الحمدلله رب العالمین
بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین
شرح خطبه ها
۱۴۰۱/۲/۸ - ۲۶ رمضان
💢 خطبه ی 18 💢
این خطبه در نکوهش از اختلاف رأی عالمان در احکام قطعی اسلام ایراد شده است.
حضرت در این خطبه به مذمت کردن کسانی که بدون علم و تقوای کافی منصب قضاوت را به عهده می گیرند، ادامه می دهد. چون تبعات بسیار زیادی را برای جامعه ی اسلامی و مسلمانان به دنبال خواهد داشت.
این خطبه دنبال این جمله است: ای قضات و ای علماء، چرا اهل اختلاف هستید؟
چرا نمی توانید از احکام الهی یک حکم واحد را استنباط کنید؟
آیا مشکل از دین است؟
آیا مشکل از قرآن است؟
آیا مشکل از سنت پیامبر (ص) است یا مشکل از شماست؟
شمایی که فهم درستی از دین ندارید!
🔶تَرِدُ عَلَی أَحَدِهِم القضِیَّةُ فی حُکمٍ مِنَ الأَحکامِ فَیَحکُمُ فیها بِرَأیِهِ
یک دعوا و اختلافی را نسبت به یکی از احکام اجتماعی نزد عالمی می برند که با رأی خود حکمی صادر می کند.
یک مسأله یا شبهه بین دو نفر به محکمه ی قاضی آورده می شود و طبق قاعده قاضی موضوع را بررسی کرده و رأی و حکم خود را صادر می کند.
🔶ثُمَّ تَرِدُ تِلکَ القَضِیَّةُ بِعَینِها عَلَی غَیرِهِ فَیَحکُمُ فِیها بِخِلافِ قَولِهِ
سپس عین همان دعوا را نزد دیگر قاضی می برند که او درست بر خلاف رأی اولی حکم صادر می کند.
فرد سؤال کننده، سؤال و شبهه خود را عیناً و بدون کم و کاست پیش قاضی دیگر می برد و عالم و قاضی دوم هم حکمی ضد نظر حکم قاضی اول صادر می کند.
احکامی که این دو نفر در خصوص یک موضوع واحد صادر می کنند، کاملاً ضد یکدیگر است.
🔶ثُمَّ یَجتَمِعُ القُضاةُ بِذَلِکَ عِندَ الأِمامِ الَّذی استَقضَاهُم فَیُصَوِّبُ آرَائَهُم جَمیعاً.
سپس همه ی قضات نزد رئیس خود که آنان را به قضاوت منصوب کرده، جمع می گردند. او رأی همه را بر حق می شمارد.
کسی که کارش گیر بوده و پیش عالم اول و دوم رفته و نظرشان ضد هم بوده، دست بردار نیست. لذا پیش همه ی قضات می رود و همه ی قضات را می بیند که باز هم هر کدام حکمی صادر می کنند.
سپس همه ی قاضیان با همین شبهه و حکمی که در آن گیر کرده اند، دور هم جمع می شوند و به نزد فردی می روند که آنها را به عنوان قاضی قرار داده است.
همه ی قضات در جلسه ای که در رأس آن حاکم جامعه یا قاضی القضات نشسته است. با سوال سؤال مشخص و واضح ، انتظار می رود قاضی القضات اینها را به یک جمع بندی برساند.
باید همه به اجماع و نظر واحد برسند؛ ولی متأسفانه قاضی القضات تک تک نظرات این افراد را تأیید می کند.
خیلی عجیب است!
این چه قاضی القضاتی است که همه ی نظرات را درست می داند؟
در حالی که جمع بین نقیضین شدنی نیست. پس جایگاه قاضی القضات هم بیش از این قضات نیست و او هم فهم درستی از دین ندارد.
⬅️ توضیح: اینجا حضرت در مورد حاکمان و قاضیانی صحبت می کند که نظر خودشان را می دهند و کاری ندارند که دین و اسلام چه می گوید.
«تصویب» عنوان مکتبی از اهل سنت است که نظرشان این است که احکام الهی یا «نص» هستند (مانند وجوب نماز روزه یا حرمت شرب خمر)
یا اموری هستند که نص صریحی در مورد آنها نداریم. (مانند آبجو حرام است اما دلستر که مسأله ی مستحدثه است)
بسیاری از اهل سنت می گویند: آنجا که نص صریحی نداریم (مثل حکم نگاه کردن به تلویزیون یا حکم نماز مسافر)
این موارد به عهده ی علما گذاشته شده و علما باید از جانب خودشان رأی و نظر شخصی خود را اعلام کنند که در اینجا بحث «قیاس» و «استحسان» پیش می آید. در حالی که در مذهب تشیّع، دین خدا با مقایسه کردن نیست و این نیست که هر کسی طبق فکر و برداشت خودش حکمی صادر کند. لذا اختلاف بین احکام شرعی پیش می آید.
پس دین خدا ملعبه ی دست شماست و چیز ثابت و پایداری نیست. یکی شراب را حلال بداند، یکی حرام و دیگری مکروه بداند. اگر این گونه باشد که حکمت خداوند زیر سؤال می رود.
این چه خدایی است که دین خود را با نظم برای ما نفرستاده است؟
در حالی که وحی می گوید: صلاح و فلاح تو در این کار است؛ چون تو خود را کامل نمی شناسی.
⬅️ این مشکل «تصویب» در میان اهل سنت اختلاف عمیقی در جهان اسلام به وجود آورد.
در حالی که تشیّع قائلند:
هر چه از مکتب اهل بیت (ع) و وحی به دست ما رسیده است، ملاک است. ائمه ارتباط با عالم بالا دارند. هر چه می گویند، حرف پیغمبر (ص) است و ما عمل می کنیم.
لذا انشقاق و دودستگی به وجود نمی آید.
ولی اهل سنت می گویند: در موضوعی که نصّ نداریم هر کس هر جوری دلش می خواهد عمل کند. این جا بود که اهل سنت به خودشان آمدند و دیدند هر کسی برای خودش نظری دارد و خیلی زشت است. دینی با هزاران فتاوای ضد و نقیض.
تصمیم گرفتند و گفتند: این چهار گروهی که بیشترین مقلّد را دارد به عنوان مذاهب اربعه باشند: حنفی، شافعی، مالکی و حنبلی.
❓سؤال ما این است: شما روی چه حسابی این چهار گروه را به عنوان فصل الخطاب قرار دادید؟
خدا کجا اعلام کرده که مثلاً مالک باید دستورات دین را بدهد؟
اولاً: این حرف را از خودتان درآوردید.
ثانیاً: چرا فقط این چهار نفر؟
شاید بعد از اینها عالمی دقیق تر و بهتر آمد.
چرا شما در چهار نفر خلاصه شدید؟
⬅️ دوباره اهل سنت دیدند، حتی با این چهار مکتبی که قرار داده اند، فتاوای دلبخواهی و من درآوردی وجود دارد. باز هم کُمیت شان لنگ بود. مسائل جدیدی پیش می آمد.
لذا گفتند: غیر از آن چهار مکتب، دانشگاه الأزهر درست می کنیم تا پاسخ گوی مسائل فقهی مستحدثه باشد.
هم اکنون جایگاه الأزهر در جهان اسلام چیست؟
علمای شیعه ی فراوانی داریم که بعضاً فتاوای ضد و نقیض دارند که البته در کلیات نظر واحد دارند؛ ولی در برخی از فروعات نظرات متفاوت دارند. فرق فلان مرجع شیعه با الأزهر در چیست؟
🔆فرق در این است: آیات عظام مانند خویی، بروجردی، امام خمینی «رضوان الله علیهم» مثلاً می گویند از فلان روایت امام صادق علیه السلام این نتیجه به دست می آید یا از سنت نبوی یا فلان آیه ی قرآن به این حکم می رسیم.
ولی وقتی به سخن دانشگاه الأزهر رجوع میشود، می گوید: آنچه که نصّی در آن نیست حرف خودت ملاک است. فکر کن، شبیه سازی کن، هر چه به نظرت رسید، همان است.
این بلای عظیمی است که اهل سنت به آن دچار هستند. اختلافات عمیق و ریشه ای که در حال حاضر دارند.
⁉️سؤال مهم تر: چه کسی به شما اجازه داد که در دین خدا دخالت کنید؟
خدا پیامبری را بفرستد که خاتم انبیاء باشد و دینش کامل باشد. بعد دینش نقص داشته باشد.
آن قدر نقص داشته که چهار تا آدم دست و پا شکسته بنشینند دین خدا را جمع و جور کنند؟
برای دین خدا قانون وضع کنند. این با فلسفه ی بعثت انبیاء (ع) و حکمت الهی در تناقض نیست؟
که صد البته تناقض دارد.
🔆شبهه: به علمای امامیه می گویند همه چیز در لسان اهل بیت (ع) هست و کلیات برای شما بیان شده است. شما که دیگر نباید اختلافی داشته باشید. علت این که شما اختلاف فتوا دارید در چیست؟
⬅️پاسخ: اختلاف هست.
ولی اختلاف از کجا شروع شد.
شما اهل سنت نگذاشتید روایات اهل بیت (ع) کامل به دست ما برسد. یکی از بلاهایی که خلفاء بر سر مسائل اسلامی آوردند و این مشکلات فقهی را – چه برای خودشان و چه برای ما – به وجود آوردند، جریان منع نقل حدیث بود.
خلیفه ی دوم شدیداً نقل حدیث را منع کرد و گفت که باید قرآن برجسته شود. در حالی که پیامبر (ص) فرمود: سنت، مبیّن قرآن است و این دو در کنار هم هستند.
خلفاء نقل، ذکر و نوشتن حدیث را منع کردند که ضربه ی اساسی به پیکره ی احادیث وارد شد.
ضربه ی دیگر که خلفاء وارد کردند جعل احادیث و احادیث دروغینی بود که وارد روایات گردید.
البته ضوابط سخت گیرانه ای برای تشخیص حدیث درست از اشتباه داریم؛ ولی برخی از جاعلان حدیث چنان حرفه ای بودند که اصلاً قابل فهم نیست.
پس اگر اختلافی بین علمای شیعه است، به سه دلیل است:
اول منع حدیث،
دوم روایات جعلی .
سوم این که در طول تاریخ اقدامات افراطی از جانب ناصبی ها و اهل سنت که احادیث ما را از بین بردند.
آتش زدن کتابخانه ی علمای شیعه که در تاریخ ذکر شده است. کتابخانه ی علامه حلّی که با چند هزار کتاب خطی حدیثی نفیس که توسط اهل سنت متعصب آتش زده شد.
مگر چقدر از آنها بازیابی شد!!!
پس ما از شما طلبکار هستیم. ما که در کلیات مشکل و اختلافی نداریم، اگر در جزییات اختلافی هست، پای شما در میان است. شما بودید که حضرت موسی بن جعفر (ع) را زندانی کردید و نگذاشتید دین را به ما برساند.
⬅️ خلاصه این که امیرالمؤمنین (ع) گلایه می کند از اختلاف علماء که به این معنا نیست که سر سفره ی قرآن و عترت بنشینیم و با فهم و استنباط خودمان فتوا بدهیم.
بلکه حرف امیرالمؤمنین (ع) این است که چرا شما رأی به «تصویب» دادید؟
دین را با فکر و اندیشه ی خودتان سنجیدید؟
اگر به یک عالم شیعی بگویید به چه استنادی این فتوا را دادید؟
پاسخ می دهد که این آیه، این حدیث، این شهرت علماء، این عقل، این اجماع. اما به عالم سنی دلیل بخواهی این فتوایی که صادر کردی چه بود؟
پاسخ می دهد که نظرمن این بود.
دعوا اینجاست!!
علمای شیعه هر فتوایی صادر می کنند، برگرفته از قرآن و سنت است؛ ولی علمای اهل سنت دست شان خالی است.
خلیفه ی دوم می خواست دین را به آنها یاد بدهد؟
همان خلیفه ای که می گفت: زن های پرده نشین از من افقه هستند. حتی برخی از آیات قرآن به گوشش نخورده بود.
ادامه خطبه :
🔶وَ أِلَهُهُم وَاحِدٌ، وَ نَبِیَّهُم وَاحِدٌ، وَ کِتَابُهُم وَاحِدٌ
در صورتی که خدایشان یکی، پیغمبرشان یکی و کتاب شان یکی است.
حضرت با حالت گلایه و تشر خطاب به علمایی که دین را بازیچه ی دست خود کرده اند، می فرماید: درد شما چیست؟
شما اختلاف نظر دارید، در حالی که خدای شما واحد است و نبی واحد و کتاب آسمانی قرآن کریم نیز واحد است.
از سه مجموعه ی واحد که حرف متناقض بیرون نمی آید!!
🔶أَفَأَمَرَهُمُ اللهُ سُبحانَهُ بِالأِختِلافِ فَأَطَاعُوهُ، أَم نَهَاهُم عَنهُ فَعَصَوهُ
آیا خدای سبحان آنها را به اختلاف امر فرمود که اطاعت کردند؟
یا آنها را از اختلاف پرهیز داد و معصیت خدا نمودند؟
قرآن که سراسر از اختلافات نهی می کند. پس شما عصیان کردید، که اطاعت نکردید.
🔶أَم أَنزَلَ اللهُ سُبحانَهُ دیناً نَاقِصاً فَاستَعَانَ بِهِم عَلَی أِتمَامِهِ
آیا خدای سبحان دین ناقصی فرستاد و در تکمیل آن از آنها استمداد کرده است؟
نکند خدای متعال دین اسلام را ناقص فرستاد و به شما گفت جمع شوید و دینی را که فرستادم کامل کنید. مگر خدا در قرآن نفرموده است که« الیوم اکملت لکم دینکم»
امروز دین کامل شد؟
🔶أَم کَانوُا شُرَکاءَ لَهُ فَلَهُم أَن یَقُولوُا وَ عَلَیهِ أَن یَرضی؟
آیا آنها شرکاء خدایند که هر چه می خواهند در احکام دین بگویند و خدا رضایت دهد؟
نکند این عالمان شرکای خدا هستند و خدا آنها ها را شریک قرار داده است که آنها هم نظرشان را بدهند؟
مثلاً تو امروز گفتی شراب حلال است، من خدا هم قبول می کنم.
🔆شرک انواعی دارد. وقتی یک نفر می گوید: من فلان بت را در کنار خدا می پرستم، او را مشرک خطاب می کنیم. ولی شرک فقط این نیست.
انواعی دارد. همان گونه که توحید انواعی دارد.
در «قانون گذاری» توحید یکی از ابعاد آن است. حتی پیامبرو ائمه علیهم السلام هم در آن شریک نیستند.
🔆 توحید در «فرمان دادن» و «قانون گذاری» برای خداست. اگر کسی فکر کرد علی می تواند قانون گذاری کند، مشرک است. (شرک در توحید افعالی)
⬅️ «یا ایها الرسول بلّغ ما انزل الیک»
نشان می دهد که پیامبر (ص) علی (ع) را منصوب نکرد. نصب کار خداست. تنها وظیفه ی پیامبر ابلاغ فرمان خدا بود. یعنی پیامبر هم نمی تواند قانون گذاری کند.
🔶أَم أَنزَلَ اللهُ سُبحانَهُ دِیناً تَامّاً فَقَصَّرَ الرّسُولُ عَن تَبلیغِهِ وَ أَدائِهِ
آیا خدای سبحان دین کاملی فرستاد، پس پیامبر (ص) در ابلاغ آن کوتاهی ورزید؟
🔆نکند نظرتان این است که خدا دین را کامل فرستاد، ولی پیامبر (ص) کوتاهی کرد و در تبلیغ و ادای دین کم گذاشت؟
در حالی که برابر قرآن کریم:
« ما ینطق عن الهوی، ان هو الا وحی یوحی»
سکوت و حرف زدن پیامبر (ص) همه وحی است. و خدا در قرآن خطاب به پیامبر اسلام (ص) می فرماید: اگر چیزی کم و زیاد کنی یا اقاویل به ما نسبت دهی، رگ گردنت را می زنیم. « ولو تقَوَّلَّ علیٰ بعضِ الاَقاویل لقَطَعنا منهُ الوتین »
❓این اختلاف از کجاست؟
– نکند اختلاف سیاسی ست؟
– نکند اختلاف مالی یا حکومتی پشت آن نهفته است؟
دین که نقص ندارد.
– اگر می خواهی در بارگاه فلان خلیفه جایگاه داشته باشی، باید مطابق میل او حکم دهی.
در هر صورت هر پنج مورد منتفی است.
⬅️ حضرت به چند آیه از قرآن استناد کرده است:
🔶وَ اللهُ سُبحانَهُ یَقُولُ: «مَا فَرَّطنَا فِی الکِتابِ مِن شَیءٍ»
در حالی که خدای سبحان می فرماید: ما در قرآن چیزی را فروگذار نکردیم .
🔸 فِیهِ تِبیَانٌ لِکُلِّ شَیءٍ وَ «ذَکَرَ أَنَّ الکِتابَ یُصَدِّقُ بَعضُهً بَعضاً» وَ أَنَّهُ لَأَختِلافَ فِیهِ
فرمود: در قرآن بیان هر چیزی است و یادآور شدیم که بعض قرآن گواه بعض دیگر است و اختلافی در آن نیست.
🔸 وَ أَنَّهُ «وَ لَو کَانَ مِن عِندِ غَیرِ اللهِ لَوَجَدُوا فِیهِ اختِلَافاَ کَثِیراً»
فرمود: اگر قرآن از طرف غیر خدا نازل می شد، اختلافات زیادی در آن می یافتند.
خداوند می فرماید: ما هیچ چیزی را در کتاب قرآن کم نگذاشته ایم (که دلالت بر عام دارد و قرآن بیان کننده ی همه ی مسائل اعم از ظاهر، نصوص و باطن است).
❓سؤال: آیا علوم هسته ای، نجوم، طب و ... هم در قرآن هست یا منظور از تبیان کلّ شیء بیانگر امور دینی است؟
پاسخ: نزول قرآن 23 سال طول کشید که ذرّه ای اختلاف و کم و زیاد در آن نیست و معلوم است که از جانب خدا آمده است. پس چطور شما را به اختلاف دعوت می کند.
⬅️ نکته: بعضی از محققین (اعم از دوستداران و مخالفان) اظهار می دارند که اگر قرآن تبیان لکلّ شیء است (کلّ شیء عام ترین لفظ عالم است)
آیا احکام دین در قرآن آمده است؟
مثلاً در مورد خمس و فروعات آن چقدر آمده است؟
در مورد احکام نماز چقدر آمده است؟
🔆 برای این سؤال سه جواب هست:
⬅️ پاسخ اول: منظور از تبیان کلّ شیء تبیان اجزاء نیست، بلکه قرآن تبیان کلیات اخلاقی، اعتقادی، اجتماعی و .... است.
⬅️ پاسخ دوم: در قرآن آمده
ما اتیکم الرسول فخذوه: هر چیزی که پیامبر (ص) گفت، بگیرید. پس هر چه رسول مکرم گفت همان قرآنی است.
پیامبر هم می گوید: هر چه علی می گوید درست است. هر چه ائمه علیهم السلام می گویند درست است.
پس این شش هزار و اندی آیه همه چیز را ندارد. قرآن و سنت و اهل بیت باهم تبیان کل شی را تشریح میکند.
آیا با این شرایط همه چیز در قرآن هست؟ بلی.
چون پیامبر و اهل بیت علیهم السلام مبیّن و سخنگوی قرآن هستند.
⬅️ پاسخ سوم: تبیان فقط در ظاهر نیست. قرآن باطنی دارد و هر باطنی باطن دیگر دارد و به روایتی هفتاد باطن دارد.
لذا این گونه نیست که از هر لفظی یک معنا را بفهمیم. هر لفظی هزاران معنا دارد. اگر انسان وارد عالم معنا شد، شاید یک آیه ی قرآن هزاران مسأله ی فیزیک و شیمی و طب را معنا کند.
🔆پس ظاهر و باطن قرآن تبیان کلّ شیء است.
⬅️ حضرت به ویژگی های قرآن اشاره می کند:
🔶وَ أِنَّ القُرآنَ ظَاهِرُهُ أَنیقٌ
همانا قرآن دارای ظاهری زیبا.
🔸و بَاطِنُهُ عَمِیقٌ
و باطنی ژرف و ناپیداست.
🔸لَا تَفنَی عَجَائِبُهُ
مطالب شگفت آور آن تمام نمی شود.
🔸وَ لَا تَنقَضِی غَرَائِبُهُ،
و اسرار نهفته ی آن پایان نمی پذیرد.
🔸ولا تکشِفُهُ الظلمات الاّٰ بهِ
و تاریکی ها بدون قرآن برطرف نخواهد شد.
⬅️ این قرآن ظاهرش اعجاب آور است. موسیقی آیات، قافیه و سجع آن زیبا و اعجاب آورند .
آنهایی که در علوم ظاهری قرآن کار می کنند می دانند. وقتی یک نقاش ظاهر یک تصویر را به زیبایی کار می کند، چیزی را تصویر می کند که همه در عالم خارج از تصویر دیده ایم. و باطنی برای آن وجود ندارد؛
ولی قرآن علاوه بر زیبایی های ظاهری، باطن عمیقی دارد.
با این همه تفاسیر آیا باطن قرآن کشف شده است؟
اگر همه ی مفسّرین همه ی تفاسیر خود را جمع کنند، تنها به ساحل قرآن رسیده اند. هنوز کسی به باطن قرآن نرسیده است. قرآن معجزه ی باقی و ماندگار پیامبر (ص) است.
هر چیز عجیبی در قرآن (چه ظاهر و چه باطن) می بینیم تمام شدنی نیست و هر چه از زمان نزول قرآن دورتر می شویم، این عجایب نقض شدنی نیست.
هر ظلمتی که شما تصوّر کنید (بی دینی، بد اخلاقی، مشکلات اجتماعی و ....) قرآن می تواند حل کند. قرآن داروی همه ی دردها و روشن کننده ی همه ی تاریکی هاست.
🔆شخصی به امام صادق (ع) عرض کرد: چرا هر چه که بیشتر قرآن نشر پیدا می کند، نه تنها کهنه نمی شود، بلکه شاداب تر و تازه تر می گردد؟
امام فرمودد: قرآن را خدا برای افراد خاص و زمان خاصی نازل نکرد. قرآن به زبان هر کدام برای همه حرف عمیق دارد. تا قیام قیامت این کتاب کهنه نخواهد شد و با همه ی عظمت اسلام را نگه می دارد و مؤمنین راهی جز تمسّک و توسّل به قرآن ندارند.
« عیون اخبار الرضا (ع)، جلد 2، صفحه ی 87»
اللهم حقِّقنا بحقایق القران بالقران
گر علی گل، بهار او زهراست
ور علی دل ، قرار او زهراست