بسم الله الرحمن الرحیم
شرح خطبه ها
۱۴۰۱/۱/۲۸ - ۱۶ ماه رمضان
💢 بخش سوم خطبه ۳ 💢
شقشقیه
با وجود اتمام حجت حضرت و بیعت مردم با ایشان به فاصله ۲-۳ماه جنگ جمل به راه افتاد این در حالی بود که حضرت حتی هنوز زمانی برای جابجایی استانداران و فرمانداران و... حکومتی را پیدا نکرده بود و به اصطلاح حکومت در جایگاهی مستقر نشده بود.
نکته این جاست که این جنگ توسط افرادی چون طلحه و زبیر که جزو اولین بیعت کنندگان با حضرت بود براه افتاد یعنی اولین بیعت کنندگان، اولین بیعت شکننان شدند.
خوارج که گروه دوم بودند.
گروهی خشک مذهب که به تعبیر حضرت غیر خدا هیچ کس را قبول نداشتند نه علی نه پیغمبر را. و جاهایی در مقابل ایشان هم ایستادند.
معاویه و عمرو عاص و... که جنگ صفین رو براه انداختند.
♦️کَأَنَّهُمْ لَمْ یَسْمَعُوا اللَّهَ سُبْحَانَهُ یَقُولُ: «تَلْکَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِینَ لا یُرِیدُونَ عُلُوَّا فی الْأَرْضِ وَ لَا فَسَاداً وَ الْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ»
گویا این سه گروه اصلا این آیه قرآن را نشنیده اند.
خداوند سرای قیامت و بهشت را برای کسانی قرار داده که اهل برتری جویی در زمین و ظلم و فساد نباشندبلکه اهل اصلاح، مومن، متدین و مطیع باشند.
♦️بَلی وَ اللَّهِ لَقَدْ سَمِعُوهَا وَ وَعَوْهَا،
آری ، این افراد نه تنها این آیات را شنیده و خوانده بودند بلکه بسیاری از اینها جزو حافظان قرآن بودند. و قرآن را تفسیر می کردند و شأن نزول آن را می دانستند و تطبیق هم می کردند!!!
♦️وَ لکِنَّهُمْ حَلِیَتِ الدُّنْیَا فی أَعْیُنِهِمْ وَرَاقَهُمْ زِبْرِجُها
یکی از مهمترین دلایل انحراف این سه گروه و حتی انحرافات تا به امروز اینجا مطرح شده [حَلِیَتِ الدُّنْیَا] دنیا طلبی و دنیا دوستی که مطمئنا با کارهای دم دستی امکانپذیر نبود و برای همین این افراد برای بدست آوردن حکومت گریبان چاک می کنند تا به بخور بخور برسند.
وگرنه کسی مثل زبیر در به عنوان«زبیر منا»حضرت از او یاد کرده مثل جایگاه داشت.
این تغییر جایگاه فقط برای دنیا طلبی بود که بعدها برای گرفتن حق ناحقشان در مقابل حضرت ایستادند.
حضرت دست رد به سینه انان زد و فرمود:
این حکومت، حکومت علوی است و رشوه و باج در آن جایی ندارد.
♦️أَمَا وَ الَّذِی فَلَقَ الْحَبَّةَ، وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ
قسم بخدایی که دانه را شکافت و حقیقت روح انسان را از عدم خلق کرد.
من حکومت را نه برای قدرت بلکه برای گرفتن حق مظلوم از ظالم قبول کردم و بعد شرایط پذیرش حکومت را چنین عنوان فرمودند:
♦️لَوْ لا حُضُورُ الْحَاضِرِ وَ قِیامُ الْحُجَّةِ بِوُجُودِ النَّاصِرِ، وَ مَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَى الْعُلَمَاءِ أَلَّا یُقَارُّوا عَلَى کِظَّةِ ظَالِمٍ، وَ لا سَغَبِ مَظْلُومٍ،
۱.اگر چنین جمعیت انبوهی چون یال کفتار برای بیعت با من حرکت نکرده بودند.
۲.اگر در بین آنها امید به یاوری نداشتم.
۳.اگر خدای متعال از علما پیمان نگرفته بود که ساکت ننشینید و در مقابل ظالمان و شکمبارگان جامعه فریاد بزنید.
اگر این دلایل نبود حکومت را واگذار می کردم.
در این جملات اهل سنت شبهاتی را وارد کردند.
♦️لَأَلْقَیْتُ حَبْلَها عَلَى غَارِبِها،
ریسمان حکومت را برگردن آن پرتاب می کردم(نشان از ناراحتی) تا به دنبال کارش برود.
♦️وَ لَسَقَیْتُ آخِرَهَا بِکَأْسِ أَوَّلِها،
حکومت را با همان کاسه ای که از اول سیراب شد سیراب می کردم.
حضرت اشاره به حقی که در زمان خلیفه اول از ایشان ضایع شد، دارند که در آن زمان هم چون یاوری نداشتند حجتی نداشتند.
اول و آخر حکومت برای من علی یکی است اگر الان هم یاوری نداشتم حکومت را به اهلش می سپردم، هم اکنون با آن زمان هیچ فرقی نداشت.
♦️ وَ لَأَلْفَیْتُمْ دُنْیَاکُمْ هذِهِ أَزْهَدَ عِنْدی مِنْ عَفْطَةِعَنْزٍ
اگر این سه دلیل برای پذیرفتن حکومت نبود آن را رها میکردم
تا شما متوجه و حس کنید[ لاَلفیتُم] که
دنیای شما بسیار مشتاق آن هستید، برای من از آب بینی یک بز بیمار ناچیز و بی ارزش تر است.
«خود بز در برابر حکومت چقدر ارزش دارد که آب بینی آن چه باشد.»
آن دنیای شما، نه دنیایی که« مسجدُ اولیاء الله» است.
نه دنیایی که مزرعه آخرت باشد.
بهشت با همین دنیا ساخته میشود.
دنیای امیرالمومنین که همراه با تذکر ،عبادت، سلوک است نه!! بلکه دنیای پر زرق شما بی ارزش است.
حضرت در یک شور و حرارتی سخن می گوید و بسیاری از حرفها هنوز باقی مانده ، از طلحه ، زبیر، کار سکنی بعضی از صحابی چیزی نفرموده، و در این اوج حرارت یک نفر از میان جمع بلند شد و نامه سوال به حضرت عرضه کرد تا پاسخ بگیرد.
♦️قام الیه رجلٌ .....
فردی از اهل عراق سوال کرد شیرازهٔ بحث عوض شد.
حضرت سکوتی کرد، نامه را خواند و پاسخ او را داد.
♦️قال ابن عباس : لو اطَّرَدَت خطبتک من حیثُ اَفضَیت
ابن عباس خوب می فهمد که چه حقایقی بواسطه امام آشکار میشود. و نگفته ها و پنهان شده ها بیان میشود. بعد از پاسخ به سوالات شخص به امام گفت:
چقدر خوب بود خطبه را از همانجا که قطع شد ادامه داده و خطبه را تمام می کردید [ اطردت]
♦️فقال هیهات ....شقشقةٌ هَدَرَت ثم قَرَّت
فرمود:ابن عباس بگذر و پیگیر نباش.
آتش و گدازه ای بود که از جان علی برخاست و فرود نشست [ قرت ]
ابن عباس میگوید : بخدا قسم در طول عمر خود هیچ کلامی را باندازه این خطبه اندوهگین و تاسف نخوردم که:
چرا نگذاشتند علی کلام خود را کامل کند.آن حرفی که بنا بود بگوید ، بازگو کند!
،سخن حضرت را قطع کرد که شاید اگر عنوان می شد خیلی از اتفاقات در جامعه اسلامی وضع دیگری پیدا می کرد و چهره خیلی از منافقین آشکار می شد.
سوالاتی که بی ارزش بود و اصلا جایی برای طرح در آن مجلس نداشت.
برخی احتمال دادند و دور از عقل هم نیست ،
این فرد شخص نفوذی بوده و می دانست که حضرت این مسیری که در پیش گرفته بسیاری از افراد را رسوا و به باد انتقاد می گیرد.
سریع بلند شد مجلس را بهم ریخت و مسیر سخن حضرت را عوض کرد.
اللهم انصرنا مَن عادانا بالقران
دوشبهه و پاسخ آن :
جمله اول ، «لَوْ لا حُضُورُ الْحَاضِرِ »
مردم نیامده بودند حکومت را نمی پذیرفتم.
اهل سنت در مورد این نکته شبهه وارد کردند.
امامت آنگونه که شیعه می گوید یک امر الهی نیست .
علی خود فرمود: تا دیروز که مردم بدرخانه نیامدند امام نبودم امروز که بدر خانه آمدند امام شدم.
اهل سنت میگوید امامت با انتخاب است. پس خلفا هم امام هستند ، چون مردم آنها را قبول کردند.
پاسخ : حکومت خلفا هیچکدام به رای عمومی نبود. اولی با کودتا آمد . دومی با پیشنهاد و انتصاب اولی آمد. سومین خلیفه هم با شورای شش نفره آمد، که آن هم مهندسی شده بود.
پس هیچیک چنین ویژگی را نداشتند.
ویژگی «لولا حضور حاضر » را ندارند.
مهمتر از آن: آیا حضور حاضران امامت می بخشد ؟!
آیا علی دیروز امام نبود و با ورود مردم امروز امام شد؟!
امامت یک امر الهی و انتصاب خداست حتی پیامبر هم شأن انتخاب امام را ندارد.
پیامبر فقط معرفی کرد. « بلغ ما آنزل آلیک من ربک»
اگر امامت از طرف خدا باشد عبارت حضور حاضر چیست؟!
امامت با حضور مردم ربط دارد؟!
اگر مردم امام مجتبی را نپذیرند امامت او خدشه دار میشود؟!
مطالبی که اهل سنت نتوانستند و یا نخواستند رد کنند.
امامت امری مقدس و الهی به کسی داده میشود که صاحب عصمت، علم غیب، در اوج ورع و تقوا باشد.
ولی خلافت به اقبال عمومی بستگی دارد.
مردم آمدند خلافت به امام میرسد و اگر مردم نیامده و نخواستند، در جهل می مانند.امامت در جای خود باقیست.
پس جمله «لولا حضور الحاضر»
در مورد خلافت است نه امامت.
حضرت یک تعرضی به جریان خلفا دارد.و اصول و اساس حکومت اسلام همیشه دموکراسی است.
دموکراسی از این جمله حضرت گرفته میشود.
مقام رهبری : در انقلاب هرچه جلوتر می رویم به اصل دموکراسی اعتقاد راسخ پیدا می کنیم.
مردم در حکومت نقش اساسی دارند.
حاکمیت باید پیوسته با مردم، از مردم ،و برای مردم باشد.
همان حضور مردم در صحنه،
مردم حاضر در صحنه که اسلام بر آن تاکید فراوان دارد.
جمله دوم« قیام الحجة بوجود الناصر»
در مورد علم غیب امام مطرح است.
گاه علم ظاهریست میتوان فهمید خورنده سم می میرد.
اما علم غیب با معادله ، نگاه به نجوم و اسمان فهمیدنی نیست. مخفی است و خدا میداند.
اهل ببت علم غیب داشتند.
ایا حضرت نمیدانست که این بیعت کنندگان امروز فردا ناکث و بیعت شکن خواهند بود؟!
اگر بگوییم نمیدانست علم غیب زیر سوال میرود .
بگوییم می دانست در مورد قیام کربلا هم همینطور است.کربلا رفتن و شهادت را میدانست خود را به کشتن دادن است؟!
پاسخ:
علم غیب امام حجت شرعی نیست .
اگر جایی دیده شد نجس شده نجس است. وگرنه با فکر و خیال ، احتمال نمیشود نجس حساب کرد.
قاضی خیال کند حق با فلان شخص است ، هیچ حجت شرعی ندارد و پذیرفتنی نیست.
علم غیب حجت شرعی نیست.
امام از یک راهی میدانداگر کربلا رفت شهید میشود. و آیه استرجاهم می خواند.
اما بر اساس ظاهر و طبیعی مردم او را دعوت کرده اند و نامه های کثیر از او حمایت خواهد کرد. ( گرچه در علم غیب میداند شهید میشود) اما علم غیب در ظاهر تاثیر ندارد.
پیامبر بارها فرمود:
هر کس در محکمه عدالت پیغمبر نشست ، انتطار نداشته باشد.
من با معادلات و امور ظاهر قضاوت می کنم. مانند قسم خوردن ، شهادت دادن و شاهد اورن ،
ظاهر را می ببنم گرچه باطن را هم میدانم حق با کیست. اما دانسته را اعمال نمبکنم.
حق کسی خورده شد ، اما نمیتواند شاهد بیاورد، حق به کس دبگر داده میشود.
اکر به نفع یا ضرر کسی رای صادر شدنباید بهانه و هیاهو کند که پیغمبر و اهل بیت به ضرر حکم داد.
آنان از روی ظاهر حکم می کنندنه از روی باطن و غیب.
« و قیام الحجه بوجود الناصر » در متن ناظر بر اینست :
حجت بر من علی تمام شد که عده ای درپای رکاب من هستند. گرچه میدانم کاملا عهد شکنی کرده و پشت مرا خالی کرده خنجر می کشند.
ولی علم غیب حجت شرعی نیست و بابد طبق امور ظاهر حکم شود.
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح خطبه ها
۱۴۰۱/۱/۳۰ - ۱۷ رمضان
💢 خطبه ۴ 💢
بعد از جمل
فضای کلی خطبه فضای اندرز و آگاهی دادن مردم از انحرافات است. در ادامه حضرت سه ویژگی اسلام، پیامبر ، و اهل بیت را بیان میکند:
جایگاه ما اهل بیت را بشناسید من در مقابل عده ای قرار گرفتم که خود را السابقون می دانستند.
ولی حقیقت آنست ،تا زمانیکه در مسیر ما باشند جایگاه دارند ،جدا شوند هیچ جایگاهی برای آنها نیست.
🔹بِنَا اهْتَدَیْتُمْ فِی الظَّلْمَاءِ
۱- به سبب ما بود که شما از تاریکی سنگین دوران جهالت نجات یافتید. زحمات پیامبر نبود دچار همان اوضاع وخیم بودید.
🔹 وَ تَسَنَّمْتُمْ الْعَلْیَاءِ
۲- به سبب ما بود که شما بر کوهان بلند علم ، معرفت ، توحید و تمدن نشستید. در قعر و حضیض ذلت بودید، اسلام شما را بالا نشین کردو در اوج ترقی قرار داد.
🔹وَ بِنَا أَفْجَرْتُمْ عَنِ السِّرَارِ
۳- به سبب ما بود آن تاریکی ظلمانی از بین رفت و نور امید محبت و دور هم بودن، همبستگی دوباره به جمع شما بازگشت.
از هم جدا بوده و قطع رحم داشتید این ارتباط بواسطه ما برقرار شد.
اگر امروز شما تمدن دارید نور وحی و زحمات پیامبر بود، شما را به اوج ترقی رسانید.
🔹وُقِرَ سَمْعٌ لَمْ یَفْقَهِ الْوَاعِیَةَ
کر باد گوشی که نشنود و نفهمد صوت بلند را.
دو نظر برای واعیه وجود دارد.
۱- صدای پیامبر (ص)
۲- صدای پند و اندرز
نکته: حضرت اینجا کلمه سمع به معنای شنیدن را نیاورده اند بلکه تفقه یعنی به عمق مطلب نفوذ کردن,ترتیب اثر دادن به امری را عنوان نموده اند.
« ولا تکونوا کالذینَ فالو سَمِعنا وهم لا یَسمَعون انفال- ۲۱»
مؤمنان چون منافقان نباشید که گفتند شنیدیم، اما نشنیدند. اما بواقع نفهمیدند ،در فهمیدن باید یک ترتیب اثر داده شود.
🔹وَ کَیْفَ یُرَاعِی النَّبْأَةَ مَنْ أَصَمَّتْهُ الصَّیْحَةُ
چگونه بشنوند صدای آرام کسی را وقتی که صدای بلند دعوت پیامبر را نشنید.
۱- چگونه کسی که صدای حقانیت پیامبرصلی الله را نمی شنود، صدای من را بشنود؟!
۲- چگونه کسی که پند و اندرز من علی را نمی شنود صدای کوتاه فتنه ها را بشنود!؟
نکته : کسی که درست نمی شنود صداو کلام پیامبر را ،(بخشی را میپذیرد و بخشی را نمی شنود)،دچار فتنه ها می شود.
نبأةَ صدای کوتاه فتنه هاست . فتنه ارام و در لباس حق می آید.که شناخته نشود.
در قالب خیر خواهی وارد میشود، فتنه جمل عمیق بودنتوانستند تشخیص دهند گمان کردند عایشه همسر پیامبر که در صف آنهاست حق هستند. در فتنه حضور عایشه را تشخیص نمی دهند.
🔹رُبِطَ جَنَانٌ لَمْ یُفَارِقْهُ الْخَفَقَانُ
محکم و آرام باشد، قلب و جانی که هیچگاه از خوف خدا فارغ نشد.
این جمله در مقابل جمله قبل :« کر باد گوشی که نشنود » آمده.
قلب خوفناک از خدا محکم و مطمئن باشد.
اگر تکیه برخود باشد دچار ترس و نگرانی خواهد بود، اما اگر متوجه خدا شد و خوف داشت قلب محکم وبه اطمینان میرسد.
هرچه انسان بی خیال تر باشد آرامتر نیست.
بلکه هرچه بیشتر خوف داشته باشد اطمینان و ثبات بیشتر دارد.
اصل توحید و خدا ترسی نباشد مقابل علی ایستادن هست.
طلحه ، زبیر و عایشه بخاطر کینه از علی پا در میدان گذاشته و خون هزاران نفر بناحق ریخته شد،
در طول چندین سال طلحه ای که سیف الاسلام بود در مقابل و با شمشیر در جنگ با علی کشته شد.
چه شد که بدینجا رسیدند؟!
🔹مَا زِلْتُ أَنْتَظِرُ بِکُمْ عَوَاقِبَ الْغَدْرِ وَ أَتَوَسَّمُکُمْ بِحِلْیَةِ الْمُغْتَرِّینَ
حقیقت این است همیشه انتظار میکشیدم از شما نشانه های خیانت را.
نشانههای فریب را در چهره شما که روزی به من و دین خیانت میکنید می دانستم.
از آن زمان که برای بیعت امدندو حق و حقوق خواستند، گفته شد زحمات شما ماجور است. اما در حکومت حقوقی برشما نیست ، ناراحت شدند ، در خفا نقشه ها کشیدند. مقدمه جمل فراهم کردند.به اسم حج از شهر خارج شده ولی تدارک جمل دیدند.
از چهره شما می دانستم که دنبال زخم وارد کردن هستید.
سوال؟ اگر علی می دانست چرا جلو گیری نکرد، به بهانه حج خارج و به سمت بصره حرکت کردند و جمل بوجود امد؟!
🔹حَتَّى سَتَرَنِی عَنْکُمْ جِلْبَابُ الدِّینِ
پوشاند مرا از شما، لباس دینداری .
۱- آنچه که باعث شد مقابل شما را نگیرم لباس دین بود. من پایبند به اصول دین هستم و مثل پادشاهان نیستم که از روی شک و تردید گردن زنم. ما قصاص قبل از جنایت نمی کنیم.
بر مدار دین حرکت میکنم تا وقتی مرتکب خطا نشدید عقوبتی نیست تذکر از عواقب کار می دهم نه اینکه دست به شمشیر برم.
من می دانستم اما آنچه باعث عدم اقدام من شد ،چهار چوب دینی مرا محدود کرده بود.
۲- اگر با شما مقابله نکردم، شما لباسی از دین پوشیده بودید ، کفایت می کند. اصل اسلام اقرار به توحید. نبوت است.وشما داشتید.خون ، عرض ،و ناموس مسلمان محفوظ است.
نکته:دینداری اگر حقیقی نباشد مقابل امام ایستادن است با اینکه شخص لباس دین بر تن داشته باشد.
🔹 وَ بَصَّرَتنیکُمْ صِدْقُ النِّیَّة
آن صدق نیت نسبت به شما به من بینش داد.
بصیرت داد به من آن نیت درستی که داشتم .
« اِن تتقُّو اللهَ یَجعَل لکم فرقانا انفال - ۲۹ »
به مومن متقی خداوند فراست و زیرکی می دهد، با چشم سر نمی بیند بلکه با نور خدا عمق و درون را می بیند.
« اِنَّ فی ذالک لَایاتٕ للمُتَوَسِمین حجر - ۷۵»
عبرتها برای افراد زیرک و تیزبین است.
بصیرت تنها از راه کسب ، مطالعه ، حضور در فضای سیاسی نیست تقوا هم نیاز دارد.
این تقوا هست که صحنه را روشن می کند.
رسولخدا صلی الله علیه وآله:
اگر شیاطین شما را احاطه نکرده بود می توانستید ملکوت آسمان را ببینید.
خوب یا بد بودن کسی کار سختی نبود بوضوح متوجه می شدید.
فرقان و بصیرتی که خدا میدهد.به هرچه نگاه کند حق را واضح می بیند، گنگ نمیشود که کدام حق است و کدام باطل.
حق نور دارد.با بینش قلب بنگرد می فهمد حق است.
باطل تاریک و نوری ندارد.
🔹أَقَمْتُ لَکُمْ عَلَى سَنَنِ الْحَقِّ فِی جَوَادِّ الْمَضَلَّةِ
من در جاده [ سَنن]واضح حق ایستاده ام.
بدر جاده های [ جواد]گمراه کننده برای شما ایستاده ام تا مسیر حق را نشان دهم .
معیار حق علی بن ابی طالب است.
🔹حَیْثُ تَلْتَقُونَ وَ لَا دَلِیلَ
بدور هم جمع می شوید اما راهنمایی ندارید.
مانند گله گوسفندی که چوپان ندارد.چگونه مسیر را بیابند.
علی در جمع شما نباشدراه از چاه تشخیص نمی دهید.یکدیگر را ملاقات می کنید ولی راهنما ندارید.
🔹وَ تَحْتَفِرُونَ وَ لَا تُمِیهُونَ
مدام حفر می کنید به آب برسید ،هر چه می کنید آب نمی یابید
« اِن اَصبَحَ ماوُکم غَوراً فمَن یَأتیکم بماءٕ معین ملک - ۳۰»
اگر آب را در زمین فر ببرد چه کس قادر است آب را بیاورد!!
ماء معین امام است . تلاش می کنید ولی تا آب حیات علی در میان شما نباشد به جایی نمیرسید.
🔹الْیَوْمَ أُنْطِقُ لَکُمُ الْعَجْمَاءَ ذَاتَ الْبَیَانِ،
من امروز به زبان می آورم اتفاقاتی را که گنگ هستند. می خواهم طوری بیان کنم که گویی آنها صاحب زبان هستندو حرف میزنند.
واقعه حتمی تاریخی چیست که علی از آن سخن میگوید واگر نگوید در هاله ای از سکوت گم میشود
🔹عَزَبَ رَأْیُ امْرِئٍ تَخَلَّفَ عَنِّی
دور گشته است از حق، آنکس که از من علی روی گردانیده باشد.
همه انبیا و تاریخ گواهی می دهند ، کسی که از علی رویگردان شد از حق رویگردان شده است.
معیار حق ، مسیر و صراط حق علیست.
🔹مَا شَکَکْتُ فِی الْحَقِّ مُذْ أُرِیتُهُ
از آن روزی که حق به من نشان داده شد(حق الیقین) هیچ وقت در وجود حق شک نکردم.
هیچگاه بر من حق مبهم نشد از زمانیکه حقرا بمن نشان دادند.
🔹لَمْ یُوجِسْ مُوسَى (علیه السلام) خِیفَةً عَلَى نَفْسِهِ
در قضیه موسی و سحره قرآن میفرماید :
اوجسَ فی نفسه خیفةً موسی »
موسی علیه السلام ترسید.
ترس یک ضعف است انبیای عظام چگونه ضعف دارد. در حالیکه برئ از نقص هستند.
خداوند فرمود ، موسی بسمت فرعون برو با تو هستم عصای تو مار بزرگی میشود.
آیا موسی بحرف خدا اعتماد نکرد!! با دیدن چند سحر بر خود ترسید که سحره براو غلبه کنند!!
امیرالمومنین این آیه را تفسیر خواهد کرد.
🔹بَلْ أَشْفَقَ مِنْ غَلَبَةِ الْجُهَّالِ وَ دُوَلِ الضَّلَالِ
موسی علیه السلام برای خودش نترسید.
موسی از غفلت و ضلالت مردم ترسید مبادا چند سحر و جادو مردم را در جهالت فرو ببرد. دشمن بر انان پیروز شود ترس او این بود که مبادا نادانان غلبه بیاورند و سلطه گران ظالم وگمراه پیروز شوند.
علت اینکه ( اصحاب جمل) را از تیغ نگذراندم و عایشه را محدود نکردم این بود .
ترس داشتم مبادا انحراف اینها مشخص نشود و تا وقتی زنده باشند اسلام را منحرف کنند.
بمیدان آمدند خود را نشان داده شناخته شدند.
از ابتدا جلوی آنها گرفته میشد بدون شک آفت آنان بیشتر بود.
امام از پدر مهربان تر است ترس امام از گمراهی مردم است .
🔹الْیَوْمَ تَوَاقَفْنَا عَلَى سَبِیلِ الْحَقِّ وَ الْبَاطِلِ،
بالاخره قصه جمل تمام شد.
امروز ما و شما برسر یک دوراهی حق و باطل توقف کردیم.
یک راه علی است و بنام حق.
راه دوم هر راهی که غیر از علی باشد، نام ندارد.
🔹 مَنْ وَثِقَ بِمَاءٍ لَمْ یَظْمَأْ
تشنگی نصیب کسانی می شوند که امام ندارند .
آیه ۳۰سوره مبارکه ملک هم به این اشاره دارد «بگو: چه تصوّر میکنید؟ اگر آب (که مایه زندگانی) شما است همه به زمین فرو رود (جز خدا) کیست که باز آب روان و گوارا برای شما پدید آرد؟
نکته :ما در تک تک راه زندگی در دوراهی حق و باطل هستیم .
غفر الله لی و لکم والحمدلله رب العامین
الحمدالله رب العالمین