تشکر از استاد بزرگوار برای شروع کلاس نهج البلاغه
بسم الله الرحمن الرحیم
💢 مقدمه ای بر نهج البلاغه 💢
سید رضی شاگرد شیخ مفید « رحمة الله علیهما»
از میان چهل و یک عنوان نگارش کتاب ،مانند
«حقایق التنزیل » و «خصایص الائمه» و « دو جلد دیوان اشعار »
که جایگاه بالایی در ادبیات عرب دارد.
نهج البلاغه ایشان ماندگار شد.
سید در مقدمه نهج البلاغه، شروع نگارش نهج را اینطور بیان کرده:
کتاب خصایص الائمه را می نوشتم ، در خصایص امیرالمومنین ، معجزات، حکمتها بخشی را نوشتم بخاطر شرایطی وقفه ایجاد شد.
تصمیم گرفتم مقدار جمع آوری شده را به دوستان ارائه بدهم ، تا بقیه مطالب تکمیل شود.
برای دوستان و شیعیان عجیب بود و استقبال خوشی کردند از کلمات ، دعا ، حکمت، وصیت ، نامه ها بسیار توجه شان را جلب کرده بود.
اینجا بود که جرقه ای بر من زد که کلمات حضرت را بطور مستقل جمع آوری کنم.
با زحمت و تلاش از کتب مختلف کلمات امیرالمومنین را در کتاب نهج شریف جمع آوری کردم.
دو عاملی که سبب ماندگاری نهج البلاغه شد:
۱- نوع آوری که سید رضی زحمت کشید.
۲- اخلاص سید رضی« رحمة الله»
معرفی اجمالی نهج البلاغه :
از کتب روایی شیعه کتابهایی با عناوین مختلف هستند :
۱- کتب اعتقادی و کلامی :
مانند کتاب« توحید شیخ صدوق »
و کتاب « اصول کافی»
۲- کتب اخلاقی :
مانند مجموعه « ورّام »
و « سنن النبی» علامه طباطبایی
۳- کتب فقهی :
« وسایل الشیعه » شیخ حر عاملی
و کتاب « الاستبصار»
۴- کتب تاریخی :
تاریخ اهل بیت و جنگها، کتاب« خطب علی » و کتاب « صفین » شیخ مفید رحمة الله
نهج البلاغه نه تاریخ است و نه اخلاقی،
نه فقه است و نه کلامی ،
ولی در عین حال همه آنها هست.
جامع تمام موضوعات است.
اذعان داشتند که ۳۷۶ موضوع در نهج البلاغه آمده ، ذیل هر موضوع هم حضرت دهها جمله بیان کردند.
چرا در میان کتب روایی مانند « ۱۱۰ جلدی بحار الانوار» نهج البلاغه بطور ویژه و خاص در جامعه دینی مطرح شده؟؟!!
۱- تنوع موضوعات :
متنوع بودن موضوع باعث شده هر شخصی با هر گرایشی بر این سفره وارد شد از آن لذت برده و دست خالی بر نگردد.
باعث میشود عطش درونی انسان فرو بنشیند.
۲- فصاحت و بلاغت نهج البلاغه:
سید رضی «رحمة الله» با تلاش بیشتر کلماتی که فصاحت بیشتر دارد را آورده ، و باعث شده مورد توجه خاص قرار بگیرد
.
عبد الحمید کاتب از بزرگان و خطبای ممتاز و سرامد عرب اذعان میکند که فصاحت و بلاغت خود را از نهج البلاغه میداند.
۳- قریب به اتفاق کلمات نقل شده از معصومین نقل به مضمون است.
جملات امام صادق را به ذهن سپرده بعدا ثبت میکردند، گرچه در میان آنها زراره ، و محمد بن مسلم هم دست به کاغذ ثبت می کردند.
اما نهج البلاغه جزو کلماتی ست که یقین داریم کلمه به کلمه از لبان مبارک حضرت صادر شده.
چون امیرالمومنین حاکم بوده و همه حاکمان کاتب داشته و در زمان حکومت نوشته شده و بعضی بخشنامهٔ رسمی بوده است.
و کلمات بدون کم و زیاد ، عقب ،جلو صادر و ثبت شده.
۴- علت خاص شدن نهج البلاغه بکار بردن ظرافتهای سید رضی :
همه کلمات حضرت منحصر بفرد است اما، سید رضی با جستجو، کلمات اصیل انرا استفاده کرده.
کتاب مستدرک ، تمام نهج البلاغه ، نهج السعاده ، نهج ثانی ، همه کتبی هستند که گفتار امیرالمومنین است ، اما با آنها آشنا نیستیم .
آن کتابها ویژه جلب توجه نکرده با اینکه کلمات امام است.
اما سید رضی مطالب را گزینش کرده و شرایطی را فراهم کرده که کتاب شاهکار او شده.
در خطب ، نامه ها، حکمت ها ، واژه های اصیل بیش از دو هزار کلمه آورده که یک عرب اصیل باید دو هزار مرتبه به لغت نامه رجوع کند.
کتاب لغت نامه نیست اما با کلمات سید آن را خاص کرده.
۵- استفاده از ضرب المثل و شعر عرب ، اسم مکان و اشخاص ، قبایل در آن زیاد است.
۶- خلوص سید رضی :
در ۴۷ سالگی با عمر کوتاه از دنیا رفت اما در این مدت اثر جاودانی از خود، و کتابی بیادگار برای شیعه باقی گذاشت.
که هزاران سال آبروی مکتب امیرالمومنین شد.
در جهت تخریب حضرت ، شایع کردند کلمات حضرت نیست خود سید نوشته و به امام نسبت داده.
اما از بزرگان اهل سنت پاسخ دادند:
اگر سید بتواند چنین جملاتی بگوید ، امیرالمومنین سخن بگوید چه میشود!!!
در جهت تخریب بودند اما سبب ارتقاء و مقام گرفتن امیرالمومنین شد.
کلام آخر در باره نهج پژوهان :
نهج البلاغه خوانی منبر، سخنرانی نیست ، کلاس درس است.
با متن خوانی ظرفیت کلام حضرت باید درک بشود صرف خواندن و در حد ترجمه لغت نباشد.
خود حضرت فرموده:
« بقیةُ العمرُ المَرِءِ لا ثَمَنَ لها یُدرِکُ بها ما فاتَ و یُحیی بها مَن اَماتَ »
آنچه از عمر گذشته حسرت خوردن ندارد ، از عمر باقی مانده بهره گیرید ، وقدمی بردارید ، قدر مابقی عمر خود را بدانید.
و مروج کلمات علی باشید.
هرگز کار علی و امور تشیع بر زمین نمی ماند.
مهم اینست نام ما در زمرهٔ زحمت کشان باقی بماند.
مابقی عمر هدر رفته را میتوان جبران کرد.
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح خطبه ها
۱۴۰۱/۱/۱۴ -- ۱ ماه مبارک رمضان
💢خطبه ۱ 💢
💠الحمدُ للّهِ الذی لا یَبلُغُ مدحَتهُ القائلون
حمد و شکر مخصوص خدای ست که همه ثنا گویان ، سخنوران ، مادحان ، نمیتوانند به حد اعلای مدح برسند.
هیچ قائلی نتواند حد مدح الهی را بجا آورد.
هر کس بقدر درک ، فهم ، ظرفیت و طهارت خود حمد و ثنای خدا دارد.
در علوم تجربی هرچه بیشتر مطالعه شود و بداند درک بیشتر میشود.
هرچه بیشتر خوانده شود علوم بیشتر میشود.
اما در علم توحیدی علاوه بر فکر ، اندیشه ، تحصیل، یک بخش مهم آن طهارت است.
اگر طهارت باشد چیزهایی می دهند که با خواندن حاصل نمیشود.
بسیاری دسترسی به عالم غیب پیدا کردند.
هر شخصی بقدر وسع و فهم خدا را مدح می کند ،اما خدا باندازهٔ فهم و حد ما نیست.
خدا که محدود نیست برای او حدی از مدح و ثنا قائل باشیم.
💠و لا یُحصیٰ نَعماءَهُ العادُّون
حمد مخصوص خدایی که ،
حسابگران نتوانند نعمتهای او را بشمارش در آورند.
حتی با دستگاههای پیشرفته شمارش ممکن نیست.
نعمتهای محسوس و ملموس که بطور عادی با آن سرو کار داریم .
نعمت ظرافتهایی که در جسم بکار رفته.
نعمتهای ظاهری ، احساسات درونی ،
فهم گرسنگی ،خواب ، حتی درد یک نعمت است.
احساس درد گرچه تلخ است اما درون آن نعمتی ست ناشناخته.
شمارش گران نتوانند حتی نعمت ظاهر را شمارش کنند ،چه برسد به نعمتهای پنهان که از آن بی خبریم.
اینکه تفکر ، تعقل ، ظرفیت رشد داریم نعمتهای ناشناخته بماند.
چه نیروهایی که خدا موظف کرده مراقب ما باشند.
وچه نیروهای معنوی که عامل سرپا نگهداشتن ما هستند و از آنها بی خبریم.
چه کسی قادر بر شمارش است!!
💠ولا یُؤَدّی حقَّهُ المُجتهِدون
شکر مخصوص خدایی که :
مجتهدان و تلاشگران حق خدا را نمیتوانند ادا کنند.
این سه جمله پشت هم ؛
وقتی نتوان نعمت را شمارش کرد،
وقتی نتوان نعمت را بیان کرد،
چطور میشود در عمل حق آنرا ادا کرد!!!
چگونه میتوان نعمت را شناخت و حق آن را ادا کرد!!!
از جهت عملیاتی و خارجی نمیتوانید حق خدا را ادا کنید.
از آن بالاتر نمیتوانید خدا را بفهمید . با فکر ، تخیل ، وهم ، اندیشه ، نخواهید فهمید.
💠الذی لا یُدرکُهُ بُعدُ الهِمَم
همم در لغت هم ذوب کردن است.
همت چیزی که در وجود انسان او را ذوب میکند و در یک مسیر او را متمرکز می کند.و از چند راهه باز میدارد.
حمد مختص خدایی که :
همتهای بلند در مقابل فهم خدا عاجزند.
خود را در راه شناخت خدا ذوب کنند باز نمیتوانند به آن برسند.
💠ولا یَنالُهُ غَوصُ الفِطَن
غواصان دریای زیرکی که به ظاهر اکتفا نکرده و نادیدنی ها و عمق را می بینند.
دود خوردهٔ این مکتب هستند، نمیتوانند عظمت الهی و به حقیقت خدای متعال دست پیدا کنند.
اللهم اکرمنا بکرامة القران
الحمدالله رب العالمین
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح خطبه ها
۱۴۰۱/۱/۱۵ - ۲ ماه مبارک رمضان
💢 بخش دوم خطبه ۱ 💢
فرمود: نه از جهت عمل میتوانید حمد و سپاس خدا را بجا آورید و نه در مقام فهم و درک هستید.
فهم انسان بسیار کوچک است بتواند بحد اعلای شکر و حمد برسد.
💠الذی لیسَ لِصفتهِ حدٌّ محدود
حمد مختص خدایی که، برای صفات او حدی نیست.
اینکه صفات خدا ، قدرت ، علم ، عظمت خدا در چه حد است !!!
نمیتوان اندازه گیری کرد.
💠ولا نَعتٌ مَوجود
نعت = توصیف
نه خود صفات محدودی دارد و نه توصیف کردن صفات ممکن است.
خود صفات هم قابل فهم نیست چون نامحدود است.
فهم وصف و توصیف صفات برای ما ممکن نیست.
💠ولا وقتٌ معدود
برای خدا وقت عددی و شمارش شده مطرح نیست.
آیا میتوان به کنه خدایی دست یافت که ازلی ست و عمر او قابل شمارش نیست.
سوال در مورد ، خدا« از کی» بوده معنا ندارد.
« از »برای خدا مطرح نیست همیشه بوده.
💠و لا اَجَلٌ ممدود
خدا نه ابتدایی دارد و نه اجلی و انتهایی.
ونه سرانجام او مشخص است.
بدلیل این چهار صفت ، هرچه تلاش شود بحد نهایی خدا رسیدن ممکن نیست.
۱- صفات نامحدود
۲- نا ممکن بودن وصف صفات
۳- ابتدا در او راه ندارد.
۴- انتهای خدا معنا ندارد.
نه در عمل و نه در فهم نمیتوان کنه ذات خدا را شناخت.
💠فَطرَ الخلائقَ بقدرتِه
مخلوقات را بقدرت خود خلق کرد.
فطر = شکافتن
خدای قاطر عدم را شکافت و موجودات را پدید آورد بدون اینکه سابقهٔ قبلی داشته باشد.
💠و نشرَ الریاحَ برحمتِه
حمد مختص خدایی که ، با رحمت ، لطف و مهربانی باد را بحرکت آورد .
بادی که نماد رحمت است و وقت اجابت دعا. زیرا رحمت الهی به جوشش درآمده ،
مانند صلوات است که رحمت را به جوشش می آورد ، موقعیتی است برای استجابت دعا.
- حرکت ابرها به سبب باد ،
- متراکم شدن ابرها بواسطه باد،
- بارش بواسطه باد
- جابجایی هوای گرم و سرد
- باد مانع از خفگی موجودات میشود.
💠و وَتَّدَ بالصُخورِ مَیَدانَ ارضِه
لرزش و اضطراب صفحات زمین را به سبب کوهها آرام کرد.
هرکدام از کوهها، سدی در مقابل ابرها ، و به مثابه میخی در زمین ، مانند ریشه یک درخت دراعماق زمین فرو رفته ، واز حرکتهای صفحات زیر زمینی مانع شده زمین راآرام می کند.
علاوه بر اینکه کوهها یک نعمت معادن هم دارند.
برای شناسایی و معرفی کردن خدا :
💠اولُ الدینِ معرفتَهُ
هر دین و آیین و مرام حول محور الله می چرخد. هیچ ممکن نیست کسی دیندار باشد و در دین خدا را نشناسد. و با خدا سر و کار نداشته باشد. از عظمت و رحمت خدا خبر نداشته باشد.
اول دین معرفت است .و این معرفت بمعنای علامه شدن نیست تا خدا را بشناسد ، بلکه خدا را باور کند که هست.
یک معرفت اجمالی خدا باوری است.
💠و کمالُ معرفتهِ التصدیقِ بهِ
کمال این معرفت اجمالی و خدا باوری باید او را تصدیق کند.
شناخت خدا باید با تصدیق باشد.
تصدیق به چه معناست!!
قولی:
این دو جمله [ معرفت و تصدیق] اجمال و تفضیل را بیان میکند.
همه اجمالا خدا را بشناسند، و کامل شدن آن قبول داشتن عظمت اوست.
قولی :
رابطه[ معرفت و تصدیق] ، رابطهٔ فطرت و استدلال است.
همه فطرت خدا شناسی داریم و این فطرت وقتی کارکرد درست پیدا می کند که استدلال درست داشته باشد.
با استدلال محکم عقیده ثابت میشود.
اول دین معرفت است ، بالاتر از آن دلیل و یقین است.
در حرف زدن قبول داریم خدا هست ، اما در بحران شدید خدا فراموش میشود.گاهی خدا هیچ کاره میگردد . و ابزارها و واسطه ها دستاویز میشود.
خدا را قبول داریم ولی یقین محکم نیست که همه کارهٔ عالم خداست.همه ابزار هم دست خداست او بخواهد مقدر کند همان میشود.
💠و کمالُ التصدیقِ بهِ توحیدُهُ
بالاترین مرتبه ی تصدیق آنست که موحد باشیم .
کمال اعتقاد بخدا ، در تمام امور موحد بودن است.
در روایات: کمترین مرتبه شرک آنست که گفته شود ، اول خدا دوم فلان کس .
این شرک است.
در حالیکه اول خدا ، وسط خدا ، آخر هم خدا و همه کاره خداست.
💠و کمالُ توحیدِهِ الاخلاصُ لهُ
کمال توحید آنست که توحید ناب باشد.توحید خالص باشد.
[معنای اخلاص آنی که در ذهن ما هست ، نیست. برای ریا نیست.]
اخلاص بدون هیچگونه ناخالصی.
💠و کمالُ الاخلاصِ لهُ نفیِ الصفاتُ عنهُ
بالاترین مرتبه خالص بودن توحید آنست که صفات را برای خدا قائل نشوید.
نفی صفات از خدا :
نفی صفات مخلوق است وگرنه قرآن و دعا پر است از صفات خداوند.با این کلام حضرت در تضاد نیست.
توحید خالص ، یعنی خداوند هیچکدام از صفت مخلوق را ندارد.
هر یک از صفات مخلوق حدی و ضعفی دارد.
صفات انسان محدود است، اما صفات خداوند در عالیترین درجه وجود دارد.
علم انسان اکتسابی ست .
اما علم خدا ، وجود خدا علم است ، وجود خدا قدرت ، وجود خدا بخشش است.
هر دانشمندی با هر تخصصی دچار فراموشی میشود. ما غیر از صفات خود هستیم.
صفتی بنام علم داریم که در کودکی نبود در جوانی کسب شد ، در پیری از دست میرود.
اما علم خدا گذشته و حال و آینده همیشگی عالم است و علم او درونی و از خود اوست.
💠فمَن وصَفَ اللهُ سبحانهُ فقد قَرَنَه و مَن قرنهُ فقد ثَنّاهُ
کسی خدا را به صفات انسانها توصیف کند،خدا را با جسم و صفت ناقص یکی کرده است.
اگر کسی خدا را با صفات کوچک گره بزند و یکی کند دو گانگی برای خدا ایجاد کرده.
💠ومَن ثَناهُ فقد جَزَّاَهُ ،
کسی که خدا را دو گانه کرده او را تجزیه کرده.
انسان چه از نظر جسم ،چه روح از اجزایی تشکیل شده. چشم و گوش ، دست و پا، و در صورت نقص جسم در جای خود سالم است یک عضو چشم کور شده.
روح ما هم متشکل از اجزای مختلف است
اما خدا اینگونه نیست. خدا مرکب از اجزا نیست.
دایره ای نیست که قسمتی از آن جود باشد قسمی علم و قسمی حلم باشد.
خدا دارای صفات است همه صفات از وجود اوست، وجود او همه علم است و همه وجود قدرت است.
💠و مَن جزَاَهُ فقد جَهِلَه
خدا بخش بخش نیست .اگر بخش شود احتیاج بوجود میآید ،
انسان محتاج به دست و زبان است.خدا به اجزا محتاج نیست
خدا بسیط است.همه موجودات حتی ملائک مرکب اند. از چند جزء جسمی یا عقلی ترکیب شدند.
💠و مَن جهِلهُ فقد اَشارَ الیه ،
برای خدا اجزا پنداشتن ، در یک محدودهٔ خاص قرار گرفتن و محتاج بودن است.
احتیاج را میشود اشاره کرد.و اشاره نشانهٔ محدودیت است.
هرکس محدود باشد خدا نیست.
خدا را بشود اشاره کرد یعنی محدود.
💠و مَن اشارَ الیهِ فقد حدَّهُ
کسی را بشود اشاره کرد محدود است.
هوا را نمیتوان اشاره کرد همه جا هست.
اما درخت را با انگشت میتوان دست کشید ،چون حد دارد. محدود است قابل شمارش و اشاره است.
💠ومَن حدَّه فقد عَدَّه
و شی محدود عدد دارد.
قابل شمارش یعنی یک و دیگری هم مانند او هست.
هم میشود « به این » اشاره کرد و هم «به آن» .
در حالیکه خدا نامتناهی است و اشاره کردن معنا ندارد.
لفظ نا متناهی انتها نداشتن است.
ذهن انسان همیشه با عدد، مقدار، متر ، اینجا ، انجا، سروکار دارد.
میتواند با این محدودیت خدایی را تصور کند که انتها و محدودیت ندارد!!!
عمر خدا « از کی » و « تا کی » معنا ندارد.
انسان سرتاسر محدود و خدا سرتاسر نا محدود .
آیا میتواند چنین خدایی را بشناسد!!!
کنه ذات خدا برای هیچکس حتی پیامبر قابل فهم نیست.
[ ما عرفناک حق معرفتک ]
نه اینکه کم کاری باشد، از حد فهم انسان بدور است.
کنه ذات خدا برای پیامبر هم قابل شناخت نیست.
صفات و افعال خدا باید شناسایی شود.
رابطه ی حکمت و رحمت چیست را میتوان شناخت. اما علم و حیات خدا از خود اوست یعنی چه !!
قابل فهم و شناخت نیست.
اللهم اجعلنا من المتقین بالقران
الحمدالله رب العالمین
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح خطبه ها
۱۴۰۱/۱/۱۶ - ۳ ماه مبارک رمضان
💢 بخش سوم خطبه ۱ 💢
💠و مَن قالَ فیمَ ؟ فقد ضَمَنَّه
اگر کسی بگوید خدا در چیزی قرار دارد!!
خدا را در ضمن چیزی قرار داده.
خدا را داخل در چیزی بداند ،یعنی خدا را در درون خانه بداند، خانه بر خدا محیط است. در حالیکه چیزی بر خدا احاطه ندارد.
💠و مَن قالَ علامَ ؟ فقد اَخلیٰ منه
اگر کسی بگوید خدا بر روی چیزی قرار دارد!!
خدا روی چیزی قرار داشته باشد یعنی درون آن نیست.
بر روی عرش باشد یعنی در زمین نیست.
خدا را در قالب جسم بدانیم مانند خود محدود کردن است. محدود کردن با خدا سازگاری ندارد.
آنچه در ذهن انسان از خدا ساخته میشود ، ساخته ذهن خود را پرستش می کند.
آنچه برای خدا تصور کنید حتی نور شدید، آن مخلوق ذهن بشر است، نمیتواند خالق باشد.تصور کردن بر خدا معنا ندارد.
« الرحمنُ علیَ العرشِ استَویٰ» اهل سنت قائل است خدا بر روی عرش است. برای خدا جسم مجسم کردن است.
امامیه خدا را مبرا از جسم میداند.
«علی العرش» بودن معنای حقیقی ندارد، بلکه کنایی است.
«علی العرش» نشانهٔ احاطه است.
عرش مرکز فرماندهی عالم است، مانند سر که جایگاه فرماندهی بدن را دارد.
در نظام عالم عرش جایگاه مهم دارد.
احاطهٔ صد در صد بر عرش یعنی احاطهٔ صد در صد بر تمام عالم ، ولی بمعنای ایستادن بر عرش نیست.چون جسم تلقی میشود.
واز آسمانهای دیگر و زمین بی خبر میماند.
💠کائنٌ لا عن حَدَث
خدا همیشه بوده اما اینگونه نیست که قبلاً نبوده و بعد بوجود آمده باشد[ حدث]
همیشه بودن خدا « از »زمانی بوجود آمده باشد نیست.
انسان است که سال ، ماه ، روزی نبوده بعد پدید آمده.
سال، روز ، هفته ،از چرخش شمس و قمر پدید آمده ، خدا خالق آنهاست ، خالق هرگز نمیتواند ذیل مخلوق خود قرار بگیرد.
خدا همواره بوده ولی بودن او به نحو ایجاد شدن نیست.
حیات ذات خداوند است بدون اینکه بوجود آید.
💠موجودٌ لا عن عَدَم
خدا وجود دارد ولی وجود او مسبوق به عدم نیست.
انسان سابقهٔ نبود و عدم دارد. بعد از تاریخی بوجود آمده.
خدا هست ولی سابقه نبود و نیستی در او راه ندارد.
💠معَ کلِّ شیٕ لا بمُقارنَه
خدا با همه چیز هست
با تک تک اشیا عالم همراه است ، ولی همراهی خدا مقارنت و یکی شدن نیست.
« هو معَکم آبنما کنتُم » به این معنا نیست که خدا جزیی از شماست .
با شما هست ولی قرین، چسبیدن با شما، و مثل شما نیست.
💠وغیرُ کلِّ شیٕ لا بمُزابَلَه
خدا از همه چیز جدا هست ولی جدایی خدا دوگانگی و دوئیت نیست [ مزابله]
اینطور نیست که ارتباط نداشته باشد.
خدا با ماهست چون لطف ، عنایت او با ما هست. لحظه ای عنایت او با ما نباشد، هیچ و عدم می شویم.
خدا با ما نیست ،چون شأن و جایگاه خالق و مخلوق چه رابطه ای میتواند باهم داشته باشد!!!
از یک طرف تباین کلی برقرار است ، صد در صد اختلاف داریم ،او خالق است و ما مخلوق.
از جهت دیگر ارتباط تنگاتنگ داریم چون ما از منبع نور است که نور می گیریم.
مانند یک شعاع خورشید که هرگز خود را جدای از خورشید و مستقل نمیداند .لحظه ای خورشید نور قطع کند از شعاع چیزی باقی نمی ماند.
خدا لحظه به لحظه بما توان ، قدرت ، حیات می دهد ما هستیم آنی قطع کند کار ما تمام است.
خدا با ما معیت دارد اما باین نحو نیست که شبیه ما باشد و قدم به قدم با ما بیاید.
افعال خداوند:
💠فاعلٌ لابمَعنیََ االحَرکات و الالة
فعل خدا بمعنای حرکت نیست ، هم حرکت جسمانی و هم حرکت فکری.
در حرکت جسمی ما آجر به آجر حرکت داریم تا دیوار ساخته شود.
در حرکت فکر یعنی معادله ای که بین معلوم و مجهول دائم حرکت رد و بدل باشد تا معادله حل شود.
خدا کاری انجام میدهد بمعنای حرکت نیست.
خدا با ابزار و اسباب کار نمی کند، اراده کند کار انجام میشود.
ملائکی که مدبران امر هستند و کارها به سبب آنها انجام میشود.
چون خدا اراده کرده عالم از طریق اسباب اداره شود. یکی مسئول باران ، یکی مسئول باد، و...
باشد. اما خدا به آنها محتاج نیست !!!
که بدون آن اسباب و مسئول باران بارش باران لنگ بماند
بدون احتیاج به آنها انواع معجزات با اراده خدا صورت گرفته.
آتش با خاصیت سوزانندگی سرد میشود.
کوه تبدیل به شتر صالح می گردد.
قدرت خداوند بر همه اسباب قاهر و غلبه دارد.
قدرت دارد از حالت طبیعی خارج کند.
انسان برای خلق به قبلی خود نگاه می کند تا تجربه کسب کند.
یا در ابداع تفکر ، محاسبه ، با ساختن و خراب شدن تا به نتیجه برسد.
خدا برای خلق عالم تجربه ، فکر ، محاسبه نمیکند، شکست نمیخورد تا دوباره بهتر بسازد.
برای خلق اندیشه نکرد فاصله خورشید از زمین و ماه محاسبه نکرد که در مدار بیضوی شکل با چه سرعتی حرکت کند.
💠بصیرٌ اذ لا مَنظورَ الیهِ من خلقِه
منظور = کسی که نظر میکند
خدا بیناست ، احاطه دارد زمانیکه مخلوقی نبود که خدا نگاه کند.
بینایی و علم خداوند بعد از خلق مخلوقات بدست نیاورده.
کسی نبود تا خدا رزق بدهد ولی رزاق بود.
اگر چنین باشد که بعد از خلقت بصیر شود یک ضعف است و خدا نقصی در او راه ندارد.
همه صفات خدا بود بعد از خلقت نمود پیدا کرد.
💠متَوَحدٌ اذ لا سَکَنَ یَستَانِسُ به ولا یستوحشُ لِفَقدِه
خدا یگانه بود قبل از آنکه کسی باشد که خدا بخواهد با او مانوس باشد.
اینگونه نبود که از فقدان و نبود او ، به خدا وحشت راه پیدا کند.
انشاء خلق :
💠اَنشأ الخلقَ اِنشاءً وابْتَدَاُ اِبتداءً
خدا خواست عالم را خلق کند[ انشا]
ابتدااً ایجاد کرد بدون الگو و ماکت قبلی.
عالمی مشخص نبود که الگویی باشد.
لذا خلق عالم ابتدایی است.
[ تفاوت عمده ی انسان با خدا در همین ست ، نیاز به تفکر ، حرکت ، اضطراب نیست و سرانجام شکست یا....]
💠بِلا روَّیَةٕ اجالَها ولاتجرِبةٕ اِستَفادَها
عالم را خلق کرد بدون تفکر و عادت [ لا رویه]
خلق کرد بدون جوَلان راه ، بدون اینکه مهندسی کند[ اجلیٰ]
فکر و عقل یک ابزار خوبی ست هر کس استفاده کند موفق است اما همین عقل و فکر بخدا نسبت دادن اشتباه است.
اندیشه و مغز و فکر برای خدا معنا ندارد ، چون محدود می کند.
تمام وجود خدا علم است نیاز به فکر ندارد.
خلقت عالم بدون تجربه خود و دیگران ایجاد شد.
💠ولا حرکةٕ اَحدَثَها
بدون حرکت خلق کرد .
حرکت برای انسان است ،مرحله به مرحله کار پیش ببرد تا چیزی پدید آید.
💠ولا هَمامَةٕ نفسٕ اِضطرَبَ فیها
خلق عالم بدون شک و تردید بود که او را به اضطراب بیندازد.
آیا درست انجام گرفت !
نوع آن خوب بود!
تعداد بمقدار لازم بود!
دچار تردید نشد که مساوی با اضطراب باشد.
نکته اخلاقی :
علت تنش درونی ،خانوادگی ، اجتماعی از دو دلی و تردید است . وقتی از عمق جان به چیزی یقین نباشد اضطراب وارد میشود.
یقین که باشد در کانون مشکلات و ناآرامی آرام است.دست بردار نیست حتی تنها در وسط دشمن باشد.با یقین است که به ثبوت میرسد.
یقین نباشد در هر امری با کوچکترین تردید و شک فی الفور دست می کشد.
💠اَحالَ الاَشیاءَ لاَوقاتِها
خدا در وقت خاص خود هر کاری را بوجود می اورد.
یک انسان حکیم کار خود را به تاخیر و تنبلی واگذار نمیکند در زمان معین و خاص خود کار را به ثمر میرساند.
خدا برای کسی عجله نمیکند به تعویق هم نمی اندازد.با التماس کسی هم حکمت خود را زیر سوال نمی برد.
هرچیزی در زمان خاص خود انجام میشود.
💠ولاءَمَ بینَ مختَلفاتِها
خدا در خلقت عالم بین امور مختلف الفت ایجاد کرد. بین آب و آتش ، بین باد و خاک ، بین کود بدبو و پذیرش درخت ، با هم الفت دارند.یکدیگر را راحت می پذیرند.
💠وغَرَّزَ غرائزَها
در انسان غریزه قرارداد که همان فطرت است
« فطرت الله آلتی فطرَ الناسَ علیها»
در غیر انسان غریزه قرارداد.
هیچ موجودی نیست که لوح نانوشته داشته باشد.
هرکدام از اشیای عالم غریزه ای دارد.[ یک غریزه عمومی مانند دفاع از خود ، خواب، گرسنگی ]
💠و اَلزَمَها اَشباحَها
خدا ملزم کرد با هر کدام از اشیا غریزه خاص بخود را.
به خرچنگ ابزار مورد نیاز حیات خود را داد.
پرندگان بر قلل کوهها ابزار و غرایز مورد نیاز.
ماهی در اعماق دریای بدون نور غریزه متناسب با حیات او داد.
یک غریزه عمومی داد و یک غریزه خاص متناسب با هر موجودی،
💠عالماً بها قبلَ ابتدائِها محیطاً بحدودِها و انتهائِها
به همه موجودات قبل از خلق آنها علم داشت.
از ابتدا تا انتهای هر مخلوقی علم دارد.
علم انسان اینگونه است که باید صحنه را تماشا کند تا اطلاعات بدست آورد.
علم خدا حضور در صحنه نیست.
قبل از خلق آدم ، میداند آدمی خلق میشود با چند فرزند دختر و پسر، زندگی در کجا ، مرگ چه زمان و با چه عمری ، انتهای امر او بهشت است یا دوزخ.
تماشای صحنه لازم ندارد.
به حد و حدود همه اشیا محیط است.
و به تمام لوازم [ قرائن ] و اطراف [ اَحنا] آگاه است.
اللهم الرزقنا شفاعة القران
هنوز از خطبه ۱ هنگ هستم و احساس میکنم بارها و بارها باید ویس را گوش بدم تا بتونم کلام مولا را درک کنم
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح خطبه ها
۱۴۰۱/۱/۱۷ - ۴ ماه مبارک رمضان
💢 بخش چهارم خطبه ۱ 💢
خلقت آسمان
💠ثمَّ اَنشأ سبحانه فَتقَ الاَجواءِ و شقَّ الاَرجاء
خدای سبحان ایجاد کرد فضا را.
یک جوی را خلق کرد و گسترش دارد.
اطراف و اکناف[ ارجاء] فضا را هم شکافی ایجاد کرد.
مانند بادکنکی که از سه چهار طرف محفظه ای و سوراخی ایجاد شود.
💠و سَکائَکَ الهویٰ
بالای جو یک هوای دیگری درست کرد.
یعنی طبقه به طبقه ،
استنشاق هوا ، هوا بمعنای سقوط و افتادن است.
مانند هوای نفس انسان را سقوط معنوی می دهد.
💠فاَجریٰ فیها ماءً متلاطِماً تَیّارُهُ
جاری کرد در این فضای گسترده ، آب متلاطم و پر موجی را. که موج بر روی موج میزد.
بعد از فضای کلی ، ماده ابتدایی و اصلی عالم را آب بیان می فرماید.
💠متراکماً زَخّارُهُ
آبها پشت به پشت بر روی هم مرتفع[ زخاره]
موجهای آب بالا می رود. با ارتفاع بالا دوباره بر روی آب می افتد
💠حَملَهُ علیٰ متنِ الریحِ العاصِفه
بعد از جوشش آب یک تند باد به سمت آب فرستاد.
یک تند باد سریع السیر، به آب در حال خروش حمله ور شد.
تصور صحنهٔ آبی که عظمت آن برای ما معلوم نیست. این آب در فضا قرار گرفته ظرفی میخواهد که آب درون آن باشد ، مگر میشود آب در هوا باشد!!!
همان باد و هوای اولی که حضرت فرمود در واقع یک ظرفی شد برای آب.
که اجازه نمیدهد قطرات آب پایین آید معلق نگه میدارد.
یک باد شدید این آب را نگه میدارد، هوا و تند باد شدید از بالا بر آب میزند و مدام او را بحرکت می آورد[ متلاطِماً تیّاره]
💠والزَعزَعِ القاصِفه
یک باد پر حرکت[ زَعزع] و شکننده بر آب حمله میکند.
💠 فاَمَرَها برَدِّهِ
وظیفه این باد اینست: که آب را در جای خود نگهدارد.
در واقع موج آب را بالا میبرد ممکن است آب پخش شود بر جای خود نماند. باد را مأمور کرد دور تا دور این دریای عظیم به سمت مرکزی بوزد تا آب سر جای خود بماند.
💠 و سَلَّطَها علیٰ شَدَّهِ
باد را برنگهداری آب مسلط کرد.
باد راه محکم بر سر آب ببندد تا آب به هرز نرود.
💠وقرَنَها علیٰ حَدهِ
محدود کرد آب را به حدود خود. که از حد خود تجاوز نکند.
این چند جمله و الفاظ شاید معنای واحدی داشته باشد و تفاوتهای آنها معلوم نباشد.
اما هر حرف و هرجمله در ظاهر شبیه به هم، اما یک معنای جدیدی دارد.و حضرت لفاظی نکرده و فقط جملات را طولانی کرده باشد.
💠 الهواءُ مِن تحتِها فَتیق و الماءُ مِن فوقِها دقیق
در زیر آب فضای خالی بزرگی قراردارد.
فضایی که آب در آن قرار گرفت و باد از زیر آن می وزید.
💠ثم انشا ریحاً اِعتَقَمَ مَهَبَّها
خداوند یک باد دومی خلق کرد که عقیم بود [ اعتقم]
معلوم است بعضی از بادها عقیم نیستند ، بارور میکنند. شاید بادی که میوزد گرده افشانی میکند ولقاح صورت می گیرد ایامنظور این باد است یانه !!
برما معلوم نیست.
یا واقعا باد خود موجودی است و حقیقتی دارد عقیم دارد و غیر عقیم.
دقیق معنا و مفهوم آن بر ما واضح نیست.
💠مَهَبَّها و اَدامَ مَرَبَّها
باد به هیجان [ مهبها] می آورد و ابر را بالا و پایین می برد.با مداومت و همیشگی .
خدا باد را در حالیکه شدید بود و از شدت آن هم کم نمیشد.
باد همینطور با شدت و حدت مدام می وزید.
تند باد چند دقیقه ای نبود که آرام بگیرد.
زمانیکه طوفان به دریا می وزد آب سطح دریا را موج میدهد به اعماق دریا نفوذ نمیکند، قدرت تند باد در سطح دریا ست اعماق آب آرام هستند.
تصویر حضرت از این باد چنان شدید است که آب زیر و رو می شود.
عظمت این آب هزاران برابر آب کرهٔ زمین است ولی تند باد چنان قدرتی دارد که به عمق نفوذ کرده آب را بالا و پایین میبرد.
💠و اَبعَدَ مَنشأها
منشأ طوفان از کجا بود!!
از دور دست ،فاصله منشأ باد و اینجا که عالم، در حال شکل گیری ست، فاصله بسیار زیاد بود.
💠 فاَمرَها بتَصفیقِ الماءِالزَخّارّ
خدا به طوفان دستور داد آبهای متراکم را بهم بکوبد.
آب از داخل جوشش دارد و از بیرون تند باد آن را به خروش می آورد.
💠و اِتارَةِ موجِ البِحار
امر شد امواج دریای پهناور را به هر طرف پرتاب کند.
💠فَمَخَضَتهُ مَخضَ السِقاء عَصفَ بها عصفها
آنقدر آب بهم خورد مانند مشک زده شده [ مخضته] که ناخالصی و کف ها یی که روی آب قرار داشتند. زوائد از آب جدا شد.
نور در هوا حرکت کند یک سرعت دارد ، سرعت در فضا یک چیز است در آب حرکت کند چیز دیگری ، سرعت کمتر میشود.
مانند هواپیما در خلأ یک سرعت دارد در فضا سرعت دیگری ، اجرام سرعت را می گیرد.
این باد هزاران کیلو گرم وزن را تحمل میکند، هیچکدام از موانع سنگین نمیتواند جلوی سرعت او را بگیرد.
💠تَرُدُ اوَلهُ الیٰ اخِرهِ و ساجیَهُ الیٰ مائرِهِ
آب چنان بهم می پیچد که اول آب روی آخر آن می افتد.
آب زیرین دربا به حرکت می آید و آب رو به زیر دریا قرار می گرفت.
💠حتیٰ اَبَّ عُبابُهُ
آنقدر آب متراکم شد و آب روی آب انباشته شد.
💠و رَمیٰ بالزَبَدِ رُکامُهُ
آب متلاطم کف کرد[ زبَد] و به بالا پرتاب میشد.
💠فرَفعَهُ فی هواءٕ مُنفَتِق و وٕ مُنفَهِق
کفهای فضا را ، بالا و پایین می کرد و در جو پخش می کرد.[ منفهق] خود کفها متراکم بودند.
صحبت از کف ، تصور کفهای امروزی نشود.
مواد مذاب ، مواد اولیه کرات، کفی بود که پرتاب شد و در مدار کروی قرار گرفت.
هفت آسمان از همان دریا بوجود آمد.
💠فسَویٰ منه سبعَ سمٰواتٕ جعَلَ سُفلاهُنَّ موجاً مَکفوفا
از همین آب و کف آسمان ساخته شد.
« کن فیکون»عالم باید طبق اسباب پیش برود، اسباب در هم بیامیزد.و شرایط ممژزوج شود تا شی یی خلق شود.
خدا محتاج اسباب نیست ولی داب خدا از طریق اسباب پیش میرود.
هفت آسمان شکل گرفت و آسمان پایین [ سفلاهنّ] را به سبب امواج بست [ مکفوف]
موجها مهار شد.
💠و عُلیاهُنَّ سقفاً محفوظا
آسمان هفتم را مانند سقف حفاظت شده روی شش آسمان قرار داد.
💠و سَمکَاً مرفوعا
آسمان بالا سقف بلند بالایی است.
💠بغیرِ عمَدِ یَدعَمُها
آسمان هفتم بلند بالا و مرفوع بدون ستون و معلق ، خدا اراده کرد که بماند.
از بالا و پایین معلق است اما اضطراب ندارد و لرزش احساس نمی شود.ارام است.
💠ولا دِسارٕ یَنظِمُها
مرفوع قرار دارد ولی بر جایی میخکوب [ دسار]نکرد.
سرپا ایستاده ، معلق ،بدون ستون و بدون میخکوب شدن.
💠ثمَ زَیَنَها بزینَةِ الکواکب و ضیاءِ الثواقِب
زینت دادن را اشاره میکند به پایین ترین آسمان [ سفلاهُنَ]
زینت داد و آرایش کرد آسمان اول را به ستارگان پر نور و درخشنده.
💠و اَجریٰ فیها سراجاً مستَطیرا و فوراً منیرا
جاری کرد ستارگان درخشان و ماه تابان را.
💠فی فلکٕ دائِر
تمام این آسمان و کرات در یک مداری متحرکند.
در اصطلاح میگویند ساکن است.اما حرکت دارند .
سیاراتی حرکت دارند اما بقدری کند است در میلیونها سال یک حرکت کند دارد.
برعکس زمین و ماه که مدام در حرکتند.
چون حرکت آنها نسبت به زمین بسیار کند است اصطلاحا ساکن می گویند.
💠و سقفٕ سائِر
در یک سقفی هستند که گردان است.
💠و رقیمٕ مائِر
هرکدام از ستاره ها در صفحه ای هستند.
سیر خلقت آسمان و زمین :
- ایجاد فضای بزرگ ، مانند بوم نقاشی و ورقی منتخب برای نقاش که نقش خود را در آن فضا ایجاد کند.
- ایجاد آب در حال جوش و خروش .
- خلق تند باد که از زیر بوزد و حکم ظرف آب را داشته باشد.
- ایجاد تند باد و وزیدن از بالا برای غلیان آب
آیت الله مکارم با علم روز تطبیق داده .
- تند باد اول میتواند قانون جاذبه باشد.
جاذبه شی را به سمتی خاص و مرکز هدایت می کند.
آبهای متراکم را از پراکندگی ممانعت می کند.
آبها به یک سمت در حرکتند و مأمور آن را حضرت فرمود باد.
بعید نیست منظور جاذبه زمین باشد.
- تند باد دوم ،کف درست کرد آب پخش کرد کف را بالا پرتاب کرد ، همان نیروی گریز از مرکز بود.
آب درون خود جوشید و چرخید و چرخید در حال حرکت، لحظه ای گریز از مرکز پیش امدتا سیارات مختلف شکل گرفت.
قطرات در جاهای مختلف پراکنده و پخش شد و نظام سپهر فعلی شکل گرفت.
- بعید نیست آب در جوش و خروش همان انرژی هسته ای امروز باشد.
خورشید به سبب انرژی هسته ای که دارد هسته اتمها ترک برداشته ، قدرت فراوانی دارد ، گرما و حرارت دارد، و مدام در حال جوش و خروش است.
آنزمان هم آتشی نبوده که آب اولیه خلقت در آتش بجوش آید.
از درون مواد آتش می گرفتند.در حرکت ، به بالا و پایین پرتاب می شدند.
ایشان اظهار میدارد ، اصرار نیست حتما پذیرفته شود که کلمات حضرت منطبق با علم امروز بوده.
البته علم امروز در مورد پیدایش زمین همین موارد را بیان میکند.
تودهٔ گازی با سرعت بسیار در حال چرخیدن به دور خود و از درون دارای انفجار، و قطعات توده عظیم گاز از هم جدا شده در فواصل مختلف قرار می گیرد.
ودر مرحله دوم سیارات کوچک با بزرگ ادغام و این فضای امروزی را بوجود می آورد.
ایت الله مکارم:
شاید هزاران سال بعد علم پیشرفت کرد و مطلب دیگری را اثبات کرد.
اصل بر کلام امیرالمومنین است اگر علم به آن دست نیافته علوم نقص دارد .کلام حضرت اشتباه نیست.
حضرت زمانی این مطالب را فرمود که نجوم و تلسکوپ نبود . طوری تصویر میکند و سخن میگوید گویا در زمان خلق عالم آنجا نشسته و نظاره می کرده و عیناً همه را دیده.
علی با قرآن و وحی سخن می گوید. به دوران ما نگاه نمیکند که علم چه می گوید.
حرف ، حرف علی است هزاران سال باید بگذرد تا علم ثابت کند، و بعید هم نیست که علم مادی اصلا نتواند ثابت کند.
نکته :
ماده اولیه خلق عالم را قرآن دخان معرفی میکند
حضرت در اینجا آب!
این دو باهم در تعارض نیستند.
- آب همان مواد مذاب یا گازهای فشرده بودند مثل بخار آب ، که از دور مانند آب است و از نزدیک به دود شبیه است.
هرچه غلظت و سنگینی بیشتر باشد به آب بیشتر شبیه است و هرچه غلظت کمتر باشد به دود شبیه است.
تضادی ندارد که ماده اولیه عالم گاز بوده که حقیقت آن برما معلوم نیست.
آن گاز ظرفیت آنرا داشته وقتی در یک شرایط دما و سرعت خاص قرار گرفته به سنگ ، خاک ، و اجرام تبدیل شده.
روایات مختلف است اول خلق چه بوده؟؟
« اولُ ما خلق الله نوری »
« اولُ ما خلق الله العقل»
در جملات حضرت اول خلق آب آمده.
چطور میشود که چند چیز اول خلق باشد!!
یک چیز تنها میتواند اول باشد!!!
مرحوم فیض کاشانی :
وقتی صحبت در اول خلق از نور پیامبر و عقل میشود صحبت از خلق مجردات است ،
در خلق مجردات اول نور پیامبر بود، عقل هم همان پیامبر و عقل تام است.
وقتی صحبت در عالم مادیات میشود ،اول خلق آب است ، توده آب و بخار شکل بوده
نه اینکه منظور آب شرب امروزی باشد.
سبع سموات :
آسمان هفتگانه چیست و کجاست!!!
دو نظر معروف وجود دارد.
علامه طباطبایی : از آسمان هفتگانه یک آسمان را می بینیم بقیه آسمان معنوی هستند.
عرش ، قرب ، کرسی ، هرکدام یک آسمان اند.
جرم و جسم نیست آنان یک مقامند.
عیسی بن مریم به آسمان چندم رفت یعنی مقام او در آن حد بود.
و مقام پیامبر هم آن حد بود.
قول دوم مکارم شیرازی :
هیچ دلیلی نیست که آسمان هفتگانه معنوی باشد.
آسمان اول جسم است، بقیه آسمان کجا هستند علم به آن نرسیده.
هزاران سال نوری ستاره با ما فاصله دارد، تا وقتی از ستاره و زیبایی آن صحبت بوده، صحبت از آسمان اول است. هزاران سال نوری حرکت باشد هنوز در آسمان اول است.
آسمان دوم و سوم از ستاره خبری نیست.
آسمانهای بعدی جرم و جسم هستند شاید علم بشر روزی به آن برسد.
واما الان آسمان کجاست خدا میداند.
اللهم اکرمنا بکرامة القران
الحمدالله رب العالمین
الحمدالله رب العالمین
الحمدلله رب العالمین
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح خطبه ها
۱۴۰۱/۱/۱۷ - ۵ ماه مبارک رمضان
💢 بخش پنجم از خطبه ۱ 💢
خلق ملائکه
انتهای قسمت آسمان ها :
دو نقل درباره «رقیم مائر» وجود دارد
1_ آسمان و زمین یک صفحه نقاشی است.
۲_ آسمانی که شما می بینید نوشته ای در حال حرکت و گردش است اگر کسی به آسمان نگاه کند خ مویلی مطالب را درمی یابد ( این کلام اشاره به علم نجوم دارد) این علم نجوم در تغییر(مائر) است.
برای افراد در مکان های مختلف متغیر میباشد. یکی از آیات قرآن «فنظر نظره فی النجوم فقال إنی سقیم» اشاره به همین علم نجوم داشتن حضرت ابراهیم می باشد. این علوم چنان عظمت دارد که خداوند در قرآن به آن قسم میخورد
«فلا أقسم بمواقع النجوم و إنه لقسم لو تعلمون عظیم »
💠ثم فتق ما بین السموات العلی
فتق(جدا کردن) در وهله اول هفت آسمان به هم چسبیده به وجود آورد بعد این آسمانها راجدا کرد.
در وهله اول هفت آسمان بهم چسبیده یعنی چه ؟
معلوم نیست ما ملتفت نمی شویم.
آسمان های بالای را از یکدیگر جدا کرد.
💠فملأهن اطوارا من الملائکته
مابین آسمان ها را از ملائکه گوناگون[ اطوار] پر کرد.
هیچ گوشه ای از اسمانهارا نمی بینی مگر ملایمی مستقر هستند که کارخود را انجام میدهند.
اصناف مختلف ملایک:
💠منهم سجود لا یرکعون
مدام در سجده هستند و هیچگاه رکوع نمی کنند .
💠و رکوع لا ینتصبون
ملائکی مدام در حال رکوع هستند و هیچگاه قیام نمی کنند.
💠و الصافون لا یتزایلون
ملائکی که در کنار هم صف کشیده اند و هیچ وقت از هم جدا نمی شوند.
به صف قد راست کرده اند. متفرق نمی شوند.
گروه اول، ملایک عابد صفاتی دارند.
۱- مسبحون لا یسأمون
علی الدوام در حال تسبیح و خسته و ملول نمی شوند.بدون تنفس ، استراحت ، خواب عبادت می کنند.
پیامبر :
اهل آسمان اول تسبیح خاص ، آسمان دوم تسبیح خاص دارند.
« سبحان ذی الملک و الملکوت»
۲- لا یغشاهم نوم العیون
هیچگاه چشم آنها را خواب فرا نمی گیرد.
۳- و لا سهو العقول عقل
ایشان دچار سهو و خطا نمی شود.
۴- و لا فتره الابدان
هیچگاه بدن هایشان دچار ضعف و سستی نمی شود.
۵- و لا غفله النسیان هیچگاه فراموشی و نسیان بر آنها عارض نمیشود.
یک استنباط:
اگر انسان کثرت عبادت داشته باشد غفلت ، نسیان و خطاها کاهش می یابد و دیرتر دچار فراموشی مشود.
دراین خطبه ملایک به چهار گروه ، اما در روایات تقسیم بندی دیگری هم هست.
با هم منافات ندارد.
انسان را در تقسیم بندی از نظر جنسیت مذکر است یا مونث.
از نظر سن ، کودک است یا جوان، یا میانسال
از نظر علم میشود تقسیم مختلفی کرد عالم است یا جاهل.
در روایات هم ملائک از جهات مختلف تقسیم بندی شده اند.
معمولاً خدا به واسطه این ملائکه با پیامبران سخن گفته
اختلاف در لغت=رفت و آمد اوامر و نواهی خدا، قضا و قدر خدا را می برند و می آورند
نظر آیت الله مکارم : این قضا و قدر منظور وحی خداست.نظر دیگر این قضا و قدر همان اوامر و نواهی،خیر و شر است. اگر کسی به وقتی خدا عمل کرد ملائک قضا و قدر خوب می آورند وگرنه خدا به آنها میفرماید قضا و قدر بد با آنها بفرستید
نکته مهم : این ملایکه با هم در ارتباطند
دسته سوم :حفظه لعباده و السدنه لابواب حنانه
حافظان اعمال ما هستند رقیب عتید دو ملک که هر دو هم کارهای خوب هم کارهای بد را می نویسند
یک نکته لطیف: از رحمت خداست که هر ملک ۱۲ ساعت با ما همراه هستند و هرملک از پیش ما رفت دیگر نزد ما نمی آید لذا تنها در لحظاتی که با ما است شاهد اشتباه ما است و بیشتر در جریان نیست که شاهد بی آبرویی اشرف مخلوقات باشد
حفاظت این ها به دو صورت می باشد:حفظه: ثبت اعمال ماو و برخی از ملائکه مسئول حفاظت ما در مقابل گرفتاری ها و بلا ها هستند( از اعتقادات ما فرزندان ما و...محافظت می کنند تا هنگام مرگ)
السدنه(دربان) این ملائکه محافظ یکسری در بانان درهای بهشت هستند
نکته: این ملائک با هم در ارتباط هستند آنچه از اعمال ما امروز ثبت می شود فردا باعث ورود یا خروج ما از بهشت می شود.
دسته چهارم: حاملین عرش الهی :و منهم الثابتةُ فی الارضین السُفلی اقدامُهُم و المارقة من السماءِ العُلیا اعناقهم و الخارجةُ من الاقطارِ ارکانهم
مارقه(خروج کرده) پاهایشان در پایین ترین نقطه زمین و گردنشان از آسمان بالا هم بیرون زده بدن آنها آنقدر بزرگ است که دست و پاها و...شان از ارز زمین بیرون زده
و المناسبه لقوائم العرش اکتافهم
مناسبه(تنظیم شده). کتف های شان برای حمل عرش الهی تنظیم شده.
ناکسه دونه أبصارهم متلفّعون تحته باجنحتهم مضروبةٌ بینه
ناکسه(واژگون شده) آنها زیر بار عرش الهی قرار گرفتهاند وقتی میخواهند اش را ببینند آنقدر عظمت دارد که سرهایشان را پایین میاندازند، دور خودشان را با بال و پر می پیچند از عظمت خدا در نهایت تواضع قرار می گیرند
بین ملائکه حامل عرش خدا و غیر آنها( انس و جن و سائر ملائکه) پرده از عزت و قدرت قرار گرفته
نکته: هر چه ما از نظر روحی قوی تر شویم به ملائکه نزدیک تر می شویم یکی از راههای تقویت روح روز است
ویژگی این ملایکه حاملین عرش : ۱_خدا را با تصویر سازی وهم نمی کنند.(در همین خطبه بود که «کمال الاخلاص له نفی الصفات عنه») شکل برای خدا نمی سازند. ۲_صفات و ویژگیهای مخلوقات ها برای خدا حمل نمی کنند۳_ خدا را در یک مکان خاص قرار نمیدهند۴_ مثل و مانند و شبیه برای خدا قرار نمیدهند.
چند نکته در مورد ملائکه:
۱_ ملائکه آیا جسم دارند؟ ۲ پاسخ. پاسخ اول جسم ندارند مجردمحض هستند رکوع و سجود آنها منظور همان خشوع است. پاسخ دوم قول مشهور امامیه است آن ها جسم دارند ولی جسم لطیف نورانی نه عنصری. مرحوم مجلسی در بحار جلد ۵۶ صفحه ۲۰۲ به این مطلب اشاره فرموده و در ادامه این را بیان داشته که چون ملائکه جسم لطیف دارند تبدیل به قالب های دیگر برایشان امکان دارد
۲_ قرآن و روایات و اصناف مختلف برای ملائکه می گویند یکی از این ملائک حاملان عرش خدا هستند ما یک عرش در قرآن داریم یک کرسی .کرسی( در آیه الکرسی به آن اشاره شده)به تخت کوتاه و ارش به تخت بلند پادشاهی گویند خدا خدا وقتی میخواهد فرمان آنچنانی صادر کند از ارش فرمان می دهد به طور مثال برای ایجادکائنات از عرش فرمان می دهد عظمت عرش آنچنان است حاملین عرش خدا با آن عظمت نمی توانند به آن نگاه کنند .
۳_ در روایتی که در منهاج البراعه شرح نهج البلاغه اثر میرزا حبیب الله خویی آمده که حاملین عرش خدا با ذکر با حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم و صل علی محمد واله الطیبین عرش خدا را نگه داشته اند
ما هم در گرفتاری های دنیا به این ذکر توسل کنیم
۴_ در سوره غافر آیه ۸ آمده«فرشتگانی که عرش (با عظمت الهی) را بر دوش گرفته و آنان که پیرامون عرشند به تسبیح و ستایش حق مشغولند، هم خود به خدا ایمان دارند و هم برای اهل ایمان از خدا آمرزش و مغفرت میطلبند...»
اگر مومن باشیم مشمول استغفار حاملین عرش می شویم
۵_آیا می توان ملایکه را دید ؟ طبق آنچه در قرآن به عنوان مثال در مورد حضرت ابراهیم آمده و همچنین روایات به خصوص روایتی از پیامبر صلی الله که به عمران بن حصین در جریانی که به واسطه اخلاصش قادر به دیدن ملائکه شده بود راه دیدن ملائکه بسته نیست اگر خودمان را شبیه ملایکه کنیم قادر به دیدن آنها خواهیم بود.
غفرالله لی و لکم والحمدلله رب العالمین
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح خطبه ها
۱۴۰۱/۱/۲۰ - ۶ ماه مبارک رمضان
💢 بخش ششم از خطبه ۱ 💢
خلقت انسان
💠ثم جمعَ مِن حَزنِ الارض و سهلِها و عذبِها و سَبَخِها
بعد از خلقت آسمان و زمین مدتی که گذشت ، خداوند از گوشه گوشهٔ زمین خاک نرم و خشن سنگلاخی [ حزن] خاک شیرین و شوره زار [ سبَخ]را جمع کرد.
💠تُربةً سَنَّها بالماء حتیٰ خلَصَت
بر خاکها آب ریخت تا اینکه خالص شود.
خاک سفت کلوخ است باید در آب نم بکشد تا خاک مختلف با هم یکی شود و خالص شود.
نکته:
« سنها الماء، الف و لام عهد ذکری .
یعنی همان آبی که ماده اولیه خلقت بود در وجود آدم هم استفاده شد. »
« ثم جمعَ» جمع چهار خاک مختلف:
خاکهای مختلف طبایع و استعداد مختلف دارد.
انسان منطقه دریایی ، با منطقه بیابانی ، و کوهستانی ، خصوصیت خلقیات ، و استعداد متفاوت در وجود خود دارد.
💠ولا طَها بالبِلَّهِ حتی لَزَبَت
خدای متعال خاکها را با رطوبت [ بلّه] بهم مخلوط کرد. تا اینکه به گل چسبنده تبدیل شد.
💠فجبَلَ منها صورةً ذاتَ اَحناءٕ و وصول و اعضاءٕ و فصول
از گل بوجود آمده یک صورتی خلق کرد،که اطراف بدن [ احناء]هریک با حالت خاص.
قفسه سینه دارای انحنا
صورت نیم دایره پهن،
علاوه بر انحنا بدن وصولی هم بوده ، بهم چسبیده .
استخوانهای ساعد و ران تا زانو بلند و متصل به هم ، مفاصلی خلق کرد تا هر استخوانی را به استخوان دیگر وصل کرد.
این چهار ویژگی، که کارکرد انسان به آن وابسته است.
اگر مفاصل نبود هیچکدام از کارکرد امروزی بشر نبود.
همه اینها در کنار هم انسان را برای زندگی در دنیا شکل میدهد و زندگی را فراهم میکند.
مرحله بعد از مجسمه انسان:
💠اَجمدُها حتی استَمسَکَ
خدا او را جامد کرد.
در همان حالت قرار داد تاگل نرم خود را بگیرد و سفت شود.
💠 و اَصلَدٌها حتی صَلصَلَت لوقتٕ معدود و اجلٕ معلوم
به صورت صاف او را قرار داد تا اینکه خشک شود [ صلصلت] و رطوبت از وجود انسان برود.
گل را مدتی رها کرد تا وقت و زمان خاصی که مورد نظر خدا بود ، فرا برسد.
در روایات ۴۰ و ۱۲۰ روز آمده آنهم روز ماورایی نه روز دنیایی .
چرا خدا جسم را رها کرد!!
با یک اراده خشک میکرد ، با یک اراده روح دمیده میشد.
ولی اینکار نکرد تا بفرزندان آدم بیاموزد عجله نکنید، مرحله به مرحله ، با تأنی ، هر چیزی به وقت خود انجام گیرد ، با عجله به مقصود بالا نمی رسید.
💠ثم نفخَ فیها من روحهِ
از روح در او دمید ، آب و گل مجسمه ای با دمیدن روح تبدیل به انسان شد.
« خلقتُ من روحی حجر - ۲۹ »
اگر ترجمه شود از روح خودم در او دمیدم
مخالف با توحید است .
خدا مرکب نیست جزء ندارد.او بسیط است.
« من روحی » بخش پذیر نیست .
مگر خدا اجزا و قسمت دارد که بخشی از آنرا بدمد.
هرکسی به اجزا نیازمند است مرکب و محتاج است خدا نمیتواند باشد.
روایات: خدا ملکی را خلق کرد آن ملک روح بود می دمید.
قولی : روحی را خلق کرد و در آن دمید و گفت روح من؛ چون میخواست آنرا گرامی بدارد. مانند :
شما چیزی و کسی را بخود نسبت میدهید که او را ارزشمند کنید می گویید دوست و رفیق من!!!
پس روح انسان روح خدا نیست و هیچ تناسبی بین این دو وجود ندارد، خدا روح و جسم ندارد ذات است ، مرکب نیست بسیط است.
این انسان چه ویژگی دارد!!
💠 فتَمثلَّت انساناًذا اَذهان ٕ یُجلیها
آب و گل و مجسمه انسانی که در او روح دمیده شد. نه تنها ذهن داد بلکه صاحب ذهنهای متفاوتی که به حرکت و جولان در می آورد و مشکلات و سوالهارا حل میکند.
هر انسانی صاحب اذهان ،ادراکات مختلف ، قوهٖٔ تخیل ، قوهٔ حفظ در وجود دارد.
اما موضوع مهم زمانی انسان شد که در او روح دمیده شد.
آنچه که باعث فکر و اندیشه انسان است مغز سر نیست. به سبب روح بوده که متفکر شده، از مغز کاری بر نمی آید.
فرق ذهن و فکر :
ذهن در مرتبه اول است با خود بیاندیشد ، برنامه ریزی کند کار ذهن است ،داخل است،
وقتی در بیرون خواست عملیاتی کند، فکر تخیلی نیست ، باید با واقعیت ها مطابقت و برنامه انجام دهد،که کار فکر است.
ذهن در وهله اول ، فکر در مرحله دوم.
فکر و عقل در جسم نیست در روح است.
بمحض مرگ ذهن همان است اما ساده ترین مسئله را نمیداند.
مغز انسان شی یی است که از روح دستور می گیرد. ولی بتنهایی قادر بکاری نیست.
💠 وفکر یَتصَرَّفُ بها و جوارحَ یَختَدمُها
خداوند دمید. اذهان و افکار داد ، جوارحی داد که بخدمت بگیرد.
دست ، گوش ، چشم در خدمت انسانیت باشد.
💠واَدواة یُقلِبها
به انسان ابزار و آلات داد تا به مقاصد خود برسد.
برای رسیدن به مقصد این چهار مرحله را عطاکرد.
۱- طرح ذهنی
۲- عملیاتی کردن این طرح مطابق با واقعیت
۳- استفاده از جوارح
۴- استفاده از ابزار و آلات.
در مسیر رسیدن به اهداف این چهار مرحله را بکار گیرد نه اینکه مشغول به پرورش جسم باشد.
💠 ومعرفةٕ یَفرقُ بها بینَ الباطل
خداوند شناخت داد به انسان ،تا بین حق و باطل فرق بگذارد.
امرمعنوی ، قدرتی در روح قرار داد که حق و باطل را تمیز بدهد.
💠و الاَذواقِ والمشامِ و الاَلوانِ والاَجناس
۱- از این معرفت برای شناخت ذائقه های مختلف.
۲- بوهای مختلف را تشخیص دهد.
۳- از این معرفت، شناخت رنگها و اجناس داد.
اجناس چیست!!
۱- شناخت جنس زمخت و نرم ، سنگ نرم و خشن ، حس لامسه.
۲- قولی : اجناس یعنی گروه ، جنس انسان ، جنس حیوان ، جنس درخت.
💠معجوناً بطینَةِ الالوان المختلفه
آنسان را طوری خلق کرد که دارای الوان مختلف، همه انسانها با طینت و رنگ مختلف آفریده شدند. به دو دلیل:
۱- خاک انسان را از جاهای مختلف جمع کرد رنگها متفاوت است.
۲- همین جسم است متشکل از رنگهای مختلف ، موسیاه ، دندان سفید ، خون قرمز ، صورت و لب هرکدام رنگی،
همه یکدست سفید می بود مشمئز کننده ، و ترکیب رنگها انسان را دلپذیر کرده است.
💠و الاشیاءِ المؤتَلفه والاَضدادِ المُتعادیه
اشیا شبیه هم، مانند رگهای بهم شبیه ولی وظیفه هر کدام مختلف.
چیزهای ضد را در کنار هم الفت بینشان قرار دارد ،گوشت نرم با استخوان محکم و سفت .
شیر سفید و شیرین مادر از میان خون قرمز بد طعم .
💠 والاَخلاطِ المُتباینه منَ الحر و البردِ و البِلةِ والجمود
علاوه بر ظواهر شبیه و متضاد مزاجهای چهار گانه قرار داد که این مزاجها پایه طب سنتی است.
گرما - صفرا
سرما - بلغم
رطوبت - دموی
خشک - سودا
این مزاجها باید در حالت متعادل باشد .گاهی در شرایطی یکی از آنها غالب می باشد.
در تابستان که هوا گرم ،رطوبت هوا و بدن کم است شبها کوتاهند چون نیاز خواب همانقدر است.
اما در زمستان سرد، رطوبت هوا و بدن زیاد ، و سبب سنگینی انسان و نیاز خواب بیشتر ،لذا شبها بلند است.
خداوند در عالم و انسان مزاجهای مختلف را رعایت کرده است.
💠والساءَ والسرور
شادی و غم را در کنار هم برای انسان قرار داد
ویژگی بعد از دمیدن روح انسان:
💠واسْتَادَی اللهُ سبحانه الملائکةَ ودیعَتهُ لدیهِم
به ملائک فرمود:
حق ودیعه و پیمانی که بستیم را رعایت کنید.
« اِنی خالقٌ بشرٌ من صلصال من حمإ مَسنون ،،،،فَعقَو له ساجدین حجر - ۲۹ »
خلق انسان تمام شد بر او سجده کنید ، عهدی که از قبل بستیم وقت آن رسیده در مقابل آدم سجده کنید.
نکته:
خدا از قبل هم میتوانست به ملائک چیزی نگوید .قبل از خلق با این ویژگیها و سفارش مقدمه چینی کرد برای امر مهم و شرایط را فراهم کرد.
و ملائک هم جز بر خدا سجده نداشتند پس باید به این معرفت برسند که سجده بر آدم کنند.
چنین مواردی در امور اجتماعی و زندگی فردی برای مردم رعایت شود. باید اغنای عمومی باشد ، از قبل شرایط را فراهم و عموم را توجیه کرد.
این رفتار به آرامش پس از اقدام کمک می کند.
💠والاذعانِ بالسجودله والخشوعِ لتَکرِمَتهِ
خضوع کنید برای اینکه انسان را گرامی بدارید.
ما انسان را گرامی داشتیم شماهم گرامی بدارید.
💠فقال: اسجدوا لادن فسجدوا الا ابلیس
اعتَرتَهُا الحمیَّه و غلبَت علیهِ الشِقوه
دو چیز مانع ابلیس از سجده شد.
فرا گرفت [ اعترت] ابلیس را خشم و غصب. [ حمیة] ابلیس این صحنه را که دید با عبادت و ویژگی خود مقایسه کرد و غرور و کبر بر او عارض شد و شقاوت بر او غلبه کرد.
عامل اصلی انحرافات درون انسان است.
شقاوت یک عنصر درونی که این عنصر به کبر و آفات تبدیل میکند.لذا مشکل از درون خود انسان عامل میشود.
نکته:
این سجده چه نوع سجده ای بود!!
الف) سجده پرستش بود
ب) پرستش نبود.
ج) تکریم بود.
مانند خم شدن در برابر عالم بزرگی.
این خم شدن نیت رکوع نیست احترام و تکریم است.
به سجده افتادن ، آنچه که صحیح است از امام رضا ع نقل شده:
ملائک وقتی به سجده افتادند برای عبودیت و لله بود.از یک طرف سجده کردند برای خدا و احترام کردند برای آدم .
از اینکه آدم محترم شده و ارزش پیدا کرده بود ، چون ما اهل بیت در صلب او بودیم این سجده به احترام ما بود.
💠واستَوهَنَ خلقَ الصلصال
ادعایی که باعث شد ابلیس سجده نکرد. ماده اولیه خود را نار و برآن افتخار کرد و آدم را خاک و کوچک وحقیر شمرد.
نکته:
قضاوتهای باطل در جامعه که دچار معادلات غلط میشوند.
از کجا معلوم نار بهتر از خاک باشد.
مگر آدم به جسم است که مقایسه ناری و خاکی بشود. حقیقت آدم و روح اوست . این امر قیاس سبب دور شدن ابلیس شد .
💠فاَعطاهُ الله النظرةَاستحقاقاً للسُخطِهِ
خدا یک مهلتی به او داد. تا بیش از پیش غرق در انحراف بشود تا او را مجازات کند.
«همان عذاب استدراج »
💠واسْتِماماً للبَلّیه
خدا با مهلت دادن امتحان بندگان را کامل کرد.
زندگی در دنیا بدون دشمن و جهاد معنا نداشت.
ظهور و بروز استعداد درونی به این مجاهدتها و ایستادن در برابر شیطنتها شکوفا میشود.
💠و اِنجازاً للعدَّه فقال:
« اِنک منَ المنظَرین الی یومَ الوقت المعلوم»
خداوند او را مهلت داد تا وقت معینی تا وعدهٔ حتمی که عذاب است را محقق کند.
این وقت تا چه زمانی هست اقوال مختلف است!!
قولی : او تا قیامت وقت خواست، فرمود تا زمان معلوم ، منظور پایان دنیا.
قولی : منظور از وقت معلوم زمان مرگ شیطان، ولی مرگ او معلوم نیست.
قول معروفتر : وقت معلوم ، زمان ظهور است که بساط شیطان جمع میشود..
آیا با رفتن شیطان بساط گناه جمع میشود!!؟
خیر
شیطان یکی از عوامل است ، عامل همطراز با شیطان « نفس » است.
در عصر ظهور گناه از بین نمی رود، اختیارات گرفته نمیشود.
مانند ماه مبارک که شیطان در غل و زنجیر است اما باز گناه صورت می گیرد.
چون نفس ، تخیل ، وهم در غل و زنجیر و دست و پا بسته نیست.
شیطان هم از بین برود استعداد گناه در وجود انسان هست.
اللهم اغفر لنا ذنوبنا بالقران
یا علی
الحمدلله رب العالمین
یا علی
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح خطبه ها
۱۴۰۱/۱/۲۱ - ۸ ماه مبارک رمضان
💢 بخش هفتم خطبه ۱ 💢
اسکان آدم
💠ثم اَسکنَ ادم داراً اَرغدَ فیها عیشَتَه
وقتی آدم خلق شداو را در مکانی ماوی داد.
آن بهشت نیست نفرمود جنت ، صحبت از دار است.و به بهشت دار نمی گویند.
در بین اهل علم آنچه مسلم است آن بهشت موعود نبوده.
یکی از دلایل:
الف) رفتن به بهشت عمل به تکلیف میخواهد در حالیکه آدم عملی نداشت بهشت برود.
ب)بهشت جایی ست که خروج از آن ممکن نیست. در آن خلود است.
ج) بهشت جایگاه پاکان است، شیطان منفور چگونه بتواند به آنجا راه پیدا کند.
اگر هم گاهی گفته میشود بهشت ، جای دنیایی بوده، جای سرسبز ، پر از نعمت، تعابیر و تمثیل از بهشت است.
عیش و مسائل زندگی [ ارغد] گسترده بود.
💠و اٰمنَ فیها مَحلَتَهُ
جایگاه او را امن قرار داده خطر و دلهره وجود نداشت.
دو ویژگی نعمت دنیایی:
۱- نعمت فراوان
۲- کم بودن خطر و ناامنی
امنیت و نعمت دو رکن زندگی بهشتی است.
💠و حذَرَهُ ابلیس و عَداوتَه
خدا آدم را از ابلیس بر حذر داشت .
.مراقب شیطان و دشمنی او باش از مقام خود خلع شده حسادت دارد.
💠فَاغتَرَُهُ نَفاسَةً علیهِ بدارِ المقام و مرافقةَ الاَبرار
شیطان به سبب حسادت [ نفاسه] آدم را فریب داد.
اتفاقی که نباید می افتاد ، افتاد.
انسان را گول زد ، چرا که آدم در جایگاه پایدار بود.
آن دار جایگاهی بود که خدا او را در آنجا قرارداد.
شیطان به مسجود بودن او حسد کرد.و در صدد انتقام برامد
و آدم نه تنها در جایگاه همیشگی بود بلکه رفیق خوبان عالم بود.[ مرافقة الابرار]
آدم اولین مخلوق از جنس انسان کاملا مثبت ، فکر نمی کرد کسی دشمنی ، دروغگویی ، خیانت ، دو رویی داشته باشد فکر می کرد همه ملک گونه اند واهل طاعت و عبادت ولی شیطان آمد و آن جملات را گفت.
💠فباعَ الیقینَ بشکهِ
آدم یقین خود را به شک فروخت.
یقین یعنی همان حرف خدابود که مراقب ابلیس باش و دوری کن [ حذره ]
شک یعنی، همان جملات شیطان که قسم خورد.
« و قاسَمَهما آنی لمنَ الناصحین اعراف - ۲۱»
بخدا قسم خیر خواه شما هستم.
اولین قسم دروغ خورده شد. و آدم نمیدانست چون با دو رویی روبرو نشده بود.
💠والعزیمةَ بوَهنِه واسْتَبدَلَ بِالجَذَل وَجَلا
تصمیم و عزم محکم خود را فروخت وبه یک تصمیم سست شیطان مبدل کرد.
در یک فضای پر نعمت زندگی و خوشحالی [ جذَل] مقامات را تبدیل کرد ، دچار ترس شد. ترس دوری از خدا ، ترس خشم خدا.
امر و نهی به آدم امر و نهی ارشادی بوده یا ترک اولیٰ ولی مرتکب گناه نشده.
از مسلمات شیعه است که پیامبر معصوم است از هر خطا ، سهو ، نسیان ، گناه بدور است و همان مقدار ترک اولیٰ سبب ترس او شد.
💠و بالاِغتِرارِ ندَما
آدم پس از فریب دچار پشیمانی شد.
شیطان وقتی اشتباه کرد سر لجاجت افتاد ، کمر همت بست به دشمنی با انسان. در واقع شیطانی برخورد کرد.در ادامه سرازیری اصرار بر خطا کرد.
اما آدم وقتی اشتباه کرد پشیمان و ناراحت شد.دنبال راه چاره و جبران گشت.
💠ثم بسطَ اللهُ منها لهُ فی توبتِه
خدای متعال بساط توبه آدم را فراهم کرد.
در عالم خطا و اشتباه هست اما در توبه هم باز است.
💠و لَقاهُ کلمةً رحمتِه
القا کرد، به او فهماند کلمات رحمت را . تا توبه تو پذیرفته شود.
کلمه رحمت چیست!!!
الف) همین که معترف به اشتباه شد.
« ربنا ظلمنا انفسَنا و اِن لم تغفر لناو ترحَمنا لنکونن من القوم الظالمین اعراف - ۲۳»
اعتراف بخطا القا رحمت بود.
ب) توبه کردن « فاغفر لی اِنک من الغافرین»
ج) تایید بر روایات: راهی نیست جز توسل به خمسه طیبه ، کمک گرفتن از این خاندان تا مورد بخشش خدا قرار بگیرد.
💠و وعدَهُ المَرَدَّ الیٰ جنتِه
به آدم وعده داد بازگشت [ مرّد] به جنت موعود را .
توبه پذیرفته شده،و وعده بر بهشت حقیقی قیامت باشد.
💠فاَهبَطَهُ الی دارِ البلیَّه و تناسلِ الذریَّه
خدا او را فرو فرستاد در یک سرزمین امتحان[ بلیّه].
از زمین امنیت به زمین امتحان ، تکاثر تناسل نزول کرد.
- آدم توبه کرد پذیرفته شد ولی باید هبوط کند.بنا نیست اثر خطا هم بخشیده شود.
اصل خطا بخشش شد اما آثار آن چه میشود!!!
اثر اعمال خیر و شر مهم است.
اثر وضعی گناه می ماند.
- دنیا دار امتحان است ، و بنا نیست راحتی باشد و بدون مشکلات . دار سختی است خود را آماده کنید.
اگر انتظار سختی نداشته باشید به محض ورود به مشکل زبان به کفر باز میشود.
- تناسل ذریه ، برای تولد و تکثیر نسل است.
هدف آمدن آدم را به عالم ازدیاد نسل می داند.
قبل از اینکه صحبت از تقوا و عبادت باشد فکر ازدیاد نسل باشید.
وظیفهٔ تو و فرزندان تو ، در ابتدا اینست ، تکثیر نسل.
« به آرمان انبیا خیانت نکنید»
نبوت انبیا:
نبوت عامه :
در همه انبیا مشترک است
انبیا با وحی در ارتباط بوده و رسالت را تبلیغ کنند.
علم داشته باشند. که جزو وظایف آنهاست.
نبوت خاصه:
در مورد تک به تک انبیا حرف دارد.
بعثت موسی، معجزات ،حاکم هم دورهٔ او ، در خصوصیات کلی سخن می گوید.
💠واصطفیٰ سبحانه من وُلدِه انبیاءَ اخذَ علیَ الوحیِ میثاقَهم
خدا از فرزندان آدم ، انبیایی برگزید که می بایست میثاق می بستند که وحی را بتمامه اخذ کنند.
- عصمت مراتب مختلفی دارد:
یک بخش عصمت نبی، عدم گناه است.
بخشی از عصمت نبی، اخبار وحی را بدرستی بگیرد ، بدرستی حفظ کند ، بدرستی انتقال دهد.
اگر دچار سهو شود، یا کلمات را خوب نفهمد، ازیاد برود ، یا در ادا اشتباه بیان کند که دیگر معصوم نیست.
💠و علیٰ تبلیغِ الرسالتِ اَمانتَهم
پیمان گرفت که امانت رسالت را بدرستی تبلیغ و به مردم برسانند.
💠لمّا بدَّلَ اکثرُخلقهِ عهدَ اللهِ الیهِم
این اتفاق «عهد با انبیا» در موقعیت و زمانی بود که:
اکثر افراد بشریت عهد الهی را « آلم اعهد الیکم یا بنی آدم آن لا تعبدوا یس. - ۲۰» عهد را تبدیل کردند.
- یک عهد با انبیا دارد که واسط بین خدا و مردم باشند.
یک عهد هم با مردم بست و آنرا فراموش کردند.انبیا آمدند که عهد فراموش شده را یاد آور شوند.
همان لحظه ای که مردم عهد الهی را با خود، فراموش کردند.
منظور عالم ذر است.
یا همان فطرت است که در وجود تک تک انسان قرار داد.
💠فجَهِلوا حقَّهُ
انسان حق پیمان را انجام نداده و نسبت بخدا جهل پیدا کرد.
💠واتَّخذوا الاَندادَ معَهُ
مردم برای خدا مثل و شبیه [ ند] قرار داده بت پرستی کردند.
اگر اولین علم ، علم توحید و خداشناسی معرفی شده ،چون سر از جهل و بت پرستی در نیاورد.
بخدا جهل پیدا شود مشکل بت پرستی هم مازاد میشود
💠واحْتالَتهُم الشیاطینُ عن معرفتِه
شیاطین انسان را منصرف کردن [ اختالت] از اینکه بخدا معرفت پیدا کنند.
ابتدا جهل ، بعد شرک ، مرحله سوم انصراف از معرفت خدا.
در مرحله دوم هم خدا دیده میشود و هم بت.
اما در وهله سوم معرفت خدا از دست میرود.
💠واقْتَطعَتهُم عن عبادتهِ
شیطان انسان را از عبادت و ارتباط با خدا قطع کرد.
فلسفه ارسال رسل:
💠فبعثَ فیهِم رُسُله و واتَرَ الیهِم انبیاءَهُ
خدا رسولان را به سمت مردم فرستاد .
تک به تک [ واتر] انبیا را فرستاد.برای پنج هدف کلی.
💠لِیَستَدوهُم میثاقَ فطرتِهِ
۱- تا اینکه از مردم مطالبه کنند .خدا میثاقی را که با فطرت انسان بسته یاد آوری کنند. قول و قرار خدا را عملیاتی و اجرا کنند.
در ابتدا چند خط قبل فرمود با مردم عهد بستیم .در این بخش هم « لیستادوا» را فرمود.
معلوم است آن عهد با این میثاق فطری یکی هست.
💠و یُذَکروهُم مَنسئَ نعمتِهِ
۲- انبیا آمدند نعمتهای فراموش شده را یاد آوری کنند.
حیات ، عقل ، فطرت ، عمر، محبت علی ، بزرگترین نعمتهایی که نسبت به آنها کور نباشید.
نعمتهای ظاهری و باطنی فراموش شده، و در مقابل هر نعمت مطالبه ای دارد که وظیفه نسبت به آن انجام شود.
💠و یَحتَجّوا علیهِم بالتبلیغ
۳- انبیا آمدند با تبلیغی که دارند بر انسان احتجاج کنند. استدلال عقلی آورده حجت را تمام کنند.
💠و یُثیروا آهن دَفائِنَ العقولِ
۴- انبیا آمدند تا دفینه و قبرستان عقل انسانها را شخم بزنند.
عقل و فطرت زیر خروار ها خاک پنهان شده.
با هر گناه صدای فطرت کم میشود. ناگه دفن میشود و هیچ آلارمی بیرون نمی دهد.
انبیا این دفن شده را بیرون می کشند.
💠 و یُروُهُمُ الایاتِ المُقَّدرَةَ
۵- آمدند نشانه های قدرت خدا ، که عالم را فرا گرفته نشان بدهند.
نمونه های از قدرت خدا:
💠مِن سقفٕ فوقهُم مرفوعٕ
الف) اولین قدرت خدا آسمان مرفوعی که بالای سر شماست.
💠و مهادٕ تحتَهم موضوعٕ
ب) قدرت بر مهد و گهواره زمین که زیر پای انسان گسترد.
💠و معایشَ تُحییهِم و اجالٕ تُفنیهِم
ج) اسباب زندگی و معاش ، ابزار و آلات صنعت و غیر صنعتی برای انسان فراهم کرد.
وبخشی از قدرت خدا برای عمر شما وقت معینی[ اجال] قرار داد.
💠و اَوصابَ تُهرِمُهُم
د) از قدرت خداست که زندگی شما را سراسر با پیچیدگی [ اوصاب] و مشکلات کرد.
قدرت دارد که یک مشکل بتواند انسان را به اوج پیری و فرتوتی [ تهرِم] برساند.
چه کسی میتوان مقابل این قدرت بایستد.
پیری را پس برند.
و مشکل را نپذیرد.
💠و اَحداثٕ تَتابَعُ علیهِم
ه) از قدرت خداست که حوادث را پی در پی [ تتابع]بر انسان وارد کند
مرگ ، معاش ، حوادث ، زمین ، آرامش ،اسمان، قدرتهای خدا عواملی هستند که انبیا آمدند که بگویند قدرت خدا ما فوق قدرتهاست، از قدرتهای پوشالی نهراسید.
اللهم زیِّنا بزینة القران
⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️
الحمدلله رب العالمین
تار و پود دل من بسته به توست
گر جدا دل ز تو شد من به خدا می میرم
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح خطبه ها
۱۴۰۱/۱/۲۲ - ۹ ماه مبارک رمضان
💢 بخش هشتم از خطبه ۱💢
بعثت خاصه انبیا
💠ولم یُخلِ سبحانه خلقَه
خدای متعال هیچگاه زمین را از وجود حجت خدا خالی نگذاشت.
بندگان خود را بدون هدایتگر قرار نداد.
این هدایتگران به چهار نحو در کنار هم بودند:
💠من نبیٕ مرسَل
۱- از وجود نبی مرسل که برای هدایت مردم فرستاده شد.
- حضور پیامبر.
💠اَو کتابٕ مُنزَل
۲- اگرخود پیامبر اوالعزم نبود کتاب آن پیامبر بود که بواسطه نبی هدایتگری میشد.
💠اَوحجةٕ لازمه
۳- دلیل و حجت الزام آور بود.
اوصیای انبیا بودند، برای هدایت مردم.
💠اَو محَجَةٕ قائمه
۴- اگر پیامبری نبود راه و منهاج روشن انبیا بود. همان سنت انبیاء.
این چهار حجت ، حضور انبیا، اوصیا ، ائمه، سنت در کنار آنها قرآن هم هست و مردم را پیش میبرد.
💠رسلٌ لا تُقَصرُ بهِم قلَةُ عَددِهِم
رسولان را به ضعف و کم کاری نکشاند تعداد کم مردمان و ایمان آورندگان.
هرگز بخاطر نپذیرفتن و مخالفت اکثر مردم عقب نشینی نکرده وظیفه خود را سستی نکرده مصراً انجام می دادند.
انبیا با جایگاه ویژه ای که انتخاب شدند ، صفت بارزی هم داشتند. در عین داشتن علم غیب ، تقوا، عصمت و علوم ، برجسته ترین صفتشان پافشاری کردن در مسیر حق بود.
از تخریب و ملامت لائم واهمه نداشتند.
💠ولا کثرَةُ المکذبینَ بهم
تعداد مکذبین رسولان زیاد بود ولی با همه سختی برای حق و پای حق پایمردی داشتند.
« صفات شما هم نبی گونه باشد »
« در مسیر حق قرار بگیرید ولو جاده حق خلوت باشد ، از جادهٔ خلوت حق در هراس نباشید، وظیفه خود را انجام دهید چه موفقیت باشد چه نباشد.»
راه شناخت رسولان الهی :
💠من سابقٕ سِمیَّ له مَن بعدَهُ
الف) هر پیامبر قبلی، پیامبر بعدی را معرفی وآمدن پیامبر بعدی را بشارت می داد.
مردم از این طریق شخص پیامبر بعدی را شناسایی می کردند.
💠اَو غابرٕ عَرفَهُ مَن قبلَه
پیامبر باقی مانده [ غابر] پیامبر حی و حاضر ، پیامبر قبل و بعد از خود را با اسم ، صفات ، خصوصیات ، مکان تولد ، پدر و مادر را بیان میکرد.
💠علی ذالک نُسلَتِ القرون و مََضتِ الدهور
و سلَفَتِ الاٰباءُ و خلَفَتِ الاَبناءُ
حلقه خلقت ادامه داشت ،نسل به نسل همینطور می گردد، قرن به قرن عالم پیش میرود ، پدران از دنیا رفته و فرزندان جانشین آنان شده .
از آدم تااینکه به دوران نبوت خاصه پیامبر رسید.
💠الیٰ اَن بعثَ اللهِ سبحانه محمداً رسول الله ص لاِنجازِ عدته و تمامِ نبوتِه
دو هدف کلی برای نبوت پیامبر:
الف) محقق کردن [ انجاز] وعده های داده شده .
از آدم ابوالبشر و همه انبیا عهد گرفت که نبوت شما مقدمه است برای مکتبی که پایدار است و نبوت آن انتهای نبوت است. حال وقت آن وعده رسیده که باید محقق شود.
ب) جریان نبوت از آدم شروع و به پیامبر خاتم ختم میشود.
💠ماخوذاً علی النبیینَ میثاقه
پیامبر آمد ،در حالیکه از تک تک انبیا پیمان گرفته بود که به این پیامبر ایمان آورده وامدن اورا تبلیغ کنند.
« هر پیامبری در طول تاریخ به ابتلا و امتحانی گرفتار شد منظور از آن ابتلا شناساندن مقام پیامبر و علی بود.[ لقاهُ کلمةَ رحمتِه]
💠مشهورةٌ سِماتُه
نام پیامبر.و نشانه او را در لحظه آمدن همه می دانستند.از فرزندان خود بهتر می شناختند.
« کما یَعرفونَ اَبناءَهم »
یهود خیبر اصالت آنها حجازی نبود اما در منطقه حجاز بودن آنان بدلیل:
در کتاب مقدس خود تورات خوانده بودند پیامبری با چنین اوصاف ، نام ، مکان تولد ،ودر چه سالی در شبه جزیره متولد میشود.
کوچ کردند به آن سرزمین اما در کنار و در حضور پیامبر نتوانستند از آیین خود جدا شوند.
بخاطر از دست ندادن جایگاه دنیایی خود، پیامبر را انکار کردند در حالیکه کاملا دانسته و می شناختند.
💠 کریماً میلادُه
میلاد او کریمانه و عظمت و بزرگواری از میلاد او سرازیر بود
بتخانه کعبه بهم ریخت ،آتشکده ها خاموش شد.
آثار کفر و الحاد بهم ریخت ، راه تو حید محض با ولادت پیامبر باز شد.
اوضاع اهل زمین قبل از میلاد پیامبر :
💠واهلُ الارضِ یومئِذٕ مللٌ متفرقه
الف) اهل زمین قبل از میلاد پیامبر، ملل پراکنده ، خواسته و اراده ها متفرق
💠و اَهواءٌ منتشِره و طرایِقُ مُتشَتِتَه
ب) دارای تشتّت مذهب ، رویه های مختلف.
برای شناخت بهتر پیامبر و کارهای صورت گرفته از طرف پیامبر باید دوران جاهلیت را شناخت.
اوج تشتت و انحراف ، نه دین و مرام واحد.
نه راه و هدف واحد.
اهداف ،ادیان ، افکار مختلف، هیچ گروهی در کنارهم قرار ندارند.
تا زمان جاهلیت شناخته نشود کارهای پیامبر شناخته نمیشود.
در خطبه ای فرمود:
زندگی در بدترین سرزمین ، بین سنگلاخ و مارهای زهر آلود ، آب کدر و نان خشک و سخت، میخورید و واز دین و تمدن چیزی نمی دانستید. دائم درجنگ و خونریزی ، خویشان خود را از بین می بردید.
پیامبر از بین شما ابوذر ساخت . ابوذری که بهشت مشتاق او بود تا ابوذر مشتاق بهشت باشد.
💠بینَ مُشَّبَّهٕ للهِ بخَلقِه
ج) مردم دوران جاهلیت خدا را تشبیه به مخلوقات می کردند.
افراد مشبّهه که هنوز هم هستند اما پیامبر جریان آنرا از بین برد.
💠او ملحِدٕ فی اسمِه
د) در توحید ملحد بودند و نام خدا را دزدیده بر بتان خود گذاشتند.
بت عزی از نام عزیز خدا ربودند.
بت لات از نام الله گرفتند.
💠او مُشیرٕ الیٰ غیره
ه) خدا را ، خدا نمی دانستند، طبیعت خدا بود.
قائل به اله آب و اله باد بودند.
💠فهَداهُم بهِ منَ الضلالةِ
خدا به برکت وجود پیامبر آن انحراف و ضلالت را هدایت کرد.
جاهلیت را از جهالت جدا کرد.
💠و اَنقذَهُم بمکانِهِ منَ الجَهاله
به سبب آن جایگاه عظیم پیامبر، خداوند جهال را نجات داد.
اوضاع اهل زمین قبل از میلاد پیامبر :
💠واهلُ الارضِ یومئِذٕ مللٌ متفرقه
الف) اهل زمین قبل از میلاد پیامبر، ملل پراکنده ، خواسته و اراده ها متفرق
💠و اَهواءٌ منتشِره و طرایِقُ مُتشَتِتَه
ب) دارای تشتّت مذهب ، رویه های مختلف.
برای شناخت بهتر پیامبر و کارهای صورت گرفته از طرف پیامبر باید دوران جاهلیت را شناخت.
اوج تشتت و انحراف ، نه دین و مرام واحد.
نه راه و هدف واحد.
اهداف ،ادیان ، افکار مختلف، هیچ گروهی در کنارهم قرار ندارند.
تا زمان جاهلیت شناخته نشود کارهای پیامبر شناخته نمیشود.
در خطبه ای فرمود:
زندگی در بدترین سرزمین ، بین سنگلاخ و مارهای زهر آلود ، آب کدر و نان خشک و سخت، میخورید و واز دین و تمدن چیزی نمی دانستید. دائم درجنگ و خونریزی ، خویشان خود را از بین می بردید.
پیامبر از بین شما ابوذر ساخت . ابوذری که بهشت مشتاق او بود تا ابوذر مشتاق بهشت باشد.
💠بینَ مُشَّبَّهٕ للهِ بخَلقِه
ج) مردم دوران جاهلیت خدا را تشبیه به مخلوقات می کردند.
افراد مشبّهه که هنوز هم هستند اما پیامبر جریان آنرا از بین برد.
💠او ملحِدٕ فی اسمِه
د) در توحید ملحد بودند و نام خدا را دزدیده بر بتان خود گذاشتند.
بت عزی از نام عزیز خدا ربودند.
بت لات از نام الله گرفتند.
💠او مُشیرٕ الیٰ غیره
ه) خدا را ، خدا نمی دانستند، طبیعت خدا بود.
قائل به اله آب و اله باد بودند.
💠فهَداهُم بهِ منَ الضلالةِ
خدا به برکت وجود پیامبر آن انحراف و ضلالت را هدایت کرد.
جاهلیت را از جهالت جدا کرد.
💠و اَنقذَهُم بمکانِهِ منَ الجَهاله
به سبب آن جایگاه عظیم پیامبر، خداوند جهال را نجات داد.
💠ثم اخْتارَ سبحانه لمحمدٕ ص لقاءَهُ و رضیَ له ما عندَهُ
خدا برای پیامبر اختیار کرد لقا اورا.
آنچه که در نزد خداست وقت آنست به آن مقامات نایل شود.
💠و اکرَمَهُ عن دارِ الدنیا و رغِبَ به عن مُقارَنةِ البلویٰ
گرامی داشت پیامبر را بهنگام کوچ دادن از دنیا.
وخدا علاقه و رغبت نداشت [ رَغبَ به]که پیامبر را
بیش از این در مقام بلوی و امتحان قرار دهد.
بیش از این در رنج و زحمت دنیا نباشد.
دو نوع مرگ:
دلبستگان به دنیا را به زور از دنیا میبرند. متعلقات آنان تمام شدنی نیست.
دنیا را محل لذت و خوشی خود می دانند.
مرگ درمکتب پیامبر :
گرامی داشتن مرگ و با کرامت کوچ کردن است .[ اکرَمَه عن دارِ الدنیا ]
💠فقَبَضَهُ الیهِ کریما صلی الله علیه وآله
قبض روح کریمانه و در نهایت احترام و اکرام او را برد.
تولد کریمانه ، مرگ کریمانه .
در این میان تمام دوران هم کریمانه سپری شد.
قضیه امامت و اوصیاء:
💠و خلَّفَ فیکم ما خَلَفَتِ الانبیاءُ فی اُممِها
پیامبر به یادگار گذاشتهاند چیزی را که همه انبیا باقی گذاشتند.
همه رسولان بعد خود اوصیایی داشتند.
چطور پیامبر بعد از خود اوصیایی معرفی نکند.
💠اِذ لم یَترَکوهُم هَمَلا
هیچکدام از انبیا امت خود را مهمل قرار نداد.
به امت خود بی اعتنا و بی توجه [ هَمَلا] نبوده و کار مهملی انجام ندادند.
هیچ عقل محضی چنین کاری نمیکند که زحمت فراوان و سختی برای هدایت مردم کشیده و آنها را بعد از مدتی رها کند.
💠بغیرِ طریقٕ واضح و لا عَلَمٕ قائم
هرگز علَم برافراشته و امام این راه را رها نکرد.
« اِنی تارکٌ فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی »
هر پیامبری موظف بود بعد از خود پیشوای مردم را معرفی کند.
اما از میان اهل سنت مردی به درشتی گفت:
« انَّ الرجل لیهجُر»
برای انتخاب وصی هذیان می گوید.
اللهم زیِّن اخلاقنا بالقران
⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️
الحمدلله رب العالمین
هر
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح خطبه ها
۱۴۰۱/۱/۲۳ - ۱۰ ماه مبارک رمضان
💢 بخش نهم و پایانی از خطبه ۱ 💢
قرآن و حج
💠کتابَ ربِکم مبینَاً حالَه و حرامَه و فرائضَه و فضائلَه
« عطف به خلَف فیکم »
پیامبر در میان مردم جانشینی از ائمه و کتاب خدا، قرآن را باقی گذاشت.
قرآن با جامعیت تمام حلال و حرام آنرا بیان کرد.
هم فرائض و هم نوافل را ذکر کرد.
💠و ناسخَه و مَنسوخَه
ناسخ و منسوخ قرآن را تبیین کرد.
ناسخ: حکم جدید قرآن که آمد
منسوخ: حکم قبل از بین میرود.
آیه منسوخ :
« یا ایها الذین امنو اذا ناجیتمُ الرسول فقَدموا بین یدی نجویٰکم صدقه مجادله - ۱۲ »
مومنین در گفتگوی اهسته با پیامبر صدقه دهید . جز امیرالمومنین کسی به آن عمل نکرد.
این آیه بعدها منسوخ شد.
💠و رُخصَهُ و عزائمَه و خاصَّه و عامَّه
آیات رخصت و واجبه را ،خاص و عام را بیان کرد.
آیه رخصت:
« و اذا حَلَلتُم فَاصطادوا مائده - ۲ »
از احرام خارج شدید صید کنید .
این رفتن به صید بمعنای رخصت دادن است.
صید کردن جایز است، رفتن به صید وجوب نیست.
آیه عزائم :
« واذا ضرَبتُم فی الارضِ فلیس علیکم جناحٌ اَن تَقصُروا منَ الصلوٰةِ نسل - ۱۰۱ »
در سفر عیبی نیست نماز شکسته بخوانید ، طاهر آیه نشان میدهد که دلبخواهی ست.
ظاهر قرآن چیزی ست ولی عزم آن چیز دیگریست .
و فهم آنرا پیامبر بیان می کند.
آیه خاصه:
احکام اختصاصی قرآن ، مانند حج واجب میشود بشرط استطاعت. روزه واجب میشود منوط بر توانایی.
اما آیات عامه:
نماز واجب میشود در هر حال و شرایطی که باشد
رفتن به حج را پیامبر بیان میکند که چه کسانی باید بروند.
این کلمات در علوم قرآنی کاربرد زیادی دارد.
💠و عِبرَهُ و امثالَه
پیامبر عبرتها و مثالهای قرآن را بیان کرد.
آیه عبرت :
دانستن اموری که در زندگی میتواند کاربرد داشته باشد. عبرتها در زندگی قابل باز سازی هستند.
وقتی اقوام ظالم گذشته دچار عذاب شدند، دیدن آن و عبور از آن و ورود آن به حال کنونی زندگی عبرت است.
آیه مثال:
در مثال آوردن قرآن اهدافی در پشت آن منظور است که مسائل سنگین علمی و غیبی را توضیح می دهد
« انَ الله لا یَستَحیی اَن یَضربَ مثلاً ما بَعوضَةً فما فوقها بقره - ۲۵ »
خدا ابایی ندارد از اینکه مثال پشه یا بزرگتر از آن را بزند.
با مثال نام اشخاص در قرآن برده میشود.و تبیین آن با وجود مقدس پیامبر صلی الله علیه واله است.
💠و مُرسَلهُ و محدودَه
آیات مطلق و مقید قرآن را ذکر می کند.
آیه مرسل :
« اَحلَّ الله البیعَ و حرَّمَ الربوا بقره - ۲۷۵ »
بطور کلی بیع و معامله را حلال کرده.
آیه کلی و مطلق آمده.
آیه محدود و مقید:
بیع و تجارتی که هر دو طرف راضی باشند حلال است.نه اینکه یک طرف از معامله خوشنود باشد و دیگری متضرر.
آیه اول عام را بیان کرد
آیه دوم تخصیص و قید زد.
💠و محکمَهُ و متشابِهَه
آیات محکم:
« اَقیموالصلوٰة ؛ قل هو الله احد »
معنای دیگری برای آن متصور نیست.
آیات متشابه :
« ثم استویٰ علی العرش سجده - ۴»
« الیٰ ربها ناظِره قیٰمة - ۲۳ »
آیات متشابه را میشود از آن چند معنا گرفت.
خداوند جسم نیست بر روی عرش باشد
جسم نیست نظاره گر باشد.
💠مفسِراً جُملَهُ و مُبینَاً غَوامِضَه
مجهولات قرآن را تفسیر کرد.
امر شد به اقامه صلوٰة ، این نماز چگونه و با چه کیفیت ، چه تعداد ، چه سوره هایی، پیغمبر همه را مشخص کرد. و مجمل ها را مفسِراً بیان کرد.
و پیچیدگی قرآن [ غوامض] را بیان فرمود.
حروف مقطعه از ظواهر قرآن و سر ، باطن قرآن و امور سنگین را آشکار کرد.
💠بینَ مأخوذٕ میثاقُ علمِه
خدای متعال برای همه مردم ، یادگیری برخی نکات قرآن را اصرار ورزیده ،
بعضی امور را همه باید یاد بگیرند مانند علم توحید. مسلمان باید اصل توحید و شرک را بداند.گرچه ظرایف آنرا نداند.
اصل علم غیب را بداند و اینکه خدا عالم الغیب است.
💠و مُوسَعٕ علیَ العبادِ فی جَهلِه
در یاد گیری برخی اصرار دارد ،در برخی موارد هم جاهل باشند موردی نیست.
سوخت و سوز جهنم، ظرایف بهشت و کیفیت نعمتهای بهشت چگونه است!
چیزی که بر ندانستن آن منعی نشده.
💠و معلومٕ فی السنَةِ نسخُهُ
کتاب قرآن آیه معلوم را ثابت کرد و سنت نبوی آن آیه را نسخ کرد.
« فاَمسِکوهنَ فی البیوت حتیٰ یَتَوفیٰهن اَو یَجعَلَ الله لهنَّ سبیلا نساء - ۱۵ »
زنان در حصن همسر مرتکب عمل شنیع زنا شدند حبس در خانه میشدند تا بمیرند.
یا اینکه خدا راه دیگری برآنان قرار دهد.
و پیامبر آمد بحث رجم را مطرح کرد.
حبس ابد زنان برداشته شد.
💠واجبٕ فی السنَةِ اَخُذُهُ
یک سنتی واجب بود که آیه قرآن آنرا ترخیص داد.و مجاز شمرد
در ابتدای اسلام روزه داران تا زمان بیداری حق خوردن داشتند. اگر بخواب میرفتند بعد از خواب حق خوردن نبود ، حتی هر ساعتی بود.
آیه آمد این سنت نبوی را نسخ کرد.و وقت خوردن تا اذان صبح مجاز شمرده شد.
« حتیٰ یَتبَینَّ لکمُ الخیطُ الاَبیضُ منَ الخیطِ الاسوَدِ منَ الفجر. بقره -۱۸۷
نسخ ،حکم ثابت توسط حکم جدید از بین میرود.
حکم تغییر قبله از بیت المقدس به سمت کعبه.
فلسفه نسخ :
جاهلان قائلند چون خدا نمی دانست چه اتفاقی می افتد حکمی داد و بعد حکم را عوض کرده.
در حالیکه خداوند بر اساس فلسفه و خکمتهایی ، ابتدا کعبه را قبله قرار نداد .
کعبه از ابتدا مورد توجه همه بوده ولی فعلا برای قبله بتکده است ، باید تطهیر شود.
بخاطر مسائلی قبله نیست تا مردم متوجه اشتباه خود شوند.
حکمی که زمان خاصی دارد بعد عوض میشود.
💠و مُرخَصٕ فی الکتابِ ترکُه وبین واجبٕ بوقتِه
آیات برخی زمان خاص دارد مثل ماه مبارک رمضان . تا فردی دران ماه بیهوش است تکلیف روزه ندارد.
« و من کان منکم مریضاَ اوَ سفرً فعدةٌ من ایامً اُخَر بقره - ۱۹۶»
ولی امر به معروف زمان بردار نیست.،هرماهی باشد واجب است.
💠و مباینٕ بینَ محارِمِه
قران بین چیزهایی که حرام شده فرق گذاشت.
« و من یَقتُل مومناً متَعَمداَ فجزاوهُ جهنم نسل - ۹۳ »
قتل عمد گناه کبیره که جزای او جهنم است.
تبیین کرد بعضی حرامها کبیره است.
💠مِن کبیرٕ اَوعَدَ علیهِ نیرانِه
معیار و ملاک کبیره را امیرالمومنین بیان میدارد :
آنچه را در قرآن کریم وعدهٔ عذاب داده باشد ، عذاب حتمی باشد گناه کبیره میشود
💠 اَو صغیرٕ اَرصَدَ له غفرانَه
خدا فراهم کرده [ ارصَد ] مقدمات غفران گناه صغیره را.
« انَ ربکَ لذو مغفرةٕ للناس علیٰ ظلمِهِم یونس - ۶ »
💠و بینَ مقبولٕ فی اَدناهُ و موَسَعٕ و اَقصاهُ
خدا بین احکام و اعمال به حداقل راضی آن راضی است. کوچکترین قسمت آنرا قبول میکند.مانند نمازی که حضور قلب هم ندارد.
آن حداقل را قبول میکند. مانند:
« فاقرَؤا ما تَیَسَرَ منَ القرانِ مزمل - ۲۰»
بتواند بیش از آن رعایت کند [ موسع ] بهتر است.
در بیان حج :
💠فرض علیکم حج بیتِه الذی جعلَه قبلةً للاَنام
کعبه جایگاه مقدس، و حج بیت الله را واجب کرد. وقبله تمام مخلوقات قرار داد.
کعبه توجه همه انسانهاست چه کافر چه مومن ،
خیر و برکت از آنجا نشات می گیرد.
💠یَردونَهُ ورودَ الاَنعام
امت اسلام باید مانند چهاپایان تشنه لب به سمت آب از هم سبقت گرفته تا به چشمه برسند [ یردون]باشند.به سمت کعبه سرعت بگیرند.
💠و یألَهُون الیهِ وُلوهَ الحَمام
مانند کبوتری که بازگشت به آشیانه را علاقه مند است اشتیاق داشته وله کعبه و حج داشته باشند.
💠جعل سبحانه علامتً لتواضُعهِم ... و اذعانِهِم لعزتِه
خدا حج را واجب کرد به دو غرض :
الف) تواضع شما را بسنجد.
نشانه برای تواضع در مقابل عظمت خود قرار داد.
ب) با وجوب اعمال حج به عزت خدا اعتراف شود.
در حج تمام القاب فرو ریخته ، سر بزیر ، مانند انسان درون قبر ،همه یکدست ، تسلیم، مثل هم ، به عزت خدا معترف شوند.
حج فلسفهٔ خود سازی است.
💠 واختارَ مِن خلقهِ سُماعَاً .....
خدا انتخاب کرد از خلقش ، کسانی که دعوت خدا را شنیدند [ سُماع] و اجابت کردند.
حج استطاعت دارد ، هرکس پول دارد حج نمیرود ، هر کسی سالم است نمیرود ، حج اختیاری و انتخاب خداست. حج یک رزق است و توفیق.
💠و صدَقوا کلمتَهُ و وقَفوا مَواقفَ انبیائه
خدا اختیار کرد برای حج، آنهایی که کلام حق را تصدیق کردند.
حج موقف انبیا عظام و عبادتگاه آنان است .
امام صادق ع: هزاران سال قبل از آدم موجوداتی بودند که حج انجام می دادند. ، قبل از هبوط آدم سابقه داشته.
💠و تَشبَهوا .....بعرشِه
شباهت پیدا کردند به ملائکی که گرداگرد عرش الهی طواف می کنند.
امام صادق ع:
سوال شد از نام کعبه!!!
فرمود :چون مکعب است.
چرا دایره ساخته نشده!!
فرمود: کعبه برگرفته و مانند عرش است.که ملائک آنرا طواف می کنند.
آنجا مکان و شی نیست. تسبیحات اربعه است .
تسبیح همه کاره است. تسبیح چهار گوشه دارد مکعب است.این کعبه نمونه ای از آنست.
باطن حج ولایت است .
طواف بر سنگ و آهن نیست.
فرمود علی جان تو بمنزله کعبه هستی .
کعبه بر کسی وارد نمیشود .
مردم باید دور کعبه بگردند.
علی جان تو بمنزله کعبه برای مردم هستی ، مردم باید دو دستی حکومت را به تو تحویل بدهند.
💠یُحرِزونَ الاَرباحَ فی مَتجَرِ عبادته
عبادت و اسرار حج یک سود سراسر محض است که در آن ضرر وجود ندارد.
مردمی که انتخاب میشود ،سودهایی [ ارباح]در این تجارت بدست می آورند.
یک سود مسائل اقتصادی حج ،
سود مسائل سیاسی حج ،
سودهای تجارت را حفظ میکنند [ یحرزون] در بازرگانی بندگی و عبادت [ متجَر]
💠و یَتَبادَرون عندَ موعدِ مغفرتِه
بسرعت بسمت میعادگاه آمرزش الهی حرکت می کنند.
خدا بمغفرت خوانده است و بساط بخشش و آمرزش فراهم شده است.
💠جعلَ سبحانه للاسلامِ عَلَماً و للعائذینَ حَرماً
خدا حج را یک نماد و علَم برای اسلام قرار داد.
برای پناه آوردگان مکان آسایش و هیچ حق تعرض بر آنان نیست.
حج میتواند نیرو کشف کند بر ضد استکبار.
دشمنان فهمیدند تا وقتی حج در بین مسلمانها بدون اختلاف بر پا شود قدرت عظیمی خواهند داشت.لذا تا توانستند اختلاف و انحراف ایجاد کردند. در حج اختلافی هم چنین نعمت و سودهایی بر نمی آید.
💠فرَضَ حجّه اوجَبَ حقّه کتبَ علیکم وَفادَه
برمسلمین حج و مناسک را واجب ، و حق حج بدست مسلمین باید ادا شود.
و واجب کرد که گروه گروه [ وفاده] به حج عازم شوند.
💠فقال سبحانه
« و لله علیَ الناسِ حجُ آلبیت مَنِ استطاعَ الیه سبیلا و مَن کفرَ فانَّ اللهَ غنیٌ عنِ العالمین آل عمران - ۹۴»
حج حق خداست بر مردم . و ادای آن حق واجب است. هرکس توانایی دارد برانجام حج، و هرکه کافر باشد، بخدا زیانی ندارد چون خدا نیازی ندارد و غنی بالذات است.
یک سرّ حج قربانی ست و قربانی حج باید سالم بوده، معیوب و مجروح نباشد.
قربانی نفس ، هوا و هوس ، کبر ، شهوت است.
در اوج جوانی سر شهوت بریده شود ارزشمند است.
اللهم الرزقنا حج بیتک الحرام بالقران
⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️
عالی بود یک کتاب در رابطه با اسرار حج معرفی بفرمایید ممنونم
هوامو داشته باش اقا اگر حواسم به تو نیست
به پای هر سلام من یه کربلا پام بنویس
سلام من امروز بعد از امتحانات بچه هام شروع کردم به گوش کردن صوت ها از سایت امیدوارم که به کلاس برسم. ممنون از زحمات شما
الحمدالله رب العالمین