💠مَن نَظرَ فی عیبِ نفسِهِ اِشتَغَلَ عن عیبِ غیرِهِ کسی که به عیوب خود مشغول و سر به گریبان خود باشد فرصت پرداختن به عیوب دیگران را ندارد.
همه مردم نقص دارنداگر به امور نقص خود و ترمیم آن پرداخته شود، از فرو رفتن در معایب و مشغله دیگران باز می ماند.
روایت علوی: عاقل ترین اشخاص کسی ست که عیب خود می بیند اما نسبت به دیگران نابینا ست و عیوبی نمی بیند.
نکته: فرق عیب جویی با نهی از منکر. عیب دیدن و عیب جویی یک بحث است و نهی از منکر یک بحث دیگر. بین سوء فعل و سوء فاعل تفاوت است. نهی از منکر در واقع نهی از عمل سوء است نه از فاعل آن. شخص را تخطئه کردن نیست بلکه بحث در عمل او ست که بد است. اما در عیب جویی شخصیت او پایمال میشود
💠و مَن رَضیَ برزقِ اللهِ لم یَحزَن علیٰ ما فاتَه اگر کسی به روزی مقدر شدهٔ خداوند راضی باشد ،ما فات او را محزون نمی کند.
کسی باور کند که داشته های امروز مرا خدا داده است.[ فکر ، توان ، نیروی بازو رزق الله هستند] اگر بهر نحوی از بین رفت، اندوه او را از پا در نمی آورد. دیروز رزق خدا بود، امروز هم رزق خدا بود که رفت ، فردا هم دوباره خدا رزاق است.
باور این موضوع اگر ضعیف باشد ،خود را همه کاره و رزاق می داند. امروز که از دست رفت برای فردا غمناک است که پیر شده و توان بدست آوردن ندارد. پس حزن او را فرا می گیرد، چون خود را همه کاره دید. در رزاق بودن خدا دیروز ، امروز، فردا معنا ندارد.
💠و مَن سَلَّ سَیفَ البغیِ قُتِلَ بهِ کسی که شمشیر را برای ظلم از غلاف بیرون بکشد، با همان شمشیر کشته خواهد شد. ظلم روزی دامن او را خواهد گرفت. پاگیر ظلم خود خواهد شد. چاه کندن بهر کسی و ظلم کردن ،عاقبت آدمی را به دام می افکند.
💠و مَن کابَدَالاُمورَ عَطِبَ و مَنِ اقْتَحَمَ اللُجَجَ غَرِق کسی که بدون توجه و مقدمه سازی ، بدون تحقیق و بررسی شروع بکار کرد هلاک خواهد شد.و نتیجهٔ خوشایندی برای او نخواهد داشت.
معنای دوم: اگر کسی در مسیر موفقیت [ علم ، صنعت ]بطور طبیعی به مانعی برخورد کرد. بجای لجاجت بخرج دادن برای عبور از مانع ، با تفکر و اندیشه درست راه جدیدی برای خروج از مانع پیدا کند. از مسیر جایگزین آن میتوان از مانع گذر کرد. لجاجت بر همان مسیر ، قدرت را ضعیف، عمر را فنا، و اشتیاق را کم می کند.
اگر کسی خود را در گرداب دریای مواج فرو برد ،غرق شدن او حتمی است. بی توجه پا در مرداب گذارد فرو خواهد رفت.
بدون استعداد ،یا بدون مباحث علمی، مسیر علم را شروع می کند عمر او به هدر رفته ،بعد از مدتی تازه متوجه میشود که اشتباه رفته است.
💠و مَن دخلَ مَداخِلَ السُّوءِ اَتُّهِمَ کسی که در ورودی سوء قدم گذاشت ،وارد شد بطور حتم متهم خواهد شد. بپرهیزید از موضع و جایگاهی که محل تهمت زدن است. وارد شدن در جایی که امکان سوء برداشت باشد ممنوع است.
بحث پرگویی: و سرانجام پرگویی چیست!!
💠و مَن کَثُرَ کلامهُ کثُرَ خَطَؤُهُ و مَن کَثُرَ خَطَؤُهُ قلَّ حیاوُهُ کسی که کثرت کلام دارد زیاده گویی او موجب کثرت خطای او میشود. حرف زدن بیش از اندیشه باشد، اشتباه هم بیشتر است.
کسی که خطای او بیشتر شد سبب کم شدن حیای او می گردد. حیا آن قوه ی درونی که باز میدارد از ورود به خطا و گناه. سرزدن اشتباه زیاد، سبب ضعف این قوه شده حیا را کم ، و اشتباهات بصورت یک عادت در درون جایگزین حیا می شود و و پردهٔ حیا پاره می گردد.
💠و مَن قلَّ حیاوُهُ قلَّ ورَعَهُ و مَن قلَّ ورَعَهُ ماتَ قلبُهُ کسی که پرده حیای او پاره و حیا کمتر شد ، تقوا و ورع او آسیب می بیند. ،بی تقوا میشود. ورع از دست رفته قلب را می میراند. مرده ای است در میان زندگان. حیات ایمان ،حیات ورع به قلب زنده است.
ورع: آن حس مسئولیت به اوامر و نواهی الهی. آن حس از بین برود در برابر گناه کرنش ، در برابر اطاعت خدا سرکش، میشود.
گ💠و مَن ماتَ قلبُهُ دخلَ النارَ وکسی که حیات قلب، از او رخت بست. قلب مرده، بلاشک سزای او جهنم خواهد بود.
نتیجهٔ پر گویی انسان، خطای زیاد، و خطا سبب قلّت حیا ، و قلت حیا موجب رفتن ورع ، و دور شدن از ورع مایه ی مرگ قلب، و قلب مرده جایگاه دوزخی دارد.
💠ومَن نظَرَفی عیوبِ الناسِ فاَنکَرَها ثمَّ....فذالک الاَحمق بعَینِه کسی به عیوب و خطای دیگران توجه کند اما همان عیب را خود داشته و انجام دهد.به تمام معنا یک احمق است.
احمق جمع بین اضداد می کند. عملی را در دیگری تقبیح و اعلام بیزاری میکند.اما همان را برای خود محبوب دانسته اجرایی میکند.
در نهی از دیگران، قبل از آن باید برای خود ناهی باشد. در امر به دیگران ،قبل از آن باید برای خود آمر و عامل باشد.
💠و القناعَةُ مالٌ لا یَنفَد قناعت یک ثروتی است که،تمام شدنی نیست . این جمله سه بار در نهج ذکر شده. [ حکمت ۵۷ ، و حکمت۴۷۵ ]
قناعت ذات انسان را برای سبکبال شدن و عروج باز می کند.
رسولخدا صلی الله علیه وآله: بهترین امت من، به حد کفاف قانع و راضیند. و بدترین امت من طماع هستند. مسلمان است ولی مسلمان بدی که وجود او را طمع پر کرده است.
💠و مَن اَکثرُ مِن ذکرِ الموتِ رضیَ منَ الدنیا بالیَسیر کسی یاد مرگ و توجه به آن را زیاد داشته باشد، دنبال زیاده خواهی نیست، به حداقل های زندگی راضی میشود.
عامل زیاده خواهی ها آمال هستند. یاد مرگ است که این شهوات را خاموش می کند. و یاد مرگ است که میتواند ریشهٔ هرز غفلت را برکَند ظاهر فریبنده و کششهای دنیا ،مانع از یاد قیامت است، فقط یاد مرگ میتواند تعادل بدهد.
💠 ومَن عَلِمَ اَنَّ کلامَهُ مِن عملِه قلَّ کلامُه الا فیما یَعنِیهِ کسی بداند سخن گفتن او جزو اعمال او حساب و سخن ثبت و ضبط میشود، کلام او کوتاه می گردد.
سخن گفتن مطلقا ممنوع است.«الا فیما یَعنی» مگر در امور مهم که به او مربوط است. مگر در آشکار کردن حق، مگر در دفاع از خود، مگر برای رفع شبهات، زیاد سخن گفتن مانعی ندارد.
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح حکمتها
💢 حکمت ۳۴۹ 💢
💠مَن نَظرَ فی عیبِ نفسِهِ اِشتَغَلَ عن عیبِ غیرِهِ
کسی که به عیوب خود مشغول و سر به گریبان خود باشد فرصت پرداختن به عیوب دیگران را ندارد.
همه مردم نقص دارنداگر به امور نقص خود و ترمیم آن پرداخته شود، از فرو رفتن در معایب و مشغله دیگران باز می ماند.
روایت علوی: عاقل ترین اشخاص کسی ست که عیب خود می بیند اما نسبت به دیگران نابینا ست و عیوبی نمی بیند.
نکته:
فرق عیب جویی با نهی از منکر.
عیب دیدن و عیب جویی یک بحث است و نهی از منکر یک بحث دیگر.
بین سوء فعل و سوء فاعل تفاوت است.
نهی از منکر در واقع نهی از عمل سوء است نه از فاعل آن.
شخص را تخطئه کردن نیست بلکه بحث در عمل او ست که بد است.
اما در عیب جویی شخصیت او پایمال میشود
💠و مَن رَضیَ برزقِ اللهِ لم یَحزَن علیٰ ما فاتَه
اگر کسی به روزی مقدر شدهٔ خداوند راضی باشد ،ما فات او را محزون نمی کند.
کسی باور کند که داشته های امروز مرا خدا داده است.[ فکر ، توان ، نیروی بازو رزق الله هستند] اگر بهر نحوی از بین رفت، اندوه او را از پا در نمی آورد.
دیروز رزق خدا بود، امروز هم رزق خدا بود که رفت ، فردا هم دوباره خدا رزاق است.
باور این موضوع اگر ضعیف باشد ،خود را همه کاره و رزاق می داند.
امروز که از دست رفت برای فردا غمناک است که پیر شده و توان بدست آوردن ندارد.
پس حزن او را فرا می گیرد، چون خود را همه کاره دید.
در رزاق بودن خدا دیروز ، امروز، فردا معنا ندارد.
💠و مَن سَلَّ سَیفَ البغیِ قُتِلَ بهِ
کسی که شمشیر را برای ظلم از غلاف بیرون بکشد، با همان شمشیر کشته خواهد شد.
ظلم روزی دامن او را خواهد گرفت.
پاگیر ظلم خود خواهد شد.
چاه کندن بهر کسی و ظلم کردن ،عاقبت آدمی را به دام می افکند.
💠و مَن کابَدَالاُمورَ عَطِبَ و مَنِ اقْتَحَمَ اللُجَجَ غَرِق
کسی که بدون توجه و مقدمه سازی ، بدون تحقیق و بررسی شروع بکار کرد هلاک خواهد شد.و نتیجهٔ خوشایندی برای او نخواهد داشت.
معنای دوم: اگر کسی در مسیر موفقیت [ علم ، صنعت ]بطور طبیعی به مانعی برخورد کرد.
بجای لجاجت بخرج دادن برای عبور از مانع ، با تفکر و اندیشه درست راه جدیدی برای خروج از مانع پیدا کند.
از مسیر جایگزین آن میتوان از مانع گذر کرد.
لجاجت بر همان مسیر ، قدرت را ضعیف، عمر را فنا، و اشتیاق را کم می کند.
اگر کسی خود را در گرداب دریای مواج فرو برد ،غرق شدن او حتمی است.
بی توجه پا در مرداب گذارد فرو خواهد رفت.
بدون استعداد ،یا بدون مباحث علمی، مسیر علم را شروع می کند عمر او به هدر رفته ،بعد از مدتی تازه متوجه میشود که اشتباه رفته است.
💠و مَن دخلَ مَداخِلَ السُّوءِ اَتُّهِمَ
کسی که در ورودی سوء قدم گذاشت ،وارد شد بطور حتم متهم خواهد شد.
بپرهیزید از موضع و جایگاهی که محل تهمت زدن است.
وارد شدن در جایی که امکان سوء برداشت باشد ممنوع است.
بحث پرگویی: و سرانجام پرگویی چیست!!
💠و مَن کَثُرَ کلامهُ کثُرَ خَطَؤُهُ و مَن کَثُرَ خَطَؤُهُ قلَّ حیاوُهُ
کسی که کثرت کلام دارد زیاده گویی او موجب کثرت خطای او میشود.
حرف زدن بیش از اندیشه باشد، اشتباه هم بیشتر است.
کسی که خطای او بیشتر شد سبب کم شدن حیای او می گردد.
حیا آن قوه ی درونی که باز میدارد از ورود به خطا و گناه.
سرزدن اشتباه زیاد، سبب ضعف این قوه شده حیا را کم ، و اشتباهات بصورت یک عادت در درون جایگزین حیا می شود و و پردهٔ حیا پاره می گردد.
💠و مَن قلَّ حیاوُهُ قلَّ ورَعَهُ و مَن قلَّ ورَعَهُ ماتَ قلبُهُ
کسی که پرده حیای او پاره و حیا کمتر شد ، تقوا و ورع او آسیب می بیند. ،بی تقوا میشود.
ورع از دست رفته قلب را می میراند.
مرده ای است در میان زندگان.
حیات ایمان ،حیات ورع به قلب زنده است.
ورع: آن حس مسئولیت به اوامر و نواهی الهی.
آن حس از بین برود در برابر گناه کرنش ، در برابر اطاعت خدا سرکش، میشود.
گ💠و مَن ماتَ قلبُهُ دخلَ النارَ
وکسی که حیات قلب، از او رخت بست.
قلب مرده، بلاشک سزای او جهنم خواهد بود.
نتیجهٔ پر گویی انسان، خطای زیاد،
و خطا سبب قلّت حیا ،
و قلت حیا موجب رفتن ورع ،
و دور شدن از ورع مایه ی مرگ قلب،
و قلب مرده جایگاه دوزخی دارد.
💠ومَن نظَرَفی عیوبِ الناسِ فاَنکَرَها ثمَّ....فذالک الاَحمق بعَینِه
کسی به عیوب و خطای دیگران توجه کند اما همان عیب را خود داشته و انجام دهد.به تمام معنا یک احمق است.
احمق جمع بین اضداد می کند.
عملی را در دیگری تقبیح و اعلام بیزاری میکند.اما همان را برای خود محبوب دانسته اجرایی میکند.
در نهی از دیگران، قبل از آن باید برای خود ناهی باشد.
در امر به دیگران ،قبل از آن باید برای خود آمر و عامل باشد.
💠و القناعَةُ مالٌ لا یَنفَد
قناعت یک ثروتی است که،تمام شدنی نیست .
این جمله سه بار در نهج ذکر شده.
[ حکمت ۵۷ ، و حکمت۴۷۵ ]
قناعت ذات انسان را برای سبکبال شدن و عروج باز می کند.
رسولخدا صلی الله علیه وآله:
بهترین امت من، به حد کفاف قانع و راضیند.
و بدترین امت من طماع هستند.
مسلمان است ولی مسلمان بدی که وجود او را طمع پر کرده است.
💠و مَن اَکثرُ مِن ذکرِ الموتِ رضیَ منَ الدنیا بالیَسیر
کسی یاد مرگ و توجه به آن را زیاد داشته باشد، دنبال زیاده خواهی نیست، به حداقل های زندگی راضی میشود.
عامل زیاده خواهی ها آمال هستند.
یاد مرگ است که این شهوات را خاموش می کند.
و یاد مرگ است که میتواند ریشهٔ هرز غفلت را برکَند
ظاهر فریبنده و کششهای دنیا ،مانع از یاد قیامت است، فقط یاد مرگ میتواند تعادل بدهد.
💠 ومَن عَلِمَ اَنَّ کلامَهُ مِن عملِه قلَّ کلامُه الا فیما یَعنِیهِ
کسی بداند سخن گفتن او جزو اعمال او حساب و سخن ثبت و ضبط میشود، کلام او کوتاه می گردد.
سخن گفتن مطلقا ممنوع است.«الا فیما یَعنی»
مگر در امور مهم که به او مربوط است.
مگر در آشکار کردن حق،
مگر در دفاع از خود،
مگر برای رفع شبهات،
زیاد سخن گفتن مانعی ندارد.
اللهم انطقنا بالهدی والهمنا بالتقوی
https://chat.whatsapp.com/FdoDs9OFRCMF50anGp6EzM