🔻لسائلٕ سَاَلَه عن مُعضِلَةٕ یک سائلی بدون وجه از امام پرسش کرد. غرض او از پرسش گیر انداختن امام بود تا یاد گرفتن.
🔻سَل تَفَقُهاً ولا تَساَلُ تَعَنُناً فرمود: سوال کن برای اینکه عمیقأ بفمی و یاد بگیری. سوال نکن برای آزار دادن دیگران. اگر نتوانست جواب دهد شادمان شوی و بر خود ببالی. سوال باید با نیت فهم باشد.
🔻فاِنَ الجاهلَ المتَعَلِمَ شبیهٌ بالعالِم جاهلی که پرسش میکند تا یاد بگیرد جاهل است اما شبیه به عالم است. دوست دارد یاد بگیرد ، او بهره ای از علم برده است.
🔻و انَّ العالِمَ المُتَصّفَ شبیهٌ بالجاهِل مُتَعَنِّت وان کسی که عالم است کلام دشوار و غیر قابل فهم میزند ، راه را پیچیده می کند شبیه به جاهل است که به قصد اذیت سوال می کند. هیچگاه برای ابراز وجود سوال نکن.
نکته: ۱- موقعیت و شأن صدور این حکمت، در زمان حکومت حضرت در مراوده با شامیان طبق مرام معاویه، مردم هم مرام ضد علی داشته وتحت تربیت معاویه اینگونه شده بودند.
در مراودات سوالاتی میکردند که حضرت را ضایع کنند. فردی از شام در مسجد سوالات بسیاری از امام پرسید که ارزش علمی نداشت و یا به درد کسی نمیخورد. سوال میکرد تا در یک جایی حضرت نتواند پاسخ دهد.
امام همه پاسخ او را داد و فرمود : اینها نشان علم تو نیست ، بلکه نشان جهل توست. سوال باید فهم و یادگیری در آن باشد. چگونگی پرسش سوال بسیار مهم است.
وجه شبه جاهل متعلم به عالم اینست : ۲- مردم در علم سه دسته اند یا عالمٌ ربانی هستند یا متعلم که در مسیر یادگیری اند. هرچند عالم نشده ولی هدف بلند او عالم شدن است.
۳- وجه شبه عالم متصف به جاهل: عالمی که ظرایفی و مطالب عمیقی از علوم میداند .لزومی ندارد تمام دانسته های خود را در هر مجلسی که متناسب نیست بیان کند.
هر مطلب عمیق و علمی، بدون پیش زمینه بیان کردن آن، یا موجب شبهه میشود. ویا هیچکس از آن هیچ بهره ای نمی برد. علوم را باید با زبان مردم و متناسب با هر قشری و محفلی بیان کرد. غیر از این باشد نشان جهل اوست.
۴- آداب مواجهه شاگرد با استاد: روایت علوی : هنگامیکه در محضر عالم دینی وارد شدید بیش از آنکه ابرازعلم و وجود کنید بر شنیدن حریص باشید.
بیشتر شنوند خوب باشید تا صحبت کننده. یاد بگیرید خوب شنیدن را همانگونه که خوب سخن گفتن و فن بیان آموزش می بینید.
حُسن قول ، حسن استماع با کلمات وزین بر طرف کننده بسیاری از مشکلات حتی خانوادگی است
💢 حکمت ۳۲۱ 💢
🔻لعبدالله العباس و قد اَشارَ علیهِ فی شئٕ لَم یُوافِق رإیَه عبدالله بن عباس در یک مجلسی به حضرت مشورت میداد. نظر خود را بیان کرد اما نظر حضرت با او یکی نبود.
🔻لکَ اَن تُشیرَ علیَّ و اَریٰ عبدالله عباس بر تو لازم است اگر طرح ، نکته و برنامه ای داری مرا مشورت دهی. و بر من هم لازم است که مشاورهٔ تو را تامل و باز نگری کنم.
🔻فاذا عَصیتُکَ فاَطعِنیٖ اگر مخالف هم بودیم و من استدلال تو را نپذیرفتم ،تو نمیتوانی عصیان کنی و سخن مرا نپذیری. عمل تو باید با حرف من مطابق باشد، نه با استدلال خود. تو باید تبعیت کنی حتی اگر مشورت تو را نپذیرم.
عبدالله بن عباس یک یار صدیق و نزدیک بود. مورد قبول شیعه و سنی هست اما آن بصیرت کافی را نداشت افق دید او متفاوت بود.
عبدالله بن عباس در ابتدای حکومت حضرت بر امام وارد شد قبل او مغیره با امام دیدار داشت بعد از اتمام جلسه و رفتن مغیره از امام سوال کرد کار مغیره چه بود؟
فرمود مغیره بمن مشاوره داده با سه کس مماشات کنم و بر آنها سخت نگیرم. آنان ذی نفوذ هستند سخت گرفتن و عدالت بر آنها سبب فرو پاشی حکومت میشود. طلحه ، زبیر، معاویه
عبدالله عباس گفت اتفاقا من هم برای همین موضوع آمده بودم عدالت را بر این سه نفر سخت نگیر . جزو فرماندهان انتخاب کن.
فرمود: من کسی نیستم که آخرتم را برای دنیای دیگران بفروشم .هرگز چنین کاری نمیکنم. « وما کنتُ مُتخِذَالمضلّینَ عَضُدا کهف - ۵۱» هرگز از گمراهان برای خود بازو و یاور نگیرید.
برشماست که مشورت دهید . برمن است که خود تصمیم بگیرم. و اگر با نظر شما مخالفت شد نمیتوانید تبعیت نکنید. نظر نهایی را باید یک نفر بگیرد. نظر شورایی چنین سختی هایی هم دارد. که در انتها نظر همه یکی نمیشود.
💢 حکمت ۳۲۲ 💢
وقتی امیرالمومنین صلوات الله علیه بعد از اتمام صفین در برگشت به نزدیکی کوفه به قبیله بشمام رسیدند. نالهٔ زنان [ رَنین] از گوشه و کنار قبیله بلند بود.
در این لحظه رییس قبیله شُرحبیل کنار حضرت آمد. با پای پیاده در کنار مرکب حضرت راه میرفت. امام به او رو کرد و فرمود:
🔻اَتَغلِبُکم نسااُکم علیٰ ما اَسمَعُ اَلا تَنهَونَهُنَّ عن هذاَ الرَّنینِ ؟ آیا زنان شما بر شما غالب و پیروز شدند نمی توانید آنها را ساکت کنید!! آیا این زنان را از داد و فریاد نهی نمی کنید!!!
🔻واَقبلَ حَربٌ یَمشی معهُ و هو علیهِ السلام راکبٌ فقال له همانطور که پیاده در کنار امام که سوار بر اسب بود، راه میرفت فرمود:
🔻اِرجِع فاِنَّ مشیَ مثلِک معَ مثلیٖ فتنةٌ للوالی و مَذَلَةٌ للمومن برگرد، اینکه من سواره ام و تو پیاده تو بزرگ این قبیله هستی و من هم حاکم مسلمین. اینگونه عمل کردن باعت تکبر و عجب حاکم و ذلت مومن میشود و تو مومن هستی و در نگاه قبیله خود، تورا شکست خورده. و ذلیل می پندارند. چرا امام زنان را نهی کرد !! ازاین قبیله ۱۸۵ مرد در صفین کشته شده بود .و زنان در حال فریاد و جزع و فزع بودند. فقط گریه نبود.
حضرت از گریه بر داغ عزیزان خود نهی نکردند بلکه از لفظ [رنین ] یک مدل ناله و ناشکری بوده، آن نوع شیون را نهی فرموده. برداغ شهیدان خود گریه کنید اما جزع نباشد.
مردان این قبیله با این شیون، ترس بر آنها غالب شده ، دل و دماغ جهاد نخواهند داشت. پس صبور باشید تا مردان آمادهٔ رزم باشند.
۲- لفظ [ برگرد] تو شخص مهمی هستی پیاده آمدن تو موجب ذلت توست. باید طوری برخورد شود که مردم احساس حقارت نکنند .
هیچ وجهی ندارد کسی خود را بالاتر از دیگری ببیند.همه تشکیلات را فدای خود کند تا خود، و نام خود را بزرگ نشان دهد. در مکتب علی کسی حق ندارد خود را بالا ببیند.
حاکم خادم مردم است و باید در موازات با مردم، وقتی در میان انان است باید متواضع باشد. در حکمت ۳۷ شبیه این بود که دهاقین آلانبار دنبال حضرت می دویدند برای خود یک روش و مرام احترام می دانستند .امام آنان را نهی کرد.
فرمود: این عمل پیاره روی در کنار مرکب بزرگان، برای من فتنه نیست . هیچگاه معصوم دچار کبر ، غرور و فتنه نمیشود.
اما حاکمان وقتی ببینند مردم اینطور دنبالشان پیاده می دوند مغرور میشوند. اگر کسی جای من باشد و او را چنین تحویل بگیرید امکان خطای او هست.
«مثلیٖ لا یُبالی مثلَه یزید» هر کس مانند حسین غیور و آزاده باشد هرگز مانند یزید پلید را تبعیت نمی کند. هرکس در راه حسین باشد، باهیچ یزیدی بیعت ندارد.
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح حکمتها
💢 حکمت ۳۲۰ 💢
🔻لسائلٕ سَاَلَه عن مُعضِلَةٕ
یک سائلی بدون وجه از امام پرسش کرد. غرض او از پرسش گیر انداختن امام بود تا یاد گرفتن.
🔻سَل تَفَقُهاً ولا تَساَلُ تَعَنُناً
فرمود: سوال کن برای اینکه عمیقأ بفمی و یاد بگیری.
سوال نکن برای آزار دادن دیگران.
اگر نتوانست جواب دهد شادمان شوی و بر خود ببالی.
سوال باید با نیت فهم باشد.
🔻فاِنَ الجاهلَ المتَعَلِمَ شبیهٌ بالعالِم
جاهلی که پرسش میکند تا یاد بگیرد جاهل است اما شبیه به عالم است.
دوست دارد یاد بگیرد ، او بهره ای از علم برده است.
🔻و انَّ العالِمَ المُتَصّفَ شبیهٌ بالجاهِل مُتَعَنِّت
وان کسی که عالم است کلام دشوار و غیر قابل فهم میزند ، راه را پیچیده می کند شبیه به جاهل است که به قصد اذیت سوال می کند.
هیچگاه برای ابراز وجود سوال نکن.
نکته:
۱- موقعیت و شأن صدور این حکمت،
در زمان حکومت حضرت در مراوده با شامیان طبق مرام معاویه، مردم هم مرام ضد علی داشته وتحت تربیت معاویه اینگونه شده بودند.
در مراودات سوالاتی میکردند که حضرت را ضایع کنند.
فردی از شام در مسجد سوالات بسیاری از امام پرسید که ارزش علمی نداشت و یا به درد کسی نمیخورد.
سوال میکرد تا در یک جایی حضرت نتواند پاسخ دهد.
امام همه پاسخ او را داد و فرمود : اینها نشان علم تو نیست ، بلکه نشان جهل توست.
سوال باید فهم و یادگیری در آن باشد.
چگونگی پرسش سوال بسیار مهم است.
وجه شبه جاهل متعلم به عالم اینست :
۲- مردم در علم سه دسته اند
یا عالمٌ ربانی هستند
یا متعلم که در مسیر یادگیری اند.
هرچند عالم نشده ولی هدف بلند او عالم شدن است.
۳- وجه شبه عالم متصف به جاهل:
عالمی که ظرایفی و مطالب عمیقی از علوم میداند .لزومی ندارد تمام دانسته های خود را در هر مجلسی که متناسب نیست بیان کند.
هر مطلب عمیق و علمی، بدون پیش زمینه بیان کردن آن، یا موجب شبهه میشود.
ویا هیچکس از آن هیچ بهره ای نمی برد.
علوم را باید با زبان مردم و متناسب با هر قشری و محفلی بیان کرد.
غیر از این باشد نشان جهل اوست.
۴- آداب مواجهه شاگرد با استاد:
روایت علوی : هنگامیکه در محضر عالم دینی وارد شدید بیش از آنکه ابرازعلم و وجود کنید بر شنیدن حریص باشید.
بیشتر شنوند خوب باشید تا صحبت کننده.
یاد بگیرید خوب شنیدن را همانگونه که خوب سخن گفتن و فن بیان آموزش می بینید.
حُسن قول ، حسن استماع با کلمات وزین بر طرف کننده بسیاری از مشکلات حتی خانوادگی است
💢 حکمت ۳۲۱ 💢
🔻لعبدالله العباس و قد اَشارَ علیهِ فی شئٕ لَم یُوافِق رإیَه
عبدالله بن عباس در یک مجلسی به حضرت مشورت میداد.
نظر خود را بیان کرد اما نظر حضرت با او یکی نبود.
🔻لکَ اَن تُشیرَ علیَّ و اَریٰ
عبدالله عباس بر تو لازم است اگر طرح ، نکته و برنامه ای داری مرا مشورت دهی.
و بر من هم لازم است که مشاورهٔ تو را تامل و باز نگری کنم.
🔻فاذا عَصیتُکَ فاَطعِنیٖ
اگر مخالف هم بودیم و من استدلال تو را نپذیرفتم ،تو نمیتوانی عصیان کنی و سخن مرا نپذیری.
عمل تو باید با حرف من مطابق باشد، نه با استدلال خود.
تو باید تبعیت کنی حتی اگر مشورت تو را نپذیرم.
عبدالله بن عباس یک یار صدیق و نزدیک بود. مورد قبول شیعه و سنی هست اما آن بصیرت کافی را نداشت افق دید او متفاوت بود.
عبدالله بن عباس در ابتدای حکومت حضرت بر امام وارد شد قبل او مغیره با امام دیدار داشت بعد از اتمام جلسه و رفتن مغیره از امام سوال کرد کار مغیره چه بود؟
فرمود مغیره بمن مشاوره داده با سه کس مماشات کنم و بر آنها سخت نگیرم.
آنان ذی نفوذ هستند سخت گرفتن و عدالت بر آنها سبب فرو پاشی حکومت میشود.
طلحه ، زبیر، معاویه
عبدالله عباس گفت اتفاقا من هم برای همین موضوع آمده بودم عدالت را بر این سه نفر سخت نگیر .
جزو فرماندهان انتخاب کن.
فرمود: من کسی نیستم که آخرتم را برای دنیای دیگران بفروشم .هرگز چنین کاری نمیکنم.
« وما کنتُ مُتخِذَالمضلّینَ عَضُدا کهف - ۵۱»
هرگز از گمراهان برای خود بازو و یاور نگیرید.
برشماست که مشورت دهید .
برمن است که خود تصمیم بگیرم.
و اگر با نظر شما مخالفت شد نمیتوانید تبعیت نکنید.
نظر نهایی را باید یک نفر بگیرد.
نظر شورایی چنین سختی هایی هم دارد.
که در انتها نظر همه یکی نمیشود.
💢 حکمت ۳۲۲ 💢
وقتی امیرالمومنین صلوات الله علیه بعد از اتمام صفین در برگشت به نزدیکی کوفه به قبیله
بشمام رسیدند. نالهٔ زنان [ رَنین] از گوشه و کنار قبیله بلند بود.
در این لحظه رییس قبیله شُرحبیل کنار حضرت آمد. با پای پیاده در کنار مرکب حضرت راه میرفت.
امام به او رو کرد و فرمود:
🔻اَتَغلِبُکم نسااُکم علیٰ ما اَسمَعُ اَلا تَنهَونَهُنَّ عن هذاَ الرَّنینِ ؟
آیا زنان شما بر شما غالب و پیروز شدند نمی توانید آنها را ساکت کنید!!
آیا این زنان را از داد و فریاد نهی نمی کنید!!!
🔻واَقبلَ حَربٌ یَمشی معهُ و هو علیهِ السلام راکبٌ فقال له
همانطور که پیاده در کنار امام که سوار بر اسب بود، راه میرفت
فرمود:
🔻اِرجِع فاِنَّ مشیَ مثلِک معَ مثلیٖ فتنةٌ للوالی و مَذَلَةٌ للمومن
برگرد، اینکه من سواره ام و تو پیاده
تو بزرگ این قبیله هستی و من هم حاکم مسلمین.
اینگونه عمل کردن باعت تکبر و عجب حاکم و ذلت مومن میشود و تو مومن هستی و در نگاه قبیله خود، تورا شکست خورده. و ذلیل می پندارند.
چرا امام زنان را نهی کرد !!
ازاین قبیله ۱۸۵ مرد در صفین کشته شده بود .و زنان در حال فریاد و جزع و فزع بودند.
فقط گریه نبود.
حضرت از گریه بر داغ عزیزان خود نهی نکردند بلکه از لفظ [رنین ] یک مدل ناله و ناشکری بوده، آن نوع شیون را نهی فرموده.
برداغ شهیدان خود گریه کنید اما جزع نباشد.
مردان این قبیله با این شیون، ترس بر آنها غالب شده ، دل و دماغ جهاد نخواهند داشت.
پس صبور باشید تا مردان آمادهٔ رزم باشند.
۲- لفظ [ برگرد] تو شخص مهمی هستی پیاده آمدن تو موجب ذلت توست.
باید طوری برخورد شود که مردم احساس حقارت نکنند .
هیچ وجهی ندارد کسی خود را بالاتر از دیگری ببیند.همه تشکیلات را فدای خود کند تا خود، و نام خود را بزرگ نشان دهد.
در مکتب علی کسی حق ندارد خود را بالا ببیند.
حاکم خادم مردم است و باید در موازات با مردم، وقتی در میان انان است باید متواضع باشد.
در حکمت ۳۷ شبیه این بود که دهاقین آلانبار دنبال حضرت می دویدند برای خود یک روش و مرام احترام می دانستند .امام آنان را نهی کرد.
فرمود: این عمل پیاره روی در کنار مرکب بزرگان، برای من فتنه نیست .
هیچگاه معصوم دچار کبر ، غرور و فتنه نمیشود.
اما حاکمان وقتی ببینند مردم اینطور دنبالشان پیاده می دوند مغرور میشوند.
اگر کسی جای من باشد و او را چنین تحویل بگیرید امکان خطای او هست.
«مثلیٖ لا یُبالی مثلَه یزید»
هر کس مانند حسین غیور و آزاده باشد هرگز مانند یزید پلید را تبعیت نمی کند.
هرکس در راه حسین باشد، باهیچ یزیدی بیعت ندارد.
اللهم اَمتعنا باسماعنا و ابصارنا