بسم الله الرحمن الرحیم شرح حکمتها ۴۰۰/۱۲/۱۸ - ۶ شعبان
💢 حکمت ۴۱۲ 💢
♦️کفاکَ اَدَباً لنفسِکَ اجْتنابُ ما تَکرِهُهُ مِن غَیرِک برای تادیب و مودب کردن نفس خود، کافیست، از آنچه که برای دیگران ناروا می دانستی خود اجتناب کنی.
عیبی که در دیگران دیدی و تذکر دادی و ناراحت شدی و تقبیح کردی همان عمل منکر را در وجود خود ترک کن.
غالبا انسان ضعف دیگران را زود می بیند،اما در مورد خود تسامح میکند و ضعف خود نمی بیند. ما معمولا دیگران را سخت تر از خود قضاوت میکنیم ،اعمال آنها را با سوء ظن نگاه میکنیم.
از همین عیب میشود بشکل بهینه استفاده کرد و همان عیب را در خود ریشه کن کرد. قبل از شروع به تادیب دیگران به تادیب خود پرداختن است.
ادب در لغت بمعنای دعوت کردن است عرب به سفره رنگارنگ عروسی مؤدُوَه گوید. لفظ مودب یعنی دعوت کردن به خوبیها. دعوت کردنی که با زیبایی توامان است.
💢 حکمت ۴۱۳ 💢
♦️مَن صَبرَصبرَ الاَحرارِ و اِلاّ سَلا سُلُوَّ الاَغمار حضرت برای تعزیت و تسلای قومی در مصیبت فرمود: هر کس بر مصیبت صبر کند. مانند صبر آزادگان [ احرار] جزای او همانست که برای صابران وعده داده شده.
♦️و اِلاّ سَلا سُلُوَّ الاَغمار واگر صبر نکند با ناشکری و ناسپاسی برخورد کند. آن مصیبت را فراموش میکند. اما نه فراموشی ارزشمند . بلکه فراموشی دیوانگان.
سر راه مصیبت دو راه بیشتر نیست ۱- با همه وجود بپذیرید. شاکر و صابر باشید. جزای صابران راهم دریافت کنید.
۲-مصیبت را نپذیرید و صبوری نکنید، مصیبت دست از سر شما بر نمی دارد.در ذهن و فکر شما غلیان دارد. برای فراموش کردن آن بالاجبار باید خود را به نادانی بزنید. واین ارزش ندارد. چون همراه با ناسپاسی ،ناشکری و معترض به قضا و قدر خواهد بود.
در جرگهٔ عاقلان هم نخواهد بود، چون با چشم خود مصیبت را دیده نسبت به آن پذیرش ندارد. روایت علوی : بهترین مرکب برای سوار شدن ، که راحت از تند باد و طوفان عبور میکند. مرکب صبر است.
روایت: هیچ کسی نیست خدا خیر او را بخواهد جز اینکه به او صبر وسیعی بدهد. در برابر گرفتاری استعانت از صبر او را نجات دهد.
💢 حکمت ۴۱۴ 💢
♦️قال للاَشعَث بن فیس شبیه تعزیت گویی حکمت قبل است. تفاوت آن با حکمت قبل، مخاطب یک قومی بود در این حکمت مخاطب شخص اشعث بن قیس است.
♦️اِن صَبَرتَ صبرَ الاَکارِم والا سَلَوتَ سُلُوَّ البهائم اگر در مصیبت صبر کنی مانند صبر کریمان ، آجر پاداش کریمان می گیری . اگر صبر نکردی باید خود را بفراموشی بزنی چونان بهائم.
مضمون همانست فقط دو تعبیر جابجا شده. احرار به اکارم «ازادگان»به « کریمان» و اغمار به بهائم تبدیل شده. « دیوانگان»به « حیوانات»
دیوانه گرچه دیوانه است اما انسان است اما اینجا تعبیر به حیوان شده مرتبه ای تنزل کرده.
💢 حکمت ۴۱۵ 💢
♦️فی صفتِ الدنیا: الدنیا تَغُرُّ و تَضرُّ و تَمُرُّ دنیا سه ویژگی دارد: ۱- غرور و فریب دارد. انسان را با زینت و تجمل خود فریب می دهد.وچشم را خیره میکند.انسان هم با فکر پوشالی که دارد. دنیا را زیبنده و برازنده می بیند.خیرم و مست دنیا میشود.
۲-دنیا ضرر میرساند. کمک که نمی کند، دلبسته خود را ضرر بیشتری میزند.از سعادت ،هدف و آن غایتی که باید برسد دور میکند.
۳- دنیا مرّ و تلخی دارد. یا مرور و گذشتنی است دنیا. بقا ندارد. تا به آستانه بهره برداری دست می یابد ذدنیا تغییر ایجاد کرده ،عمر تمام میشود.
♦️انَّ اللهَ لم یَرضَها ثواباً لاولیائه خدا راضی نیست دنیا با این ویژگی ها جزای اعمال صالح مومنین باشد. زیرا دنیا ابدی نیست شیرین نیست تلخ است و زود گذر.
♦️ولا عقاباً لاَعدائِه خدا راضی نیست دنیا محل عقاب بندگان ناشایست باشد. همه ی عمر تباهی ، سیاهی ، و ظلم بوده. دنیا ی زودگذر نمیتواند جایگاه عذاب او باشد. جزای آنها همیشگی و در ابدیت قرار دارد.
دنیا با همه سختی در کنار هر بدی یک مدل شیرینی و لذت هم دارد. مانند آتش که نماد سوزاندن است، اماهزاران منفعت و محاسن هم دارد. پس نمیتواند محل عقاب آنها باشد. باید جایی باشد اصلا خیری در آن وجود نداشته باشد.
♦️و انَّ اهلَ الدنیا کَرَکبٕ بَیناهُم حَلّوُا اِذ صاحَ بهم سائقُهُم فارْتَحَلوا مثَل اهل دنیا مانند قافله ایست از جایی بجایی حرکت دارد. تمام اسباب طول سفر را با خود همراه دارد. وقتی باربنه زمین نهاد برای اطراق واستراحت [ بَیناهم ] همین که خواست تجدید قوا کند. قافله سالار ندای کوچ می دهد. همه باید کوچ کنند کسی نمیتواند بماند.
تشبیه زیبایی کرده دنیا و اهل دنیا را به قافله در حال سفر. بدانید دنیا در واقع همینطور است. دنیا یک مکان موقت است برای نفس تازه کردن و تجدید قواست برای ادامه سفر.
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح حکمتها
۴۰۰/۱۲/۱۸ - ۶ شعبان
💢 حکمت ۴۱۲ 💢
♦️کفاکَ اَدَباً لنفسِکَ اجْتنابُ ما تَکرِهُهُ مِن غَیرِک
برای تادیب و مودب کردن نفس خود، کافیست، از آنچه که برای دیگران ناروا می دانستی خود اجتناب کنی.
عیبی که در دیگران دیدی و تذکر دادی و ناراحت شدی و تقبیح کردی همان عمل منکر را در وجود خود ترک کن.
غالبا انسان ضعف دیگران را زود می بیند،اما در مورد خود تسامح میکند و ضعف خود نمی بیند.
ما معمولا دیگران را سخت تر از خود قضاوت میکنیم ،اعمال آنها را با سوء ظن نگاه میکنیم.
از همین عیب میشود بشکل بهینه استفاده کرد و همان عیب را در خود ریشه کن کرد.
قبل از شروع به تادیب دیگران به تادیب خود پرداختن است.
ادب در لغت بمعنای دعوت کردن است
عرب به سفره رنگارنگ عروسی مؤدُوَه گوید.
لفظ مودب یعنی دعوت کردن به خوبیها.
دعوت کردنی که با زیبایی توامان است.
💢 حکمت ۴۱۳ 💢
♦️مَن صَبرَصبرَ الاَحرارِ و اِلاّ سَلا سُلُوَّ الاَغمار
حضرت برای تعزیت و تسلای قومی در مصیبت فرمود:
هر کس بر مصیبت صبر کند. مانند صبر آزادگان [ احرار] جزای او همانست که برای صابران وعده داده شده.
♦️و اِلاّ سَلا سُلُوَّ الاَغمار
واگر صبر نکند با ناشکری و ناسپاسی برخورد کند. آن مصیبت را فراموش میکند. اما نه فراموشی ارزشمند . بلکه فراموشی دیوانگان.
سر راه مصیبت دو راه بیشتر نیست
۱- با همه وجود بپذیرید. شاکر و صابر باشید.
جزای صابران راهم دریافت کنید.
۲-مصیبت را نپذیرید و صبوری نکنید، مصیبت دست از سر شما بر نمی دارد.در ذهن و فکر شما غلیان دارد. برای فراموش کردن آن بالاجبار باید خود را به نادانی بزنید.
واین ارزش ندارد.
چون همراه با ناسپاسی ،ناشکری و معترض به قضا و قدر خواهد بود.
در جرگهٔ عاقلان هم نخواهد بود، چون با چشم خود مصیبت را دیده نسبت به آن پذیرش ندارد.
روایت علوی :
بهترین مرکب برای سوار شدن ، که راحت از تند باد و طوفان عبور میکند. مرکب صبر است.
روایت: هیچ کسی نیست خدا خیر او را بخواهد جز اینکه به او صبر وسیعی بدهد.
در برابر گرفتاری استعانت از صبر او را نجات دهد.
💢 حکمت ۴۱۴ 💢
♦️قال للاَشعَث بن فیس
شبیه تعزیت گویی حکمت قبل است.
تفاوت آن با حکمت قبل، مخاطب یک قومی بود در این حکمت مخاطب شخص اشعث بن قیس است.
♦️اِن صَبَرتَ صبرَ الاَکارِم والا سَلَوتَ سُلُوَّ البهائم
اگر در مصیبت صبر کنی مانند صبر کریمان ، آجر پاداش کریمان می گیری .
اگر صبر نکردی باید خود را بفراموشی بزنی چونان بهائم.
مضمون همانست فقط دو تعبیر جابجا شده.
احرار به اکارم
«ازادگان»به « کریمان»
و اغمار به بهائم تبدیل شده.
« دیوانگان»به « حیوانات»
دیوانه گرچه دیوانه است اما انسان است اما اینجا تعبیر به حیوان شده مرتبه ای تنزل کرده.
💢 حکمت ۴۱۵ 💢
♦️فی صفتِ الدنیا: الدنیا تَغُرُّ و تَضرُّ و تَمُرُّ
دنیا سه ویژگی دارد:
۱- غرور و فریب دارد.
انسان را با زینت و تجمل خود فریب می دهد.وچشم را خیره میکند.انسان هم با فکر پوشالی که دارد. دنیا را زیبنده و برازنده می بیند.خیرم و مست دنیا میشود.
۲-دنیا ضرر میرساند. کمک که نمی کند، دلبسته خود را ضرر بیشتری میزند.از سعادت ،هدف و آن غایتی که باید برسد دور میکند.
۳- دنیا مرّ و تلخی دارد.
یا مرور و گذشتنی است دنیا.
بقا ندارد. تا به آستانه بهره برداری دست می یابد ذدنیا تغییر ایجاد کرده ،عمر تمام میشود.
♦️انَّ اللهَ لم یَرضَها ثواباً لاولیائه
خدا راضی نیست دنیا با این ویژگی ها جزای اعمال صالح مومنین باشد.
زیرا دنیا ابدی نیست شیرین نیست تلخ است و زود گذر.
♦️ولا عقاباً لاَعدائِه
خدا راضی نیست دنیا محل عقاب بندگان ناشایست باشد.
همه ی عمر تباهی ، سیاهی ، و ظلم بوده.
دنیا ی زودگذر نمیتواند جایگاه عذاب او باشد.
جزای آنها همیشگی و در ابدیت قرار دارد.
دنیا با همه سختی در کنار هر بدی یک مدل شیرینی و لذت هم دارد.
مانند آتش که نماد سوزاندن است، اماهزاران منفعت و محاسن هم دارد.
پس نمیتواند محل عقاب آنها باشد. باید جایی باشد اصلا خیری در آن وجود نداشته باشد.
♦️و انَّ اهلَ الدنیا کَرَکبٕ بَیناهُم حَلّوُا اِذ صاحَ بهم سائقُهُم فارْتَحَلوا
مثَل اهل دنیا مانند قافله ایست از جایی بجایی حرکت دارد. تمام اسباب طول سفر را با خود همراه دارد.
وقتی باربنه زمین نهاد برای اطراق واستراحت [ بَیناهم ] همین که خواست تجدید قوا کند.
قافله سالار ندای کوچ می دهد.
همه باید کوچ کنند کسی نمیتواند بماند.
تشبیه زیبایی کرده دنیا و اهل دنیا را به قافله در حال سفر.
بدانید دنیا در واقع همینطور است.
دنیا یک مکان موقت است برای نفس تازه کردن و تجدید قواست برای ادامه سفر.
اللهم اَخرج حبّ الدنیا من قلوبنا