بسم الله الرحمن الرحیم شرح حکمتها ۴۰۰/۱۲/۲۳ - ۱۱ شعبان
💢 حکمت ۴۳۷ 💢
🔹اَیُّما افضل : العدل اَوِ الجود سوال کردند ،عدل اولویت دارد یا جود و بخشش! ارجحیت با کدام است؟!
🔹فقال: العدلُ یَضَعُ الاُمورَ مَواضِعِها والحودُ یُخرجُها مِن جهَتِها فرمود: هرچیزی در جای خود قرار گرفت عدل است. اما خارج کردن شی از جهت اصلی خود ، جود است.جود خروج از حد وسط و اعتدال است.
🔹والعدلُ سائسٌ عامٌ و الجودُ عارضٌ خاصٌ عدالت یک سیاست ، تدبیر ،هدایت عمومی و همگانی دارد . مردم جامعه را باید با عدالت حرکت داد. اما جود بر یک گروه خاصی عارض میشود. بخش اندکی از جامعه را در بر میگیرد.
🔹فالعدلُ اَشرَفَهُما و اَفضَلهُما عدالت افضل و شرافت دارد بر جود و بخشش.
نکته: قانون کلی و همگانی که میتواند اقشار مختلف را در هر سطح درآمد اداره کند، عدالت است. جود این توان را نداردجامعه را اداره کند. اصالت را به جود دادن کار درستی نیست. جامعه را باید عدالت اداره کند مگر در شرایط خاصی باشد.
عدالت کجا خوب است و بخشش کجا ؟! عدالت همیشگی ست و بخشش گاهی . بخشش در شرایطی بد، و نباید آنرا استفاده کرد. در جایی که بخشش عامل طمعکاری ، تنبلی ، باشد هیچ افضلیت ندارد.
در برخی شرایط اندک، جود بهتر از عدالت است ، آنهم در بحران اجتماعی ، منطقه ای دچار بحران سیل و زلزله شده باشد. با عدالت کار پیش نمیرود.بلکه به جود و بخشش بیشتر میتوان بحران را آباد کرد.
💢 حکمت ۴۳۸ 💢 تکرار حکمت ۱۷۲
🔹الناسُ اعداءَ ما جَهِلوا مردم دشمن چیزی هستند که نمی دانند. چون نمی دانند در برابر آن موضع می گیرند.
انسانی که دلیل را نمیداند در دو راهی قرار گرفت یا موضع مخالف میگیرد، یا باید اعتراف کند که نمیداند. اما چون اعتراف به نادانی سخت است لذا بلافاصله چیزی را که نمیداند انکار می کند.
منشأ بسیاری از قضاوتها ندانستن است. در امور روز مره زندگی ، چون نمی دانیم آنگونه که میخواهیم قضاوت می کنیم.
در حالیکه همان لحظه اگر موضوع را بداند ، بلافاصله تغییر موضع میدهد ونوع قضاوت تغییر و حتی همکاری میکند. زیرا دانستن ها در نظر و اندیشه ی او تاثیر دارد.
💢 حکمت ۴۳۹ 💢
🔹الزهدُ کلُهُ بینَ کلِمتَینِ منَ القرانِ « لِکَیلا تَأسَو علیٰ ما فاتَکم و لا تَفرَحوا بما اتاکُم حدید - ۲۱ » تمام معنای زهد بین دو بخش از این آیه قرآن است. آنچه از دست شما رفت تاسف نخورید ، و آنچه به دست شما رسید زیاده شادمانی نکنید. نه حالت ضعف و نه حالت قدرت نباید انسان را از حالت اعتدال خارج کند.
🔹ومَن لم یَأسَ علیَ الماضی ولم یَفرَح بالاٰتِی فقد اَخَذَ الزُهدَ بِطَرَفَیهِ کسی که برای گذشته مایوس نشود و نسبت به وعده های آینده شادمانی مفرط نداشته باشد تمام زهد را بدست آورده است.
زهد فقر که نیست ،عدم تعلق به امور دنیایی ست. دل بسته به دنیا نبودن است. وقتی تعلق به دنیا نباشد چه از دست برود چه بدست برسد. از حدود اعتدال خارج نمیشود.
این دلبستگی ست که انسان را پایبند میکند و موجب ناراحتی یا دلخوشی میشود.زیرا تعلقات به قلب گره خورده است.
💢 حکمت ۴۴۰ 💢
🔹ما اَنقَضَ النَّومَ لِعَزائمِ الیومِ چه بسیار خوابهایی که عزم و تصمیم روز را نقض میکند. شب تصمیم میگیرد اما با خواب شبانه تمام اغراض و اهداف به فراموشی میرود.
بیان یک حقیقتی ست ، بدون تامل ، مشورت و دقت سخنی زده میشود. که به همان سادگی هم از آن می گذرد.چون با تلاش ، تحقیق ، دغدغه نبوده. باید تصمیمات شما عاقلانه با فکر ، وهوشیاری باشد و به آن هم پایبند باشید.
شارحان طور دیگر هم معنا کردند: چه بسیار خوابهایی طولانی و کثیر که باعث از بین رفتن تصمیمات میشود. انسان کثیر الخواب موفقیت اومحدود است و به موفقیت دلخواه نمیرسد. چون عزم و تصمیمات مهم او با همان خواب از بین میرود.
بزرگی فرموده: هر چند ساعت که مایلید بخوابید ده ، دوازده ساعت طوری نیست ولی بقیه را واقعا بیدار باشید. تصور بیداری نباشد. بیداری با کسالت ، خستگی و بی حوصلگی همان خواب است.
💢 حکمت ۴۴۱ 💢
🔹اَلوِلایاتُ مَضامیِرُ الرجال منصب و مسئولیت گرفتن مردان ، میدان امتحان آنهاست. در بیرون گود همه ادعای تقوا ، پرهیز ، عدالت دارند ، در مسئولیت باطن انسان نمود پیدا می کند.
بقول شاعر عرب: مستی پنجگانه با امتحان پنجگانه : مستی مال. مستی جوانی. مستی عاشقی . مستی شراب. مستی منصب. بمعنای واقعی مستی هستند، این پنج موضع میدان امتحان است.
علیه علیه السلام: اگر دوست شما به منصبی رسید ، یک دهم ارتباط و محبت خود را نسبت به قبل حفظ کرده بود ، او دوست خوب است. حداقل را حفظ کرده. مرد در اینگونه موارد ارادت و دینداری او سنجیده میشود.
💢 حکمت ۴۴۲ 💢
🔹لیسَ بلَدٌ بِاَحَقَّ بکَ مِن بَلَدٕ خیرُ البِلادِ ما حَمَلَک بهترین شهر برای سکونت و زندگی آنست که تو را به دوش بگیرد.[ تورا پذیرا باشد و در آن شهر خوش باشی]
شهر با شهر فرقی ندارد. هیچ شهری بهتر از شهر دیگر نیست، شهر کویری ، دریایی، زیارتی ، ملاک آنست آن شهر با تو همسو باشد آب وهوا ، ذائقه، اخلاق مردم آنجا ، آرامش و آسایش و حفظ دینداری ، برای زندگی بهترین شهر است.
نکته: عشق بوطن یکی از علایق درونی انسان است، هر انسانی بوطن یک ارادت و تعلق خاطر دارد . این کشش درونی باعث نشود که از عقل دور شوید. چرا باید در شهر بی دین و تلخ زندگی کرد! میل باطنی و حب وطن را باید کنار زد و شهر را ترک کرد. جایی که عامل رشد و پیشرفت نباشد ، گر چه وطن باشد باید هجرت کرد.
روایت علوی : آبادانی شهر ها به اینست که مردم به آن علاقه مند باشند. عشق ورزیدن به شهر خود سبب آبادانی میشود.
روایت : یکی از کرامت و جوانمردی انسان اینست برای عمر از دست رفتهٔ خود گریه کند و برای شهر و وطن خود دلتنگ شود.
با این اوصاف روایاتی هم به هجرت تشویق کردند. بعضی از امور محقق نمیشود مگر در غربت و هجرت.
حدیث قدسی: من علم را در غربت و گرسنگی قرار دادم. و مردم میخواهند در شهر خود عالم شوند و کامل بخورند.ولی هیچگاه به آن دست نمی یابند.
💢 حکمت ۴۴۳ 💢
🔹و قد جاءَ نَعیُ الاَشتر رحمَه الله زمانیکه خبر شهادت مالک اشتر را به امام رسید.فرمود:
🔹مالکٌ وما مالک مالک، چه کسی میداند مالک کیست و چه کسی بود!!
🔹واللهِ لو کانَ جَبلاً لَکانَ فِندَاً بخدا قسم اگر قرار بود مالک کوه بشود ، کوهی بود بی مثل و مانند. سرآمد و شاخص بود.
🔹ولو کانَ حَجَراً لَکانَ صلداً ولا یَرتَقیِهِ الحافِر ولا یُوفِی علیهِ الطائِر اگر قرار سنگ باشد ، یک سنگ سخت خارا که هرگز زیر قطرات آب در او حفره ایجاد نمیشد. در دفاع از علی سنگ خارا بود.
بخدا قسم شهادت مالک عالمی را اندوهناک کرد و عالمی را فرحناک.
💢 حکمت ۴۴۴ 💢
🔹قلیلٌ مَدومٌ علیهِ خیرٌ مِن کثیرٕ مَملولٕ منهُ کار قلیل و مداوم بهتر است از کار بزرگ و ملالت بار .
خوب و با کیفیت ،با نشاط و آهسته ادا کردن ارجحیت دارد، بر زیادتی کاری که خستگی آور است.
اخلاق حسنه را در وجود خود به ملکه تبدیل کنید.کار با دو سه بار تکرار در وجود نهادینه نمیشود.با مداومت برکار، هرچند قلیل باشد در وجود نفوذ می کند. عمق جان را فتح می کند.
امام سجاد علیه السلام: محبوب من مداومت برکار است هر چند کوچک باشد.
روحیهٔ خوبی ست اگر در وجود خود یک امری را مانند درخت کاشته تا ریشه بگیرد.
💢 حکمت ۴۴۵ 💢
🔹اذا کانَ فی رجلٕ خَلَّةٌ رائِقَةٌ فَانتَظِروا اَخَواتِها هنگامیکه در شخصی یک صفت زیبا مشاهده کردید ،صفات خوب دیگر را از او انتظار داشته باشید.
نکته: قاعده عمومی اینگونه است.یک صفت خوب نشان دهندهٔ دیگر صفات خوب هم هست.
هدف از بیان این جمله: ۱- باید با دیدن صفات در اشخاص او را برانداز کنید. چند صفت رذیله دیده شد احتمال داردچندین صفت رذیله دیگر هم داشته باشد. و یا بلعکس.
۲- با آمدن یک صفت رذل ، پای دیگر صفات را به قلب باز می کند. اشاره می کند به صفت دانه درشت ،مانند بخل بمنزلهٔ برادر بزرگتر زمانیکه شناخته شد ،خواهر های او با صفات دیگر خواهد آمد.
اللهم نعوذ بک من شرور انفسنا
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیانثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
علی جان!
یک حاجی در طواف داری به دهان/ یک حیدر در مصاف داری به دهان/ یک تیغ دو دم به دست داری آقا/ یک تیغ دو دم غلاف داری به دهان/
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح حکمتها
۴۰۰/۱۲/۲۳ - ۱۱ شعبان
💢 حکمت ۴۳۷ 💢
🔹اَیُّما افضل : العدل اَوِ الجود
سوال کردند ،عدل اولویت دارد یا جود و بخشش! ارجحیت با کدام است؟!
🔹فقال: العدلُ یَضَعُ الاُمورَ مَواضِعِها والحودُ یُخرجُها مِن جهَتِها
فرمود: هرچیزی در جای خود قرار گرفت عدل است.
اما خارج کردن شی از جهت اصلی خود ، جود است.جود خروج از حد وسط و اعتدال است.
🔹والعدلُ سائسٌ عامٌ و الجودُ عارضٌ خاصٌ
عدالت یک سیاست ، تدبیر ،هدایت عمومی و همگانی دارد .
مردم جامعه را باید با عدالت حرکت داد.
اما جود بر یک گروه خاصی عارض میشود.
بخش اندکی از جامعه را در بر میگیرد.
🔹فالعدلُ اَشرَفَهُما و اَفضَلهُما
عدالت افضل و شرافت دارد بر جود و بخشش.
نکته:
قانون کلی و همگانی که میتواند اقشار مختلف را در هر سطح درآمد اداره کند، عدالت است.
جود این توان را نداردجامعه را اداره کند.
اصالت را به جود دادن کار درستی نیست.
جامعه را باید عدالت اداره کند مگر در شرایط خاصی باشد.
عدالت کجا خوب است و بخشش کجا ؟!
عدالت همیشگی ست و بخشش گاهی .
بخشش در شرایطی بد، و نباید آنرا استفاده کرد.
در جایی که بخشش عامل طمعکاری ، تنبلی ، باشد هیچ افضلیت ندارد.
در برخی شرایط اندک، جود بهتر از عدالت است ، آنهم در بحران اجتماعی ، منطقه ای دچار بحران سیل و زلزله شده باشد.
با عدالت کار پیش نمیرود.بلکه به جود و بخشش بیشتر میتوان بحران را آباد کرد.
💢 حکمت ۴۳۸ 💢
تکرار حکمت ۱۷۲
🔹الناسُ اعداءَ ما جَهِلوا
مردم دشمن چیزی هستند که نمی دانند. چون نمی دانند در برابر آن موضع می گیرند.
انسانی که دلیل را نمیداند در دو راهی قرار گرفت یا موضع مخالف میگیرد، یا باید اعتراف کند که نمیداند.
اما چون اعتراف به نادانی سخت است لذا بلافاصله چیزی را که نمیداند انکار می کند.
منشأ بسیاری از قضاوتها ندانستن است.
در امور روز مره زندگی ، چون نمی دانیم آنگونه که میخواهیم قضاوت می کنیم.
در حالیکه همان لحظه اگر موضوع را بداند ، بلافاصله تغییر موضع میدهد ونوع قضاوت تغییر و حتی همکاری میکند. زیرا دانستن ها در نظر و اندیشه ی او تاثیر دارد.
💢 حکمت ۴۳۹ 💢
🔹الزهدُ کلُهُ بینَ کلِمتَینِ منَ القرانِ
« لِکَیلا تَأسَو علیٰ ما فاتَکم و لا تَفرَحوا بما اتاکُم حدید - ۲۱ »
تمام معنای زهد بین دو بخش از این آیه قرآن است.
آنچه از دست شما رفت تاسف نخورید ، و آنچه به دست شما رسید زیاده شادمانی نکنید.
نه حالت ضعف و نه حالت قدرت نباید انسان را از حالت اعتدال خارج کند.
🔹ومَن لم یَأسَ علیَ الماضی ولم یَفرَح بالاٰتِی فقد اَخَذَ الزُهدَ بِطَرَفَیهِ
کسی که برای گذشته مایوس نشود و نسبت به وعده های آینده شادمانی مفرط نداشته باشد تمام زهد را بدست آورده است.
زهد فقر که نیست ،عدم تعلق به امور دنیایی ست. دل بسته به دنیا نبودن است.
وقتی تعلق به دنیا نباشد چه از دست برود چه بدست برسد. از حدود اعتدال خارج نمیشود.
این دلبستگی ست که انسان را پایبند میکند و موجب ناراحتی یا دلخوشی میشود.زیرا تعلقات به قلب گره خورده است.
💢 حکمت ۴۴۰ 💢
🔹ما اَنقَضَ النَّومَ لِعَزائمِ الیومِ
چه بسیار خوابهایی که عزم و تصمیم روز را نقض میکند.
شب تصمیم میگیرد اما با خواب شبانه تمام اغراض و اهداف به فراموشی میرود.
بیان یک حقیقتی ست ، بدون تامل ، مشورت و دقت سخنی زده میشود. که به همان سادگی هم از آن می گذرد.چون با تلاش ، تحقیق ، دغدغه نبوده.
باید تصمیمات شما عاقلانه با فکر ، وهوشیاری باشد و به آن هم پایبند باشید.
شارحان طور دیگر هم معنا کردند:
چه بسیار خوابهایی طولانی و کثیر که باعث از بین رفتن تصمیمات میشود.
انسان کثیر الخواب موفقیت اومحدود است و به موفقیت دلخواه نمیرسد.
چون عزم و تصمیمات مهم او با همان خواب از بین میرود.
بزرگی فرموده: هر چند ساعت که مایلید بخوابید ده ، دوازده ساعت طوری نیست ولی بقیه را واقعا بیدار باشید.
تصور بیداری نباشد. بیداری با کسالت ، خستگی و بی حوصلگی همان خواب است.
💢 حکمت ۴۴۱ 💢
🔹اَلوِلایاتُ مَضامیِرُ الرجال
منصب و مسئولیت گرفتن مردان ، میدان امتحان آنهاست.
در بیرون گود همه ادعای تقوا ، پرهیز ، عدالت دارند ، در مسئولیت باطن انسان نمود پیدا می کند.
بقول شاعر عرب:
مستی پنجگانه با امتحان پنجگانه :
مستی مال.
مستی جوانی.
مستی عاشقی .
مستی شراب.
مستی منصب.
بمعنای واقعی مستی هستند، این پنج موضع میدان امتحان است.
علیه علیه السلام:
اگر دوست شما به منصبی رسید ، یک دهم ارتباط و محبت خود را نسبت به قبل حفظ کرده بود ، او دوست خوب است.
حداقل را حفظ کرده.
مرد در اینگونه موارد ارادت و دینداری او سنجیده میشود.
💢 حکمت ۴۴۲ 💢
🔹لیسَ بلَدٌ بِاَحَقَّ بکَ مِن بَلَدٕ خیرُ البِلادِ ما حَمَلَک
بهترین شهر برای سکونت و زندگی آنست که تو را به دوش بگیرد.[ تورا پذیرا باشد و در آن شهر خوش باشی]
شهر با شهر فرقی ندارد. هیچ شهری بهتر از شهر دیگر نیست، شهر کویری ، دریایی، زیارتی ، ملاک آنست آن شهر با تو همسو باشد آب وهوا ، ذائقه، اخلاق مردم آنجا ، آرامش و آسایش و حفظ دینداری ، برای زندگی بهترین شهر است.
نکته: عشق بوطن یکی از علایق درونی انسان است، هر انسانی بوطن یک ارادت و تعلق خاطر دارد .
این کشش درونی باعث نشود که از عقل دور شوید.
چرا باید در شهر بی دین و تلخ زندگی کرد!
میل باطنی و حب وطن را باید کنار زد و شهر را ترک کرد.
جایی که عامل رشد و پیشرفت نباشد ، گر چه وطن باشد باید هجرت کرد.
روایت علوی : آبادانی شهر ها به اینست که مردم به آن علاقه مند باشند.
عشق ورزیدن به شهر خود سبب آبادانی میشود.
روایت : یکی از کرامت و جوانمردی انسان اینست برای عمر از دست رفتهٔ خود گریه کند و برای شهر و وطن خود دلتنگ شود.
با این اوصاف روایاتی هم به هجرت تشویق کردند. بعضی از امور محقق نمیشود مگر در غربت و هجرت.
حدیث قدسی:
من علم را در غربت و گرسنگی قرار دادم.
و مردم میخواهند در شهر خود عالم شوند و کامل بخورند.ولی هیچگاه به آن دست نمی یابند.
💢 حکمت ۴۴۳ 💢
🔹و قد جاءَ نَعیُ الاَشتر رحمَه الله
زمانیکه خبر شهادت مالک اشتر را به امام رسید.فرمود:
🔹مالکٌ وما مالک
مالک، چه کسی میداند مالک کیست و چه کسی بود!!
🔹واللهِ لو کانَ جَبلاً لَکانَ فِندَاً
بخدا قسم اگر قرار بود مالک کوه بشود ، کوهی بود بی مثل و مانند.
سرآمد و شاخص بود.
🔹ولو کانَ حَجَراً لَکانَ صلداً ولا یَرتَقیِهِ الحافِر ولا یُوفِی علیهِ الطائِر
اگر قرار سنگ باشد ، یک سنگ سخت خارا که هرگز زیر قطرات آب در او حفره ایجاد نمیشد.
در دفاع از علی سنگ خارا بود.
بخدا قسم شهادت مالک عالمی را اندوهناک کرد و عالمی را فرحناک.
💢 حکمت ۴۴۴ 💢
🔹قلیلٌ مَدومٌ علیهِ خیرٌ مِن کثیرٕ مَملولٕ منهُ
کار قلیل و مداوم بهتر است از کار بزرگ و ملالت بار .
خوب و با کیفیت ،با نشاط و آهسته ادا کردن ارجحیت دارد، بر زیادتی کاری که خستگی آور است.
اخلاق حسنه را در وجود خود به ملکه تبدیل کنید.کار با دو سه بار تکرار در وجود نهادینه نمیشود.با مداومت برکار، هرچند قلیل باشد
در وجود نفوذ می کند.
عمق جان را فتح می کند.
امام سجاد علیه السلام:
محبوب من مداومت برکار است هر چند کوچک باشد.
روحیهٔ خوبی ست اگر در وجود خود یک امری را مانند درخت کاشته تا ریشه بگیرد.
💢 حکمت ۴۴۵ 💢
🔹اذا کانَ فی رجلٕ خَلَّةٌ رائِقَةٌ فَانتَظِروا اَخَواتِها
هنگامیکه در شخصی یک صفت زیبا مشاهده کردید ،صفات خوب دیگر را از او انتظار داشته باشید.
نکته:
قاعده عمومی اینگونه است.یک صفت خوب نشان دهندهٔ دیگر صفات خوب هم هست.
هدف از بیان این جمله:
۱- باید با دیدن صفات در اشخاص او را برانداز کنید. چند صفت رذیله دیده شد احتمال داردچندین صفت رذیله دیگر هم داشته باشد.
و یا بلعکس.
۲- با آمدن یک صفت رذل ، پای دیگر صفات را به قلب باز می کند.
اشاره می کند به صفت دانه درشت ،مانند بخل بمنزلهٔ برادر بزرگتر زمانیکه شناخته شد ،خواهر های او با صفات دیگر خواهد آمد.
اللهم نعوذ بک من شرور انفسنا