بسم الله الرحمن الرحیم شرح حکمتها ۴۰۰/۱۲/۲ – ۱۸ رجب
💢 حکمت ۳۶۱ 💢
🔻اذا کانت لک الیَ اللهِ حاجةٌ فاَبدَأَ بمَسألَةِ الصلاةِ علیٰ رسوله صلی الله ثم سَل حاجتَک اگر مسئلت و حاجتی داشتید و برای درخواست دعا و حاجت از محضر خدای سبحان ،ابتدا با ذکر صلوات بر محمد وال محمد شروع کنید سپس درخواست خود را طلب کنید.
بیان دلیل مطلب و نقش صلوات در اجابت دعا!!!
🔻 فانَ اللهَ اَکرمَ وِن اَن یَسأل....و یَمنعَ الاُخریٰ از کرامت و لطف خدا بدور است که از او دو درخواست بنمایی و خداوند یکی را اجابت کند[ صلواترا] و دیگری را رد کند.[ حاجترا] کریم متکفل رفع همه مشکلات و درخواستها است.
برداشت از حکمت در ارزش صلوات: یکی از شرایط استجابت دعا صلوات است. لحظاتی که وقت اجابت دعا توصیه شده برای تسهیل دعاست. [ لحظه وزش باد، نزول باران، وقت اذان] چون صلوات دعای مقبوله است دعاهای دیگر به برکت او رد خور ندارد.
پیامبر اشرف مخلوقات ،اول شخص عالم وجود، آیا نیاز به دعای کسی و ترفیع درجه با صلوات دارد!!!
پیامبر در معراج خود « قاب قوسین » از قوس نزدیکتر شد اما فاصله دو قوس چقدر است؟! آیا قابل احصاست؟! پیامبر با همه عظمت با خدا چقدر فاصله دارد؟! رابطه خدا و خلق را خوب متصور شویم ، بینهایت فاصله دارد با خدا. با کیلومتر نمیتوان محاسبه کرد کی تمام میشود و تا کجا ادامه دارد! تقرب، عبادت ،فضائل، تمام شدنی نیست. چون خدا نهایت ندارد. پس فاصله هم نهایت ندارد. با هر صلوات یک پله صعود می کند. و دعای مستجابی ست که مقام آنها را بالا میبرد. مقام پیامبر در لحظهٔ بعثت با لحظهٔ از دنیا رفتن متفاوت است. فضایل متفاوت و این فضیلتها درجه بندی دارد و لحظه به لحظه بیشتر میشود.
صلوات یک اذکاری ست که مارا هم رشد می دهد و به سبب أن نورانی میشویم.
پیامبر : دعا محجوب است مگر در لحظه ای که دعا کننده برمن و اهل بیتم صلوات بفرستد.
واجابت هم آن نیست که هر چه ما بخواهیم، اجابت کند. اجابت به چه نحوی بما برسد، چگونه برسد، کی بما برسد، بر اساس حکمت اوست. دعا رد خور ندارد. استجابت دعا بمعنای اعطای همان شی بی که میخواهیم نیست.
💢 حکمت ۳۶۲ 💢
🔻مَن ضََنَّ بِعِرضِهِ فَلیَدَعِ المِراءَ اگر کسی به عِرض ، شأن ، و جایگاه خود حریص است.ودوست دارد در بین مردم نگاه محترمانه و جایگاه او حفظ شود. جدال [ مراء]را ترک کند.
جدل و لجاجت در موضوعی حتی حق با تو باشد، سبب میشود مخاطب با الفاظ ناشایست و صدای بلند شأن و احترام را بشکند. آبرو را خدشه دار میکند. « ولا تُمارِ فیهِم مِراءً ظاهراً اسری - ۳۴»
با اجبار نمیتوان حرف حق را به گوش کسی رساند.اصرار به پذیرفتن نیست فقط باید ابلاغ شود.پذیرش نباشد با جدال هم نمی پذیرد فقط نتیجه ای جز کینه ندارد.
با جدل نمیتوان دنبال احقاق حق و یا ابطال باطل بود. مراء و جدال خود، اولین پایهٔ شک است.و هیچگاه از تاریکی شک و شبهه بیرون نمی آید. فقط قدر و ارزش را در میان مردم کم میکند.
جدال احسن ، گفتن حرف حق با استدلال و برهان ولی به جنجال کشیده نشود.
روایت نبوی: ایمان شخص کامل نمیشود و به حد اعلا نمیرسد مگر دست از مراء بردارد گرچه حق با او باشد.
💢 حکمت ۳۶۳ 💢 بحث عجله و تنبلی
🔻منَ الخُرقِ المُعاجَلَةُ قبلَ الاِمکانِ حماقت و نادانی آنست ؛ قبل از اینکه شرایط و امکان کار فراهم شود در آن کار عجله صورت بگیرد. یکی از آفت انسانها عجله است.
روایت نبوی: یک از مهمترین هلاکت انسان عجله است، هلاکت مادی و معنوی در عدم زمان شناسی است.
کسی عجله را ترک کند همیشه پیروز است. انسان عجول در کار عجله ای خود اگر چه به هدف و مقصد هم برسد ،اما خطاکار و شکست خورده است. چون در عجله ضرر بوده. در هر رسیدنی پیروزی نیست بُرد با صبوری است نه با عجول. عجول در ظاهر به نتیجه رسیده و آنرا پیروزی میداند اما درون از صبوری خالیست و آن آفت است.
انسان ارام و صبور همیشه پیروز است. گرچه به هدف و آن نتیجه نرسد. صبور پیروز میدان است.
🔻و الاَناةُ بهدَ الفُرصة بعد از فراهم شدن شرایط، فرصت و امکانات، تنبلی و سستی کردن هم حماقت است. تمام فرصت را از دست میدهد با وعده فردا وموکول به آینده. تسویف درون [ سستی و موکول کردن به بعد] زمینهٔ پیشرفت مهیا شده را با حماقت از دست می دهد.
در کنار عجلهٔ مذموم عجله ممدوح ، آنست که در کار خیر و در کار معنوی باید عجله کرد ، زیرا با تامل کردن شیطان فرصت را گرفته منصرف میکند. .در امور معنوی تا جایی که میشود باید فاستبقوا الخیرات ، یسارع الخیرات بود
💢 حکمت ۳۶۴ 💢
🔻لا تَسأَل عمّا لا یکونُ ففیِ الذی قد کانَ لک شغلٌ اموری که شدنی نیست، دوای دردی نیست. مشکلی را حل نمیکند، و کم ارزش است چنین اموری راسوال نکن. زیرا سوالات درست و قابل ، بقدری زیاد هست که موجب اشتغال تو میشود. و زمان هم کم می آید و نوبت به سوال کم ارزش نمی رسد. مانند: سوال از تعداد اصحاب کهف ، از تعداد فرزند امام عصر سلام الله علیه ، جزیرهٔ خضراء
با اینکه سوال کردن نیمهٔ علم است اما آداب پرسش از علوم با ارزش را بیان می دارد. پرسش برای گیر انداختن دیگران نباشد و غرض فهم و کشف باشد.
مرحوم آیة الله حسن زاده آملی رحمة الله: خدایا هر چه دانستم نادان تر شدم بر نادانی من بیفزا.
💢 حکمت ۳۶۵ 💢
🔻الفکرُ مِراةُ صافیةٌ فکر یک آینهٔ شفاف و زلال است. اینه یا شفاف است یا کدر . اینه کدر چیزی را نشان نمیدهد.
اینهٔ فکر باید طهارت داشته باشد و ابزار طهارت فکر ، جدا شدن از تخیل ، توهم، هوی و هوس ، است. با ورود هر کدام میتواند غباری بر روی فکر ایجاد کند، جای تعقل را بگیرد و آینه را کدر کند. اینه کدر هم انعکاس ندارد.
🔻والاِعتبارُ مُنذِرٌ ناصح حوادث عبرت آموز انظار دهندهٔ دلسوز هستند. راه را بدرستی نشان میدهد. آدرس آن گیج کننده نیست. عبرتی است که در آن غل و غش نیست. صاف و صادق نشان میدهد. گذشتگان دارای چنین ارتکابی بودند بدین بلا مبتلا شدند. و گذشتگان معاد جو ،چنین اعمالی داشتند که نامشان به نیکی ماندگار شده. بی کم و کاست همه را همانطور که بودند نشان می دهد.
فکر شفاف باشد عبرتها را خوب درک می کند. « فاقصُصِ القصَصَ لعلهم یتفکرون » تفکر ، عبرت و قصص بهم تنیده اند.
در حکمت ۵ هم تکرار شده؛ فکر یک آینه صافیست که میتواند هر چیزی را نشان دهد. فکر و اندیشه روشن و سالم را بسمت الله بگیری خدا را نشان میدهد. همان فکر که آینه است بسمت مخلوقات گرفته شود. همان مخلوق ،خدا را نشان میدهد.
این فکر است که به معارف میرساند.چون صحبت از استدلال نیست فکر می بیند ،صحبت از دیدن و شهود است.
🔻و کفیٰ اَدباً لنفسِک تَجَنَبُکَ ما کرِهتَهُ لغیرِک برای ادب آموختن و مودب شدن همین بس که: از اموری که برای دیگران بد می دانید. برای خود تان هم اجتناب کنید.
حس خود خواهی و حس حب ذات مانع از آن میشود که عیوب خود را راحت ببیند. حب به ذات در بروز خطای خود، توجیه میکند. برای دیگران بد است اما همان مورد برای خود توجیه میشود
💢 حکمت ۳۶۶ 💢 روابط علم و عمل
🔻العلمُ مقرونٌ بالعمل : فمَن علِمَ عمِلَ ، والعلمُ یَهتِفُ بالعمل علم و عمل همراه یکدیگرند. هر کس عالم شد باید عامل باشد. علم با عمل همراه است ، وعالم با عمل.
علم از درون فریاد میزند[ یَهتِف] غوغا بپا می کند. علم واقعی فریاد خواهی و تشویق به عمل میکند، آنچه میدانی چرا عمل نمیکنی!!! واز دو حال بیش خارج نیست.
🔻فاِن اَجابهُ و الاّ اِرتَحَلَ عنهُ ۱- اگر صدای غوغای درونی علم را شنید و تایید کرد ، به آن عمل کرده است.
۲- اگر نشنیده گرفت و به آن عمل نکرد ، علم از سنه رخت بر بسته و کوچ میکند. علم موجود زنده و ذی شعور است. « تَنهیٰ عن الفحشا و المنکر » است. علم مطالبه گری دارد. اگر به علم عمل نشود بعد از مدتی [ ارتحل] کوچ میکند. و حقیقت و یقین علم تبدیل به شک میشود. رحلت علم آنست ؛ علم به نقطه مقابل خود ،جهل تبدیل میشود.
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح حکمتها
۴۰۰/۱۲/۲ – ۱۸ رجب
💢 حکمت ۳۶۱ 💢
🔻اذا کانت لک الیَ اللهِ حاجةٌ فاَبدَأَ بمَسألَةِ الصلاةِ علیٰ رسوله صلی الله ثم سَل حاجتَک
اگر مسئلت و حاجتی داشتید و برای درخواست دعا و حاجت از محضر خدای سبحان ،ابتدا با ذکر صلوات بر محمد وال محمد شروع کنید سپس درخواست خود را طلب کنید.
بیان دلیل مطلب و نقش صلوات در اجابت دعا!!!
🔻 فانَ اللهَ اَکرمَ وِن اَن یَسأل....و یَمنعَ الاُخریٰ
از کرامت و لطف خدا بدور است که از او دو درخواست بنمایی و خداوند یکی را اجابت کند[ صلواترا] و دیگری را رد کند.[ حاجترا]
کریم متکفل رفع همه مشکلات و درخواستها است.
برداشت از حکمت در ارزش صلوات:
یکی از شرایط استجابت دعا صلوات است.
لحظاتی که وقت اجابت دعا توصیه شده برای تسهیل دعاست.
[ لحظه وزش باد، نزول باران، وقت اذان]
چون صلوات دعای مقبوله است دعاهای دیگر به برکت او رد خور ندارد.
پیامبر اشرف مخلوقات ،اول شخص عالم وجود، آیا نیاز به دعای کسی و ترفیع درجه با صلوات دارد!!!
پیامبر در معراج خود « قاب قوسین » از قوس نزدیکتر شد اما فاصله دو قوس چقدر است؟!
آیا قابل احصاست؟!
پیامبر با همه عظمت با خدا چقدر فاصله دارد؟!
رابطه خدا و خلق را خوب متصور شویم ،
بینهایت فاصله دارد با خدا.
با کیلومتر نمیتوان محاسبه کرد کی تمام میشود و تا کجا ادامه دارد!
تقرب، عبادت ،فضائل، تمام شدنی نیست.
چون خدا نهایت ندارد.
پس فاصله هم نهایت ندارد.
با هر صلوات یک پله صعود می کند.
و دعای مستجابی ست که مقام آنها را بالا میبرد.
مقام پیامبر در لحظهٔ بعثت با لحظهٔ از دنیا رفتن متفاوت است.
فضایل متفاوت و این فضیلتها درجه بندی دارد و لحظه به لحظه بیشتر میشود.
صلوات یک اذکاری ست که مارا هم رشد می دهد و به سبب أن نورانی میشویم.
پیامبر : دعا محجوب است مگر در لحظه ای که دعا کننده برمن و اهل بیتم صلوات بفرستد.
واجابت هم آن نیست که هر چه ما بخواهیم، اجابت کند.
اجابت به چه نحوی بما برسد، چگونه برسد، کی بما برسد، بر اساس حکمت اوست. دعا رد خور ندارد.
استجابت دعا بمعنای اعطای همان شی بی که میخواهیم نیست.
💢 حکمت ۳۶۲ 💢
🔻مَن ضََنَّ بِعِرضِهِ فَلیَدَعِ المِراءَ
اگر کسی به عِرض ، شأن ، و جایگاه خود حریص است.ودوست دارد در بین مردم نگاه محترمانه و جایگاه او حفظ شود. جدال [ مراء]را ترک کند.
جدل و لجاجت در موضوعی حتی حق با تو باشد، سبب میشود مخاطب با الفاظ ناشایست و صدای بلند شأن و احترام را بشکند. آبرو را خدشه دار میکند.
« ولا تُمارِ فیهِم مِراءً ظاهراً اسری - ۳۴»
با اجبار نمیتوان حرف حق را به گوش کسی رساند.اصرار به پذیرفتن نیست فقط باید ابلاغ شود.پذیرش نباشد با جدال هم نمی پذیرد فقط نتیجه ای جز کینه ندارد.
با جدل نمیتوان دنبال احقاق حق و یا ابطال باطل بود.
مراء و جدال خود، اولین پایهٔ شک است.و هیچگاه از تاریکی شک و شبهه بیرون نمی آید.
فقط قدر و ارزش را در میان مردم کم میکند.
جدال احسن ، گفتن حرف حق با استدلال و برهان ولی به جنجال کشیده نشود.
روایت نبوی: ایمان شخص کامل نمیشود و به حد اعلا نمیرسد مگر دست از مراء بردارد گرچه حق با او باشد.
💢 حکمت ۳۶۳ 💢
بحث عجله و تنبلی
🔻منَ الخُرقِ المُعاجَلَةُ قبلَ الاِمکانِ
حماقت و نادانی آنست ؛
قبل از اینکه شرایط و امکان کار فراهم شود در آن کار عجله صورت بگیرد.
یکی از آفت انسانها عجله است.
روایت نبوی: یک از مهمترین هلاکت انسان عجله است، هلاکت مادی و معنوی در عدم زمان شناسی است.
کسی عجله را ترک کند همیشه پیروز است.
انسان عجول در کار عجله ای خود اگر چه به هدف و مقصد هم برسد ،اما خطاکار و شکست خورده است. چون در عجله ضرر بوده.
در هر رسیدنی پیروزی نیست
بُرد با صبوری است نه با عجول.
عجول در ظاهر به نتیجه رسیده و آنرا پیروزی میداند اما درون از صبوری خالیست و آن آفت است.
انسان ارام و صبور همیشه پیروز است.
گرچه به هدف و آن نتیجه نرسد.
صبور پیروز میدان است.
🔻و الاَناةُ بهدَ الفُرصة
بعد از فراهم شدن شرایط، فرصت و امکانات، تنبلی و سستی کردن هم حماقت است.
تمام فرصت را از دست میدهد با وعده فردا وموکول به آینده.
تسویف درون [ سستی و موکول کردن به بعد] زمینهٔ پیشرفت مهیا شده را با حماقت از دست می دهد.
در کنار عجلهٔ مذموم عجله ممدوح ، آنست که در کار خیر و در کار معنوی باید عجله کرد ، زیرا با تامل کردن شیطان فرصت را گرفته منصرف میکند.
.در امور معنوی تا جایی که میشود باید فاستبقوا الخیرات ، یسارع الخیرات بود
💢 حکمت ۳۶۴ 💢
🔻لا تَسأَل عمّا لا یکونُ ففیِ الذی قد کانَ لک شغلٌ
اموری که شدنی نیست، دوای دردی نیست. مشکلی را حل نمیکند، و کم ارزش است چنین اموری راسوال نکن.
زیرا سوالات درست و قابل ، بقدری زیاد هست که موجب اشتغال تو میشود.
و زمان هم کم می آید و نوبت به سوال کم ارزش نمی رسد.
مانند: سوال از تعداد اصحاب کهف ، از تعداد فرزند امام عصر سلام الله علیه ، جزیرهٔ خضراء
با اینکه سوال کردن نیمهٔ علم است اما آداب پرسش از علوم با ارزش را بیان می دارد.
پرسش برای گیر انداختن دیگران نباشد و غرض فهم و کشف باشد.
مرحوم آیة الله حسن زاده آملی رحمة الله:
خدایا هر چه دانستم نادان تر شدم بر نادانی من بیفزا.
💢 حکمت ۳۶۵ 💢
🔻الفکرُ مِراةُ صافیةٌ
فکر یک آینهٔ شفاف و زلال است.
اینه یا شفاف است یا کدر .
اینه کدر چیزی را نشان نمیدهد.
اینهٔ فکر باید طهارت داشته باشد و ابزار طهارت فکر ، جدا شدن از تخیل ، توهم، هوی و هوس ، است.
با ورود هر کدام میتواند غباری بر روی فکر ایجاد کند، جای تعقل را بگیرد و آینه را کدر کند.
اینه کدر هم انعکاس ندارد.
🔻والاِعتبارُ مُنذِرٌ ناصح
حوادث عبرت آموز انظار دهندهٔ دلسوز هستند.
راه را بدرستی نشان میدهد.
آدرس آن گیج کننده نیست.
عبرتی است که در آن غل و غش نیست.
صاف و صادق نشان میدهد.
گذشتگان دارای چنین ارتکابی بودند بدین بلا مبتلا شدند.
و گذشتگان معاد جو ،چنین اعمالی داشتند که نامشان به نیکی ماندگار شده.
بی کم و کاست همه را همانطور که بودند نشان می دهد.
فکر شفاف باشد عبرتها را خوب درک می کند.
« فاقصُصِ القصَصَ لعلهم یتفکرون »
تفکر ، عبرت و قصص بهم تنیده اند.
در حکمت ۵ هم تکرار شده؛
فکر یک آینه صافیست که میتواند هر چیزی را نشان دهد.
فکر و اندیشه روشن و سالم را بسمت الله بگیری خدا را نشان میدهد.
همان فکر که آینه است بسمت مخلوقات گرفته شود. همان مخلوق ،خدا را نشان میدهد.
این فکر است که به معارف میرساند.چون صحبت از استدلال نیست فکر می بیند ،صحبت از دیدن و شهود است.
🔻و کفیٰ اَدباً لنفسِک تَجَنَبُکَ ما کرِهتَهُ لغیرِک
برای ادب آموختن و مودب شدن همین بس که:
از اموری که برای دیگران بد می دانید. برای خود تان هم اجتناب کنید.
حس خود خواهی و حس حب ذات مانع از آن میشود که عیوب خود را راحت ببیند.
حب به ذات در بروز خطای خود، توجیه میکند.
برای دیگران بد است اما همان مورد برای خود توجیه میشود
💢 حکمت ۳۶۶ 💢
روابط علم و عمل
🔻العلمُ مقرونٌ بالعمل : فمَن علِمَ عمِلَ ، والعلمُ یَهتِفُ بالعمل
علم و عمل همراه یکدیگرند.
هر کس عالم شد باید عامل باشد.
علم با عمل همراه است ، وعالم با عمل.
علم از درون فریاد میزند[ یَهتِف] غوغا بپا می کند. علم واقعی فریاد خواهی و تشویق به عمل میکند، آنچه میدانی چرا عمل نمیکنی!!!
واز دو حال بیش خارج نیست.
🔻فاِن اَجابهُ و الاّ اِرتَحَلَ عنهُ
۱- اگر صدای غوغای درونی علم را شنید و تایید کرد ، به آن عمل کرده است.
۲- اگر نشنیده گرفت و به آن عمل نکرد ، علم از سنه رخت بر بسته و کوچ میکند.
علم موجود زنده و ذی شعور است.
« تَنهیٰ عن الفحشا و المنکر » است.
علم مطالبه گری دارد.
اگر به علم عمل نشود بعد از مدتی [ ارتحل] کوچ میکند. و حقیقت و یقین علم تبدیل به شک میشود.
رحلت علم آنست ؛ علم به نقطه مقابل خود ،جهل تبدیل میشود.
اللهم افتح لنا خزائن علومک