بسم الله الرحمن الرحیم
۱۴۰۱/۲/۱ -۱۹ رمضان
💢 خطبه ۸ 💢
این خطبه در مورد بیعت و پیمان شکنی زبیر ایراد گردیده است.
طلحه و زبیر اولین بیعت کنندگان و جزو اولین بیعت شکننان بودند.
زمانیکه در سر شورش داشتند به قصد عمره از شهر خارج شدند حضرت به آنها متذکر شد که قصد خیانت نداشته باشند .آن دو قسم یاد کردند که دست از پیمان با علی برنداشته و محکم بر این عهد و بیعت می مانند.
حضرت مجدد از آنان بیعت قویتر گرفت.
وقتی زبیر برای جنگ جمل وارد بصره شد، مردم به او معترض شدند چرا بیعت خود را شکسته؟!
در عرب بیعت شکنی را ننگ و عار میدانند.
زبیر برای اینکه عمل خود را توجیه کند بهانه آورد که ؛
من ظاهراً بیعت کردم اما قلب و دل من با علی و با این بیعت نبود.
این خطبه پاسخ به این شبهه است.که بیعت طلحه و زبیر ظاهری بود یا واقعا بیعت حساب میشود.
🔸یَزعُمُ أَنَّهُ قَد بایَعَ بِیَدِهِ وَ لَم یُبایِع بِقَلبِهِ، فَقَد أَقَرَّ بِالبَیعَةِ
زبیر می پندارد با دست بیعت کرده و قلب و اعتقاد او با من نبوده.
نکته مهم در این قضیه ، زبیر خود اقرار دارد که بیعت کرده ،
« اقرارُ العقلاء علیٰ انفسِهم »
هرکس در حالت صحت و سلامت حرفی به نفع و ضرر خود بگوید همان پذیرفتنی است.
پس اقرار به بیعت با علی دارد. با دست یا قلبی بودن آن مهم نیست.
زبیر قصد داشت با این جمله کاری کند که بر ضد علی باشد ولی بر علیه خود او شد. چون با این جمله اثبات شد که بیعتی داشته.
زبیر با این گمان جامعه را گمراه می کند. او می گوید که قلب من با علی (ع) همراه نیست. در حالی که با این حرف به بیعت با علی اقرار دارد
🔸وَ ادَّعَی الوَلیجَةَ
زبیر ادعای ولوج کرده است؛ یعنی حرکت مخفیانه ای داشته و ادعای پنهان کردن آن را دارد.
اظهار میکند بهنگام بیعت در قلب او چیز دیگری بوده.
🔸فَلیَأتِ عَلَیها بِأمرٍ یُعرَفُ
پس بر او لازم است بر این ادّعا دلیل روشنی بیاورد.
حضرت خطاب به زبیر بیان می دارد که اگر راست می گوید و واقعاَ از روز اول با من بیعت قلبی نکرده باید دلیلی بیاورد.
بر اساس قاعده ی فقهی« البیّنة علی المدّعی» چون ادعای عدم بیعت قلبی دارد باید دلیلی بر آن بیاورد.
در دادگاه اگر کسی ادعایی دارد باید دلیل ، سند ، یا شاهد برای اثبات حرف خود ارائه دهد.
وقتی قرارداد بسته شد هرکس باید بر سر قرارداد بماند.
انکار کننده ی قرارداد، ادعای عدم رضایت قلبی به هنگام قرارداد داشته باشد اصلا پذیرفتنی نیست.
🔸وَ أِلّا فَلیَدخُل فیما خَرَجَ مِنهُ
یا به بیعت گذشته باز گردد.
یا دلیل محکم بیاورد ، یا باید در جای خود بنشیند و بر همان بیعتی که بسته بود پایبند باشد.
او فکر میکند که خارج شده ولی هیچ خروجی در کار نیست.
باید داخل بشود [ فلیدخُل]در همان بیعتی که از آن خارج شده است.
او فکر کرده که بیعت نکرده است، در حالی که بیعت کرده و باید به آن پایبند باشد. زبیر در حقیقت نکث پیمان و بیعت خود را شکسته و انحراف او باعث هلاکت خود گردید.
الحمدلله رب العالمین