الحمدلله رب العالمین
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح خطبه ها
۱۴۰۱/۱/۲۵ - ۱۲ ماه رمضان
💢 بخش دوم از خطبه ۲ 💢
برگشت از نبرد صفین
🔸فی فِتَنٍ داسَتهُم باخفافِها، و وَطِئَتهُم باخلافِها، و قامَت علی سَنابِکِها
مردم در قبل از بعثت در یک فتنه هایی بودند. فتنه با سُمی که داشت مردم را لگد مال می کرد. و کسی از فتنه در امان نبود.مردم زمین خورده بودند ولی فتنه پابرجا ایستاده بود.
مردم دین، علم، آموزش، صله ی رحم و ... نداشتندچون فتنه سرپا بود.
البته باید بدانیم که فتنه شیء خارجی نیست. فتنه خود مردم هستند. وقتی مردم، احترام متقابل، دین، اخلاق، آموزه های اصلی فطرت را حفظ نکنند، فتنه ایجاد می شود. وقتی که فتنه ایجاد شد، همه را در بر می گیرد.
اخواف ، اخلاف، سنابک، هرسه بمعنای سم هستند.
گاه سم مانند اسب ،
گاه مانند سم گاو که شکاف دارد
گاه مطلق سم.
که این سه جمله اوج وحشی گری فتنه قبل از بعثت را نشان می دهد.
حالتی که اسب روی نوک سُم قرار می گیرد[ سنابک] مانند یک دونده به هنگام دو بر روی پنجه خیز می گیرد.کنایه از آمادگی ست.
🔸فَهُم فیها تائِحونَ حائِرونَ جاهلونَ مفتونونَ.
مردم حیران و سرگردان، بی خبر و فریب خورده بودند.
چهار اثر فتنه روی مردم :
۱- گمشده بودند. شخصیت فراموش شده بود.
۲- در یک تحیر و سرگردانی بودند.
۳- قدرت اندیشه نداشتند. اگر فکر و تصمیمی می گرفتند آن تصمیم جاهلانه و اشتباه بود.
۴- فتنه زده و فریب خورده بودند
دوری از انبیای الهی این مشکلات را به بار می آورد.
🔸 فی خَیرِ دارٍ و شَرِّ جیرانٍ
در کنار بهترین خانه ولی بدترین همسایگان زندگی می کردند.
شما قبل از بعثت در مکّه (بهترین مکان) ولی در کنار بت پرستان و مشرکین (بدترین همسایگان) بودید. جایگاه شما مکّه (محترم) بود؛ ولی دور و بر این خانه را اغیار فرا گرفته بودند.
امام صادق (ع) خطاب به زراره می فرماید: سابقه ی کعبه به زمان قبل از حضرت آدم (ع) بر می گشت و 4000 سال قبل از هبوط آدم (ع) هم وجود داشت. کعبه همیشه مقدّس بود؛ ولی همسایگان آن انسان های ناپاک بودند.
🔸 نَومُهُم سُهودٌ وَ کُحلُهُم دُموعٌ
خواب آنها بیداری و سرمه ی چشم آنها اشک بود.
خواب نشانه ی امنیت است.
شما قبل از بعثت مردمانی بودید که که خوابتان کم بود (امنیت معنا نداشت و خواب درستی نداشتید؛ چون اضطراب و ناامنی بر شما حاکم بود و امنیت اخلاقی و اجتماعی وجود نداشت)
و سرمه ی چشمتان اشک بود.
سرمه نماد زیبایی ست.
دائم در حمله ی قبایل و قتل دختر کشی گرفتار بودید. فرصتی به زر و زیور نداشتید.
🔸 ارضٍ عالِمُها مُلجَم وَ جاهِلُها مُکرَم
در سرزمینی که عالمان شما مجبور به سکوت[ ملجم] بودند و قدرت حرف زدن نداشتند و جاهلان شما گرامی بودند.
جامعه ای که به این جا برسد، گرفتار جاهلیت است. جاهلیت یک مقطع زمانی نیست، بلکه یک فرهنگ است.هر جامعه ای که عالمانش مطرود و جاهلانش گرامی باشند، در جاهلیت است.
معیار پول و ثروت نیست ، ملاک عقل و علم است ، متعلق به هر دورانی باشد جاهلیت است گرچه قرن ۲۰۲۰ باشد.
خلاصه نویس : معرفتی
🔸هُم مَوضِعُ سِرِّه
اهل بیت کسانی هستند که جایگاه اسرار و موضع سر الهی اند.
علوم از باطن این عالم که از حد تصور ما بیرون است ، و در وهم و خیال هم نمی گنجد. اهل بیت اسرار آن عالم غیب را هم می دانند.
هر چه اسرار است درسینه امیرالمؤمنین (ع) است.
هر سوالی از او پرسیده میشد نگاهی به سینه خود انداخته پاسخ می داد.
چون عالم در سینه او موجود است فرمود:
این سینه مرکز اسرار عالم است.
🔸 وَ لَجَأُ اَمرِهِ وَ عَیبَةُعِلمِهِ وَ مَوئِلُ حُکمِهِ وُ کُهوفُ کُتُبِهِ وَ جِبالُ دینِهِ
پناهگاه فرمان الهی،
مخزن وصندوقدار [ عیبة]علم الهی هستند.
ملجإ تمام احکام الهی،
نگهبان کتاب های آسمانی ،
و کوه های همیشه استوار دین خدایند.
اهل بیت (ع) ملجأ و پناهگاه تمام اوامر الهی هستند. چه اوامر تشریعی (حلال و حرام و ....)
و چه اوامر تکوینی (خورشید و سیارات و فرشته ها و ....) چون واسطه ی فیض الهی هستند.
اهل بیت صندوق دار علم الهی هستند. نه فقط علم دین، بلکه همه ی علوم عالم در سینه ی آنها ریخته شده است.
اهل بیت (ع) پناهگاه های کتب الهی هستند. هر کتاب آسمانی که خدای متعال برای انبیای الهی نازل نموده است، نزد اهل بیت حاضر است. علم تمام کتب آسمانی و انبیای الهی نزد اهل بیت (ع) است.
امروز اگر یهودیت و مسیحیت زنده است، همگی وامدار اسلام و قرآن هستند. پیامبر اسلام نام موسی را زنده کرد. قرآن کریم از عیسی دم زد. ابراهیم علیهم السلام فراموش شده بود. همه ی پیامبران الهی فراموش شده بودند. قرآن کریم انبیای الهی و کتب آسمانی را زنده کرد.
جبل ،کوهی که ثابت باشد.
صفت درونی و ملکه صفت جبلی ست. یعنی صفت ثابت و ذاتی اوست. اهل بیت (ع) ثبات دینند.
🔸 بِهِم أَقامَ أنحِناءَ ظَهرِهِ
خدا به وسیله ی اهل بیت (ع) پشت خمیده ی دین را راست نمود.
وقتی کمر دین انحنا پیدا کردو شکسته شد، اهل بیت علیهم السّلام قامت دین را راست کردند.
🔸 وَ أَذهَبَ ارتِعادَ فَرائصِهِ
به سبب اهل بیت لرزش و اضطراب از میان برداشته شد ،ارامش و ثبات گرفت.
[ارتعاد لرزش و فرائص گوشت نرم نزدیک قلب به لرزش می افتد]
در میان مسلمین تفرقه و اضطراب ایجاد می شود. این اهل بیت (ع) هستند که ثبات و آرامش ایجاد می کنند.
خلاصه نویس : معرفتی
🔸 زَرَعُوا الفُجُورَ وَ سَقَوهُ الغُرورَ وَ حَصَدوُا الثُّبُورَ
فاسدانی که تخم گناه افشاندند و با آب غرور و فریب آبیاری کردند و محصول آن را که جز عذاب و بدبختی نبود برداشت کردند.
در اینجا حضرت در مورد دشمنان اهل بیت (ع) سخن می گویند:
زَرَعُوا الفُجُورَ (کاشت)
وَ سَقَوهُ الغُرورَ (داشت)
وَ حَصَدوُا الثُّبُورَ (برداشت)
دشمنان علی (ع) خواه معاویه، خواه خوارج، خواه منافقین فسق و فجور را کشت کردند، غرق در گناه شدند. فسق و فجور را در جامعه کاشتند. با فریب آن را آبیاری کردند، مردم را گول زدند و هلاکت و بدبختی را برداشت کردند. دشمنان علی (ع) این گونه بودند.
معروف ترین کلام حضرت (ع) در کلّ نهج البلاغه که خیلی به آن استشهاد می شود از این قرار است:
🔸 لا یُقاسُ بِآلِ محمّدٍ صلّی الله علیه و آله و سلّم مِن هذِهِ الأُمّةِ أَحَدٌ
هیچ کس حتی یک نفر از امت محمّد (ص) قابل مقایسه با آل پیامبر نیست.
در شأن اینها حدیث ثقلین، آیه ی تطهیر، آیه ی مباهله، آیه ی ولایت و ... آمده است. آنها نفس پیامبرند. آنها تمام اجر رسالت هستند.
🔸 وَ لا یُسَوّی بِهِم مَن جَرَت نِعمَتُهُم عَلَیهِ أَبَداً
کسانی که اسلام و معرفت بر آنها جاری شد، با آل محمّد (ص) مساوی نیستند.
حتی عده ای که دست آموز و دانش آموز مکتب اهل بیت (ع) نیز هستند، با ایشان قابل قیاس نیستند.
🔸 هُم أَساسُ الّدینِ وَ عِمادُ الیَقینِ
آنها اساس دین هستند و اگر یقین ستونی داشته باشد آن ستون به برکت اهل بیت (ع) است.
اگر اینها نباشند، علم غیب، عصمت، وحی و .... چه معنا می دهد؟
🔸 أِلَیهِم یَفیءُ الغالی وَ بِهِم یُلحَقُ التّالی
شتاب کننده باید به آن بازگردد و عقب مانده باید به آن بپیوندد.
بدانید که معیار و ملاک، اهل بیت هستند. اگر کسی دچار غلو شد و پیشی گرفت باید برگردد و رجوع کند. اگر کسی هم عقب ماند باید خود را برساند.
در روز غدیر نبی مکرّم اسلام (ص) امت وسط بودن را نشان داد. همه باید بیایند این جایی که هستیم. آنها که جلو رفته اند برگردند و آنها که عقب مانده اند خود را برسانند.
مثَل امام مثَل کعبه است. همه باید خود را به آن برسانند.
«المتقدّم لهم مارقٌ و المتأخّر عنهم زاهقٌ و اللازم لهم لاحقٌ»
تنها کسانی که با اینها هستند به سرمنزل مقصود می رسند.
شبهه۱: چرا در اجرای احکام دین معتقد هستید که ولی فقیه می تواند جامعه را اداره کند، در حالی که برابر لا یقاس بآل محمد نباید این کار را بکنیم؟ زیرا حکومت از شئون امام (ع) است.
پاسخ: درست است که حکومت از شئون امام (ع) است، ولی برخی از شئون هستند که مشترک است. نماز، امر به معروف، نهی از منکر و .... که جزء واجبات هستند از شئون مشترک هستند و غیر امام (ولی فقیه) هم می تواند در برپایی این شئون اقدام نماید. ولایت فقیه تمام اختیارات معصوم را دارد؛ مگر اختیارات خاصی مانند جهاد ابتدایی.
شبهه۲ : این که می گویید اهل بیت (ع) باید الگوی شما باشند، با لا یقاس در تناقض و تعارض است.
پاسخ: یکی از ویژگی هایی که الگو و اسوه دارد این است که مثل او شوم. چرا ملائکه برای این کار انتخاب نشدند؟
چون امام و پیامبر باید از جنس سایر انسان ها باشند. شهوت و هوای نفس داشته باشد، ولی با اختیار گناه نکند.
خلاصه نویس: معرفتی
سلام وعرض احترام خدا خیرتون بده خیلی کار خوبیست که گنجینهای به این عظمت براحتی در دسترس ماست ان شاء الله که قدردان باشیم .برای توفیقات تون دعاگو هستم.
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح خطبه ها
۱۴۹۱/۱/۲۴ - ۱۱ ماه رمضان
💢 بخش اول از خطبه ۲ 💢
بعد از برگشت از صفین
بعد از ۱۸ ماه جنگ و با خدعه دشمنان با شکست قطعی از چنین کارزاری حضرت برگشته. اینگونه از توحید محض سخن می گوید.
♦️اَحمدُهُ استِتماماً لنعمتُه
خدا را سپاس می گویم و این حمد بخاطر نعمتهای فراوانی که خدا به ما ارزانی داشت.
از خدا طلب میکنم نعمتها را بر ما تمام کند.
قطار نعمت بسوی ما ردیف شده ،اگر شکر نعمت بجا آورده نشود واگن اول از نعمت داده شود مابقی واگن نعمت بر میگردد.
♦️واسْتِسلاماً لعزتهِ
حمد میکنم خدا را حمدی که در سایه آن طلب تسلیم باشد در مقابل عزت تو.
حمد من سبب شود که در برابر عزت تو ، سر بزیر و تسلیم محض باشم.
♦️واستِعصاماً مِن معصیتِه
حمد میکنم خدارا حمدی که از گناهان طلب عصمت باشد.
« نعمتهای فراوان خدا را دلیل بر خوبی خود ندانیم ، نعمت که کامل شد مبادا انسان را هوا بردارد ، در برابر نعمت باید تسلیم و تواضع بیشتر شود. نعمت باید عصمت به همراه داشته باشد. نعمت بدون عصمت عصیان در پی دارد با تکرار آن در سرازیری گناه قرار بگیریم توقف و ترمز در سراشیبی بسیار مشکل است.»
♦️واستَعینُهُ فاقَةً الیٰ کفایتِه
از خدا طلب کمک و یاری میکنم ،کسی غیر از او نتواند فقر مرا کفایت کند.
حیات ، قدرت و احترام هرکسی وابسته به اوست ، فیاض اوست که فیض برساند.
جبران فقر و فاقه ما بدست با کفایت اوست.
♦️اِنَه لا یَضلُّ مَن هداهُ ولا یَئلُ مَن هاداهُ
چگونه میشود از خدا طلب نکرد.اگر کسی را هدایت کند هرگز گمراه نمیشود .
و اگر کسی را رها کند هرگز ملجا و پناهی
[ لا یئِل] ندارد.
اگر کسی مورد خشم او قرار گیرد کدام ملجایی میتواند پناه بدهد.
♦️ولا یَفتَقرهُ مَن کفاهُ
اگر خدا کسی را کفایت کند فقیر نمی شود.
مال ، عزت ، علم ، قدرت ، بدهد،فقر او را در بر نمیگیرد.
اگر فکر، ذهن ، علم به کسی بدهد جهل در او نمی ماند.
مراقب باشیم تحت تاثیر اتفاقات پیرامون خود قرار. نگیریم. حضرت با توجه به ۱۸ ماه جنگ با ظاهر شکست خورده از نیرنگ دشمن باز از اساس کار ، توحید را سخن بمیان می اورد.
♦️فاِنهُ اَرجَحَما وُزِنَ و افضَلَ ما خُزِن
بدانید ، حمد خدا شی سنگین است که در وزن او چیزی معادل آن نیست.
حمد و سپاس، افضل از جمع آوری حمد چیزی نیست. حمد خزینه را پر میکند.
ابن ابی الحدید سنی شارح نهج البلاغه :
خود او ادیب است میداند چه می گوید.
آنچنان در کلمات علی متحیر شده.
حمد مختص خدایی که به علی فضیلت و کرامتی عنایت کرد. که تمام ادیبان و شعرا جمع شوند تا فضایل علی را توصیف کنند نمی توانند. در شدید ترین مشکلات سخن از توحید می گوید همه فصحا و بلغا وصف علی نتوانند کرد.
♦️واشهد آن لا اله الا الله وحده لا شریک له
شهادت میدهم خدایی جز او نیست و شریکی مقصود نیست.
تفاوت شهادت علی با شهادت مابقی انسانها:
♦️شهادتً قُمتَحَنَا اخلاصُها معتَقَداً مَصاصُها
شهادت میدهم ، شهادتی با اخلاص که در میدانهای مختلف امتحان شده است.
علی ثابت کرده در میادین مختلف جز خدا به کسی اتکا ندارد.
عصاره [ مِصاصها]شهادت به توحید که خالصانه در اعماق جان علی گره خورده [ اعتقد] و تک تک سلولها ، اعتقاد به توحید دارد.که فقط صرف به زبان گفتن نیست.
♦️نَتمَسَکُ بها ابداّما اَبقانا
تا زمانی که خدا فرصت دهد و باشیم ، به شهادت توحید متمسک هستیم.
♦️و نَدخِرُها لاَهاویلَِ ما یَلقانا
ذخیره کردیم شهادت را برای آینده که ترس و هول وهراس [ اهاویل]سراغ ما می آید.
خود را معرفی کرد که انسان موحد است.
توحید یک سخن گفتن و سرهم کردن جملات نیست ، توحید یک اعتقاد است.
اخلاص محض علی در هر شرایطی که بود نشانه توحید است.
شجاعت ، اخلاص ، و عبادت بی مثال او، و همه عمر شهادت به توحید بود
♦️فانها عزیمةُ الایمانُ .....تحتُ الاحسان
شهادت دادن به توحید پایه و ستون [ عزیمه] و رکن اساسی باب نیکی هاست.
شهادت دادن ، ایمان به توحید و اصل ایمان است.
سرآغاز هر نیکی از توحید است .
برای صفت بخشندگی ، خوش خلقی ، عالم بودن، اول باید موحد بود.
موحد در ذیل توحید همه کار نیک را انجام میدهد.
♦️و مَرضاةُ الرحمن
شهادت دادن مرضی خداست و خدا به اینگونه شهادت رضایت داده.
♦️و مَدحَرَةُ الشیطان
شهادت به توحید یکی از عواملی که شیطان را دور می کند.
غضب و شهوت از شیطان است. در همان حال که شهادت بر توحید آمد اثر شیطان را می برد.
[ توصیه شده در عصبانیت شهادت گفته شود.]
بخش دوم، شهادت بر پیامبر
♦️و اشهد آن محمداً عبده و رسوله ارسلهُ بالدینِ المشهور
شهادت می دهم که پیغمبر عبد و رسول خدا بود.
شهادت می دهم ابتدا به عبودیت او و بعد رسالت او.« ابتدا باید عبودیت ثابت شود.»
شهادت می دهم با دین آشکار آمد [ مشهورٌ]
تا همه او را بشناسند و به او معتقد باشند .در یک محله ، سرزمین جغرافیایی و در یک قاره ی خاص نبود برای تمام بشریت در تمام اعصار بود
♦️و العَلَم الماثور و الکتابُ المسطور
پیغمبر با یک نشانه هایی آمد که باقی هستند [ ماثوره] شاید معجزات او باشد.
با هزاران معجزه که مهمترین و برترین آن قرآن و همه می توانستند حقانیت او را ثابت کنند.
♦️و النورِ الساطِع و الضیاء اللامِع و الاَمرِ الصادع
قرآن آمد کتابی که تا ابد راهنمای انسان است و سه ویژگی دارد.
الف) با یک نور گسترده [ ساطع]
ب) روشنایی تابنده ،ودرخشان [ لامع]
ج) و با یک امر قاطع [ صادع]
قرآن با نور درخشان جهان گستر ، ولی قاطع آمد که ذره ای خلل ، نقص و کاستی در آن پیدا نمی شود.
هدف از آمدن پیامبر چه بود!!!
♦️اِزاحَةً للشبهات
۱- پیامبر با براهین عقلی و استدلال امد تا
شبهاتی که در جامعه عرب رسوخ کرده بود.همه را پس بزند. [ رفع شبهات]
♦️واحتِجاجاً بالبینات
۲- نه تنها از عقل کمک گرفت برای اثبات خدا ،بلکه با نشانه های عقلی ، معجزهٔ حسی ارائه داد. [ بمیان آوردن عقل]
♦️و تَحذیراً بالانام
۳- پیامبر با آیات قرآن مردم را تهدید و ترساند [ تحذیراً] با انجام گناه چنان جایگاه عذابی در انتظار شماست. [ تحذیر قیامت ]
♦️و تَخویفاً بالمَثُلات
۴- و مردم را با یاد آوری اقوام گذشته و عبرت گرفتن از آنها بترساند . [ قوم مثلات] اقوم عاد و ثمود که مثال زدنی هستند و باید در برابر معاصی از آنها عبرت گرفت.
اگر کسی مرتکب گناه شود خدا ابایی ندارد و با کسی عقد اخوت و برادری هم ندارد. [ عبرت گیری از اقوام]
حضرت رو به مردم و پا منبریها فرمود:
ای مردم از اوضاع قبل از بعثت و ربط آن به ماجرای صفین بگویم:
شما وارد جاهلیت ثانی شدید ، معاویه اسلام را از بین میبرد و جاهلیت را پیاده میکند.
اگر علی را یاری نکنید ، عنقریب گرفتار جاهلیت می شوید.
♦️والناسُ فی فِتنٕ اِنجَذَمَ فیها حبلَ الدین
ای مردم در آن فتنه های جاهلیت ریسمان دین
قطع شده بود [ انجذَم]
مردم گرفتار بودند و لی هیچ حبلی و دین برای چنگ زدن نبود.
♦️و تَزَعزَعَت سَوارِی الیقین
در فتنه هایی گرفتار بودند که ستونهای یقین [ سواری]به لرزه افتاده و متزلزل بودند [ تزعزعت]
نه یقین بخدابود ، نه اخلاق ، ونه یقین به معاد بود.
♦️واخْتَلَفَ النًَجر و تَشتَتَ الاَمر
اختلافات جاهلیت در اصل امور بود.
گاهی اصلی را دو گروه قبول دارند در امور جزیی به اختلاف میرسند.
اما قبل از بعثت به هیچ اصلی پایبند نبودند.
همه امور متشتت بود . امور اجتماعی ، دینی ، فرهنگی ،زندگی متمدن آنان دختر کشی بود.
همه در هم آمیخته بود.
♦️و ضاقَ المَخرَج و عَمِیَ المَصدر
کسی در آن جامعه متعفن قصد خروج داشت ، راه خروج نبود. آنقدر جامعه جاهلیت بسته ،تنگ [ ضاق] و غرق گناه بود که در باتلاق گیر کرده بودند. راه خروجی میسر نبود.
هیچ پناهگاهی نبود، در اختلاف و نزاع نه کتاب بود ، نه داور ، نه اخلاق ، نه فطرت ، هیچ اصلی را قبول نداشتند.و به کسی نمیشد پناه برد.راه بازگشت [ مصدر] کور بود.
♦️فالهُدیٰ خامِل و العَمیٰ شامل
انسانهایی بودند که هدایت در مورد آنها معنا نداشت ، هدایت فراموش شده بود [ خامل]
کوری ، انحراف و خطا شامل حال همه بود.
هشدار !! از اینکه معاویه شما را به همان زمان بر می گرداند. تبعیت از علی نکنید گرفتار معاویه خواهید شد.
♦️عُصیَ الرحمن و نُصرَ الشیطان
مردم آن عصر خدای رحمان را عصیان ، و شیطان را نصرت می دادند.
از تمام صفات خدا انگشت بر صفت رحمن گذاشت خدای بخشنده ای که به شما لطف داشت و شما اصل اولیه را «وجوب شکر منعم» را هم رعایت نکردید.
دست بدست هم داده ، اهداف شیطان عملی میشد.همه اسباب و عوامل شیطان شدند.
♦️و خُذِلَ الایمانُ
اگر در جایی از دودمان پیامبر کسی توحیدی بود همیشه با آنان دشمنی کرده و سرکوب می شدند.
جایی ایمان پیدا میشد تاب و تحمل نداشتند.
آنچه شیطان میخواست همان عملی میشد.
♦️فَانهارَت دَعائِمَه و تَنَکَرَت مَعالِمَه
آنقدر در مسیر باطل رفتند تا ستون ایمان فرو ریخت [ فانهارت] چیزی بنام پایه دین [ دعائم]نبود.
طوری بی دین شدند که علایم دین ناشناخته و گم شد.[ تنکرت]
خود دین که در میان نبود حتی چیزی بنام علائم و نشان از دین هم نبود که متذکر و یاد آور دین باشد.
♦️و دَرَسَت سُبلُهُ و عَفَت شُرُکُهُ
مسیرهای ایمان کهنه [ درَسَت] و پوسیده شده بود. تمام این مسیر خاک گرفته و غبارآلود بود.
آنقدر مسیر باطل بود که بزرگراه [ شُرُک ] ایمان محو شده بود[ عَفَت]
♦️اَطاعوا الشیطانَ فسلَکوا مَسالِکَه و وَرَدوا مَناهله
مردم در جاهلیت تابع شیطان بودند.
ودر آبشخور [ مناهل]شیطان وارد شده خود را سیراب کردند.
از هر راهی ، هر افکاری شیطان آنها را تامین میکرد.هرچه شیطان فراهم می کرد در ذهن آنها می ریخت.
♦️بهِم سارَت اَعلامُه و قامَ لِوامُه
پرچم [ لوام]شیطان به سبب آنها برافراشته میشد.
بواسطه آنها [ بهِم]علامت و نشانه های شیطان سر به فلک کشیده میشد.
همیشه در تاریخ پرچم شیطان به دست اطرافیان افراشته میشود.
با لقمه حرام ، فکر حرام ، با بطن حرام و شبهه پر میکند تا یار جمع کن شیطان باشند.
اللهم اغفر ذنوبنا بالقران
⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️