🔻وقد مرَّ بقتلیَ الخوارج ... حضرت در منطقه نهروان بعد از پایان جنگ با خوارج ، از کنار کشته شدگان رد میشدند. اکثر قریب به اتفاق خوارج کشته شدند جز تعداد انگشت شمار مانده بودند. فرمود:
🔻بُوساً لکم لقد ضَرَّکم من غَرَّکم بدا به حال شما ، چقدر وضعیت شما کسل کننده و عاقبت شما ناخرسند است. قطعا آن کسانی که شما را فریب دادند بشما زیان رساندند. شما مقصر اصلی نیستید اما فریب ، فریب دهندگان را خوردید.
🔻فقیل له مَن غرَّهم یا امیرالمومنین عده ای که کنار حضرت حاضر بودند سوال کردند ، چه کسی آنان را فریفته!!!
🔻.فقال : الشیطانُ المضِّل و الانفسُ الاَمارَّةُ بالسوءِ فرمود: ۱- دشمنی بنام شیطان گمراه کننده دشمن اصلی که خوارج را از مسیر حق منحرف کرد. ۲- نفس اماره که فرمان به بدی دارد.
🔻غرَّتهُم بالاَمانیِّ و فَسَحَت بهم بالمعاصی شیطان بواسطهٔ الف) آرزوهای طولانی ب) برای رسیدن به آرزو از هر راهی که باشد ج) وعدهٔ پیروزی و حمایت
🔻و وعَدَتهُمُ الاِظهارَ فَاقتَحَمَت بهِمُ النار وقتی به وعده پیروزی وحمایت دلخوش شدند. این سه عامل که مهیا شد و تابع شیطان شدند. شیطان انها را در جهنم پرتاب کرد.
علت عاقبت شوم خوارجی که قاری قرآن ،و عابد شب بودند.این بود: شیطان مرحله به مرحله روی آنها کار کرد.تا در نهایت مقابل امام خود ایستادند.
نفس بعنوان دشمن درونی به بدی فرمان میدهد اما کنار آن چندین دوست شفیق هست که باز دارنده و دعوت کننده به نیکی هستند. وجدان ، فطرت ، رسول درونی بنام عقل ، رسول بیرونی قرآن ،وحی ، پیامبر.
شیطان و نفس سه راه را برایشان اتخاذ کرد. آرزوهای طولانی که باعث شد بر روی هر چیزی چشم ببندند تا به هدف خود برسند. [ هدف وسیله را توجیه میکند] افکار خوارج بود.
برای دستیابی به آمال خود ترک وظایف کرده،حلال و حرام درهم آمیخته تا به هدف برسند.
عامل بعدی وعده ٔ حمایت شیطان بود . متوجه این نبودند هرکه در مقابل خدا قرار گرفت در کار او پیروزی نیست شکست قطعی ست. منتها شیطان آنرا با زیبایی جلوه داد. فهمیدن آن هم زمانی میسر شد که با صورت به جهنم بیفتند. اما دیر شده و فهمیدن اثر ندارد.
💢 حکمت ۳۲۴ 💢
🔻اتقّوا معاصیَ اللهِ فی الخلَوات ، فانَّ الشاهدَ هو الحاکم بترسید از اینکه در خلوت گناه کنید. زیرا آن شاهدی که می بیند همان حکم را صادر می کند.
شهادت دست ، زبان ، زمین و ....تشریفات کار است. گرچه خود او شاهد بوده بی نیاز از شهود و بینّه است.
اکثر مردم گناه در ملا عام را ابا دارند.حد و مرزی را قائلند. حریمی را رعایت میکنند. در بعضی از روزها ، در بعضی از مکانها، درنزد بعضی از افراد، به هر دلایلی برای خود حریمی دارند. یا از ترس کسی یا از روی حجب و حیا در انظار مراعات گناه می کنند. عده قلیلی بی مهابا و بدون توجه مرتکب گناه شده و حدو مرزی را مراعات نمی کنند.
اکثریت مردم که در انظار حجب و حیا دارند در خلوت چرا رعایت نمی کنند!!. اگر در جلوت مردم بیننده هستند در خلوت خدا شاهد است.ودر موقع لزوم همان شاهد حکم می کند.
امام صادق علیه السلام : به گونه ای از خدا حیا کن گویا او را می بینی ، اگر تو او را نمی بینی ، او تو را می بیند. اگر فکر میکنی تو را نمی بیند از دایره توحید بیرون شده به کفر رسیدی. اگر تو را می بیند و آنرا میدانی و گناه میکنی، برای خدا گناه را بروز می دهی، از هر بیننده ای بیشتر خدا را پایین آورده ای. برای خدا ارزشی قائل نشدی. در مقابل بچه یا دیوانه ارزش و حدو مرز گناه را رعایت میکنی اما از نگاه خدا نه!!!
💢 حکمت ۳۲۵ 💢
🔻امّا بلَغَه قتلُ محمد بن ابی بکر هنگامیکه خبر شهادت محمد بن ابی بکر والی مصر که بر اثر حملات سپاه معاویه به شهادت رسید به امیرالمومنین ابلاغ شد.فرمود:
🔻انَّ حُزنَنا علیه علیٰ قدرِ سرورِهِم به مقدار حزن و اندوه ما برای شهادت محمد به اندازه خوشحالی و سرور اهل شام است.
در کتاب الغارات آورده آند: نیروی مخفی اطلاعاتی امام در شهر شام ، به امام گفت ،شادمانی و سروری که در مردم شام دیدم بخاطر شهادت محمد بن ابی بکر ، در جایی ندیده بودم.
🔻الاّ اَنّهُم نقَصوا بَغیضَاً و نَقَصنا حَبیبَاً تفاوت لشکر ما و شام در اینست: اهل شام یک دشمنی از دشمنان خود را از سر راه برداشتند ولی ما حبیب و دوست خود را از دست دادیم. و از دست دادن عزیز همانقدر محزون و ناراحت شدیم.
ارزش انسان بقدری مهم و آنقدر بزرگ باشد که دشمنان برای از بین بردن او دست بدست هم داده او را از سر راه بردارند.و حاکم جامعه از نبود او اینهمه غصه ناک شود.
در خطبه ۶۸ فرمود . از ابتدا با گماردن محمد بر شهر مصر مخالف بودم. کسی که در نظرم بود هاشم بن عتبه بود. اگر حاکم مصر میشد فرماندهٔ شجاعی بود سپاه معاویه نمی توانست به مصر حمله کند.
با این حال که محمد رفت دلالت بر نکوهش و مذمت او نیست.محمد نسبت بما دوست بود و در دامان من پرورش یافته بود. او برای اینکار جوان بود.
گاهی اوقات حاکمان جامعه اسلامی با امری موافق نیستند. اما ادارهٔ جامعه بر اساس استبداد و خود رأیی نیست. جمهوریت است حرف مردم را باید پذیرفت.[ حضرت امام با انتخاب بنی صدر مخالف بود ولی فضای جامعه ایجاب می کرد]
برای انتخاب محمد بر حاکم مصر جو را بگونه ای بر علیه امیرالمومنین درست کردند، با پافشاری و اصرار مجبور شد اورا انتخاب کند.
مردم اگر بر موضوعی تصمیم گرفتند هرچند راه اشتباه باشد ، حاکم جامعه اگر علی هم باشد .برای رشد و ترقی ، وفهم مردم ، باید تجربه کنند و خود بفهمند.ولو اینکه شخصیت های جلیلی شهید شوند. تا مردم از جهت سیاسی و دینی بینش پیدا کنند.
اینطور نیست یک نفر مانند علی ع با رای خود همه جا حرف خود را پیش ببرد بعضی جاها لازم است مردم وارد گود شوند. گرچه انتخابشان اشتباه باشد، تا تجربه کنند . ودر ادامه اطمینانشان به امام و رهبر جامعه بیشتر بشود.
💢حکمت ۳۲۵ 💢
🔻العُمرُ الذی اَهذَرَ اللهُ فیهِ الیَبنِ اٰدمَ سِتُّنَ سَنَةً عمری که خدای متعال عذر انسان را می پذیرد ۶۰ سال است . تا قبل از آن خطا و اشتباه، امکان توبه و بخشش، عذرخواهی هست اما بعد از ۶۰ عذر کسی نمی پذیرد.
نکته: چرا ۶۰ سال!!! این حکمت راجب توبه نیست ،درتوبه همیشه باز است.عذر چیز دیگریست. زیر ۶۰ سال قوای شهوی ، حرص ، طمع ، قدرت طلبی ،مال دوستی، وهمه قوای مختلف تا سن ۶۰ آرام آرام رو به اضمحلال رفته ، قدرت جسمانی کم شده، آثار مرگ نمایان گشته. اگر کسی بدینجا رسید و سربزیر و متواضع در برابر خدا نشد، عذری پذیرفته نیست.
زیبایی ، قدرت، فوران حب ها ، در جوان زیاد است، اما در ۶۰ سال افول کرده ، کسی هنوز در انحراف باشد سربراه شدن او مشکل است.
در بسیاری از روایات ۴۰ سال قید شده. تا این سن هر چه عادت و ملکه شد قابل برگشت از آن سخت است. جمع بین ۴۰ و ۶۰ سال: ابتدای پیری و انتهای آن ۶۰ سال است.
اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا
بخشی از نامه ۳۵ راجب محمد بن آبی بکر
چهار ویژگی از محمد که تعارف و تملق نبود ،حقایقی بود که از پسری او دیده بود. محمد در خانه امام بزرگ شده بود.[ ولداً ناصحا]
مادر محمد اسما بنت عُمیس ، ابتدا همسر جعفر بن ابی طالب بود همراه جعفر به حبشه رفت ، در بازگشت به مدینه در جنگ موته جعفر بشهادت رسید،
اسما سه فرزند داشت که خلیفه اول ابابکر اورا به همسری برگزید.حاصل ازدواج محمدبن ابی بکر است.
بعنوان خدمتکار حضرت زهرا نبود[ در روضه ها نام او آمده ] . او همسر خلیفه بود ولی از نظر محبت به اهل بیت به خانه حضرت زهرا (س) رفت و آمد می کرد.و در خدمت خانم بود.در جریان غسل خانم هم حاضر بود.
بعد ازمرگ خلیفه ، حضرت با اسما ازدواج کرد و حاصل آن پسری بنام یحیی بن علی است.
محمد بن ابی بکر فرزند خلیفه اما در خانه امام بزرگ شده و فرمود او فرزند خوانده من، و کاملا به احوال او آگاهی دارم. و این چهار ویژگی را داشت.
بخشی از نامه ۲۷ که مربوط به محمد بن ابی بکر است.
امیر المومنین محمد فرزند خوانده خود را بعنوان حاکم مصر معرفی کرد. گرچه امام با اعزام او موافق نبود و مالک را معرفی کرد ،اما به اصرار عده ای از دوستان حضرت را مجبور کردند محمد را به فرمانداری مصر بگمارد.
سرزمین مصر از جهت جغرافیایی دارای وسعت ، و چسبیده به شام مرکز خلافت معاویه ، حاصلخیز و دارای ثروت فراوان، رود نیل مرکز تجارت ، فضا ی سیاسی و موقعیت منطقه ای، و نزدیک بودن به شام ، ونگاه معاویه که هر لحظه در تصرف مصر بود. محمد ۲۴ ساله برای آنجا جوان بود.
محمد پسر جوان و پاکی بود ولی برای اینکار مناسب نبود.امام هم آگاه بود اما پافشاری برخی سبب اعزام او شد.
موقعیت سیاسی حاکم سبب شد عمر و عاص حمله کرد و محمد نیروی خود را بسیج کرد و از طرفی از امام تقاضای کمک و نیرو کرد اما مردم کوفه همراهی نکردند.
۴۰۰۰ نیرو داشت که ۲۰۰۰ نفر را پیش قراول در مبارزه فرستاد همه را کشتند خبر به عقبه سپاه رسید ۲۰۰۰ نفر باقی همه فرار کردند. محمد تنها ماند شکست خورد ، سراو بریدند و با یاران خود به شهادت رسید.و او را به آتش زدند.
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح حکمتها
💢 حکمت ۳۲۳ 💢
🔻وقد مرَّ بقتلیَ الخوارج ...
حضرت در منطقه نهروان بعد از پایان جنگ با خوارج ، از کنار کشته شدگان رد میشدند.
اکثر قریب به اتفاق خوارج کشته شدند جز تعداد انگشت شمار مانده بودند. فرمود:
🔻بُوساً لکم لقد ضَرَّکم من غَرَّکم
بدا به حال شما ، چقدر وضعیت شما کسل کننده و عاقبت شما ناخرسند است.
قطعا آن کسانی که شما را فریب دادند بشما زیان رساندند.
شما مقصر اصلی نیستید اما فریب ، فریب دهندگان را خوردید.
🔻فقیل له مَن غرَّهم یا امیرالمومنین
عده ای که کنار حضرت حاضر بودند سوال کردند ، چه کسی آنان را فریفته!!!
🔻.فقال : الشیطانُ المضِّل و الانفسُ الاَمارَّةُ بالسوءِ
فرمود: ۱- دشمنی بنام شیطان گمراه کننده دشمن اصلی که خوارج را از مسیر حق منحرف کرد.
۲- نفس اماره که فرمان به بدی دارد.
🔻غرَّتهُم بالاَمانیِّ و فَسَحَت بهم بالمعاصی
شیطان بواسطهٔ
الف) آرزوهای طولانی
ب) برای رسیدن به آرزو از هر راهی که باشد
ج) وعدهٔ پیروزی و حمایت
🔻و وعَدَتهُمُ الاِظهارَ فَاقتَحَمَت بهِمُ النار
وقتی به وعده پیروزی وحمایت دلخوش شدند.
این سه عامل که مهیا شد و تابع شیطان شدند. شیطان انها را در جهنم پرتاب کرد.
علت عاقبت شوم خوارجی که قاری قرآن ،و عابد شب بودند.این بود:
شیطان مرحله به مرحله روی آنها کار کرد.تا در نهایت مقابل امام خود ایستادند.
نفس بعنوان دشمن درونی به بدی فرمان میدهد اما کنار آن چندین دوست شفیق هست که باز دارنده و دعوت کننده به نیکی هستند.
وجدان ، فطرت ، رسول درونی بنام عقل ،
رسول بیرونی قرآن ،وحی ، پیامبر.
شیطان و نفس سه راه را برایشان اتخاذ کرد.
آرزوهای طولانی که باعث شد بر روی هر چیزی چشم ببندند تا به هدف خود برسند.
[ هدف وسیله را توجیه میکند] افکار خوارج بود.
برای دستیابی به آمال خود ترک وظایف کرده،حلال و حرام درهم آمیخته تا به هدف برسند.
عامل بعدی وعده ٔ حمایت شیطان بود .
متوجه این نبودند هرکه در مقابل خدا قرار گرفت در کار او پیروزی نیست شکست قطعی ست. منتها شیطان آنرا با زیبایی جلوه داد.
فهمیدن آن هم زمانی میسر شد که با صورت به جهنم بیفتند.
اما دیر شده و فهمیدن اثر ندارد.
💢 حکمت ۳۲۴ 💢
🔻اتقّوا معاصیَ اللهِ فی الخلَوات ، فانَّ الشاهدَ هو الحاکم
بترسید از اینکه در خلوت گناه کنید.
زیرا آن شاهدی که می بیند همان حکم را صادر می کند.
شهادت دست ، زبان ، زمین و ....تشریفات کار است. گرچه خود او شاهد بوده بی نیاز از شهود و بینّه است.
اکثر مردم گناه در ملا عام را ابا دارند.حد و مرزی را قائلند. حریمی را رعایت میکنند.
در بعضی از روزها ،
در بعضی از مکانها،
درنزد بعضی از افراد،
به هر دلایلی برای خود حریمی دارند. یا از ترس کسی یا از روی حجب و حیا در انظار مراعات گناه می کنند.
عده قلیلی بی مهابا و بدون توجه مرتکب گناه شده و حدو مرزی را مراعات نمی کنند.
اکثریت مردم که در انظار حجب و حیا دارند در خلوت چرا رعایت نمی کنند!!.
اگر در جلوت مردم بیننده هستند در خلوت خدا شاهد است.ودر موقع لزوم همان شاهد حکم می کند.
امام صادق علیه السلام :
به گونه ای از خدا حیا کن گویا او را می بینی ، اگر تو او را نمی بینی ، او تو را می بیند.
اگر فکر میکنی تو را نمی بیند از دایره توحید بیرون شده به کفر رسیدی.
اگر تو را می بیند و آنرا میدانی و گناه میکنی، برای خدا گناه را بروز می دهی، از هر بیننده ای بیشتر خدا را پایین آورده ای.
برای خدا ارزشی قائل نشدی.
در مقابل بچه یا دیوانه ارزش و حدو مرز گناه را رعایت میکنی اما از نگاه خدا نه!!!
💢 حکمت ۳۲۵ 💢
🔻امّا بلَغَه قتلُ محمد بن ابی بکر
هنگامیکه خبر شهادت محمد بن ابی بکر والی مصر که بر اثر حملات سپاه معاویه به شهادت رسید به امیرالمومنین ابلاغ شد.فرمود:
🔻انَّ حُزنَنا علیه علیٰ قدرِ سرورِهِم به
مقدار حزن و اندوه ما برای شهادت محمد به اندازه خوشحالی و سرور اهل شام است.
در کتاب الغارات آورده آند:
نیروی مخفی اطلاعاتی امام در شهر شام ، به امام گفت ،شادمانی و سروری که در مردم شام دیدم بخاطر شهادت محمد بن ابی بکر ، در جایی ندیده بودم.
🔻الاّ اَنّهُم نقَصوا بَغیضَاً و نَقَصنا حَبیبَاً
تفاوت لشکر ما و شام در اینست:
اهل شام یک دشمنی از دشمنان خود را از سر راه برداشتند ولی ما حبیب و دوست خود را از دست دادیم. و از دست دادن عزیز همانقدر محزون و ناراحت شدیم.
ارزش انسان بقدری مهم و آنقدر بزرگ باشد که دشمنان برای از بین بردن او دست بدست هم داده او را از سر راه بردارند.و حاکم جامعه از نبود او اینهمه غصه ناک شود.
در خطبه ۶۸ فرمود . از ابتدا با گماردن محمد بر شهر مصر مخالف بودم. کسی که در نظرم بود هاشم بن عتبه بود. اگر حاکم مصر میشد فرماندهٔ شجاعی بود سپاه معاویه نمی توانست به مصر حمله کند.
با این حال که محمد رفت دلالت بر نکوهش و مذمت او نیست.محمد نسبت بما دوست بود و در دامان من پرورش یافته بود. او برای اینکار جوان بود.
گاهی اوقات حاکمان جامعه اسلامی با امری موافق نیستند.
اما ادارهٔ جامعه بر اساس استبداد و خود رأیی نیست. جمهوریت است حرف مردم را باید پذیرفت.[ حضرت امام با انتخاب بنی صدر مخالف بود ولی فضای جامعه ایجاب می کرد]
برای انتخاب محمد بر حاکم مصر جو را بگونه ای بر علیه امیرالمومنین درست کردند، با پافشاری و اصرار مجبور شد اورا انتخاب کند.
مردم اگر بر موضوعی تصمیم گرفتند هرچند راه اشتباه باشد ، حاکم جامعه اگر علی هم باشد .برای رشد و ترقی ، وفهم مردم ، باید تجربه کنند و خود بفهمند.ولو اینکه شخصیت های جلیلی شهید شوند.
تا مردم از جهت سیاسی و دینی بینش پیدا کنند.
اینطور نیست یک نفر مانند علی ع با رای خود همه جا حرف خود را پیش ببرد بعضی جاها لازم است مردم وارد گود شوند.
گرچه انتخابشان اشتباه باشد، تا تجربه کنند .
ودر ادامه اطمینانشان به امام و رهبر جامعه بیشتر بشود.
💢حکمت ۳۲۵ 💢
🔻العُمرُ الذی اَهذَرَ اللهُ فیهِ الیَبنِ اٰدمَ سِتُّنَ سَنَةً
عمری که خدای متعال عذر انسان را می پذیرد ۶۰ سال است .
تا قبل از آن خطا و اشتباه، امکان توبه و بخشش، عذرخواهی هست اما بعد از ۶۰ عذر کسی نمی پذیرد.
نکته:
چرا ۶۰ سال!!!
این حکمت راجب توبه نیست ،درتوبه همیشه باز است.عذر چیز دیگریست.
زیر ۶۰ سال قوای شهوی ، حرص ، طمع ، قدرت طلبی ،مال دوستی، وهمه قوای مختلف تا سن ۶۰ آرام آرام رو به اضمحلال رفته ، قدرت جسمانی کم شده، آثار مرگ نمایان گشته.
اگر کسی بدینجا رسید و سربزیر و متواضع در برابر خدا نشد، عذری پذیرفته نیست.
زیبایی ، قدرت، فوران حب ها ، در جوان زیاد است، اما در ۶۰ سال افول کرده ، کسی هنوز در انحراف باشد سربراه شدن او مشکل است.
در بسیاری از روایات ۴۰ سال قید شده. تا این سن هر چه عادت و ملکه شد قابل برگشت از آن سخت است.
جمع بین ۴۰ و ۶۰ سال:
ابتدای پیری و انتهای آن ۶۰ سال است.
اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا
بخشی از نامه ۳۵ راجب محمد بن آبی بکر
چهار ویژگی از محمد که تعارف و تملق نبود ،حقایقی بود که از پسری او دیده بود.
محمد در خانه امام بزرگ شده بود.[ ولداً ناصحا]
مادر محمد اسما بنت عُمیس ، ابتدا همسر جعفر بن ابی طالب بود همراه جعفر به حبشه رفت ، در بازگشت به مدینه در جنگ موته جعفر بشهادت رسید،
اسما سه فرزند داشت که خلیفه اول ابابکر اورا به همسری برگزید.حاصل ازدواج محمدبن ابی بکر است.
بعنوان خدمتکار حضرت زهرا نبود[ در روضه ها نام او آمده ] .
او همسر خلیفه بود ولی از نظر محبت به اهل بیت به خانه حضرت زهرا (س) رفت و آمد می کرد.و در خدمت خانم بود.در جریان غسل خانم هم حاضر بود.
بعد ازمرگ خلیفه ، حضرت با اسما ازدواج کرد و حاصل آن پسری بنام یحیی بن علی است.
محمد بن ابی بکر فرزند خلیفه اما در خانه امام بزرگ شده و فرمود او فرزند خوانده من، و کاملا به احوال او آگاهی دارم. و این چهار ویژگی را داشت.
بخشی از نامه ۲۷ که مربوط به محمد بن ابی بکر است.
امیر المومنین محمد فرزند خوانده خود را بعنوان حاکم مصر معرفی کرد.
گرچه امام با اعزام او موافق نبود و مالک را معرفی کرد ،اما به اصرار عده ای از دوستان حضرت را مجبور کردند محمد را به فرمانداری مصر بگمارد.
سرزمین مصر از جهت جغرافیایی دارای وسعت ، و چسبیده به شام مرکز خلافت معاویه ، حاصلخیز و دارای ثروت فراوان، رود نیل مرکز تجارت ، فضا ی سیاسی و موقعیت منطقه ای، و نزدیک بودن به شام ، ونگاه معاویه که هر لحظه در تصرف مصر بود.
محمد ۲۴ ساله برای آنجا جوان بود.
محمد پسر جوان و پاکی بود ولی برای اینکار مناسب نبود.امام هم آگاه بود اما پافشاری برخی سبب اعزام او شد.
موقعیت سیاسی حاکم سبب شد عمر و عاص حمله کرد و محمد نیروی خود را بسیج کرد و از طرفی از امام تقاضای کمک و نیرو کرد اما مردم کوفه همراهی نکردند.
۴۰۰۰ نیرو داشت که ۲۰۰۰ نفر را پیش قراول در مبارزه فرستاد همه را کشتند خبر به عقبه سپاه رسید ۲۰۰۰ نفر باقی همه فرار کردند.
محمد تنها ماند شکست خورد ، سراو بریدند و با یاران خود به شهادت رسید.و او را به آتش زدند.
.