَّ اَمراءً یُمَکّن عدوَهُ مِن نفسِه یَعرُقُ لحمَه و یَهشِمُ عَظمَه و یَفریٖ جِلدَه
هر انسانی که دشمن را بر خود مسلط کند ، در حالیکه دشمن گوشت او را بخورد[ یعرق لحمه]
استخوان او را بشکند[ یهشمُ عظمه]
پوست او را تکه تکه خواهد کرد[ یفری جلده]
وقتی کسی خود را زیر سلطه دشمن قرار داده ،و جان را برای شکست هموار کند. وخود را راحت در اختیار دشمن قرار دهد
در سه بخش ، عذاب سخت دشمن را برای خود هموار کرده است.
– میخورد گوشت شما، اموال شما را و حریت و آزادی شما را ازبین میبرد.
– و استخوان شما را می شکند که طاقت ایستادن در برابر ظالم ندارید چون نخاع را قطع می کند.
– و پوست را تکه تکه میکند.
♦️لَعَظیمُ عجزُهُ
این نشان دهندهٔ عجز بزرگ افراد است.
آنقدر ایستادگی نداشته باشد و راحت خود را تسلیم دشمن کند.
♦️ضعیقفٌ ما ضُمَّت علیه جَوانحَ صَدرِهِ
نشان دهندهٔ ضعف اراده ی اوست.
« جوانح صدره = آنچیزی که استخوان دور سینه را گرفته ، منظور قلب است ، و قلب نشان اراده است.»
انسان بی اراده چنین عاجز میشود.
انسانی که عجز پیدا کرد ، قدرت و توانایی خود را ندید، دشمن با سه بلای سخت براو مسلط میشود.
حضرت رو به مخاطبی کرده ، عرض می کند
♦️انت فکن زاکَ اِن شِئتَ
تو اگر میخواهی اینگونه باشی باش.
تسلیم دشمن باش تا با تو چنین کند.
این شخص چه کسی بوده ؟! دو نظر یه :
۱- تک تک افراد مخاطب ، مورد نظر هست
۲- منظور اشعث بن قیس است.
بلند شد و گفت :
چرا اینقدر برما و خود سخت می گیری مانند عثمان بن عفوان عمل کن ، از بیت المال کمی ببخش ، هوای اشراف را داشته باش کسی کاری ندارد.جنگ و درگیری هم نیست.
همان کاری که عثمان کرد و کسی کاری نداشت.
بیت المال از معاویه گرفته شده او هم آرام نمی نشیند.جنگ و درگیری پیش می آید.و بر ما سخت می گیری!!
این طرز تفکر اشعث ها بود که نگاه خوارجی مقدس نما، نهروان را بوجود آورد ‼️
تو اگر میخواهی چنین باش غیرت و تعصب دین و وطن نداشته باش جهاد نکن تا بر تو مسلط شوند.
♦️فاَما اناَ فواللهِ دونَ اَن اُعطیَ ذالک ضربٌ بالمشرقیه تَطیرُمنه فِراشُ الهام
اما اگر علی را بدانی چه می کند!
بخدا قسم اگر مرا تنها گذارید ،از وظیفه خود دست بر نمی دارم. تنها هم باشم کار خود می کنم.
برای پیاده کردن اهداف قبل از اینکه[دون اَن ذالک]تسلیم شوم یک شمشیر مشرقیه بدست گرفته و با دشمن بتنهایی می جنگم.
ضرباتی میزنم که استخوان جمجمه [هام] آنها خرد شود. و هر تکه ای[ فِراش] از استخوان در اقصی نقاط بیابان پخش شود.
«جمجمه نماد سرسختی در بدن است»
(مشرقیه مکانی در یمن که آهن آبدیده و در نهایت استحکام و تیزی دارد معروف به شمشیر مشرقیه است، مانند چاقوی زنجان که معروف است)
♦️و تَطیحُ السَّواعدُ و الاَقدام و یَفعَلُ اللهَ بعدَ ذالک ما یشاء
دست و پای آنها را قطع و قلم میکنم [ تطیح]
بعد از آن خدا آنگونه که میخواهد انجام میدهد.
جراحت ، شهادت ، پیروزی من یا پیروزی معاویه ، هرچه بخواهد ، ما وظیفه خود را انجام می دهیم.
#⃣ شهادت بعد از ضربه زدن به دشمن خوب است . با به زانو درآوردن دشمن شهادت گوارا ست. نه اینکه شهادت نجات از رنج ، سختی ، ایستادن در برابر دشمن باشد.
شهادت آنست وظیفه انجام بگیرد، به دشمن آسیب جدی وارد شود، شهادت گاهی مقاومت ، جان ، ابرو ، فرزند، میخواهد ، گرچه تنهایی باشد. اما آزار و اذیت دشمن بقدری زیاد باشد که تصمیم به کشتن او بگیرد.
وگرنه شهادت برای راحتی از رنج ارزش چندانی ندارد.
#⃣ حقوق متقابل حاکمیت و مردم نسبت به هم:
♦️آبها الناس اِنَّ لی علیکم حقاً و لکم علیَّ حقٌ
ای مردم در مقابل حاکم جامعه اسلامی بر من حقوقی دارید، و بر من واجب است آن حقوق را ادا کنم.
واز طرفی حاکمیت هم بر مردم حقوقی دارد.
♦️فاَما حقُکم علیَّ فالنصیحةُ لکم
واما حقی که شما دارید و من وظیفه دارم ادا کنم. اینست که برای شما نصیحت و خیر خواهی کنم.
نصیحت در هر شرایطی معنای خاصی دارد.
در این بخش منظور از نصیحت برنامه ریزی در حکومت داشته باشم برای جامعه یک برنامه مدون داشته باشم .جامعه بدون حساب و برنامه پیش نمیرود.
۱- حاکم یک برنامه ریزی جامع و مدون داشته باشد.
♦️و توفیرُ فَیئَکم علیکم
من موظف هستم بیت المال را فراوان [ توفیر]و بطور کامل در اختیار شما قرار بدهم.
حق شماست که عادلانه بیت المال تقسیم شود.
۲- از جهت اقتصادی و عدالت اجتماعی وضع شما را سامان بدهم.
♦️و تعلیمَکم کیلا تَجهَلوا
موظف هستم شما را تعلیم دهم تا اینکه جاهل نباشید و در جهل نمانید.
۳- اصلاح نظام آموزشی، همه مردم جامعه در یک سطح مساوی از نظام آموزشی بهرهمند شوند.
♦️وتإدیبُکم کَیما تُعَلِّموا
من باید شما را ادب کنم تا خوب و درست عمل کنید.
۴- اصلاح امور فرهنگی ، تربیتی ، اخلاقی.
در چهار محور ،مردم بر حاکمیت حقی دارند و حاکمیت موظف است بر چهار مورد عمل کند.
برنامه ریزی ، اصلاح نظام اقتصادی ، اصلاح نظام آموزش ، اصلاح نظام تربیتی ..
اصلاح تربیت را در مرحله چهارم بیان فرمود ،
یعنی اگر در جامعه موارد قبلی اصلاح نشده باشد انتظار نمیرود از جهت عمل ، اخلاق ، دینداری درست باشد.
اما اگر تمام نظامهای قبل درست شده باشد در چنین جامعه ای گرایش به دین بیشتر میشود.
♦️و اَما حقیٖ علیکم فالوفاءُ بالبیعه
من هم بر شما حقوقی دارم و شما وظیفه دارید ادا کنید.
۱- با آرمانهای من بیعت کردید باید وفادار باشید و براین عهد و پیمان بمانید.
تامن هستم اجازه انتقال حکومت به معاویه را نمی دهم .تا شرایط سخت شد نباید به رفراندم رو آورید.عهد بستید باید پای آن بمانید.
♦️والنصیحةُ فی المشهدِ و المَغیِب
۲- در اعلام و خفا مرانصیحت کنید. خیر خواه من باشید.
اگر کسی بر علیه من بود انتقاد ناروا زد خیر خواه من بوده و شما موضع بگیرید. او را آگاه کنید. اگر نیاز است در پنهانی مرا گوشزد کنید.
در برابر موضع نادرست دیگران شما مواضع تبیین بگیرید و از حق من دفاع کنید.
↩️حقوق و وظیفه است. هرجا حق بود وظیفه هم هست.
امام حق دارد ما وظیفه داریم.
هرجا ما حق داریم امام وظیفه دارد.
وظیفه و حق دو روی سکه هستند.
♦️والاِجابتُ حینَ اَدعوکم
۳- شما را فرا میخوانم به جهاد و غیر جهاد ، حرف مرا اجابت و اطاعت کنید.
♦️والطاعةُ حینَ اٰمُرُکم
۴- زمانیکه امر کردم به فرمانی مطیع باشید
امر شد ، برو ، بیا ، برگرد ، جهاد ، قیام ، قعود، همه باید بروی چشم باشد.
نیاز به مشاور نیست نیاز به اطاعت است، امام مطیع میخواهد.
اگر قبل از امر باشد مشاوره و نظر بدهید وقتی امر شد، استنکاف ندارد، سراپا گوش اطاعت میخواهد.
چهار امر حق امام و چهار امر حق مردم ، از مهمترین روابط متقابل حاکمیت و مردم نسبت به هم می باشد.
اللهم اجعلنا من خیر اعوانه و انصاریه
والمسارعین الیه فی قضاء حوائجه
الحمدلله رب العالمین