الحمدلله رب العالمین
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح حکمتها
۴۰۰/۱۱/۳۹ – ۱۷ رجب
💢 حکمت ۳۵۰ 💢
🔸الظالمِ منَ الرجالِ ثلاثُ علاماتٕ
انسان ظالم سه علامت دارد.
یکی از این سه نشانه در کسی باشد او ظالم است.
🔸یَظلمُ مَن فوقَهُ بالمعصیه
۱- کسی که به سبب معصیت و نافرمانی ، مافوق خود را اطاعت نکند.
مافوق صلاحیتی داشته، مسئولیتی یافته ، فرمان او اطاعت نشود ، تلاش و مسئولیت او زیر سوال میرود.
پشتوانه زحمات او پایین کشیده میشود.
با عدم اجرای تکالیف و تبعیت نکردن از مافوق در واقع به او ظلم کرده است.
دستور او را بی اهمیت دانسته و دیگران راهم نسبت به او دلسرد می کند.
ظلم فقط غصب فدک نیست.
نسبت بخدا معصیت کردن قوانین خدا را زیر پا قرار دادن است. و این ظلم بخداست.
🔸و مَن دونَهُ بالغلَبَه
۲- نشانه ظالم ؛ نسبت به مادون خود غلبه و زورگویی داشته باشد.
این نوع ظلم برای ما بیشتر ملموس است.
مدیر مجموعه، حقوق اولیه ، احترامات ، سوابق را در نظر نگیرد، انتخاب بر اساس شایستگی نباشد، ظلم به زیر دست خود نموده است.
حداقل وظیفهٔ واجب به زیر دستان ، باید عدالت و انصاف رعایت شود.
🔸و یُظاهِرُ القومَ الظَّلَةِ
۳- کسی که از قوم ظالم پشتیبانی می کند.
خود ظلم نمیکند و لی کمک حال و سیاهی لشکر ظالم است.
حد وسطی وجود ندارد یا باید ظالم بود یا مظلوم.
حمایت نکردن و عدم پشتیبانی از مظلوم ، حمایت از ظالم خواهد بود.
روایت نبوی:
در قیامت منادی ندا می دهد،
کجایند ظالمان برخیزند.
کجایند اعوان ظالمان،
کجایند اشباه ظالمان ،
[کسانی که ظالم و حامی ظلم نبودند. اما در دل بد ندانستند که شباهتی به قدرت ظالم داشته باشند که بتوانند به دیگران زورگویی کنند.]
همه قیام کنند و هرسه گروه داخل بر جهنم میشوند.
اگر کسی بقدر نوک مدادظا لم، را تیز کرده باشد، کمک حال ظلم است.
نوشتن کار ظالم را راحت کرده باشد.
حداقل و کوچکترین کار تیزی نوک مداد ظالم است که در کار ظلم شریک حساب میگردد.
💢 حکمت ۳۵۱ 💢
🔸عندَ تَناهِی الشدتِ تکونُ الفُرجَةُ
هنگامیکه شدت سختی به نهایت رسید ، در همان لحظه فرج و راحتی حاصل میشود.
🔸و عندَ تَضایُقِ حَلَقِ البلاءِ یکونُ الرَّخاء
هنگامیکه از هر طرف حلقه های بلا تنگتر و تنگتر شد رفاه و گشایش بسراغ می آید.
[ضرب المثل: پایان شب سیه سپید است]
غالبا اینگونه است که در اوج سختی فرج حاصل میشود اما عده ای هم ممکن است تا پایان رنج بکشند.
نکته:
۱- نباید در شرایط سخت ناامید بود.
گشایش ، خدا و امیدی هست.
در کنار سختی آسایش را تجربه خواهد کرد.
نا امیدی ممنوع است.
۲- جملات شکوه ای ، ناسپاسی ، اعتراض ممنوع است.
۳- مشکلات در طول زمان حل میشود.
نباید انتظار داشت فی الفور مشکل حل شود.
روایت: اگر انسان بخواهد مشکل را قبل از زمان مقرر حل کند ؛ برطرف که نمیشود بر مشکلات افزوده هم میشود
۳- « فانَّ مع العُسر یُسرا انَّ مع العسرِ یُسرا»
همراه هر سختی [ یک سختی]یک راحتی هم هست.
در جمله دوم : در قبال همان سختی قبلی یک راحتی جدید داده میشود.
یعنی به ازای هر سختی دو راحتی!.
۴- یکی از حکمت های بلا و رنج اینست که بسوی خدا برگردیم.
💢 حکمت ۳۵۲ 💢
🔸وقال علیه السلام : لبعضِ اصحابهِ
امیرالمومنین در اطراف خود دیدند عده ای زیاد به زن و بچه وابسته آند.
حتی در وظایف خود کوتاهی میکنند تا خوشی اهل خانه را تامین کنند.
خطاب به آنها فرمود:
🔸لا تَجعَلَنَّ اکثرَ شُغلِکَ باَهلِکَ و ولَدِک
مبادا اکثر هم و غم ، و مشغولیت شما صرف تامین مایحتاج زن و بچه باشد.
مبادا همه فرصت، همه حواس ، وخرج شما برای شکم باشد.
🔸فاِن یَکن اهلُک و ولدُک اولیاءَ اللهِ فاِنَّ اللهَ لا یُضیعُ اولیائهُ
اگر خانواده دوستدار خدا باشند. خدای متعال هیچگاه اولیای خود را رها نمی کند.
« من حیث لا یحتسب » آنها را تامین میکند.
خدا هوادار آنها و کفالت اولیا را بعهده دارد.
🔸و اِن یکونوا اَعداءَ اللهِ فما هَمُّکَ و شُغلُکَ باَعداءِ اللهِ
واگر اهل و عیال دشمن خدا باشند و سر ناسازگاری داشته باشند.
چرا همه همت شما برای دشمن خدا باشد.
خود را خرج دشمن خدا قرار ندهید ، خرج خدا کنید.
نکته:
۱- مسلم و قطعی ست که از واجبات مردان، تامین معاش تحت تکفل است، به بهترین وجه خانواده را اداره کند.
بحث افراط و تفریط است.
برای خوشی خانواده وارد تجارت حرام نشدن است.
باید حساب پس دهد پس خود مرد مهم تر است چون در ابدیت ماندگار است و پاسخگو.
۲- عواطف از امور لا ینفک انسان است.
علاقه فراوان باید در مسیر عقل باشد.
نه اینکه عقل در مسیر عاطفه و احساس باشد.
عواطف نباید بر دین ، ایمان ، عقل غلبه کند
دل کندن نوح پیامبر از فرزند خود و غرق شدن او درس عواطف در مسیر عقل بودن است.
تامین در حد آبرو مندی ، و بر خانواده هم نباید سخت گرفت.
زهد هر کسی مربوط به خود شخص است مگر اینکه خانواده با میل خود، همراهی کنند.
زهد خوب است برای خود، ولی برای خانواده در حد اعتدال و بر خانواده افراط و تفریط باید رعایت شود.
💢 حکمت ۳۵۳ 💢
🔸اکبرُ العیبِ اَن تَعِیبَ ما فیکَ مثلُهُ
بالاتر و بزرگترین عیب آنست که، عیوب دیگران بزرگ و بر زبان تو شماتت شود ولی همان عیب در درون تو باشد.
کسی که عیب خود نمی بیند اما همان عیب را در دیگران بزرگ می بیند احمق است.«حکمت ۲۴۹»
در دیگران بد می شمارد ، نهی می کند اما عیناً همان را خود دارد در یک تعارض بزرگ قرار دارد و همان حماقت اوست.
روایت: نسبت به عیوب خود چهار چشمی و نسبت به عیوب دیگران کور باش .
در عیب جویی شخصیت اشخاص لگد مال میشود.
در نهی از منکر اشخاص مد نظر نیست بلکه از آن فعل زشت نهی می شود.
💢 حکمت ۳۵۴ 💢
🔸وهنَاَ بحضرته رحلٌ رجلاً بغلامٕ وُلِدَ له فقال له
در محضر امیرالمومنین علیه السلام جمعی نشسته بودند فردی صاحب فرزند شده ، دیگران به او تبریک می گفتند.
🔸لِیُهنِئکَ الفارِس
یک نفر گفت: امید است که فرزندتو یک سوار کار ماهر و درجه یک باشد.
این نوع تبریک گویی در جاهلیت مرسوم بود.
سوار کاری و جنگجویی از مزیت و محاسن بود.
🔸فقال: لا تَقُل ذالک ماکت قُل شَکَرتَ الواهِب
حضرت فرمود: اینگونه نگو.
اگر خواستی تبریک بگویی بگو ،
پدری که صاحب فرزند شدی شکر گذار کسی باش که بتو موهبت کرده.« شکرتَ الواهب»
🔸 و بُورِکَ لکَ فی المَوهُوب و بلَغَ اَشُدَّهُ و رُزِقتَ بِرَّهُ
و این هدیهٔ بخشیده شده بتو مبارک باشد.
فرزند تو به بالاترین حد کمال و رشد برسد.
و تو هم از وجود او بهرمند شوی. وخیر او بتو برسد.
نکته:
چهار مرحله که حضرت برشمرد.
۱- فرزند نعمت بزرگ است و انسان باید این موهبت بزرگ را ببیند.
۲- نعمت را خوب تربیت کند.انگونه که شایسته ی مراقبت از نعمت باشد.
حتماً آن نعمت مبارک خواهد بود.و موجب برکت.
۳- بچه باید بحد نهایی برسد.
تربیت باید به کمال جسمانی ، روحانی ، فکری ، استعدادی ، ایمانی برسد.
۴- بحد کمال رسیدن فرزند، خیر رسانی و اثر گذاری او شروع شده، و منشا خیر برای پدر و مادر میشود
نتیجهٔ زحمت و خیر یک روزی بر می گردد.
💢 حکمت ۳۵۵ 💢
🔸وبنیٰ رجلٌ مِن عُمالِهِ بِناءً فَخما
خبر به امیرالمومنین رسید که یکی از کارگزاران حکومت ،ساختمان با شکوهی بنا کرده است.
🔸فقال: اَطَلَعَتِ الوَرِقُ رُؤُسَها انَ البناءَ یَصِفُ لکَ الغنیٰ
به او فرمود: سکه های نقرهٔ تو از این بنا سر در آوردند.
خانه ای که ساختی غنا و ثروت تو را وصف می کند.
نکته:
فرد یک شخص عادی نیست از عمّال حکومت است.وقتی بحث حکومتی مطرح است بی تفاوت نمی ماند.
اولا؛ ادعای فقر و سادگی داشتی اما شکوه این خانه و رفاه آن ثابت می کند حرفهای قبل ادعایی بیش نبوده.
ثانیا؛ این بنا نشان از توانگری دارد.و توانگری برای یک مسئول حکومتی جا ندارد.
شخص عادی نیست از بیت المال ارتزاق می کند، این امر سبب شبهه انداختن مردم میشود.
در مقام توبیخ ، این خانه حقیقت تو را نشان داد.
روایت نبوی : از سعادت انسان اینست خانهٔ بزرگ داشته باشد.
برای همه جایز است اما عوامل و کارمندان حکومت باید مثل افراد جامعه و یا کمتر زندگی داشته باشند.
نه اینکه چون پول دارد زندگی بالاتری داشته باشد.
اللهم اَخرج حبّ الدنیا عن قلوبنا
تو مگو ما را به دان شه راه نیست
با کریمان کارها دشوار نیست