بسم الله الرحمن الرحیم
شرح حکمتها
۴۰۰/۱۲/۲۰ - ۸ شعبان
💢 حکمت ۴۱۸ 💢
♦️الحلمُ عشیره
حلم و بردباری قوم و قبیلهٔ انسان است.
قبیله بیرونی ، خواهر و برادر ، خویشان ،
و قبیله درونی، در وجود ما صبر و تحمل است.
معنای حقیقی آن با دیگر مطالبی که درامده نهج آسان میشود.
وظیفهٔ عشیره حمایت است.انسان نیازمند عشیره است تا در مواقع لزوم دفاع کند.
پس حلم کمک حال ،و از عشیره و اقوام حساب میشود.
« واذا خاطَبَهمَ الجاهلونَ قالوا سلاما فرقان - ۶۲ »
عباد الرحمن در مواجهه با عمل نادرست جاهل ، بزرگورانه صبوری می کند مردم هم طرفدار صابر میشوند.
واز طرف دیگر عدم برخورد عین عمل جاهل ، نادان را به عقب نشینی وادار می کند.
حکمت ۲۱۱ :
حلیم با حلم خود دهان نادان را می بندد.
و نادان بهانه برای بی احترامی و پرخاش پیدا نمی کند
💢 حکمت ۴۱۹ 💢
♦️مسکینٌ آبن آدم :
بیچاره فرزند آدم ،
آدمیزاد با این مسکینی و فقر ادعای فخر و غرور هم دارد.
سه مورد آفات درونی و سه آفات بیرونی به انسان حمله ور میشود که قدرت دفاعی ندارد و حتی از آن بی خبر هم هست اما ادعای بزرگی هم دارد.
♦️مکتومُ الاجل
۱- قطعی ترین اتفاق زندگی [ مرگ] را علم ندارد. از موعد مرگ باخبر نیست . به اتفاق بزرگ جهل دارد ولی فخر میکند.
♦️مکتومُ العِلل
۲- آفت ویروس و بیماریها در او مستور است.
میکروب و مرض براو یکباره غلیان کرده و بروز پیدا میکند در حالیکه کار از کار گذشته.
واورا زمینگیر میکند.
غرور چرا؟!
♦️محفوظُ العمل
۳- هرعمل صورت گرفته او ثبت و ضبط میشود.
انسانی که در برابر حسابرسی و پاسخگویی راه فرار ، و اختیار تام ندارد،
در برابر ذره های عمل مواخذه می گردد و از تعیین حکم راه فرار ندارد.
فخر و غرور چرا؟!
سه عامل و آفت از بیرون به انسان حمله ور میشود که در برخورد با آنها ناتوانی انسان را دربر دارد.
♦️تُو ملُهُ البقَّةُ
۱- در برابر حمله پشه ناتوان است.
آیا سزاوار غرور است؟!
♦️و تَقتُلُهُ الشَّرقَةُ
۲- در برابر لقمه نان یا جرعه آبی که گلو گیر شود.فی الفور نفس بند می آید .
هیچ اختیاری ندارد سزاوار فخر است؟!
♦️و تُنتِتُهُ العُرفه
۳- با کمی فعالیت عرق بدن بد بو و تعفن می گیرد. حتی بعد از مرگ، تا متعفن نشده فورا او را زیر خاک روانه میکنند.
اگر تمام جمیل بود جا داشت فخر کند...
💢 حکمت ۴۲۰ 💢
♦️کان جالساَ فی اصحابه فمرَّت بهم اِمرَاَةٌ جمیلةٌ فرَمَقَها آلقوم بابصارِهم
حضرت در میان جمعی از یاران در کوفه نشسته بودند. یک خانم زیبا چهره بدون نقاب از مقابل جمع رد شد.
مردم با چشم خود او را بدرقه کردند.خیره شدند.
فرمود:
♦️انَّ ابصارَ هذهِ الفُحُلِ طَوامِحُ وانٌَ ذالک سبَبُ هِبابِها
چشم انسان طغیانگر و زیاده خواه است.
به محض حصول نگاه تحریک حاصل میشود.
غلیان جنسی پیدا می کند.
♦️فاذا نظَرَ احدُکم الیَ امرَاَةٕ تُعجِبُهُ فلیُلامِس اَهله
هر گاه یکی از شما، زیبایی خانمی او را متعجب و خیره کرد، بنزد همسر خود برود تا فرو کش کند
♦️فانما هی امراَةٌ کاَمرَاَةٕ
این خانم با همسر خود هیچ تفاوتی ندارد.
گرفتار بیماری جنسی نباشد ، همسر نیاز را بر طرف می کند.
♦️فقال رجلٌ من الخوارج: قاتَلهُ الله کافراً ما اَفقَهَهُ
یک نفر خوارج در میان جمع باطن خود را نشان داد و گفت :
خدا بکشد این کافر را چقدر فقیه است.
جمع را از گناه آگاه کرد و درمان راهم گفت.
♦️فوَثَبَ القومُ لیَقتُلوهُ
جمعیت حمله ور شدند تا او را بکشند.
♦️فقال: رُوَیداً انما هو سَبٌّ بِسَبّٕ اَو عفوٌ عن ذَنبٕ
فرمود: صبر کنید ،مهلت دهید،
جزای او که سب کرد و سخن ناروا زد کشتن نیست.
جزای او ناسزا ست مانند ناسزای خود او ، و یا عفو کردن است.
شبهه:
۱- چرا حضرت آنان را نهی از منکر نکرد؟!
– منکر زمانی واقع میشود که عمدتاً منکر صورت بگیرد.
نگاه آنان یکبار و غیر ارادی بوده ، گرچه طولانی شده، منکر آنان زمانی بود که دوباره برگشته و خیره می شدند.
امام درس اخلاقی می دهد.
۲- در زمان حکومت حضرت در شهر کوفه، در حضور حضرت خانمی بد حجاب ظاهر میشود.
– آن دوره هم عدالت محض و حجاب محض نبود!
بد حجاب آنروز آن مدل بود ، بد حجاب امروز یک مدل دیگر.
متدین امروز مانند بد حجاب آنروز است.
۳- برخورد حضرت چرا با خوارج آرام بود؟ در حالیکه برخورد تندی با اشعث در مسجد داشت ؟!
ای ملعون ابن ملعون آیا تو خیر مرا می خواهی ، تو میدانی نفع من در چیست؟!
– مقدمه و موخرهٔ قضیه در برخورد دو گانه حضرت مهم و قابل بررسی است.
این فرد یک شخص عادی ،و فریب خورده و گمراه بود. حرف او هم در کسی اثر نداشت، شاید عفو امام در او تاثیر گذار باشد.
اما اشعث بن قیس جزو خواص بود او پیرو داشت ،او خیر امام نمی خواست و عامدانه و منافقانه در مسجد به امام اعتراض کرد.
حضرت متناسب با شرایط افراد سفت و سخت جواب می دهد.
۴- سبّ الامام و سبّ النبی واجب القتل است، چرا حضرت مسامحه کرد؟!
–هر کدام از احکام حکم ثانویه دارد.
در حالت عادی سب کند حکم قتل دارد.
اما خوارج مترصد یک زمان و موقعیت بودند که ما به علی یک شبهه داشتیم و او دست به قتل ما زد.
خوارج حرف ناروا و سب آن شخص را در مجلس نشنیده وانجا حاضر نبودند. کشتن او یک بهانه به دست خوارج بود.
تعداد اولیه خوارج ۱۲ هزار نفر آشوب می کردند ایجاد نا امنی بود، در حالیکه حضرت ۱۰ هزار نفر آنها را از بیراهه برگرداند .
فقط دو هزار نفر بر افکار خود باقی مانده در نهروان جنگیدند.
💢حکمت ۴۲۱💢
♦️کفاکَ مِن عقلِک ما اَوضَحَ لکَ سُبُلَ غیِّکَ مِن رشدِک
همین قدر از عقل استفاده کنی که راه گمراهی و ضلالت را برای تو آشکار کند. همین میزان بس است.
در این حکمت حداقل کارکرد عقل را بیان میدارد. عقل بتواند راه را از چاه تشخیص دهد.
تشخیص راه درست کمترین کار عقل است ،وقتی در مسیر درست قرار گرفت ، چگونه رفتن، چگونگی برخورد، تند رفتن در مسیر و ظرائف مسیر حداکثر کارکرد عقل است.
عقل این ظرفیت را دارد و حضرت طلب میکندحداقل نعمت خدا را استفاده کنید.
ابن میثم بحرانی شارح بزرگ نهج میگوید، منظور امام عقل عملی است.
عقل نظری : مسئول اندیشیدن است .خوب ،بد، حرام، واجب مربوط به عقل نظری است.
عقل عملی: خوب و بد نمی گوید. کدام را انجام دهم نمی گوید. خوب و بد را می داند.
می فهمد، وقتی در موقعیت قرار گرفت خوب را انجام می دهد.بد را ترک میکند.
اگر بد را ترک نکرد و انجام داد عاقل نیست.
ابن میثم می گوید، منظور امام حداقل عقل عملی است.
برخی ممکن است در علم فیزیک و شیمی سرآمد باشند اما در عقل عملی عاقل نیست دیوانه است.
عقل نظری او خوب است ،اما عقل عملی او پرستش عبادت را ندارد ،دیوانه از جهت عقل عملی که آنچه را میداند عمل نمی کند.
💢 حکمت ۴۲۲ 💢
♦️اِفعلوا الخیر
کار خیر کنید ،دست بخیر باشید ،
دانستن کافی نیست ، باید عمل خیر صورت بگیرد.
♦️ولا تَحقِروا منه شیئاً
هیچ کار خیر را وانجام آنرا کوچک نشمارید ،تا منتظر کار خیر بزرگ باشید.
حتی اگر کاربر کوچک بود ، شما آنرا بزرگ شمارید.
خدا آنرا پذیرفته و مهر تایید زده ارزش و عظمت دارد.
♦️فانَّ صغیرَهُ کبیرٌ و قلیلَهُ کثیرٌ
هر کار کوچک بزرگ است و کمترین کار خیر زیاد است چون خدا برکت می دهد.
تا خود را بکار خیر کوچک عادت ندهید ، به خیر بزرگ موفق نخواهید شد.
عادت تبدیل به ملکه شده تا اینکه خیر جزو وجود شما بشود.
♦️ولا یَقولّنَّ احدکم انَّ احداً اَولیٰ بفعلِ الخیرِ منّی
هیچیک از شما اجازه ندارد چنین بگوید:
فلان شخص از من سزاوارتر است بکار خیر، سراغ او بروید.
«ما در حد و مقام این کار خیر نیستیم »و بعد حواله به دیگری بدهد.این دیوانگی ست.
♦️فیکونَ والِلّهِ کذالک
بخدا قسم توفیق انجام عمل ،در چنین حالتی از شما گرفته میشود.
توفیق خدمت را گرفته و دست تو بسته می ماند.
بعضی در برابر کار خیر و برخی در برابر ترک کار بد چنین هستند
در کار خیر مگویید دیگران بهتر از من هستند
در کار بدهم کم کاری خود را بند به چپاول دیگران نکنید.
خدا توفیق دوری از کار شر را میگیرد و گرفتار در آن عمل بد شده ،توفیق بازگشت پیدا نمی کنید.
♦️اِنَّ للخیرَ و الشّرَ اهلاً فَمَهما ترَکتُمُوهُ منهُما کفاکُموهُ اهلَهُ
خیر و شر هر کدام اهلی دارند در هر دو دسته
افراد زیادی هستند، با خالی شدن جای یک نفر
دیگرانی هستند جای او را کفایت میکنند.
«فسوفَ یاتِی اللهُ بقومٕ یُحِبُهُم و یُحِبونَّه مائده- ۵۴ »
هیچگاه تصور نکنید خدا معطل کار خیر شماست.
مسجد ، محرم ، قرض ، خیر ، صدقه ، بر زمین نمی ماند .زمانیکه تو آنرا ترک کنی دیگری جایگزین آن میشود و جای خالی تو را پر میکند.
« و یَستَبدِل قوماً غیرَکم »
هرگاه ریزشی صورت گیرد رویشهایی هم خواهد بود.
یاد بگیریم کار خیر را به دیگران محول نکنیم.
💢 حکمت ۴۲۳💢
♦️مَن اَصلَحَ سریرَتُهُ اَصلحَ اللهُ علانیتَهُ
هر کس باطن و روح خود را پاک کند خدا ظاهر او را اصلاح میکند.
جسم و روح ارتباط نزدیک دارند.
درون درست باشد بیرون را خدا درست میکند.
ارتباط منطقی است. که جسم و روح به هم اثر دارند.
خداوند خود را وارد این عمل اصلاح کننده و خودرا شریک می کند.
♦️ ومَن عملَ لِدینهِ کفاهُ اللهُ امرَ دنیاهُ
هرکس بوظایف دینی عمل کند، خدا دنیای او را کفایت میکند.
الف) دین: عمل به عبادت و اطاعت از خداست.
خدا هم عالم را در خدمت او قرار می دهد.
ب) دین: امور مربوط به دنیا و معاش براساس دین پیش برود ،زندگی را بر وفق مراد قرار می دهد.
♦️و مَن احسنَ فیما بینَهُ وبینَ اللهِ اَحسنَ اللهُ ما بینَهُ و بینَـ الناسـ
ارتباط خود را با خدا اصلاح کند ، خدا رابطه و امر او را با مردم اصلاح می کند.
الف) کسی اهل معنویت باشد، خدا محبت او را در قلوب مردم می گذارد.
ب) اعتماد و اطمینان مردم به او بیشتر است .
💢 حکمت ۳۲۴ 💢
♦️الحلمُ غِطاءُ ساتِر
حلم و بردباری یک پرده ایست که می پوشاند.
♦️و العقل حُسامٌ قاطِع
عقل یک شمشیر تیز قطع کننده است.
♦️فاسْتُر خَلَلَ خلقِکَ بحِلمِک
ضعف ، خلل ، و مشکلات اخلاقی را با حلم بپوشان.
همان پرده ای که روی رذایل می افتد تا ظهور پیدا نکند.
♦️و قاتِلٌ هَواکَ بعقلِک
با تیزی شمشیر عقل، سر هوا و هوس را ببر.
انسان در یک جنگ تمام عیار، در میدان رزم را به تصویر می کشد. که دو ابزار نیاز دارد.
۱- ابزار دفاعی: [ سپر ]تیر دشمن اثر نکند، سپر بلا باشد و آن حلم است.
۲- ابزار جنگی : [ سلاح] دشمن خونخوار هوس را از پا درآورد.
وان سلاح عقل است که هوس را به اعتدال میرساند.
روایت علوی:
کسی که در سر می پروراند که به درجات بالا برسد ،هیچ راهی ندارد جز غلبه بر هوای نفس.
اللهم اجعل غنای فی نفسی
الحمدلله رب العالمین
زمانه بر سر جنگ است یا علی مددی
مدد به غیر تو ننگ است یا علی مددی