بسم الله الرحمن الرحیم
شرح حکمتها
۴۰۰/۱۲/۱۷ - ۵ شعبان
💢 حکمت ۴۰۷ 💢
♦️مَااستَودَعَ اللهُ امْرَأً عقلاً الا لِیَستَنقذَهُ بهِ یوماً مّا
خدا امانت نداده است عقل را مگر برای هدفی ،
و آن هدف، انسان در گرفتاری عظمی به سبب عقل نجات یابد.
عقل از والاترین نعمتی است که خدا به انسان عطا کرده.
مرحوم فیض کاشانی:
جمع بندی از اولُ ما خلقَ الله
اول مخلوق خلق شده عقل بوده.
از وجود پیامبر نقل است که اول خلق نور من پیامبر بوده.
پس عقل کل پیامبر است و پیامبر همان عقل کل.
خدا هر نعمتی داده حکمت و هدفی در آن بوده ،
باید نعمت شناخته شده و غرض از آن نعمت را بدانیم.نعمت آمده که استفاده شود و به مقصد برساند.
آیت الله مکارم :
لفظ «عقلا » نکره استفاده شده و بصورت معرفه « العقل» نیاورده.
علت: عقل انواعی دارد.
خدا انواع و اقسام عقلها را نداد ، مگر هر کدام از عقل هدف خاصی دارد.
عقل واحد است. قوهٔ عاقله ما به قسمتهایی تقسیم شده.
عقل معاش ، عقل تدبیر، عقل معاد،
عقل معاد مسئول تأمین قیامت ماست.
عقل معاش مدیریت زندگی بعهده دارد.
عقل صنعتی ، عقل تجاری ، عقل تجربی و....
هرکس توانایی خود را بیابد و استعداد یابی کند.
در مواقع خاص بدون اینکه خود شخص بداند که چنین قوه ای دارد،عقل کارکرد خود را نشان می دهد. بالذات استعداد درونی کسی شکوفا میشود. و در همان حیطه ی خاص اقدام او عاقلانه است.
افراد مختلف دارای قوه و استعدادهای مختلف هستند. بهره برداری از آن قوه ها سبب نجات میشود
💢 حکمت ۴۰۸ 💢
♦️مَن صارَعَ الحقَّ صَرَعَهُ
هرکس با حق گلاویز شد ، زمین میخورد.
حق ماندگار است شکست خوردنی نیست.مقابله کننده را زمین میزند.
« بل نَقذِفُ بالحقِ علیَ الباطل فیَدمَغُهُ فاذا هو زاهِق انبیا - ۱۸ »
حق را بر سر باطل میکوبیم، تا مغز او را متلاشی و از بین ببرد.
حق چیست!!
۱- خدا حق است « هو الحق »
۲- حقایق و وقایعی که در عالم موجودند ،حق است
کسی در مقابل خدا قد علم کند حتما زمین میخورد.
و ائتلاف با خدا، نظام عالم هم در مسیر اهداف او کمک حال خواهند شد.
کسی که با حقایق عالم در افتد شکست میخورد.
حرکت کردن مخالف جریان آب رودخانه ،چقدر دوام می آورد. قوت انسان تمام میشود.رودخانه که خستگی ندارد.
حقیقت مرگ ، چه کسی تاب مقاومت دارد.
امتحان الهی ، یارای مقاومت نیست.
سنت های الهی چشمه های خروشان هستند،
که مخالفت و مقاومت در برابر آن بعید است.
ابن ابی الحدید:
از زمان پیامبر و بعد از رحلت، منافق و مشرک دست بدست هم دادند علی را نابود کنند.
حتی بعد از علی دست برنداشته لعن اورا واجب ، بلکه سب علی جزو مناسک آنان بود.
با همه این اوصاف دشمنی، اگر علی فرد عادی بود ، در صفحات تاریخ نام او هزاران بار محو شده بود.
اگر بنا بود علی حق نباشد اثری از او نبود.
مانند معاویه از او چه باقی مانده!!!
آنها همه رفتند و علی ماند، چون علی حق است.
💢 حکمت ۴۰۹ 💢
♦️القلبُ مُصحَفُ البَصَر
قلب کتاب چشم است. صفحه ایست که چشم در او می نویسد.
این جمله سه معنا دارد ،هر کدام یک زیبایی خاصی دارد.
۱- قول مرحوم فیض الاسلام :
آنچه را دیده می بیند در لوح دل نوشته میشود.
باید هرچیزی که چشم دید در قلب حلاجی شود، بعضی حق و برخی باطلند.
در قلب همه چیز را نباید وارد کرد، از فیلتر قلب عبور کند، اباطیل دور ریخته شود.
و آمور خوب ثابت، دست چین در قلب نگهداشته شود.
جمله ی حکمت اِخبار نیست که خبر دهد بلکه انشاست یعنی باید اینطور باشد، دستور میدهد.
۲-قول آیة الله مکارم :
آنچه انسان می بیند در عقل و قلب نقش می بندد.
همه اتفاقات دیده شده در اخلاق و عقاید تاثیر دارد.
حقایق یا از دیدن حاصل میشود، یا با دیدن صفحات تاریخ.
فلان حدیث از پیامبر اعتقاد ما می گردد خوانده ، شنیده ، وعمل می کنیم.
دیدن میشود قلب ،اعتقاد ، اخلاق و تبدیل به اعتقادات راسخ میشود و به آن عمل می کنیم.
« العین فریدُ القلب » چشم نامه رسان قلب است.
« العین جاسوسُ القلب و فریدُ العقل »
چشم ،جاسوس قلب است به محض دیدن به قلب انتقال میدهد. نگاه باید اصلاح شود.
« اَفلم یََسیروا فی الارض لهم قلوبُ یعقِلون بها » مسافرت سبب بینایی قلب میگردد.
۳- با معنای دوم کاملا ضد است.
رنگ رخساره خبر میدهد از سر درون.
آنچه در قلب اتفاق می افتاد چشم نشان می دهد.
حکمت۲۶ : هیچ چیز در قلب پنهان نمی ماند مگر در چشم یا صورت نمایش داده میشود.
نگاه از روی محبت ،
یا نگاه خشم آلود، اثر خود را می گذارد.اثر قلب از چشم منتقل میشود.
💢 حکمت ۴۱۰ 💢
♦️التُّقیٰ رئیسُ الاخلاق
مجموع اخلاقیات در کنار هم چیده شود ،رئیس آنها تقواست ،همه زیر مجموعهٔ تقوا هستند.
تقوا: حالت خود نگهداری که بدون کنترل خارجی باشد.
وقتی نظارت بیرونی باشد [ دوربین ، پلیس، جریمه] فرد از بعضی امور اجتناب می کند.
اما تاثیر ناچیز دارد برای انجام جرم راه دیگری در پیش می گیرد.
اما اگر راه کنترل ، خود کنترلی درونی باشد [ تقوی] پلیس و دوربین معنا ندارد.
تقوا دست انداز است، ترمز می کشد.
اخلاق: مجموعهٔ ملکات درونی ،خُلق ریشه دار و ثابت [ عدالت ، صداقت ] تبدیل به ملکات درونی میشود.چه به ضرر باشد یا منفعت صورت عمل بخود میگیرد.
اگر کسی خود کنترلی داشته باشد ،تبدیل به ملکه و صفت دائمی گردد، ودر عمق جان نهادینه شود. مهم نیست مورد دید مردم قرار بگیرد یا نه!
خود کنترلی باشد،
همه اخلاق نیکو ورود دارند.
و همه صفت زشت رفتنی اند.
« جاء الحق و زهقَ الباطل»
خود کنترل میداند که نباید انجام دهد چون تقوا اجازه نمیدهد.
اگر تقوا نباشد هر صفت خوب رفتنی است، چون آن قائد و رهبری را ندارد.
قولی هم گفتند :« التقیٰ » و « الاخلاق» جمع هستند. یعنی انواعی دارند.
هر کدام از تقوا اخلاق خاصی را اصلاح می کند.
تقوای مختلف ، اخلاق مختلف دارد.
هر ملکهٔ تقوا اخلاق خاصی را بعهده دارد و آن را به ارمغان می آورد.
مانند دعای بعد زیارت امام رضا:
« استغفرک استغفار حیا »
« استغفرک استغفار رجا »
« استغفرک استغفار ایمان»
💢 حکمت ۴۱۱ 💢
♦️لا تَجعَلَّنَ ذَرَبَ لسانِک علیٰ مَن اَنطَقَک
قرار نده تیزی زبان خود را برای کسی که بتو نطق آموخت.
پدر و مادر ، معلمی که حرف زدن را یاد داد ،مقابل آنان زبان درازی نکن، با نیش و کنایه بر علیه آنان مباش.
♦️و بلاغَةَ قولِکَ علیٰ مَن سَدَدَّک
خوب حرف زدن خود را هم قرار نده بر علیه کسی که بتو آموخت.
در برابر او ادعا نکن اظهار فخر و بزرگی نکن.
هم شامل پدرو مادر میشود، هم پدر و مادر معنوی.
همه حرفهای شما کفر و شرک بود، اهل بیت توحید را بشما آموختند. و کار انسان بجایی رسیده در مقابل امام اظهار فضل و ادعا می کند که فلان حکم را قبول ندارم.
حق شناسی یک وظیفه است.
شکر منعم واجب است.
خصوصا در پدرو مادری که پیر شدند ، به گرفتاری و نیازمندی مبتلا شدند .
ونسل آنان ،خلقیات انان با فرزند متفاوت شده ،باید تحمل کرد و شنید و لبخند هم زد.
به محمدحنفیه فرمود:
جزا و پاداش کسی که تو را بزرگ کرد و ارزش داد خفیف و تحقیر کردن نیست. جزای کسی که تو را مسرور کرد ناراحتی او نیست.
اللهم اکرمنا بکرامة القران
الحمدلله رب العالمین
یاعلی