خدایا! به تو پناه مى برم که برونم در دیده ها نیکو نماید و درونم در آنچه از تو نهان مى دارم به زشتى گراید، پس خود را نزد مردم بیارایم به ریا و خودنمایى که تو بهتر از من بدان دانایى، پس ظاهر نکویم را براى مردمان آشکار دارم و بدى کردارم را نزد تو آرم تا خود را به بندگان تو نزدیک گردانم، و از خوشنودى تو به کنار مانم.
تا بوی زلف یار در آبادی من است
هر لب که خنده ای کند از شادی من است
الحمدلله رب العالمین
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح حکمتها
💢 حکمت ۲۷۴ 💢
🔹لا تجعلوا عِلمَکم جهلاً و یقینَکم شکّاً
هیچگاه علمی را که بدست آوردید به جهل تبدیل و یقین خود را به شک مبدل نکنید.
🔹اذا عَلمتُم فَاعلَموا و اذا تَیَقَّنتُم فاَقدِموا
اگر چیزی آموختید به آن عمل کنید که آموختن
شما با عمل همراه باشد نه به جهل بدل شود.
و هنگامیکه به چیزی یقین پیدا کردید نسبت به آن اقدام کنید .در مسیر یقین قدم پیش گذارید.
نکته:
هر چیزی یک نشانه و اثری دارد.اگر آثار آن رعایت نشود ،گویاعلمی آموخته نشده.
گویا اصلا نمی دانیم و این همان علم تبدیل به جهل است.
اثر علم عمل است و اثر یقین اقدام است.
حیات هر کس به تاثیر گذاری او، و مرگ هر کس در بی تاثیری اوست.
تاثیر اجتماعی و معنوی نباشد زنده است ولی مانند اموات.
علما همیشه زنده آند با وجود سالها از رحلت آنها چون تاثیر گذاری آنها هنوز زنده است.
تبدیل یقین به شک اینست: اگر به مقتضای یقین خود عمل نکرد دچار شک میشود.
گناه اثر دارد روح اذیت و مکدر میشود.
به آن عمل نکند گرفتار معاصی شود ،دیگر جای یقین نیست شک جای آنرا پر کرده.
عدم زاد و توشه به مقتضای قیامت ، یقین به قیامت نیست هر چند زباناً فکر قیامت را بر زبان جاری کند.
در امور ظاهری امر به معروف را همه بلدیم در کنار انبار بنزین کبریت کشیدن را هلاکت دانسته و نهی می کنیم، اما در امور معنوی آن یقین کم سو و کمرنگ است.
💢 حکمت ۲۷۵ 💢
🔹اَنَ الطمعَ مُورِدٌ غیرُ مُصدِرٕ و ضامنٌ غیرُ وفی
طمع ، انسان را به چشمه دعوت میکند چشمه را نشان میدهد و لی سیراب نمی کند.
طمع انسان را به چشمه ی واقعی نمی برد به سراب می رساند.
« همان ضرب المثل تا چشمه تشنه میبرد و تشنه بر می گرداند »
طمع ، ضمانت میکند ولی هیچگاه پایبند نیست وفا نمی کند.
طمع، به آن آرمان نشان داده نمیرساند و خسارت را هم جبران نمی کند.
آبروی اجتماعی را پای طمع گذاشته و مورد تنفر خانواده و اجتماع هم قرار گرفته ولی طمع این خسارت را جبران نمی کند.
مانند چک بلا محل کشیدن است.
🔹و ربَّما شَرقَ شارِبُ الماءِ قبلَ رِیِّهِ
چه بسا کسی که آب می نوشد ولی گلوگیر او میشود قبل از اینکه سیراب شود.
طمع ، با انسان کاری میکند که اگر به آن آرمان هم دست یافت او را ذوق مرگ می کند.
طمع دست یافتنی نیست بالفرض که دستیابی هم داشته باشد او را با گلو گیری هلاک میکند.
🔹و کلَما عَظُمَ قدرُ الشیِ المُتَنافَسِ فیهِ عظُمتِ الرَزیَّةُ لِفَقدِهِ
هر مقدار عظمت چیزی در نگاه شخص زیاد باشد خاصه در مورد مسابقه دادن ، این دست و پا زدن و طمع کردن هم بیشتر میشود.
[ چون با مسابقه تصور با ارزش بودن شی بالا میرود ]
اگر به آن دست نیافت [ عظمتِ الرزیه]مصیبتی که وارد میشود بزرگ است زیرا آن شی در نگاه او عظیم بوده و فقدان آن، غم قلب را فرا می گیرد.
هرچه بیشتر به طمع دلبسته باشد فقدان آن غمبارتر است.
🔹والاَمانیُّ تُعمیٖ اَعیُنَ البصائر
آرزوهای بلند چشمان بینا را کور می کند.
چشمی که حقایق را تشخیص میداد در گیرو دار آرزو و طمع گرفتار شود کور می گردد.
رسولخدا صلی الله علیه وآله:
بیش از حد عشق ورزیدن به چیزی چشم را کور میکند و عیوب آنرا نمی بیند.
🔹 و الحَظُّ یَاتیٖ مَن لا یَاتیهِ
گاهی بهره و نصیب بسمت کسی سرازیر میشود که اصلا بدنبال آن نبود.
در حالیکه دیگران برای دست یافتن به آن دست و پنجه نرم میکردند.
اما او بخاطر انجام وظیفه بهره و سود [ جایگاه ، مال ]در خانه ی او را میزند.
💢 حکمت ۲۷۶ 💢
جنبهٔ دعایی دارد
🔹اللهم آنی اعوذ بک مِن اَن تَحسُنَ فی لا مِعَةِ العیون علانیَتی
خدایا بتو پناه میبرم در نگاه مردم جلوهٔ خوبی داشته و مورد تحویل و تحسین مردم قرار بگیرم.
اما در نگاه تو ، خدای علیم پست و بی مقدار باشم. مورد قبول مردم باشم اما مقبول خدا نباشم.
🔹و تَقبُحَ فیما اُبطِنُ لک سَریرَتی
بتو پناه میبرم در نزد مردم زیبا جلوه کنم حتی آنهایی که تیزبین هستند از نگاه ظاهر مرا خوب تصور کنند، در حالیکه ،
قبیح جلوه کند از من آنچه که در پیش توست.
باطن و سریر من وجاهتی در نزد تو نداشته باشد.
🔹محافظاً علیٰ رئاءِ الناس من نفسی بجمیع ...مُطّلعٌ منّی
پناه میبرم بخدا از اینکه خود را محافظت نکنم از ریا و خود نمایی.
در بین مردم تظاهر ، در حالیکه تو کاملا بر احوال من مطلع هستی
با وجود آگاهی کامل تو از سریر من تمام همت من این باشد که با ریا خود را محافظت کنم.
🔹فاُبدِیَ الناسِ حُسنَ ظاهِری و اُفضیَ آلیک بسوءِ عملی
خدایا بتو پناه میبرم از اینکه ظاهر خوب خود را بر مردم آشکار کنم و بتو اعمال سوء را برسانم.[ در جمع مهربان و رئوف در خانواده عبوس]
🔹تقرُباً علیٰ عبادِک و تَباعُداً من مرضاتِک
پناه میبرم بتو از اینکه رضایت بندگان برای من مهم تر از رضایت تو باشد.
آفتی که بسیاری از مومنین را به آن گرفتار کرده ، ریا شرک خفی دچار هستند.
امام صادق سلام الله علیه:
هر جا دچار ریا شدید همانجا دچار شرک شدید مزد آنرا از همان مردم بگیرید.
برای خدا کار کردن مزد ان از خدا میبرید.
« ...کالذی یُنفِقُ مالَهُ رئاءَ الناسِ ...
مثلُهُ کمثلِ صَفوانٕ علیهِ تُرابُ فاَصابَهُ وابلٌ فتَرَکهُ صَلداً لا یقدرونَ علیٰ شئٕ مما کسَبُوا. بقره - ۲۶۴ »
انفاق مال و عمل ریایی مانند سنگ سختی که بر روی آن خاک و در آن بذر کاشته شود با اولین آب باران همه شسته شده نابود میشود ،فقط سنگ باقی میماند.
سنگ قابلیت جوانه زدن بذر را می گیرد.
کسی قادر نیست چیزی برای خود کسب کند.
ریا با عمل چنین می کند.
💢 حکمت ۲۷۷ 💢
🔹لا والذی اَمسَینا منهُ فی غُبَّرِ لیلةٕ و هَماءَ تَکثِرُ عن یومٕ اَغَرَّ ما کان کذاوکذا
نه قسم بخدا ، مانند [ لا اُقسمُ بهذا البلد] قسم نمیخورم
« نه بخدایی» یعنی همان قسم به همان خدایی که ما را در تاریکی شب نگه داشت شبی که از سپیدهٔ صبح پرده برداشت.
شب ادامه پیدا نکرد صبحی آمد مانند لبخند لب که دندان سفید نمایان شد.
با آمدن صبح پرده تاریک شب کنار رفت.
قسم به همان خدا که شب را برد و روشنی روز آورد آنچه که بود چنین و چنان [کذاو کذا]
روایت مفصلی از آن در دست نیست که منظور از کذاچه بوده.
اما شارحان نهج نظراتی دادند
قولی: جمله خاصی بوده مربوط به جمله خصوصی. کسی حرفی زده و شبهه کرده حضرت قسم یاد کرده که آنطور نیست.
قولی: قسمت اول ترجمه می کنیم قسم دوم کذانمی دانیم .
قولی : منظور حضرت اسلام و جاهلیت بوده ،
قسم یاد کرده که مارا در تاریکی جاهلیت قرار و استمرار نداد و خورشید اسلام طلوع و همه جا را روشن کرد.
قول: با قرار دادن شواهد کنار هم زمان ظهور را عرض کرده .
قسم به خدایی که ما را در مدت غیبت و تاریکی فتنه قرارداد ولی ادامه پیدا نمی کندو صبح روشن ظهور حقایق را آشکار می کند.و الطاف امام به انسانها خواهد رسید.
آنچه در این حکمت اهمیت داشته آن قسم است [ لا بالذی] اصل جمله است و فصاحت و بلاغت ، تشبیه زیبای لبخند و سپیدی دندان.
وکذا میتواند هم مربوط به اسلام و جاهلیت ،
وهم خاص زمان ظهور باشد.
اللهم عّجل فرجه و سّهل مخرجه