بسم الله الرحمن الرحیم شرح خطبه ها ۱۴۰۱/۲/۱۱/ - ۲۹ رمضان
💢 خطبه ۲۲ 💢
عده ای حضرت را به قتل عثمان متهم می کردند.پیراهن عثمان در دو موقعیت بر ضد امیرالمومنین بکار بسته شد.
۱- در جریان جمل : درست است که معترض بودند چرا به ما مسئولیت و مالیات بیشتری ندادی، ولی نمی توانستند علنی برای مقام و پست گرفتن دعواکنند ، خونخواهی عثمان را علَم کردند. علی باید محکوم و مجازات بشود چرا خلیفه را کشته !!!
۲- و در صفین معاویه هم از این حربه استفاده کرد ،علی خلیفه را کشته و من باید او را محاکمه کنم. نهروان هم از درون همین ها بیرون آمد هر سه جنگ بنوعی وابسته به قتل عثمان بود.
اصحاب جمل حضرت را متهم و بسوی بصره حرکت کردند و ساز و برگ جنگ مهیا و تدارک دیدند. امام با این خطبه از خود دفاع می کند :
🔹اَلا و اِنَّ الشیطانَ قد ذَمَرَ حزبهُ ای مردم بدانید شیطان حزب و گروه خود را تحریک و تهییج کرده[ ذمّرَ]
شیطان منظور به ابلیس نیست بلکه شیطان انسی همان طلحه ، زبیر ، عایشه، برضد حکومت عدل علی قیام کرده امنیت را بهم می ریزند و هزاران کشته بر جای میگذارند کم از ابلیس نیستند. در جای دیگری به معاویه شیطان میگوید..
🔹واستَجلَبَ جَلَبَهُ لیعُودَ الجورَ الیٰ اَوطانِه این گروه منحرف خود را سریع السیر جمع و اماده کردند. استجلب به هر گروهی اطلاق نمیشود ، بلکه گروهی که تند و سریع آماده میشوند جلَب گفته میشود.
وغرض از لشکر کشی، آنها آمدند تا ظلم و جور را به وطن اصلی خود برگردانند.[ لیعود]
وطن ظلم کجاست؟! اصل خلافت خلفا ، وطن اصلی بود آمدند تاحکومت نبوی به حکومت اموی تبدیل شود. آمدند به جاهلیت برگردانند تا اصل و اساس اسلام که علی هست را ریشه کن کنند.
🔹و یَرجعَ الباطلَ الیٰ نِصابِه عده ای به حضرت اعتراض می کردند ، که جنگ نکن به حال خودشون رها کن ، بصره دست آنها بماند طوری نمیشود.
ولی امام پشت پرده و نیت شوم آنها را خبر داشت فقط مسئله بصره نبود که به آنان واگذار شود. پشت این سیاسی کاری آنان، زدن حکومت علوی و برگرداندن آن به عصر خلفا بود.
🔹واللهِ ما اَنکَروا علیَّ منکَراً ولا جعَلوا بینی و بینَهم نِصفاً بخدا قسم طلحه و زبیر هیچ منکری از من سراغ ندارند. نقطه ی تاریکی در من وجود ندارد که بر من هجمه کردند. کاملا آگاهانه وارد شده و با انصاف [ نصفا]برخورد نکرده به ضدیت علی برخاستند.
تاریخ اهل سنت ذکر میکند: عایشه بغض عجیبی از علی داشت. وکینه از حضرت زهرا. جمع شدن آنها دور هم بخاطر خون مظلوم نبود ، بروز کینه آنها بود.
عمر و عاص روزی به عایشه گفت چقدر دلم میخواست تو در جمل کشته میشدی !! عایشه با ناراحتی گفت بی پدر برای چه مرگ مرا میخواهی! عمروعاص: مرگ حق است ، تو در جمل کشته میشدی به زعم خود داخل بهشت میشدی ، اما برای ما یک دستاویز خوبی بود بر ضد علی ، علاوه بر قتل عثمان ، قتل ام المومنین را داد خواهی می کردیم،و شورش براه انداخته مردم جاهل را با خود همراه می کردیم تا حکومت علی فرو بریزد. لذا دنبال این بودند به هر نحوی و با هر بهانه خون مظلوم به اهداف خود برسند.
🔹و اِنهم لَیَطلُبونَ حقاً هم تَرَکُوهُ و دماً هم سَفَکُوهُ از من حقی را طلب می کنند که خود آنرا ترک کردهاند. طلحه و زبیر در دفاع از عثمان از صحنه فرار کردند.مردم را بر ضد عثمان تحریک می کردند.
طبری تاریخ نویس با امیرالمومنین عناد دارد اما در تاریخ خود می نویسد. در جریان مرگ عثمان اولین کسی که گفت پیر خرفت [ نَعثل] همین عایشه بود. فریاد میزد ،مردم بریزید و این پیر نادان خِرف را بکشید خدا این پیر نادان را بکشد. سودان بن حمران اولین کسی بود که از خانه عثمان بیرون آمد تا خبر مرگ را به طلحه بدهد. از او شهید و مظلوم ساختند، و عامل انحراف شدند. شما مرا محکوم میکنید به عدم دفاع از عثمان در حالیکه شما کمک رسانی را ترک کردید.
🔹فلئن کنتُ شریکهُم فیهِ فاِنَّ بهم لنَصیبَهم منهُ بفرض اینکه من شریک قتل هستم شما هم سهمی از قتل دارید. وقتی خود متهم هستید چگونه دیگری را محکوم می کنید.
🔹و لئن کانوا وَلُوهُ دوُنی فمَاالتَّبِعَةُ الا عندَهم اگر چنین باشد؛ تولیت قتل زیر سر آنان باشد ، هر تبعات سویی داشته باشد دامن طلحه و زبیر را می گیرد.
آنقدر از عثمان دفاع کردم که ترسیدم گنهکار باشم.چون تبعات قتل خلیفه را میدانستم که چه خواهد شد!!!
🔹واِنَ اَعظمَ حُجتِهم لعلیٰ انفسِهم هر دلیل و حجتی آورید بر علیه خود استفاده می شود. چرا از عثمان دفاع نکردید؟! چرا شورش کردید؟! به تنهایی تولیت قتل [ولوهُ دونیَ] را بعهده داشتید!! دلایل شما بر علیه شماست، شما باید به من پاسخگو باشید.!!
🔹یَرتَضِعونَ اُمَّاً قد فَطَمَت میخواهند شیر بدوشند [ یرتَضِعون] از مادری که شیر او جدا شده [ فطم] شیرمادری که خشک شده دوشیدن ندارد.
اکنون دورهٔ عثمان نیست ، بیت المال از گلوی شما قطع شده با یک سرو صدا براه انداختن، کلید بیت المال را بچنگ آورید. شما آنها رانمی شناسید من عمری ست که معاویه و پدر او را از صدر اسلام می شناسم. طلحه و زبیر را از جوانی می شناسم.
🔹و یُحیُونَ بِدعةً قد اُمیٖتَت دنبال این هستند که زنده کنند بدعتی را که مرده است. درد اصلی اینست که دست از بیت المال قطع شده است. درد اینست که بنام بیعت دست اقوام ، نورچشمی ها ، ژن خوب ، خاصان را از سفره بیت المال سر بریدیم .
استدلال و حجت خود را بیان کردم ، موعظه و پند دادم ، اما ذره ای عقب نشینی هرگز ، تا حجت تمام شود شمشیر علی منتظر زدن گردن شما هست.
🔹یا خَیبَةَ الدّاعیٖ مَن دَعا و الیٰ مَ اُجیبَ ای ناامید دعوت کننده ، طلحه و زبیر ! مردم را به انحراف و علی را به جنگ دعوت می کنید؟! چه کسی را [ مَن دَعا] دعوت به شورش می کنید ! کدام مردم نادان سخن شما را شنیده واجابت می کنند! در حالیکه من میدانم که نا امید و محکوم به شکست هستید. مومنان واقعی دنباله رو شما نیستند.
🔹و اُنیٖ لَراضٕ بحُجَةِ اللهِ علیهِم و علمِهِ فیهِم من راضی هستم به علم الهی و حجت الهی [ احکام الهی] در حالیکه علم خداوند همراه من است شما قطعا شکست خواهید خورد.
تا شما در ذهن خود می پرورانید با شما کاری نیست ، اما زمانیکه دست به قبضه صلاح ببرید حکم خدا را برای صدور این عمل شما را می دانم.و مجری حکم خدا هستم.
🔹فاِن اَبَوا اَعطَیتُهُم حَدَّ السیف اگر براه آمدید خوب است اما اگر ابا کردید از پذیرش حق و حکومت من ، نخواستید به مسیر حق برگردید ، سرو کار شما با تیزی [ حدّ]شمشیر علی است.
🔹و کفیٰ بهِ شافیاً منَ الباطلِ و ناصراً الحقِّ تا قلب دشمن جلو رفته و میزنم ، شمشیر من برای به زانو درآوردن دشمن کافیست. برای از بین بردن غدهٔ وخیم دشمن ، شمشیر من شافی باطل و شفا ی باطل در بریدن آنهاست. [ شافیاً منَ الباطل] با شمشیری که باطل و بیماری را شفا می دهم. سوزاندن و قطع کردن خود ، یک مرحله از شفاست. مانند پای بیماری که در نهایت مداوا منجر به قطع شدن میشود تا خود حیات داشته باشد.
🔹و منَ العجَبِ بعثُهُم الیَّ اَن اَبرُزَ لِلطِّعان و اَن اَصبِرَ لِلجَلاد تعجب میکنم از کار انها؟! یک نفر را بنزد من فرستادند که خود را برای نیزه زدن آماده کن. برای من اعلام جنگ کردند. وبر من مأمور فرستادند که در برابر این ضربات [جِلاد] جراحت صبر پیشه کن.
شما آمدید مرا تهدید به جنگ و در برابر زخم و جراحت مرا به صبر دعوت می کنید!!!
🔹هَبَلَتهُمُ الهَبول مادران فرزند مرده بر شما گریه کنند و شیون بزنند شما بمیرید بهتر است.
🔹لقد کنتُ و ما اُهَدَّدُ بالحَرب و لا اُرهِبَ بالضَرب تا بوده ،همیشه چنین بوده: کسی جرات نداشت مرا از شمشیر بترساند. کارآزموده بودم از جوانی در معرکه جنگ آبدیده شدم ، چه کسی تا بحال دیده که علی در جنگ پشت به دشمن کرده باشد!!. در کدام معرکه از زخم و جراحت پشت کرده باشد!! کسی مرا یارای تهدید و دعوت به صبوری نداشت، من آماده ام تا به شهادت برسم که مشتاق ترم.
🔹و اِنی لعلیٰ یقینٕ مِن رَبی و غیرِ شُبهةٕ مِن دینی من براه یقینی هستم که خداوند بمن داده و هیچ شبهه ای هم از دین ندارم. محکم و استوار ایستادم و این شما هستید سست و پای لرزان ،چون یقین ندارید.، شک و شبهه شما را در بر گرفته. خود می دانید راه شما اشتباه است. فکر میکنید با یک سرو صدا به راه انداختید به نتیجه ی مطلوب می رسید. در حالیکه بخاطر شبهه و اشتباه مجازات سختی خواهید دید. و مردان اهل یقین استوار ایستاده و پای کار جان هم میدهند.
اللهم طهّر قلوبنا منَ النفاق بالقران
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیانثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
علی جان!
یک حاجی در طواف داری به دهان/ یک حیدر در مصاف داری به دهان/ یک تیغ دو دم به دست داری آقا/ یک تیغ دو دم غلاف داری به دهان/
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح خطبه ها
۱۴۰۱/۲/۱۱/ - ۲۹ رمضان
💢 خطبه ۲۲ 💢
عده ای حضرت را به قتل عثمان متهم می کردند.پیراهن عثمان در دو موقعیت بر ضد امیرالمومنین بکار بسته شد.
۱- در جریان جمل :
درست است که معترض بودند چرا به ما مسئولیت و مالیات بیشتری ندادی،
ولی نمی توانستند علنی برای مقام و پست گرفتن دعواکنند ، خونخواهی عثمان را علَم کردند.
علی باید محکوم و مجازات بشود چرا خلیفه را کشته !!!
۲- و در صفین معاویه هم از این حربه استفاده کرد ،علی خلیفه را کشته و من باید او را محاکمه کنم.
نهروان هم از درون همین ها بیرون آمد هر سه جنگ بنوعی وابسته به قتل عثمان بود.
اصحاب جمل حضرت را متهم و بسوی بصره حرکت کردند و ساز و برگ جنگ مهیا و تدارک دیدند.
امام با این خطبه از خود دفاع می کند :
🔹اَلا و اِنَّ الشیطانَ قد ذَمَرَ حزبهُ
ای مردم بدانید شیطان حزب و گروه خود را تحریک و تهییج کرده[ ذمّرَ]
شیطان منظور به ابلیس نیست بلکه شیطان انسی همان طلحه ، زبیر ، عایشه، برضد حکومت عدل علی قیام کرده امنیت را بهم می ریزند و هزاران کشته بر جای میگذارند کم از ابلیس نیستند.
در جای دیگری به معاویه شیطان میگوید..
🔹واستَجلَبَ جَلَبَهُ لیعُودَ الجورَ الیٰ اَوطانِه
این گروه منحرف خود را سریع السیر جمع و اماده کردند.
استجلب به هر گروهی اطلاق نمیشود ، بلکه گروهی که تند و سریع آماده میشوند جلَب گفته میشود.
وغرض از لشکر کشی، آنها آمدند تا ظلم و جور را به وطن اصلی خود برگردانند.[ لیعود]
وطن ظلم کجاست؟!
اصل خلافت خلفا ، وطن اصلی بود
آمدند تاحکومت نبوی به حکومت اموی تبدیل شود.
آمدند به جاهلیت برگردانند تا اصل و اساس اسلام که علی هست را ریشه کن کنند.
🔹و یَرجعَ الباطلَ الیٰ نِصابِه
عده ای به حضرت اعتراض می کردند ، که جنگ نکن به حال خودشون رها کن ، بصره دست آنها بماند طوری نمیشود.
ولی امام پشت پرده و نیت شوم آنها را خبر داشت فقط مسئله بصره نبود که به آنان واگذار شود. پشت این سیاسی کاری آنان، زدن حکومت علوی و برگرداندن آن به عصر خلفا بود.
🔹واللهِ ما اَنکَروا علیَّ منکَراً ولا جعَلوا بینی و بینَهم نِصفاً
بخدا قسم طلحه و زبیر هیچ منکری از من سراغ ندارند. نقطه ی تاریکی در من وجود ندارد که بر من هجمه کردند.
کاملا آگاهانه وارد شده و با انصاف [ نصفا]برخورد نکرده به ضدیت علی برخاستند.
تاریخ اهل سنت ذکر میکند:
عایشه بغض عجیبی از علی داشت. وکینه از حضرت زهرا.
جمع شدن آنها دور هم بخاطر خون مظلوم نبود ، بروز کینه آنها بود.
عمر و عاص روزی به عایشه گفت چقدر دلم میخواست تو در جمل کشته میشدی !!
عایشه با ناراحتی گفت بی پدر برای چه مرگ مرا میخواهی!
عمروعاص: مرگ حق است ، تو در جمل کشته میشدی به زعم خود داخل بهشت میشدی ، اما برای ما یک دستاویز خوبی بود بر ضد علی ، علاوه بر قتل عثمان ، قتل ام المومنین را داد خواهی می کردیم،و شورش براه انداخته
مردم جاهل را با خود همراه می کردیم تا حکومت علی فرو بریزد.
لذا دنبال این بودند به هر نحوی و با هر بهانه خون مظلوم به اهداف خود برسند.
🔹و اِنهم لَیَطلُبونَ حقاً هم تَرَکُوهُ و دماً هم سَفَکُوهُ
از من حقی را طلب می کنند که خود آنرا ترک کردهاند. طلحه و زبیر در دفاع از عثمان از صحنه فرار کردند.مردم را بر ضد عثمان تحریک می کردند.
طبری تاریخ نویس با امیرالمومنین عناد دارد اما در تاریخ خود می نویسد.
در جریان مرگ عثمان اولین کسی که گفت پیر خرفت [ نَعثل] همین عایشه بود.
فریاد میزد ،مردم بریزید و این پیر نادان خِرف را بکشید خدا این پیر نادان را بکشد.
سودان بن حمران اولین کسی بود که از خانه عثمان بیرون آمد تا خبر مرگ را به طلحه بدهد.
از او شهید و مظلوم ساختند، و عامل انحراف شدند.
شما مرا محکوم میکنید به عدم دفاع از عثمان در حالیکه شما کمک رسانی را ترک کردید.
🔹فلئن کنتُ شریکهُم فیهِ فاِنَّ بهم لنَصیبَهم منهُ
بفرض اینکه من شریک قتل هستم شما هم سهمی از قتل دارید.
وقتی خود متهم هستید چگونه دیگری را محکوم می کنید.
🔹و لئن کانوا وَلُوهُ دوُنی فمَاالتَّبِعَةُ الا عندَهم
اگر چنین باشد؛ تولیت قتل زیر سر آنان باشد ، هر تبعات سویی داشته باشد دامن طلحه و زبیر را می گیرد.
آنقدر از عثمان دفاع کردم که ترسیدم گنهکار باشم.چون تبعات قتل خلیفه را میدانستم که چه خواهد شد!!!
🔹واِنَ اَعظمَ حُجتِهم لعلیٰ انفسِهم
هر دلیل و حجتی آورید بر علیه خود استفاده می شود.
چرا از عثمان دفاع نکردید؟!
چرا شورش کردید؟!
به تنهایی تولیت قتل [ولوهُ دونیَ] را بعهده داشتید!!
دلایل شما بر علیه شماست، شما باید به من پاسخگو باشید.!!
🔹یَرتَضِعونَ اُمَّاً قد فَطَمَت
میخواهند شیر بدوشند [ یرتَضِعون] از مادری که شیر او جدا شده [ فطم]
شیرمادری که خشک شده دوشیدن ندارد.
اکنون دورهٔ عثمان نیست ، بیت المال از گلوی شما قطع شده با یک سرو صدا براه انداختن، کلید بیت المال را بچنگ آورید.
شما آنها رانمی شناسید من عمری ست که معاویه و پدر او را از صدر اسلام می شناسم.
طلحه و زبیر را از جوانی می شناسم.
🔹و یُحیُونَ بِدعةً قد اُمیٖتَت
دنبال این هستند که زنده کنند بدعتی را که مرده است.
درد اصلی اینست که دست از بیت المال قطع شده است.
درد اینست که بنام بیعت دست اقوام ، نورچشمی ها ، ژن خوب ، خاصان را از سفره بیت المال سر بریدیم .
استدلال و حجت خود را بیان کردم ، موعظه و پند دادم ، اما ذره ای عقب نشینی هرگز ،
تا حجت تمام شود شمشیر علی منتظر زدن گردن شما هست.
🔹یا خَیبَةَ الدّاعیٖ مَن دَعا و الیٰ مَ اُجیبَ
ای ناامید دعوت کننده ،
طلحه و زبیر ! مردم را به انحراف و علی را به جنگ دعوت می کنید؟!
چه کسی را [ مَن دَعا] دعوت به شورش می کنید !
کدام مردم نادان سخن شما را شنیده واجابت می کنند!
در حالیکه من میدانم که نا امید و محکوم به شکست هستید.
مومنان واقعی دنباله رو شما نیستند.
🔹و اُنیٖ لَراضٕ بحُجَةِ اللهِ علیهِم و علمِهِ فیهِم
من راضی هستم به علم الهی و حجت الهی [ احکام الهی] در حالیکه علم خداوند همراه من است شما قطعا شکست خواهید خورد.
تا شما در ذهن خود می پرورانید با شما کاری نیست ، اما زمانیکه دست به قبضه صلاح ببرید حکم خدا را برای صدور این عمل شما را می دانم.و مجری حکم خدا هستم.
🔹فاِن اَبَوا اَعطَیتُهُم حَدَّ السیف
اگر براه آمدید خوب است اما اگر ابا کردید از پذیرش حق و حکومت من ، نخواستید به مسیر حق برگردید ،
سرو کار شما با تیزی [ حدّ]شمشیر علی است.
🔹و کفیٰ بهِ شافیاً منَ الباطلِ و ناصراً الحقِّ
تا قلب دشمن جلو رفته و میزنم ، شمشیر من برای به زانو درآوردن دشمن کافیست.
برای از بین بردن غدهٔ وخیم دشمن ، شمشیر من شافی باطل و شفا ی باطل در بریدن آنهاست.
[ شافیاً منَ الباطل]
با شمشیری که باطل و بیماری را شفا می دهم.
سوزاندن و قطع کردن خود ، یک مرحله از شفاست.
مانند پای بیماری که در نهایت مداوا منجر به قطع شدن میشود تا خود حیات داشته باشد.
🔹و منَ العجَبِ بعثُهُم الیَّ اَن اَبرُزَ لِلطِّعان و اَن اَصبِرَ لِلجَلاد
تعجب میکنم از کار انها؟!
یک نفر را بنزد من فرستادند که خود را برای نیزه زدن آماده کن. برای من اعلام جنگ کردند.
وبر من مأمور فرستادند که در برابر این ضربات [جِلاد] جراحت صبر پیشه کن.
شما آمدید مرا تهدید به جنگ و در برابر زخم و جراحت مرا به صبر دعوت می کنید!!!
🔹هَبَلَتهُمُ الهَبول
مادران فرزند مرده بر شما گریه کنند و شیون بزنند شما بمیرید بهتر است.
🔹لقد کنتُ و ما اُهَدَّدُ بالحَرب و لا اُرهِبَ بالضَرب
تا بوده ،همیشه چنین بوده: کسی جرات نداشت مرا از شمشیر بترساند.
کارآزموده بودم از جوانی در معرکه جنگ آبدیده شدم ، چه کسی تا بحال دیده که علی در جنگ پشت به دشمن کرده باشد!!.
در کدام معرکه از زخم و جراحت پشت کرده باشد!!
کسی مرا یارای تهدید و دعوت به صبوری نداشت، من آماده ام تا به شهادت برسم که مشتاق ترم.
🔹و اِنی لعلیٰ یقینٕ مِن رَبی و غیرِ شُبهةٕ مِن دینی
من براه یقینی هستم که خداوند بمن داده و هیچ شبهه ای هم از دین ندارم.
محکم و استوار ایستادم و این شما هستید سست و پای لرزان ،چون یقین ندارید.، شک و شبهه شما را در بر گرفته.
خود می دانید راه شما اشتباه است.
فکر میکنید با یک سرو صدا به راه انداختید به نتیجه ی مطلوب می رسید.
در حالیکه بخاطر شبهه و اشتباه مجازات سختی خواهید دید.
و مردان اهل یقین استوار ایستاده و پای کار جان هم میدهند.
اللهم طهّر قلوبنا منَ النفاق بالقران