بسم الله الرحمن الرحیم
شرح خطبه ها
۱۴۰۱/۲/۱۷ - ۵ شوال
💢بخش اول خطبه ۲۷ 💢
خطبه جهادیه
(این خطبه حول محور جهاد أست)
حضرت این خطبه را برای برانگیختن به جهاد و مذمت کسانی که از رفتن به جهاد خود داری میکنند بیان فرمودند:
✳️مقدمه ای قبل از خطبه:
جمله ای از ابی الحدیدآمده ایشان برخی از فصیحترین خطبای تاریخ عرب در مورد جنگ آورده و می گویداگر متن های همه سخنوران پر آوازه که در رابطه با جهاد نوشته اند را با متنی که در خطبه ٢٧ آمده مقایسه کنیم گویی یک نفر با شمشیر صیقل دیده براق به جنگ دشمنان برود و یکی با شمشیر چوبی وپلاستیکی .
آن شمشیر آبدیده کجا واین شمشیر پلاستیکی کجا؟
ابی الحدید می گوید هر چه کلام در مورد جنگ. وجهاد شنیدید یک طرف،
علی هنگامی که در مورد جهاد صحبت میکند گویی شمشیر ذوالفقار را در دهان می چرخاند همه سخنوران را در گوشه ای محدود ومحصور کرده. ابی الحدید خود اهل فن و میداند کلام امیر در این خطبه دارای چه جایگاهی أست
🛑اما بعد فان الجهاد باب من ابواب الجنه
بعد حمد وثنای الهی،
ای مردم بدانید که جهاد دری أست از درهای بهشت ، بهشت درهای متعددی دارد هم بهشت متعدد و هم بهشت درهای متعدد دارد.
بدانید یکی از درهای بهشت باب المجاهدین است هرکس بسبب عملی که دارد وارد بهشت میشود مجاهدین درب جداگانه دارند در روایت است که مجاهدین وارد بهشت می شوند در حالیکه عموم مردم در صف حساب منتظرند.
🛑فتحه الله لخاصة اولیائه
جهاد، فضای بهشتی است که خداوند این درب را برای خواص از اولیا ی خود باز کرده ،
یعنی از بین اولیا فقط خواص هستند که در راه خدا وبرای بپا داشتن پرچم توحید توفیق دارند در راه خدا قدم گذارند.
🛑وهو لباس التقوی
معنای ساده این است. جهاد لباس تقوی است. یعنی اگر کسی اهل تقوی است جهاد می کند فقط کسانی که اعتقاد راسخ دارند اهل جهادند واز جان می گذرند.
حضرت می گویداین جهاد خودش لباسی است برای تقوی.
اوایل همه توفیق جهاد پیدا نمی کنند خداوند باز بین خوبان غربال کرده خواص از اولیا چنین ویژگی دارند که توفیق جهاد دارند.
توصیه به تقوی شده ،لباس اهل تقوا زیبا نیست. تقوی مثل انسانی در میدان رزم که نه شمشیر دارد ، نه کلاهخود، نه زره ،نه سپر . تقوی ممکن أست هر لحظه از دست برود. با ورود هر سختی ممکن است پا پس بکشد.تقوی تا وقتی لباس جهاد را به تن نپوشیده باشد مثل رزمنده ای أست که سپر دفاعی ندارد زود از بین می رود وبه زمین می افتد.
تقوی بدون جهاد بی معناست تقوی به معنی عزلت نشینی نیست حضرت رسول فرمودند: رهبانیت در اسلام نیست رهبانیت اسلام جهاد است.
«رهبانیة امتی الجهاد فی سبیل الله»
اگر کسی می خواهد اهل تقوی ،سلوک وعرفان باشد باید جهاد کند حضرت از جهاد به اینجا رسیده ،هر کس لباس جهادرا بر روی تقوی نپوشیده باشد تقوای او در معرض خطر أست .برای حفظ تقوی جهاد لازم أست جهاد به معنای عام (جهاد اصغر - جهاد اکبر -جهاد تبیین )
در نهج البلاغه منظور از جهاد ،جهاد به سیف أست .تقوایی که لباس جهاد نداشته باشد زود از پا در می آید.
🛑ودرع الله الحصینة وجنته الوثیقة
زره [درع]محکم خدا همین جهاد أست
سپر محکم خدا [ جُنه]که بدست متقیان أست جهاد أست اگر جامعه آزاد وآباد میخواهید راهش جهاد أست جهاد محکم أست ومانع نفوذ دشمن میشود
🛑فمن ترکه رغبة عنه البسه الله ثوب الذل و شملة البلاء
اگر کسی جهاد را ترک کند وبه ان پشت کند خدا لباس ذلت به او می پوشاند بعضی از جهاد معاف هستند (زنان -پیران -بیماران )
در حکمت ٢٥٢ آمده «الجهاد عزُ الاسلام»
جهاد عزت برای اسلام أست اگر کسی به جهاد نرود خدا لباس ذلت به او می پوشاند جهاد عزت أست شرکت نکردن در جهاد باعث میشود حکومت بدست نااهلان بیفتد ولباس مذلت وخواری بپوشد.
خدا کسی را از راه غیر عادی ذلیل نمی کند جهاد نرفتن از راه عادی و طبیعی لباس مذلت وخواری را می پوشاند.
.
🛑ودُبثَ بالصغار والقماءة
کسی که جهاد را بدون دلیل ترک کند ذلیل وخوار می شود[ دُبث] با کوچکی وذلت. [ قماءة]
کسی که بدون دلیل جهاد را ترک کند خدا او را به بدترین نحو ذلیل می کند.
🛑وضرب علی قلبه بالاسهاب
خدا عقل او را از بین میبرد عقل آن أست که مصلحت عموم را برمصلحت فرد ترجیح دهد.
ازبین رفتن عقل[ اِسهاب] در نتیجه ترک جهاداست.
🛑واُدیلَ الحق منه بتضییع الجهاد
اگر کسی جهاد را ترک کند حق از او گرفته می شود اهل حق نیست واهل باطل می شود.
منظور از حق ، یعنی مسیر حق را گرفته اند ، اگر کسی جهاد نکرد دست به جایی بند نیست، وحاکم بد مسلط می شود .
🛑وُسیٖمَ الخسف ومنع النصف
حرکت داده میشود[ وُسیم] در بیابان بی سرو ته تاریک. ودر مورد او انصاف هم رعایت نمی شود.
آثار ترک جهاد :
١-ذلت
٢- دوری از حق
٣- از بین رفتن عقل
٤- حرکت در تاریکی
٥- محروم از انصاف
🛑اَلا وانی قد دعوتکم الی قتال هولاء القوم لیلًا ونهارًا وسرًا واعلانا
مردم من شما را شب وروز به جنگ علیه معاویه دعوت کردم ودر نهان وآشکار به شما گفتم جهاد کنید
🛑وقلت لکم اُغزُوا هم قبلَ اَن یَغزُوکم
بجنگید با دشمنان قبل از آنکه او به شما ضربه بزند.
(از مهمترین جملات حضرت در راهبرد با دشمنان در جامعه اسلامی)
نسبت به دشمنان خود چگونه باشیم!!!
اگر دشمن آماده جنگ با شما شد ، شما هم آماده شوید وجهاد کنید.
(در اینجا بحث جهاد ابتدائی مطرح شده )
یعنی کشور ظالمی که هنوز تهدید نکرده ابتدا بساکن میشود به او حمله کرد؟!
یا باید با کسی جنگید که نسبت به شیعیان تعرضی داشته ؟!
عدهای با دلایل خود جایز می دانند ، عده ای با دلایل خود جایز نمی دانند.
اما آبی الحدید می گوید: هرچه در تاریخ نظر کردم ندیدم علی آغاز گر جنگ باشد.
ابتدا اورا با سلاح تهدید کردند بعد به سمت آنها شمشیر کشید
✳️منظور اینست قبل از اینکه دشمن دست به حملات بزند بر او حمله کنید.
تایید جهاد ابتدایی نیست. اما شما دفاع کنید.
در آغاز، جنگ مقدماتی دارد. مقدمه فراهم میشود. قبل از اقدام جلوی پیشروی آنان را باید گرفت.
جهاد یعنی نگذارید تیر به مرزهای فرهنگی -اقتصادی -سیاسی-نظامی شما برسد. نگذارید دشمن وارد شهر شود.
بعد از شلیک تیر، وقتی درد بجان بنشیند تازه بفکر افتادن، شکست قطعی دارد .
دشمن وسط شهر برسد تمام زیر ساختها و امنیت روانی را ویران می کند.امنیت آسیب ببیند ، این شکست ذلت دارد، حتی اگر موفق شود دشمن را بیرون کند.
عزت آنست که از ابتدا نگذارید پای دشمن به مرزها باز شود.
🛑فوالله ما غزی قوم قط فی عُقرِ دارهم الا ذلوا
یکی از شاگردان امام صادق گفت این کلام را باید با طلا نوشت حضرت فرمود این یک کلام قدسی وعرشی أست وقابل مقایسه با طلا نیست طلا یک سنگ وفلز است .چون کمیاب است ارزشمند است.
حیف حرفهای ما که با طلا سنجیده شود یعنی طلا در مقایسه با این کلام چیزی نیست .
بخدا قسم هیچ ملتی در وسط خانه[ عُقر] و سرزمین خود مورد حمله واقع نشد مگر اینکه ذلیل شد .هر ملتی که ایستاد و تماشاگر بود و دشمن به خانه او رسید شکست خورده است.
شما در مقابل تیز بینی علی چه کردید؟
🛑فتواکلتم وتخاذلتم حتی شُنَّت علیکم الغارات ومُلِکَت علیکم الاَوطان
هر کس دیگری را موکل خود کرد، هر جا حمله ای شد برای دفاع به کمک هم نرفتید. کار را به گردن دیگری انداختید و همدیگر را خوار وذلیل کردید آن قدر دست روی دست گذاشتید که از همه طرف به شما حمله.و سوراخ سوراخ شد [ حتی شُنٌَت]
تا وطن وسرزمین شما را از دست شما در آوردند.
✳️کتابی به نام الغارات نوشته ابراهیم بن هلال ثقفی کوفی که اوائل قرن سه از دنیا رفته الغارات یعنی غارتها - جنگهای ایذاعی و پارتیزانی. ( نام کتاب از همین خطبه علیکمُ الغارات) گرفته شده.
یاران معاویه به شهرها حمله و تخریب کرده بر می گشتند.
منظور از نوشتن کتاب:
ثقفی کوفی دو سال پایانی حکومت حضرت را بصورت مبسوط ذکر کرده حمله های معاویه ویارانش . اصل این کتاب جز ء معتبرترین کتبی أست که در مورد زندگی امیر المومنین وجنگهای حضرت نوشته شده است.
⬅️ اصل ماجرای الانبار :
✳️فهذا اخو غامد
اخو غامد، نام او سفیان ابن غامدی از یاران و سرداران سپاه معاویه که مامور شد از شام حرکت کند به قصد حمله ایذاعی به شهر عراق و شهر حیت [ مرز شام و عراق] شهر الانبار و مدانن ، در این ماموریت آنچه جنایت ، غارت ، آتشسوزی ، قتل ، وهر کسی با او درگیر شد مأمور به کشتن او با اشد وجه بود،
سپس برگشت به شام را ماموریت داشت.
معاویه میگفت : همین که بتوانی سه شهر از حکومت علی را مورد هجمه قرار دهی پیروزی بزرگی برای ما و شام است.
اگر اقتصاد و امنیت شهرهای حکومت علی را خدشه دار کنی ، حکومت او فرو می پاشد.
ابو غامد آمد و راحت از شهر ها گذر کرد فجایع ی بجا گذاشت تا رسید به شهر الانبار عراق ،
شهر را ویران کرد کشتارها انجام داد ، پادگان نظامی و اسلحه خانه را ویران کرد فقط فرماندار حضرت در این شهر حسان بن حسان بکری یک تنه همراه با سی نفر از همراهان در برابر فجایع شهر مقابله و جنگ کردند ، تا اینکه حسّان به شهادت رسید.
سپاه شش هزار نفری سفیان غامدی بدون زخم و جراحت راحت شهر را بسوی شام ترک کردند.
او به لفظ خود در« کتاب الغارات» بیان کرده ، جنگی به این راحتی و شیرینی ندیده بودم، کسی ما را مانع نشد.
وقتی این خبر به امیرالمومنین صلوات الله علیه رسید ، به مردم فراخوان داد حسّان دست تنها مانده شهر در حال سقوط است. و آنان را همراهی کنید، اما کسی امادهٔ جنگ نشد و شهر الانبار را دستگیری نکرد.
در «کتاب الغارات» آمده حضرت بشدت بیمار بود ،توان بر اسب نشستن نداشت با پای پیاده آمد و خود را به نخاله رساند.
منطقه ای بیرون از شهر که سپاه آنجا جمع شده و لشکر از آنجا اعزام میشدند.
منتظر ماند کسی نیامد جز تعداد اندکی دور حضرت را گرفتند ، ما آمدیم از شما مشکل را برطرف کنیم وشما را کفایت کنیم[نحنُ نَکفیَک]
خیال شما راحت میرویم و غائله را تمام می کنیم،
حضرت فرمود :[ما تَکفُونی ولا تَکفونِ اَنفسَکم]
شما نمیتوانید حتی خود را کفایت کنید چه رسد به اینکه وضعیت فجیع شهر را نجات بدهید.
یک گروهی را اعزام کرد ولی کار از کار گذشته، حسان شهید و سپاه معاویه بسلامت از شهر خارج شده بودند.
این اتفاق تلخ سبب شد و حضرت را مجبور کرد به نوشتن « خطبه ۲۷» و با مردم سخن نگفت..
خطبه نوشته شده را به غلام خود سعد داد که در مسجد بخواند.
و خود حضرت آمد در کنار درب مسجد با حال بیمار بر سکویی نشست تا غلام دست نوشته امام را بخواند.
🛑 و هذا آخو غامدٕ و قد وَرَدَت خیلُهُ الاَغیار
سفیان غامدی با یاران سپاه خود وارد شهر الانبار شده.و قتل و غارت انجام داده.
🛑 و قد قتلَ حسّانِ بنِ حّسان البکری
و حسان فرماندار دلاور ما را بشهادت رساندند.
🛑و اَِزالَ خیلَکم عن مَسالِحِها
دور کرد وعقب زد [ ازال] لشکریان ما را از اسلحه خانه [ مَسالح]
نیروی نظامی ما را کنار زده شهر را به تصرف و اسلحه خانه را به ویرانی تبدیل کردند.
🛑 وقد بلغَنی اَنَّ الرجلَ منهم کانَ یَدخُلُ علیَ المَرأةِ المسلمه
در جریان شورش به الانبار یکی از سربازان معاویه بدون اجازه وارد خانه یک زن مسلمان شده است.
🛑و الاُخریَ المُعاهدَه
و مأمور بعدی وارد خانه زنی از اهل کتاب شده.
از اهل کتاب که در عهد و پیمان ما بود[ معاهده]
اهل کتابی که خود را در حکومت اسلامی پناه داده بود.ما مسئول و متعهد بودیم که از مال و جان او حفاظت کنیم.
🛑فَیَنتَزِعُ عِجلِها و قُلبَها و قلائدَها و رِعاثُها
بشدت از آنان کشیده و خلخال [ عِجل]و
دستبند [ قُلب] و گردنبند [ قلائد]و گوشواره [ رِعاث]به شدیدترین وجه کشیده و درآورده اند.
🛑ما تَمتَنِعُ منه الا بالاِسترجاء و الاِستِرحام
این دو زن وسیله دفاع و نجاتی نداشتند.
هیچ راهی نداشتند جز استرجا بخوانند.
– استرجا = آنا لله و آنا الیه راجعون
– استرجا= طلب برگشت ،.از آنها خواهش و تمنا کردند که باز گشته و دست از سر آنها بردارند.
– استرجا= بازگشت ، در گریه های شدید نفس رفت و برگشت دارد، از شدت گریه هق هق کنان.بودند.
واز یاران معاویه طلب رحم میکردند که به آنان رحم کنند.[ استرحام]
هیچ فرقی نیست مسلمان است و اهل کتاب ، در ذیل حکومت ما بوده، نوامیس حکومت اسلامی را مورد تعرض قرار دادند.
🛑ثمَّ انصَرَفوا وافِرین
باوفور و دست پر برگشتند.
کسی به لشکر دشمن معترض هم نشده، چند تا تیر هم به آنها پرتاب نشده، مردم دست بر دست گذاشته کاری نکردند و آنها دست پر [ وافدین] برگشتند.
🛑ما نالَ رجلاً کَلَمٌ ولا اُریقَ لهم دمٌ
بر یک نفر از لشکر معاویه جراحتی [ کلم] وارد نشده ، خونی از آنها ریخته نشده[ لا اُریق]
قتل، آتش ، غارت ، تعرض به ناموس ، انجام دادند بر کسی رحم نکردند و مردم کوفه راحت نشستند و دست یاری دراز نکرده و از انان دفاع نکردند.
🛑فلو اَنَّ امْراَءً مسلماً ماتَ مِن بعدِ هذا اَسَفاً ما کانَ بهِ ملوماً
بخدا قسم اگر یک مرد غیرتمند از میان شما از این داغ و ننگ و تاسف دق کند و بمیرد هیچ ملامتی ندارد.
🛑بل کانَ بهِ عندی جدیرا
سزاوار می دانم که یک عده از این داغ بمیرند.
درچنین شرایطی مردن سزاوارتر است.
آف بر شما که عذر و بهانه آوردید و برای دفاع از آنان شهر خود را ترک نکردید و چنین اتفاق تلخی رخ داد.
در نزد من چنین مرگی سزاوارتر است.
غیرت دینی داشتن چقدر با ارزش تر است.
⬅️ یک مرد جنگی و شجاع کمتر اتفاق می افتاد گریه کند.اما یکی از گریه های بلند بلند حضرت در این قضیه بود. که در خطبه ۲۷ داغ بزرگی بر دل حضرت گذاردند.
اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
انشاالله الحمدالله رب العالمین
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح خطبه ها
۱۴۰۱/۲/۱۸ - ۶ شوال
💢 بخش دوم خطبه ۲۷ 💢
خطبه جهادیه
حکمت ۲۶۱ هم در فضای همین خطبه است.
🛑 فیا عجباً عجبا
خیلی تعجب میکنم .
تاکید عجب در عجب ،
وقتی تعجب اتفاق می افتاد که امری از حالت طبیعی خود خارج شده باشد.
🛑واللهِ یمیتُ القلبَ و یَجلبُ الهَمَّ اجتماعُ هوُلاءِ القومِ علیٰ باطلِهم و تَفرُّقِکم عن حقِّکم
بخدا قسم آنقدر غصه سنگین است که قلب را می میراند ، روح را مکدر می کند.
موجب غم و غصه در قلب میشود.
واین غصه چیست ⁉️
که غم آن برجان امیرالمومنین نشسته است‼️
دشمنان با اینکه باطلند دور هم اجتماع دارند.
دور معاویه ی باطل جمع میشوند ، حرف شنوی دارند.
اما علی حق مطلق است شما دور او حلقه نمی زنید تفرقه دارید سخن امام خود گوش نمی کنید.
حرف باطل شنیده میشود اما حرف حق بر زمین می ماند.
🛑فقُبحاً لکم و تَرَحَاً حینَ صِرتُم غرضاً یُرمیٰ
زشت باد صورت شما !
ننگ بر شما !
غم و اندوه [ ترحاً] بجان شما سرازیر شود .که خود را آماج تیر[ غرضاً] آنان قرار دادید.
دشمن بشما تیر می اندازد و شما از روی بی همتی ،تفرقه و اختلافی که دارید سینه ی خود را هدف تیر آنها قرار داده و خاموش نشسته آید.
🛑یُغارُ علیکم ولا تُغیِِرُون و تُغزونَ ولا تَغزُون
دشمن شما را غارت کرد[ یغار] وشما راحت نشسته اید. وانان را غارت نکردید..
دشمن شما را مورد هجمه و غزوه [ تُغزون] قرار داد اما شما به دشمن پیشد ستی و حمله نکردید.
🛑و یَعصیَ اللهُ و تَرضَون
خدا مورد عصیان واقع شد ، و شما رضایت دادید.
قتل و غارت اموال مسلمین، گناه کمی نبود!!
اما حرف حق امام شما بر زمین افتاد معصیت کوچکی نبود!!
به همه آنها رضایت دادید.
مردم کوفه هرکدام شیعه علی بوده، و هیچکدام طرفدار معاویه نبودند، چون حرف امام نشنیدند ، فرمان امام بر زمین ماند، حق را یاری نکردند کار آنها همراهی با باطل محسوب شد.
🛑فاذا اَمَرتُکم بالسَّیر الیهِم فی ایامِ الحَرّ
هر وقت شما را در ایام گرم تابستان به مقابله با اصحاب معاویه ، دعوت کردم.
🛑قلتُم هذه حَمارَّةِ القَیظِ اَمهِلنا یُسَبِخُ عنَّ الحَرّ
بهانه آورده ،گفتید آفتاب کوفه بسیار داغ [ حمارّه] است. تابستان فصل درو کردن محصولات و زمان استراحت است.
به ما مهلتی بده تا گرما فروکش [ یُسبِخ]کند. در یک ایام دیگر همراهی میکنیم.
[ حمارّه]گرمای تابستان را به ذغال سرخ تشبیه کرده است.
🛑واذا اَمَرتُکم بالسَّیرِ الیهِم فی الشتاءِ قلتم هذه صبّارةُ القُرِّ اَمهِلنا یَنسلِخُ عنَّا البَرد
واگر در زمستان دعوت کردم به جهاد با دشمن قیام کنید، گفتید:
هوا سرد[ قُر] و یخبندان است [ صبّاره]
کلمات در تاکید یکدیگر هستند.
به ما مهلت بده. اجازه بده سرما که رفت در خدمت هستیم.
هر فصلی که دعوت کردم یک بهانه ای دست و پا کردید.
این فرصت و مهلت خواستنها انسان را از مکتب علی دور می کند.
فرصت خمس و زکات ، فرصت توبه ، فرصت نماز اول وقت، فرصت واجبات و احترام به یکدیگر ، تعویق انداختن آنها به بهانه اینکه هنوز فرصت هست و دیر نشده.
ناگهان یکباره دیر میشود...
فردا جبران امروز نمی کند.
هر زمان و هر لحظه که وقت کار است باید سبقت گرفت، عجله کردن در امور خیر را باید سریع اقدام کرد.
در تمام امور این صفت کوفیان نباید در کسی نفوذ کند و رخ نشان بدهد.
🛑کلَّ هذا فِراراً منَ الحرَّ والقُر فاذا کنتم منَ الحرِّ و القُرِّ تَفرونَ فانتم واللهِ منَ السیفِ اَفَرّ
شما که از سرما و گرما اینگونه فراری هستید،
بهانه آورده از زیر بار و کار آن فرار کنید .
بخدا قسم از شمشیر فراری تر هستید.
شما از شمشیر می ترسید.
در صدر اسلام شمشیر و تجهیزات نبود ، مردم با چوب دستی رفتند ، خستگی، گرسنگی ، پای پیاده ، ذیل اینهمه محرومیت ها ، پیروزی را کسب کردند.
باید دل کنده شود، در رنج و سختی هاست که مقامات علمی ، معنوی ، پیروزی داده میشود.
زحمت مضاعف میخواهد،
شما که طاقت سرما ندارید ، از ضرب شمشیر چگونه دوام می آورید.
آتش قلب که شعله ور باشد آتش جنگ را متوجه نمیشود.
زمانیکه انگیزه و اهداف والا باشد ،تحمل زیادتر میشود.
اگر هدف قله باشد خارهای میانه راه کسی را از پا نمی اورد . اهداف بلند باشد عقب نشینی معنا ندارد ،سختی و رنج آسانتر تحمل میشود.
✳️ در کتاب مصباح السعاده فی شرح نهج البلاغه
«ج۴ ص ۲۱» ابن قُطیبه دینه وری نقل می کند.
روزی معاویه اصحاب خود را جمع کرد و گفت خبری از یک گوشه زمین بمن رسیده که اتفاقی افتاده ، آیا شما حاضرید جانفشانی کنید!!
اصحاب گفتند سمعاً و طاعتاً امر کنید وظیفه ما اینست چشم بگوییم.
همین قصه به گوش امیرالمومنین رسید که معاویه چنین کرده، حضرت برای امتحان یاران خود همین کار کرد.
اصحاب را جمع کرد فرمود: بمن خبری رسیده ازیک گوشه زمین اتفاقی رخ داده، آیا حاضرید جانفشانی کنید!!
یک منافقی بلند شد و گفت ما مشاوران خوبی هستیم ، در هر مشکلی از ما بپرسید تو را راهنمایی می کنیم .
اگر مارا محرم خود دانستی، مشورت کردی ، حق و حقوق ما را دادی، چشم ...
در غیر اینصورت خود برو رفع و رجوع کن...
حضرت در این لحظه بلند بلند گریه کردو فرمود، بخدا قسم معاویه پیروز میدان شد، تمام مردم شام مرید او هستند ،ولی شما حرف مرا نمی شنوید.
معاویه در دعوت «حمله به الانبار » از منبر پایین آمد سه قدم برنداشته بود شش هزار نفر اعلام آمادگی کردند.
و حضرت در نخیله منتظر ماند برای کمک به شهر در حال سقوط الانبار، فقط چند نفر آمدند که غصه های علی جریحه دار شد.
✳️ ادامه خطبه :
حضرت برای تنبه آنان با شلاق انتقاد می کوبد الفاظ تند بکار میبرد. تا بخود آمده بیدار شوند.
🛑یا اَشباهَ الرجالِ ولا رجالَ حُلومُ الاَطفال و عقولُ رَباتِ الحِجال
ظاهر شما مردانه است ، ولی از شجاعت ، ایمان ، مردانگی ، بویی نبردید.
شما مردمی هستید که عقول [ حُلوم]شما مانند عقل کودکان است.
نمی فهمید که جامعه اسلامی علی و اسلام معاویه چیست!!
نمی فهمید حق و باطل چیست و با کیست!!عقل و درک شما مانند عروس [ رَبّات] حجله نشین است.
شما بدنبال زر و زیور و دلبسته به دنیا دنبال حق نیستید.
مردانگی شما مردانه نیست، فکر شما دنیا بین است.
🛑 لَوَدِدتُ اَنی لم اَرَکم ولم اَعرِفِکم
چقدر دوست داشتم ، ایکاش شما را ندیده بودم و ایکاش هیچوقت شما را نمی شناختم.
🛑معرفةٌ واللهِ جرَّت نَدَماً و اَعقَبَت سَدَماً
بخدا قسم دوستی و شناخت شما در ندامت جریان دارد[ جرَّت]
نتیجه شناختن شما برای من پشیمانی و غم و اندوه داشته.
آشنایی بین من و شما سودی که داشت، این بود، خشم برای من به همراه آورد.
شما را چه به جنگ و جهاد ، شمشیر خود را به آهنگری برده ذوب کنید و تبدیل به النگو و گوشواره کرده و بر خود نصب کنید.
در جنگ بدر وقتی مشرکین شکست را حس کرده پا بفرار می گذاشتند. هند جگر خوار مقابل آنان می ایستاد و میگفت:
اول ثابت کن از مردانگی خارج ، و مانند زنان شدی بعد از جنگ فرار کن.
اینگونه آنان را نگه میداشت.
🛑قاتَلَکمُ اللهُ لقد مَلَأتُم قلبی قَیحَاً
خدا شما را بکشد. ای مرد نما ها ، که از مردانگی، جوانمردی ، هیچ ندارید.
قلب علی را پر خون [قیحا] کردید.
دل مرا از خون آکنده کردید.
🛑و شَحَنتُم صدری غَیظاً
سینه و وجود مرا از غم و غصه پر و لبالب [ شحَنتم] کردید.
✳️ در خطبه ۳ فرمود:
در مدت ۲۵ سال خانه نشینی خار در چشم و استخوان در گلو بودم اکنون در پنج سال حکومت این جملات جانکاه را میگوید.
آن ۲۵ سال سختر بود یا این ۵ سال ؟!
🛑و جَرَعتمونی نُغَبَ التَّهمامِ انفاساً
هر نفسی که زدم جرعه جرعه [ جرعتمونی]جام زهر بمن نوشاندید.
جرعه ای [ نُغب] از غم [ تَهام] و زهر بر گلوی من ریحتید.
در هر بازدمی که بیرون میدادم ، جام بعدی ، غم بعدی ، فرار بعدی ، مشکل بعدی، صفین و جمل بعدی ، بعدی و بعدی ، سرتاسر پنج سال برای من، آه و غم و سم بود.
همه وجود علی را در غم فرو بردید.
🛑و اَفسَدتم علیَّ رَأیی بالعِصیان و الخِذلان حتیٰ قالت قریش
شما بودید رای و اندیشه مرا به فساد کشیدید.
سیاست و حکومتداری مرا به انحراف بردید.
با عصیان خود ،که یاری کردن را ترک کردید.
دوم با خذلان که یاری ندادید.
✳️ رهبر خوب داشتن ضامن پیروزی نیست تبعیت و اطاعت ضامن پیروزیست.
رای ، اندیشه، سیاست و برنامه ی من درست بود، همه چیز درست بود مشکل نداشت شما باعث شدید رای و نظر من فاسد بشود.
کلام صریح امیرالمومنین صلواة الله علیه اینست: هر رای درستی اینچنین است.
اگر رهبر هم علی باشد تبعیت نباشد ، حرف و برنامه او به فساد کشیده میشود.
گاهی با عصیان ، گاهی با خذلان،
گاهی نیاز مضاعف است.بیش از حد کار و تلاش لازم است.اما نمی پذیرند ، کار میکنند بحد خود، زیر بار جهد و کوشش نمیروند.
این خذلان سبب شکست برنامه های کلی علی می گردد.
عصیان و خذلان همینطور ادامه داشت تا اینکه عده ای از قوم و خویش ما از قریش زبان به طعنه باز کرده و گفتند.
🛑انَِ ابنَ آبیطالب رجلٌ شجاعٌ ولکن لا علمَ لهُ بالحَرب
علی مرد شجاعی هست اما علم حکومتداری نمی داند. سیاست جنگ بلد نیست.
بی حساب و کتاب به دل لشکر میزند.
تمام سیاستهای مرا لگدمال کردند.
✳️علامه مجلسی در بحار « ج۳۳ ص ۲۸۰ » آورده:
امیرالمومنین در حین جنگ صفین در اواخر حکومت ، مدام مردم را دعوت به جهاد با دشمن میکرد.
روزی یک نفر به او گفت:
شما قدرت دارید، امام هستید ، معجزات فراوان دارید ، ما بشما علم و آگاهی داریم ،
چرا با قدرت خود و علم غیب معاویه را زیر و رو نمیکنید؟!
دائم به این مردم التماس میکنید، آیا اجابت کنند یا نه !!
از علم و توان خود استفاده کنیدو معاویه را نابود کنید!
فرمود: قسم بخدایی که دانه را شکافت و روح انسان راکه عجیب ترین خلقت بود افرید،
اگر این پای خودم که جمع شده است را بخواهم باز کنم و بر زمین بزنم روی سینه ی معاویه فرود می آید.
والله قسم تمام صحراها زیر پای من مینوردد. و آنطرف بر تخت و سینه معاویه قرار می گیرد و او را زیرو رو می کند.
اراده کنم معاویه را می آورم قبل از اینکه از جا برخیزم او را از سر جدا می کنم.
به مسلخ رفت ، اما اجازه نداد عالم بفریاد او برسد!!
چرا التماس به مردم جاهل کوفه می کنم؟!
درست گفتی؛
قرآن راه را بمانشان میدهد.
« عبادٌ مُکرَمون لا یَسبِقونَهُ بالقولِ و هم بامرِهِ یَعملون انبیا - ۲۸»
مصداق این آیه ما اهل بیت هستیم.
عباد مکرمون بندگان بزرگ خدا ، که هیچ حرفی را بدون اجازه ی خدا نمیزنند
چشم آنان به اراده ی خداست.
خدا اراده کرده که زمین هم شر داشته باشد و هم خیر. ابلیس و امام داشته باشد.
مردم باید در این مسیر با اختیار راه را پیدا کنند. باید عاقلانه حرکت کنند تا برسند.
تا حرکت نباشد رسیدنی هم در کار نیست.
برای اینکه در این عالم بدانند ،باید خود را از منجلاب بیرون بکشند، وگرنه ما می توانستیم در لحظه ای نابود کنیم.
در این راه رشد و خود ساختگی شما باید باشد.
خدا عالم را اینگونه خلق کرده ،و عباد مکرم ،بر اراده خدا تسلیم اند و قدمی جلوتر نمیروند.
🛑 لِلهِ ابوهم
یک اصطلاح است. خدا رحمت کند پدر را،
پدر آمرزیده ها چه می گویند!!
این قریشیان که مارا خوب می شناسند.
🛑و هل احدٌ منهم اشَّدُ لها مِراساً و اَقدمَُ فیها مقاماً منّی
آیا هیچیک از آنان جدیت و ممارست [ مراسا]مرا در جنگ داشته اند.
آیا کسی پیشقدمی و ایستادگی او بیشتر از من بوده!!
🛑لقد نَهَضتُ فیها و ما بَلَغتُ العِشرین
هنوز به سن بیست سالگی نرسیده بودم امادهٔ جنگ شدم.قیام به امر جهاد کردم.
وجب بوجب ، قدم بقدم ، خاک میدان خوردم و تمام سیاست جنگی و حکومتداری را بلد بودم.
🛑و ها اَناَ ذا قد ذَرَّقتُ علیَ السّتین ولکن لا رَأیٰ لمَن لا یُطاعُ
واکنون بیش از شصت سال از عمرم میگذرد.
همیشه رای و تدبیر من در جنگها غالب بوده.
ولیکن رای و تدبیر بی اثر میشود زمانیکه فرمان نبرند. و پیروی از احکام نکنند.
مهمترین و مشکل گشاترین جمله امیرالمومنین اینست:
«لا رَایٰ لمَن لا یُطاعُ »
کسی که اندیشمند است ، تدبیر ، سیاست ، حکومتداری ،بلد است. حرف بزند کسی شنوا نباشد، اطاعت کننده نداشته باشد.
چه سخن بگوید یا نگوید ، هیچ فرقی ندارد هردو در یک حد است.
میتوانم حکومت را به بهترین نحو اداره کنم. بشرطی که مردم پا در رکاب و گوش بفرمان باشند.
فریب سیاست دشمن ، نفاق ، و عمرو عاص ها را نخورند ،گوش بفرمان علی باشند ، رسیدن به پیروزی قطعی ست.
در سیاست کثیف رسانه ای دنیای امروز ، اگر از انقلاب ، رهبری ، نهضت ، امام ، دوری شود سرانجام ما هم میشود مانند خوارج.
مقدسینی که فهم و درک نداشتند.
اللهم اجعلنا من المتمسکین بولایة امیرالمومنین
سلطان سریر ارتزاق است علی
مولا و امیر انس و جان است علی
الحمدلله رب العالمین