بسم الله الرحمن الرحیم
شرح حکمتها
۴۰۰/۱۲/۲۵ - ۱۳ شعبان
💢 حکمت ۴۵۳💢
🔹ما زالَ الزبیرُ رجلاً منّا اهلَ آلبیت حیّیٰ نَشَاَ اَبنُهُ المَشئُومُ عبدُ الله
همواره زبیر مردی از ما اهل بیت بود.
تا اینکه فرزند شوم و نا مبارک او عبداله رشد و نمو کرد.
یک عظمت شخصیت است برای کسی که « منّا اهل البیت » باشد
واز طرفی حقارت کسی هست که « لیس منّا » باشد.
بودن یا نبودن ، قرب و بُعد ، از اهل بیت سنجیده میشود.
تحلیل و اتفاقات پیرامون زبیری که «منا اهل بیت» بود ، در حدی تنزل کند که در مقابل امیرالمومنین بایستد.
در موقعیت های مختلف که دیگران دور امام را خالی و تنها گذاشتند زبیر ماند.
در تحصن خانه علی و بیعت نکردن حاضر بود.
در شورای شش نفره زبیر به علی رأی داد.
در زمان عثمان جزو طرفداران علی بود.
مشوق بر بیعت با علی بود،
در سابقهٔ درخشان او شکی نیست.
اما ناگهان راه او کج شد.
مهم آن حفظ سابقه درخشان است که عاطفه او نسبت به فرزند سبب شد مقابل ایمان قرار بگیرد.و نعمت فرزند تبدیل به نقمت برای او شد.
سه عامل انحراف زبیر:
۱- طمع او به قدرت و حکومت ، مسئولیت و فرمانداری گرفتن.
۲- حسادت به امام کرد.
هر دو مجاهد ، هردو باهم پابپای هم در جنگها ، هر دو با هم پای منبرها، اما چرا او امام و زبیر نه!!
تصور چنین افکاری عامل کجروی شد.
۳- وابستگی عاطفی بیش از حد بفرزند.
در جریان های مختلف و از جمله جمل فرزند او عبداله، زبیر را به دروغ گول زدو فریب داد.
در میدان جمل حضرت او را نصیحت کرد ،سابقه درخشان او را یاد آور شد
زبیر متحول شد اما فرزند جلوی او را گرفت و فریب داد.
در انتها بسمت حضرت هم نیامد سر به بیابان گذاشت و بدست فردی در بیابان کشته شد.
💢 حکمت ۴۵۴💢
🔹ما لِاِبنِ ادمَ والفخرِ : اولُهُ نطفه و اخرُهُ جیفَه
انسان را چه به فخر فروشی و تکبر که اول او نطفه و آخر او جیفه بود ، با اندکی ماندن در هوای گرم بوی تعفن او حتی خانواده را هم آزار می دهد.
چهار مورد از ضعف انسان که دو صفت آن درونی [ نطفه ، جیفه] در وسط چیزی باقی نمی ماند برای فخر .
دو ضعف بیرونی هم بر انسان عرضه میشود.
🔹لایَرزُقُ نفسَهُ و لا یَدفَعُ حَتفَهُ
آفت بیرونی انسان :
۱- نمیتواند رزق خودرا تامین کند.
نمیتواند آب و غذای خود را فراهم کند.
گرچه با تلاش میتواند رزق خود را کم و زیاد کند ،اما همان هم برای او نیست.
۲- نمیتواند مرگ خود را دفع کند
دست و پا بسته و بی اختیار .
چرا ابراز تکبر و قدرت!!!
شاید با مسائل پزشکی و بهداشت بتواند عمر خود را زیاد کند اما نهایت تمام شدنی ست.
راهکار اساسی در باب تکبر انسان، تحقیر و یاد آوری اوست که از خود هیچ ندارد.و این تحقیر راجب انسانیت انسان نیست.
مربوط به بُعد شهوانی انسان است که غالب میشود.
💢 حکمت ۴۵۵💢
سُئلَ عن اَشعَرِ الشُعرا
از امیرالمومنین صلوات الله علیه سوال شد،
شاعرترین شعرای عرب کیست؟!
🔹فقال: انَّ القومَ یَجَروا فی حَلبَةٕ تُعرَفُ الغایَةُ عندَ قَصَبَتِها
فرمود: شعرا هر کدام روش خاصی دارند.
همه در یک میدان مسابقه ، وبر یک روش و منش نبودند تا قضاوت کرد.
شعرا گوناگونند. بر روش مختلف [ غزل سرا، حماسه سرا، قصیده سرای عرفانی] با هم نمیتوان سنجید.
مانند اینکه گفته شود دکتر بهتر است یا مهندس.
هرکدام در یک چیز مطرح هستند.
شهید مطهری : عجب از علی تاریخ بخود کسی را ندیده است، در شجاعت ، عبادت ، بلاغت ، حکومتداری ، سخنوری ، علی را میشود با صاحبان آن سنجید.
نه تنها در تمام بخشها عالم است بلکه سرآمد است.
🔹فاِن کانَ لابُدَّ فالمَلِکُ الضِّلیل ( امرَاَ القَیس )
واگر چاره ای نباشد و باید جواب بدهم.
پس، اشعر الشاعر پادشاه بسیار گمراه کننده ، و همان امراَ القیس است.
امرا القیس ، شخصیتی که قبل از اسلام کافر از دنیا رفت ، ولی میتوانست شخص موحد باشد.
وبسیار گمراه کننده ، بخاطر این بود کسی نمیتوانست در این حد شعر ناب بگوید..
مضمون اشعار او مفتضح بود. ولی شعر بود.
حضرت بر مبنای انتخاب از روی واقعیت از شخصیت او سخن می گوید .
نفرمود حسّان شاعر موحد.
امرا القیس کافر بود و لی اشعار او شعر بود.
میتوانست و فهم آن داشت که توحید را بپذیرد.
💢 حکمت ۴۵۶ 💢
🔹اَلا حرٌّ یَدَعُ هذهِ اللُماظَةَ لاَهلِها ؟
آیا یک حرّ و ازاد مردی میان شما نیست که از این دنیای اندک و بی مقدار دست بکشد و آنرا به اهل خود بسپارد.
🔹اِنَهُ لیسَ لاَنفسِکم ثَمَنٌ الاَّ الجنةَ
قیمت انسان بالاست. آگاه باشید که برای شما قیمتی نیست مگر بهشت ..
🔹فلا تَبیعُوها الّا بها
خود را پایین تر از قیمت بهشت نفروشید.
نکته :
۱- اینکه دنیا کوچک است، تازه شروع دنیا نیست که گنجها و نعمتها دست نخورده مانده باشد.
دنیا آخر زمان خود را می گذراند، همه زمین و زمان دهها دست چرخیده و دست بدست شده، ارزش ندارد.
۲- آیا حری نیست!!! انسان یا آزاد است یا در بند.
اسارت نفس دنیا را رها کردن یک حریتی لازم دارد. وباید غل و زنجیر از دست و پا باز کرد.
۳- قیمت انسان بهشت است.
انسان اشرف مخلوقات است از نظر قوه ،
نه اینکه در فعل اشرف است.
انسان میتواند اشرف بشود گوهر وجودی او می ارزد که مقابل بهشت قرار بگیرد.
انسان خود ساخته ای که از بند تعلقات آزاد باشد از ملائک بالاتر است. چون با اختیار بدانجا رسیده.
پس هر انسانی از ملائک بالا نیست.
💢 حکمت ۴۵۷💢
🔹مَنهُومانِ لا یَشبَعان : طالبُ علمٕ و طالبُ دنیا
دو گروهی که سیر ی ندارند ،اشتها و طلب آنها کم نمیشود.
۱-طالب علم.
۲- طالب دنیا.
در باب سیری نا پذیری علم :
علم حد و مرز ندارد، نا محدود است ، هر چه بدنبال علم رود ، بداند و بخواند تمام شدنی نیست.
علم مربوط به عقل و فهم است و مرز ندارد.
لذا روح و مغز هیچگاه پر نمیشود.
سیری ناپذیری دنیا:
طول الامل حد و مرز ، محدودیت ندارد. چون تخیل مرز ندارد.
آمال وابسته به تخیل است و تخیل حد و محدودیت ندارد.
امام کاظم سلام الله علیه :
مثَل دنیا مثل آب دریا ست، هر گاه شخص تشنه بنوشد ، نه تنها تشنگی برطرف نشده بلکه آنقدر می نوشد تا هلاک شود.
💢 حکمت ۴۵۸ 💢
🔹علامت الایمان
سه نشانه از علامت ایمان است برای کسی که ادعای ایمان کرده.
🔹 اَن تُؤثِرَ الصدقَ حیثُ یَضُّرُکَ علیَ الکَذِبِ حیثُ یَنفَعَک
۱- راستگویی را اولویت دهد هر چند بداند به ضرر اوست اما باز هم راست بگوید.
بداند اگر کذب بگوید بنفع خود تمام میشود ولی از کذب گویی پرهیز می کند.
مقدم می دارد صدق را گرچه به ضررش تمام شود.
🔹و اَن لا یکونَ فی حدیثِکَ فضلٌ عن عِلمِک
نشانه ی ایمان ، بیش از علم خود سخن نگوید.
تا یقین به کلامی ندارد حرف نزند.
اشتباه راهنمایی کردن عیب است.نه سخن گفتن.
🔹و اَن تَتَقِّیَ اللهَ فی حدیثٕ غیرِک
نشانهای ایمان، در مواجهه با دیگران ، در سخن گفتن، در برخورد، تقوا را رعایت کند.
الف) غیبت ، تهمت ، مسخره نباشد.
جای دیگران را به حرف خود باز نکند.
ب) در نقل قول دیگران رعایت تقوا کند ، حرف او معنای مخالف ندهد. سخن شخص غایب کامل منعکس شود.
ج) در برخورد با کلمات دیگران زود موضع و گارد گرفته نشود.
با تامل و تأنی شنیده و نظر داده شود
💢 حکمت ۴۵۹ 💢
🔹یَغلِبُ المقدارُ علیَ التقدیرِ حتیٰ تکونَ الاٰفةُ فی التدبیر
مقدرات و خواست الهی بر تقدیر تو غالب میشود.
تا جایی که انسان تدبیری که اندیشیده بود آفت و بلای جان او میشد ، اما خدا تقدیر خود را بر تقدیر انسان غالب می کند تا او را نجات دهد.
💢 حکمت ۴۶۰ 💢
🔹الحلمُ و الاَناةُ تَؤَمانِ یُنتِجُهُما عُلُّوُ الهِمَّة
بردباری و تأنی [ تامل و بررسی کردن] توامان با همند مانند برادر دو قلو هستند.
هر دو از صفات خوب که از بلند همتی زاده میشوند.
بلند همت ،دارای اهداف عالیه است خود را درگیر آفات نمی کند.
برخلاف جاهل مانند خارو خاشاک به دست و پا گیر میکند.
هر کس بلند همت باشد تامل و تحقیق دارد.
برای رسیدن برنامه و هدف دارد از هر راهی وارد نمیشود ، عجله نمی کند، اقتضای وقت و زمان را هم در نظر می گیرد.
از دیوانگی ست که انسان عجله می کند.
بلند همت با صبوری عقل را اندیشمند می کند.
💢 حکمت ۴۶۱ 💢
🔹الغِیبَةُ جُهدُ العاجِز
غیبت کردن نهایت تلاش انسان ناتوان است.
حدیث قدسی :
کسی غیبت کند و توبه کرده و پذیرفته هم بشود آخرین کسی است که وارد بر بهشت می شود.
باید سرگردانی و هول برزخ را بچشد.
مومنی که اصرار بر غیبت دارد اول ورودی جهنم است.
اللهم اجعل ذنوبنا مغفوره
واجعل اعمالنا مقبوله
امشب ای اهل دعا روح دعا می آید
پرده پوش گنه جرم خطا می آید
سر تسلیم به پایش بگذارید همه
که ز ره صاحب تسلیم و رضا می آید