بسم الله الرحمن الرحیم
شرح حکمتها
💢 حکمت ۲۸۷ 💢
💠وقد سُئلَ عنِ القدَر فقال: طریقٌ مُظلمٌ فلا تَسلُکُوهُ
از امام سوال شد قدَر چیست ؟
فرمود: قضا و قدر راه تاریکی ست که در آن راه وارد نشوید.
💠و بحرٌ عمیقٌ فلا تَلِجُوهُ
مجدد توضیح خواست فرمود:
قدر یک دریای عمیقی ست که داخل آن نشوید.
💠وسرُّ اللهِ فلا تَتَکَلَفوهُ
برای بار سوم سوال شد فرمود:
قدر یکی از رموز و اسرار عالم است.برای فهمیدن آن خود را به سختی نیاندازید
یکی از سختترین معارف بحث جبر و اختیار ، قضا و قدر است و اهل بیت افراد متوسط و رو به پایین را از ورود به این مباحث نهی می کردند. به کلیات معتقد باشید کافیست.
چگونه میشود هم انسان اختیار داشته باشد و هم خدا همه کارهٔ عالم باشد!!!
آیت الله مکارم:
قطار برقی در حال حرکت لوکوموتیو ران تصمیم میگیرد به راست ، چپ ، حرکت ، و ایستادن.....
اما یک قدرت مافوق در اتاق کنترل بر او مسلط است بمحض احساس خطر بلافاصله برق قطار قطع می کند
در عین حالیکه آن شخص مدیریت میکند، دیگری هم او را مدیریت میکند.
دقیقا مانند نظام عالم ، از یک طرف خدا تدبیر میکنداز طرف دیگر شخص با اختیار خود کار می کند. هر جا خدا بخواهد ارادهٔ او بر انسان فائق است.
بحث قضا و قدر در حکمت ۷۸ مفصل توضیح داده شده.
💢 حکمت ۲۸۸💢
💠اذا اَرذَلَ اللهُ عبداً حَظَرَ علیهِ العلم هم
اگر خدا کسی را پست کند علم را از او دریغ و بر او حرام می کند.
کسی از چشم خدا بیفتد او را از وادی علم وعالم دور میکند.
نکته:
مگر خدا کسی را پست میکند!!
پست کردن خدا اینست که اعمال شخص بگونه ایست که نمره پست بودن را کسب کرده ، عمل او ، اورا بی مقدار کرده که شأنیت علم را از او گرفته.
نکته۲: علم یک موهبت و نور است کسی مطرود باشد از نور محروم گردد
مطرود ، تاریکی خود ساخته دارد و تاریکی ظرفیت نور را ندارد.
علم نور است و به کسی داده میشود که ظرفیت آنرا فراهم کرده باشد.
مقام علم و عالم جایگاه والایی دارد و دو گروه این مقام را دارا هستند.
اهل تقوا ، و اهل علم
« یَرفعِ اللهُ الذین امنوا منکم والذین اواتو العلم»
منظور از علم ، علم توحید است ، یک ملحد هم ممکن است پرفسور باشد آن علم نیست و فضل است.
علوم امروزه مانند زیست و زمین شناسی، برای استخراج نفت در اعماق زمین سوال مهم و حیاتی اینست:
چه کسی نفت را ساخت!
چه کسی یک حیوان را اینگونه خاصیت داد، زمانیکه فسیل شد تبدیل به نفت شود!
چه کسی این قابلیت را داد و چه کسی اورا در اعماق زمین فرو برد تا نفت شود!
چه کسی به نفت خاصیت اشتعال داد!
اگر از این نفت سیاه بد بو به توحید رسید علم او میشود علم توحید، ولی اگر در همان سیاهی نفت ماند آن لاشهٔ علم است.
اگر از مظاهر علم به باطن توحیدی آن نرسد اصلا علم نیست.
علم حقیقی ، علم توحید و خدا را نشان میدهد.
💢 حکمت ۲۸۹ 💢
💠کانَ لی فیما مضیٰ اَخٌ فی الله و کان یَعظِمُهُ فی عینی صغَرَ الدنیا فی عَینِه
در گذشته من یک رفیقی داشتم که رفاقت ما بر محور خدا بود. گره خوردن دوستی ما بر اساس خدایی بود رفاقت پیوند خورد.
[چه کسی رفیق حضرت بوده !! به نقل از گروهی ابوذر ، مالک ...]
به نقل از عده ای : صفات یک شخص خارجی نیست بلکه شخصیت خیالی را تمثیل میکند تا معرف یکسری صفات نیکو باشد.
در قالب مثال معارف را معرفی مینماید.
این ویژگی ها مهم تر است از شخص واحد که چه کس باشد.
آنچه باعث شد رفیق در چشم من بزرگ جلوه کرد .دنیا در چشم او کوچک بود.
صفت متقین را دارا بوده در چشم او خالق بزرگ و غیر خدا هر چه را کوچک می شمرد.
💠و کانَ خارجاً من سلطانِ بطنِهِ فلا یَشتَهی ما
لا یَجِدُ و لا یُکثرُ اذا وجَد
رفیق من اسیر و بنده ٔ شکم نبود.
هر چه در دسترس نبود به آن علاقه مند نمیشد، به آن اشتها پیدا نمی کرد.
و اگر چیزی در دسترس بود زیاده روی نمی کرد.به کفاف راضی بود.
آزاده ای بود که اسیر بطن نمیشد.
💠و کان اکثرَ دهرِهِ صامتاً فاِن قال بَذَّ القائِلین، و نقَعَ غَلیلَ السائِلین
رفیق من اکثر اوقات ساکت بود ،و سکوت او از روی جهل نبود.
اگر لب به سخن باز میکرد بر همه سخنوران پیروز میشد.
و کلام او عطش سوال کنندگان را فرو می نشاند. سائل از پاسخ او راضی و قانع میشد.
💠و کانَ ضعیفاً مستضعفاً فاِن جاءَ الجِدَّ لَیثُ غادٕ و صِلُّ وادٕ
رفیق از جهت جسمانی ضعیف بود و مردم هم او را ضعیف می پنداشتند.
منظور از ضعف: از ریاضت و روزه ی مکرر بدن نحیف داشت.
یا منظور : عدم ابراز قدرت.. متواضع بود مردم فکر می کردند او ضعیف است در حالیکه ضعیف نبود.
و دلیل این قول بر جمله بعد اصح است.
💠لا یُدلیٖ بحجَةٕ حتی یَاتیَ قاضیَاً
هیچگاه ادلهٔ خود را بیان نمیکرد مگر در نزد قاضی. پایبند به قانون بود.
اهل جارو جنجال نبود برای تبرئهٔ خود.
جار و جنجال دو اثر دارد:
اگر سر و صدا درست و حق با او باشد، آبروی طرف مقابل را برده است.
اگر سر و صدا نادرست و حق با او نباشد آبروی خود را میبرد.
💠و کان لا یَلومُ احداث علیٰ ما یَجِدُ العُذرَ فی مثلهِ یسمَعَ اعتذارِهِ
رفیق من هیچگاه کسی را ملامت نمی کرد. تا حد امکان عذر تراش بود،
تا تشخیص ماجرا و آشکار شدن حقیقت برای خطا کار عذر تراشی میکرد.
اگر از کسی خطایی دیدید حمل بر عذر کنید نه حمل بر خطا. بخصوص در مورد کسی که عمری سابقهٔ حسن داشته.[ بعد از ثبوت، خطا را بپذیر]
💠و کان لا یَشکوُ وَجعَاً الا عندَ بُرئةّ
هیچگاه اهل شکایت از بیماری نبود.مگر زمانی که رفع شده و بهبودی حاصل میشد.
بعد از رفع قصه بیماری را حکایت می کرد نه شکایت.
حکایت بیماری شکر است.
از بازگو کردن دوست ناراحت میشود و دشمن دلشاد.
💠و کان یفعَلُ ما یقولُ و لا یقولُ ما لا یَفعَل
به آنچه میگفت عمل می کرد
اگر عامل چیزی نبود به کسی توصیه نمیکرد.
کلام حضرت در خطب پیشین:
ای مردم من شما را به هیچ کاری دعوت نکردم مگر اینکه از قبل آن کار را انجام دادم.
و شما را از اموری نهی نکردم مگر از قبل، خود را از آن نهی کردم.
💠و کان اِن غُلِبَ آلکلام قم یُغلَب علیَ السکوت
کسی ممکن بود در سخن گفتن زیباتر و فصیح تر بر رفیق من پیروز شود، اما در سکوت هیچ مبارزی نداشت.
پیروز میدان سکوت بود.
امام رضا علیه السلام:
ورود به شهر حکمت با سکوت است.
💠و کان علیٰ اَن یَسمعَ اَحرَصَ کنه علیٰ اَن یَتَکلَّم
رفیق من بر شنیدن بیشتر حریص بود تا بر حرف زدن.
💠و کان اذا بَدَهَهُ اَمرانِ نظرَ ایُهما اقربُ الیَ الهویٰ مخالفَهُ
در انتخاب سر دو راهی ، توجه میکرد کدام بر هوی و هوس نزدیکتر است. کدام را نفس بیشتر لذت میبرد.همان را ترک می کرد.
کار متمایل به نفس را مخالفت مینمود.
💠فلیکم بهذهِ الخلائق فاَلزَموها و تَنافسوا فیها
بر شما باد این صفات. و خود را بر این اخلاق آراسته کنید.
بر صفات نیکو پیوستگی داشته و بر طلب آن مسابقه گذارید. مسابقه ی چه کسی بیشتر سلطان نفس میشود.
💠فاِن لم تَستطیعوها فاعلَموا اَنَ اَخذَ القلیل خیرٌ مِن ترکِ الکثیر
اگر بر انجام تمام صفات توانایی نداشتید.
رعایت این اخلاق و عمل به آن بحد اعلی نشد.
عمل کردن به اندک بهتر از آنست که ترک و رها شود..
اللهم الرزقنا قلباً تقیاً نقیا.
ضمن تبریک میلاد با سعادت حضرت زهرا سلام الله
اوصاف رفیق حضرت مولا علیه السلام و....
خدا خیرتان دهد
هر شیعه ای ز نور رخ حیدر است و بس
این دل همیشه بر در او نوکر است و بس