بسم الله الرّحمن الرّحیم شرح خطبه ها ۱۴۰۱/۲/۲۲ – ۱۰ شوال
💢 خطبه ۳۲ 💢 آسیب و تهدیدهای جامعه
این خطبه در سال 37 هجری در مسجد کوفه در مورد آسیب هایی که هر جامعه ایی را تهدید می کند و نوعاً از طرف مردم آن زمان است، ایراد گردیده است.
این جملات خاص آن زمان نبوده، بلکه تا زمانی که بشر در زمین هست، تا زمانی که امیال نفسانی، حبّ جاه و مقام و ... هست، به هیچ وجه نمی توان این چند دسته از مردم را از جامعه ی بشری منفک کرد. در حقیقت مردم به یکی از این پنج قسم تقسیم می شوند که در این خطبه بیان شده .
🔸أَیُّهَا النَّاسُ أِنَّا قَد أَصبَحنَا فِی دَهرٍ عَنوُدٍ وَ زَمَنٍ کَنوُدٍ ای مردم در روزگاری کینه توز و پر از ناسپاسی و کفران نعمت صبح کرده ایم.
عوامل مختلفی می تواند در شکل گیری شخصیت انسان مؤثر باشد، یکی از آنها محیط است و تأثیر به سزایی هم دارد. اما آنچه بر همه ی عوامل محیطی و ژنتیکی غالب و فائق می آید ، اراده ی انسان است. می توان در خانه ی فرعون بود؛ ولی آسیه شد. که جزء چند زن نمونه ی عالم باشد. یعنی میتوان در محیط بد، خوب بود.
در قبال این محیط به هجرت نیز مأمور شده ایم. حضرت فرمود: در یک روزگار کینه توزی واقع شده ایم که کفران نعمت در آن فراوان است. این جملات هم در ان زمان، وبعد از آن هم صادق است. این یک جامعه شناسی دقیق است که در هر دوره می شود پیاده کرد. جامعه ی فعلی ما هم جامعه ای است که در حال کفران نعمت است. نعمت های الهی را می بیند، اسراف می کند.
در همه ی دوران ها هست، در زمان ما بیش از همیشه است. هر چه وسعت رزق و امکانات بیشتر شود، به جای اینکه قانع و شاکرتر شوند، کفران نعمت، اسراف و توقعات بیشتر می شود. حضرت به ویژگی های این زمان می پردازد:
🔸یُعَدُّ فِیهِ المُحسِنُ مُسِیئاً در چنین زمان کنود نیکوکار، بدکار به شمار می آید. ادم های خوب گناهکار شناخته می شوند و در جامعه اشخاص بدی تلقی می شوند.
این موضوع از ابتدای خلقت آدم ابوالبشر بوده است و قرآن کریم به این مورد اشاره دارد: مخالفین نبوّت حضرت لوط (ع) ) جمع شدند و گفتند که باید لوط و نزدیکانش را از شهر بیرون کنیم. افرادی هستند که از گناه دوری می کنند و جرم آنها پاک بودن آنهاست. « اِنهم اُناسُ یَتَطَهِرون »
در یک زمانی واقع شدیم که مردم خوبان را طرد و بدان را جذب می کنند. تغییر ارزش های جامعه یکی از این آسیب هاست.
دیروز رهبر معظّم در دیدار با معلمان فرمودند: بروید و نظرسنجی کنید دانش آموزان بیشتر شهید آشتیانی (ره) را می شناسند یا رونالدو را؟
حضرت هم می فرمایند: وقتی ارزش های جامعه عوض شود، وقتی ارزش به نوع لباس و مقدار پول و طبقه ی اجتماعی باشد، این جامعه هبوط کرده است. معیار و ارزش چیز دیگری است‼️
نقل است که شاه عباس صفوی به شیخ بهایی (ره) گفت: شما خیلی زحمت کشیدید. بسیاری از پیشرفت ها در صنعت مرهون شماست. می خواهم از شما تجلیل کنم. چه چیزی جایزه ی شما باشد؟ شیخ بهایی (ره) : من چیز مادّی برای خودم نمی خواهم، اما اگر چیزی خواستم باید قبول کنید. شاه عباس : هر چه بگویید من قبول می کنم. شیخ بهایی (ره): اسب مخصوص پادشاه را برای من بیاورید. من سوار اسب شوم و شاه در کنار من قدم بزند. من (شیخ بهایی) سواره و شاه عباس صفوی پیاده. به این روش چند خیابان اصفهان را باید برویم. شاه عباس: علت این کار چیست؟ شیخ بهایی: می خواهم ارزش های جامعه عوض نشود. ارزش به این چیزها نیست، ارزش به علم و شخصیت انسان است.
حضرت فرمود: یک زمانی آمده ، می آید و خواهد آمد که ارزش ها عوض می شوند.
🔸وَ یَزدَادُ الظّالِمُ فِیهِ عُتُوّاً لَا نَنتَفِعُ بِمَا عَلِمنَا وَ لَا نَسأَلُ عَمَّا جَهِلنَا وَ لَا نَتَخَوَّفُ قَارِعَةً حَتَّی تَحُلَّ بِنَا ستمگر بر تجاوز و سرکشی [ عتًُوا]خود می افزاید، نه از آنچه می داند بهره می گیرد و نه از آنچه نمی داند می پرسد. و نه از حادثه ی مهمّ، تا فرود نیاید،[ قارعه] نمی ترسد.
انسان های ظالم روز به روز بر سرکشی خود اضافه و جری تر می شوند و بر شدت خشم و قدّاره کشی آنها اضافه می شود.
در جامعه ای که ارزش ها عوض شود، مردم به آنچه که علم دارند عمل نمی کنند. و از آنچه نمی دانند سوال نمیکنند . پس این جامعه در جهل فرو رفته است.
فرمودند: اولاً علم آموزی کنید و ثانیاً علم نافع یاد بگیرید.
ادعیه :« أَعوُذُ بِکَ مِن عِلمٍ لَا تَنفَع» خدایا به تو پناه می برم از علمی که علم هست، ظاهر علم را دارد، شاید بتوان از آن پولی هم به دست آورد؛ ولی نفعی ندارد.
توضیح : حضرت با به کار بردن« لَا نَنتَفِعُ » خود را هم یکی از مردم می داند. البته شخصیت و جایگاه حضرت خیلی بالاتر از اینهاست؛ ولی برای این که مردم تأثیر بپذیرند،خودش را هم داخل این گروه می داند.
دیروز رهبر انقلاب در جلسه به مسئولین آموزش و پرورش فرمودند: بروید بگردید آن علمی را که از دبستان تا دبیرستان نافع نیست، حذف کنید. چرا دانش آموز باید حرفی یاد بگیرد که نه به درد دنیایش می خورد، نه به درد دینش. نه رشد علمی دارد نه رشد عملی. باید حذف شود.
فرمود: ویژگی جامعه ی عنود اینست : از علم داشته نفع نمی برد و از جهل داشته دوری نمی کند. آن قدر در جهل فرو رفته که از هیچ حادثه ی کوبنده ای نمی ترسد. هیچ حادثه ی بزرگ و دهشتناکی نمی تواند او را بلرزاند و بترساند؛ مگر اینکه روی سر انان آوار شود.
این همه به شما عبرت دادند، برای این بود که قبل از عارض شدن حادثه دست بردارید. اگر بعد از آمدن حادثه دست بکشید که هنر نکرده اید. هنر اینست که بدانی فلان قضیه درست است، متذکر ومتوجه شدم، عالم بودم، و عمل نداشتم حال عمل می کنم. اگر این گونه شد، جامعه، جامعه ی خوبی است.
وگرنه جامعه ای که صبر کند تا بلا بر سرش بیاید و بعد متوجه شود، جامعه ایست که زندگی کردن در آن سخت است.
حضرت مردم جامعه را به پنج گروه تقسیم می کند .
🔶مِنهُم مَن لَا یَمنَعُهُ الفَسَادَ فِی الأَرضِ أِلَّآ مُهَانَةُ نَفسِهِ وَ کَلَالَةُ حَدِّهِ وَ نَضِیضُ وَفرِهِ ✅1- گروهی، اگر دست به فساد نمی زنند برای این است که روحشان ناتوان تیزی[ کلالة حدّه ] شمشیرشان کُند و امکانات مالی در اختیار ندارند.
هیچ عاملی باعث نمی شود اینها دست از فساد و گناه بردارند مگر ذلت نفس. اگر گناه و فساد نمی کنند خودشان را کم می بینند.اما اگر آب باشد شناگرهای قابلی هستند. آنان دست و بالشان تنگ است. امکانات، سرمایه و رسانه ندارند [ نضیضّ وفرِه] تا فساد را بروز دهند.
🔶 وَ مِنهُم المُصلِتُ لِسَیفِهِ وَ المُعلِنُ بِشَرِّهِ وَ المُجلِبُ بِخَیلِهِ وَ رَجِلِهِ قَد أَشرَطَ نَفسَهُ وَ أَوبَقَ دِینَهُ لِحُطامٍ یَنتَهِزُهُ أَو مِقنَبٍ یَقوُدُهُ أَو مِنبَرٍ یَفرَعُهُ وَ لَبِئسَ المَتجَرُ أَن تَرَی الدُّنیَا لِنَفسِکَ ثَمَناً وَ مِمَّا لَکَ عِندَاللهِ عِوَضاً ✳️ 2- گروه دیگری که شمشیر کشیده و شرّ و فسادشان را آشکار کرده اند ، لشکرهای پیاده و سواره ی خود را گرد آورده و خود آماده ی[ اَشرط] کشتار دیگران کرده . دین را برای به دست آوردن مال دنیا تباه کردند[ اوبق] که یا رئیس و فرمانده گروهی شوند یا به منبری فرا رفته خطبه بخوانند . چه بد تجارتی[ متجَر] ست ، دنیا را بهای جان خود دانسته و با آنچه که در نزد خداست معاوضه نمودند.
این گروه کسانی هستند که نفس خود را برای شرارت آماده کرده . تکلیف شان مشخص است. می گویند: آمده ایم تا شرارت کنیم و با فساد اهداف مان را پیش ببریم.
دین خودشان را هلاک کرده اند تا کالایی بی ارزش و اندک به دست بیاورند. آنان شرّشان بپاست ، بر خلاف جامعه ی دینی عمل می کنند. دین را به رسمیت نمی شناسند.
هدف اول آنها این است که می خواهند دنیا را کسب کنند، در حالی که حال کار کردن ندارند و می گویند: غائله ای بپا کنیم ، احتکار کنیم، سر و صدایی کنیم و پولی به دست آوریم.
هدف دوم انها اینست که فساد می کنند، چون می خواهند گروهی داشته باشند که بر آن ریاست کنند. حبّ جاه و ریاست دارند.
هدف سوم این است که منبری داشته باشند که از آن بالا روند. یک موقعیت دینی به دست آورند که برایشان خوب باشد. در جامعه هستند، لباس دین را می دزدند، بالای منبر می نشینند؛ ولی هدف آنها رسیدن به حطام دنیایی است.
در حکمت های نهج البلاغه آمده است: هیچ پول و سرمایه ای به اندازه ی شما نیست؛ مگر بهشت! خودتان را به کمتر از بهشت نفروشید. که اگر این کار را کردید، ضرر کرده اید و سفیه هستید. خیلی بد است خود را به دنیا فروختن، در قبال آنچه که خدا در نظر گرفته است.
✳️ 3- گروهی، با اعمال آخرت، دنیا را می طلبند و با اعمال دنیا در پی کسب مقام های معنوی آخرت نیستند. خود را کوچک و متواضع [ طامَن]جلوه می دهند. گامها را ریاکارانه و کوتاه و نزدیک [ قارَب]بر می دارند. دامن خود را جمع کرده[ شمَّرَ] خود را همانند مؤمنان واقعی آراسته نشان میدهند. و پوشش الهی را وسیله و دستاویز [ ذریعه] نفاق و دورویی و دنیا طلبی خود قرار می دهند.
گروه سوم، کسانی هستند که دنیا را با عمل آخرت طلب می کنند. نماز می خواند تا رئیس اداره شود. عمل او برای رضایت الهی نیست. خوشا به گروه دوم که شمشیر را از رو بسته است. چون با آبروی دین بازی نمی کند. اما این گروه اهدافشان همان اهداف است؛ ولی با لباس دین وارد می شوند.
بنا بود آخرت را بخرد، در حالی که آخرت را مزرعه ی دنیا کرده . محاسن گذاشته، نمازی دارد، محجّبه اند. اما با دین بر ضد دین کار می کنند. با دین دنیایشان را تأمین می کنند.
قرآن می خوانند برای پول. خودشان را متواضع نشان می دهند و قدم هایشان را نزدیک به هم بر می دارند و با آرامش، وقار و طمأنینه راه می روند. دامن خود جمع کرده بالا میزنند. (اصطلاح و کنایه از زهد است.)
در جامعه سرشان پایین و متواضع هستند. خود را طوری نشان می دهند که ما امانت دار خوبی هستیم. همه بازی، و برای فریب دادن است و برای آنست که به دنیا برسند.
زهد و تقوی، عمل آخرتی است؛ ولی انان تواضع، زهد و تقوی را می خواهند تا به دنیا برسند. ستّاریت خدا را وسیله ی گناه کرده اند. لباس ستّاریت خدا را پوشیده اند که گناه کنند.
در حکمت های نهج البلاغه آمده است: بترسید! گاهی خدا پوشانده ولی نبخشیده است. هر جا آبروریزی نشد، به معنای بخشش نیست. بترسید از این که لباس ستّاریت خدا را بپوشید و بعد گناه کنید. فردای قیامت یوم تبلی السّرائر است و ستّاریت معنی ندارد.
✳️ 4- و برخی دیگر با پستی و ذلّت ، فقدان امکانات، از به دست آوردن قدرت محروم مانده اند که خود را به زیور قناعت آراسته و لباس زاهدان را پوشیده اند . اینان هرگز در هیچ زمانی از شب و روز، از زاهدان راستین نبوده اند.
گروه چهارم، – از جهت نفسانی ضعیف و لاغرند،[ ضُؤولةُ نفسه] لذا از ملک دورند. – ضعف خودشان را می شناسند. – ابزار و امکانات ندارند و دستشان خالی است. اگر ابزار می داشتند، حتماً به سمت آن می رفتند. – دستشان را از رسیدن به تخیلات« وزیر و وکیل شدن » کوتاه کرده اند.[ فقَصرَته] – و خودشان را به زیور قناعت آراسته اند. [ فتَحلیٰ] اما اگر دستشان برسد یک نفر را سالم نمی گذارند. تا به ریاست برسد. – لحظه ای از عمر خود به روش اهل زهد و قناعت نبوده. نه صبحگاه [ مغدیٰ ] در محل ظهور و بروز و درمیان جمع و نه در شامگاه [مَراح] ونه در زمان تنهایی و پنهانی اهل زهد نبوده.
اما، گروه پنجم، وصف انسان های پاک در این جامعه ی مسخ شده است:
✳️ 5- در این میان گروه اندکی باقی مانده اند که یاد قیامت چشم هایشان را بر همه چیز فرو بسته. – ترس رستاخیز اشک هایشان را جاری ساخته است. [ دموعَهم] –برخی از آنها از جامعه رانده شده[ شرید] و تنها زندگی می کنند. – برخی دیگر ترسان و سرکوب شده[مقموع] – یا لب فرو بسته [ مکعوم]و سکوت اختیار کرده اند . –بعضی مخلصانه همچنان مردم را به سوی خدا دعوت می کنند. – بعضی دیگر گریان و دردناکند [ موجِع] – تقیه و خویشتن داری آنان را از چشم مردم انداخته و منزوی کرده [ احملَتهم] – ناتوانی وجودشان را فرا گرفته ، گویا در دریای نمک فرو رفته اند.[ شملَتهم] – دهانشان بسته[ ضامره] – قلب هایشان مجروح است.[ قُرحه] –آن قدر نصیحت کردند که خسته شدند[ملّوا] –از بس سرکوب شدند [قُهروا] ناتوانند. – چنان کشته دادند که انگشت شمارند[ قَلّوا]
این گروه از افراد جایگاه مهمی در نظام آفرینش دارند. فکر به قیامت چشم آنان را پایین انداخته گناه و خلاف نمی کنند. از یاد سختی های قبر و محشر همواره اشکشان جاری است.
بعضی از انها نوعاَ گوشه گیرند. وسط کنسرت ها و شرابخواری و بی حجابی ها جایی ندارند. گروه دیگری از انان گوشه گیر نیستند؛ ولی در حال ترسند. چون مدام در حال اذیت شدن هستند و برای دین داری مورد آزار قرار گرفته اند.
گروه دیگر ساکت هایی هستند که اگر دهنشان بسته نباشد فریاد می زنند؛ ولی دشمن می داند که انها چقدر اثر گذارند، لذا نمی گذارد که کارشان را انجام دهند. گروه دیگر کسانی هستند که مخلصانه به حق دعوت می کنند. آنها زهد دارند؛ ولی برای خدا و از روی اخلاص به خدا دعوت می کنند.
البته بعضی گفته اند: اینها تنها کاری که از دست شان بر می آید این است که مدام برای اصلاح امور دعا می کنند. گروهی هستند که اهل درد و ناله اند از اتفاقات بدی که در جامعه می افتد حزین هستند. انسان اگر دغدغه مند باشد و کاری از دستش بر نیاید از درون می سوزد و می خروشد. و بعضی از انها تقیه موجب انزوای آنها شده است. البته این صفت می تواند ویژگی همه ی افراد گروه پنجم باشد. می گویند: ما ساکت می مانیم لااقل همان دین منحرف بماند دین از اساس و بنیان نابود نشود. دشمنان به انها هجمه می کنند. دوستان ناآگاه هم به انها می گویند چرا ترسیده اید؟!
مانند امام حسن مجتبی (ع) که عده ای از جاهلان به او مذلّ المؤمنین می گفتند. در حالی که حضرت دید اگر کاری کند اصل دین به خطر می افتد. ذلّت و خواری دور تا دورشان را فرا گرفته است. چه ذلّتی بالاتر از این که حق طرفدار ندارد.
اشخاص خوب در جامعه ایی که ارزشها بی ارزش شده باشد خوبان منزوی شده کنار زده میشوند. مَثَل شخصی ست که در نمکزار غرق شده. دشمنان می دانند وقتی جامعه مسموم شد، آدم های خوب هم در این جامعه ذوب می شوند.
برخی گفته اند منظور از این جمله اینست : که زخم خورده و داغ دیده اند و بمثابه کسانی هستند که مدام نمک به زخمشان می پاشند. قلب های انها جریحه دار و مجروح است. درست است که دهان آنان را بسته اند، ولی قلوبشان می سوزد.
سؤال ⁉️ چرا انها که خوب هستند، کاری نکردند و گذاشتند کار جامعه به اینجا برسد؟ آیا مقصّر نیستند؟ آیا در انحراف جامعه تقصیر ندارند؟
حضرت می فرماید: خیر! انها تا آنجا که توانسته اند زحمت کشیده اند ، ولی مردم جامعه نخواسته اند حرف این عالمان ربّانی الهی را بشنوند. آنقدر وعظ کرده و پند داده اند که خسته شده اند. ولی مردم اصلاح نشدند. آنقدر مورد قهر و غلبه قرار گرفتند و دشمنان بر آنان سخت گرفتند که ناتوان شدند.
آنقدر دشمنان از این خوبان دستگیر و اعدام کرد که تعداد زیادی از انها باقی نمانده و انگشت شمار شده اند. کاری از دست آنها بر نمی آید. تنها کار ، آتش درون است و دعا کردن.
– ای مردم باید دنیای حرام در چشمانتان از پر کاه خشکیده [ حُثاله] – و تفاله های قیچی شده ی[ قُراضه] دامداران بی ارزش تر باشد. –از پیشینیان خود پند گیرید، پیش از آن که آیندگان از شما پند گیرند[ اَن یتَعِظ] – این دنیای فاسد نکوهش شده را رها کنید[ ارفضو] –مشتاقان شیفته تر [ اَشغَف ]از شما را رها کرد.
ای مردم! این پنج دسته انسانها در طول تاریخ تکرار می شوند. شما بیایید جزء گروه پنجم باشید. جزء آن چهار گروه فاسد نباشید.
عمده ی مشکل آن چهار گروه دنیا طلبی، حبّ ریاست و حبّ مال بود. دل از دنیا بکنید تا انسان های صالحی شوید. باید دنیا در چشم شما کوچکتر از پوست میوه ی گندیده ای باشد که برای دباغی استفاده می کنند.
ای مردم دو راه بیشتر ندارید: الف) یا به گذشتگان خود نگاه کنید و از آنها موعظه بگیرید. دیگران اشتباه کردند که گرفتار عذاب شدند. اگر شما هم اشتباه کنید گرفتار میشوید. پس عبرت بگیرید.
ب) عبرت شوید برای آیندگان. اگر عبرت نگیرید از گذشتگان برای آیندگان عبرت میشوید. دنیا را رها کنید در حالی که دنیا بی ارزش و زشت است. آنهایی که دلبسته و وابسته تر از شما به دنیا بودند، دنیا با آنها چه کرد؟ دو دستی تحویل قبر داد. دنیا قارون و فرعون و هامان را از خودش جدا کرد، شما که انسان های عادی هستید! تلاش کنید از دنیا دل بکنید ، والّا دنیا از شما دل می کند.
توضیح سید رضی (ره): یکی از خیانت های معاویه در حق امیرالمؤمنین (ع) این بود: هر جا خطبه ی زیبایی از امیرالمؤمنین می دید ، عده ای را مأمور می کرد که بگویند معاویه چنین گفته است. این خطبه هم در برخی کتب تاریخی به نام معاویه است.
سید رضی (ره) می گوید: عرب یک انسان والایی به نام جاحظ دارد که جزء ده نفر برتر ادبیات عرب است. این خطبه را در «البیان و التبیین» ذکر می کند بعضی گفته اند: این کلام معاویه است. ولی اگر ذرّه ای با مرام معاویه آشنا باشند، می دانند که – معاویه کجا و زهد کجا؟ – معاویه کجا و صحبت از ترک دنیا کجا؟
دلیل دوم: کلمات دیگر معاویه موجود است. اینها را کنار خطبه بگذارید. این خطبه مثل طلا و کلمات معاویه مثل خاک بی ارزش است.
اللهم اجعلنا من الفائزین
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیانثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
علی جان!
یک حاجی در طواف داری به دهان/ یک حیدر در مصاف داری به دهان/ یک تیغ دو دم به دست داری آقا/ یک تیغ دو دم غلاف داری به دهان/
بسم الله الرّحمن الرّحیم
شرح خطبه ها
۱۴۰۱/۲/۲۲ – ۱۰ شوال
💢 خطبه ۳۲ 💢
آسیب و تهدیدهای جامعه
این خطبه در سال 37 هجری در مسجد کوفه در مورد آسیب هایی که هر جامعه ایی را تهدید می کند و نوعاً از طرف مردم آن زمان است، ایراد گردیده است.
این جملات خاص آن زمان نبوده، بلکه تا زمانی که بشر در زمین هست، تا زمانی که امیال نفسانی، حبّ جاه و مقام و ... هست، به هیچ وجه نمی توان این چند دسته از مردم را از جامعه ی بشری منفک کرد.
در حقیقت مردم به یکی از این پنج قسم تقسیم می شوند که در این خطبه بیان شده .
🔸أَیُّهَا النَّاسُ أِنَّا قَد أَصبَحنَا فِی دَهرٍ عَنوُدٍ وَ زَمَنٍ کَنوُدٍ
ای مردم در روزگاری کینه توز و پر از ناسپاسی و کفران نعمت صبح کرده ایم.
عوامل مختلفی می تواند در شکل گیری شخصیت انسان مؤثر باشد، یکی از آنها محیط است و تأثیر به سزایی هم دارد.
اما آنچه بر همه ی عوامل محیطی و ژنتیکی غالب و فائق می آید ، اراده ی انسان است.
می توان در خانه ی فرعون بود؛ ولی آسیه شد. که جزء چند زن نمونه ی عالم باشد.
یعنی میتوان در محیط بد، خوب بود.
در قبال این محیط به هجرت نیز مأمور شده ایم. حضرت فرمود:
در یک روزگار کینه توزی واقع شده ایم که کفران نعمت در آن فراوان است.
این جملات هم در ان زمان، وبعد از آن هم صادق است. این یک جامعه شناسی دقیق است که در هر دوره می شود پیاده کرد.
جامعه ی فعلی ما هم جامعه ای است که در حال کفران نعمت است. نعمت های الهی را می بیند، اسراف می کند.
در همه ی دوران ها هست، در زمان ما بیش از همیشه است. هر چه وسعت رزق و امکانات بیشتر شود، به جای اینکه قانع و شاکرتر شوند، کفران نعمت، اسراف و توقعات بیشتر می شود.
حضرت به ویژگی های این زمان می پردازد:
🔸یُعَدُّ فِیهِ المُحسِنُ مُسِیئاً
در چنین زمان کنود نیکوکار، بدکار به شمار می آید. ادم های خوب گناهکار شناخته می شوند و در جامعه اشخاص بدی تلقی می شوند.
این موضوع از ابتدای خلقت آدم ابوالبشر بوده است و قرآن کریم به این مورد اشاره دارد:
مخالفین نبوّت حضرت لوط (ع) ) جمع شدند و گفتند که باید لوط و نزدیکانش را از شهر بیرون کنیم. افرادی هستند که از گناه دوری می کنند و جرم آنها پاک بودن آنهاست.
« اِنهم اُناسُ یَتَطَهِرون »
در یک زمانی واقع شدیم که مردم خوبان را طرد و بدان را جذب می کنند. تغییر ارزش های جامعه یکی از این آسیب هاست.
دیروز رهبر معظّم در دیدار با معلمان فرمودند: بروید و نظرسنجی کنید دانش آموزان بیشتر شهید آشتیانی (ره) را می شناسند یا رونالدو را؟
حضرت هم می فرمایند: وقتی ارزش های جامعه عوض شود، وقتی ارزش به نوع لباس و مقدار پول و طبقه ی اجتماعی باشد، این جامعه هبوط کرده است.
معیار و ارزش چیز دیگری است‼️
نقل است که شاه عباس صفوی به شیخ بهایی (ره) گفت: شما خیلی زحمت کشیدید. بسیاری از پیشرفت ها در صنعت مرهون شماست. می خواهم از شما تجلیل کنم. چه چیزی جایزه ی شما باشد؟
شیخ بهایی (ره) : من چیز مادّی برای خودم نمی خواهم، اما اگر چیزی خواستم باید قبول کنید.
شاه عباس : هر چه بگویید من قبول می کنم.
شیخ بهایی (ره): اسب مخصوص پادشاه را برای من بیاورید. من سوار اسب شوم و شاه در کنار من قدم بزند.
من (شیخ بهایی) سواره و شاه عباس صفوی پیاده. به این روش چند خیابان اصفهان را باید برویم.
شاه عباس: علت این کار چیست؟
شیخ بهایی: می خواهم ارزش های جامعه عوض نشود. ارزش به این چیزها نیست، ارزش به علم و شخصیت انسان است.
حضرت فرمود: یک زمانی آمده ، می آید و خواهد آمد که ارزش ها عوض می شوند.
🔸وَ یَزدَادُ الظّالِمُ فِیهِ عُتُوّاً لَا نَنتَفِعُ بِمَا عَلِمنَا وَ لَا نَسأَلُ عَمَّا جَهِلنَا وَ لَا نَتَخَوَّفُ قَارِعَةً حَتَّی تَحُلَّ بِنَا
ستمگر بر تجاوز و سرکشی [ عتًُوا]خود می افزاید، نه از آنچه می داند بهره می گیرد و نه از آنچه نمی داند می پرسد. و نه از حادثه ی مهمّ، تا فرود نیاید،[ قارعه] نمی ترسد.
انسان های ظالم روز به روز بر سرکشی خود اضافه و جری تر می شوند و بر شدت خشم و قدّاره کشی آنها اضافه می شود.
در جامعه ای که ارزش ها عوض شود، مردم به آنچه که علم دارند عمل نمی کنند. و از آنچه نمی دانند سوال نمیکنند . پس این جامعه در جهل فرو رفته است.
فرمودند: اولاً علم آموزی کنید و ثانیاً علم نافع یاد بگیرید.
ادعیه :« أَعوُذُ بِکَ مِن عِلمٍ لَا تَنفَع»
خدایا به تو پناه می برم از علمی که علم هست، ظاهر علم را دارد، شاید بتوان از آن پولی هم به دست آورد؛ ولی نفعی ندارد.
توضیح :
حضرت با به کار بردن« لَا نَنتَفِعُ » خود را هم یکی از مردم می داند. البته شخصیت و جایگاه حضرت خیلی بالاتر از اینهاست؛ ولی برای این که مردم تأثیر بپذیرند،خودش را هم داخل این گروه می داند.
دیروز رهبر انقلاب در جلسه به مسئولین آموزش و پرورش فرمودند: بروید بگردید آن علمی را که از دبستان تا دبیرستان نافع نیست، حذف کنید. چرا دانش آموز باید حرفی یاد بگیرد که نه به درد دنیایش می خورد، نه به درد دینش. نه رشد علمی دارد نه رشد عملی. باید حذف شود.
فرمود: ویژگی جامعه ی عنود اینست :
از علم داشته نفع نمی برد و از جهل داشته دوری نمی کند.
آن قدر در جهل فرو رفته که از هیچ حادثه ی کوبنده ای نمی ترسد. هیچ حادثه ی بزرگ و دهشتناکی نمی تواند او را بلرزاند و بترساند؛
مگر اینکه روی سر انان آوار شود.
این همه به شما عبرت دادند، برای این بود که قبل از عارض شدن حادثه دست بردارید. اگر بعد از آمدن حادثه دست بکشید که هنر نکرده اید. هنر اینست که بدانی فلان قضیه درست است، متذکر ومتوجه شدم، عالم بودم، و عمل نداشتم حال عمل می کنم. اگر این گونه شد، جامعه، جامعه ی خوبی است.
وگرنه جامعه ای که صبر کند تا بلا بر سرش بیاید و بعد متوجه شود، جامعه ایست که زندگی کردن در آن سخت است.
حضرت مردم جامعه را به پنج گروه تقسیم می کند .
🔶مِنهُم مَن لَا یَمنَعُهُ الفَسَادَ فِی الأَرضِ أِلَّآ مُهَانَةُ نَفسِهِ وَ کَلَالَةُ حَدِّهِ وَ نَضِیضُ وَفرِهِ
✅1- گروهی، اگر دست به فساد نمی زنند برای این است که روحشان ناتوان تیزی[ کلالة حدّه ] شمشیرشان کُند و امکانات مالی در اختیار ندارند.
هیچ عاملی باعث نمی شود اینها دست از فساد و گناه بردارند مگر ذلت نفس. اگر گناه و فساد نمی کنند خودشان را کم می بینند.اما اگر آب باشد شناگرهای قابلی هستند.
آنان دست و بالشان تنگ است. امکانات، سرمایه و رسانه ندارند [ نضیضّ وفرِه] تا فساد را بروز دهند.
🔶 وَ مِنهُم المُصلِتُ لِسَیفِهِ وَ المُعلِنُ بِشَرِّهِ وَ المُجلِبُ بِخَیلِهِ وَ رَجِلِهِ قَد أَشرَطَ نَفسَهُ وَ أَوبَقَ دِینَهُ لِحُطامٍ یَنتَهِزُهُ أَو مِقنَبٍ یَقوُدُهُ أَو مِنبَرٍ یَفرَعُهُ وَ لَبِئسَ المَتجَرُ أَن تَرَی الدُّنیَا لِنَفسِکَ ثَمَناً وَ مِمَّا لَکَ عِندَاللهِ عِوَضاً
✳️ 2- گروه دیگری که شمشیر کشیده و شرّ و فسادشان را آشکار کرده اند ، لشکرهای پیاده و سواره ی خود را گرد آورده و خود آماده ی[ اَشرط] کشتار دیگران کرده
.
دین را برای به دست آوردن مال دنیا تباه کردند[ اوبق] که یا رئیس و فرمانده گروهی شوند یا به منبری فرا رفته خطبه بخوانند
.
چه بد تجارتی[ متجَر] ست ، دنیا را بهای جان خود دانسته و با آنچه که در نزد خداست معاوضه نمودند.
این گروه کسانی هستند که نفس خود را برای شرارت آماده کرده . تکلیف شان مشخص است. می گویند: آمده ایم تا شرارت کنیم و با فساد اهداف مان را پیش ببریم.
دین خودشان را هلاک کرده اند تا کالایی بی ارزش و اندک به دست بیاورند. آنان شرّشان بپاست ، بر خلاف جامعه ی دینی عمل می کنند. دین را به رسمیت نمی شناسند.
هدف اول آنها این است که می خواهند دنیا را کسب کنند، در حالی که حال کار کردن ندارند
و می گویند: غائله ای بپا کنیم ، احتکار کنیم، سر و صدایی کنیم و پولی به دست آوریم.
هدف دوم انها اینست که فساد می کنند، چون می خواهند گروهی داشته باشند که بر آن ریاست کنند. حبّ جاه و ریاست دارند.
هدف سوم این است که منبری داشته باشند که از آن بالا روند. یک موقعیت دینی به دست آورند که برایشان خوب باشد.
در جامعه هستند، لباس دین را می دزدند، بالای منبر می نشینند؛ ولی هدف آنها رسیدن به حطام دنیایی است.
در حکمت های نهج البلاغه آمده است: هیچ پول و سرمایه ای به اندازه ی شما نیست؛ مگر بهشت!
خودتان را به کمتر از بهشت نفروشید. که اگر این کار را کردید، ضرر کرده اید و سفیه هستید.
خیلی بد است خود را به دنیا فروختن، در قبال آنچه که خدا در نظر گرفته است.
🔶 وَ مِنهُم مَن یَطلُبُ الدُّنیَا بِعَمَلِ الآخِرَةِ وَ لَایَطلُبُ الآخِرَةَ بِعَمَلِ الدُّنیَا قَد طَامَنَ مِن شَخصِهِ وَ قَارَبَ مِن خَطوِهِ وَ شَمَّرَ مِن ثَوبِهِ وَ زَخرَفَ مِن نَفسِهِ لِلأَمَانَةِ وَ اتَّخَذَ سِترَ اللهِ ذَرِیعَةً أِلَی المعصیه
✳️ 3- گروهی، با اعمال آخرت، دنیا را می طلبند و با اعمال دنیا در پی کسب مقام های معنوی آخرت نیستند.
خود را کوچک و متواضع [ طامَن]جلوه می دهند.
گامها را ریاکارانه و کوتاه و نزدیک [ قارَب]بر می دارند.
دامن خود را جمع کرده[ شمَّرَ] خود را همانند مؤمنان واقعی آراسته نشان میدهند.
و پوشش الهی را وسیله و دستاویز [ ذریعه] نفاق و دورویی و دنیا طلبی خود قرار می دهند.
گروه سوم، کسانی هستند که دنیا را با عمل آخرت طلب می کنند. نماز می خواند تا رئیس اداره شود. عمل او برای رضایت الهی نیست.
خوشا به گروه دوم که شمشیر را از رو بسته است. چون با آبروی دین بازی نمی کند. اما این گروه اهدافشان همان اهداف است؛ ولی با لباس دین وارد می شوند.
بنا بود آخرت را بخرد، در حالی که آخرت را مزرعه ی دنیا کرده . محاسن گذاشته، نمازی دارد، محجّبه اند. اما با دین بر ضد دین کار می کنند. با دین دنیایشان را تأمین می کنند.
قرآن می خوانند برای پول. خودشان را متواضع نشان می دهند و قدم هایشان را نزدیک به هم بر می دارند و با آرامش، وقار و طمأنینه راه می روند.
دامن خود جمع کرده بالا میزنند.
(اصطلاح و کنایه از زهد است.)
در جامعه سرشان پایین و متواضع هستند. خود را طوری نشان می دهند که ما امانت دار خوبی هستیم. همه بازی، و برای فریب دادن است و برای آنست که به دنیا برسند.
زهد و تقوی، عمل آخرتی است؛ ولی انان تواضع، زهد و تقوی را می خواهند تا به دنیا برسند. ستّاریت خدا را وسیله ی گناه کرده اند. لباس ستّاریت خدا را پوشیده اند که گناه کنند.
در حکمت های نهج البلاغه آمده است: بترسید! گاهی خدا پوشانده ولی نبخشیده است. هر جا آبروریزی نشد، به معنای بخشش نیست. بترسید از این که لباس ستّاریت خدا را بپوشید و بعد گناه کنید. فردای قیامت یوم تبلی السّرائر است و ستّاریت معنی ندارد.
🔶 وَ مِنهُم مَن أَبعَدَهُ عَن طَلَبِ المُلکِ ضُؤُولَةُ نَفسِهِ وَ انقِطَعُ سَبَبِهِ فَقَصَرَتهُ الحَالُ عَلَی حَالِهِ فَتَحَلَّی بِسمِ القَنَاعَةِ وَ تَزَیَّنَ بِلِبَاسِ أَهلِ الزِّهَادَةِ وَ لَیسَ مِن ذَلِکَ فیی مَرَاحٍ وَ لَا مَغدًی
✳️ 4- و برخی دیگر با پستی و ذلّت ، فقدان امکانات، از به دست آوردن قدرت محروم مانده اند که خود را به زیور قناعت آراسته و لباس زاهدان را پوشیده اند .
اینان هرگز در هیچ زمانی از شب و روز، از زاهدان راستین نبوده اند.
گروه چهارم،
– از جهت نفسانی ضعیف و لاغرند،[ ضُؤولةُ نفسه] لذا از ملک دورند.
– ضعف خودشان را می شناسند.
– ابزار و امکانات ندارند و دستشان خالی است. اگر ابزار می داشتند، حتماً به سمت آن می رفتند.
– دستشان را از رسیدن به تخیلات« وزیر و وکیل شدن » کوتاه کرده اند.[ فقَصرَته]
– و خودشان را به زیور قناعت آراسته اند. [ فتَحلیٰ] اما اگر دستشان برسد یک نفر را سالم نمی گذارند. تا به ریاست برسد.
– لحظه ای از عمر خود به روش اهل زهد و قناعت نبوده. نه صبحگاه [ مغدیٰ ] در محل ظهور و بروز و درمیان جمع و نه در شامگاه [مَراح] ونه در زمان تنهایی و پنهانی اهل زهد نبوده.
اما، گروه پنجم، وصف انسان های پاک در این جامعه ی مسخ شده است:
🔶 وَ بَقِیَ الرِّجَالُ غُضَّ أَبصَارَهُم ذِکرُ المَرجِعِ وَ أَرَاقَ دُموُعَهُم خَوفُ المَحشَرِ فَهُم بَینَ شَرِیدٍ نَادٍّ وَ خَائِفٍ مَقموُعٍ وَ سَاکِتٍ مَکعوُمٍ وَ دَاعٍ مُخلِصٍ وَ ثَکلَانَ موُجِعٍ قَد أَخمَلَتهُمُ التَّقِیَّةُ وَ شَمِلَتهُمُ الذّلَّةُ فَهُم فِی بَحرٍ أُجَاجٍ أَفوَاهُهُم ضَامِزَةٌ وَ قُلوُبُهُم قَرِحَةٌ قَد وَعَظوُا حَتَّی مَلّوُا وَ قُهِروُا حَتَّی ظَلّوُا وَ قُتِلوُا حَتَّی قَلّوُا
✳️ 5- در این میان گروه اندکی باقی مانده اند که یاد قیامت چشم هایشان را بر همه چیز فرو بسته.
– ترس رستاخیز اشک هایشان را جاری ساخته است. [ دموعَهم]
–برخی از آنها از جامعه رانده شده[ شرید] و تنها زندگی می کنند.
– برخی دیگر ترسان و سرکوب شده[مقموع]
– یا لب فرو بسته [ مکعوم]و سکوت اختیار کرده اند .
–بعضی مخلصانه همچنان مردم را به سوی خدا دعوت می کنند.
– بعضی دیگر گریان و دردناکند [ موجِع]
– تقیه و خویشتن داری آنان را از چشم مردم انداخته و منزوی کرده [ احملَتهم]
– ناتوانی وجودشان را فرا گرفته ، گویا در دریای نمک فرو رفته اند.[ شملَتهم]
– دهانشان بسته[ ضامره]
– قلب هایشان مجروح است.[ قُرحه]
–آن قدر نصیحت کردند که خسته شدند[ملّوا] –از بس سرکوب شدند [قُهروا] ناتوانند.
– چنان کشته دادند که انگشت شمارند[ قَلّوا]
این گروه از افراد جایگاه مهمی در نظام آفرینش دارند. فکر به قیامت چشم آنان را پایین انداخته گناه و خلاف نمی کنند.
از یاد سختی های قبر و محشر همواره اشکشان جاری است.
بعضی از انها نوعاَ گوشه گیرند. وسط کنسرت ها و شرابخواری و بی حجابی ها جایی ندارند.
گروه دیگری از انان گوشه گیر نیستند؛ ولی در حال ترسند. چون مدام در حال اذیت شدن هستند و برای دین داری مورد آزار قرار گرفته اند.
گروه دیگر ساکت هایی هستند که اگر دهنشان بسته نباشد فریاد می زنند؛ ولی دشمن می داند که انها چقدر اثر گذارند، لذا نمی گذارد که کارشان را انجام دهند.
گروه دیگر کسانی هستند که مخلصانه به حق دعوت می کنند. آنها زهد دارند؛ ولی برای خدا و از روی اخلاص به خدا دعوت می کنند.
البته بعضی گفته اند: اینها تنها کاری که از دست شان بر می آید این است که مدام برای اصلاح امور دعا می کنند.
گروهی هستند که اهل درد و ناله اند از اتفاقات بدی که در جامعه می افتد حزین هستند. انسان اگر دغدغه مند باشد و کاری از دستش بر نیاید از درون می سوزد و می خروشد.
و بعضی از انها تقیه موجب انزوای آنها شده است. البته این صفت می تواند ویژگی همه ی افراد گروه پنجم باشد.
می گویند: ما ساکت می مانیم لااقل همان دین منحرف بماند دین از اساس و بنیان نابود نشود.
دشمنان به انها هجمه می کنند. دوستان ناآگاه هم به انها می گویند چرا ترسیده اید؟!
مانند امام حسن مجتبی (ع) که عده ای از جاهلان به او مذلّ المؤمنین می گفتند. در حالی که حضرت دید اگر کاری کند اصل دین به خطر می افتد.
ذلّت و خواری دور تا دورشان را فرا گرفته است. چه ذلّتی بالاتر از این که حق طرفدار ندارد.
اشخاص خوب در جامعه ایی که ارزشها بی ارزش شده باشد خوبان منزوی شده کنار زده میشوند. مَثَل شخصی ست که در نمکزار غرق شده. دشمنان می دانند وقتی جامعه مسموم شد، آدم های خوب هم در این جامعه ذوب می شوند.
برخی گفته اند منظور از این جمله اینست :
که زخم خورده و داغ دیده اند و بمثابه کسانی هستند که مدام نمک به زخمشان می پاشند. قلب های انها جریحه دار و مجروح است. درست است که دهان آنان را بسته اند، ولی قلوبشان می سوزد.
سؤال ⁉️ چرا انها که خوب هستند، کاری نکردند و گذاشتند کار جامعه به اینجا برسد؟
آیا مقصّر نیستند؟
آیا در انحراف جامعه تقصیر ندارند؟
حضرت می فرماید: خیر!
انها تا آنجا که توانسته اند زحمت کشیده اند ، ولی مردم جامعه نخواسته اند حرف این عالمان ربّانی الهی را بشنوند. آنقدر وعظ کرده و پند داده اند که خسته شده اند. ولی مردم اصلاح نشدند. آنقدر مورد قهر و غلبه قرار گرفتند و دشمنان بر آنان سخت گرفتند که ناتوان شدند.
آنقدر دشمنان از این خوبان دستگیر و اعدام کرد که تعداد زیادی از انها باقی نمانده و انگشت شمار شده اند. کاری از دست آنها بر نمی آید. تنها کار ، آتش درون است و دعا کردن.
🔸فَلتَکُنِ الدُّنیَا فِی أَعیُنِکُم أَصغَرَ مِن حُثَالَةِ القَرَظِ وَ قُرَاضَةِ الجَلَمِ وَ اتَّعِظوُا بِمَن کَانَ قَبلَکُم قَبلَ أَن یَتَّعِظَ بِکُم مَن بَعدَکُم وَ ارفُضوُها ذَمِیمَةً فَأِنَّهَا قَد رَفَضَت مَن کَانَ أَشغَفَ بِهَا مِنکُم
– ای مردم باید دنیای حرام در چشمانتان از پر کاه خشکیده [ حُثاله]
– و تفاله های قیچی شده ی[ قُراضه] دامداران بی ارزش تر باشد.
–از پیشینیان خود پند گیرید، پیش از آن که آیندگان از شما پند گیرند[ اَن یتَعِظ]
– این دنیای فاسد نکوهش شده را رها کنید[ ارفضو]
–مشتاقان شیفته تر [ اَشغَف ]از شما را رها کرد.
ای مردم! این پنج دسته انسانها در طول تاریخ تکرار می شوند. شما بیایید جزء گروه پنجم باشید. جزء آن چهار گروه فاسد نباشید.
عمده ی مشکل آن چهار گروه دنیا طلبی، حبّ ریاست و حبّ مال بود. دل از دنیا بکنید تا انسان های صالحی شوید.
باید دنیا در چشم شما کوچکتر از پوست میوه ی گندیده ای باشد که برای دباغی استفاده می کنند.
ای مردم دو راه بیشتر ندارید:
الف) یا به گذشتگان خود نگاه کنید و از آنها موعظه بگیرید. دیگران اشتباه کردند که گرفتار عذاب شدند. اگر شما هم اشتباه کنید گرفتار میشوید. پس عبرت بگیرید.
ب) عبرت شوید برای آیندگان.
اگر عبرت نگیرید از گذشتگان برای آیندگان عبرت میشوید.
دنیا را رها کنید در حالی که دنیا بی ارزش و زشت است. آنهایی که دلبسته و وابسته تر از شما به دنیا بودند، دنیا با آنها چه کرد؟
دو دستی تحویل قبر داد.
دنیا قارون و فرعون و هامان را از خودش جدا کرد، شما که انسان های عادی هستید!
تلاش کنید از دنیا دل بکنید ، والّا دنیا از شما دل می کند.
توضیح سید رضی (ره):
یکی از خیانت های معاویه در حق امیرالمؤمنین (ع) این بود:
هر جا خطبه ی زیبایی از امیرالمؤمنین می دید ، عده ای را مأمور می کرد که بگویند معاویه چنین گفته است. این خطبه هم در برخی کتب تاریخی به نام معاویه است.
سید رضی (ره) می گوید: عرب یک انسان والایی به نام جاحظ دارد که جزء ده نفر برتر ادبیات عرب است.
این خطبه را در «البیان و التبیین» ذکر می کند بعضی گفته اند: این کلام معاویه است. ولی اگر ذرّه ای با مرام معاویه آشنا باشند، می دانند که – معاویه کجا و زهد کجا؟
– معاویه کجا و صحبت از ترک دنیا کجا؟
دلیل دوم: کلمات دیگر معاویه موجود است. اینها را کنار خطبه بگذارید. این خطبه مثل طلا و کلمات معاویه مثل خاک بی ارزش است.
اللهم اجعلنا من الفائزین